مـه بـه من و on Instagram
Unique profiles
Most used tags
Total likes
0Top locations
Chalus, Mazandaran, Iran, Saee Park-پارک ساعی, RanyaAverage media age
280.9 daysto ratio
6.1Media Removed
ژیـانم بێدهنگ و ماته. دانلود انیمیشن بن تن وراز سیاوش کار و پیـاسه نـهبێت، هیچ ناکهم. دانلود انیمیشن بن تن وراز سیاوش تاقهتی خهڵکم نییـه. ههست دهکهم به تهمای شتێکی نوێ و غەریبم، دانلود انیمیشن بن تن وراز سیاوش کهنـهسووتاوی دهروونم ههڵقرچێنێت. دهمـهوێت زۆرتر بنووسم؛ ناتوانم. کەمێک مات و خهمگینم؛ تهمێکی ڕهش دایگرتووم. هەموو ڕۆژ دوای زیندوو بوونەوەم، بێ ئەوەی ... ژیـانم بێدهنگ و ماته. کار و پیـاسه نـهبێت، هیچ ناکهم. تاقهتی خهڵکم نییـه. ههست دهکهم به تهمای شتێکی نوێ و غەریبم، کهنـهسووتاوی دهروونم ههڵقرچێنێت. دهمـهوێت زۆرتر بنووسم؛ ناتوانم. کەمێک مات و خهمگینم؛ تهمێکی ڕهش دایگرتووم. هەموو ڕۆژ دوای زیندوو بوونەوەم، بێ ئەوەی جوڵەم لێوە بێت بە چاوی زەقەوە تەماشای بنمـیچەکە ئەکەم. یـانیش ڕوانینم ئەبەخشم بە درزی دیوارەکان. من توانام نەماوە بە چاوی داخراوەوە بیر بکەمەوە ، هەردەم وا هەست ئەکەم لەو شوێنەوەی کە ئەیکەم بە ڕوانگەوە و ڕوانینەکەمـی تیـا ئەچێنم، هێزم بۆ بێت. بیر ەوە لە شتی مەحاڵ خۆی لە خۆیـا مەحاڵە، هەر بۆیە من ئەو مەحاڵەم بە سانا ئەزانی. ئەوەشم پێ سەیر نەبوو کە لە جێ ڕوانگەمەوە هێزێکی دوور لە هەقیقەتم بۆ بێت. هەرچەندە کە من لەگەڵ بیرەوەی ئەفسانییدا ژیـاوم وتەنانەت بە منداڵیش حەزم وردەکارییە نا ڕاستەکانی حیکایەتەکانم بوو، هەندێک وشـه ههن ههرگيز ناتوانرێت بكرێن به دهنگ، گهرووى ئينسان تواناى ئهوهى نييه ئهو وشانـه ههلبگرێت. گهر بشوترێت ئهوه ههرگيز ئهو واتايه نادات به دهستهوه كه دڵ مـهبهستيهتى. ههر بۆيه پێويسته له دێڕێكى درشتدا بيان نوسين، ئهگهريش بۆت كرا گوڵهباخێكيش بخه توێى نوسينـهكهتهوه. ئەوکاتانەی بیرت کرد چاو دابخە و ديسانـهوه هيچ مـهڵێ.
Read moreMedia Removed
وقتی خودم را درون منگنـه نوشتن قرار مـی دهم، تصویر مبهمـی از آنچه درون ذهنم مـی گذرد شتابزده و بی وقفه کشان کشان مرا بـه ناکجا مـی کشاند و درست نمـی فهمم اولین کلمـه از کجا آمده و جمله کجا تمام مـی شود. همـین چند سال پیش کـه هنوز تلفن ها هوشمند نشده بودند و اینترنت سرعتی نداشت و مانیتور ها یک وجب بزرگ عقبه داشتند، آن وقت ... وقتی خودم را درون منگنـه نوشتن قرار مـی دهم، تصویر مبهمـی از آنچه درون ذهنم مـی گذرد شتابزده و بی وقفه کشان کشان مرا بـه ناکجا مـی کشاند و درست نمـی فهمم اولین کلمـه از کجا آمده و جمله کجا تمام مـی شود. همـین چند سال پیش کـه هنوز تلفن ها هوشمند نشده بودند و اینترنت سرعتی نداشت و مانیتور ها یک وجب بزرگ عقبه داشتند، آن وقت ها کـه اینترنت رفتن صدای دیریرینگ مـی داد و دوازده بـه بعد بـه حساب اینکه تلفن اشغال نشود مـی رفتی و هرکسی درون عالم مجازی به منظور خودش پاتوقی داشت بـه اینترنت مـی رفتم و بیشتر از همـه چیز درگیر وبلاگ شدم و اسم خودم را هم گذاشتم وبلاگ نویس! این طور شد کـه کم کم وارد فضای شخصی نویسی شدم و یـادداشت های بیشمار ناشناسی را مـی خواندم. آن وقت ها این طور بود کـه آدم ها هر چه داشتند را با اسمـی مستعار مـی ریختند روی دایره و خیلی ها چراغ خاموش مـی آمدند و مـی خواندند و مـی رفتند و یـا نظری مـی نوشتند با نام یـا بی نام و یـا با آدرس یـا بی آدرس. شاید همـین مجازی بودن منفعل هم نسلی های مرا درون فضایی قرار مـی داد کـه به دور از اینکه صدایشان بلند شود خود را خالی کنند. کم کم این فضا عام تر و عام تر شد و آدم ها نقاب برداشتند و شدند خودشان و نـه نام مستعارشان. هیجان گذشته کم شد، شاید آن موقع ها ممکن بود مدت زیـادی نوشته هایی را بخوانی کـه ندانی چه شکلی ست و اهل کجاست و حتی پسر هست یـا . آدم ها خود خود بی درونشان را بیرون مـی ریختند.
اما حالا آن شـهر مجازی دیگر شکل قدیم نیست دیگر مانیتور ها دنباله ندارندی به منظور کامپیوترش مـیز نمـی خرد وی سراغ کارت اینترنت نمـی رود. حالا کـه همـه چیز بـه این سرعت عوض شده مجازی بودن و حقیقی بودن ادغام شده و جاده مـه آلود اینترنت هر روز حقیقی تر از قبل مـی شود و واضح تر. من و نام مستعارم مانده ایم درون این مـیان مستاصل و درمانده! گاهی بعضی دوستان اسم اینستام رو مـی پرسند روم نمـیشـه بگم و خودم تایپ مـی کنم بعد کـه مـی بیند با لهجه ای کـه بی شباهت بـه این هایی کـه تازه فارسی یـاد گرفته اند با تردید مـی خواند وبلاگ نویس؟! و لبخند مـی ... اما حالا به منظور عوض نام خیلی دیر است. راستش دوست نداشتم هیچ وقت دوست و آشنا درون این صفحه باشند، مرز دنیـای مجازی و حقیقی من زیـاد هست و هری نباید از این فاصله رد شود و راستش را بخواهی به منظور همـین خیلی وقت ها مـی شود کـه خودم را مـی کنم و پیش خودم مـی گویم هیس جای این حرف اینجا نیست! چیزی کـه خلاف اصل نوشتن است. خواستم بگویم ممکن هست نوشته هایم را از اینجا کوچ دهم و حتی قسمتی از خودم را. اینجا به منظور من بـه همـین شکل، موزه گونـه و آرام آرام نفس مـی کشد.
Advertisement
Media Removed
چهرخا فهلهکێ چهپگهڕ و شاشـه
نـهزان ل پێشـه زانا ل پاشـه
کهرێ کیڤارخوه ژێڕه بهاره
گولپهرستان تم ڕێکا وان کاشـه
من و ته چێکر باغێ ئهڤینێ
مـه تهڤده ئاڤدا ب ڕۆندک و خوینێ
ڕهڤدا بهرازا کهفتێ چهپ و ڕاست
دلێ من شـهوتاند، خوێ کر برینێ
ههی دلۆ دلۆ ما بیرا ته تێت ؟
ڕۆژا تۆ بوویـه تهڤ ئاگر و پێت
تۆ و چیـا بههڤڕه بلند سهرفراز
کا بێژه ئیرۆ کێ خوینا ته ڕێت ؟!
ڕزگار کێستەی
Media Removed
با عرض سلام .
نو سروده ای به منظور تولد خود بیخودم .. تقدیم بـه دوستان عزیزم کـه تولد بنده رو تبریک گفتن ..
برای همـه ی عزیزانم مخصوصا تیر ماهی ها طول عمر با برکت زیر سایـه ی امام زمان (عج) ارزو مـیکنم ..
.
.
چراغ روشن شبهای تار من بودی
چه روزها کـه گذشت و قرار من بودی
چهار فصل مـه الود بی تو طی مـیشد
در انجماد زمستان بهار من بودی
چه روزها کـه نبودی و منتظر بودم
چه روزها کـه تو چشم انتظار من بودی
شروع شاعری من بهانـه ای مـیخواست
تو آن غزال غزل درون دیـار من بودی
دل من و تو بـه هم قرص بود و خوش بودیم
که من کنار تو و تو کنار من بودی
شبی کـه گوشـه ی چشمت کرشمـه مـیآمد
تو مست نغمـه ی شور سه تار من بودی
مـیان خنده ی تو غصه های من گم بود
تمام دلخوشی روزگار من بودی
ولی چه زود بـه پایـان رسید آن ایـام
همان دو سال کـه در اختیـار من بودی
فلک بـه برج چهارم کـه تیر خود را زد
به محور سرطان سوگوار من بودی
کسی خیـال مرا غیر تو نمـیفهمد
تو شاخه ی گل روی مزار من بودی
سید حجت بحرالعلومـی
تیر ماه 97
.
.
.
.
#هفتم_تیر_ماه
#تولد
#تشکر
#تقدیر
#شعر
#شاعر
#غزل
#غیر_آیینی
#اشعار_غیر_آیینی
#سید_حجت_بحرالعلوم
#سید_حجت
#سید_حجت_بحرالعلومـی_طباطبایی
#التماس_دعا
#وعده_ی_ما_کربلا
Media Removed
درازی شبهای يلدا گرفته
#انوری
تا درون سر زلفش نکني جان گرامـی
پيش تو حديث شب يلدا نتوان کرد
مـهره مـهر چو از حقه مينا بنمود
ماه من طلعت صبح از شب يلدا بنمود
هست درون سالی شبی ايام را يلدا وليک
نشان ندهد کـه ماهی را دو شب يلدا بود
#خواجویکرمانی
شب يلدا هست هر تاری زمويت، وين عجب کاری
که من روزی نمـی بينم، خود اين شبهای يلدا را
#سلمان_ساوجی
اشک خود بر خويش ميريزيم چو شمع
باشب يلدا درون آويزيم چو شمع
#اقبال_لاهوری
بر رخ تو کآفت جان من است
از شب يلدا سپه آورده ای
نداند غم خسرو مگر آن کـه مباد
بي چراغی بود اندر شب يلدا مانده
#امـیرخسرو_دهلوی
دور هست کاروان سحر زينجا
شمعی ببايد اين شب يلدا را
#پروین_اعتصامـی
همـه شب های غم آبستن روز طرب است
يوسف روز، بـه چاه شب يلدا بينند
آری کـه افتاب مجرد بـه يک شعاع
بيخ کواکب شب يلدا برافکند
#خاقانی
هنوز با همـه دردم اميد درمانست
که آخری بود آخر شبان يلدا را
باد آسايش گيتی نزند بر دل ريش
صبح صادق ندمد که تا شب يلدا نرود
برآی ای صبح مشتاقان اگر نزديک روز آمد
که بگرفت اين شب يلدا ملال از ماه و پروينم
روز رويش چو برانداخت نقاب شب زلف
گفتی از روز قيامت شب يلدا برخاست
#سعدی
آه ما رعناترست از آه ماتم ديدگان
آنچنان کز جمله شبها شب يلدا يکی است
روزی دل گشت از زلف دراز او مرا
آنچه بر بيمار از طول شب يلدا گذشت
مـی کند زلف دراز تو بـه دلهای حزين
آنچه با خسته روانان شب يلدا نکند
مردان نظر سياه بـه دنيا نمـیکنند
روز سفيد خود شب يلدا نمـی کنند
شد دام زير خاک ز گرد و غبار خط
زلفی کـه بود از شب يلدا بلندتر
#صائب_تبریزی
با زلف تو قصهایست ما را مشکل
همچون شب يلدا بـه درازی مشـهور
#عبید_زاکانی
به عزت شب قدر و شب حساب برات
به حرمت شب آبستن و شب يلدا
#عطار_نیشابوری
با طلعت راي گيتی افروزت
خورشيد برآيد از شب يلدا
بس درازستی ای شب يلدا
ليک با زلف دوست کوتاهی
#قاآنی
کرده خورشيد صبح ملک تو
روز همـه دشمنان شب يلدا
#مسعود_سعد_سلمان
زلف تو شب دراز يلدا
رخسار تو مـهر روز افزون
روی سپيدش برادر مـه گردون
موی سياهش پسر عم شب يلدا
چون از خم زلف چهره بنمايی
خورشيد برآيد از شب يلدا
دلم بـه زلف وی از هر طرف کـه روی نمود
سياهی شب يلدا ورا زمام گرفت
زلفش بـه چهره چون شب يلدا بر آفتاب
يا عپَرِّ زاغ بر اوراق ياسمين
بر من و ياران شب يلدا گذشت
بس کـه ز زلف تو سخن رفت دوش
هنرت چيست جز اين ريش کـه گويی بـه مثل
شب يلدا بود از بس کـه درازست و سياه
#عرفی_شيرازی
#یلدا تون مبارک _________مـیلاد :-* :-*
Media Removed
#لطفا_بخونید مـیگـن خــوبی کـ از حــد بگــذرد نادان خیـال بــد کنـد ... . از حــد گذرونــدی کـ خیــال بــد کــردم ! . اگــه زمانــی کـ با گستاخــی تمــام تو روت وایستادم و #گناه کــردم بجـای اینکه صبــوری کنی مـیــزدی تـو گوشــم این وضعـم نبـود ... . #یـاصبور_و_یـاشکور . اگـه زمانــی ... #لطفا_بخونید👇
مـیگـن خــوبی کـ از حــد بگــذرد نادان خیـال بــد کنـد ...
.
از حــد گذرونــدی کـ خیــال بــد کــردم !
.
اگــه زمانــی کـ با گستاخــی تمــام تو روت وایستادم و #گناه کــردم بجـای اینکه صبــوری کنی مـیــزدی تـو گوشــم این وضعـم نبـود ...
.
#یـاصبور_و_یـاشکور
.
اگـه زمانــی کـ همــه منـو خــوب حساب مـیکـردن و مــن تـو خفـا گنـاه مـیکردم فقط یـه بار.... فقط یـه بار آبرومــو مـیبـردی این وضعـم نبـود ....
.
#یـا_ستار_العیوب
.
اگـه زمانـی کـ همــه ازم تعریـف مـیکـردن بجـای اینکـه #لبخنـد بزنـی و نگـام کنـی #اخم مـیکـردی و مـیگفتـی این جــوری کـ فکـر مـیکنید نیست ....من از وضعش با خبـرم؛ این اوضـاعم نبـود ....
.
#یـارحیم_و_یـاودود
.
اگـه بهـم نمـیگفتـی از مــادر بهـت مـهـربون تـرم با گناه انقــدر #بی_حیـایی نمـیکـردم و از محبتت سواستفاده نمـیکـردم ...
.
#یـاغفور_و_یـارحیم
.
اگـه یـه بار منـو نمـیبخشیـدی ، اگـه یـه بار ازم روتو برمـیگردونـدی انقــدر اشتباهاتمـو تکــرار نمـیکــردم ....
.
#یـارحمن_و_یـارحیم
.
بذار #درگوشی یـه چیـزی بگـم :
همــه ی اینارو مـیگـما ...
ولی طاقت ندارمـ باهام این کارارو کنـی ...
ببخـش بی ادب شـدم ...
ببخـش انقـدر گستاخ شـدم کـ از خوبیتـم اعتراض مـیکنم ...
مـیدونم تقصیــر خـودمـه ...
ولـی زورم بـه خــودم نمـیرسـه ...
من نمک نشناس نیستم ....
فقط خستـه شـدم ...
از خــودم ...
خــودی کـ زورم #بهـش نمـیرسـه ...
.
#سرمشق_الهی
دوستان خودتون رو تگ کنید!
و با معرفى صفحه ى سرمشق الهی بـه دوستان خود درون ثواب نشر مطالب سهيم باشيد ◀از پست های قبل هم دیدن بفرمایید
#الحمداالله_علی_کل_نعمته،
#استغفرالله_من_کل_ذنب،
#اعوذ_بالله_من_کل_شر،
#و_اسئل_الله_من_کل_خیر
#خدایـا_ببخش
#توبه
#استغفار #مناجات #خدا
Advertisement
. انواع نفس درون قرآن . نفس امارّة: دانلود انیمیشن بن تن وراز سیاوش كه همواره انسان را بـه بدى ها فرمان مى دهد و اگر با عقل و ايمان مـهار نشود، انسان را بـه سقوط و تباهى مى كشاند. . ⚘در قرآن مى خوانيم: «انّ النّفس لامّارة بالسوء الاّ ما رحم ربّى» بـه درستى كه نفس اماره (انسان را) بـه كارهاى زشت و ناروا فرمان مى دهد مگر آن كه پروردگارم ... .
🍃🌹انواع نفس درون قرآن 🌹🍃
.
👈نفس امارّة:
كه همواره انسان را بـه بدى ها فرمان مى دهد و اگر با عقل و ايمان مـهار نشود، انسان را بـه سقوط و تباهى مى كشاند.
.
⚘در قرآن مى خوانيم: «انّ النّفس لامّارة بالسوء الاّ ما رحم ربّى»
به درستى كه نفس اماره (انسان را) بـه كارهاى زشت و ناروا فرمان مى دهد مگر آن كه پروردگارم رحم كند.
.
اين نفس، آنقدر خواهش و خواسته خود را تكرار مى كند که تا انسان را گرفتار سازد.
.
⚘حضرت على (ع) مى فرمايد: نفس اماره همچون فرد منافق تملّق انسان را مى گويد و در قالب دوست جلوه مى كند که تا بر انسان مسلّط شود و او را بـه مراحل بعد وارد كند.
.
⚘قرآن كريم درون سوره يوسف مى فرمايد: بعد از آن كه برادران يوسف، بنيامين را درون سرزمين مصر بـه جاى گذاشته و به نزد پدر برگشتند و ماجراى دستگير شدن او بـه اتهام سرقت بيان كردند، حضرت يعقوب بـه آنان فرمود:«بل سوّلت لكم انفسكم»
بلكه نفس اماره، اين كار زشت را براى شما زينت داد و شما را بـه سوى آن كشاند.
.
⚘در حديث ديگرى مى خوانيم: بعد از نماز، از خداوند چنين بخواهيد: «الهى لا تكلنى الى نفسى طرفة عين ابداً» حتّى بـه اندازه چشم بر هم زدنى مرا بـه نفس خودم وامگذار.
.
⚘امام زين العابدين (ع) درون مناجاتی بـه خداوند متعال عرض مى كند:
من از نفسى بـه تو شكايت مى كنم كه بـه بدى ها فرمان مى دهد، بـه سوى خطاها مى رود، نسبت بـه انجام گناه شتابان است، هنگامى كه شرّى بـه او مى رسد فرياد مى زند و هنگامى كه قرار هست خيرى از ناحيه او بـه كسى برسد بخل مى ورزد، بـه لهو و لعب تمايل شديد دارد، از غفلت و سهو و اشتباه پر شده است، بـه سوى گناه سرعتم مى بخشد و براى توبه، مرا بـه طفره وا مى دارد.
.
👈نفس لوّامة:
همان وجدان اخلاقى باشد. آرى، انسان داراى حالتى هست كه درون برابر انجام بدى ها يا كم شدن خوبى ها، هم درون دنيا خود را ملامت مى كند و هم درون آخرت. اين ملامت ها، همان ندامت و پشيمانى هست كه مى تواند مقدّمـه توبه باشد.
.
👈نفس مطمئنّة:
كه درون اثر نماز و ذکر خدا حاصل مى شود و انسان بـه آرامش و اطمينان دست پيدا مـی کند.
.
⚘قرآن كريم مى فرمايد: «اقم الصّلاة لذكرى»
نماز را بـه پادار که تا به ذکر من برسى.
.
⚘و درون جاى ديگر مى فرمايد: «الا بذكر اللّه تطمئنّ القلوب»
با ياد خداوند دلها اطمينان و آرامش پيدا مى كنند.
.
انسان مطمئن، از مرگ نمى هراسد، بـه زرق و برق ها و جلوه هاى دنيا بى اعتنا هست و بـه مقدّرات الهى همواره راضى هست مانند امام حسین(ع).
.
⚘السلام علی الحسین (ع)
⚘و علی علی بن الحسین (ع)
⚘و علی اولاد الحسین (ع)
⚘و علی اصحاب الحسین (ع)
.
#انتظار
Media Removed
خنده هام رو نبینید، دلم آشوبه
هر موقع کـه یـاد این مقطع از عمرم و ۲۶ سالگیم، زمانی کـه دیگه بـه طور کلی جمع کردیم و با علی اومدیم امریکا مـیفتم، قلبم از غم اون موقع هام بـه درد مـیاد.
دوره های سردرگمـی، تغییر مسیر و گمراهی
چنگ مـیزدم اینور اونور یکی رو پیدا کنم راهنماییم کنـه، چند که تا راه بذاره جلوم بگه حالا ببین کدوم بـه تو و زندگیت مـیخوره!
بی انصافیـه بگم نبودند این افراد. بودند، ولی کافی نبودند و مشوقی هم نداشتم.
(از کله هزار رنگم مـیشـه فهمـید چه گیجی مـیزدم اون موقع😂)
خیلی هاتون دوستم دارید و نگران من هستید. مـیگید گلشید خسته داری مـیشی! مرسی. عاشقتونم کـه به فکرم هستید❤️
خستگی فیزیکی مثل امروز گاهی سخت مـیکنـه روند زندگی رو، ولی باور کنید انرژی کـه مـیگیرم از اینکه بـه سهم و اندازه خودم راه رو کمـی به منظور شما روشن تر مـیکنم، تمام خستگی ها رو مـیشوره مـیبره.🍃
خود من خیلی مواقع نـه تنـها مشوق نداشتم کـه برعجلودارنده هم داشتم به منظور رسیدن بـه آرزوهام.
ولی بـه معجزه تشویق، روحیـه و راه رو نشون به منظور زایش استعداد های آدمـی ایمان دارم.😁
#زایش 😀
بچه ها من خسته تر شم و یـا احساس کنم سخت شده ادامـه برام و دیگه انقدر این کارها برام جذاب نیست حتما توقف مـیکنم، چون کاملا دلی و عشقیـه این راهم و هیچ منتی بر هیچی جز حال بـه خودم نیست.
ولی ته دلم یـه صداییـه کـه مـیگه گلشید بـه روزی فکر کن کـه صدها آدم بـه آرزوهاشون رسیدند و تو نقش کوچیکی به منظور این رسیدن ها داشتی.
یـه صداییـه مـه مـیگه گلشید تصورش رو ، اگر این اطلاعات درست و تجربه ها رو کـه به فالورهات از طریق افراد حرفه ای مـیدی، اگر تو همـین سن این عداشتی، چقدر زندگیت بی دغدغه تر بود.
الان راضیم
ولی راهی کـه مـیشد آسون تر رفت و رو خیلی سخت و دشوار و با انرژی چند برابر طی کردم.
لندن، تابستون ۱۳۸۶
Advertisement
Media Removed
هان ای شب شوم وحشت انگیز
تا چند زنی بـه جانم آتش ؟
یـا چشم مرا ز جای بركن
یـا پرده ز روی خود فروكش
یـا بازگذار که تا بمـیرم
كز دیدن روزگار سیرم
دیری ست كه درون زمانـه ی دون
از دیده همـیشـه اشكبارم
عمری بـه كدورت و الم رفت
تا باقی عمر چون سپارم
نـه بخت بد مراست سامان
و ای شب ،نـه توراست هیچ پایـان
چندین چه كنی مرا ستیزه
بس نیست مرا غم زمانـه ؟
دل مـی بری و قرار از من
هر لحظه بـه یك ره و فسانـه
بس بس كه شدی تو فتنـه ای سخت
سرمایـه ی درد و دشمن بخت
این قصه كه مـی كنی تو با من
زین خوبتر ایچ قصه ایچ نیست
خوبست ولیك حتما از درد
نالان شد و زار زار بگریست
بشكست دلم ز بی قراری
كوتاه كن این فسانـه ،باری
آنجا كه ز شاخ گل فروریخت
آنجا كه بكوفت باد بر در
و آنجا كه بریخت آب مواج
تابید بر او مـه منور
ای تیره شب دراز دانی
كانجا چه نـهفته بد نـهانی ؟
بودست دلی ز درد خونین
بودست رخی ز غم مكدر
بودست بسی سر پر امـید
یـاری كه گرفته یـار درون بر
كو آنـهمـه بانگ و ناله ی زار
كو ناله ی عاشقان غمخوار ؟
در سایـه ی آن درخت ها چیست
كز دیده ی عالمـی نـهان هست ؟
عجز بشر هست این فجایع
یـا آنكه حقیقت جهان هست ؟
در سیر تو طاقتم بفرسود
زین منظره چیست عاقبت سود ؟
تو چیستی ای شب غم انگیز
در جست و جوی چه كاری آخر ؟
بس وقت گذشت و تو همانطور
استاده بـه شكل خوف آور
تاریخچه ی گذشتگانی
یـا رازگشای مردگانی؟
تو آینـه دار روزگاری
یـا درون ره عشق پرده داری ؟
یـا شدمن جان من شدستی ؟
ای شب بنـه این شگفتكاری
بگذار مرا بـه حالت خویش
با جان فسرده و دل ریش
بگذار فرو بگیرد دم خواب
كز هر طرفی همـی وزد باد
وقتی ست خوش و زمانـه خاموش
مرغ سحری كشید فریـاد
شد محو یكان یكان ستاره
تا چند كنم بـه تو نظاره ؟
بگذار بخواب اندر آیم
كز شومـی گردش زمانـه
یكدم كمتر بـه یـاد آرم
و آزاد شوم ز هر فسانـه
بگذار كه چشم ها ببندد
كمتر بـه من این جهان بخندد
Media Removed
ما عاشقیم و خوشتر از این کار، کار نیست
یعنی بـه کارهای دگر اعتبار نیست ●
دانی بهشت چیست کـه داریم انتظار؟
جز ماهتاب و باده و آغوش یـار نیست ●
فصل بهار، فصل جنون هست و این سه ماه
هر کـه مست نیست یقین هوشیـار نیست ●
سنجیده ایم ما، بـه جز از موی و روی یـار
حاصل ز رفت و آمد لیل و نـهار نیست ●
خندید صبح بر من و بر انتظار من
زین بیشتر ز خوی توام انتظار نیست ●
دیشب لبش چو غنچه تبسم بـه من نمود
اما چه سود زانکه بـه یک گل بهار نیست ●
فرهاد یـاد باد کـه چون داستان او
شیرین حکایتی زی یـادگار نیست ●
ناصح مکن حدیث کـه صبر اختیـار کن
ما را بـه عشق یـار ز خویش اختیـار نیست ●
برخیز دلبرا کـه در آغوش هم شویم
کان یـار یـار نیست کـه اندر کنار نیست ●
امـید شیخ بسته بـه تسبیح و خرقه است
گویـا بـه عفو و لطف تو امـیدوار نیست ●
بر ما گذشت نیک و بد، اما تو روزگار
فکری بـه حال خویش کن این روزگار نیست ●
بگذر ز صید و این دو سه مـه با عماد باش
صیـاد من بهار کـه فصل شکار نیست
عماد خراسانی.....♡
#روزگار #فصل_بهار
...... راستيه كا بـه رچاف.و كه س نـه شيت ينكارا ڤي راستيي بكت..چونكي.. دانپيدان يا هاتيه كرن ژلايي وه لات فروشان بخو ڤه...نابيژم ده نگي خو بده في و ده نگي نـه ده ڤي... بس من ڤيا بيرا وه بينم . .ئه گه ر توببژي بو چي شنگال هاته جول كرن.. بـه رسفا وي يا هه ي.. ده ما كه ركوك هاتي فروتن.. و له شكه ري عيراقي و حشدا ... ......
راستيه كا بـه رچاف.و كه س
نـه شيت ينكارا ڤي راستيي بكت..چونكي.. دانپيدان يا هاتيه كرن ژلايي وه لات فروشان بخو ڤه😒...نابيژم ده نگي خو بده في و ده نگي نـه ده ڤي... بس من ڤيا بيرا وه بينم
.
.ئه گه ر توببژي بو چي شنگال هاته جول كرن.. بـه رسفا وي يا هه ي.. ده ما كه ركوك هاتي فروتن.. و له شكه ري عيراقي و حشدا شعبي داخل بي.. سنور بـه ر فره هـ ليهات و به رفره هيا سنوري ژ ژمارا پيشمـه رگا پتر ليهات دفيا با پاشفه جوبان دا كو جيشي عيراقي دا خل نـه بت و سنور بهيتر ليبهيت و ئارمانجا عيراقي دا گير كرنا كوردستاني هه ميي بي .. له وا ل شنگا لي مـه جبوريين بجهـ بهيلن و باشفه بهين دا سنور ب تمامي بهيته گرتن. و چه بـه رين بهيز بهين ده يناتن دا كو . و جيشي عيراقي نيزيك نـه بيت.. .. و هه ردوان روژا دا.. چه ند پيكول هاتنـه كرن.. حشدا شعبي دكه ل جيشي عيراقي. ل پيشخابورا ده ربازي زاخو و كومركا ايبراهيم خليل بن. بـه لي شكه ستن خوار.... هه روه كي ل .پردي. و سحيلا و پيشخابور. بنكين بيشمـه رگه ي هاتين ده يناتن و شـه ره كي مـه زنن ل ويري چيبي و داستان هاتي توماركرن..
. ____________
.Admın{@NiBAR_11}
Media Removed
... من داعش واقعی رو از نزدیک دیدم. پارسال وسط جنگ سوریـه. توی دمشق، مسیر بین مرکز شـهر که تا زینبیـه، درست لابهلای خونـههای خرابی کـه هنوز دست اونا بود. راهی کـه ما مـیرفتیم رو از مگسک اسلحهشون دنبال مـی. اگه بـه ماشینی شک مـی یـا عشقشون مـیکشید شلیک مـی. اینکه مـیدونستم تو اون مسیر بهعلاوهی ... ...
من داعش واقعی رو از نزدیک دیدم.
پارسال وسط جنگ سوریـه. توی دمشق، مسیر بین مرکز شـهر که تا زینبیـه، درست لابهلای خونـههای خرابی کـه هنوز دست اونا بود. راهی کـه ما مـیرفتیم رو از مگسک اسلحهشون دنبال مـی. اگه بـه ماشینی شک مـی یـا عشقشون مـیکشید شلیک مـی. اینکه مـیدونستم تو اون مسیر بهعلاوهی دوربین تفنگ یـه قاتل رو پیشونیمـه ترسناک بود.خیلی ترسناک.
توی «تِدمور» هم دیدمشون. کـه البته یـه شـهر ویران خالی از زندگی شده بود، کنار ستونها و ویرانـههای «پالمـیرا»_که تختجمشید سوریـهست_. همونجا کـه اون آدما رو ردیف چیدن و یکی یکی سر ب. داعش دو روز قبل از اونجا رفته بود چند کیلومتر پایینتر. از دور معلوم بودن و شاید دو روز دیگه یـا فردا یـا همـین الان پاتک مـیزد. من شب رو کنار سربازامون خوابیدم. توی یکی از چند خونـهی سرپا موندهی شـهر کـه چند روز قبل جای خواب فرماندهی داعشیـا بود. هنوز بوی خون مـیومد. و اینکه نمـیدونستم جام امنـه یـا نـه ترسناک بود. خیلی ترسناک.
با یـه سری سرباز جیگردار و مشتیام رفیق شدم. شبیـه همدیگهام نبودن. یکیشون آبادانی بود، مـیگفت اول خدا بعد صنعت بعد استقلال! یکیشون ابی گوش مـیداد خودشم صداش خوب بود. یکی دیگه از این سیگارا کـه خودش مـیپیچید درست مـیکرد یکیام داد بـه من... من اما ایمان دارم با همـه تفاوتاشون همـه با اعتقاد و باور اونجا مـیجنگیدن. وگرنـهی بـه خاطر پول و درجه و اینـها اونجا دووم نمـیآورد.
از اون سفر و اون جنگ فقط یـه آرزو با خودم آوردم. کـه آرزو و باور تک تک اوناهم بود و هر کدوم بـه زبون خودش تو درددلاش مـیگفت. کـه خدا کنـه هیچ آدمـی هیچ لحظهای رو تو خونـهی خودش با ترس و ناامنی سر نکنـه. اونا بـه خاطر همـین اونجا بودن. کـه ترس پاشو داخل مرز ما نذاره. اگه خودمونم با اسب و عربده نبریمش وسط زن و بچهی مردم کـه هم بـه مردم لطف کردیم هم بـه معای مظلوم حریممون.
.
#به_وقت_شام
#کوروش
#داعش
#حاتمـی_کیـا
Advertisement
Media Removed
ماه پـر فیض رجب، ماه نبـی ، ماه خداست
ماه توبه، مـه رحمت، مـه ذکر هست و دعاست
#در_فضلیت_ماه_رجب
فردا روز اول ماه رجب است
لازم هست که این ماه را غنیمت بشماریم
و از برکات این ماه بزرگ بهره مند شویم
امام كاظم عليه السلام درون این مورد مـیفرمایند :
رَجَبٌ شَهرٌ عَظيمٌ يُضاعِفُ اللّه ُ فيهِ الحَسَناتَ و يَمحُو فيهِ السَّيِّئاتَ ؛
رجب ماه بزرگى هست كه خداوند پاداش نيكى ها را درون آن دو چندان و گناهان را پاك مى كند.
اعمال و ادعیـه هایی به منظور این ماه از جانب معصومـین بـه ما رسیده هست که از جمله آنـها [ روزه ] گرفتن هست در روایت دیگری از حضرت موسی بن جعفر علیـه السلام آمده هست که هریک روز از ماه رجب را #روزه بگیرد #بهشت بر او واجب مـیشود
و اینکه روایت شده از رسول گرامـی اسلام صلوات الله علیـه مداومت بر [ استغفار ] و زیـاد گفتن ذکر: " أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَهَ "
.
و اینکه دعاهایی به منظور هر روز این ماه وارد شده هست مانند دعای یـا من ارجوه.... کـه به تفصیل درون کتاب #مفاتیح_الجنان آمده است
ان شاءالله اگر موفق بشویم همـه این ها یـا آنچه کـه در توان هست را با اخلاص و توجه انجام دهیم مقدمـه ای ست به منظور ورود بـه ماه مبارک #رمضان و هر چه آمادگی و خودسازی ما بیشتر باشد ظرفیت مانیز برایب #رزق_معنوی بیشتر خواهد شد، ان شاءالله
در ضمن ماه رجب ماه زیـارتی حضرت علی بن موسی الرضا علیـه السلام هم هست عزیزانی کـه توفیق دارند و این ایـام #مشـهد مشرف مـیشوند نائب الزیـاره ما هم باشند.
پ ن : تصویر مربوط بـه کاشی کاری صحن آزادی حرم رضوی است
التماس دعا
#ماه_رجب
#ماه_خدا
#روزه
#دعا
Media Removed
. کوه را بنام سنگ مـیشناسیم؛ بنام صخره... اما من مرد یـا زنی مـیبینمش آرام؛ سرسخت؛ مغرور؛ و زیبا و مـهربان؛ کـه آغوشش را بـه روی کوهنوردان باز مـیکند... من آنسوی این درهها و چشمـهها کوهی مـیبینم ؛پوشیده از برف و غباری از مـه... آیـا زیبا نیست؟؟!! کوههایی کـه برف نوک قله شان را نور هیچ آفتابی آب نمـیکند... بـه ... .
کوه را بنام سنگ مـیشناسیم؛ بنام صخره...
اما من مرد یـا زنی مـیبینمش آرام؛ سرسخت؛ مغرور؛ و زیبا و مـهربان؛ کـه آغوشش را بـه روی کوهنوردان باز مـیکند...
من آنسوی این درهها و چشمـهها کوهی مـیبینم ؛پوشیده از برف و غباری از مـه...
آیـا زیبا نیست؟؟!!
کوههایی کـه برف نوک قله شان را نور هیچ آفتابی آب نمـیکند...
به کوه مـینگرم...
چه آرامشی دارد نگریستن بـه استواری و سکوت کوه...
به درختهای آرام گرفته درون آغوش کوه نگاه مـیکنم... موسیقی صدای زیبای پرندگان درون صبح؛ نشان مـیدهد کـه وقتش رسیده که تا کولهها را جمع کنیم و رهسپار شویم...
آی؛ عجیب کوه مـیچسبد...
گاهی مـیترسم از آدمـها...
آدمـهایی کـه کوه معرفت مـیشوی برایشان و آنـها مدام مـیلرزانند تو را با آتشفشان بی معرفتیهایشان...
باید با کوه انس گرفت...
کوه...
چه زیبا مرا محو خود نمودی...
وقتی تو را مـیبینم، شبیـه کودکی شاد درون آغوشت جای مـیگیرم...
و تو چه آرام مرا درون آغوش مـیگیری...
من با هر قدمم؛ قدمـهای سرسختم بر پیکرت مـیکوبم و تو چه زیبا؛ باگذشت و مغرور مرا بـه سمت قلهات هدایت مـیکنی؛ و زمانی کـه بر بلندایت قدم مـیگذارم؛ چه زیبا درون آغوشت جای مـیگیرم...
طنینی بـه من مـیگوید:
تو کافیست بخواهی...
آنوقت کوهها را هم جابجا مـیکنی...
من همچون کوه پابرجا و استوارم...
من آمادهام...
براه مـیافتم، کفشـهایم را مـیپوشم؛ کولهام را بر دوشم مـیگذارم؛ باتونهایم را بر مـیدارم... براه مـیافتم...
منم چون کوه ایستاده و همچون خورشید خندان..
Media Removed
تمام ذهنيت ها و امالى كه از #فيلم هاى #هندى داشتم بـه محض ورود بـه #دهلى_نو مثل #آوار تو سرم خراب شد نـه خبرى از اون همـه شكوه و آبادانى و #زيبايى بود و نـه اثرى از طراوت و سرسبزى فقط #فقر بودُ شلوغى و كثيفى و #ترافيك. كم و بيش با اوضاع هند اشنا بودم اما واقعاً اين حجم از كثافت و هرج و مرج و بدبختى رو نميتونستم ... تمام ذهنيت ها و امالى كه از #فيلم هاى #هندى داشتم بـه محض ورود بـه #دهلى_نو مثل #آوار تو سرم خراب شد
نـه خبرى از اون همـه شكوه و آبادانى و #زيبايى بود و نـه اثرى از طراوت و سرسبزى
فقط #فقر بودُ شلوغى و كثيفى و #ترافيك.
كم و بيش با اوضاع هند اشنا بودم اما واقعاً اين حجم از كثافت و هرج و مرج و بدبختى رو نميتونستم باور كنم
كشورى پيشرو درون صنايع آى تى،هوا فضا، #نانو، #اتم، # #پزشكى #توريسم وهنر و #سينما ....
چطور ممكن بود مردمش درون اين همـه فقر و فلاكت و اين طور نكبت بار زندگى كنند!؟
(واقعاً که تا نبينين باور نميكنين
اكيداً بهتون توصيه ميكنم با نگاه خريدار سفر بـه هند رو درون برنامـه هاى خانوادگيتون بگذاريد که تا قدر سلامتى و نعماتى كه توى زندگى شخصى داريد رو بفهميد)
همـه اش توى ذهنم دنبال زيبايى هاى پنـهان بودم
دلم ميخواست حداقل چند تايى آدم مثل #آميتاپاچان و #سلمان_خان ببينم كه #شاد و مصمم و با اراده ان
يا تو خيابون يه گله آدم،بى خيال و سر خوش همينطورى بيخودى # و پايكوبى كنن
اما فقط فقر بودُ كثيفى وهاى مقدس
در نـهايت روز اول سفر با بازديد از چند مكان #توريستى،انصافاً زيبا بـه غروب نزديك ميشد و من همچنان درون كف خيابان ها دنبال روياهاى فيلم هندى ايم بودم
در حاشيه ى شـهر و نزديك #هتل چشمم افتاد بـه يك كوه عظيم و سر بـه فك كشيده كه هزاران هزار #پرنده بالاش درون حال #پرواز بودن
خيييلى از ديدن اين منظره خوشحال شدم چون كور سوى اميدى بـه روياهام باز شد
با صداى بلند رو كردم بـه ليدر و گفتم احمد آقا اسم اين كوه زيبا چيه؟
چرا انقدر پرنده روشـه؟
ميشـه فردا بريم بالاش و اونجا گشتى بزنيم؟
چون از صبح اول وقت براى ديدن اماكن توريستى از هتل بيرون زده بوديم همـه ى همسفر ها از خستگى تو چُرت بودن
با اين سوال من گوش همـه تيز شد و شروع كردن بـه گردن چرخوندن براى ديدن كوه.
با تعجب پرسيد كدوم كوه!؟
من با انگشت نشونش دادم
چشم هاش گرد شد
صورتش مچاله شده بعد قرمز شد و بعد پقى زد زير خنده
طورى كه چايى از دهنش پاشيد روى راننده
راننده بـه هندى ازش پرسيد چى شده
و اونم درون حالى كه بـه شدت ميخنديد و با دست روى پاش ميكوبيد بـه سختى جوابش رو داد
اونم قاه قاه زد زير خنده
مام همينطور هاج واج بـه هم نگاه ميكرديم
چند دقيقه ى بعد كه خنده ى احمد و رانندهه كم تر شد با لهجه ى با مزه ى هندى گفت:آقاى مـهِرِداد كوه كوجا بود؟زيبا كوجااا!؟😂😂
اينـها آشگاله آشگاال(آشغال)
همـه ى اين كوه از كف که تا آسمان آشگاله اون پرنده ها هم #لاشخور هستن(يه جور پرنده مثل شاهين بودن)
ميخواهيد فردا بربريمتون اون بالاا!؟
😂😂
نامرد که تا اخر سفر كنايه ميزد و هر هر بـه ريش ما ميخند😐
Advertisement
Media Removed
غزل_شماره_1435_دیوان_شمس
به گرد دل همـیگردی چه خواهی کرد مـی دانم
چه خواهی کرد دل را خون و رخ را زرد مـی دانم
یکی بازی برآوردی کـه رخت دل همـه بردی
چه خواهی بعد از این بازی دگر آورد مـی دانم
به یک غمزه جگر خستی بعد آتش اندر او بستی
بخواهی پخت مـی بینم بخواهی خورد مـی دانم
به حق اشک گرم من بـه حق آه سرد من
که گرمم پرس چون بینی کـه گرم از سرد مـی دانم
مرا دل سوزد و تو را دامن ولی فرق است
که سوز از سوز و دود از دود و درد از درد مـی دانم
به دل گویم کـه چون مردان صبوری کن دلم گوید
نـه مردم نی زن ار از غم ز زن که تا مرد مـی دانم
دلا چون گرد برخیزی ز هر بادی نمـیگفتی
که از مردی برآوردن ز دریـا گرد مـی دانم
جوابم داد دل کان مـه چو جفت و طاق مـی بازد
چو ترسا جفت گویم گر ز جفت و فرد مـی دانم
چو درون شطرنج شد قایم بریزد نرد شش پنجی
بگویم مات غم باشم اگر این نرد مـی دانم
#مولانا
مـی دانم: مـی شناسم، تشخیص مـیدهم،آگاهم، مـی توانم
گرمم پرس: از عشق درونم جویـا شو
نـه مردم و نی زن ار: نـه مردم و نـه زن اگر
از غم: بر اثر غم
ز زن که تا مرد مـی دانم: زن از مرد باز شناسم
که از مردی بر آوردن: آیـا نمـی گفتی کـه از مردی و مردانگی
ز دریـا گرد: گرد از دریـا بر آورم، کارهای محال انجام دهم جفت و طاق: اشاره بـه "همـه چیز درون جهان جفت هست و تنـها خداوند فرد است". شطرنج: نماد دنیـا
نرد شش پنجی: اشاره بـه بازیـهای دنیـایی، وسوسه بر اثر ظواهر دنیوی
دستگاه اسميت مفيد هست يا خير؟ درون علم بدنسازي هيچ خوب يا بد مطلقي وجود ندارد و دستگاه اسميت هم مانند ساير وسايل و تجهيزات بدنسازي فوايد و ايراداتي بـه همراه دارد. يكي از فوايد آن ايزوله كردن تمرين نسبت بـه حالت آزاد است.به اين معني كه عضلات كمك دهنده و نگهدارنده ي كمتري بـه كار مي روند و تمركز روي عضله ... دستگاه اسميت مفيد هست يا خير؟
در علم بدنسازي هيچ خوب يا بد مطلقي وجود ندارد و دستگاه اسميت هم مانند ساير وسايل و تجهيزات بدنسازي فوايد و ايراداتي بـه همراه دارد.
يكي از فوايد آن ايزوله كردن تمرين نسبت بـه حالت آزاد است.به اين معني كه عضلات كمك دهنده و نگهدارنده ي كمتري بـه كار مي روند و تمركز روي عضله هدف بيشتر خواهد شد.(stabilizer and synergistic muscle)
در بيشتر مواقع امن تر از وزنـه آزاد هست و زماني كه حريف تمريني نداريد راحت تر مي توانيد از وزنـه هاي سنگين تر با ريسك كمتر استفاده كنيد.
اما همانطور كه هميشـه درون پستهاي قبلي تاكيد كردم وزنـه ي آزاد و حركات اصلي و مادر درون بدنسازي اسكوات ددليفت و پرس سينـه باعث بيشتر شدن قدرت شما و به كارگيري بيشترين فيبرها درون تمرينات شما خواهد شد و در طولاني مدت نسبت بـه تمرينات ايزوله فوايد بيشتري خواهد داشت.نكته ي منفي ديگر دامنـه ي محدود آن هست كه خصوصاً درون حركت اسكوات چون درون حالت آزاد هالتر مسير مستقيمي درون فرود ندارد نا خودآگاه فشار مضاعفي درون قسمتي از حركت بـه زانو وارد مي شود.
(در حركت اسكوات اسميت هالتر بايد درون امتداد خط مستقيم پاشنـه ي پا باشد و حالتي كه پاها را جلوتر بدن قرار مي دهيد را زياد توصيه نمي كنم و به مربيها توصيه مي كنم اسكوات را بـه صورت استاندارد بـه شاگرادني مـه شرايط جسمي ايده آل دارند بياموزند.)
يكي ديگر از حركاتي كه خيلي زياد شاهد انجام آن هستم پرس سرشانـه گردن هست كه مطمئن باشيد اگر روزي درون قسمت شانـه دچار درد و آسيب شديد از اين حركت است! و اين نكته را فراموش نكنيد كه پرس سرشانـه گردن فشار روي دلتوئيد پشتي شما وارد نمي كند و دلتوئيد پشتي با حركاتي غير از پرس گردن ساخته مي شود.
-دليل استفاده امشب من از اسميت،تاكيد بيشتر روي قسمت خارجي چهار سر ران(vastus lateralis) بود مـه بـه صورت پا جمع انجام دادم و دليل ديگر اشغال بودن رك اسكوات بود و اگر نـه زياد علاقه اي بـه دستگاه اسميت ندارم.
موفق باشيد.____
لطفاً با ذكر منبع و بدون ذكر منبع و هيچ حالتي كپي نكنيد ممنون.
Media Removed
دره کمر کلاغ این روزها حال و هوای رفتن ، دیدن و سفر درون من موج مـیزند. فرقی هم ندارد چقدر دور یـا نزدیک باشد. دیروز با دوستان جان دل را زدیم بـه جاده و رفتیم بندر تورغندی. بندر تورغندی درون ۱۱۰ کیلومتری هرات و در نوار مرزی ترکمنستان و افغانستان قرار دارد. تمام مسیر درون مـیان دره ای هست که با کوه ها ...
دره کمر کلاغ
این روزها حال و هوای رفتن ، دیدن و سفر درون من موج مـیزند. فرقی هم ندارد چقدر دور یـا نزدیک باشد.
دیروز با دوستان جان دل را زدیم بـه جاده و رفتیم بندر تورغندی. بندر تورغندی درون ۱۱۰ کیلومتری هرات و در نوار مرزی ترکمنستان و افغانستان قرار دارد.
تمام مسیر درون مـیان دره ای هست که با کوه ها احاطه شده است. لازم نیست کـه بگویم افغانستان کشوری کوهستانی هست و بیشتر جاده هایش درون مـیان دره هاست.
بخصوص مسیر دره کمر کلاغ کـه زیباترین مسیر درون هرات است.
کمر کلاغ جاده هست که از لابلای کوه های شمال هرات بـه سمت تورغندی مـیرود.
با اینکه این مسیر مدتی مـیشود کـه ناامن شده ، با این حال نمـیشود از دیدن دره کمر کلاغ ، دشت حوض ، بلندی های بغورچر و دره هایی کـه در لابلای مـه و ابر پنـهان شده اند صرف نظر کرد.
پ ن : به منظور دیدن عها و فیلم های سفر استوری ها را دنبال کنید.
#Herat #Afghanistan #travel #mountains #fog #nature
Advertisement
Media Removed
❖﷽❖ ❖اَلسَّلامُ عَلَيْکَ یـا اَبا جَعفَرٍ یـا مُحَمَّدَبنَ عَلیٍّ اَیُّهَا التَّقِیُّ الجَواد❖ ❖شـهادت جانسوز حضرت امام جواد عليه السلام را بـه ساحت مقدس حضرت بقية الله الأ عظم مـهدی موعود ( عجَّل الله تعالى فرجه الشريف ) روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمـه الفداء و ... 🍃❖🔹﷽🔹❖🍃
🍃❖🔹اَلسَّلامُ عَلَيْکَ یـا اَبا جَعفَرٍ یـا مُحَمَّدَبنَ عَلیٍّ اَیُّهَا التَّقِیُّ الجَواد🔹❖🍃
🍃❖شـهادت جانسوز حضرت امام جواد عليه السلام را بـه ساحت مقدس حضرت بقية الله الأ عظم مـهدی موعود ( عجَّل الله تعالى فرجه الشريف ) روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمـه الفداء و شيعيان حضرتش تسلیت عرض مينمايیم ❖🍃
ــــــــــ❖🍃🌷🍃❖ـــــــــــ
❖ #حدیث ⤵⤵
❖ #کلامکم_نور ⤵⤵
🍃🌷قال الامام الجواد (علیـه السلام) :
المُؤْمِنُ یَحْتاجُ إلَی ثَلاثِ خِصالٍ: تَوْفیقٌ مِنَ اللهِ، وَواعِظٌ مِنْ نَفْسِهِ، وَقَبُولٌ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ
ــــــــــ❖🍃🌷
🍃🌷حضرت امام جواد علیـه السلام فرمودند :
مؤمن نیـازمند سه ویژگی است: توفیقی الهی، واعظی درونی و پذیرش نصیحتِی کـه او را نصیحت مـیکند
🍃📚منتهیالآمال، ج 2، ص 554📚🍃
ــــــــــ❖🍃🌷🍃❖ـــــــــــ
#سلام_مولای_مـهربانم 😢🍃
◾از من گرفته همسر من خورد و خواب را
◾زهر جفا زجان ودلم تاب را
◾وای از عناد مأمون کـه از جفا
◾مسموم کرد زاده خیر المئاب را
◾تنـها نـه جان من کـه از این شعله سوختند
◾جان رسول و فاطمـه بوتراب را
◾ای آنکه التهاب عطش را شنیده ای
◾بنگر بـه عضو عضو من این التهاب را
◾افکنده هست شعله بـه جان من و هنوز
◾ازمن کند دریغ یکی جرعه آب را
◾من مـیکنم بـه العطش از او سؤال آب
◾او مـی دهد بـه هلهله بر من جواب را
◾یـارب تو آگه یکه به منظور بقای دین
◾بر جان خ این ستم بی حساب را
◾جان مـی دهم بـه غربت و عطشان کـه خون من
◾تضمـین کند تداوم اسلام ناب را
◾باشد زفیض دوستی ما اگر بـه حشر
◾آسان کند خدا بـه مؤید حساب را
🍃🌷سید رضا موید
ـــــــــــــــــــــــــ
✏پــی نــوشـتــ⤵⤵ :
🍃✔ طرح #پست_مشترک
🔹هـمـه ی بزرگواران مـیتوانند درون ایـن طـرح بزرگ
سهیم باشند. به منظور دریـافت مطالب و تصاویر جهت
شرکت درون طرح بـه کانال سروش مراجعه بفرمـایید .
(لینک کانال درون قسمت بیوگرافی موجود است)
🍃📱sapp.ir/shaybelkhaziib
🍃🌸🔹ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج
🔸تعجیل درون فرج مولا حضرت صاحب الزمان
ارواحنا فداه صلواتی عنایت بفرمایید ...
🍃🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🍃
Media Removed
Hi, Now let's have a short talk about WEATHER ; """"""""""""""""""" What is the weather like today,Reza? رضا، هوا امروز چطوره؟ It is cold,cloudy and sometimes gets snowy as well. هوا سرد،ابري و گاهي هم برفي ميشـه٠ What kind of weather do you prefer? چه نوع هوائي را تو ترجيح ميدي؟ I would mostly ... Hi, Now let's have a short talk about WEATHER ; """""""""""""""""""
What is the weather like today,Reza? رضا، هوا امروز چطوره؟ It is cold,cloudy and sometimes gets snowy as well. هوا سرد،ابري و گاهي هم برفي ميشـه٠ What kind of weather do you prefer? چه نوع هوائي را تو ترجيح ميدي؟ I would mostly rather rainy and foggy weather because I love walking by the beach when it is rainy or specially foggy . من عمدتأ هواي باروني و مـه آلود را ترجيح ميدم،چونكه قدم زدن كنار ساحل را تو هواي باروني يا بخصوص مـه آلود را دوست دارم٠ I am fond of snowy weather because it's a good opportunity to go snowboarding but I keep away from (avoid ) hailing weather. من مشتاق هواي برفي ام چونكه فرصت خوبيه براي اسكي رفتن ولي از هواي تگرگي دوري ميكنم٠ What sort of weather can't you tolerate? چه نوع هوائي را نميتوني تحمل كني؟ I really can't stand sultry ( hot & humid ) weather. من جدأ هواي شرجي ( گرم و مرطوب ) را نميتونم تحمل كنم٠ Neither can I. من هم نميتونم٠ Have you ever had to live in a tropical area? که تا بحال مجبور شده اي تو منطقه حاره يا گرمسيري زندگي كني؟ Once I was given a mission to go to Kish Island in mid summer for fortnight. يه بار يه ماموريت دو هفته اي بـه من داده شد برم بـه جزيره كيش درون وسط تابستان٠ How did you like it? چطور بود؟ It was really sweltering and overwhelming heat and worse than all ,we had to work in open air too. گرماي واقعا سوزان و طاقت فرسايي بود واز همـه بدتر، ما هم مجبور بوديم درون هواي باز كار كنيم٠ Have you ever lived in the north of the country? که تا بحال تو شمال كشور زندگي كردي؟ I used to study there for four years.The weather was not really predictable. من درگذشته چهار سال آنجا تحصيل ميكردم٠هوا واقعا غير قابل پيش بيني بود٠ Yeah, we might say: beauty of the weather is only skin deep there. بله،شايد بشـه گفت كه گول ظاهر هوا را آنجا نبايد خورد٠ You're right,or it is often said : "appearance is usually deceptive. " درسته ،يا اغلب ميگن :"ظاهر معمولا فريبنده است"٠ Do you think,weather may have impact on people's personality and behavior? بـه نظر شما،هوا ميتونـه تأثيري درون رفتار و شخصيت افراد داشته باشـه؟ If you ask me, it can really have a direct effect . اگه نظر من را ميخواي،آن واقعا ميتونـه تأثير مستقيمي داشته باشـه٠ You're right.درسته٠
یعنی دمش گرم
یعنی اصلا اینقدر دمش گرمـه کـه نیـازی بـه دمش گرم گفتن نداره
یعنی این آفتاب کـه بخوره تو سر ملت دیگه هم دمشون گرم مـیشـه هم بازدمشون
گرمـه گرم
داغه داغ 😊
یعنی رسما احتیـاط رو نبوسیده ولی گذاشته کنار
یعنی بی خیـال جون و حفظ جون
بی خیـال چشمـهای منتظر یک خانواده
یعنی بی خیـال کـه اگر گوشـه موتور بگیره بـه ماشین یک بیچاره و بشـه اونی کـه نباید ، حتما چندین ماه از کار و #زندگی بیوفته که تا این حماقت رو ثابت کنـه
که تازه اگر بتونـه ثابت کنـه
یعنی پیش بـه سوی آزادی ، زیر تابلوی مستقیم ازادی
یعنی بی خیـال مسیری کـه مـیگه سمت یـادگاران واقعی #امام این سمته
یعنی موتور خودمـه بـه بقیـه چه ، #قضاوت_نکنید
یعنی بـه موتورسواری شخصی من کاری نداشته باشید
یعنی فریـاد کو #امنیت توسط جماعت مخل امنیت
یعنی عبور از کنار پرچمـها و نشانـه های #جمـهوری_اسلامـی ، بی خیـال ، عین برخی #مسئولان
یعنی رسما بی خیـال همـه چیز
یعنی بی خیـال قیمت #دلار و طلا و #سکه
یعنی #تورم کیلو چند ، #گرانی چیـه
یعنی بـه من چه کـه #اوضاع_اقتصادی اینطوره
به من چه طرف خودش بـه #روحانی رای داده و حالا از همـه طلبکاره بـه جز #دولت
به من چه کـه #ترامپ تهدید کرده
به من چه کـه هزاران #ترامپ_داخلی داریم کـه قبل از ترامپ امریکایی دارن تهدیدها رو بر سر ملت عملی مـیکنن
یعنی بی خیـال معضلات اجتماعی
بی خیـال بی اخلاقی ها مجازی و غیر مجازی
یعنی بی خیـال اگر طرف مـیاد توی #خنداننده_شو #خندوانـه بـه اسم نقد #فحاشی ده دقیقه تمام فحش مـیده
که بچه سه ساله فلانی یکی دو تاش رو مثل طوطی ضبط کنـه و بدون اینکه معنیش رو بدونـه تکرار کنـه
یعنی بی خیـال چالش #فساد ستیزی و #اشرافی گری ، بی خیـال تکرار پستهای #صدرالساداتی و مرادیـان و #آهنگران و فلانی و فلانی
بی خیـال قیمت ساعت مچی #آقازاده و کیف دستی همسر محترمـه
یعنی بی خیـال #دخالت
که اگر بیـای بگی اقا با #اشرافیت مبارزه کنید ولی اینقدر فحش ندید و بهایی کـه فحاشی مـیکنن تذکر بدید ، مـیان بـه خودت هم فحش مـیدن
یعنی بی خیـال چرندیـات #زیباکلام
بی خیـال سوتی بلکه #دزدیزنی فلان #خواننده توی کنسرت زنده
بی خیـال قطعی برق و کمبود آب
بی خیـال خنده های نچسب وزرا و مجلس نشینان
بی خیـال #مسئولان بی غم و بی خیـال غم #مردم
بی خیـال
نکته
یک موتوری دیگه قبل از ایشون داره این کار رو انجام مـیده
اوایل کلیپ اون ته مـه های تصویر پیداست
شاید این از اون یـاد گرفته و شاید اون از این
فقط خدا نکنـه کوری عصا کش کور دگر شود
Media Removed
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدّيقَةُ الشَّهيدَةِ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضـِيَّةُ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّــتُهَا التَّــقيّةُ النَّــقيـَّةُ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيــَّتُهَا الزَّكِيَّةُ الــْفاضِلَةُ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَــهِيَّةُ،
صَلَّى اللهُ عَلَيْكِ وَعَلى رُوحِكِ وَبَدَنِكِ.
🍃❖شــهــادت جانــســوز و مــظلومانـه حـضـرت
فـاطـمـه زهــرا سلام الله عـلـیـها را بــه ســــاحــت
مقدس حضرت بقـية الله الأ عظم مــهدی مــوعود
( عجَّل الله تعالى فرجه الشريف ) روحى و ارواح
العالمين لتراب مقدمـه الفداء و شيـعيان حـضرتش
تسـلـیت عرض مينمايیم ❖🍃
🍃❖ #حدیث ⤵⤵
🍃❖ #کلامکم_نور ⤵⤵
قالَت مولاتنا فاطمـه الزهرا ْ علیـها السلام :
إلَیْكُمْ عَنّى ، فَلا عُذْرَ بَعْدَ غَدیرِكُمْ، وَالاَْمْرُ بعد تقْصیركُمْ، هَلْ تَرَكَ ابى یَوْمَ غَدیرِ خُمّ لاِ حَدٍ عُذْوٌ. خطاب بـه مـهاجرین و انصار كرد و فرمود: از من دور شوید و مرا بـه حال خود رها كنید، با آن همـه بى تفاوتى و سهل انگارى هایتان ، عذرى براى شما باقى نمانده هست . آیـا پدرم درون روز غدیر خم براى كسى جاى عذرى باقى گذاشت ؟
خصال : ج 1، ص 173، احتجاج : ج 1، ص 146. : ◾ ❖🍃🌷🍃❖◾
الســّـلامُ عَـلـیـکَ یـا #اُم_ابـیـها؛
یـا #فـاطـمـة_الزهـراء
یـاس ما را تبر آزرده خدایـا چه کنم
بین معبر شده پژمرده خدایـا چه کنم
دست خود را روی ریحانـه ی ما کرد بلند
آن حرامـی سِیَه چهره خدایـا چه کنم
تا بـه امروزی مادر ما را اصلاً
آه کوچک شده نشمرده خدایـا چه کنم
مادرم اُم أبیـها جلوی چشمانم
وسط کوچه زمـین خورده خدایـا چه کنم
نظرم بر رُخش افتاد دلم ریخت بـه هم
با رُخی کـه شده خون مُرده خدایـا چه کنم
حس بینایی چشمان خدابینش را
دست سنگینی خدایـا چه کنم
علتش اشک من هست این همـه تکثیر شده
یـا نـه آیینـه ترک خورده خدایـا چه کنم
#فاطمـیه_را_عاشورایی_برگزار_کنیم
#شـهید_ولایت_قبرت_کجاست ..
#ای_وای_مادرم
◾ ❖🍃🌷🍃❖◾
🍃✔ طرح #پست_مشترک
🔹هـمـه ی بزرگواران مـیتوانند درون ایـن طـرح بزرگ
سهیم باشند. به منظور دریـافت مطالب و تصاویر جهت
شرکت درون طرح بـه کانال تلگرام مراجعه بفرمـایید .
(لینک کانال درون قسمت بیوگرافی موجود است)
🍃📱Telegram.me/behesht_razavi 🍃📱 Telegram.me/mazlom_12
دیروز اولین سفر من و بچه های کرگدن نارنجی بود و واقعا درون کنارشون لذت بردم.
.
ما تو اولین سفری کـه با هم داشتیم رفتیم مازندران و یک روز کامل تو طبیعت سپری کردیم. تقریبا همـه جور هوایی رو تو این یک روز تست کردیم، از آفتاب و گرماش گرفته که تا مـه و بارون. من آرش و مـینارو یکبار بیشتر ندیدم ولی انگار چند سالی هست مـیشناسمشون. اینا از آدمایی هستن کـه خودشونن و نقش بازی نمـیکن، دوستی با این تیپ رفقا حتما پایدار بمونـه و تبدیل بـه دوستی های چندین و چند ساله مـیشـه.
. شب تو راه برگشتم ماشینم خراب شد و مـیلاد با اینکه چند کیلومتری از من جلوتر بود برگشت و مرام یـه ایلامـی رو نشونم داد، دمت گرم رفیق.
در کل به منظور داشتن همچین عزیزایی حتما همـیشـه شکرگزار بود.
.
@orange.rhino
@arash.arwin
@minaaaslife
@milad_khoosravi
Media Removed
ارزویی هست مرا درون دل
که روان سوزد و جان کاهد
هردم ان مرد هوسران را
با غم و اشک و فغان خواهد
به خدا درون دل و جانم نیست
هیچ جز حسرت دیدارش
سوختم از غم و کی باشد
غم من مایـه ی ازارش
شب درون اعماق سیـاهی ها
مـه چو درون هاله ی راز اید
نگران دیده بـه ره دارم
شاید ان گمشده باز اید
سایـه ای که تا که بـه در افتد
من هراسان بدوم بر در
چون شتابان گذرد سایـه
خیره گردم بـه در دیگر
همـه شب درون دل این بستر
جانم ان گمشده را جوید
زین همـه کوشش بی حاصل
عقل سر گشته بـه من گوید
زن بد بخت دل افسرده
ببر از یـاد دمـی او را
این خطا بود کـه ره دادی
به دل ان عاشق بد خو را
انی را کـه تو مـی جویی
کی خیـال تو بـه سر دارد
بس کن این ناله و زاری را
بس کن او یـار دگر دارد
لیکن این قصه کـه مـی گوید
کی بنرمـی رودم درون گوش
نشود هیچ ز افسونش
اتش حسرت من خاموش
مـی روم که تا که عیـان سازم
راز این خواهش سوزان را
نتوانم کـه برم از یـاد
هر گز ان مرد هوسران را
شمع ای شمع چه مـی خندی؟
به شب تیره ی خاموشم
به خدا مردم از این حسرت
که چرا نیست درون اغوشم
Media Removed
در شگفتم کـه چسان طره موی تو و هــــجر داده اند از پی قـــتل چو منی دســت بـه هم
جـمع اضـــداد محــال هست ولی درون عجـــبم که چه هـــجر تو را با دل من بست بهم
دل و هجران تو چون جام ی هست زلال کـه بدادنـــد دو دلـــــداده ســــر مست بـه هم
کامرانی هـمـه درون عــــــشرت پنـهانی نیست گاه درون هجر و دلی هست کـه بسته هست بهم
شیشـه عـمر من دل شده را هجر شکـست یـافت هم مـی نشد آنکه زند بست بـه هـم
هــــمت خویـش بنـازم کـه زدم بــست مـدام شیشـه عمر کـه از هجر تو بشکست بـه هم
دوش که تا وقــت سـحر مرغ بیـاســود و شـهاب دیده اش از غم و هجران تو ننشست بـه هم
Media Removed
تا اشارات نظر ، نامـه رسان من و توست
گوش کن ،باخاموش سخن مـی گویم
پاسخم گو بـه نگاهی کـه زبان من و توست
روزگاری شد و مرد ره عشق ندید
حال بیـا چشم جهانی نگران من و توست
گر چه درون خلوت راز دل ما نرسید
همـه جا زمزمـه ی عشق نـهان من و توست
گو بهار دل و جان باش و ، خزان باش ار نـه
ای بسا باغ و بهاران کـه خزان من و توست
نقش ما گو ننگارند بـه دیباچه ی عقل
هر کجا نامـه عشق هست ،نشان من و توست
سایـه ز آتشکده ی ماست ، فروغ مـه و مـهر
وه ازین آتش روشن کـه به جان من و توست
هوشنگ ابتهاج
Media Removed
( ئه من چاوم له ریگاته و به هیواتم بـه شـه وگاران )
چاوه روانی خه وم بینی له و خه وه ما هاتیته وه ناو گلینـه م
مالیکم بو دروس کردی بـه عشقی پاک و بی وینـه م
مالیک پر له خوشـه ویستی پر له بـه رامـی شیعری جوان
مالیک پرپر له گورانی بـه نوری عشق چراخان
خیر نـه ییته ری ئه و که سه ئه م سه فه ره ی بو ریک خستی
ده وه ره وه له و ی مالیک نییـه نابو خوشـه ویستی
خوزگا ئه مزانی تو له وی ئیستا بـه دوای چیـا ویلی
چون دلت هات بیره وه ری ئه و هه مو ساله بـه جی بیلی
ئیستاش هینده باست ئه کـه م خه لکی وه ئه زانی شیتم
بیته وه یـان نـه ییته وه هه که تا ئه مرم چاوه ریتم
به خوشـه ویستی تو وا ده مرم
ئه مشـه و یـادی تو یـه خه یـه ی پی گرتوم
بویـه چاوانم مـه یلی خه و ناکا
ئاسمان بی و شـه و بی ئه ستیره یـه
شـه ویکه گولم هه ر له شـه و ناکا
ئیستا تو شـه وی سور بـه ری کـه ی منیش شـه و ی پر حوزن و ته نیـایی
بوچی خه رمانی عه شق و ئه وینمت ئاگر تی بـه رداوه بـه خورایی
ئیستاش له و که سه خوشترم ئه وی
که بـه حوکمـی دین هاوسه ری ئه وی
سه یره ئه و هه مو زولمـه ت لی کردوم
که چی قه ت له بـه ر چاوم ناکه وی
Media Removed
ساعت۶صبح بود کـه به قشم رسیدیم مـه رازالودی روبه روی ما بود حس جک رو داشتم وقتی لوبیـای سحر تبدیل شده بود بـه رابطی بین دودنیـا و هر لحظه ممکن بود موجودات جادویی وارد دنیـای ما بشن ،نمـیدونم کدوم قسمتش چالش برانگیزتر بود واسم دره ستاره ها کـه یکی از بدیعترین های زندگیم بود یـا ساحل پهناور شنی و صخره ای قشم،غواصی ... ساعت۶صبح بود کـه به قشم رسیدیم مـه رازالودی روبه روی ما بود حس جک رو داشتم وقتی لوبیـای سحر تبدیل شده بود بـه رابطی بین دودنیـا و هر لحظه ممکن بود موجودات جادویی وارد دنیـای ما بشن ،نمـیدونم کدوم قسمتش چالش برانگیزتر بود واسم دره ستاره ها کـه یکی از بدیعترین های زندگیم بود یـا ساحل پهناور شنی و صخره ای قشم،غواصی زیر اب های نیلگون کـه هنوزم خاب مـیبینم داخل یـه اکواریوم بزرگ هستم و سطح اون ابهای ازاد دنیـای خارج اکواریوم هست،یـا گنبدسرخ و نمکی هرمز با طبیعت بکر و ارامش محضش و مردمـی کـه سخاوتمندانـه مارو بـه مـهمانی قلبهای بی ریـاشون دعوت مـید،بی شک اگهی بـه من مـیگفت کـه این همـه زیبایی و شکوه و دنیـای جدیدی از طعم و مزه جدید رو درون ایران دیده باور نمـیکردم فقط مـیدونم دلم مـیخاد ماه ها با سه چرخه محمد بـه کنار ساحل هرمز برم درکنار اب ارامش بگیرم و ساعت ها بـه صخره هایی نگاه کنم کـه داستان ها به منظور گفتن دارند و شب وقتی اب بالا اومد تصویر ماه نقره ای رو درون اب درون اغوش بگیرم و با دنبال خرچنگهای کنار صخره بـه کناری بیـام و شب رو بـه صبح برسونم و در این چرخه بـه بهشت رویـایی خودم برسم
Read moreMedia Removed
. دل من مست تو شد نیست دگر فرصت تدبیر و کشیدست دلم عقل مرا سخت بـه زنجیر و نشاندست دلم یـاد تو را درون سر و دیگر نبُود قدرت ادراک بجز درک وجود مـه دلدار و همان یـار و همان سرور و سالار و سپهدار و علمدار پیمبر و همان فاتح خیبر و همان ساقی کوثر و همان حیدر صفدر... علی کیست...؟ علی دلبر و جانان و علی لایق ... .
دل من مست تو شد
نیست دگر فرصت تدبیر
و کشیدست دلم عقل مرا سخت بـه زنجیر
و نشاندست دلم یـاد تو را درون سر
و دیگر نبُود قدرت ادراک بجز
درک وجود مـه دلدار
و همان یـار و همان سرور و سالار
و سپهدار و علمدار پیمبر
و همان فاتح خیبر و همان ساقی کوثر
و همان حیدر صفدر...
علی کیست...؟
علی دلبر و جانان و علی لایق عشق است
و خوش آن دل کـه به عشق رخ دلدار بجوشد .
.و خوش آن کـه مداوم
ز مـی و باده ی دلدار بنوشد
تو علی شیر خدایی
علی ای حضرت مولا بـه خدا راهی نبُود
پیش دو چشمم بـه جز ایوان طلایت
که شود باز درون و صحن و سرایت
به دل روضه ی جنت
به خدا حب تو فاطمـه و اهل تو درون دل
شده نورم و شده حس سرورم
به خدا قلب پر از و شور است
و پر از حس سرور است
و شب روز خروشد
علی تو شیر خدایی
لا فَتى اِلاّ عَلِىّ، لا سَيفَ اِلاّ ذُو الفَقار
.
.
.
ولادت حضرت امـیر المومنان امام علی و روز پدر خدمت همـه پدران عزیز دوست داشتنی تبریک و تهنیت عرض مـیکنم چه پدرانی کـه در قید حیـات هستن یـا بین ما نیستن سفره دلشون پر نور پر از برکت حب علی.. ان شا الله ♥🌹🙏
.
#امام_علی #علی #روزپدر
Media Removed
لا تظنوا بي استثقالاً في حقً قيل لي ( خطبه 216، سطر 2)
و مپنداريد کـه اگر حق را بـه من بگويند، بر من گران خواهد بود.
فإنـه من استثقل الحق أن يقال له او العدل ان يعرض عليه کان العمل بهما اثقل عليه( همان)
زيرا اگر بري کلام حق کـه به او گفته شود يا عدلي کـه بر او عرضه شود، سنگین اید و آن را گران شمارد، عمل بـه آنـها براي او دشوارتر خواهد بود.
پ.ن.
از علی آموز اخلاص عمل/شیر حق را دان مطهر از دغل
راز بگشا ای علی مرتضی/ای بعد سوئ القضا حسن القضا
یـا تو واگو آنچ عقلت یـافته ست/ یـا بگویم آنچ بر من تافته ست
از تو بر من تافت چون داری نـهان/مـیفشانی نور چون مـه بی زبان
باز گو ای باز عرش خوششکار/ تا چه دیدی این زمان از کردگار
ای علی کـه جمله عقل و دیدهای/ شمـهای واگو از آنچه دیدهای
بازگو دانم کـه این اسرار هوست/زانک بی شمشیر کشتن کار اوست
Media Removed
. ماه و خورشید بـه منزل چو بـه امر تو رسند یـار مـه روی مرا نیز بـه من بازرسان دیدهها درون طلب لعل یمانی خون شد یـا رب آن کوکب رخشان بـه یمن بازرسان .
ماه و خورشید بـه منزل چو بـه امر تو رسند
یـار مـه روی مرا نیز بـه من بازرسان
دیدهها درون طلب لعل یمانی خون شد
یـا رب آن کوکب رخشان بـه یمن بازرسان
Media Removed
والای من! مرد جوان امشب شب تولد توست . شبی کـه من افتخار پدر شدن داشتم. تو باشکوه ترین لحظه را بـه من هدیـه دادی، امـیر والا جان تو عزیزترین به منظور پدر هستی اما یـادت باشد تو هرچقدر هم دوست داشتنی باشی باز هستندانی کـه تو را بعد بزنند و این هیچ معنای خاصی نمـی دهد. این یکی از واقعی ترین واقعیـات زندگی هست که با ... والای من! مرد جوان امشب شب تولد توست . شبی کـه من افتخار پدر شدن داشتم. تو باشکوه ترین لحظه را بـه من هدیـه دادی، امـیر والا جان تو عزیزترین به منظور پدر هستی اما یـادت باشد تو هرچقدر هم دوست داشتنی باشی باز هستندانی کـه تو را بعد بزنند و این هیچ معنای خاصی نمـی دهد. این یکی از واقعی ترین واقعیـات زندگی هست که با تو درمـیان مـی گذارم.نکند روزی اگر از مـه جبین خوش فکری، جواب نـه شنیدی فکر کنی خوب و خواستنی نیستی! نـه عزیزم ، تو هم خوبی و هم خواستنی فقط درون طبقه ی علاقمندیـهای یک نفر نگنجیده ای! آدمـها به منظور انتخابشان انقدر دلایل ناخودآگاه دارند کـه شاید باورت نشود بر حسب نوعی طرحواره ذهنی ممکن هست بهترین ها را بعد بزنند و بهترین خودشان را برگزینند کـه از نظر تو هیچ ارجحیتی هم ندارد. درون انتخاب آدمـها انقدر مسایل زیستی دخیل هست که فکرش را هم نمـی کنی. والا جان یـادت باشد تونمـی توانی و قرار نیست مورد پذیرش همـه باشی. تو درون نوع و اندازه خودت خوبی .پسرم هر انسانی هر زمان بتواند نـه بگوید و نـه بشنود بدون اینکه همـه چیز را شخصی کند بزرگ شده هست و تو قرار هست بارها و بارها نـه بگویی و نـه بشنوی. تو قرار هست به این باور برسی کـه هر انسانی حق انتخاب دارد.امـیر من اما این دلیل نمـی شود کـه اگر روزی اشتباه کردی مسوولیت اشتباهت را نپذیری. مرد شدن یعنی همـین. یعنی پذیرفتن اشتباهات، عذر خواهی وجبران . مرد جوان من مراقب دلت و روانت باش➕❌ @amirvalahellat
Read moreMedia Removed
. بـه عنوان یـه ایرانی بـه اصغر فرهادی افتخار مـیکنم و امـیدوارم روز بـه روز موفقیتای ایرانیـا درون دنیـا بیشتر و بیشتر بشـه🇮🇷.این خبر خوب رو حتما شنیدین اما من یکم با جزئیـات براتون توضیح مـیدم. همـه مـیدانند (اسپانیـایی: Todos Lo Saben; انگلیسی: Everybody Knows)، فیلمـی درون ژانر تریلر روانشناختی بـه نویسندگی ... .
به عنوان یـه ایرانی بـه اصغر فرهادی افتخار مـیکنم و امـیدوارم روز بـه روز موفقیتای ایرانیـا درون دنیـا بیشتر و بیشتر بشـه🇮🇷.این خبر خوب رو حتما شنیدین اما من یکم با جزئیـات براتون توضیح مـیدم.
همـه مـیدانند (اسپانیـایی: Todos Lo Saben; انگلیسی: Everybody Knows)، فیلمـی درون ژانر تریلر روانشناختی بـه نویسندگی و کارگردانی اصغر فرهادی است. این فیلم کـه هشتمـین فیلم بلند فرهادی هست به زبان اسپانیـایی ساخته شده و بازیگرانی همچون خاویر باردم و همسرش پنـهلوپه کروز اهل اسپانیـا و ریکاردو دارین اهل آرژانتین درون آن ایفای نقش مـیکنند
همـه مـیدانند» نخستین بار درون جشنواره فیلم کن ۲۰۱۸ اکران خواهد شد و به عنوان فیلم افتتاحیـه نیز بـه نمایش درخواهد آمد. «همـه مـیدانند» دومـین فیلم اسپانیـایی زبانی هست که درون تاریخ جشنواره بینالمللی فیلم کن بـه عنوان فیلم افتتاحیـه انتخاب شدهاست.این فیلم از فردای روز افتتاحیـه جشنواره فیلم کن یعنی چهارشنبه، نـهم ماه مـه درون سینماهای فرانسه اکران مـیشود. «همـه مـیدانند» را دو کمپانی «ممنتو» و «مورنا» تهیـه کردهاند. این فیلم سومـین همکاری مـیان فرهادی و کمپانی ممنتو بعد از فیلمهای «گذشته» و «فروشنده» است.
اصغر فرهادی تحقیق و نوشتن داستان «همـه مـیدانند» را از حدود ۵ سال پیش درون اسپانیـا آغاز کرد اما ایده فیلم همـه مـیدانند بـه یکی از سفرهای اصغر فرهادی درون ۱۲ سال پیش بـه اسپانیـا بازمـیگردد؛ زمانی کـه اصغر فرهادی به منظور سفری بـه جنوب اسپانیـا رفت و در آن زمان، گروگانگیری یک اسپانیـایی سبب شده بود که تا تصاویر این بچه درون سراسر شـهر پخش شود. او از این جریـان به منظور نوشتن سناریو هشتمـین اثر بلند سینمایی خود الهام گرفت. فرهادی مـیگوید درون ساخت این فیلم، از راشومون اثر آکیرا کوروساوا، تأثیر زیـادی گرفتهاست.
————————————————————
#fashionsandwich #fashionsandwichbybahar #asgharfarhadi #cannesfilmfestival #cannes #cannes2018 #everybodyknows #iraniandirector #proudtobepersian
Media Removed
.
که اگر مجال بود
کنار تو مـی خفتم و آبستن زمان را
به فراغت مـی سپردیم
و چنان مـی فشردمت
که
شیشـه
شیشـه ، #غم
بشکند از جوارحت
بخندیم
مست کنیم
و عطر تنت خیـابان را ببرد
که #مجال اگر بود
بغل بغل اقاقی
از پیرهنت برمـی داشتم
و درون گلدان پیرهنم مـی گذاشتم
که گنجشک از حنجره ات بیرون مـی کشیدم
و درد را
کاش درون دهان تو غرق مـی شدم
به زبان کوچکت مـی آویختم
وتا همـیشـه لال مـی ماندم
که سلام اگر بودم
هرروز،
بر دهانت مـی افتادم
از نوک زبانت سُر مـی خوردم
که جواب اگر بودم
بوسه مـی شدم
مجال
مجال
آه از این نقطه
آه
از این محال .
.
#کهنـه_نوشت
#سارا_ابراهیمـی 🍇
#من_و_من
#شعر #شعر_نو #شعر_سپید #شعر_ایران #شعر_امروز #شعر_عاشقانـه .
پ.ن:
به لبم رسیده جانم ، #تو بیـا کـه زنده مانم
پس از آن کـه من نمانم بـه چه کار خواهی آمد ...؟
.
#امـیرخسرو_دهلوی
.
.
Photo by: #GALLEXY_A8_2018
Model: اقای ایزدخواست 😂 درون مـه
Location: #kashpel #lavij
#u_are_not_alone
Media Removed
با تشکر از آقای مجتبی هدایت به منظور این عکس.
در زیر توضیح آقای عبدالله قهقایی به منظور این عآورده مـی شود:
“
ابراهیم بکش- جوانی درون حدود سن سی سالگی کـه اکثر وقتا همان حوالی دم پل، حداکثر که تا سبزه مـیدون مـیدیدمش. (نـه اینکه جاهای دیگر شـهر نمـیرفت،من ندیدم ) بیکار و علاف و مستحق و منتظر کمک دیگران و به گونـه ای باعث تفریح و سرگرمـی مردم شـهر و بخصوصبه ی منطقه.
با موئی بعضا بلند و آشفته و کدر و کثیف کـه گاهی از ته مـیتراشید که تا سه ماه دیگر کـه بره سلمونی کنار خیـابونی.صورت کشیده ی نـه چندان تمـیز و دندانـهائی رنگی. کتی پاره و کثیف کـه یـا یقه نداشت یـا آستینش جر خورده بود، پیراهنی سفید کـه به قهوه ای و مشکی مـی زد .
شلوارش یـا بسیـار تنگ و جر خورده و یـا بسیـار گشاد درون حال افتادن و یـا با کمر بندی ساخته شده از طناب
و یـا تسمـه ی چرمـی کـه نیم متر انتهایش آویزان بود. یـا کفش نداشت یـا اگر داشت گل آلود و پاشنـه خوابیده و یـا از گشادی، پاش داخلش لق مـیزد .
گاهی یک لنگه کفش و لنگه ای دیگر کلوش (کفش لاستیکی) . جورابی یـادم نمـیاد پوشیده باشـه.
رهگذران وبه دوستش داشتند و سر بـه سرش مـیذاشتند. صداش مـید کـه بیـا مثلا آن سر طناب را (بکش) و یـا این آشغالها رو (بکش ) بوور اونجه و یـا حرفهائی کـه فعل (بکش )را درون انتها داشت . او وقتی کلمـه ی (بکش )را مـیشنید بـه شدت برجلا مـیزد (عصبانی مـیشد و فحش مـیداد) و دور مـیشد. خیلی دلم مـیخواهد بدانم حساسیتش بـه این کلمـه چه بود.
همـینجا از همـه تون خواهش مـی کنم درون این مورد اگر اطلاعی از مردای بالای ۶۰-۷۰ ساله ی اطرافتان ،اعم
از پدر و پدر بزرگ و دیگران شنیدید و یـا مـیشنوید، بنویسید که تا این رمز گشوده گردد. (چند روز قبل رمز -رمضون ،مـهری مـه شـه رو نوشتم) اسم شریف این روحیـه بخش بـه مردم وبه ی اون روزای آمل (ابراهیم ) بود .
به او مـیگفتند (ابراهیم بکش ) و اون با فحش و فحش کاری قشقرقی راه مـینداخت.
#amol
Media Removed
کاهش جان تو من دارم و من مـیدانم کـه تو از دوری خورشید چها مـیبینی
تو هم ای بادیـه پیمای محبت چون من سر راحت ننـهادی بـه سر بالینی
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک تو هم ای دامن مـهتاب پر از پروینی
همـه درون چشمـه مـهتاب غم از دل شویند امشب ای مـه تو هم از طالع من غمگینی
من مگر طالع خود درون تو توانم دیدن کـه توام آینـه بخت غبار آگینی
باغبان خار ندامت بـه جگر مـی شکند برو ای گل کـه سزاوار همان گلچینی
نی محزون مگر از تربت فرهاد دمـید کـه کند شکوه ز هجرانشیرینی
تو چنین خانـه کن و دلای باد خزان گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی
کی بر این کلبه طوفان زده سر خواهی زد ای پرستو كه پیـام آور فروردینی
شـهریـارا اگر آئین محبت باشد چه حیـاتی و چه دنیـای بهشت آئینی
استاد شـهریـار
Media Removed
هيچ ساعت مردهاي از تکرار لحظه مرگ يک مرد عاشق زنده نمـیشود، هيچ شمعي از تشييع جنازه خاطرهای ايستاده برنمـیگردد، گونـههای هيچ باغچهای، بیسبز، قرمز نمـیشود.
در ذهنم فرو ميروم، از روزگار گلايه ميکنم و به «گوگل» دشنام ميدهم، بـه اين همـهچيدانِ بيوجود، بـه اين زمين خالي بيروح، بـه اين کفن سفيد مجازي کـه زمان مرگِ تمامِ عزيزانِ دنيا را روي آستنينهايش نوشته است. از دلسنگي اين ويکيپدياي لعنتي بدم ميآيد. اصلا دوست ندارم ساعت و تاريخ دقيق رفتنش را بـه خودم يادآوري کنم.
مگر چه طعم شيريني زير زبان مرگ وجود دارد کـه در چگونـه مُردن يک غروبِ غريب وجود داشته باشد. اين تقويم متعفن اگر اجازه بدهد ميخواهم بـه چيزهاي ديگري فکر کنم؛ بـه چيزهايي کـه رنگ تيره روح زندگيام را عوض کند. بـه اينکه روزي روزگاري ستارهاي بود کـه با بغض ميخنديد، شبهاي نوجوانيام را روشن ميکرد و از دستهاي خالياش بوي ياس ميريخت.
دوست دارم بـه او فکر کنم کـه هميشـه مردي درون گلويش گريه ميکرد و زني درون چشمانش بـه گلدانها آب ميداد.
من و خيلي از دوستانم کـه مردهاي درختپوش را دوست داشتيم، بـه موهاي آرام و مشکياش حسادت ميکرديم؛ بـه ياکريمهايي کـه با صورت سرخ و لهجه کرماني، اداي صداي او را درون ميآوردند و با نيايشهاي خَشدار، باران را صدا ميزدند.
در کنار دوست داشتن بيامانم، بـه او حسادت ميکردم کـه گروه خونياش با شعر يکي بود و سينـهاش از هامون وسيعتر بود. او هرجايي کـه ميايستاد خانـههاي سبز دورش جمع ميشدند. بعضي از محلههاي قديمي کـه بوي رازيانـه و آلوبخارا ميدهند زير سايه بلند او قد کشيدهاند. بعضي اسمها آنقدر بزرگاند کـه آدمها را مال خود ميکنند و گاهي بعضي آدمها آنقدر بزرگاند کـه تا ابد صاحب اصلي يک اسم ميشوند. خسرو از آندست انسانهايي بود کـه اين را بـه خودش پيوند زد.
اشعارسهراب، سيدعلي صالحي و محمدرضا عبدالملکيان با اجراي حنجره محزون او از استامينوفن کدئين هم قوي تر بودند.
وقتي ميگفت «زيبا هواي حوصله ابريست» ابري درون آستينهايم شروع بـه باريدن ميکرد؛ وقتي ميگفت: «کسي نيست بيا زندگي را بدزديم» هرجا کـه بودم خودم را درون کنارآبيترين پنجره تنـها ميديدم. ولي افسوس وقتي گفت: «حالا برو اي مرگ» مرگ صدايش را نشنيد و آخرين نفس بيحوصله تابستانياش را گرفت. او بيشتر از شصتوچهار بهار سبز بود، بيشتر از شصتوچهار پاييز شکست و بيشتر ازشصتوچهار زمستان درون مـه گم شد. .
.
#جلال_حاجی_زاده
ادای دینی بـه #خسرو_شکیبایی
در شماره بیستو یک #مـیلان
Media Removed
بيابانـه كا تژى گژ و گيا ،به فر بره نگئ ره ش لسه ر دبارى ، پاره دگه ل بارنئ دهاتن ، عاشقا حه ژ بارينا بـه فرئ دكر، پايزئ زير ژ دارا دكه تن زاروكا ياريك پئ دكر ! دنيا سپى دبو سياسه ت مـه دارا ته بـه لانئ دكر...... و هه که تا ڤيرئ ميشكئ من قه بيل نـه كر و ئه ز بخوه ها مـه زنڤه ژخه و رابيم!! من زانى ئه ڤه ژبه ر وئ يه كو شـه ڤيدى ئه ز دهزرين ... بيابانـه كا تژى گژ و گيا ،به فر بره نگئ ره ش لسه ر دبارى ، پاره دگه ل بارنئ دهاتن ، عاشقا حه ژ بارينا بـه فرئ دكر، پايزئ زير ژ دارا دكه تن زاروكا ياريك پئ دكر ! دنيا سپى دبو سياسه ت مـه دارا ته بـه لانئ دكر...... و هه که تا ڤيرئ ميشكئ من قه بيل نـه كر و ئه ز بخوه ها مـه زنڤه ژخه و رابيم!! من زانى ئه ڤه ژبه ر وئ يه كو شـه ڤيدى ئه ز دهزرين هاتنا ته دا يئ دخه و چويم!! #sam
Read more🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#همايون_شجريان
اگر کـه حال پرسیام تو نیک مـیشناسیام
من از درون غصهها و قصه ها برآمدم
چه غمگنانـه سالها کـه بالها زدم بـه روی بحر بیکنارهات
که درون خروش آمدی
به جنب و جوش آمدی
به اوج رفت موجهای تو
که یـاد باد اوجهای تو
کنون اگر کـه خنجری مـیان کتف خستهام
اگر کـه ایستادهام و یـا ز پا فتادهام
برای تو، بـه راه تو شکستهام
سپاه عشق درون پی است
شرار و شور کار ساز با وی است
دریچههای قلب باز کن سرود شب شکاف آن ز چار سوی این جهان
کنون بـه گوش مـیرسد من این سرود ناشنیده را بـه خون خود سرودهام
وطن! وطن! تو سبز جاودان بمان کـه من
پرندهای مـهاجرم کـه از فراز باغ با صفای تو
به دوردست مـه گرفته پر گشودهام
تصنیف وطن از آلبوم خورشید آرزو
آواز : همایون شجریـان
آهنگساز : سعید فرج پوری
موسیقی : گروه دستان
شاعر : سیـاوشرایی
#همایون
#همایون_شجریـان
#سیـامک_آقایی
#آیین_مشکاتیـان
#استاد_پرویز_مشکاتیـان
#حافظ
#homayounshajarian
@mosighi_sonati1
@mosighi_sonati1
@homayounshajarian
@siamak_aghaei
@aeenmeshkatian
#همایون_شجریـان
#homayounshajarian
@homayounshajarian
Read more
Media Removed
. ادامـه از پست قبل : . . . زمانی کـه از مردم قطع امـید مـیکنی و منتظر رسیدن هیچ خیری دیگه ازی نیستی ! یعنی چشم امـیدی بـه مردم نداری و تمام تمرکز ذهن و امـیدواری و نگاه طمعت رو فقط و فقط منحصرا بـه خالق همـین مردم مـیسپری و مـیدی ! و حتی بر توانایی ها و امکانات و خلاصه هر چی خودت هم داری کـه ممکنـه بـه ظاهر هم گاهی زیـاد ... .
ادامـه از پست قبل :
.
.
.
زمانی کـه از مردم قطع امـید مـیکنی و منتظر رسیدن هیچ خیری دیگه ازی نیستی ! یعنی چشم امـیدی بـه مردم نداری و تمام تمرکز ذهن و امـیدواری و نگاه طمعت رو فقط و فقط منحصرا بـه خالق همـین مردم مـیسپری و مـیدی ! و حتی بر توانایی ها و امکانات و خلاصه هر چی خودت هم داری کـه ممکنـه بـه ظاهر هم گاهی زیـاد باشند تکیـه نمـیکنی ! و این باور رو بـه درستی بهش مـیرسی کـه اگر حتی قوه تفکر و عقلی هم داری باز داده خداست و هر لحظه اراده اش نباشـه حتی این ساده ترین ها هم نداری ! بـه یک سبکی از سبک بالی و نظم و انسجام ذهن بر روی معبود مـیرسی !
و اینجا اون نقطه ای هست که اگر درست بهش برسی قشنگ محل پرواز و اوجه ! و مادام کـه نرسی و کماکان گرفتار خودت و سایر مردم باشی کلاهت بعد معرکه ای هست ک شاید هم ندونی چ قدر پسه ! .
.
.
برای درک اینکه چه قدر کلاه پسه بـه این حدیث توجه کنید! .
.
خداوند مـی فرمایند بـه عزت و جلال خودم قسم امـید هری را کـه به غیر من امـید داشته باشد نا امـید مـیکنم !
.
.
.
.
.
.
اما بعد :
دنبال این نباشی بشـه معجزه زندگیت !
خودت معجزه زندگی بقیـه شو !
منتظر نباشی حتی حالت رو خوب کنـه ! خودت حال خوب رو یـاد بگیر !
خلاصه تر
باران بودن یـاد بگیر
ببار بر مردم ولی توقع و امـید بـه جواب ازشون نداشته باش !
ببار مثل ابر و تمام قدرتت رو از خالقت بگیر ! روی زمـین همـه تشنـه اند ! تو خودت آسمانی شو ! شاید کمـی بـه رنگ خدا !
به امـید این روز به منظور هممون ! 👌✌✌👍😊 .
.
.
.
.
ایـام بـه کام
22 اردیبهشت
12 مـه
25 شعبان .
.
تصویر هم از گالری
Media Removed
.
زنعره کف بهآورده رود دیوانـه
هراز ــ اشتر مست هزار کوهانـه ــ
.
نسیم خیس زدریـا وزیده ، گاهی نرم
زند بـه کاکل سبز درخت ها ، شانـه
.
و گاه درون نی سحر آورش ــ بـه چوپانی ــ
دمان ، فتاده پی گله های پروانـه
.
هوای درّه ی « یوش هست » ، این کـه مـی آید
ربوده عطر گل از باغ های « افسانـه »
.
مسیر من همـه دالان سبز و مـی گذرم ،
خموش و مـی کندم این سوال ، دیوانـه
.
کزین بهار کـه من مـیکنم گذر آیـا
به ناگزیر ، خزان مـی کند گذر یـا نـه ؟
.
مرا هوای غزل گفتن هست و درون سفتن
به گوشواری ات ای نازنین دردانـه !
.
ببین کـه تا دهدم سر بـه دشت و جنگل و کوه
مرا ، هوای تو ، بیرون کشیده از خانـه
.
سفر ، گریختی درون مـه هست ، سوی امـید ؟
ویـا گریختن از خویش ، نا امـیدانـه ؟
.
زخود چگونـه گریزم کـه بار خویشتنم
امانتی هست هم از سرنوشت بر شانـه
...
...
#حسین_منزوی
...
پ.ن : بـه چشم طنز نگاه کنید.
Media Removed
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
کاهش جان تو من دارم و من مـی دانم
که تو از دوری خورشید چها مـی بینی
تو هم ای بادیـه پیمای محبت چون من
سر راحت ننـهادی بـه سر بالینی
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مـهتاب پر از پروینی
همـه درون چشمـه مـهتاب غم از دل شویند
امشب ای مـه تو هم از طالع من غمگینی
من مگر طالع خود درون تو توانم دیدن
که توام آینـه بخت غبار آگینی
باغبان خار ندامت بـه جگر مـی شکند
برو ای گل کـه سزاوار همان گلچینی
نی محزون مگر از تربت فرهاد دمـید
که کند شکوه ز هجرانشیرینی
تو چنین خانـه کن و دلای باد خزان
گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی
کی بر این کلبه طوفان زده سر خواهی زد
ای پرستو کـه پیـام آور فروردینی
شـهریـارا گر آئین محبت باشد
جاودان زی کـه به دنیـای بهشت آئینی
فکرتان خواب مـی بیند
بر بستر مغزهای وارفته
خوابش نوکران پروار را ماند
بر بستر آلوده
باید برانگیزم جُل خونین دلم را
باید بخندم بـه ریشـها
باید عُنُق و وقیح
ریشخند کنم
باید بخندم آنقدر
تا دلم گیرد آرام
بر جان من نـه هیچ تار موی سفید است
نـه هیچ مـه پیرانـه
من زیبایم
بیست و دو ساله
تندر صدایم
مـی درد
گوش دنیـا
پس مـی خرامم
ای شما
ظریف الظرفا
که عشق را با کمانچه مـی خواهید
ای شما
خشن الخُشنا
که عشق را
با طبل و تپانچه مـی خواهید
سوگند حتی یک نفرتان
نمـی تواند پوستش را
چون من شیـار اندازد
تا نماند بر آن
جز
رد درون ردِو لب
گوش کنید
در آنجا
در تالار
زنی هست
از انجمن فرشته های آسمان
مـی گیرد دستمزد
کتان تنش نازک هست و برازنده
مـی بینیدش
ورق مـی زندهایش را
گفتی کدبانویی
کتاب آشپزی
اگر بخواهید
تن هار مـی کنم
همانند آسمان
رنگ درون رنگ
اگر مـی خواهید
حتی از نرم نرمتر مـی شوم
مرد
نـه
ابری شلوارپوش مـی شوم
من بـه گلبازار باور ندارم
چه بسیـار فخر فروخته اند بـه من
مردان و زنان
مردانی
کهنـه تر از هر مریضخانـه
زنانی
فرسوده تر از هر ضرب المثل .
#مایـاکوفسکی
ترجمـه:م.کاشیگرج
Read more
Media Removed
خانواده پدرى مستوره از قادرى هاى سنندج بوده اند و مادرش ملك نسا از خانواده وزيرى هاى سنندج بوده است.
با این اوصاف مستوره درون چنین خانواده چشم بـه جهان گشوده و در فضایی ادبی و فرهنگی و نیز درون خانواده ای متمول و متمکن پرورش یـافت. پدر و پدربزرگش جهت تربیت و آموزش مستوره تمام سعی و همت خود را بـه کار بستند و علیرغم کنایـه و سرزنش های اطرافیـان کـه فرزند ذکور را وارث ارزشـهای خانواده مـی دانستند و همچنین آموزش را کاری عبث مـی پنداشتند سعی نمودند اساتیدی درون علوم مختلف را بـه خانـه دعوت و آموزش مستوره را بـه آنان واگذارند. و پدرش نیز درون سفرهای مختلف مستوره را بـه همراه خود مـی برد و از نزدیک امارات مختلف را بـه وی نشان مـی داد و سعی مـی نمود تاریخ ملل مختلف را برایش بازگو کند و علل سقوط و افول آنان را نیز برایش تببین نماید. همچنین کتابخانـه ای از کتب با ارزش و پر محتوا درون زمـینـه های مختلف برایش فراهم نمود که تا آنچه را کـه نزد اساتید نیـاموخته بود بـه نحو اکمل بیـاموزد.
مستوره با خسرو خان والى كردستان ازدواج كرد.
تاثير او بر خسرو خان آنچنان بود كه از شوهرى ميگسار و زنباره مردى مـهربان مردم نواز و شاعر آموخت.
مستوره بعد از مرگ شوهرش درون سن ٢٩ سالگى ازدواج نكرد و با عشق شوهر وفات يافته اش زيست.
در سال١٨٤٦ ميلادى امارت اردلان مورد هجوم نيروهاى قاجار قرار گرفت و خانواده اردلان ها بـه سليمانيه عراق و نزد بابان ها پناهنده شدند.
و يك سال بعد درون سن ٤٦ سالگى وفات نمود و در آرامگاه گردى سيوان سليمانيه بـه خاك سپرده شد.
از او كتاب تاريخ اردلان و همچنين ديوان اشعارى بـه كوردى و فارسى بـه يادگار مانده است.
.
.
گرفتارم بـه نازی چاوهکانی مـهستــی فـــهتتانت
بریندارم بـه تیری سۆزی نیشی موژگانت
به تاڵێ پهرچهمـی ئهگریجهکانت غارهتت کردم
دڵێکم بوو ئهویشت خسته ناو چاهی زهنـهخدانت
.
.
.
دل شوريده چو با زلف تو پيوست بهم
تار و پيوند بتان يكسره بگسست بهم
از وفاى تو گريزم نبود که تا كه قضا
رشته ى مـهر، ميان من و تو بست بهم
پ ن: سپاس فروان از كاك دانا بابت اطلاعات و راهنمايى خوبش🌸❤️
#ايران #كورد #كوردستان #سنندج #سنـه #تاريخ #شعر #عكس #عكاسى #كپو #ايرانگردى #ايرانگرد #نوروز۹۷ #سفر
#photography #photoshoot #photographerlife #photographer #canonphotography #camera #picture
Media Removed
لاتترکوا الامر بالمعروف و النـهی عن المنکر فیولی علیکم شرارکم ثم تدعون فلا یستجاب لکم..
حاکمـیت و تسلط اشرار نتیجه طبیعی ترک امر بـه معروف و نـهی از منکر است.زیرا انان از فرصت ها سو استفاده مـی کنند.
سیره اولیـای معصومـین نیز تلاش درجهت برقراری عدالت اجتماعی و جلوگیری از همـین سواستفاده ها بود و اگر انـها بـه همان امور فردی اسلام همت واکتفا داشتند این همـه ظلم و ستم بر انان و به بند و حصار کشیدن و تحت مراقبت قرار و درنـهایت بـه شـهادت رساندن انان به منظور چه بود?!!
به هوس راست نیـاید بـه تمنی نشود
اندر این راه بسی خون جگر حتما خورد
حال حتما به جامعه خود نظری بیفکنیم و ببینیم درون دوره ای کـه چپاول و سواستفاده
از نـهان خارج شده و اشکارا شده بود چهانی درون راه پیشوایـان خود قدم نـهادند و به انجام تکلیف دینی خود همت گماشتند...
پ.ن.
از علی آموز اخلاص عمل/شیر حق را دان مطهر از دغل
راز بگشا ای علی مرتضی/ای بعد سوئ القضا حسن القضا
یـا تو واگو آنچ عقلت یـافته ست/ یـا بگویم آنچ بر من تافته ست
از تو بر من تافت چون داری نـهان/مـیفشانی نور چون مـه بی زبان
باز گو ای باز عرش خوششکار/ تا چه دیدی این زمان از کردگار
ای علی کـه جمله عقل و دیدهای/ شمـهای واگو از آنچه دیدهای
بازگو دانم کـه این اسرار هوست/زانک بی شمشیر کشتن کار اوست
Media Removed
ای ماه ببین چه بیم من....دور از همـه چیز و هرم من...نور رخ خویش را بتابان. ..بر خار وخس رمـیده من.. .از عمق وجود خسته خویش....با تو بـه سخن درآمدم من. ..قهر هست وجود تشنـه من...از دست زمانـه ...مـه رخ من...من تشنـه نور بی کرانم. ...جانا عطشی ست درون دل من...از غربت و بیی بنالم....وانگه کـه تویی همـه ... ای ماه ببین چه بیم من....دور از همـه چیز و هرم من...نور رخ خویش را بتابان. ..بر خار وخس رمـیده من.. .از عمق وجود خسته خویش....با تو بـه سخن درآمدم من. ..قهر هست وجود تشنـه من...از دست زمانـه ...مـه رخ من...من تشنـه نور بی کرانم. ...جانا عطشی ست درون دل من...از غربت و بیی بنالم....وانگه کـه تویی همـه من. ...ای مشک پر آب آسمانی. ....سیراب شو و ببار بر من. ..فانوس دلم بدون مـهتاب. ..زخمـی ست بـه خانـه دل من...تنـهایی و زجر عشق ناباب. ....درديست بـه جان خسته من...پر نور شوم از عمق جانت....در هر دوجهان منجی من...این شعر رو تقدیم مـیکنم بـه حضرت عشق داریوش.....🙏👌💙👌
Read moreMedia Removed
#سفرنامـه_تاجیکستان_مونا ... استروشن شـهر بسیـار کوچکی بود کـه بیشتر از یـه شب توقف نداشتیم. مقصد بعدی پنجکنت بود ... از #استروشن که تا #پنجکنت تاجیکستان حتما با تاکسی جابه جا مـیشدیم تاکسی ها پنج نفر مسافر سوار مـیکنند و اگر دربست بخواهی حتما کل ماشین را حساب کنی، ما وقتی مشغول پیدا ماشین های خطی ... #سفرنامـه_تاجیکستان_مونا ...
استروشن شـهر بسیـار کوچکی بود کـه بیشتر از یـه شب توقف نداشتیم. مقصد بعدی پنجکنت بود ... از #استروشن که تا #پنجکنت تاجیکستان حتما با تاکسی جابه جا مـیشدیم تاکسی ها پنج نفر مسافر سوار مـیکنند و اگر دربست بخواهی حتما کل ماشین را حساب کنی، ما وقتی مشغول پیدا ماشین های خطی بودیم آمار کرایـه را هم درون آوردیم حدود چهل که تا پنجاه سامانی (پول تاجیکستان #سامانی است) وقتی بـه ایستگاه رسیدیم حدود پنج شش که تا راننده بودن کـه گفتن نفری صد سامانی ما را مـیبرند، ما اعتراض کردیم و گفتیم کرایـه را مـی دانیم ولی گفتن ما حتما ببریم و با این قیمت مـیبریم خلاصه بعد از کلی چک و چونـه بـه نفری هفتاد سامانی رسیدیم کـه چهل سامانی یـا بیست هزار تومن سرمون کلاه گذاشتند😩 کـه بسیـار من را ناراحت کرد مسئله پول نیست مسئله باج گیری و دزدی هست به نظر من ... ما تقریبا اصلن درون ازبکستان با اینجور آدم ها مواجه نشدیم 😥آقای سمت چپ کـه کلاه دارن همون راننده باجیگر هستند... دیگه اینکه جاده از #استرافشان که تا پنجکنت شبیـه جاده چالوس بود کـه از بارون شروع شد و در بالا بـه تگرگ و مـه غلیظ رسیدیم و نکته جالب به منظور من این بود کـه راننده ها بسیـار بسیـار هوای همدیگر را داشتند بـه هم حتمن به منظور سبقت راه مـیو مثل ایران نبود کـه بعضی ها راه بـه ماشین پشتی را بی ناموسی مـیدانند😑
و اینکه اگر پلیس جایی کمـین کرده باشـه (عین ایران پلیس ها تو ها قایم مـیشن) حتمن با چراغ بهم اطلاع مـیدن مثل ایران و اینکه جاده ها پر از عوارضی است. از رانندگی شون خوشم آمد حتی اگهی بد رانندگی کنـه و جای بدی سبقت بگیره به منظور اینکه تصادف نشـه کمال همکاری را باهاش مـیکنند.
تاجیکستان که تا اینجای سفر رفتاری ازت دیدیم کـه دوست نداشتم... #tajikestan #istaravshan #mona #panjakent #shervin #march2018 #silkroad
#تاجیکستان #مونا #شروین #آسیـای_مـیانـه #بهار۹۷ #جاده_ابریشم #خاطرات_سفرهای_موناشروین
Media Removed
☘ توی خواب دنیـا یـه جورِ خاصی دوست داشتنی تر مـیشـه ... من توی خواب هر روز غروب شعر مـیگم . هر شب قبل از خواب داستان مـی نویسم . و صبح ها یـه تیکه از تابلوی بزرگِ عتو رو با آبرنگ نقاشی مـی کنم . روش رو هم با ملحفه سفید مـیپوشونم کـه بعد از تموم شدنش ذوق کنم از برق چشمات وقتی مـیبینیش و با تعجب مـیگی کِی اینو کشیدی کـه ... ☘
توی خواب دنیـا یـه جورِ خاصی دوست داشتنی تر مـیشـه ...
من توی خواب هر روز غروب شعر مـیگم .
هر شب قبل از خواب داستان مـی نویسم .
و صبح ها یـه تیکه از تابلوی بزرگِ عتو رو با آبرنگ نقاشی مـی کنم . روش رو هم با ملحفه سفید مـیپوشونم کـه بعد از تموم شدنش ذوق کنم از برق چشمات وقتی مـیبینیش و با تعجب مـیگی کِی اینو کشیدی کـه من نفهمـیدم ؟
من توی خواب پیـانو و سازدهنی و سنتور مـی . اونم حرفه ای . سنتوری کـه ریز که تا بَمش رو تو بهم یـاد داده باشی ...
من توی خواب یـه عالمـه کتاب مـی خونم ، یـه عالمـه کتاب مـی نویسم و هر روز وقتِ آب بـه گلدونا موضوع داستان جدیدمو برات تعریف مـی کنم و تو همـین طور کـه روزنامـه رو برگ مـی زنی و چاییتو سر مـی کشی ، سر تکون مـیدی و با چشمک مـیگی چه جالب ؛ اولین نفر من مـیخونمش ...
توی خواب اسب دارم ، مـیریم جنگل ... مـه همـه جا رو گرفته . من و اسبم توی جنگل گم مـیشیم و درست وقتی کـه اشکام مـیخواد از ترس سرازیر شـه تو پیدام مـی کنی و دیگه نمـیترسم ...
وقتی خوابم دنیـا یـه جورِ خاصی دوست داشتنی تر مـیشـه ، چون تو هستی ...
.
.
#مـه_را 🌱
.
.
پ.ن : بعد از مدت ها ، از تو نوشتن بهم چسبید 🌸🍃
Media Removed
Manoto | molana خنک آن دم کـه نشینیم درون ایوان من و تو بـه دو نقش و به دو صورت بـه یکی جان من و تو داد باغ و دم مرغان بدهد آب حیـات آن زمانی کـه درآییم بـه بستان من و تو اختران فلک آیند بـه نظاره ما مـه خود را بنماییم بدیشان من و تو من و تو بیمن و تو جمع شویم از سر ذوق خوش و فارغ ز خرافات پریشان من و تو طوطیـان فلکی جمله ... Manoto | molana
خنک آن دم کـه نشینیم درون ایوان من و تو
به دو نقش و به دو صورت بـه یکی جان من و تو
داد باغ و دم مرغان بدهد آب حیـات
آن زمانی کـه درآییم بـه بستان من و تو
اختران فلک آیند بـه نظاره ما
مـه خود را بنماییم بدیشان من و تو
من و تو بیمن و تو جمع شویم از سر ذوق
خوش و فارغ ز خرافات پریشان من و تو
طوطیـان فلکی جمله شکرخوار شوند
در مقامـی کـه بخندیم بدان سان من و تو
این عجبتر کـه من و تو بـه یکی کنج این جا
هم درون این دم بـه عراقیم و خراسان من و تو
به یکی نقش بر این خاک و بر آن نقش دگر
در بهشت ابدی و شکرستان من و تو
Media Removed
وای از اون عشقی کـه با ما نیست حتی دیگه یـه ذره گرما نیست قلبم داره مـیگیره از دستت اونی کـه هستن ما نیست وای از اون عشقی کـه با ما نیست حتی دیگه یـه ذره گرما نیست قلبم داره مـیگیره از دستت اونی کـه هستن ما نیست غم انگیزه غم انگیزه هوا بدجوری پاییزه درخت عشقمون ای وای داره برگاشو مـی ریزه هوا بدجوری ... وای از اون عشقی کـه با ما نیست
حتی دیگه یـه ذره گرما نیست
قلبم داره مـیگیره از دستت
اونی کـه هستن ما نیست
وای از اون عشقی کـه با ما نیست
حتی دیگه یـه ذره گرما نیست
قلبم داره مـیگیره از دستت
اونی کـه هستن ما نیست
غم انگیزه غم انگیزه هوا بدجوری پاییزه
درخت عشقمون ای وای داره برگاشو مـی ریزه
هوا بدجوری پاییزه درخت عشقمون ای وای داره برگاشو مـی ریزه
مـی رم و مـیمـیرم و آسوده مـیشم از عشقی کی دنیـا دیگه مثه تو نداره
اما اینو بدون عزیزم آخه فصه ی من و تو
مـی رم و مـیمـیرم و آسوده مـیشم از عشقی کی دنیـا دیگه مثه تو نداره
اما اینو بدون عزیزم آخه قصه ی من و تو ادامـه داره ادامـه داره
مـیون ماه هوا سرده هوا بدجوری نامرده
دلم مـیخواد کـه اون روزا مـیدونم برنمـیگرده
مـه آلوده مـه آلوده فضا بدجوری محدوده
منو راهی بـه راه تو بـه این جاده مسدوده
فضا بدجوری محدوده منو راهی بـه راه عشق ولی این جاده …
مـی رم و مـیمـیرم و آسوده مـیشم از عشقی کی دنیـا دیگه مثه تو نداره
اما اینو بدون عزیزم آخه فصه ی من و تو
مـی رم و مـیمـیرم و آسوده مـیشم از عشقی کی دنیـا دیگه مثه تو نداره
اما اینو بدون عزیزم آخه قصه ی من و تو ادامـه داره ادامـه داره
هوا اینجا نفسگیره هوا داره با تو مـیره هوا هم بی تو مـیمـیره هوا
هوا اینجا نفسگیره هوا داره با تو مـیره هوا هم بی تو مـیمـیره هوا # دلم ميخواد كه اونا روزا ميدونم بر نميگرده #
بـه لطـمـه هـای ملائک بـه مــاتـم گــل زهـرا
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه تشنـگی عـجـيـبـش
بـه بـوی سيـب زمـينِ غـم و حـسين غريـبش
سلام من بـه محـرم بـه غصـه و غــم مـهـدی
به چشم کاسه خون و به شال ماتم مـهـدی
سـلام من بــه مـحـرم بـه کـربـلا و جـلالــش
به لحظه های پـر ازحزن غرق درد و ملامش
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه حـال خستـه زيـنـب
بـه بــی نـهــايــت داغ دل شـکــستــه زيـنـب
سلام من بـه محرم بـه دست و مشک اباالفضل
بـه نـا اميـدی سقـا بـه سـوز اشـک اباالفضل
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه قــد و قـامـت اکـبـر
بـه کـام خـشک اذان گـوی زيـر نـيزه و خنجر
سلام من بـه محرم بـه دسـت و بـازوي قـاسم
به شوق شـهد شـهادت حنای گيسوی قـاسم
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه گـاهـواره اصـغـر
به اشک خجلت شاه و گلـوی پـاره اصـغـر
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه اضـطـراب سـکـيـنـه
بـه آن مليـکـه کـه رويش، نديده چشم مدينـه
سـلام من بـه محـرم بـه عاشقی زُهيرش
به بـاز گـشـتـن حُر و عروج ختـم بـه خيرش
سلام من بـه محرم بـه مسـلـم و به حـبـيـبش
به رو سپيدی عون و به بوی عطر عجيـبـش
سلام من بـه محرم بـه زنگ مـحـمـل زيـنـب
بــه پـاره، پـاره تــن بــی سر مـقـابـل زيـنـب
سلام من بـه محـرم بـه شـور و حـال عيـانـش
سلام من بـه حسـيـن و به اشک سينـه زنـانش
پیشوازمحرم
Read more
Media Removed
هـێمن
.
.
ســۆفیی گــۆشـهی خانـهقا بـووم ئێستا پیری مـهیکهدهم
زاهیدی خهڵوهتنشین بووم ئێستا مـهست و مـهیزهدهم
ســـهروی ئـازادیـش لـهبـار و دڵـکـهش و بـهرزه بـهڵام
گیـانـهکهم من شێت و شـهیدای لار و لهنجهی ئهم قهدهم
جیلوهیی جوانی له ههرچی دا ههبێ خۆشم دهوێ
ڕۆژێ کوشتهی مـینی ژۆپ و ڕۆژێ گیرۆدهی شـهدهم
ههر یـهکهی بۆ خۆی دهجووڵێنێتهوه ههستی دهروون
زهردهپـهڕ، کـاروانـکـوژه، تـاریـک و ڕوونـی سـوبحـدهم
ئـاسـمـانـی سـاف و دهریـای مـهنـد و تـارمایی چیـا
سێوی لاسوور و بههێی زهرد و ههناری گوڵبهدهم
کـێ وهکوو من سارد و گهرمـی ڕۆژگاری چێشتووه
گا له دهشتی گهرمـهسێر و گا له کوێستانی گهدهم
وهک شـهپـۆلـی زێـی خـوڕهم سـاتـێ هـهدادانـم نـیـیـه
گێژ دهخۆم، پێچی دهدهم، من ڕۆڵه کوردهی ئهم سهدهم
ڕێگه سهخت و پڕ له کهند و لهند و ههڵدێر و گهوه
ههر دهبێ ببزووم، دهبێ بکشێم، وچانی لێ نـهدهم
سێبهری مـهرگم له پێشدایـه و بهرهو مـهنزڵ دهڕۆم
ناخی گۆڕی تهنگه جێگام ههر تل ئاسا بێ قهدهم
مـن بـهرهو ئــاسـۆ بـهرهو ڕوونـاکـی بـاڵـم گـرتووه
چۆن بهرهو تاریکی دهخشێم پاڵ وه شـهیتانێ دهدهم
کـانیی ڕوونـم دی به لێشـاوی بههـار شلـوێ نـهبوو
بهفری گهورهم دی چیـای گرت و به تاوێ بۆه قهدهم
ژیــنـی کـورتـم دی پـڕاوپـڕ له شـانـازی و شـهرهف
عومری زۆرم دی که دوایی هات به ڕیسوایی و نـهدهم
ئاگری م بڵێسهی دێ و وڵات ڕۆشن دهکا
ئهو دهمـهی خۆم وهک دڵۆپێک دهچمـه نێو دهریـای عهدهم
Media Removed
. #امام_علی_علیـه_السلام #غدیر #رباعی . جبریل مکرر این صلا را سر داد بلغ، بلغ... ندا بـه پیغمبر داد فرمان خداست: بر سر دست بگیر آن دست کـه در رکوع انگشتر داد . چون صبح الست، عهد دیرینـه گرفت قرآن مجسم، بـه روی گرفت فرمود: علی از من و، من از علیام آیینـه بـه روی دست آیینـه گرفت . آن روز کـه ... .
#امام_علی_علیـه_السلام
#غدیر
#رباعی .
جبریل مکرر این صلا را سر داد
بلغ، بلغ... ندا بـه پیغمبر داد
فرمان خداست: بر سر دست بگیر
آن دست کـه در رکوع انگشتر داد
.
چون صبح الست، عهد دیرینـه گرفت
قرآن مجسم، بـه روی گرفت
فرمود: علی از من و، من از علیام
آیینـه بـه روی دست آیینـه گرفت
.
آن روز کـه خم، بـه دست دو دریـا رفت
فردوس بـه خاکبوسی صحرا رفت
فریـاد فلک بـه «اِکفِیـانی» برخواست
تا دست محمد و علی بالا رفت
.
خورشید طلوع کرده از لبخندش
نور هست و هزار رشته درون پیوندش
دیدند درون آسمان دستان رسول
دست علی هست و یـازده فرزندش
.
در آینـه مـهر و مـه، شکوفایی کرد
دستان علی، بلند بالایی کرد
آن روز خداوند، خودش از مردم
با سورۀ «مائده» پذیرایی کرد
.
بتخانۀ شرک را شکستی ای دست
بر خندق جهل، راه بستی ای دست
هر جا کـه نشان «فوق ایدیـهم» بود
معنای «ید الله» تو هستی ای دست
.
«والعصر» کـه آیـه آیۀ آن بـه علی
مـیخورد قسم، بـه دین بـه قرآن بـه علی
«اِنسانَ لَفی خُسر» بود دشمن او
باید کـه بیـاوریم «ایمان» بـه علی
.
در سجدۀ شکر آفتاب افتاده
جای قدم ابوتراب افتاده
عمریست کـه از حلاوت نام علی
حتی دهن کویر آب افتاده
.
سرچشمۀ روشن حیـات هست غدیر
عطر ملکوت صلوات هست غدیر
گرچه بـه بلندای شکوهش نرسیم
کوتاهترین، راه نجات هست غدیر
.
#مـیثم_مؤمنی_نژاد
.
#شعر_شیعه
Media Removed
. منم آن عاشق عشقت کـه جز این کار ندارم کـه بر آن کـه نـه عاشق بـه جز انکار ندارم دل غیر تو نجویم سوی غیر تو نپویم گل هر باغ نبویم سر هر خار ندارم بـه تو آوردم ایمان دل من گشت مسلمان بـه تو دل گفت کـه ای جان چو تو دلدار ندارم چو تویی چشم و زبانم دو نبینم دو نخوانم جز یک جان کـه تویی آن بـه اقرار ندارم چو من از شـهد ... .
منم آن عاشق عشقت کـه جز این کار ندارم
که بر آن کـه نـه عاشق بـه جز انکار ندارم
دل غیر تو نجویم سوی غیر تو نپویم
گل هر باغ نبویم سر هر خار ندارم
به تو آوردم ایمان دل من گشت مسلمان
به تو دل گفت کـه ای جان چو تو دلدار ندارم
چو تویی چشم و زبانم دو نبینم دو نخوانم
جز یک جان کـه تویی آن بـه اقرار ندارم
چو من از شـهد تو نوشم ز چه رو سرکه فروشم
جهت رزق چه کوشم نـه کـه ادرار ندارم
ز شکربوره سلطان نـه ز مـهمانی شیطان
بخورم سیر بر این خوان سر ناهار ندارم
نخورم غم نخورم غم ز ریـاضت ن دم
رخ چون زر بنگر گر زر بسیـار ندارم
نخورد خسرو دل غم مگر الا غم شیرین
به چه دل غم خورم آخر دل غمخوار ندارم
پی هر خایف و ایمن کنمـی شرح ولیکن
ز سخن گفتن باطن دل گفتار ندارم
تو کـه بیداغ جنونی خبری گوی کـه چونی
که من از چون و چگونـه دگر آثار ندارم
چو ز تبریز برآمد مـه شمس الحق و دینم
سر این ماه شبستان سپهدار ندارم
#مولانا
Media Removed
. سلاو بـه ريزم ئه مـه م بو پوست بكه ن تكايه من گەنجێكی ٢١ سالم تاكو ايستا خوشەويستيم زور كردوه بـه لام ١ جار عاشقبوم ئەويش عاشقي كه سيك بوم لەبەر هه ژاري جێی هيشتم ايتر ئەوەی ئه مناسيتو که تا ماوه يه ك ليم دوره كه ويته وه بـه ته واوي بيهيز بومـه من دايكمو باوكم ژير په نجه يان هه يه كه سيش نـه بوه تاكو ايستا ده ستم بـه ... .
سلاو بـه ريزم ئه مـه م بو پوست بكه ن تكايه من گەنجێكی ٢١ سالم تاكو ايستا خوشەويستيم زور كردوه بـه لام ١ جار عاشقبوم ئەويش عاشقي كه سيك بوم لەبەر هه ژاري جێی هيشتم ايتر ئەوەی ئه مناسيتو که تا ماوه يه ك ليم دوره كه ويته وه بـه ته واوي بيهيز بومـه من دايكمو باوكم ژير په نجه يان هه يه كه سيش نـه بوه تاكو ايستا ده ستم بـه سه ر دابينيتو كه ميك نازم هه لكريت من له ته مـه ني ٥ ساليه وه ايشم كردوه تاكو ايستاش كه كه سيك ئه بينم بـه جلي مـه كته بـه فرميسك له جاوه كانما ناوه ستي نازانم زياني من ئه گا بـه جي كه كه سيك ئه بينم له گه ل خانـه وا ده كه يا دل خوشـه دلم خوربه ي يه ت ده ليم خودايه من جيم له وانـه كه م تره من ٢١ سالي گه نجيم هه موي روشت هه موي سوتا روزانـه ئه وه نـه هيلاك ئه بم ناتوانم له سه ر قاجه كانم بوه ستم كه يه مـه وه ماله وه سه عات ٢ شـه وه ئه بيت دايكو باوكم هه ل سينم حه پو شتيان بي بده مو خواردنيان بو حازر بكه م من نازانم بو كه س مني ناويت بو كه س نازا نيت كه من هه م له و جييه ي كه كاريش ده كەم خاوه ن كاره كه هه مو روژ بـه من ده لي ئه گه ر ايره ت بـه دل نيه ده رگا كرا وه يه بەو تەمـه نـه م له بـه ر جاوي خه لكا قسه م بيده ليتو ئه م شكينته وه من ناتوانم هيج قسه يه ك بكه م جونكه نا جارم ايش بكه م . بمبورن كه هه نديكتانم بيتاقه ت كردبيت دوباره ببورن.ته مـه نـه م له بـه ر جاوي خه لكا قسه م بيده ليتو ئه م شكينته وه من ناتوانم هيج قسه يه ك بكه م جونكه نا جارم ايش بكه م . نا جارم زياني خوم ته ر خان بكه م هه ر كيه ك ده م بينيت ده ليت جيه نان نيه بي خويت اي بـه و خوايه جاري وا هه بوه بـه ٣ روژ نانم نـه خواردوه جه ند جار له برسا له هوش خوم جومـه بـه س تكايه دوعام بو بكه ن .
.
.
. 👉🏻 #labert_nakam
Media Removed
یک لحظه و یک ساعت دست از تو نمـیدارم
زیرا کـه تویی کارم زیرا کـه تویی بارم
از قند تو مـی نوشم با پند تو مـی کوشم
من صید جگرخسته تو شیر جگرخوارم
جان من و جان تو گویی کـه یکی بودهست
سوگند بدین یک جان کز غیر تو بیزارم
از باغ جمال تو یک بند گیـاهم من
وز خلعت وصل تو یک پاره کلهوارم
بر گرد تو این عالم خار سر دیوار است
بر بوی گل وصلت خاری هست که مـی خارم
چون خار چنین باشد گلزار تو چون باشد
ای خورده و ای اسرار تو اسرارم
خورشید بود مـه را بر چرخ حریف ای جان
دانم کـه بنگذاری درون مجلس اغیـارم
رفتم بر درویشی گفتا کـه خدا یـارت
گویی بـه دعای او شد چون تو شـهی یـارم
دیدم همـه عالم را نقش درون گرمابه
ای تو دستارم هم سوی تو دست آرم
هر جنس سوی جنسش زنجیر همـیدرد
من جنس کیم کاین جا درون دام گرفتارم
گرد دل من جانا دزدیده همـیگردی
دانم کـه چه مـی جویی ای دلبر عیـارم
در زیر قبا جانا شمعی پنـهان داری
خواهی کـه زنی آتش درون خرمن و انبارم
ای گلشن و گلزارم وی صحت بیمارم
ای یوسف دیدارم وی رونق بازارم
تو گرد دلم گردان من گرد درت گردان
در دست تو درون گردش سرگشته چو پرگارم
در شادی روی تو گر قصه غم گویم
گر غم بخورد خونم والله کـه سزاوارم
بر ضرب دف حکمت این خلق همـیند
بیپرده تو د یک پرده نپندارم
آواز دفت پنـهان وین جهان پیدا
پنـهان بود این خارش هر جای کـه مـی خارم
خامش کنم از غیرت زیرا ز نبات تو
ابر شکرافشانم جز قند نمـیبارم
در آبم و در خاکم درون آتش و در بادم
این چار بگرد من اما نـه از این چارم
گه ترکم و گه هندو گه رومـی و گه زنگی
از نقش تو هست ای جان اقرارم و انکارم
تبریز دل و جانم با شمس حق هست این جا
هر چند بـه تن اکنون تصدیع نمـیآرم
#مولانا
عبـــــور
@taraneh_sorayan
خواننده : محسن یگانـه
ترانـه سرا : محسن یگانـه
من یـه خونـه روی آب
طَرد و سَرد و بی پناه
مـن یـه مقصـدم ولی
همـیشــه اشتبــاه
من یـه ابر ِبی بُخار
یـه غـــرور ِزیــر پـا
آدمــای زنـدگیــم ِ
اعتمــاد ِنـابـِجــا
آدمــا مـیــان بــرن
که رد بشـن بـه زور
رهگــذر شدن همـه
هی عبور و هی عبور
ســرنـوشتــمُ ببیـن
مـهــربـون تـرینشـون
غصه هاش بـه من رسید
شادیـاش بـه دیگرون
پا گذاشت تو زندگیم
پاشو بعد کشید و رفت
دور شد، صبــر کـرد
سوختنمُ دید و رفت
وعده های رو هوا
وعده های رو هوس
از یـه جا بـه بعد، دِلُ
باورای من شکست
هی شِکَستُ هی شِکَست
اعتمــاد ِنیمــه جــون
از سکوت ِتـو ســرم
زخم ِحرف ِاین و اون
ترسم از غریبه هاست
وقتـی آشنــا بشــن
حسرت و یـه رد ِپاست
آخــرش بـرای مــن
#عبور
#محسن_یگانـه
@mohsen
Read more
Media Removed
.
.
.•
.
-لهسهر دیوارێک بۆت ئهنوسم'
تۆ" دڵت ههێندهی دیوارهکان ڕهقه و من به و دڵ ڕهقیـهتهوه خۆشم ئهوێیت،، بهسهر شـهقامـهکانا ئهگهڕێم و به شێتهکان ئهڵێم:
ڕهنگه ڕۆژێک "ئهو" توڕهبێ و بڕوا...گهر هاتم بم ناسنـهوه، دهبمـه موسافیری دونیـای ئێوه.
.
.
-دهمـهوێ بهدهم گریـانـهوه بڵێم:
من ئازارهکانتم خۆشـهوێ، ئازارم به، دوای
بهگوێ'تدا بچرپێنم و بڵێم
ئهوکاته زۆر جوانترین که سهرم لهسهر شانتهو، تۆش هێواش هێواش قسهم بۆ ئهکهیت
ئهو دهمـه بهدزیـهوه به هێواشی لێوهکانم "ماچ دهکهی
ئهو دهمـهی لێت نزیک ئهبمـهوه بۆنی لا ملت ئهکهم..ئێمـه وا جوانترین 'ئازیز..
وهره خۆت بڕیـار بده چۆن جوانین، لێومان لهسهر لێوی یـهک بێت یـا هاوار بهسهر یـهکدا بکهین به لێوهکانمان؟!!
.
کچهکانی خهیـاڵی تۆ له من ناچن...من شـهوانـه لهگهڵ ئهو ئازارانـه ئهنووم، بهڵام
هێشتا ناتوانم کۆتای به "تۆ بێنم، ناتوانم بیرت لێ نـهکهمـهوه..!
.
.
.
.
#shahezm .
========+
Media Removed
. . جا پێش ههموو كهس دهزانم ئهوه پرسیـاری زۆرێكتانـه ئهو پهیجه ئهو قسانـه دهكات دهبێت بۆ خۆی به ڕۆژو بێت یـان نا ئهزیزی من ههر كهس ئازاده به ڕۆژ و بێت یـان نا ، وه دواتر من دهمـهوێت بڵێم زۆر بهی ئهو كهسانـهی تاوانێكیـان كردووه یـان ماڵی كهسێكیـان خواردوه ه دهڵین له دوای ... .
.
جا پێش ههموو كهس دهزانم ئهوه پرسیـاری زۆرێكتانـه ئهو پهیجه ئهو قسانـه دهكات دهبێت بۆ خۆی به ڕۆژو بێت یـان نا ئهزیزی من ههر كهس ئازاده به ڕۆژ و بێت یـان نا ، وه دواتر من دهمـهوێت بڵێم زۆر بهی ئهو كهسانـهی تاوانێكیـان كردووه یـان ماڵی كهسێكیـان خواردوه ه دهڵین له دوای رهمـهزان یـان له رهمـهزان تۆبه دهكهین ئهوا ههڵهی چونكه خوای رهمـهزان ههموو دهقهیـهك و ههموو كات ههر ههیـه نـهك تهنـها لا رهمـهزاناندا بۆیـه ئهگهر به ڕۆژ و بووی به چاكی به رۆژ و ببه و رۆژ و گرتن ههر دهم بهستن نیـه بهلكو دهبێت بزانی جی دهكهی به تایبهت ئهدمـینـهكان یـهك شتی خراپ پۆست بكهی ههموو خهلك به تۆوه تاوان بار دهبێت وه ئهگهر بۆ خۆت به رۆژ و نـهبووی رێزی رۆژوی خولك بگره و وه ئهگهر به رۆژو بووی و سهبرو تهههمولت نـهما به خهلكیدا مـهرێژه
.وە ھەرەھا ئەگەر بۆ کاتی ڕۆژ و شکاندن ھەر خواردنێکتان ھەبوو یـان لە کاتی خواردن ئامادە پێویستە ناکات ڕەسمـی خواردنەکە بگری و لە تۆڕە کۆمەڵایەتیەکان بڵاوی بکەیتەوە چونکە ئەوەی جەنابت فشە فشی پێوە دەکیت ئەوە فەزڵی خوای گەورەیە بۆیە گوناحبار دەبیت و خەڵک زۆربەی زۆری ھەیە ئەو پارەیەی نیە ئەو خواردنو ئامادە بکات بەڵام نەفس ھی کەسی فەقیر بێت یـان دەوڵەمەند ئەوا ھەر نەفسە بۆیە ئەوەی خۆت دەیخۆی نیشانی کەسی مەدە ھەر کاتێک بێت نەک ڕەمەزان
.
#ballen_kamal
Media Removed
#Important نازانم دوایین ئالبۆم و بهرههمم بێت یـان نـه!...تهنیـا دهزانم زۆر ماندووم. پاش ههشت ساڵ کاری بهردهوام، خۆشحاڵم کـه بهشێک له ئاواتەکانم هاتووهته دی. بهس ڕێگایێکی زۆرم ماوه کـه بیبڕم، یـان خۆم ئهو ڕێگا دهدهمـه بهر یـان یـارمـهتیی کهسانێک دهدهم کـه ڕێگای خهیـاڵ و ... ❌ #Important❌
نازانم دوایین ئالبۆم و بهرههمم بێت یـان نـه!...تهنیـا دهزانم زۆر ماندووم. پاش ههشت ساڵ کاری بهردهوام، خۆشحاڵم کـه بهشێک له ئاواتەکانم هاتووهته دی.
بهس ڕێگایێکی زۆرم ماوه کـه بیبڕم، یـان خۆم ئهو ڕێگا دهدهمـه بهر یـان یـارمـهتیی کهسانێک دهدهم کـه ڕێگای خهیـاڵ و خهونـهکانم بپێون. هونەرمەند بوون لە کوردستاندا سهخت و دژواره! زۆر جار ههست دهکهم زیـاتر لهوهی خهریکی هونـهر بم خهریکی شـهڕم، کـه دهبینی خەڵکانی وڵاتانی دیکه زهحمـهتهکانت بهنرخ دهزانن و ئاستی کارهکانت بهرز و پوڕفێشناڵ دهبینن، بهڵام له ههمان کاتدا خهڵکانێک کـه زەحمـهتیـان بۆ دەکێشی دهیـانـهوێ بهرههمـهکانت و خۆت ناشیرین بکهن و لە گۆرانیی بێژانێکی ئاستی سێ و چواری وڵاتانێکیتر ئاوڕ دەدەنەوە، زیز دەبیت. من منـهت ناکهم، ههر زهحمـهتێکم کێشابێت بـه ئهرکی سهرشانی خۆم زانیوه و بۆ خزمـهت بـه هونـهری وڵاتهکهم و بهردهنگهکانم بووه. هیوادارم ئهگهر ڕۆژێک ئارشیڤێکی دیکهم دروست نـهکرد لێم دڵگران نـهبن. نازانم دێمـهوه یـان نـه، بهس دهمـهوێ شتێک بزانن، بۆ گهیشتن به ئهمڕۆم چم بینیوه، چونکو تهنیـا سهرینـهکهم فرمێسکهکانمـی دیوه.
. بۆ ئەو کەسانەی خوێندەوارییـان هەیە و لە دنیـای پێش کەوتوو حاڵین دەتوانن سەردانی
iTunes & Spotify & Shazam
بکەن یـان کاتێک سناپی پێ دەکەن شازامـی سناپ یـان ئەپڵیکەیشێنـهکه بە کار بێنن ئاوا دڵنیـاتر دەبن کە کۆپی ڕایتی ههموو ئەو بەرهەمانەی منـه و شیرکهتی Famous Production NZ.
خۆشحاڵم بـه زمانی کوردی توانیم زۆرترین بینـهر له یوتیوب و زۆرترین فرۆش له ئالبۆم و پڕۆفشناڵترین کۆنسێرتهکان بکهم بـه شێوهیێک ببێته جێی سرنجی خهڵکی وڵاتانی دیکهش.
هیوادارم توانیبێتم گۆرانیی کوردیم بـه ستانداردهکانی دنیـا نزیک کردبێتهوه و گۆڕان کارییـهکانم ئهگهر ئهمڕۆ نـهبێ، سبەی ڕۆژ ههستی پێ بکرێت. من له مێژه بۆ ناوبانگ کار ناکهم و تهنیـا مـهبهستم دڵخۆش ی خهڵک و بهڕۆژ ی مۆسیقای کوردی و پێش گرتن بهگوێ گرتنی هۆگرانی مۆسیقا له گۆرانیی بـه زمانێکی بیـانیی بووه. ههلی زۆرم بۆ ڕهخساوه بـه زمانی دیکه گۆرانیی بڵێم بهڵام ههموو کات ویستوومـه ببمـه هۆی شانازی وڵاتهکهم بۆیـه وا ههست دهکهم ئهوهی دهبوو بیکهم، کردم و ڕێگایـهک کـه دهبوو بڕۆم، ڕۆیشتم. نازانم ئهو بڕیـارهی داومـه تاسهر دهبێ یـان ڕۆژێک ڕام دهگۆڕدرێ!
هیوادارم گۆرانیی و بهرههمـهکانم یـادگاریی جوانتان بۆ دروست بکات و جێگای ڕهزامـهندیتان بووبێت.
خۆشم دهوێن 🖤
Media Removed
چشمهایم را کـه مـیبندم شروع مـیشود.
قرار هست شب ها، چشمها آرام بگیرند و تشویشهای روزانـه با خوابی عمـیق از بین بروند.
اما چشمهایم را کـه مـیبندم شروع مـیشود.
چشمهایم کـه بسته مـیشوند تو بیدار مـیشوی و به من خیره مـیشوی.
و من گنک و کلافه بـه چشمهای غمگینت نگاه مـیکنم.
تو آنجا ایستادهای درون هالهای از غبار یـا شاید مـه. مصمم و غمگین نگاه مـیکنی. منتظر چه هستی نمـیدانم؟
فقط مـیدانم کـه هر وقت چشمهایت را مـیبینم از خودم خجالت مـیکشم. از اینکه چقدر هر شب به منظور ندیدنت سعی مـیکنم کتاب بخوانم، فیلم ببینم و یـا انقدر کار کنم کـه بیـهوش شوم.
هیچگاه از حضورت نمـیتوانم فرار کنم. تو همـیشـه آنجایی.
در درونم.
اگر تمام این سالها از چشمهایت فرار نمـیکردم، با تو مـیتوانستم وارد رابطههای بهتری شوم.
مـیتوانستم بـه خودم دروغ نگویمم و زمانی کـه شواهدی از اعتماد نیست، اعتماد نکنم.
خودم مـیدانم چه بر سرم آورده، انکارِ حضور تو و چشمهای زیبای غمگینت.
هجوم بیـاور. هر شب و هر شب.
هر پریشانیِ کـه مربوط بـه تو باشد، بیدار کننده است.
من به منظور نجات، بـه دیدنِ غمِ چشمهایت و دیدنِ رفتارِ خودم با تو احتیـاج دارم.
.
متن : #پونـه_مقیمى .
Photo by @rezaghazianiphotography .
.
. --------------------------------------
.
#shadow #light #insta #instagood #day #sunshine #horizon #remember #rezaghaziani #ghaziani #bestoftheday #road #قاضيانى #رضاقاضيانى #persianrock #ندا_طوسي #تهران #كبوتر #bird #شب #سكوت #پونـه_مقیمـی
Media Removed
. همـه خوردند و برفتند و بماندم من و تو چو مرا یـافتهای صحبت هر خام مجو همـه سرسبزی جان تو ز اقبال دل هست هله چون سبزه و چون بید مرو زینجو پر شود خانـه دل ماه رخان زیبا گرهی همچو زلیخا گرهی یوسف رو حلقه حلقه بر او کنان دست زنان سوی او خنبد هر یک کـه منم بنده تو هر ضمـیری کـه در او آن شـه تشریف دهد هر سوی ... .
همـه خوردند و برفتند و بماندم من و تو
چو مرا یـافتهای صحبت هر خام مجو
همـه سرسبزی جان تو ز اقبال دل است
هله چون سبزه و چون بید مرو زینجو
پر شود خانـه دل ماه رخان زیبا
گرهی همچو زلیخا گرهی یوسف رو
حلقه حلقه بر او کنان دست زنان
سوی او خنبد هر یک کـه منم بنده تو
هر ضمـیری کـه در او آن شـه تشریف دهد
هر سوی باغ بود هر طرفی مجلس و طو
چند هنگامـه نـهی هر طرفی بهر طمع
تو پراکنده شدی جمع نشد نیم تسو
هله ای عشق کـه من چاکر و شاگرد توام
که بسی خوب و لطیف هست تو را صورت و خو
گر مـی مجلسی و آب حیـات همـهای
همـه دل گشته و فارغ شده از فرج و گلو
هله ای دل کـه ز من دیده تو تیزتر است
عجب آن کیست چو شمس و چو قمر بر سر کو
آنک درون زلزله او هست دو صد چون مـه و چرخ
و آنک کـه در سلسله او هست دو صد سلسله مو
هفت بحر ار بفزایند و به هفتاد رسند
بود او را بـه گه عبره بـه زیر زانو
او مگر صورت عشق هست و نماند بـه بشر
خسروان بر درون او گشته ایـاز و قتلو
فلک و مـهر و ستاره لمع از وی دزدند
یوسف و پیرهنش از او صورت و بو
همـه شیران بده درون حمله او چون سگ لنگ
همـه ترکان شده زیبایی او را هندو
لب ببند و صفت لعلاو کم کن
همـه هیچند بـه پیشاو هیچ مگو
#مولانا
Media Removed
اَصبَحتُ زایراً لَکَ یـا شحنة النجف بهر نثار مرقد تو نقد جان بـه کف تو قبله دعایی و اهل نیـاز را روی امـید سوی تو باشد ز هر طرف مـی بوسم آستانـه قصر جلال تو درون دیده اشک عذر ز تقصیر ما سلف گر پرده های چشم مرصّع بـه گوهرم فرش حریم قبر تو گردد زهی شرف خوشحالم از تلاقی خدام روضه ات باشد کنم تلافی عمری کـه شد تلف ... اَصبَحتُ زایراً لَکَ یـا شحنة النجف
بهر نثار مرقد تو نقد جان بـه کف
تو قبله دعایی و اهل نیـاز را
روی امـید سوی تو باشد ز هر طرف
مـی بوسم آستانـه قصر جلال تو
در دیده اشک عذر ز تقصیر ما سلف
گر پرده های چشم مرصّع بـه گوهرم
فرش حریم قبر تو گردد زهی شرف
خوشحالم از تلاقی خدام روضه ات
باشد کنم تلافی عمری کـه شد تلف
رو کرده ام زجمله اکناف سوی تو
تا گِریم ز حادثه دهر درون کنف
دارم توقع این کـه مِثال رجای من
یـابد ز کلک فضل تو توقیع لا تَخَف
مـه بـه کَلَف ندیدهی وین عجب کـه هست
خورشیدوار ماه جمال تو بـه کلف
بر روی عارفان ز تو مفتوح گشته است
ابواب کنت کنز بـه مفتاح من عرف
خصم تو سوخت درون تب تبت چو بو لهب
نادیده از زبانـه قهرت هنوز تف
نسبت کنندگان کف جود ترا بـه بحر
از بحر جود تو نشناسند غیر کف
رفت از جهانی کـه نـه پی بر پی تو رفت
لب پر نفیر یـا اسفا دل پر از اسف
ت هست عشق و موالات را سبب
حاشا کـه جنس گوهر رخشان بود خزف
بر کشف سِرّ لَو کشف آن را کجاست دست
کز پوست پا برون ننـهادست چون کشف
گردی بـه دیده رفت و به جَیب صبا نـهفت
اهدی اِلی الاحبة اشرف التحف
عیدتون مبارک عزیزان
التماس دعا
گروه مدیریت صفحه دانشگاه تهران
Media Removed
. سالها پیش بود، نوجوانی آفتابسوخته بودم با شکمـی آویزان. وسط مـیدانفروشها زانو زده و سر بـه زیر افکنده بودم. زیر دستبندها و پابندهایم خون دَلَمـه بسته بود و بوی آهن و عرق همـه تنم را پر کرده بود. پیرمردی با دماغی نوکتیز و چشمهایی ریز روی شانـهام نشسته بود و آرنجش را روی سرم گذاشته و ستونِ چانـهاش ... .
سالها پیش بود، نوجوانی آفتابسوخته بودم با شکمـی آویزان. وسط مـیدانفروشها زانو زده و سر بـه زیر افکنده بودم. زیر دستبندها و پابندهایم خون دَلَمـه بسته بود و بوی آهن و عرق همـه تنم را پر کرده بود. پیرمردی با دماغی نوکتیز و چشمهایی ریز روی شانـهام نشسته بود و آرنجش را روی سرم گذاشته و ستونِ چانـهاش کرده بود. گاهی شلاقش را درون هوا مـیچرخاند و بَردهای را فرا مـیخواند که تا برای مشتریها زورآزمایی کند و خودی نشان دهد.ها زیر آفتاب مـیغد و همانطور کـه کف بر لبهایشان پدیدار مـیشد با چشمهایی از حدقه درون آمده کُندههایی سنگین را بالای سر مـیبردند که تا زورِ بازوهای ستبرشان، دلِ خریداران را ببرد. من اما زشت بودم و چاق. نـه چشمهای رنگی داشتم نـه پوستی خوشرنگ. حتی سخن گفتن هم نمـیدانستم و تنـها چیزهایی کـه نصیبم مـیشد کپلِ استخوانی و آرنجِ تیزِ پیرمردِفروش بود. من بَردهای بودم کـه هیچ خریداری نداشت، که تا آن روز کـه تو آمدی...
.
آمدی و ایستادی روبهرویم. سرم پایین بود. پنجههای پاهایت را حنا گذاشته بودی و مـیان شاخ و برگهای حناییات پروانـهای کوچک نشسته بود. خواستم سرم را بلند کنم، اما پیرمردفروش آرنجش را جوری روی سرم فشار داد کـه نزدیک بود کاسه سرم را کند و آرنجش را درون مغزم فرو کند. گفتی: «از دور دیدمت، اخم کرده بودی، خندیدن هم بلدی؟» که تا خواستم پاسخت را بدهم پیرمرد خندید و گفت: «این غلامبچه هیچی بارش نیست ، اونقدر بـه درد نخوره کـه حاضرم بـه یـه قالب پنیر بفروشمش» تو پنیر نداشتی. یک سکه رنگ و رو رفته کفِ دست پیرمرد گذاشتی و مرا خریدی. پیرمرد اِهِن و اِهِنکنان از روی شانـهام برخاست و لگدی بـه کپلم زد و گفت: «حتی بـه درد اینکه روت بشینن هم نمـیخوری»؛ سر چرخاندم که تا پیدایت کنم، نبودی. مرا مـیان بازارفروشها رها کردی و در هزار توی آنجا گم شدی. من ایستاده بودم وسط بازار، با پوستی آفتابسوخته و شکمـی آویزان، با ردِّ دستبندها و پابندها روی دستها و پاهایم و بوی آهنی کـه همـه تنم را پر کرده بود. همچون طفلی کـه مادرش را گم کرده هراسان بودم. چهرهات را ندیده بودم، بعد مدام سر مـیچرخاندم و روی زمـین پی پاهایی مـیگشتم کـه پروانـهای رویشان بود.ها با بازوهای ستبر و تنهای عرق کردهشان دورهام کرده بودند، یکی فریـاد مـیکشید و دیگری سینیهای آهنی را پاره مـیکرد، یکی با دستهای خالی را مـیکشت و دیگری با چشمهایی سرخ اسب را روی دستهایش بلند مـیکرد. تماشاگران مدام هیـاهو مـید و کیسههای سکههاشان را درون هوا تاب مـیدادند.
.
بقیـه درون کامنت اول 👇👇👇
Media Removed
زنده یـاد حسین پناهی یـاد و نامش همـیشـه جاویدان و ماندگار باد
زنده یـاد پناهی بازیگری را نخست از مجموعه تلویزیونی محله بهداشت آغاز کرد. سپس چند نمایش تلویزیونی با استفاده از نمایشنامـههای خودش ساخت کـه مدتها درون محاق ماند.
با پخش نمایش «دو مرغابی درون مـه» از تلویزیون کـه علاوه بر نوشتن و کارگردانی خودش نیز درون آن بازی مـیکرد، خوش درخشید و با پخش نمایشهای تلویزیونی دیگرش طرف توجه مخاطبان خاص قرار گرفت.
نمایشهای دو مرغابی درون مـه و یک گل و بهار کـه پناهی آنـها را نوشته و کارگردانی کرده بود، بنا بـه درخواست مردم بـه دفعات از تلویزیون پخش شد. درون دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، او یکی از نوآورترین نویسندگان و کارگردانان تلویزیون بود.
به دلیل فیزیک کودکانـه و شکننده، نحوه خاص سخن گفتن، سادگی و خلوصی کـه از رفتارش مـیبارید و طنز تلخش بازیگر نقشهای خاصی بود. اما حسین پناهی بیشتر شاعر بود؛ و این شاعرانگی درون ذرهذره جانش نفوذ داشت. نخستین مجموعه شعر او با نام من و نازی در ۱۳۷۶ منتشرشد، این مجموعهٔ شعر تاکنون بیش از شانزده بار تجدید چاپ شد و به شش زبان زندهٔ دنیـا ترجمـه شدهاست
بخشی از جوایز استاد
۱۳۶۷، نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (در مسیر تندباد)
۱۳۶۹، برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد (سایـه خیـال)
۱۳۷۱، نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (مـهاجران)
#بازیگ #سینما #حسین_پناهی
Media Removed
قله بسیـار زیبای سبلان درون گویش محلی " #ساوالان" ارتفاع 4811 متر دوماه بود کـه فکر عکاسی از قله سبلان اونم شب بارش شـهابی ذهنمو درگیر کرده بود، خوب مشکلات زیـادی پیش رو داشتم واسه رسیدن بهش،مـهم تر از همـه چی من از کوه نوردی اصلا خوشم نمـیومد!همـیشم مـیگفتم چه کاریـه این همـه بری که تا قله بعدش برگردی پایین! مشکلات ... قله بسیـار زیبای سبلان درون گویش محلی " #ساوالان" ارتفاع 4811 متر
دوماه بود کـه فکر عکاسی از قله سبلان اونم شب بارش شـهابی ذهنمو درگیر کرده بود، خوب مشکلات زیـادی پیش رو داشتم واسه رسیدن بهش،مـهم تر از همـه چی من از کوه نوردی اصلا خوشم نمـیومد!همـیشم مـیگفتم چه کاریـه این همـه بری که تا قله بعدش برگردی پایین! مشکلات دیگه هم, داشتن همراه و وضعیت هوا بود، تصمـیم گرفتم تلاش کنم و خودمو آماده , از دوماه پیش کم کم فعالیت بدنیمو زیـاد کردم،از دوچرخه سواری شروع شد، بعد قله 3700 متری ، بعد قله 4500 متری و هر دو رو با کوله نیمـه سنگین، چون مـیدونستم کوله ای کـه باید بالای قله سبلان ببرم خیلی سنگینـه، مجبور بودم خودمو عادت بدم، همـه چی خوب پیش مـیرفت، بجز وضعیف هوا و همراهیـام کـه مشکلاتی واسشون پیش امد و نتونستن بیـان!تقریبا داشت سفرم کنسل مـیشد! سفری کـه دوماه واسش تلاش کرده بودم! با نا امـیدی کامل بـه یکی از دوستان واسه سفر گفتم و در جواب من حتی فکر نکرد ! گفت بریم!خیلی حس خوبی بود، خوشحال از اینکه همراه اوکی شده،فقط مـیموند وضعیف هوا، هوا شناسی زده بود هوا ابری و بارش کمـی برف دقیقا همون شب بارش شـهابی!و باد خیلی شدید درون حدی کـه مـیگفتن صعود خطرناکه! خیلی ناراحت بودم، درون حدی کـه سفر رو کنسل کردم،قرار شد اطراف شـهر خودم برم عکاسی!ولی هنوز دو دل بودم، آشفته و عصبی! کـه همون دوست پایـه بهم گفت مـیریم یـا ابری مـیشـه یـا نمـیشـه! منم کـه نمـیتونستم از سبلانی کـه دوماه انتظارشو کشیدم بگذرم گفتم اره مـیریم حدش من امسال عاز بارش شـهابی ندارم! حرکت کردیم،نزدیکای اردبیل کـه شدیم سایتو باز چک کردم ، هواشناسی آسمان سبلان رو کاملا صاف و بدون ابر زده بود! چشمام برق زد از خوشحالی! ولی باد رو بیشتر کرده بود! شب رسیدیم شابیل، همـه جا رو مـه گرفته بود، کوله هارو بستیم و با لندورهای اونجا که تا حسینیـه یـا همون پناهگاه رفتیم و کمپ زدیم، شب که تا صبح بـه حدی باد داشتیم کـه استرس داشتم بزنیم بـه کوه اخه شب قرار بود قله بمونیم و اون بالا بی شک باد شدید تر بود، دوتا تیمم نیمـه راه برگشته بودن!به بچه ها گفتم سلامتی هممون مـهم تر از عکسه، با وجود اینکه نزدیک 1700 کیلومتر رانندگی کردیم بیخیـالش مـیشم ،بچه ها گفتن دیگه که تا اینجا امدیم مـیریم بالا😅😅 زدیم بـه کوه و با باد شدید و سختی زیـاد خودمونو رسوندیم بـه قله! دریـاچه بالای قله اینقد زیبا بود کـه با دیدنش خستگیمون درون امد، ولی متاسفانـه همونطوری کـه هواشناسی گفته بود باد خیلی خیلی شدید بود! 70 کیلومتر درون ساعت! بـه سختی چادر زدیم
*ادامـه کامنت اول
#Meteor #savalan #ardabil #rangeetar
Media Removed
بهیـارێ زاویتهیى
چار سال دهرباز بوون و من چو جاران ههست ب ههبوونا ته نـهكرییـه، ب تنێ ل وى دهمى نـهبیت ههكو تو ژ جادا ما نـهورۆز دهرباز دبى و سهرپێچیـا رێنمایێن هاتنوچوونێ دكهى و جادا مـهزن دبڕى و دچیـه جادا لۆمانا.
چار سال دهرباز بوون و من چو جاران ههست ب ههبوونا ته نـهكرییـه، ب تنێ ل وى دهمى نـهبیت ههكو پۆلیسێ هاتنوچوونێ ب فهخر و شانازى ڤه سهرێن رێیـا ل خهلكێ ڤى باژارى دگریت دا مـهوكبێ جهنابێ ته دهرباز بیت.
چار سال دهرباز بوون و من چو جاران ههست ب ههبوونا ته نـهكرییـه، ب تنێ ل وى دهمى نـهبیت ههكو تو د گهل شاندهكێ نـهتهوهیێن ئێكگرتى یـان رێكخستنێن ناڤدهولهتى كۆم دبى دا ئاریشێن ئاوارهیـان چاره بكهى، د گهل وێ ژى دانوستاندنان بكهى كا ڤى باژارى چ مایـه پێشكێشى ئاوارهیـان بكهت دا كهیفا شاندێن ئهورۆپى ب ههوه بهێت و مـهلاقیـا ل سهر كیستێ ههژارێن ڤى باژارى بكهن، ل چو جهێن جیـهانى نـهبوویـه رهوشا ئاواره و پهنابهران ژ رهوشا خهلكێ وى وهلاتى باشتر و خۆشتر بیت ب تنێ ل دهۆكێ نـهبیت.
چار سال دهرباز بوون و من چو جاران ههست ب ههبوونا ته نـهكرییـه، ب تنێ ل وى دهمى نـهبیت دهمێ ههموو تشتێن ڤى باژارى ژ ئاڤێ و كارهبێ و دهلیڤێن كارى بۆ خهلكێ ئاواره و بیـانى پێشكێش دكهى و گهنجێن مـه ل سهر تهختكێن چایخانا گویزان ل بن گوهێن خوه ددهن.
چار سال دهربازبوون و من ههست ب ههبوونا ته نـهكر، ب تنێ ل مـهها رهمـهزانێ نـهبیت كو چار قازانكێن برنجێ ل وێ مـهیدانا ههموو كونكریت یـا ب ناڤێ پاركا نـهورۆز هاتیـه ب ناڤ كرن و ب وى ناڤى مزگینیى داینـه خهلكى ل ناڤا باژارێ دهۆكێ ل سهر هندهك برسیـان دهاته بهلاڤ كرن.
د بانگهشـهیـا ههلبژارتنان دا من هاى ژ ته ههبوو، دهمێ ئهز دچوومـه مال لافیتهكا 6 مـهترى ل سهرێ كولانا مـهبوو و ل سهر نڤیسابوو، پشتهڤانێ گهنجان و خزمـهتكارێ ههموویـان، چار سال دهرباز بوون نـه مـه پشتهڤانى دیت و نـه خزمـهت.
دیسان دهمێ ئهمپێرێ كارهبێ بوویـه 16.500 دینار ژى من ههست ب ههبوونا تهكر، لێ من ههست ب چو لڤینێن ته نـهكر كو گاڤهكێ بۆ بهرژهوهندا فهرمانبهرێن بێ مووچه و ههژارێن بێ داهات بهاڤێژى، ژمێژهیـه ژى دبێژن، بێدهنگى نیشانا رازیبوونێ یـه.
چار سال دهرباز بوون و سهرهراى نـهبوونا مووچهیێن خهلكى، پانزین ل ڤى باژارى هێشتا د سهر 700 و 800 دیناران دایـه، ل وێ ئیراقا تیرۆرێ سهرئێك و بنئێك كرى هێشتا پانزین ب 450 دینارانـه،
Media Removed
بهیـارێ زاویتهیى
چار سال دهرباز بوون و من چو جاران ههست ب ههبوونا ته نـهكرییـه، ب تنێ ل وى دهمى نـهبیت ههكو تو ژ جادا ما نـهورۆز دهرباز دبى و سهرپێچیـا رێنمایێن هاتنوچوونێ دكهى و جادا مـهزن دبڕى و دچیـه جادا لۆمانا.
چار سال دهرباز بوون و من چو جاران ههست ب ههبوونا ته نـهكرییـه، ب تنێ ل وى دهمى نـهبیت ههكو پۆلیسێ هاتنوچوونێ ب فهخر و شانازى ڤه سهرێن رێیـا ل خهلكێ ڤى باژارى دگریت دا مـهوكبێ جهنابێ ته دهرباز بیت.
چار سال دهرباز بوون و من چو جاران ههست ب ههبوونا ته نـهكرییـه، ب تنێ ل وى دهمى نـهبیت ههكو تو د گهل شاندهكێ نـهتهوهیێن ئێكگرتى یـان رێكخستنێن ناڤدهولهتى كۆم دبى دا ئاریشێن ئاوارهیـان چاره بكهى، د گهل وێ ژى دانوستاندنان بكهى كا ڤى باژارى چ مایـه پێشكێشى ئاوارهیـان بكهت دا كهیفا شاندێن ئهورۆپى ب ههوه بهێت و مـهلاقیـا ل سهر كیستێ ههژارێن ڤى باژارى بكهن، ل چو جهێن جیـهانى نـهبوویـه رهوشا ئاواره و پهنابهران ژ رهوشا خهلكێ وى وهلاتى باشتر و خۆشتر بیت ب تنێ ل دهۆكێ نـهبیت.
چار سال دهرباز بوون و من چو جاران ههست ب ههبوونا ته نـهكرییـه، ب تنێ ل وى دهمى نـهبیت دهمێ ههموو تشتێن ڤى باژارى ژ ئاڤێ و كارهبێ و دهلیڤێن كارى بۆ خهلكێ ئاواره و بیـانى پێشكێش دكهى و گهنجێن مـه ل سهر تهختكێن چایخانا گویزان ل بن گوهێن خوه ددهن.
چار سال دهربازبوون و من ههست ب ههبوونا ته نـهكر، ب تنێ ل مـهها رهمـهزانێ نـهبیت كو چار قازانكێن برنجێ ل وێ مـهیدانا ههموو كونكریت یـا ب ناڤێ پاركا نـهورۆز هاتیـه ب ناڤ كرن و ب وى ناڤى مزگینیى داینـه خهلكى ل ناڤا باژارێ دهۆكێ ل سهر هندهك برسیـان دهاته بهلاڤ كرن.
د بانگهشـهیـا ههلبژارتنان دا من هاى ژ ته ههبوو، دهمێ ئهز دچوومـه مال لافیتهكا 6 مـهترى ل سهرێ كولانا مـهبوو و ل سهر نڤیسابوو، پشتهڤانێ گهنجان و خزمـهتكارێ ههموویـان، چار سال دهرباز بوون نـه مـه پشتهڤانى دیت و نـه خزمـهت.
دیسان دهمێ ئهمپێرێ كارهبێ بوویـه 16.500 دینار ژى من ههست ب ههبوونا تهكر، لێ من ههست ب چو لڤینێن ته نـهكر كو گاڤهكێ بۆ بهرژهوهندا فهرمانبهرێن بێ مووچه و ههژارێن بێ داهات بهاڤێژى، ژمێژهیـه ژى دبێژن، بێدهنگى نیشانا رازیبوونێ یـه.
تمامـه تيا بابه تى د كومنتئ دا
AD # BAWAR H.
Media Removed
اشعار مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمـی صافی گلپایگانی درون آمد بار ديگر ماه يزدان بـه فرّ و شوكت و فيض فراوان . صباح مكرمت گرديد طالع منوّر شد جهان از طلعت آن . بهار توبه و آمرزش آمد مـه ايمان و عيد حق پرستان . نسيم مغفرت هر سو وزان است سحاب مرحمت باشد خروشان . مـه روزه هست و هنگام عبادت خوشا ... اشعار مرجع عالیقدر
حضرت آیت الله العظمـی صافی گلپایگانی
در آمد بار ديگر ماه يزدان
به فرّ و شوكت و فيض فراوان .
صباح مكرمت گرديد طالع
منوّر شد جهان از طلعت آن .
بهار توبه و آمرزش آمد
مـه ايمان و عيد حق پرستان .
نسيم مغفرت هر سو وزان است
سحاب مرحمت باشد خروشان .
مـه روزه هست و هنگام عبادت
خوشا حال نكوي روزه داران .
در آ درون مكتب «صوموا تصحوا»
كه درون آن ميشود امراض درمان .
هلا بر خود بنازيد و بباليد
كه ايزد را درون اين ماهيد مـهمان .
الا اي معصيت كار گرفتار!
كه از كردار خود هستي پشيمان .
چرا بيگانـهاي از درگه دوست؟
چرا حال تو زار هست و پريشان؟ .
بنـه تاريكي جهل و ضلالت
بيا درون پرتو انوار قرآن .
مپو زين بعد ره شرّ و شقاوت
بيا اندر طريق خير و احسان .
مشو نوميد از عفو خداوند
و گر هستي غريق بحر عصيان .
بيا درون مكتب «توبوا الي الله»
ز قرآن آيه «لاتقنطوا» خوان .
جهان را نور رحمت كرده روشن
منوّر شد ز اشراقش دل و جان .
مبادا كفر اين نعمت نماييد
كه نعمت، سلب ميگردد ز كفران .
مبارك ماه و اوقات شريفي است
به لهو و بيهده ضايع مگردان .
غنيمت دان دعا و عرض حاجات
نماز و روزه و نيكي بـه اخوان .
به خود آ اي گنـه كار نگون حال!
رها كن رشته بيداد و طغيان .
بيا با خالق خود آشنا شو
مرو زين بيش، اندر راه شيطان .
خدايا! از كرم بر من ببخشاي
به رويم باز كن ابواب عرفان .
ز ما بر احمد(ص) و آلش تحيّات
فروزان که تا بود مـهر درخشان
Media Removed
.
لهگهڵتا نایـهم بۆ ئاسمان .
تۆ ،
لهسهر کۆشی مانگ دادهنیشی .
قژی ئهستێرهکان پرچ دهکهی .
به پارچهیـهک تریفهوه ، دهچیتهخهیـاتهکان و
من له بیر دهکهی .
...
لهگهڵتا نایـهم بۆ دهریـا ...
تۆ ، بهسواری سووره ماسییـهک ،
بهدوای رهوهزه مـهرجانا ، وێڵ دهبیت .
ماڵت دهبهیته گهڕهکی شـهپۆلهکان و
من له بیر دهکهی .
لهگهڵتا نایـهم بۆ ناو باغ ...
تۆ ،
وهک ژنێکی سوحاقی ،
دهست لهمـهمکی گوڵهکان دهدهی .
لهگهڵ پهپوولهیـهکی تیـاترۆدا ، دهڕهقسێی .
لهسهر رانی دلۆپێک شـهونم دهخهویت و
من له بیر دهکهی .
لهگهڵتا نایـهم بۆ بهههشت ...
تۆ ،
بهروبارهکانی شـهراب و به مـیوه غهریبهکانـهوه گیر دهخۆی .
مـهست دهبیت، لهگهل فریشتهکانا.
لهتهک غیلمانـه مێبازهکاندا ، جووت دهبیت و
من لهبیر دهکهی .
لهگهڵتا نایـهم بۆ ژوورهکهت ...
تۆ ،
لهبهر ئاوێنـهدا ،
سهرسامـی
مـهمکه خڕهکانی خۆت دهبیت .
سهد جار
لیباس و ئاوهڵکراس و ستیـانـهکانت ،
تاقی دهکهیتهوه .
سهد جار قژت دهبهستیت و پهرێشانی دهکهی
بن باڵت به (موعهطهر) ، دهڕشینیت .
چاو دهرێژیت .
نینۆک رهنگ دهکهی .
خاڵه رهشـهکانی سهر شان و
پشت و بهرزاییـهکانی خوار کهمـهر ،
ئهژمار دهکهی .
به مووهکانی چهناگهت دڵ تهنگ دهبیت .
بیر له جوانکاری لووتت دهکهیتهوهو
من له بیر دهکهی .
لهگهڵتا دێم بۆ شـهوهزهنگ ...
تۆ لهترسا ،
باوهش به رووناکی منا دهکهی .
دهپاڕێیتهوه جێت نـههێڵم .
تهنیـا بۆنی من .
تهنیـا چپهی من دهبیستی
دهست دهخهیته کهمـهری من .
کهرویشکهکانی سهر سینگت بهرهڵڵا دهکهی .
تهنیـا سهرگهرمـی ،
ئهژماردنی ماچهکانی من دهبیت و
ئاسمان و
دهریـاو
باغ و
بهههشت و
ژوورهکهت لهبیر دهکهی.
.
.---------
.
Add: #shahezm
*****************
Media Removed
امدم مجلس ختمـه خودم همـه بودن همـه اونایی کـه نمـی دونستم عشق من توو دلشون وجود داره تو بلندگو همش اسمـه من تکرار مـیشد حسه خیلی عجیبی بود چقدر از خوبیـهام مـی گفت صدای گریـه ی خانما بلند کـه مـی گفت: آهسته چقدر دوست دارمو واقعا اون خانم، عاشقم بوده واه چه حالی بودم همش از خوبیم مـی گن و ای کاشـهاییکه ... امدم مجلس ختمـه خودم
همـه بودن
همـه اونایی کـه نمـی دونستم
عشق من توو دلشون وجود داره
تو بلندگو همش اسمـه من تکرار مـیشد
حسه خیلی عجیبی بود
چقدر از خوبیـهام مـی گفت
صدای گریـه ی خانما بلند
که مـی گفت:
آهسته
چقدر دوست دارمو واقعا اون خانم، عاشقم بوده
واه چه حالی بودم
همش از خوبیم مـی گن
و
ای کاشـهاییکه از رفتن ناهنگامم مـی گفتن
یـادگاری هائیکه از من
پس از رفتن من ساخته بودن
از صمـیمـیت دوران حیـاتم
روح من غلغلکش مـی امد
یکی مـی گفت:فلک گلچینش کرد
یکی گفت:معرفت فقط تو این مرد خلاصه مـی شد
دو نفر هم گفتن
این اواخر دیدن
که هوای دل من
یـه جور دیگه شده بود
خلاصه
تو چهرم نوردیده بودن
شانس اوردن معلوم نبودم
وگرنـه همـه فکر مـی دیونم یـا امدم نمایشـه کمدی
یک نفر هم مـی گفت:
من و اون چه صمـیمـی بودیم
عجیب بود
آخرین بار سه سال پیش با هم ارتباط داشتیم
یک نفر گلاب اورد و کتاب قرآن
که بخونن و ثوابشو برسونن بـه من
همـه بر مـی داشتن
اما نمـی دونم به منظور چی فقط لایـه کتابو باز مـی !!! اونکه صدبار پشته سرم بـه دروغ و بدگویی کرده بود
اون گوشـه دیدمش
من رفتم کنارش
با گریـه از خوبیـهام مـی گفت
اون کـه هر روز مـی دونست بـه من بدهکاره
مـی امد، اما حرفی از بدهیش نمـی زد
امد با لباس مشکی
خرما برداشتو
هیچ ذکری هم نگفت
گفت این اواخر یـه پول بهش داده بودم
که باهاش کار کنـه چون آدمـه امـینی بود!!!
اینجا بود یـه نور امد
گفتم
نور
فرصتی مـی خوام
گفت:
مـی شـه برگردی
روح من رفت کنار منبر
آروم بـه واعظ فهموند
این جمع منو مـی خوان
فرصتی گرفتم
که بر گردم
با اینکه بعضی هاشونم نقش بازی مـی اما بودن،اییکه نمـی دونستم این همـه منو دوست دارن،
روح من طاقته این همـه گریرو نداره
واعظ آهسته گفت
معذرت مـی خوام
گویـا شادروان مرحوم
زنده هستند هنوز
یـه خانم جیغ کشید و غش کرد
آره، همونکه منو همش عشقم صدا مـی زد !!!
و همونیکه بدهکار بود بـه من
مضطرب، رفت کـه رفت
یـه نفرم گفت:که تکلیف منو روشن کن
اگر مُرد خبر بدید خدمت برسیم
مجلس ختم عزیزی دیگه حتما بریم
اینجا بود کـه از خواب پ !!!
رسم همـین بوده
ما واسه همـین موضوع ها مـی ریم
با کلی ناراحتی!!!
کار ما نیست
بریم دله ناراحتو
شاد کنیم
کار ما گریـه یـا ثواب خ برایـه مرحومان بوده و هست
خلاصه تو خواب دیدم
بد از اون موضوع
واعظ امد پایین
مجلس ختم از همـه خالی شد
کجا رفتن نمـی دونم
داشتم بـه خوابم فکر مـی کردم که
نور تو بیداری، از من پرسید:
بگو؟!؟ مـی آی؟!؟
یـا با جمع اطرافیـانـه خودت مـی مونی ؟!؟
چه سوال سختی؟!؟
شوک بودم از مَردُمـه زنده کشـه مرده پرست
امـیدوارم
شاد و موفق باشید
دوستون دارم
علیرضا رحمانی🍂
Media Removed
در نیمـه شب گذشته خیـابان ولنجک بـه علت مسدود یک خروجی توسط اداره پلیس، ترافیک سنگینی شده بود. من هم درون هیـاهوی مطلق آوای بوق و فریـادِ اعتراض ملت درون صندلی کنار راننده ماشین فرو رفته و سرگرم بازی جذاب #ساکر_استارز بودم.
دود اگزوز صدها اتوموبیل، فضای داخل ماشین را اشباع کرده بود و دیگر طاقت نفس کشیدن نبود. با اشرفه درون مـیان مـه و غبار بهسان فضانوردی کـه کلاه از سرش افتاده باشد. با مکافات شیشـه را بالا کشیدم و در همـین حین، برزیلی لعنتی گل تساوی را زد و نتیجه یک بر یک شد.
کمـی کـه دود فروکش کرد و منظره قابل رؤیت شد. درون چند ده متری ماشین های پلیس را دیدم کـه راه خروجی را سد کرده بودند. دو پلیس بـه جان هم افتاده و گلاویز شده بودند هر دو بـه نظر درجه بالا داشتند اما آنقدر واضح نبود کـه بشود تشخیص داد کدام مافوق کدام است. یکی از پلیس ها با دست بـه ترافیک و ماشین ها اشاره مـیکرد و دیگری شانـه بالا مـیانداخت و طعنـه مـیزد.
همـین کـه به یک چشم بازی را دنبال مـیکردم و با چشمـی دیگر تجمع پلیس ها را مـیپاییدم. ناگهان با صدای تق تق، نگاهم بـه سوی چهار، پنج ماشین جلوتر رفت. پلیسی مسن بیسیم بـه دست و سلاح سرد و گرم بـه کمر بـه شیشـه برخی ماشین ها مـیکوبید. و در آن ها سرک مـیکشید.
پس از چند لحظه و با تحلیل عملکردش این نتیجه حاصل شد کـه تنـها با ماشین های مشکوک، تک سرنشین و به اصطلاح مجردی کار دارد. بعد به قاعده از کنار ما کـه خانواده، چندسرنشین و غیرمشکوک هستیم عبور خواهد کرد.
در همـین اثنا راننده پراید مقابل کـه پسری تنـها با تیپ جلف بود را از ماشینش بیرون کشید. هنگام وارسی پسر و تجسس سمبه های شلوارلی جرواجر او، درون یک آن نیمنگاهی زیرچشمـی بـه من انداخت. من هم بی توجه، گوشی را مجدد مقابل صورتم آورده و به بازی برگشتم. گل دوم را با شوت دیواری تماشایی بـه ثمر رساندم.
در حال کُری خوانی بعد از گل درون چتروم حاشیـهای با دوست برزیلی بودم کـه صدای بلند و غیر قابل انتظاری کنار گوش راستم از جا پراندتم. همان پلیس بود. شیشـه را پایین کشیدم سرش را بـه جلو آورد. سلام دادم، سلام داد. سرش را جلوتر آورد. دیگر تقریبا داخل ماشین بود. خیره درون چشمانم گفت: داشتی فیلم مـیگرفتی از ما؟ درون جواب گفتم: نـه بازی مـیکردم. سرش را چرخاند که تا به گوشی موبایلم نگاه کند حالا دیگر سرش حد فاصل چشمان من و صفحه گوشی را پوشانده بود.
پاراگراف پایـانی درون کامنت ها
Media Removed
#ادمـین_نوشت نُه سالم کـه شدی بهم نگفت حالا دیگه تکلیف شدی.ی نگفت و و بزرگت چادریان، بعد تو هم چادر سرت کن. نُه سالم کـه شد اصلای بـه من چیزی نگفت. من #انتخاب کردم کـه چادری باشم، بدون هیج کتک و دعوا و زوری. امروز بیست و دو سالمـه و باز هم #انتخاب مـی کنم کـه چادری باشم. من چادر رو انتخاب ... #ادمـین_نوشت
نُه سالم کـه شدی بهم نگفت حالا دیگه تکلیف شدی.ی نگفت و و بزرگت چادریان، بعد تو هم چادر سرت کن. نُه سالم کـه شد اصلای بـه من چیزی نگفت. من #انتخاب کردم کـه چادری باشم، بدون هیج کتک و دعوا و زوری. امروز بیست و دو سالمـه و باز هم #انتخاب مـی کنم کـه چادری باشم. من چادر رو انتخاب کردم چون دوستش داشتم، چون انتخابِ خودِ خودِ خودم بود. ولی منِ چادری از بچگی جنگیدم. جنگیدم بـه خاطر رفتارهای اشتباه بقیـه. جنگیدم که تا امروز سرم رو بالا بگیرم و بگم:
من چادریام ولی دوستهای صمـیمـی من چادری نیستن و ما بهترین لحظه های زندگی رو کنار هم داشتیم. من چادریام و تو مدرسه هیچ مشکلی با دوستام نداشتم. ما کنار هم درس خوندیم و خندیدیم و خاطره ساختیم و هیچ وقت هیچ وقت بهم توهین نکردیم.
من چادریام و درس مـیخونم، چادریام و کلاس ورزش رفتم و زبان خوندم و مدام سرم تو کتابهایی کـه دوست داشتم چرخید و آهنگ گوش دادم و همـیشـه سعی کردم خودم رو بـه روز نگه دارم. خورهی فیلم و نمایشنامـه و نقد فیلم بودم و هستم. من چادریام و چادر من محدودیت نبود. من چادریام و چادر من باعث نشد که تا بین من و اون دوستم کـه باحجاب نیست مشکلی پیش بیـاد. من چادریام و هیچ تفریحی توی دنیـا از من سلب نشد.
من جنگیدم که تا ثابت کنم چادری ها افکار دگم ندارند. دعوا ندارند. بداخلاق نیستند. همش دنبال نصیحت بقیـه نیستن و با چادر مـیتونن فعالیت های خوب اجتماعی داشته باشن و مـیتونن با اونهایی کـه با حجاب نیستن، بهترین خاطره ها رو بسازن.
جنگیدم که تا تفکر اشتباه ایجاد شده رو حداقل درون مورد خودم تغییر بدم.
و امروز بـه عنوان یک چادری مـیگم: اون آدمـی کـه با چادرِ من، با انتخابِ دوست داشتنیِ من، وقتی دست روی ی کـه هم جنسِ منـه بلند مـیکنـه، قطعا و یقینا لکهی ننگ این دنیـاست و اینو بدونـه کـه باید بـه خاطر آبرویی کـه از ما مـیبره هم تو این دنیـا و هم تو اون دنیـا پاسخگو باشـه.
#لعنتی_ترین_آدم_دنیـا_قطعا_تویی
.
نوشته ی: #مـه_سیما_کرم_بخش
@mahsima_kb
Media Removed
... خداوندا! این تـو هستی كه قلبـم را مالامال از عشق بـه راهـت, اسلامـت, نظامـت و ولایـت قـرار دادی...؛ . خدایـا! تـو خود مـیدانی كه همـواره آماده بودهام آنچه را كه تـو خود بـه من دادی درون راه عشقـی كه بـه راهـت دارم نثار كنم, اگر جز این نبود آن هم خواست تو بود" . پروردگارا رفتـن درون دست توست, ... ...
🌷
خداوندا! این تـو هستی كه قلبـم را مالامال از عشق
به راهـت, اسلامـت, نظامـت و ولایـت قـرار دادی...؛
.
خدایـا! تـو خود مـیدانی كه همـواره آماده بودهام آنچه
را كه تـو خود بـه من دادی درون راه عشقـی كه بـه راهـت
دارم نثار كنم, اگر جز این نبود آن هم خواست تو بود"
.
پروردگارا رفتـن درون دست توست, من نمـیدانم چهموقع
خواهـمرفت ولی مـیدانـم كه از تو حتما بخواهـم مرا در
ركاب امام زمانـم قـرار دهی و آن قدر با دشمنـان قسـم
خورده دینت بجنگـم که تا به فیض #شـهادت برسم...""
.
خداونـدا ولیامـرت حضرت آیـتالله خامنـهای را تـا
ظهور حضرت مـهـدی(عج),زنده, پاینـده و موفق بدار؛
🌷
بیست و یکم فروردین ماه, هجدهمـین سالگرد شـهادت
امـیر سرافراز ارتش اسلام, سپهبد #شـهید علی صیـادشیرازی
و یـاد و خاطره یکصد و ده تن از فرماندهان شـهید دفاعمقدس گرامـی باد
.
شـادی ارواح طـیبه شــهـــدا #صـلـوات
..
Media Removed
.
.
توی تاریکی شب اگر مـه هم باشـه دید آدم رو سخت مـیکنـه
توی اوضاع بیریخت این زمونـه اگه چیزی رو واسه جدی گرفتن نداشته باشی و همـه چیز رو بـه شوخی بگیری، دیگه بـه درد مردم هم مـیخندی و این
دل آدم رو سخت مـیکنـه
خیلی جالب بود برام، وقتی دوتا عیکی با فلاش و یکی بدون فلاش از یک منظره مـه آلود گرفتم، یـادم افتاد کـه قبلا توی درس علوم خونده بودم، کـه مـه ذرات و قطرات ریز آب معلق درون هوا هست. اما وقتی مـه رو نگاه مـیکنی فقط کم شدن مـیدان دیدت رو متوجه مـیشی نـه ذرات تشکیل دهندش رو
بلافاصله بعد از دیدن این عکسها با خودم گفتم ای کاش قـــانـــونـــے بود کـه هر مسئول کشوری رو مجبور مـیکرد بـه عـــــکاسے هــــــفتگے از مشـــــــکلات مــــــردم اونم با فـــــلاش روشـــــن
شاید اینجوری درد مردم رو لمس مـیکرد
شاید بـه مشکلات مردم نمـیخندید
خودمون هم مقصریم
فقط شنیدیم کـه باید بـه رنجها و دردها خندید
نفهمـیدیم معنیش چیـه
فقط تونستیم به منظور مشکلات خودمون و دیگران جوک و لطیفه بسازیم
چرا مـیگن کرد با غیرته؟
چرا مـیگن ترکِ باغیرت؟
چرا مـیگن لرها با غیرتن؟
چرا باور داریم بلوچ ها غیرت دارن؟
این عزیزان هم بـه مشکلاتشون مـیخندن و هم از زندگیشون لذت مـیبرن
اما به منظور خودشون معیـارهایی دارن کـه اگری پاش رو از اون فراتر گذاشت حاضرن به منظور اعتقادشون جون بدن!
ما مقصریم
به قول یک نویسنده فرانسوی درون زمان جنگ جهانی دوم وقتی آلمان بـه لهستان حمله کرد من ابراز بی تفاوتی کردم و واکنشی نشان ندادم، درون حمله آلمان بـه دانمارک دخالتی نکردم، وقتی نازی ها بـه نروژ حمله د گفتمـی با ما کاری ندارد و خود را کنار کشیدم، درون تصرف هلند سکوت کردم، درون حمله بـه بلژیک گفتم ما کشوری قدرتمند هستیم وی با ما کاری نخواهد داشت اما وقتی بعد از لوکزامبورگ نوبت بـه فرانسه رسید دیگری باقی نمانده بود کـه به یـاری ما بشتابد! حتما از تاریخ آموخت کـه درد هر بشری حتما درد ما باشد
باید به منظور انسانیت و شرافت خط قرمز داشت
باید درد همنوع را درد خود دانست
از خداوند به منظور ایران عزیز و برای مردم غیور کشورم آرزوی آرامش، صلح، آبادی و شادی دارم، آمـین
#همدردی #انسانیت #همنوعدوستی #حرف_حق #برای_هم #با_هم #خط_قرمز #مـه #جوک #مـه_آلود #تاریک #تاریکی #جامعه #همنوع_دوستی
Media Removed
﴿قُل لا أَجِدُ في ما أوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلى طاعِمٍ يَطعَمُهُ إِلّا أَن يَكونَ مَيتَةً أَو دَمًا مَسفوحًا أَو لَحمَ خِنزيرٍ فَإِنَّهُ رِجسٌ أَو فِسقًا أُهِلَّ لِغَيرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضطُرَّ غَيرَ باغٍ وَلا عادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفورٌ رَحيمٌ﴾ [الأنعام: ١٤٥] قل - أيها الرسول ... ﴿قُل لا أَجِدُ في ما أوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلى طاعِمٍ يَطعَمُهُ إِلّا أَن يَكونَ مَيتَةً أَو دَمًا مَسفوحًا أَو لَحمَ خِنزيرٍ فَإِنَّهُ رِجسٌ أَو فِسقًا أُهِلَّ لِغَيرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضطُرَّ غَيرَ باغٍ وَلا عادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفورٌ رَحيمٌ﴾
[الأنعام: ١٤٥]
قل - أيها الرسول - لا أجد فيما أوحاه الله إليَّ شيئًا محرمًا إلا ما مات دون ذكاة، أو كان دمًا سائلاً، أو كان لحم خنزير فإنـه نجس حرام، أو كان مما ذُبح على غير اسم الله كالمذبوح لأصنامـهم، فمن ألجأته الضرورة إلى الأكل من هذه المحرمات لشدة الجوع غير طالب تَلَذُّذًا بأكلها، وغير متجاوز حد الضرورة فلا إثم عليه في ذلك، إن ربك - أيها الرسول - غفور للمضطر إن أكل منـها، رحيم به.
-
﴿وَعَلَى الَّذينَ هادوا حَرَّمنا كُلَّ ذي ظُفُرٍ وَمِنَ البَقَرِ وَالغَنَمِ حَرَّمنا عَلَيهِم شُحومَهُما إِلّا ما حَمَلَت ظُهورُهُما أَوِ الحَوايا أَو مَا اختَلَطَ بِعَظمٍ ذلِكَ جَزَيناهُم بِبَغيِهِم وَإِنّا لَصادِقونَ﴾
[الأنعام: ١٤٦]
ولمَّا ذكر الله ما حرَّمـه على الأمة ذكر ما حرَّمـه على اليهود؛ ليبيِّن أن ما حرَّمـه المشركون من الأنعام لا يستندون فيه على ما جاء من عند الله، وإنما يتبعون فيه إملاء الشيطان فقال:
وحرَّمنا على اليهود ما لم تتفرَّق أصابعه كالإبل والنعام، وحرمنا عليهم شحوم البقر والغنم إلا ما علق بظهورهما، أو ما حملته الأمعاء، أو ما اختلط بعظم كالألية والجَنْب، وقد جازيناهم على ظلمـهم بتحريم ذلك عليهم، وإنا لصادقون في كل ما نخبر به.
- المختصر في التفسير
@deghbali تو عاشقانـه ترین تیشـه را بزن فرهاد بـه فرق سنگ اگر نـه؛ بزن بـه ریشـه ی خویش کـه مرگ شیرین هست متن آهنگ شیرین من تلخی نکن با عاشق تموم مـیشن گم مـیشن این دقایق دنیـای ما مال من و تو این نیست رو کوه دیگه فرهاد کوه کنی نیست یـه روزی مـیاد کـه نمـیدونیم چی هستیم یـار کی بودیم و عشق کی بودیم و چی هستیم شیرین ... @deghbali
تو عاشقانـه ترین تیشـه را بزن فرهاد
به فرق سنگ اگر نـه؛
بزن بـه ریشـه ی خویش
که مرگ شیرین است
متن آهنگ
شیرین من تلخی نکن با عاشق
تموم مـیشن گم مـیشن این دقایق
دنیـای ما مال من و تو این نیست
رو کوه دیگه فرهاد کوه کنی نیست یـه روزی مـیاد کـه نمـیدونیم چی هستیم
یـار کی بودیم و عشق کی بودیم و چی هستیم
شیرین شیرینم واسه تو شدم یـه فرهاد
شیرین شیرینم نده زندگیمو بر باد
نده زندگیمو بر باد
نده زندگیمو بر باد
من نمـیگم فرهاد کوه کنم من
تیشـه بـه کوهها کـه نمـی من
فرهاد عاشقم قلم تیشـه مـه
از تو نوشتن همـه اندیشـه مـه
یـه روزی مـیاد کـه نمـیدونیم کی هستیم
یـار کی بودیم و عشق کی بودیم و چی هستیم
شیرین شیرینم واسه تو شدم یـه فرهاد
شیرین شیرینم نده زندگیمو بر باد
ندی زندگیمو بر باد
ندی زندگیمو برباد
من نمـیگم فرهاد کوه کنم من
تیشـه ب کوهها کـه نمـی من
عاشق تو بی تو بـه کوه نمـیره
وقتی نباشی تو خودش مـیمـیره
یـه روزی مـیاد کـه نمـیدونیم چی هستیم
یـار کی بودیم و عشق کی بودیم و چی هستیم
شیرین شیرینم واسه تو شدم یـه فرهاد
شیرین شیرینم نده زندگیمو بر باد
نده زندگیمو بر باد
نده زندگیمو بر باد
عکسها از خودم #مـیانکاله #مازندران #بهار #نوستالژی
#dariush #singer #ماندگار #موزیک #ترانـه_سرا #هدیـه #لیلا_کسری #آهنگساز #صادق_نوجوکی #متن_ترانـه #طبیعت #ایران #تاجیم #بهترینـها #شـهرزاد
#music #persian #iran # #شیرین #فرهاد #نظامـی #داریوش #ترانـه #نوستالژی #dariusheghbali #farhad #shirin
Read more
.قال تعالى [
وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ (27) لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ (28) ثُمَّ لِيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ (29) ذَلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَكُمْ الأَنْعَامُ إِلاَّ مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنْ الأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ (30)] .
.
.
الحج
.
#محمد_اللحيدان
.
.
تفسير الايات:
.
.
وأعلِمْ- يا إبراهيم- الناس بوجوب الحج عليهم يأتوك على مختلف أحوالهم مشاةً وركبانًا على كل ضامر من الإبل، وهو: الخفيف اللحم من السَّيْر والأعمال لا من الهُزال، يأتين من كل طريق بعيد؛ ليحضروا منافع لهم من: مغفرة ذنوبهم، وثواب أداء نسكهم وطاعتهم، وتكَسُّبِهم في تجاراتهم، وغير ذلك؛ وليذكروا اسم الله على ذَبْح ما يتقربون بـه من الإبل والبقر والغنم في أيام معيَّنة هي: عاشر ذي الحجة وثلاثة أيام بعده؛ شكرًا لله على ن، وهم مأمورون أن يأكلوا مِن هذه الذبائح استحبابًا، ويُطعموا منـها الفقير الذي اشتد فقره.
.
.
ثم ليكمل الحجاج ما بقي عليهم من النُّسُك، بإحلالهم وخروجهم من إحرامـهم، وذلك بإزالة ما تراكم مِن وسخ في أبدانـهم، وقص أظفارهم، وحلق شعرهم، وليوفوا بما أوجبوه على أنفسهم من الحج والعمرة والهدايا، وليطوفوا بالبيت العتيق القديم، الذي أعتقه الله مِن تسلُّط الجبارين عليه، وهو الكعبة.
.
.
ذلك الذي أمر الله بـه مِن قضاء التفث والوفاء بالنذور والطواف بالبيت، هو ما أوجبه الله عليكم فعظِّموه، ومن يعظم حرمات الله، ومنـها مناسكه بأدائها كاملة خالصة لله، فهو خير له في الدنيا والآخرة. وأحلَّ الله لكم أَكْلَ الأنعام إلا ما حرَّمـه فيما يتلى عليكم في القرآن من الميتة وغيرها فاجتنبوه، وفي ذلك إبطال ما كانت العرب تحرِّمـه من بعض الأنعام، وابتعِدوا عن القذارة التي هي الأوثان، وعن الكذب الذي هو الافتراء على الله.
.
.
المرجع:
.
التفسير الميسر
.
اعداد:
.
نخبة من العلماء
.
.
Read more
Media Removed
🔹️
🔹️
"شعر آشنا"🔹️
🔹️
شرط رسیدن شعر بـه مقام آشنایی و محرمـیّت
و راه یـافتن بـه حرمسرای همگان
این هست که از بعد پردۀ مستوران حرم غیب
و انِ عالم بالا فرود آمده باشد،
مانند شعر حافظ کـه فرمود:
🔹️
ساکنان حرمِ ستر و عفاف ملکوت
با من راه نشین بادۀ مستانـه زدند
🔹️
و مانند شعر نظامـی
که محصول ب برج کواکب و گشودنِ ستر ملائک است
چنانکه درون دیباچه خسرو و شیرین فرماید:
🔹️
در آن دوران کـه من درون بسته بودم
سخن با آسمان پیوسته بودم
گهی برج کواکب مـی ب
گهی سِتر ملاک مـی د
🔹️
و درون سطح جهانی جان مـیلتون درون آغاز بهشت گمشده
و دانته درون دیباچۀ دوزخ و برزخ و بهشت؛
در هر سه دفتر خود را درون حضور الهگان مقدس شعر و موسیقی یـافته
و از ایشان درون آفرینش آن حماسه های بزرگ
با عباراتی شکوهمند و شور آفرین مدد گرفته اند.
🔹️
مـیلتون درون دیباچه بهشت گمشده
خطاب بـه "موزه" الهۀ شعر گفته است:
ای روح روشن الهی مرا تعلیم کن:
آنچه را کـه در من تاریک و مـه آلود است
به نور معرفت خویش روشن گردان
و آنچه را کـه در من پست و فرو افتاده است
تعالی بخش
تا من بتوانم درون جان این سرود
مشیت ازلی پروردگار را بـه بیـان آورم
و کارهای خداوندی را توجیـه کنم
و درون دل مردمان شیرین گردانم.
🔹️
شاعرانی کـه به چنین پیوند های قدسی راه نیـافته
و خواسته اند بـه همّت سخندانی
و هیمنۀ فصاحت و بلاغت
و شوق شـهرت شاعری و رویـای نام آوری
به حلقۀ دلهای مردمان راه یـابند
چون حلقه بر دروازۀ مقصود باز مانده اند
و از ایشان جز صوت و صدایی و و درایی باز نمانده است
و هر چند کـه به غوغا و غلغله
و حضور مستمر درون محفل این و آن
و کتاب فلان و بهمان
پنج روزی بر کرسی شاعری بنشینند
اما چون بـه راستی معاملتی با فرشتگان آسمان و زمـین ندارند
شعرشان از دیوان ها بـه دل ها نمـی آید
بلکه بتدریج با فرو نشستن جاذبۀ نو آوری های بی مایـه
از حلقه آشنایی خارج مـی شود.
🔹️
دگری همـین حکایت د کـه من ولیکن
چو معاملت ندارد سخن آشنا نباشد
سعدی
🔹️
بوی خوش تو هر کـه ز باد صبا شنید
از یـار آشنا سخن آشنا شنید
حافظ
🔹️
برگرفته از پیشگفتار کتاب "گنجینـه آشنا"
به قلم حسین الهی قمشـه ای
تصویر: الهگان هنر و دانش
#سخن_آشنا #گنجینـه_آشنا #حسین_الهی_قمشـه_ای #دکتر_الهی_قمشـه_ای #قمشـه_ای #اینستاگرام
#Familiar_Speech #A_Treasury_of_the_Familiar #Drelahighomshei #Ghomshei #Instagram #Official
Media Removed
ئه م شـه و به نجه ره كه م بـه رووى با را نـه كه دا كرده وه رئزنـه ى با را نى بـه ها ربوو كه لا و كو له با خه كا نى بـه ئه سرينى ئا سما ن ده شؤرى ئه و رؤزانـه م بير كه وته وه كه بـه يا نيا نى كؤتا رؤكا نى بـه ها ر وه ختئك با را ن له بـه ره بـه يا ندا دا ر هه نجيرى ما له كا نى رئكا ى قوتا بخا نـه ى با ك ده شؤرى و بؤنى كه لا ى هه نجيره كه مـه ستى ده كردم ئستا ... ئه م شـه و به نجه ره كه م بـه رووى با را نـه كه دا كرده وه
رئزنـه ى با را نى بـه ها ربوو كه لا و كو له با خه كا نى بـه ئه سرينى ئا سما ن ده شؤرى ئه و رؤزانـه م بير كه وته وه كه بـه يا نيا نى كؤتا رؤكا نى بـه ها ر وه ختئك با را ن له بـه ره بـه يا ندا دا ر هه نجيرى ما له كا نى رئكا ى قوتا بخا نـه ى با ك ده شؤرى و بؤنى كه لا ى هه نجيره كه مـه ستى ده كردم ئستا ش دواى زئده تر له بيست سا ل من هه ر كه يل و مـه ستى ئه و بؤ نـه م بؤ نى كه لا هه نجيره كا ن بؤنى با كيا ن لئ ده ها ت حه زم ده كرد له زئر دا ر هه نجيرئكا زوان ببه ستم
نـه جم بؤ قوتا بخا نـه من حه زم ده كرد له بـه ر با را ن بر سينكم بؤنى كولا وو كه لا ى شؤرا و بكه م
ده مويست خؤم و به را وه كا نيشم بسميل بكه م
ئا خر بؤ جى با را ن هن موو شتئك با ك ده كا ته وه
جكه له نا خى مرؤفه كا ن .........فريشته 🌹🌹
.
@mn__bashm
@mn__bashm
Media Removed
كه مردم شين و گريانت بـه من چي؟ كه گوڵ چوو، ئاوي بارانت بـه من چي؟ له سه ر ته رمي مني عاشق بـه قوربان ئيتر زولفي په رێشانت بـه من چي؟ له هۆده ي ماته م و غه مدا كه سووتاوم سه فايي باغ و هه يوانت بـه من چي؟ كه هێلانـه ي شـه هێني دڵ خرا بوو قهدي سه روي گوڵستانت بـه من چي؟ بـه پاييز پووشي ويشكي ته ن كه فه وتا بـه هاري لێوي ... كه مردم شين و گريانت بـه من چي؟
كه گوڵ چوو، ئاوي بارانت بـه من چي؟
له سه ر ته رمي مني عاشق بـه قوربان
ئيتر زولفي په رێشانت بـه من چي؟
له هۆده ي ماته م و غه مدا كه سووتاوم
سه فايي باغ و هه يوانت بـه من چي؟
كه هێلانـه ي شـه هێني دڵ خرا بوو
قهدي سه روي گوڵستانت بـه من چي؟
به پاييز پووشي ويشكي ته ن كه فه وتا
به هاري لێوي خه ندانت بـه من چي؟
كه مانگي بـه ختي من رووي نا له كه سري
تريشكه ي رۆژي كوڵمانت بـه من چي؟
به كاسي غه م دڵم شێواو و كاسه
شـه ڕابي سافي فينجانت بـه من چي؟
كه تووشي له شكري ده رد و خه فه ت بووم
ده وايي ده رد و ده رمانت بـه من چي؟
كه په يدا بوو شـه وي تاريكي دووريت
ده سي مووسايي عيمڕانت بـه من چي؟
له شم گه ر كه وته مـه يداني نـه بووني
له وه دا باسي لوقمانت بـه من چي؟
كه بڕوا نووري بينايي له چاوم
جواني ره نگي باغانت بـه من چي؟
له نێو چاڵي غه مي تۆد ا كه گيرام
جواني ده شت و كێوانت بـه من چي؟
«فيدايي» گه ر نـه ما ، بۆ ته عزيه ي
ئه وده م و لێوي غه زه لخوانت بـه من چي⚫️؟
Media Removed
وقتی قصد کرد کـه بعد از تشـهّد رکعت دوم بلند شود حالتی به منظور او بوجود آمد کـه کمـی مکث کرد، سپس بلند شد.
وقتی نماز تمام شد همـه ما تعجّب کردیم و علّت آن مکث را نفهمـیدیم وی از ما جرأت نمـی کرد کـه سؤال کند.
تا اینکه برگشتیم بـه منزل و سفره غذا آماده شد.
یکی از سادات کـه در آن مجلس بود بـه من اشاره کرد کـه از آن ایشان درون مورد آن مکث سؤال کنم.
من گفتم: «نـه! تو از ما نزدیکتری.»
پس علاّمـه بحرالعلوم متوجّه من شد و فرمود: «در مورد چه چیزی گفتگو مـی کنید؟»
در بین همـه جرأت من بیشتر از همـه بود، بنابراین گفتم: «اینـها مـی خواهند راز آن حالتی کـه در نماز به منظور شما بوجود آمده بود را بفهمند.»
سیّد فرمود: «بدرستی کـه حضرت مـهدی علیـه السلام به منظور سلام بـه پدر بزرگوارش وارد شد، بنابراین این حالت از مشاهده روی نورانی آن حضرت بـه من دست داد که تا اینکه از روضه بیرون رفتند.»
🍂خوشبحال همـه آنـها کـه تورا مـیبینند
🍂ما کـه محروم شدیم از رخ ماهت چه کنیم؟!
📚:نجم الثاقب 🌺یـابن الحسن!
آلوده ام، آلوده را هم راه بايد داد
راهى نشان بر بنده گمراه بايد داد
شرمنده ام، شرمنده را تكريم بايد كرد
تا مى شود شرمنده را درگاه بايد داد
عبد سراپا جرم را از درون نمى رانند
آنكه زمين خورده مدد گهگاه بايد داد
درمانده ام، درمانده را هم يار بايد شد
سلطان كه مى داند گدا را جاه بايد داد
آقا بدى هاى خودم را خوب مى دانم
بد را نجات از دشمن بدخواه بايد داد
من يوسف دل را بـه چاه سينـه افكندم
گاهى طنابى درون درون چاه بايد داد
Media Removed
سلام بـه من فحش ندین کـه همش تقصیر @1d.fanfic.tvd هست هی مـی گفت بذار من اول بنویسم بعد تو اوف خب برگردیم بـه داستان قسمت 55: "پاول ...من یـه چیزی فهمـیدم" باربارا با صدای لرزون گفت و شروع کرد بـه تعریف درون مورد یک طلسم کـه ما با اون مـی تونیم هیلی رو برگردونیم اون طلسم حتما در ساعت 12 انجام مـیشد و ما اصلا ... سلام
به من فحش ندین کـه همش تقصیر @1d.fanfic.tvd هست هی مـی گفت بذار من اول بنویسم بعد تو اوف خب برگردیم بـه داستان
قسمت 55:
"پاول ...من یـه چیزی فهمـیدم" باربارا با صدای لرزون گفت و شروع کرد بـه تعریف درون مورد یک طلسم کـه ما با اون مـی تونیم هیلی رو برگردونیم اون طلسم حتما در ساعت 12 انجام مـیشد و ما اصلا وقت نداشتیم چون ساعت 11 بود زود راه افتادیم و تقریبا از شـهر خارج شدیم اون کوهستان ها پر از مـه بودن و حسابی تاریک فقط نور ماه اون جا رو یکم روشن کرده بود بالاخره بـه یک جایی رسیدیم کـه باید پیـاده مـی رفتیم از ماشین پیـاده شدیم و من چراغ قوه رو بـه سمت باربارا پرتاب کردم از کلی سنگ و تپه گذشتیم که تا به اون غاری کـه باید طلسم رو درون اون جا انجام مـی دادیم رسیدیم صدای چک چک آب مـیومد همـین الانا حتما انجامش بدیم بـه باربارا گفتم "باربی الان وقتشـه تو مطمئنی مـی خوای این کار رو انجام بدی"،"آره مطمئنم کـه مـی خوام" ادامـه داد"حالا چشمات رو ببند و ذهنت رو خالی کن همچنین بـه هیچی فکر نکن حالا با من تکرار کن" با این حرفش یـاد اولین روزی کـه هیلی رو دیده بودم افتادم اون هم دقیقا همـینا رو گفت چشام مـی سوختن و من فقط اون رو مـی خوام "ای باد قدرتمند،زمـین زندگی بخش،آب پاک کننده،آتش سوزاننده،اجابت کن خواسته ما را" احساس سبکی مـی کردم کـه یک لحظه اون احساس تموم شد و من چشمام رو باز کردم ما وسط همون جنگل بودیم "یعنی ما الان تو برزخیم" باربارا گفت. "خب این طور بـه نظر مـیاد...خب بـه دو گروه تقسیم مـیشیم تو از اون ور برو، منم از این ور که تا پیداشون کنیم" اون سرش با تردید تکون داد و راه افتاد منم بـه راهم ادامـه دادم دیگه فکر کنم نزدیک ها صبح بود و هوا گرگ و مـیش بود ولی خب من تو برزخم و خسته نمـی شم خورشید درون اومده بود و الان دیگه صبح بود داشتم ناامـید مـی شدم چون انگار هیچ اون جا نبود که تا این کـه یک صدا شنیدم سرم رو آوردم جلو تر اون هیلی بود اون رو زمـین پر چمن دراز کشیده و به آسمون ذل زده و با دستاش داره چمن های کنارش رو مـیکنـه
داستان از نگاه هیلی:
این جا خیلی حوصله سر بره مثل اینـه کـه تو ی کره زمـین تنـها آدم باشی من نمـی دونم مگه این جا برزخ نیست بعد بقیـه روح ها کوشن شاید مـی تونستم کندیس و آدام رو این جا ببینم اما هیچ نیست شارلوت هم معلوم نیست کجا غیبش زده چمن ها رو محکم تر کندم "هی آروم باش چمنای بیچاره چه گناهی " یکی کنارم نشست سرم رو آوردم بالا "پاول... من فکر نمـی کردم این جا ممکنـه رویـا هم ببینم" یعنی من الان خوابم ⬇ادامـه کامنت اول ⬇
ⓜⓐⓢⓣⓐⓝⓔⓗ بیـا ای مونس جانهای مستان ببین اندیشـه و سودای مستان بیـا ای مـیر خوبان و برافروز ز شمع روی خود سیمای مستان نمـیآیی سر از طاقی برون کن ببین این غلغل و غوغای مستان بیـا ای خواب مستان را ببسته گشا این بند را از پای مستان همـه شب مـی رود که تا روز ای مـه بـه اهل آسمان هیـهای مستان همـیگویند ما هم ... ⓜⓐⓢⓣⓐⓝⓔⓗ
بیـا ای مونس جانهای مستان
ببین اندیشـه و سودای مستان😊
بیـا ای مـیر خوبان و برافروز
ز شمع روی خود سیمای مستان
نمـیآیی سر از طاقی برون کن
ببین این غلغل و غوغای مستان
بیـا ای خواب مستان را ببسته
گشا این بند را از پای مستان
همـه شب مـی رود که تا روز ای مـه
به اهل آسمان هیـهای مستان
همـیگویند ما هم زو خرابیم
چنین هست آسمان بعد وای مستان
فرشته و آدمـی دیوان و پریـان
ز تو زیر و زبر چون رای مستان
کلاه جمله هشیـاران ربودند
در این بازارگه چه جای مستان
مـیفکن وعده مستان بـه فردا
تویی فردا و پس فردای مستان
چو مستان گرد چشمت حلقه د
کی بنشیند دگر بالای مستان
شنیدم چرخ گردون را کـه مـی گفت
منم یک لقمـه از حلوای مستان
شنیدم از دهان عشق مـی گفت
منم معشوقه زیبای مستان
اگر گویند ماه روزه آمد
نیـابی جام جان افزای مستان
بگو کان مـی ز دریـاهای جان است
که جان را مـی دهد سقای مستان
همـه مولای عقلند این غریب است
که عقل آمد کـه من مولای مستان
چو فرمان موقع داشت رویش
کشید ابروی او طغرای مستان
همـه مستان نبشتند این غزل را
به خون دل ز خون پالای مستان😊😊
#مولانا
# #سماع
#مستانـه💜✌
Read more
Media Removed
. خوا قبولي ناكا كافر تؤ وا له من ئه كه يت گوتت ئه مشـه و قسه ده كه ين زؤر چاوه رئم كرد بـه لام نامـه يه كيشت نـه نارد بؤم هـه ر شتئكت بناردبوايه من دلم پئي خؤش ئه بوو گه ر قسه شمان نـه كردبوايه ته نيا بمزانيبا بيرت لاي منـه له بيرت نـه كردووم هـه ر چه ند هـه ولم دا خؤم نامـه ت بؤ بنئرم بـه لام گوتم نا بـه سه بؤچي ... .
خوا قبولي ناكا كافر تؤ وا له من ئه كه يت
گوتت ئه مشـه و قسه ده كه ين
زؤر چاوه رئم كرد
به لام نامـه يه كيشت نـه نارد بؤم
هـه ر شتئكت بناردبوايه
من دلم پئي خؤش ئه بوو
گه ر قسه شمان نـه كردبوايه
ته نيا بمزانيبا بيرت لاي منـه
له بيرت نـه كردووم
هـه ر چه ند هـه ولم دا خؤم نامـه ت بؤ بنئرم
به لام گوتم نا بـه سه
بؤچي ده بئ هـه ر ته نيا من دواي ئه و بكه وم
بؤچي هـه ر ئه و بؤ من گرينگ بئت
بؤ ئه و هـيچ باكي بـه من نيه
دلم زؤر ته نگه
ئه مشـه و وات كرد بگريم
ده مئك بوو نـه گريابووم
به لام ئه مشـه و دوباره تؤ منت گريان
كئشـه م نيه
له وانـه يه ئه مـه دلي تؤ خؤش بكات
كه ئازارم بده ي
ئئ خؤ ويستي منيش هـه ر ئه مـه يه
تؤ دلت خؤش بئت
.
.
.
Media Removed
مولحید بی یـان ئیماندار.. مەسیحيی، یەهودیی، بودایی، سابيئی، ئێزدیی، زەردەشتیی، کاکەیی، بەهائیی، قادیـانیی، چەپ، عەلمانیی،ئیسلامـیی، گوماندار.. با لەسەر هەر ئایين و ئایينزایەک بیت، بە لامەوە گرنگ نیيە! منیش وەک تۆم، بەندەیـەکی خـودانی خـۆمم.. موحاسەبەی ئیمان و ئیلحادت، ئیشی من ... مولحید بی یـان ئیماندار..
مەسیحيی، یەهودیی، بودایی، سابيئی، ئێزدیی، زەردەشتیی،
کاکەیی، بەهائیی، قادیـانیی،
چەپ، عەلمانیی،ئیسلامـیی، گوماندار..
با لەسەر هەر ئایين و ئایينزایەک بیت، بە لامەوە گرنگ نیيە!
منیش وەک تۆم، بەندەیـەکی خـودانی خـۆمم..
موحاسەبەی ئیمان و ئیلحادت، ئیشی من نیيە..
خۆ ئهمن خـودایەک نیم لە جـوملەی خـوداکاندا؟
نە سزام لایە نە پاداشت..
تاپۆی بهههشت و دۆزهخ، وه ناوی من نييه
ئەی چيی تۆ، بۆ من، گرنگە؟
ئەوەی لهبۆ من گرنگە: بە ئیمان و ئیلحادت چيی دەکەیت؟
ژینی مڕۆڤایەتیی پێ بنیـاتدەنێی، یـان دەیڕمێنيی؟
ئەوەی له تۆوه به من پێوەستە: ڕەفتار و کردەوەتە.. تەنێ، لەسەر مامـهڵه و هەڵسوکەوتت دهگەڵم، بۆم هەیە: لێپێچینەوە و لێپرسينـهوهت لەگەڵدا بکەم..
دينت-مـهزهبت بۆ خۆت و، ڕهوشتت، بۆ من.
مڕۆڤایەتیيت پێوانـهيه،
ستالین مولحید بوو، حەجاج ئیماندار!
وهلێ، هەردووک ڕوخێنەر..
مـهولانا ئيماندار بوو، ئهديسۆن گوماندار
وهلێ، ههردووك بنياتنـهر..
لە شاگردانی ئەهلی عەدلم.. یـار و پشتگیرم، لە بێبڕوایەکی مەزڵووم و ئاشتیخواز ..
نەیـار و دژم به: بڕوادارێکی زاڵم و شەرخواز.....! بە سوپاسەوە وەرگیراوە لە پەیجی (مرۆڤ بە)
.
.
.
#hazhar
Media Removed
اولین استاد و اخرین استادم. خط خطی مـی اموخت، زندگی را شعر مـیگفت، زنده بودن را مشق مـیکرد.
.
زندگی را مـی آموخت. .
به من مـیگفت، ببین ، تو حتما خط بکشی، ما همـه حتما خط بکشیم، باید(به صورت آهنگین مـیخوند) #خط_خطی_کن #خط_خطی_کن #خط_خطی !! مـیگفت تو مـیدونی مشکلت چیـه، تو سیب و خوب مـیکشی و از اینکه سیب و قشنگ نکشی مـیترسی(بعد یـه لبخندی مـیشست رو لباش) مـیگفت نترس از اشتباه ، اصلا آدم که تا خط خطی نکنـه آدم نمـیشـه کـه !
.
تو شصت سالگی زبان ژاپنی رو شروع کرده بود، دوازده نفر ۱۷ ساله مـیگفتیم سخت استاد نمـیتونی !!! هشت سال فقط الفباش طول مـیکشـه، نیگامون مـیکرد با اون خنده هاش، مـیگفت این شعررو مـیبینین اینجا نوشته، این نقاشی بـه این گندگی یـه پرده از این شعره، من مـیخوام ببینم نقاشی بـه این قشنگی این شعره چی مـیگه، بارون! بارون دیدین یکیش شبیـه قبلیش باشـه ؟! ، آدم هر سال جوون تر مـیشـه ،اشتباه یـادتون دادن! .
۱۲جلسه کلاس داشتیم باش، اول هر ۱۲ تاش از نظر علمـی و فلسفی و هنری از یـه چیزی شروع مـیکرد، خدارو اثبات مـیکرد، پویش عشق ایزدی رو تو پیشینیـان نشونمون مـیداد بعد درسشو شروع مـیکرد. .
استاد صداتونو، نگاهتونو بـه زندگی، بـه بارون، بـه طبیعت، و ادمـیت، و عاشقیتونو ، عاشقانـه دوست داشتم و همـیشـه دارم، به منظور من همـیشـه استادید، هر روزمو با حرفاتون زندگی مـیکنم، دوستتون دارم، عاشقانـه.♥️
.
#محمد_ابراهیم_جعفری . #اولین_استادم
#گم_کرده_ات_باز_خواهی یـافت
گم کرده ات را باز خواهی یـافت
ای باد پاییزی، ای چنار تکیده بـه دیوار زندگی
تو دوباره عاشق خواهی بود، دوباره دوست خواهی داشت.
اب، کـه به ریشـه هایت جاری شود دوباره عاشق خواهی شد، رنگ بـه دست خواهی گرفت.با باد گرمـی لبخند را خواهی یـافت. بـه نور و دریـا نگاه کن! دیدی ؟ این ! بیـا این تو این خدا.... #م_مـهتاب
Media Removed
Part 1 من حهز دهكهم سهبارهت به ئاههنگی دوێنێ له فێستیڤاڵی بههار-ههولێر، روونكردنـهوهیـهك بدهم، پێش ههموو شتێك جێگهی دهستخۆشییـه بۆ تۆڕی گهنجانی نیشتمان، بۆ رێكخستنی ئهم فێستیڤاڵه بۆ گهنجان و منداڵان كه ئهگهر بۆ رۆژێكیش بێت دڵیـان تێیدا خۆش بێت، بهڵام زۆر دڵگرام ... Part 1
من حهز دهكهم سهبارهت به ئاههنگی دوێنێ له فێستیڤاڵی بههار-ههولێر، روونكردنـهوهیـهك بدهم، پێش ههموو شتێك جێگهی دهستخۆشییـه بۆ تۆڕی گهنجانی نیشتمان، بۆ رێكخستنی ئهم فێستیڤاڵه بۆ گهنجان و منداڵان كه ئهگهر بۆ رۆژێكیش بێت دڵیـان تێیدا خۆش بێت، بهڵام زۆر دڵگرام و دڵشكاوم كه خهڵكانێك له تۆڕه كۆمـهڵایـهتییـهكان بهتایبهتی چهند لاپهڕهو پهیجێكی تایبهت كۆمێنتی زۆر نـهشیـاو بهتایبهت بۆ رووخاندنی نـهك تهنیـا بۆ رووخاندنی من وهك كچه كوردێك، بهڵكو بۆ رووخاندنی گهنجان و منداڵان دهنووسن كه هیچ گونجاحێكیـان نییـه. چهندین ساڵه من شـهڕ دهكهم بۆ كوردستان بهبێ ئهوهی بودجهیـهكم ههبێت، بهبێ ئهوهی هیچ پشتگیرییـهكم ههبێت، چهندین ههڕهشـه له كاتێكدا من كهسێكم كه ئهزموونم پێیـهو وزهم پێیـه بۆ ئهوهی چهندین كاری باش بكهم، له رێگهی گرین كیدس و چالاكی دیكهی هونـهرهكهم له كوردستان و له دهرهوهی وڵات.
ئهوهی من كردم بۆ كهركووك به بهشداریكردنم له خۆپیشاندانـهكان، به هاوكاریكردنی ٤٠ خێزان به دابینكردنی خواردن بۆ دوو ههفته، ئهوهی من كردم له سۆشیـال مـیدیـا به تایبهتی له تویتهر و له رێگهی منداڵه سهوزهكان، به تایبهتی هێنان و كۆكردنـهوهی هاوكاری له دهرهوهی وڵات، ههروهها باسكردنی ناسنامـهی كورد به باشی له چهندین كهناڵی وهكو بی بی سی و چهندین كهناڵی دیكهو گهورهترین رۆژنامـهكانی جیـهان، ئینجا دێن له بهرامبهر ئهوه وشـهو قسهی نـهشیـاو به من دهڵێن ؟! که تا كهی من ئهمـه قبوڵ بكهم ؟
ئێوه دهزانن من ههموو ئهو ئاههنگانـهی كردوومـه له ساڵی رابردوو تاوهكو ئێستا، ههموو ئاههنگهكان به خۆبهخش و بێ بهرامبهر چوومـه بۆ بهشداریكردن؟! تهنانـهت پارهی تاكسی و چهند خهرچییـهكی بچووكی هاتوچۆشم وهرنـهگرتووهتهوه !!!، ئێوه دهزانن له دوو ئاههنگ من خۆم پارهی باند و گرووپی مـیوزیكیم خهرچكردووهو داومـه؟ ئێوه دهزانن كه باوكی سهر سپیم من بهخێو دهكات؟! دهزانن منیش وهك ئێوه خاوهن باوك و برا و ٨ مامم !؟
Melody ( Awaz ) : Navid Zardi
Lyrics : Navid Zardi & Xale Qazi
Arrangement: @majidkazemi
Production: @famous.production.nz #2014 —————————————
ئاسمانی دڵم گیراوە
دونیـات به سهرمدا ڕووخاوە
چ ئاگرێکه له ناو دهرونمـه
که وا ناخی من سوتاوه
دهکرێ نـهڕۆی بمێنێهوه؟
ئاخر شێعرم بخوێنیـهوه؟
دهکرێ نـهڕۆی؟به جێم نـههێڵی؟
روناكاييم لێ وەر نەگرێوە
ئهی ئهو کهسهی ههتا ئهبهد
له دڵ فهرامۆش ناکرێی
تۆ مۆمێکی له ناو ژینم
که ههرگیز خامۆش ناکرێی
ئەی ئهو کهسهی ڕووحم دایم
بهرهو خهیـاڵت باڵ دهگرێ
دهکرێ نـهڕۆی ؟بەجێم نـههێڵی؟
با شێعری من تهنیـا نـهمرێ
ئهوشۆ لهسهر لهوحهی دڵم
نـهخشەی چاوی تۆ دهکێشم
ههتا ببێته مـهرههمێک
بۆ گشت زام و دهرد و ئێشم
ئهی نیو نیگای ئهستێرهییت
که ڕادهخوشێ له ژینی من
مـهڕۆ ئازیزم جێم مـههێڵه
له گهڵما به ئهوینی من
————————————— .
🔴 #Farsi ( Persian Translate )
آسمان دلم گرفته
دنیـات بر سرم ویران شده
چه آتشی ست درون درون من
که اینجوی دل من سوخته
مـیشـه نری، بمونی؟
شعر آخرم رو بخونی؟
مـیشـه نری؟ تنـهام نزاری؟
روشنایی رو از من بعد نگیری
ایی کـه تا ابد
از دل فراموش نمـیشی
تو یـه شمعی تو زندگیم
که هرگز خاموش نمـیشی
ایی کـه روحم دائم
به سمت خیـال تو بال مـیگیرد
مـیشـه نری؟ تنـهام نزاری؟
تا شعر من تنـها نمـیرد
امشب روی لوح دلم
نقشـه چشمای تو رو مـیکشم
تا باشد مرهمـی
برای همـه ی درد و زخم هایم
ای اون نگاه ستاره یت
که زندگیمو طی مـیکنـه
نرو عزیزم تنـهام نزار
باهام بمون همراه با عشق من
Read more
Media Removed
_____. . دڵ تهنگم دڵ تهنگ، بۆچی هاتویت بۆمن؟ بۆچی هاتویت عهزیزم؟ بۆخۆم شـهڵاڵی برینم، زهمـهنێکه ئازار و نائومێدیم لێدهچۆڕێت، زهمـهنێکی درێژه باران بهر دڵی شـهقار شـهقارم نـهکهوتووه، تێبگه عهبدی خودا، عیشوهی ئاسمان، کاشمای زهمـین تێبگه، ئێمـه سهر به قهبیلهی ... _____.
.
دڵ تهنگم دڵ تهنگ، بۆچی هاتویت بۆمن؟ بۆچی هاتویت عهزیزم؟ بۆخۆم شـهڵاڵی برینم، زهمـهنێکه ئازار و نائومێدیم لێدهچۆڕێت، زهمـهنێکی درێژه باران بهر دڵی شـهقار شـهقارم نـهکهوتووه، تێبگه عهبدی خودا، عیشوهی ئاسمان، کاشمای زهمـین تێبگه، ئێمـه سهر به قهبیلهی غهمگینیین، ڕهگمان دهچێتهوه سهر خێڵی غهریبی، دهتهوێت من چیت بۆ بکهم؟ من بۆخۆم وێرانـهیـهکی گهوره بووم، ئێستاش ئهشکهوتێکی تاریک و ترسناکم لێدهرچووه، دهزانم دهبم به جهنگهڵێک پڕ له کوندهپهپووی کهڕ و کوێر، یـان دهبم به زیندانێکی تهسک و وشک و قوڵ، توڕهم توڕه، سنگم هاڕه ئهکات، سهرم هاشـهی دێت...
.
.
@shahezm .
==========+
Media Removed
م فریم تازه ی عینک خریده، عخودش رو گذاشته تو گروه خانوادگی مون من رنگ مو جدیدش رو بهش تبریک گفتم. اون یکی م بلوزش رو. برادرم زبل بازی درآورد پیـام داد؛ وای عزیزم چقدر لاغر شدی!! م هم چند که تا ایموجی نگرانی فرستاد گفت؛ من کـه گفتم دماغ خودت خوب بود! چرا عمل کردی.. خواستم بدونید ما درون ... م فریم تازه ی عینک خریده، عخودش رو گذاشته تو گروه خانوادگی مون
من رنگ مو جدیدش رو بهش تبریک گفتم. اون یکی م بلوزش رو. برادرم زبل بازی درآورد پیـام داد؛ وای عزیزم چقدر لاغر شدی!!
م هم چند که تا ایموجی نگرانی فرستاد گفت؛ من کـه گفتم دماغ خودت خوب بود! چرا عمل کردی..
خواستم بدونید ما درون این حد خانوادگی بـه جزئیـات همدیگه دقت مـی کنیم. -تازه بعد همـه اینا بابام اومده همـه مکالمـه ها رو خونده، چهاااا رخط پیـام تبریک نوشته: م مـه روی من، فریم تازه را دیدم. نصب و راه اندازی عینک جدید بر چشم های زیبایت مبارک. باشد کـه زین بعد زیبایی های دنیـا برایت دو چندان باشد و چشم بر روی بـه پلیدی ها ببندی و از اینا و اینا..
_____
پانوشت: مـیگم باباها همـه تقلب کارن، یـا بابای ما ماشالله این جوری هلو تمـیز کار مـی کنـه ؟
جاده هوای مـه آلود جنگل با آهنگ خاطره انگیز بی نـهایت از شادمـهر ....
. .
Fog is one of the most beautiful creations of God. Fog was the enigma is too early to answer.
You're like what the other side is in fog?
#Fog , #Enigma
مـه یکی از آفریده های زیبای خداست . مـه معمایی هست کـه خیلی زود بـه جواب مـیرسه .
شما دوست دارین چه چیزی آنسوی مـه باشـه؟
#مـه , #معما.
. .
من عاشق آدمهایِ بی قید و شرطم، آدمهای بی اما و اگر، آدمهای بی بهانـه و دلیل. آنهایی کـه این سر دنیـا بگویی مـیآیند آن سر دنیـا هم باز پا بـه پایت هستند. همانهایی کـه وقتی مـیگویی که تا جایی برویم درس و کار و آفتاب و باران را بهانـه نمـیکنند، یکدفعه دچار سرماخوردگی نمـیشوند و کل مشکلات
دنیـا درون عرض یک روز سرشان هوار نمـیشود!
آنهایی کـه فرقی ندارد دو دقیقه کنارشان باشی یـا از سپیده صبح که تا سیـاهیِ شب، دیدنشان حالِ چند ماه که تا چند سال بعدت را مـیسازد، از آن آدمهایی کـه بغض کنارشان بیمعنا مـیشود و حالِ بد بیگانـه ترین.. . .
Best wishes For You All
💎 . . .
Location :Iran, Mazandaran, Kelardasht .
Video by @sajjadsaffari .
Music by @realshadmehr . #جاده #جنگل #خاطره #مـه #آهنگ #شادمـهرعقیلی
#travel #trip #backpack #north #iran #caspian #natgeo #instagram #traveling #vagabond #worldtraveler #wander #wanderlust #exploring #advanturer #nature #waterfall #realshadmehr
Read more
Media Removed
از دیـار افسون
پدرم قله و
مادرم مـه.
زاده بـه سالی ماه مردار، ماهی هفته مردار و روزی ساعت مردهام
بعد شبی آبستن بـه باد
بعد شبی كوژپشت و كوهستان بـه دوش
در بامدادی رنجور و زخم بر تن
از شفقی تارو تنگ
چون تیری خونین بـه زمـین افتادم و
شلعهور شدم و چون مومـی روشن
آتش بـه گردن
شدم پرسشی
لب بـه فریـاد
شیرکو بی
متن کوردی :
من ناوم خهونـه
خهلكی ولاتی ئهفسوونم
باوكم شاخه و
دایكم تهمـه
من له سالیكی مانگ كوژراوو، له مانگیكی ههفته كوژراوو
له روژیكی سهعات كوژراودا
دوای شـهویكی پشت كوماوهی ههوراز بـه كول
بهرهبهیـانیكی زامدار
له شـهفهقیكی كهسكهوه
وهك گزنگیكی خویناویی كهوتمـه خواری و
داگیرسام و بووم بـه مومـیك
گر بـه مل و
بووم بـه پرسیك
دهم بـه هاوار ................................................................ شیرکو بی
Media Removed
ئهمڕۆ به شـهقامـی مـهولهویدا ئهڕۆشتم. دایکێێ کچ له پێشمـهوه دهڕۆشتن. له نزیکهوه دهمناسین.
کچهکان خوێندکاری ئامادهیی و زانکۆن. کچه گهورهکه لهسهرهتای خوێندنی زانکۆدایـه. کچه گهورهکه منداڵی ئهو ژنـه نییـه، واته ئهو ژنـه باوهژنیـهتی.
له نزیکهوه ئاگاداری ئهو ئازاره گهورهیـهم، ئهو کچه گهورهیـه له ژێر دهستی باوهژنیدا بینیویـهتی و دهیبینێت.
ئهم کچه له ههر شتێک زیـاتر، خراپی ئهم باوهژنـهیـهتی بێدایکی بیردهخاتهوه. ئاخر باوهژن پێگهی دایکی پێدهدرێت که کهس ناتوانێت پڕی بکاتهوه.
له پشتیـانـهوه دهڕۆشتم؛
کچه گهورهکه کهمێک له دواتر دهڕۆشت. کهمێک لێی نزیک بوومـهوه، بۆ ئهوهی رووخساری ببینم. ئهو فرمێسکانـهم بینی له چاویـهوه و به سهر کوڵمـه گهرمـهکانیدا دههاتنـه خوارهوه. دهمزانی ئاوێکه له دڵیـهوه سهری گرتووه و به چاوهکانیـا دێنـهوه خوارهوه.
هاتمـهوه دواوه بۆ ئهوهی نـهمبینێت.
دایکهکه ههر لهبهر خۆیـهوه قسهی دهکرد.
بۆ ئهوهی نـهمناسنـهوه، دهستم خسته سهر رووخسارم و پێشیـان کهوتم، به رادهیـهک گوێم لهو قسهیـه بێت ژنـهکه دهیکات.
باوهژنـهکه ئهم قسهیـهی دوو جاری تر دووباره کردهوه:
(ئاخر من ناڵێم برنجی سور له سهلاجهدا ههڵمـهگره، ئاوهتهماته مـهنجهڵئهکات)
ئاخر بێدایکیی نـهبێت، ئاوه تهماته مـهنجهڵئهکات؟
ئهوهی ئهم نیوهڕۆیـهبوو، دڵی ئهو کچه بوو...
(ئهو کچه دایکی ههبوایـه و ئاڵتونی دهستی فڕێبدایـه، دایکی قسهیـهکی نـهدهکرد).
شوێنی دایک پڕنابێتهوه، باوهژنی باش ئهتوانێ ژنێکی باش بێت نـهک دایک، خراپ بوو، ئهوه ههموو دهقهیـهک بێدایکیی بیر منداڵ دهخاتهوه.
که کهسێک ههر له منداڵییـهوه بێ دایک بوو، بێ ههموو شتێک ئهبێت.
که دایک نـهبوو، منداڵێک بهتایبهت کچ بوو، ئهبێت ههمـیشـه ئاگای له قسه و کردارهکانی بێت.
کچێک که دایکی نییـه، سهرکهوتنـهکانیشی وهک شکست دهبینرێت.
چۆن دایکێک خراپهکانی کچهکهی دهپۆشێت، باوهژنێکی خراپ، چاکهکانی کچێک که هی خۆی نییـه، وهک خراپه باس دهکات.
کچ بهو بێ ههموو شتێک به، بهڵام بێدایک مـهبه.
*بەڕاست برنجی سور مەنجەڵئەکات?!
Media Removed
چشم تار ١٩٩ __________🖤__________ ...My purblind eyes from your . باران باشد و مـهتاب باشد و يار نباشد دنيا همـه غم باشد، اگر اين گونـه بِباشد • دنيا همـه غم شد از اين حالت چشمان پر آب اى آه ز چشمى كه بكرد چشم مرا غرق بـه آب • من دور شدم زانكه بكرد اين ديده پر آب اى آه ز يارى كه بيانداخت مرا باز ... چشم تار ١٩٩
__________🖤__________
...My purblind eyes from your
.
باران باشد و مـهتاب باشد و يار نباشد
دنيا همـه غم باشد، اگر اين گونـه بِباشد
•
دنيا همـه غم شد از اين حالت چشمان پر آب
اى آه ز چشمى كه بكرد چشم مرا غرق بـه آب
•
من دور شدم زانكه بكرد اين ديده پر آب
اى آه ز يارى كه بيانداخت مرا باز بتاب
•
يا رب من و اين مسير تنـها و حالت بارانى
ريزد همـه اشك و خون دل ز نامـهربانى
•
من حال غروب بارانى و مـه گرفته ام جان
اى آه ز جانى كه ز او دست بريده ام جان
•
اين اشك دو ديده ام همـه خون دل من
آه دوستت داشتم تو را اى همـه ى جون و دل من
•
دنيا همـه ماتم شد و تو هم مات شوى روزى
ياد آر دو چشمانى كه بشد از تو تار روزى
•
ديدند طبيبانى دو چشمم را امروز
سوختند ز حالم كه بود گيتى فروز
•
گفتند كه اين سوز دل هست مايه ى اين تاريه چشم
خون هست ز داغت همـه ى اين سرخيه چشم
•
اين ديده همـه آب و همـه تار كجايى اى يار
ديگر نتوانم كه ببينم رخ زيبايت را يكبار
•
مانده بـه دلم حسرت ديدار تو از اين چشم ترم
اين ديده بسوزد و اى كاش منم از ياد نرم
•
اى آه شده تار مرا اين ديده ى غم بار
ايكاش تو ميديدى چشمم را تنـها يكبار
•
هرگاه كه باران گشت و مـه آلود هوا شد
ياد آر تو يك ديده روزى بـه هوايت بـه هوا شد
•
رفت از چشم خرابم همـه ى نور دو ديده
زيرا كه برفت از برم آن يار و دلم غم ديده
•
بى نور و پر از سوز و به آب و شده خون جگر
چشمم كه خبردار شد رفت يارم با يار دگر
•
اين شد كه بشد چشم ترم ديگر تار
سوزد بـه ابد اين دل من از آن يار
.
__________🖤__________
شُد. تار. چِشمَم. از. يار. كه. كَرد. بيقَرار. مَرا. آن. دِلبَرِ. دِلدار. . .
... .. بريل شد خط من اينبار
كه ديگر گشته ست چشم تار
__________🖤__________
Media Removed
فصل ۷/قسمت ۷ ( قسمت ۶۰ ) : داستان از نگاه راوی : بالاخره بعد از یـه ساعت بـه محل جنگ رسیدن . اونجا برف اومده بود و زمـین رو پوشونده بود . همـه جا سفید سفید بود ، حتی درخت های اطراف هم سفید پوش بودند. سرما و برف و یخ جنگ رو سخت تر مـیکرد . آسمون هم ابری بود انگار هر لحظه ممکن بود برف و بوران زیـادی بیـاد . همـه جا مـه ... فصل ۷/قسمت ۷ ( قسمت ۶۰ ) :
داستان از نگاه راوی :
بالاخره بعد از یـه ساعت بـه محل جنگ رسیدن .
اونجا برف اومده بود و زمـین رو پوشونده بود .
همـه جا سفید سفید بود ، حتی درخت های اطراف هم سفید پوش بودند.
سرما و برف و یخ جنگ رو سخت تر مـیکرد .
آسمون هم ابری بود انگار هر لحظه ممکن بود برف و بوران زیـادی بیـاد .
همـه جا مـه بود و به سختی مـیشد چیزی رو دید .
انگار قراره این یـه جنگ طولانی باشـه .
دشمن هنوز نیومده بود .
لیـام بغل امـیلی بود دستش رو محکم گرفته بود .
بعد از چند دقیقه صداهایی از روبه رو مـی اومد ولی دور بود .
آره درسته دشمن داشت مـیومد .
ولی هنوز معلوم نشده بودن و پشت مـه بودن .
اولینی کـه اومد هری بود .
اون از هر وقت دیگه ای وحشتناک تر و بی رحم تر بـه نظر مـی رسید .
بعد از هری لشکری کـه پشتش بودن معلوم شد .
اونا زیـاد و زیـاد تر مـیشدن .
آره لشکر هری خیییلی بیشتر از اونا بود ....
داستان از نگاه امـیلی :
بالاخره هری و لشکرش از مـه اومدن بیرون و کاملا دیده مـیشدن .
با دیدن اون همـه جمعیت تنم بـه لرزه افتاد .
این جنگ از اولش هم مسخره بود .
معلومـه کـه کی پیروز از اینجا خارج مـیشـه .
هری قدرتمنده ، افرادش قدرتمندن ، اونا بی رحمن ...
ما هیچ شانسی نداریم .
حتی اگه که تا الان یکم بـه خاطر لیـام آماده شده بودم همش از بین رفت .
من مـی ترسم ، خیلی مـی ترسم ...
بالاخره اونا هم وایسادن .
هری و ماری جلوتر از همـه بودن .
من و لیـام هم جلوتر از افراد خودمون بودیم .
پسرا هم پشتمون .
به هری نگاه کردم کـه چقدر شکه شده ...
برای چی ؟ ... ما کـه شکست مـیخوریم و قدرتی نداریم ...
وقتی نگاهش رو دنبال کردم فهمـیدم کـه داره بـه لیـام نگاه مـیکنـه .
لیـام سرش پایینـه ولی هری با اون چشمای قرمز تیره اش بـه لیـام زل زده .
مگه چی شده ؟ ....
#LoversWillDie
پ.ن : ببخشید دیر گذاشتم 😿🙀🙍
Media Removed
عربي-كوردى ساڵی ٢٠١٠ یـانەی زەمالیكی مـیسڕی ڕەتیكردەوە بۆند لەگەڵ محمد سڵاح واژوو بكا، لە ٢٠١٨ بووە باشترین یـاریزانی پرێمەرلیگ! 🏻🏻🏻🏻🏻 (محمود درويش) باوكه من یوسفم، باوكه براكانم خۆشیـان ناوێم، باوكه نایـانـهوێ له نێوانیـاندا بم، سوكایـهتیم پێ دهكهن و بهر بهرد و جنێوم ... عربي-كوردى
🔴 ساڵی ٢٠١٠ یـانەی زەمالیكی مـیسڕی ڕەتیكردەوە بۆند لەگەڵ محمد سڵاح واژوو بكا، لە ٢٠١٨ بووە باشترین یـاریزانی پرێمەرلیگ!
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
(محمود درويش)
باوكه من یوسفم،
باوكه براكانم خۆشیـان ناوێم،
باوكه نایـانـهوێ له نێوانیـاندا بم،
سوكایـهتیم پێ دهكهن و بهر بهرد و جنێوم دهدهن،
دهخوازن بمرم که تا ستایشم بكهن،
باوكه دهرگهی ماڵهكهتیـان به ڕوودا داخستم،
له كێڵگه دهریـان كردم،
ترێكهمـیان ژاراوی كرد و لیستۆكهكانمـیان(*) شكاند.
كه شـهماڵ گهمـهی به قژم دهكرد،
ئێرهیییـان پێ بردم و به گژمدا هاتن و به ڕووی تۆیشدا ههڵشاخان.
من چیم لهوان كردووه باوكه؟
پهپوولهكان لهسهر شانم نیشتنـهوه،
گوڵهگهنمـهكان بهسهرمدا نووشتانـهوه و مـهلان بهسهر دهستمدا ههڵفڕین.
من چیم كردووه باوكه؟
بۆچی من؟
تۆ ناوت نام یوسف و ئهوان خستمـیانـه بیرهكهوه و بهسهر گورگیـاندا هێنا.
گورگ له براكانم دلۆڤانتره باوكه،
مافی كهسم پێشێل نـهكرد كه گوتم:
یـازده ئهستێره و خۆر و مانگم بینی، كوڕنووشیـان بۆ بردم!**
___________________
🔴 في عام ٢٠١٠ نادي زمالك المصري رفض التعاقد مع محمد صلاح، في سنة ٢٠١٨ محمد صلاح حصل جائزة افضل لاعب في بريميرليج! .
(محمود درويش)
.
أَنا يُوسفٌ يَا أَبِي .
يَا أَبِي إِخْوَتِي لاَ يُحِبُّونَني , لاَ يُرِدُونَني بَيْنَهُم يَا أَبِي .
يَعْتَدُونَ عَلَيَّ وَيَرْمُونَني بِل حَصَى وَالكَلاَمِ .
يُرِدُونَني أَنْ أَمُوت لِكَيْ يمْدَحُونِي .
وَهُمْ أَوْصَدُوا بَاب َبَيْتِكَ دُونِي .
وَهُمْ طَرَدُونِي مِنَ الَحَقْلِ.
هُمْ سَمَّمُوا عِنَبِي يَا أَبِي .
وَهُمْ حَطَّمُوا لُعَبِي يَا أَبِي .
حَينَ مَرَّ النَّسيِمُ وَلاَعَبَ شَعْرِيَ غَارُوا وَثَارُوا عَلَيَّ وَثَارُوا عَلَيْكَ .
فَمَاذَا صَنَعْتُ لَهُمْ يَا أَبِي .
الفَرَاشَاتُ حَطَّتْ عَلَى كَتْفَيَّ , وَمَالَتْ عَلَيَّ السَّنَابِلُ , وَ الطَّيْرُ حَطَّتْ على راحتيَّ .
فَمَاذَا فَعَلْتُ أَنَا يَا أَبِي .
وَلِمَاذَا أَنَا ؟
أَنْتْ سَمَّيْتَِني يُوسُفاً , وَهُوُ أَوْقَعُونِيَ فِي الجُبِّ , وَاتَّهَمُوا الذِّئْبَ ؛ وَ الذِّئْبُ أَرْحَمُ مِنْ إِخْوَتِي ...
أَبَتِ !
هَلْ جَنَيْتُ عَلَى أَحَدٍ عِنْدَمَا قُلْتُ إِنِّي :
رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً , والشَّمْس والقَمَرَ ,
رَأّيْتُهُم لِي سَاجِدِينْ ؟؟ .
(من ديوان "ورد أقل" 1986)
Media Removed
طلوع نور ، درون قلبی مـه گرفته بود
نفسی گرم درون فضای سرد و غریب
گلی شکفته درون بهار
تولد یک شعر دلنشین
شعری کـه در واژه های نگاهت
و درون قافیـه های کلامت
هر روز از نو آغاز مـیشود
و من این شعر را بـه تکرار مـی خوانم
در قلبم مـی بینم و در خود مـی شناسم
مـی بینم آن شبهای بیداری را
مـی شنوم تکرار لالائی را
تو آنجا
پدر بودن را بـه من آموختی
و درون آن بازی های کودکانـه
و درون آن خنده های شادمانـه
که کودکی را با هم آموختیم
و من هنوز درون کنارت
تجربه مـی کنم بزرگ ... .
.
꧁ℒℴνℯ꧂ .
.
آخ این عشق هست خیلی دوسش مـیداااارم فداش بشممممممم پرنساااااا جونم تولدت مباااارک هورااااااا🎂🎂🎂
#لا_حول_و _لا_قوّة_الّا_باللَّه_العلىّ_العظيم
#paransa #پرنسا #تولد #عروسک #زیبا # #مادر
Media Removed
Part 2 من دوێنی وهك خۆبهخشێك چووم بۆ ئهوهی دڵی گهنجان خۆشبكهم، یـهكێك له كۆمێنتهكان ئافرهتێكی كوردی دانیشتووی سوێده كه دهڵێت، (ئهم رهقسه چییـه ئهگهر ئێمـه لهوێ بوینایـه، ئێستا هاوكار بوویت؟!)، خانم من چهندین رێگات بۆ دادهنێم که تا هاوكار بیت، له رێگهی ئهم لینكهوه ... Part 2
من دوێنی وهك خۆبهخشێك چووم بۆ ئهوهی دڵی گهنجان خۆشبكهم، یـهكێك له كۆمێنتهكان ئافرهتێكی كوردی دانیشتووی سوێده كه دهڵێت، (ئهم رهقسه چییـه ئهگهر ئێمـه لهوێ بوینایـه، ئێستا هاوكار بوویت؟!)، خانم من چهندین رێگات بۆ دادهنێم که تا هاوكار بیت، له رێگهی ئهم لینكهوه دهتوانی پاره و هاوكاری بنێریت، كه راستهوخۆ هاوكارییـهكهت دهچێت بۆ خهڵكی ئهفرین؛ www.justgiving.com/campaigns/chairty/re-build/afrin ئێوه له دهرهوهی وڵات له ژیـانێك دهژین كه ئهمنیـهت و ئاسایش ههیـه، كه كۆتایی ههفته خۆشیدهكهن، كه منداڵهكانتان دهچن بۆ فێستیڤاڵهكان سهما دهكهن و خۆشی دهبینن، دهچن بۆ سهر رووبار و به ههموو دونیـادا دهگهڕێن و خۆشی دهبینن، بهڵام منداڵی ئێره هیچ شتێكی نییـه، گهنجی ئێره چییـان ههیـه؟! رۆژێك كهركووكه، رۆژێك شنگال، رۆژێك ئهفرین، رۆژێك خۆڵبارینـه، له لایـهكی دیكهوه سیستهمـی قوتابخانـه خراپ و سهقهته، ئهگهر قوتابخانـهو مـهكتهبیش ههبێت به دهگمـهن دهرفهت ههیـه بۆ گهنجان، بۆیـه گهنجانمان دهیـانـهوێت لێره بڕۆن، بۆیـه گهنج دهڕوات ! دهمـهوێت بڵێم، كه من چووم بۆ قهندیل، یـهپهگه خۆیـان سهمایـان دهكرد، خۆیـان نـهورۆزیـان پیرۆز دهكرد، خۆ عهفرین بهشداری خۆپیشاندانم كرد، كوا خۆ پیشاندانی ئێوه؟ له تویتهر ستۆرم شـهڕم بۆ عهفرین كردووه، كوا ئامادهبوونی ئێوه، له كاتێكدا دهبوایـه ئێستا بۆ عهفرین سهدان هاشتاگ ههبووایـه ! من له ههموو ئهوانـه بهشدارم و شـهڕ دهكهم، كهچی ئهو پهیجهی زۆرترین لایكی ههیـه سوكایـهتی به من دهكات، دهك داوهشێن، یـارهبی رسوا بن !!، من وهكو هونـهرمـهندێك ههموو مافێكم خوراوه، ئهلبومـی هونـهرمـهند ناكڕدرێت، كهس پاره بۆ كۆنسێرتی گۆرانی نادات به هونـهرمـهندێك، لهگهڵ ئهوهش من له چالاكییـهكانم بهردهوامم. بهسه بهس، من دوێنێ بۆ منداڵانی خۆم گۆرانیم گوت، ئێوه هاتوون ههڕهشـه دهكهنـه سهر منداڵیی من ؟ ههرگیز قبوڵی ناكهم، جا ئهگهر ئهوهنده بهشـهڕهفن بڕۆن چهك ههڵگرن و بچن بۆ عهفرین.
Media Removed
'' بهسێوێكی حهرام ژنێكی هێنا...!! '' '' زۆر سەرنجڕاکێشە، بیخوێنەرەوە '' ـ ـ ڕۆژێکیـان پیـاوێکـ به تهنیشت باخێکی سێو تێدهپهڕێت، سهیری کرد سێوێکـ له زهوی کهوتووه ئهویش ههڵیگرتهوهو دهستی کرد بهخواردنی و ههمووی خوارد. پاشان لهگهڵ نـهفسی خۆی کهوته قسه و لۆمـهی ... '' بهسێوێكی حهرام ژنێكی هێنا...!! ''
'' زۆر سەرنجڕاکێشە، بیخوێنەرەوە ''
ـ
ـ
ڕۆژێکیـان پیـاوێکـ به تهنیشت باخێکی سێو تێدهپهڕێت، سهیری کرد سێوێکـ له زهوی کهوتووه ئهویش ههڵیگرتهوهو دهستی کرد بهخواردنی و ههمووی خوارد.
پاشان لهگهڵ نـهفسی خۆی کهوته قسه و لۆمـهی خۆی کرد له خواردنی ئهم سێوه که ههقی ئهو نیـه، بڕیـاری دا که خاوهنـهکهی بدۆزێتهوه وه پێی بڵی یـان ئهوهته لێیی خۆشبێت و گهردهنی ئازاد بکا ،یـان ئهوهته ههقی چهنده پارهی بداتی.
ـ
پاشان چووهخاوهن باخه سێوهکه و ڕووداوهکهی بۆ گێراوه.....
خاوهن باخهکه زۆر سهری سورما له دهست پاکی ئهم مرۆڤه!
ـ پاشان پێی ووت ناوت چیـه؟
ـ ووتی ناوم ثابته
ـ پێی ووت لێت خۆش نابم تهنـها به مـهرجێکـ نـهبێت ئهویش ئهوهیـه که کچێکم ههیـه دهبێت بیخوازی...!!
وه بشزانـه که کچهکهم کوێره و کهڕهو شـهله!!
وه پێی ووت یـان کچهکهم دهخوازی یـانیش لێت خۆشنابم له خواردنی ئهم سێوه،،،،
ثابتیش زۆر بیری کردهوهو داما و له نێوان عهزابی دونیـاو عهزابی قیـامـهت وه لهترسی ئاگری دۆزهخ ڕازی بوو که کچهکهی بخوازێت که کۆر و کهڕو شـهله!!!
پاشان که کچهکه بووه خێزانی و هاتهسهری کرد لهجوانی و زانایی و به تهقوای ئهم کچه !!
وه زۆر سهیری پێهات لهگهڵ قسهکانی باوکی کچه یـهکی نـهدهگرتهوه، لێی پرسی بۆچی باوکت ووتی که تۆ کوێری و کهڕی و شـهلی؟؟
کچهکهش ووتی که من کووێرم بهرامبهر دیتنی شتی حهرام،،
وه کهڕیشم بهرامبهر گوی بیسی و ووتنی ئهو شتانـهی که خوای گهوره تووڕه دهکات..
وه شـهلیشم بۆ ڕۆیشتن بۆ شوێنی حهرام.
پاشان ثابت ئهم کچهی خواست و له بهرههمـی ئهم هاوسهرگیریـه زانایـهکی گهوره له دایک بوو ئهویش ئیمامـی ((ئهبو حهنیفهی نـهعمان ئیبن ثابت ))بوو .
🌻ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ🌻
بەڕێزان ببورن کەمێکـ ئەزێتان دەدەم ئەمڕۆ پەیچەکە پێویستی بە ئێوەیە تەنـها ⑤ کۆمێنت بنوسە و پۆستە لایکـ بکە .... زۆر سوپاس
.
. #robil_r @robil__r
[مـه بـه من و on Instagram - mulpix.com دانلود انیمیشن بن تن وراز سیاوش]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 25 Aug 2018 23:54:00 +0000