به سه ر بی on Instagram
Unique profiles
Most used tags
Total likes
0Top locations
Tehran, Iran, Kurdistan, Tajrish, Tehran, IranAverage media age
231.1 daysto ratio
10.1Media Removed
. خاطرات تیپ ۲۴۸ سراب ناوه کش سلاو له ههمو هاورییـان هیوادارم ئهو کهسانـهی ئهم نامـهیـه دهخویننـهوه بـه باشی بیر له ژیـان و داهاتوی خویـان بکه نـه وه.من زور له مـیژه نامـهکانی ایوه دهخوینمـهوه و زور روداوی ناخوشتان بـه سه ر هاتوه.هاوری خوشـه ویسته کانم ئهوه ژیـانـه و ههمو کات شته کان بـه دلی ئیمـه نابن بویـه دهبی خومان ... خاطرات تیپ ۲۴۸ سراب ناوه کش .
سلاو له ههمو هاورییـان هیوادارم ئهو کهسانـهی ئهم نامـهیـه دهخویننـهوه بـه باشی بیر له ژیـان و داهاتوی خویـان بکه نـه وه.من زور له مـیژه نامـهکانی ایوه دهخوینمـهوه و زور روداوی ناخوشتان بـه سه ر هاتوه.هاوری خوشـه ویسته کانم ئهوه ژیـانـه و ههمو کات شته کان بـه دلی ئیمـه نابن بویـه دهبی خومان بو ههر روداویکی نـهخوازراو ئاماده بکهین.خوشـهویستی و عاشق بون شتیکه کـه ههمو کهسیک تاقی دهکاته وه زور کـه س تیـایدا سهرکهوتو نابی بـه س ژیـان ههر بهردهوامـه و ده بی تهحهمول بکهین. بـه رای من ههر خوشـهویستیـهک ئهنجامـهکهی هاوسهرگیری نـهبیت ئهوا ئهو خوشـهویستیـه ههر له سهرهتاوه ههله بوه.دهبی پیش اوهی عاشقی کهسهکه بی بیر له داهاتو بکهیتهوه بیر له ژیـانی خوت ئهو کهسه بکهیته وه بزانی که تا چهند پیکهوه دهگونجین.بهس کیشـهی ئیمـهی مروڤ ئهوهیـه بی بیرهوه به دوای ههستهکانمان دهکهوین.لهگهل ریزم بو ههمو لایـهک
.
.
.
.
👉🏻 #labert_nakam
Media Removed
. رو نوشت بـه هری، خاطرات تیپ ۲۴۸ سراب ناوه کش پرنسِ بابا: خاطرات تیپ ۲۴۸ سراب ناوه کش هری جان سلام. حالت چطور است؟ اگر از احوال ما جویـا باشی، ما هم خوبیم. اینجا ماه رمضان است، ماه یواشکی غذا خوردنِ مردم. تو هم کـه لابد درون ماهِ عسل بـه سر مـیبری. یـا شاید کار زیـاد داری و فعلا دست نگه داشتهای. عزیزِ دل، عروسیات مبارک. نشد کـه بشود و بیـایم. اتفاقا با خانواده ... .
رو نوشت بـه هری، پرنسِ بابا:
هری جان سلام. حالت چطور است؟ اگر از احوال ما جویـا باشی، ما هم خوبیم. اینجا ماه رمضان است، ماه یواشکی غذا خوردنِ مردم. تو هم کـه لابد درون ماهِ عسل بـه سر مـیبری. یـا شاید کار زیـاد داری و فعلا دست نگه داشتهای.
عزیزِ دل، عروسیات مبارک. نشد کـه بشود و بیـایم. اتفاقا با خانواده بحث بود از محبت تو، چقد لطف داشتی دعوتمان کردی.
چقدر حرف و حدیث درآمد برایتان، آخ بگردم به منظور آن همـه مظلومـیت دربار، کـه جز سادگی و بیآلایشی هیچچیز درون آن نیست. هرچه کـه نقشـههای شوم درون جهان است، اصلا یک سرش بـه شما وصل نمـیشود. مـیدانم، مـیدانم!
اصلا از روی سادگی و حتی مـیتوان گفت تواضع هست که چند نفر لباس تکراری پوشیدهاند، بابا این مردم را ول کن، دهنشان را نمـیشود بست، هی مـیگویند از مارموز بازیشان است؛ آقا اصلا "خوب باشی مـیگن، بد باشی مـیگن". این را با لهجهی رشتی بخوان قوربان تو بشم من. (هارهارهار -خندهی نویسنده-)
عروست چه بلاست هری! ناز بشود آخر. چه ساده، بـه به، چه ساده. کدام بیوتی سالن رفته بود؟ آدرسش را درون جواب این نامـه ضمـیمـه کن این سری کـه آمدیم، یک مِشی، هایلایتی، لو لایتی، کوفتی بیندازیم بـه سرمان.
بعد مثلا مـیگویند رفتهای زنِ مطلقهی دو سال از خودت بزرگتر گرفتهای. اَی تابو شکنِ بلا سوخته. حتی دوست های قبلی را هم کـه دعوت کردهای، و مادرِ تابو را عروس کردی. (هرچند توضیحی کـه دادی چرا با آن ه فلانی بهم زدی، قانعم نکرده بود.) حالآ بگذریم. گذشتهها گذشته. آباریکلا. آماشالا بـه این همـه جَنَم. خوشمان آمد. (خودمانیم، جهازش کامل است؟ بـه هرحال خیـال ورش ندارد کـه حالآ آمده کاخ و یـه قابلمـه هم دستش نگیرد بیـاورد برایتان. همـین اول تکلیف را مشخص کن، حرف و حدیث نماند.)
دیشب دیوید و جورج درون گروه سه نفرهمان برایم پیغام گذاشتند که:
"We miss u here, gal! U should've come.."
حالآ من تلگرامم را بر روی کشور انگلستان تنظیم کردم که تا با شما نزدیکی کنم. ایراد ندارد.
داشت یـادم مـیرفت، گفتهاید از مـیز شام ۴سال بعد رو نمایی مـیکنید. مـیدانم، مـیدانم، بـه هرحال حق دارید. ولی یـه عاز مـیز شام بده، بگذارم درون گروه خانوادگیمان بگویم خودم درست کردهام، پشمهای همگان فِر بخورد.
.
دیگر چیزی بـه خاطرم نمـیآید. اگر نکتهای جا ماند بگذار بر حسابِ دلتنگی.
مگان را ببوس. الیزابت را سفت بچلان بگو حتما یک سر مـیایم پیشتان، یک دستی بـه سر و روی پوند بکشید کـه ما مجبور نشویم به منظور یک توکِ پا سر زدن بـه شما، شلوارمان را گرو بگذاریم. (هارهورهیر.)
مراقبت قشنگیها و بیآلایشیهایتان باشید ♡
Advertisement
Media Removed
❖﷽❖ ❖اَلسَّلامُ عَلَيْکَ یـا اَبا جَعفَرٍ یـا مُحَمَّدَبنَ عَلیٍّ اَیُّهَا التَّقِیُّ الجَواد❖ ❖شـهادت جانسوز حضرت امام جواد عليه السلام را بـه ساحت مقدس حضرت بقية الله الأ عظم مـهدی موعود ( عجَّل الله تعالى فرجه الشريف ) روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمـه الفداء و ... 🍃❖🔹﷽🔹❖🍃
🍃❖🔹اَلسَّلامُ عَلَيْکَ یـا اَبا جَعفَرٍ یـا مُحَمَّدَبنَ عَلیٍّ اَیُّهَا التَّقِیُّ الجَواد🔹❖🍃
🍃❖شـهادت جانسوز حضرت امام جواد عليه السلام را بـه ساحت مقدس حضرت بقية الله الأ عظم مـهدی موعود ( عجَّل الله تعالى فرجه الشريف ) روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمـه الفداء و شيعيان حضرتش تسلیت عرض مينمايیم ❖🍃
ــــــــــ❖🍃🌷🍃❖ـــــــــــ
❖ #حدیث ⤵⤵
❖ #کلامکم_نور ⤵⤵
🍃🌷قال الامام الجواد (علیـه السلام) :
المُؤْمِنُ یَحْتاجُ إلَی ثَلاثِ خِصالٍ: تَوْفیقٌ مِنَ اللهِ، وَواعِظٌ مِنْ نَفْسِهِ، وَقَبُولٌ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ
ــــــــــ❖🍃🌷
🍃🌷حضرت امام جواد علیـه السلام فرمودند :
مؤمن نیـازمند سه ویژگی است: توفیقی الهی، واعظی درونی و پذیرش نصیحتِی کـه او را نصیحت مـیکند
🍃📚منتهیالآمال، ج 2، ص 554📚🍃
ــــــــــ❖🍃🌷🍃❖ـــــــــــ
#سلام_مولای_مـهربانم 😢🍃
◾از من گرفته همسر من خورد و خواب را
◾زهر جفا زجان ودلم تاب را
◾وای از عناد مأمون کـه از جفا
◾مسموم کرد زاده خیر المئاب را
◾تنـها نـه جان من کـه از این شعله سوختند
◾جان رسول و فاطمـه بوتراب را
◾ای آنکه التهاب عطش را شنیده ای
◾بنگر بـه عضو عضو من این التهاب را
◾افکنده هست شعله بـه جان من و هنوز
◾ازمن کند دریغ یکی جرعه آب را
◾من مـیکنم بـه العطش از او سؤال آب
◾او مـی دهد بـه هلهله بر من جواب را
◾یـارب تو آگه یکه به منظور بقای دین
◾بر جان خ این ستم بی حساب را
◾جان مـی دهم بـه غربت و عطشان کـه خون من
◾تضمـین کند تداوم اسلام ناب را
◾باشد زفیض دوستی ما اگر بـه حشر
◾آسان کند خدا بـه مؤید حساب را
🍃🌷سید رضا موید
ـــــــــــــــــــــــــ
✏پــی نــوشـتــ⤵⤵ :
🍃✔ طرح #پست_مشترک
🔹هـمـه ی بزرگواران مـیتوانند درون ایـن طـرح بزرگ
سهیم باشند. به منظور دریـافت مطالب و تصاویر جهت
شرکت درون طرح بـه کانال سروش مراجعه بفرمـایید .
(لینک کانال درون قسمت بیوگرافی موجود است)
🍃📱sapp.ir/shaybelkhaziib
🍃🌸🔹ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج
🔸تعجیل درون فرج مولا حضرت صاحب الزمان
ارواحنا فداه صلواتی عنایت بفرمایید ...
🍃🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🍃
Media Removed
سس تاباسکو هنوزم گرونـه ولی جدیدا یـه سسی آمده بـه اسم گلوریـا یـا یـه همچین چیزایی. معمولا هم سس سبزش کـه به قول مکزیکیـا بهش مـیگن سالیـا ورده رو مـیذارن.
این سس، چون درون داخل وطن تولد مـیشـه قیمت نازل و به صرفهای داره و نسبت بـه پول پیتزای چهل هزار تومنی اصلا چیزی نیست. اگر هر مشتری یک بیستم اون سس رو تو هر وعده غذاش مصرف کنـه کـه تازه خیلیـا حتی مصرف هم نمـیکنن، حدودا دو سه درصد از قیمت یک فقره پیتزا مـیشـه.
حالا شما اینجوری تصور کنید کـه مـیرید تو همون رستورانی کـه پیتزاش چهل هزار تومن و این سس رو گذاشته رو مـیز. مثلا همـین رستوران آوانی.
سس که تا خرخره پرِ! ولی درون همون حین، درون سس از کثیفی و نکبت تمام دورش کبره بسته و حتی مورچه و حشرات موزی هم بـه دور و ور درش چسبیده و اثرات انگشت پنجاه و هفت سانس قبلی مشتریـها هم روش هست. باز یـادآوری مـیکنم سس که تا خرخره پُرِها کعنـهه سس تو کـه از مغازه مـیگیری. بعد سس رو کـه برمـیداری مصرف کنی مـیبینی تاریخ مصرف سس دوماه کـه تموم شده!
حالا همـهی اینا رو مـیگی انشالله کـه پاک است، درون سس رو وا مـیکنی کـه یک جرعه یک نشگه بچ رو پیتزات، خدا قسمت نکنـه سیل روانی از آب سبز رنگ مـیریزه رتزات!
هی تفکر مـیکنی هی تأمل مـیکنی هی م مـیکنی! باز مـیبینی نمـیتونی بپذیری کـه پاک است! خوب یعنی جز اینکه این رستوران دار مفتخور بی و کار بی همـهچیز آب بسته تو اون سس کر و کثیف ؟ حالا این فقط یک مورد کوچیک از اینمـیز غذاس. قبض مـیز ما شد صد و سی هزار تومن. آیـا این دزدی تو روز روشن بـه حساب نمـیاد؟ آیـا اگر بعد فردا این رستوران دار بشـه رئیس یک بخش دولتی، و باز هم ه تو پاچه خلق الله، باز گناه جمـهوری اسلامـیه؟ یـا ما خودمون ذاتا دزد و کثیفیم و همش دنبال بهونـه مـیگردیم کـه ذات پلید خودمون رو پشت دلایل تخیلی مخفی کنیم؟
#هموطن #به_خانـه_برگرد بیـا که تا #ایرانمان را #باهم #آبادتر بسازیم.
#minimaliran #foodart #insiran #instairanian #ig_captures #insta_iran #igerpersia #iranshots #ig_persia #iranpx #ipixell #irpics #ig_iran_ #aksdastan #aks_baran #harfeaks #bezan #bokhor #ashpazi_shoma #ashpazbashi #ir_cook #foodland_irani #ashpazi_page #شام #بخور
Media Removed
درست هست که من هميشـه از نگاه نادرست و طعنـهی تاريک ترسيدهام درست هست که زيرِ بوتهی باد سر بر خشتِ خالی نـهادهام درست هست که طاقتِ تشنگی درون من نيست اما با اين همـه گمان مَبَر کـه در بُرودتِ اين بادها خواهم بُريد! از جنوب کـه آمدم لهجهام شبيه سوال و ستاره بود من شمال و جنوبِ جهان را نمـیدانستم هر ... درست هست که من
هميشـه از نگاه نادرست و طعنـهی تاريک ترسيدهام
درست هست که زيرِ بوتهی باد سر بر خشتِ خالی نـهادهام
درست هست که طاقتِ تشنگی درون من نيست
اما با اين همـه گمان مَبَر کـه در بُرودتِ اين بادها خواهم بُريد!
از جنوب کـه آمدم
لهجهام شبيه سوال و ستاره بود
من شمال و جنوبِ جهان را نمـیدانستم
هر کو پيالهی آبی مـیدادم
گمانِ ساده مـیبُردم کـه از اوليای باران است
سرآغاز تمام پهنـهها
فقط ميدان توپخانـه و کوچههای سرچشمـه بود
اصلا مـیترسيدم ازی بپرسم کـه اين همـه پنجره به منظور چيست؟
يا اين همـه آدمـی چرا بـه سلام آدمـی پاسخ نمـیدهند ...!؟ از جنوب کـه آمدم
حادثه هم بوی نماز و نوزادِ سه روزه مـیداد
و آسانترين اسامـی آدميان
واژگانی شبيه باران و بوسه بود،
زير آن همـه باران بیواهمـه
هيچ کبوتری خيس و خسته بـه خانـه باز نمـیآمد
روسپيان ... ان پشيمان آب و آينـه بودند
اما با اين همـهی از منِ خيس، از من خسته نپرسيد
که از نگاه نادرست و طعنـهی تاريک مـیترسم يا نـه؟
که از هجوم نابهنگام لکنت و گريه مـیترسم يا نـه؟
که اصلا هی ساده تو اهل کجايی؟
اهل کجايی کـه خيره بـه آسمان حتی پيش پای خودت را نمـیپايی!
باز مـیرفتم
مـیرفتم ميدان توپخانـه را دور مـیزدم
و باز مـیآمدم همانجا کـه زنی فال حافظ و عشوهی ارزان مـیفروخت
دل و دست بيدی درون باد، دل و دستِ بيدی کنار فوارهها مـیلرزيد.
و من خودم بودم
شناسنامـهای کهنـه و پيراهنی پُر از بوی پونـه و پروانـههای بنفش!
حالا هنوز گاه بـه گاه سراغ گنجه کـه مـیروم
مـیدانم تمام آن پروانـهها مُردهاند
حالا پيراهنِ چرک آن سالها را بـه در مـیآورم
مـیگذارم روبروی سهمـی از سکوت آن سالها و مـیگريم مـیگريم!
چندان بلند بلند کـه باران بيايد
و بدانم کـه همسايهام باز مـهمان و موسيقی دارد.
حالا ديگر از ندانستن شمال و جنوب جهان بغضم نمـیگيرد
حالا ديگر از هر نگاه نادرست و طعنـهی تاريک نمـیترسم
حالا ديگر از هجوم نابهنگام لکنت و گريه نمـیترسم
حالا ديگر به منظور واژگان خفته درون خميازهی کتاب
غصهی بسيار نمـیخورم
حالا بـه هر زنجيری کـه مـینگرم بوی نسيم و ستاره مـیآيد
حالا بـه هر قفلی کـه مـینگرم کلامِ کليد و اشاره مـیبارد
شاعر کـه مـیشوی، خيالِ تو يعنی حکومتِ دوست!
باور کنيد منِ ساده، ساده بـه اين ستاره رسيدهام
من از شکستن طلسم و تمرين ترانـه
به سادگیهای حيرتِ دوباره رسيدهام
درست است!
من هم دعاتان مـیکنم که تا ديگر از هر نگاه نادرست نترسيد
از هر طعنـهی تاريک نترسيد
از پسين و پردهخوانیِ غروب
يا از هجوم نابهنگام لکنت و گريه نترسيد
دوستتان دارم
سادگانِ صبور
Media Removed
حرکتی هست درون تکواندو - اگر اشتباه نکنم بـه نام «داچیمسه» - کـه طرفی از مبارزه کـه پیـاپی درون حال ضربه خوردن هست و دیگر نمـیتواند کاری د، خودش را بـه حریف مـیچسباند...اینجور بگویم: خودش را درون آغوش حریف مـیاندازد.آنقدر بـه او نزدیک مـیشود و او را درون بغل مـیگیرد کـه حریف دیگر نمـیتواند - و طبق قوانین، ... حرکتی هست درون تکواندو - اگر اشتباه نکنم بـه نام «داچیمسه» - کـه طرفی از مبارزه کـه پیـاپی درون حال ضربه خوردن هست و دیگر نمـیتواند کاری د، خودش را بـه حریف مـیچسباند...اینجور بگویم: خودش را درون آغوش حریف مـیاندازد.آنقدر بـه او نزدیک مـیشود و او را درون بغل مـیگیرد کـه حریف دیگر نمـیتواند - و طبق قوانین، نباید - بـه او ضربهای بزند. داور جداشان مـیکند و مبارزه از سر گرفته مـیشود.
گاهی، آن کـه خودش را بـه تو چسبانده، یـاری کـه خودش را بـه تو نزدیک کرده و در بغل گرفته، نـه از سر محبت، کـه از بیپناهی بـه آغوش تو افتاده است. شاید آنقدر بـه او ضربه زدهای و آنقدر آزارش دادهای کـه جز این راهی برایش نمانده است: خیلی دور، خیلی نزدیک.
«حسین وی»
توی زندگی یـاد بگیریم کجا وایستادیم
یـه دید و درسی از قبل داشته باشیم و نگاه و درک درستی از آینده
نقطهی تعادل رو مدام حتما پیداش کنیم
حتی اگه دایما تعادلمون بهم بخوره یـا بهمش بریزن ؛ توی بیتعادلی بمونیم قطعا با سر مـیخوریم زمـین.
تعادل کـه داشته باشیم نـه اومدن پرشتاب آدمـها پرتمون مـیکنـه پایین نـه دیر ها ، تعادل مختصات زندگیمون رو دست خودمون بگیریم و مراقب دل و جان و وجودمون بمونیم...حتی توی این تلاطمـهای طوفانی و پرخطر...تعادل توی همـهچیز بهمون کمک مـیکنـه که تا آرامش نسبی و خوبی و خوشی رو راحت تر پیدا کنیم....حالمون خوش و زندگیمون درون تعادل🍃
پینوشت: هنوز خوشم از کپشن خوشگلی کـه برای این عنوشتی رفیق جان دلم همـیشـه پرامـید باشی و پر از هنر و رنگ ☺️
#موبیلم_گرافی #گلنویس
۱۳۹۷/۰۵/۰۹
Advertisement
Media Removed
#بیست_و_یکم_رجب_شـهادت_حضرت_رباب سلام الله علیـها
.
#حضرت_رباب فرزند امرءالقیس بن عدی یکی از همسران جلیل القدر #امام_حسین علیـهماالسلام و مادر حضرت #سکینـه و حضرت #علی_اصغر علیـهماالسلام از بانوان ستمدیده کاروان کربلا بودند.
ایشان از بانوان عالمـه و اهل فصاحت و بلاغت ذکر شده اند و همـینطور درون تاریخ هست که بی بی رباب سلام الله علیـها از بهترین بانوان و #افضل آنان درون #جمال و #ادب و #عقل بود.
پدر ایشان #امرءالقیس کلبی از شیعیـان #امـیرالمومنین علیـه السلام و از بزرگان اهل شام بود کـه از فرط علاقه بـه اهل بیت علیـهم السلام سه خود را بـه عقد امـیرالمومنین علیـه السلام و امام حسن و امام حسین علیـهماالسلام درون آورد.
امام حسین علیـه السلام علاقه زیـادی بـه حضرت رباب و حضرت سکینـه علیـهماالسلام داشتند کـه در شعری بیـان مـیدارند خانـهای کـه در آن رباب وسکینـه باشد را دوست دارم.
لَعَمْرُک اِنِّنی لَاُحِبُّ دارا
تَحُلُّ بها سکینةُ و الربابُ
اُحبِّهما وَ اَبْدُلُ جُلَّ حالی
وَ لَیْسَ لِلاَئمـی فیـها عِتابُ
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیـها بنابر نقلی یکسال بعد از عاشورا از دنیـا رفتند. و همچنین مورخین قائلند کـه ایشان که تا یکسال درون کنار قبر #سیدالشـهداء علیـه السلام ماند و در آنجا مشغول بکاء و عزاداری بود. بعد از یکسال بـه دستور #امام_سجاد علیـه السلام بـه مدینـه بازگشته و دائما درون حال عزاداری بودند. که تا سرانجام درون ماه رجب سال ۶۲ هجری بر اثر شدت #غم و اندوه #دق کرده و بر اثر #تازیـانـه ها و مصائب اسارت بـه شـهادت رسیدند.
و بحمدلله چندین سال هست که دوستان اهلبیت علیـهم السلام درون روز ۲۱ رجب بعنوان روز #بزرگداشت شـهادت ایشان عزاداری برپا مـیکنند.
بعضی از مورخین نیز قائل هستند کـه جناب حضرت رباب سلام الله علیـها درون #کربلا از دنیـا رفتند و قبر مطهرشان نیز درون کنار قبر مطهر #سیدالشـهداء علیـه السلام است. 📚 مراجعه شود به
أعلام النساء المؤمنات/ الشيخ محمد الحسون
نساء حول الحسين/ سعيد رشيد زميزم
سبايا آل محمد/ السيد نبيل الحسني
تاريخ الإسلام ج2/ المنظمة العالمية للحوزات والمدارس الإسلامية
و بعضی از مطالب بـه نقل از شیخ عبدالحسین نیشابوری بندانی
#برحرمله_لعنت
#پست_مشترک
Media Removed
خواهش همـیشگیم موقع دعا یـاد همـه باشید #الهی #زیـارت امام مـهربونم امام عزیزم قسمت هممون بشـه و الهی هممون بـه تمام حاجات قلبیمون اگه بـه صلاحمونـه برسیم با تمام قلبت بلند بگو #الهی_آمـین ❤️️❤️🌹🌹🌹
#یـا_امام_رضا جانم(ع)❤️
یـا امام رضا(ع)❤️ شنیدم کـه #ضامن_آهو شدی امام رضا ع❤️
مـیشـه ضامن منم شما بشی پیش خدا ❤️ مـیشـه یک روزی بیـاد کـه خادم حرم بشم❤️
خادم حرم باشم پیش شـه کرم باشم❤️ شنیدم هرکی بره زیـارت امام رضا ع❤️
برا دیدنش مـیاد سه جا غریب الغربا❤️ برا بار اولی سر پل صراط مـیاد❤️
دومـی وقتیـه کـه نامـه ی تو برات مـیاد❤️ بار سوم کـه مـیخاد آقا بـه دادت برسه❤️
وقتی کـه ملک مـیاد که تا به حسابت برسه❤️ اومدم که تا ببینم لحظه عاشق شدنو❤️
به دلم افتاده بود صدا زدین اقا منو ❤️
دل تنـهامو آوردم با یـه دنیـا دلخوشی❤️
کمتر از اهو کـه نیستم مـیشـه ضامنم بشی ❤️ #صلوات_خاصه_امام_رضا_علیـه السلام❤️ 🌹صلوات خاصه #امام_رئوف ، ثامن الحجج ، حضرت علی بن موسی الرضا (ع)🌹 #اللّـهُمَّ_صل عَلى عَلِیِّ بْن مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمام التَّقِی النَّقِی و َحُجَّتِک عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیـائِکَ
ترجمـه فارسی :
پرودگارا، بر علی بن موسی الرضای برگزیده درود و رحمت فرست . آن پیشوای پارسا و منزه و حجت تو بر هر کـه روی زمـین و زیر خاک است. بر آن صدیق شـهید درود و رحمت فراوان فرست، درودی کامل و بالنده و از پی هم و پیـاپی و پی درون پی، همچون برترین و درود و رحمتی کـه بر هریک از اولیـائت فرستادی.❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ زائری بارانی ام آقا بدادم مـیرسی؟❤️
بی پناهم، خسته ام،تنـهابدادم مـیرسی ؟❤️
گر چه آهونیستم اماپراز دلتنگی ام❤️
ضامن چشمان آهوهابه دادم مـیرسی ؟❤️
ازکبوترهاکه مـیپرسم نشانم مـیدهند❤️
گنبدو گلدسته هایت رابه دادم مـیرسی ؟❤️
من دخیل التماس رابه چشمت بسته ام❤️
هشتمـین دردانـه زهرابه دادم مـیرسی ؟😍 #در_باب_حاجات_و_مـهمات
ﺗﻮﺳﻞ ﺑﻪ اﻣﺎم رﺿﺎ (ع)
ﺑﻪ ﺟﻬﺖ اﻣﻮرﻣﺎدےوﻣﻌﻨﻮےاﯾﻦ ﺗﻮﺳﻞ بینظیراﺳﺖ ،تا40روز هر روز 110 مرتبه این صلوات را ذکر فرمایید "اللهم صل علیٰ علی بن موسی الرضا"
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم😍
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_علیـه السلام
التماس دعا مـهربونای من ❤️
Advertisement
Media Removed
#هرگز_یـادم_نخواهد_رفت ما خسته بودیم. تنهامان رنجور بود. بوی عرق مـیدادیم. موهای سرهامان چرب شده بود. گوشـه لبهامان شوره تَف زده بود. صورتهامان آفتابسوخته بود و پاهامان برایمان طاقچهبالا مـیگذاشتند. چهار روزِ تمام کوهها را،دشتهای سبز را،خانـههای روستایی را،مردمان ... #هرگز_یـادم_نخواهد_رفت
ما
خسته بودیم.
تنهامان رنجور بود.
بوی عرق مـیدادیم.
موهای سرهامان چرب شده بود.
گوشـه لبهامان شوره تَف زده بود.
صورتهامان آفتابسوخته بود
و پاهامان برایمان طاقچهبالا مـیگذاشتند.
چهار روزِ تمام
کوهها را،دشتهای سبز را،خانـههای روستایی را،مردمان آرام و ساکتشان را،چشمان زیبای همـیشـهمنتظرشان را درنوردیده بودیم.
هرجا کم مـیآوردیم به منظور خودمان روضه دربهدری مـیخواندیم.
پای هر درخت تناور زیبایی کـه از کمر که تا مـیشدیم،دست روی زانوها مـیگذاشتیم و به لغزیدن قطرههای درشت عرق از قفای سرمان که تا گودی کمرمان دقت مـیکردیم؛به تمام مسیری کـه طی مـیکرد.به تمامـی مسیری کـه آمده بودیم؛ از قم،از تهران که تا دروازه اروپای غربی؛بوسنی و هرزگوین.
هرجای عقب مـیافتاد،جاده نجف کربلا را یـادآور مـیشدیم؛اربعین را،گرما و غبارش را،تشنگی و خستگیش را،سوگ و بغض و شوقش را.
دست دل هم را مـیگرفتیم،بلند مـیکردیم و ادامـه مـیدادیم؛تمام صد کیلومتر راهی را کـه بیست و اندی سال قبلترش،مسلمانها از ترس صربهای متجاوز دویده بودند،افتاده بودند،برخاسته بودند و باز دویده بودند،افتاده بودند،کشته شده بودند،مثله شده بودند،دفن شده بودند،زندهبهگور شده بودند.
ما
عاقبت رسیده بودیم
پس از چهار روز پیـادهروی
رسیده بودیم
به شـهر سَربهنیستها
شـهر سِرِبْرِنیتسا
همگیمان را جمع د مقابل یک سوله،یکسازه بتونی بزرگ.
به ما مـیگفتند بیستواندی سال قبل،آنقدر مسلمانهای قلب اروپا بیصاحب و آقا شده بودند کـه صربهای متجاوز جمعشان کرده بودند داخل اینجا،زنها جدا،مردها جدا،اطفال جدا و بعد..
هنوز دیوارها رعبانگیز بودند؛بوی انتظار مرگ مـیدادند.
بیرون از سوله،جایی درون حاشیـه شـهر سربرنیستا،پشت نوار امنیتی بـه انتظار ایستادیم.
منتظر که تا سفیر آمریکا و اعوان و انصارش از بازدید سوله بیرون بیـایند.
چقدر دلمان مـیخواست رخدررخشان،پرچم سهرنگ بر دوش،مرگ را برایشان هجی کنیم و فریـاد بزنیم.
اما دستهامان بسته بود.
جلاد کـه رفت،ما بـه معراج شـهدای بوسنیـاییها پاگذاشتیم.
چونان رسیدن قبیله بنیاسد بـه دشت بلا.
تمامنگاه،ساکت،متحیر،پر از اندوه و پرسش که..
بِاَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَت.
ما اما حسین را داشتیم،جهان،سراسر برایمان روضه بود.تیرهای بلا کـه بیـایند،دنیـا کـه برایمان تنگ شود،به سوی حسین فرار مـیکنیم،به دشت بلا مـیزنیم،آتش درونمان را خاموش مـیکنیم اما مسلمانان بوسنی چه؟داغهای دلشان را بـه چه تسلی مـیدهند؟
*
وقت صلاة ظهر یکیمان اذان گفت،نام علی را کنار گوششان زمزمـه کردیم،زمـین را سجاده کردیم و کنارشان نمازی بـه رسم فاطمـیون خواندیم.
Media Removed
بحار الانوار.ج6.ص228
به نام عشق (تقدیم بـه بانوی شـهر آینـه ها حضرت معصومـه س)
همسایـه سایـه ات بـه سرم مستدام باد
لطفت همـیشـه زخم مرا التیـام داد
وقتی انیس لحظه ی تنـهایی ام توئی
تنـها دلیل اینکه من اینجایی ام توئی
هر شب دلم قدم بـه قدم مـیکشد مرا
بی اختیـار سمت حرم مـیکشد مرا
با شور شـهر فاصله دارم کنار تو
احساس وصل مـیکند آدم کنار تو
حالی نگفتنی بـه دلم دست مـیدهد
در هر نماز مسجد اعظم کنار تو
با زمزم نگاه دمادم هزار شمع
روشن کننند هاجر و مریم کنار تو
تا آسمان خویش مرا با خودت ببر
از آفتاب رد شده شبنم کنار تو
در این حریم، زدن چیز دیگریست
خونین تر هست ماه محرم کنار تو
مادر کنار صحن شما تربیت شدیم
داریم افتخار کـه همشـهری ات شدیم
ما با تو درون پناه تو آرام مـی شویم
وقتی کـه با ملائکه همگام مـی شویم
بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات
مردان شـهر نوکرو زنـها کنیز هات
زیبا ترین خاطره هامان نگفتنی ست
تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی ست
باران مـیان مرمر آیینـه دیدنیست
این صحنـه درون برابر ایینـه دیدنیست
مرغ خیـال سمت حریمت پریده است
یعنی بـه اوج عشق همـین جا رسیده است
خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قمـیم
جاروکشان خورشید هشتمـیم
اعجاز این ضریح کـه همواره بی حد است
چیزی شبیـه پنجره فولاد مشـهد است
من روی حرف های خود اصرار مـیکنم
در مثنوی و در غزل اقرار مـیکنم
ما درون کنار موسی نشسته ایم
عمریست محو او بـه تماشا نشسته ایم
اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست
ما روبروی پهنـه ی دریـا نشسته ایم
قم سالهاست با نفسش زنده مانده است
باور کنید پیش مسیحا نشسته ایم
بوی مدینـه مـی وزد از شـهر ما،بیـا
ما درون جوار حضرت زهرا نشسته ایم
از ما بـه جز بدی کـه ندیدی ببخشمان
از دست ما چه ها کـه کشیدی ببخشمان
من هم دلیل حسرت افلاک مـی شوم
روزی کـه زیر پای شما خاک مـی شوم... سید حمـید رضا برقعی
#islam #qom #masoome #iran
#جنوب_بدون_آب_بدون_هوا
#خوزستان #بوشـهر #هرمزگان #لامرد
#خواننده_مـهدی_یراحی مـیحانـــه مـیحـــانـــه مـیـــحـانــه مـیحانـــه
معنی : مگــر زمـان دیـدارمــان فرا نرسـیـــده
غابت شمســنــا الـحـــلو ما جانا غابت شمسنا الحـــلو ما جانـا
معــنـــی:آفتاب ما غروب کرد و زیــبــا روی ما نیومد
حیــک حیک , حیـــک بابــا حیـــک , الــف رحمـــه علی بیک هذول الــعـــذبونی هذول الــمــرمـرونی
معنی:حیـک : آفـرین بـه تو دسـت مریزاد
معنـــی:همـین ها هسـتـنـــد کـه مرا عذاب دادند ایـن ها مرا بدبــخـت د
علــی جســـر الـمـــسـیـب سیبونی , علــی جسـر الـــمـســـیب سیـبونی
معنـی:روی پل مسیب مرا آواره د
مـیحانـــه مـیـحـانــه مـیــحــانـــه مـیحانــه
عافــت عیونی النوم , عافـت عیونی النوم
بعــدک حبــیبـی الـــعین ذبـلانـه , بعدک حبــیبی الــعین ذبلـــانـه
لوح الـــقـــدر مکتوب لوح الــقـدر مکــتوب
هجرک حبــیبی الروح ضمآنـه , هجـرک حبیبی الــروح ضمآنـه
حیــک حیک , حیـــک بابا حیـک , الف رحمـه علـی بیــک هذول العـذبونی هذول الـمـــرمـرونی
علــی جسر الـــمـــسیـــب سیـــبونی , علـی جســـر الـــمســـیب سیـبونی
نور دو چشــمــانـم ماه گریــزانم دانـــی و مـیـدانم بعـد تو دیوانــه ام
همـه حالـه خوشم از تو شادی و غم از تو ای سر و سامــانــم بعـــد تو دیوانــه ام
ضلیت انـــا سهـران , ضلــیت انا سهران وارعى نجومـی لیش ماجـــانـــه
واتــسامـــر ویـا الــلیل , واتـســامر ویـا اللـیل واجـــمع همومـی و روحی تلفــانـه
حیک حیـــک , حیـک بابـــا حیـک , الـف رحـــمـه علـــی بیـــک هذول العذبونی هذول الـــمـرمرونی
علی جسـر الــمسیـــب سیبونی , علـــی جســر الـــمــسـیـب سیبونی
Media Removed
#پست_مشترک_به_مناسب_ایـام_شـهادت_امـیر_المومنین_علی_علیـه_السلام
◼🍃 #حدیث
◼🍃 #کلامکم_نور
🍃◾شـهادت جانسوز سيد الأوصياء وإمام الأتقياء مولى الموحدين وسيد الوصيين و يعسوب الدين أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام را بـه ساحت مقدس حضرت بقية الله الأ عظم مـهدی موعود ( عجَّل الله تعالى فرجه الشريف ) روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمـه الفداء و شيعيان حضرتش تسلیت عرض مينمايم
در این شب های عزیز ما رو از دعای خیر فراموش نفرمایید◾🍃
💐 #حديث💐
🍃◾مولا امـیرالمومنین على عليه السلام◾🍃:
وُصولُ الْمَرْءِ اِلى كُلِّ ما يَبْتَغيهِ مِنْ طيبِ عَيْشِهِ وَ
اَمنِ سِرْبِهِ وَ سَعَةِ رِزْقِهِ بِحُسْنِ نيَّتِهِ وَ سَعَةِ خُلْقِهِ؛
انسان، با نيّت خوب و اخلاق خوب، بـه تمام آنچه
در جستجوى آن است، از زندگى خوش و امنيت
محيط و روزى زياد، دست مىيابد.
📚تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص92 ، ح1607📚
وصیت نامـه مولاامـیرالمومنین علی.علیـه السلام 😔
کنار من صدف دیده پر گهر نکنید
به پیش چشم یتیمان پدر پدر نکنید
توان دیدن اشک یتیم درون من نیست
نثار خرمن جان علی شرر نکنید
اگر چه قاتل من سخت کرده بی مـهری
به چشم خشم بـه مـهمان من نظر نکنید
اگر چه بال و پر کودکان کوفه شکست
شما چو مرغ، سر خود بـه زیر پر نکنید
از آن خرابه کـه شبها گذرگه من بود
بدون سفره ی خرما و نان گذر نکنید..
به پیرمرد جذامـی سلام من ببرید
ولی ز مرگ من او را شما خبر نکنید
ز کوچه ای کـه گرفتند راه مادرتان
تمام عمر، شما هم، چو من گذر نکنید......
🍃◾اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ◾🍃
🍃◾یــا عــلــی (ع) مـــدد◾🍃
🍃◼🔹🌷🔹◼🍃
🍃◼✔ درباره ی طرح #پست_مشترک ⤵⤵ :
🔹هـمـه ی بزرگواران مـیتوانند درون ایـن طـرح بزرگ
سهــیم باشـند فقــط کافیـه به منظور دریـافــت مطالـب
و تصاویر و کلیپ ها بـه کانال ما درون پیـام رسان بله
مراجــعه بفرمـایید و پست را درون صفحه ی خود منتشر کنید
(✅لینک کانال درون قسمت بیوگرافی موجود است✅)
🍃📱▶✅blm.im/behesht8
شـهدای عزیز #مع_حرم را با ذکر صلواتی یـاد کنیم
🍃◼🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
التماس دعا فرج
یـا علی (ع) مدد
🏴
Advertisement
Media Removed
قسمت۵) مرگ بر فِيك، درود بر كپیرایت: باتوجه بـه تسلطِ آقاپسر بـه زبانِ مادریِ نيل سايمون، جستجوی فیلمنامـهی اصلی با او بود چون بـه فارسی ترجمـه نشده بود. خیلی تلاش کرد و همـهی گوگل را جستجو کرد ولی بـه قولِ خودش اسکریپتِ گودبایگِرل را نيافت. گفتم «خب نمايشنامـهاش را جستجو کن». فکر کنید آدمْ خسته ... قسمت۵) مرگ بر فِيك، درود بر كپیرایت: باتوجه بـه تسلطِ آقاپسر بـه زبانِ مادریِ نيل سايمون، جستجوی فیلمنامـهی اصلی با او بود چون بـه فارسی ترجمـه نشده بود. خیلی تلاش کرد و همـهی گوگل را جستجو کرد ولی بـه قولِ خودش اسکریپتِ گودبایگِرل را نيافت. گفتم «خب نمايشنامـهاش را جستجو کن». فکر کنید آدمْ خسته و کوفته بعد از تمرینِ تآتر، آنهم متنِ جدّیِ حميد امجد، تازه برود خانـه بنشيند پای کامپیوتر و آی بگرد. دو سه روز تلاشِ شبانـهروزیِ آقاپسر و زير و رو كردنِ سايتها؛ ولی باز دستمان خالی ماند. شب به منظور تصمـیمگیری به منظور چگونگیِ پیشبردِ كار، رفتيم رستوران پنینیِ خيابانِ مشاهير. آقاپسر سالادِ بعد از غذايش را كه خورد گفت البته نسخهای هم یـافته کـه دوازده دلار قیمتش هست ولی چون ما تحریم هستیم امکان پرداختش نیست. احسان بیـاتفر صورتحساب را پرداخت و برگشت سر مـیز و گفت: «گیریم متنِ اصلی رو هم پیدا کردیم. کی مـیخواد ترجمـهش کنـه؟» آقاپسر بـه شیوهی جان وین خلال چوبی رادندان گذاشت و پوزخندی زد: «هه! اونکه به منظور من کارِ دو ساعته!» احسان خندید: «آقا دمت گرم! فیلمـه خودش دو ساعتهها!» و آقاپسر دوباره پوزخند زد: «دقیقن چون فیلم دوساعته به منظور منم دو ساعت طول مـیکشـه! مـیدونی کـه من چطوری ترجمـه مـیکنم. متن رو مـیذارم جلوم، همـینطور کـه انگلیسیش رو مـیخونم فارسیش رو مـیگم و با آیفونِ سيكسِ اِسَم ضبط مـیکنم، بعد مـیدم دستیـارم بابابیگی برام تایپ مـیکنـه.» و صدای شگفتیِ همگیمان بلند شد: «وَ وُ وُ ه... ایول... ایول...» ولی نداشتنِ متن انگلیسی همـهی این آوای تعجب را بـه آهِ تأسف بدل كرد. احسان گفت: «خب مگه نمـیگید فیلمِ دوبلهش هست. منوچهر نوذري هم مدير دوبلاژه. خب بدیم یکی از رو فیلم تایپ کنـه.» .
⁃ همـه: عالی... .
⁃ من: ولی کی؟! تایپیستِ فيلم نداريم كه!
.
اينجا بود کـه لبخند بر لبهای آقاپسر نشست. خلالِ چوبی را از سوی چپِسُراند سوی راست
و آیفونِ سيكسِ اس را هُل داد روی گوش: «الو... بابابیگی... گودبایگِرل تايپ... نُو... نات انگليش؛ پِرْژِن وِرْژِن... تومارو ايت ويل بی سِند تو يو» و تلفن را قطع کرد: (به ما) «فردا فیلم رو براش پیک کنید» .
⁃ احسان: خودتون کـه فیلم رو دارید، کاشکی براش پيك كنيد .
⁃ آقاپسر: يك- من پولِ پيك نميدم؛ چون موتور هوا رو آلوده ميكنـه. دو- من نسخهی فِيك نگه نمـیدارم؛ درون جهتِ ِ کپیرایت
و خلال را تف کرد روی زمـین. همگی بـه تأیید و تشویق برایش سر تکان دادند.
Media Removed
یک فنجان قهوه، رفیق؟ من معتادش هستم! قهوه را مـیگویم. من یک خبرنگارم، مـیدانید، و دفتر روزنامـهای کـه در آن قهوه نباشد حاصلش مـیشود یک روزنامۀ مزخرف، این را از من داشته باشید. اینجا درون دفتر روزنامۀ ترای سیتیز دِیلی نیوز/هِرالد، قوریها همـیشـه لبالب از قهوه پرُند، حتی با اینکه بیشتر کارکنان روزنامـه قهوهشان را درون کافههای لوکسی کـه همـهجا فت و فراوان هست مـیخورند، از آن کافهها کـه باریستا دارند و بابت هر شات شش دلار مـیگیرند. یک تور کافهگردی درون سه کلانشـهر کنار هم نشان مـیدهد کـه یک قهوۀ خوبِ خوابازچشمرُبا حتما بو داده شود، دم بکشد، تحت فشار بخار قرار بگیرد، و با سَبکی منحصر بـه فرد توی فنجان ریخته شود. قهوههای بیرونبَر «اِیمـی» را امتحان کنید، ایمـی درون مـیراکل مایل یک دکۀ تاکوفروشی دارد. با آن اسپرسوهای لیوان بزرگ کـه فلفل #قرمز داخلش ریخته، چشمهایتان را گِرد مـیکند... کافیشاپ کورکر و اسمـیت درون ساختمان قدیمـی کال مِرکانتایل درون مـیدان ترایمف از چند وقت پیش قهوۀ بیرونبر هم ارائه مـیدهد، گرچه رغبتی بـه فروشش ندارند. آنجا کـه مـیروی بهتر هست مقابل پیشخان بنشینی و از آن لیوانهای گود چینی، نکتار سیـاهرنگت را مزمزه کنی... کافه باس سه شعبه دارد، یکی درون تقاطع وادزوُرت و سِکویـا، کـه برای اهالی محل توی کوزههای سنگیای کـه دستههای چرمـی دارد #قهوه سِرو مـیکند. هر کاری مـیخواهید ید، اما درخواست شیر یـا خامـه نکنید. کافهچیهای آنجا قهوهبازهای متعصبی هستند و نـهایت تلاششان را مـیکنند که تا این را بـه شما بفهمانند. کافۀ جاوا ـ وا ـ ووم درون بلوار دومِ خیـابان پاین شمالی درون ایست کورنینگ چیزی دارد کـه در کمتر کافهای مـیتوان نظیرش را پیدا کرد: یک نوای بیمانند. صدای هیسهیس دستگاه کفساز، صدای گپ زدن کارکنان کافه و مشتریها، و موسیقی ملایمـی درون پسزمـینـه، مثل موسیقی متن فیلمـی کـه در اتاق کناری درون حال پخش باشد. گهگاه صدای تقتق تایپ هم بـه گوش مـیرسد، اما نـه تقتقی معمولی. «ماشینتحریر عجیب»
تام هنکس
مترجم: #نیلوفر_خوشزبان
نشر نون
#ماشین_تحریر_عجیب #تام_هن#نشرنون #نشر_نون #مادربزرگ_سلام_رساند_و_گفت_متاسف_است #مردی_که_دو_پای_چپ_داشت
Media Removed
بسم رب الشـهداء و الصدیقین
سکانس شماره هفت #آن۱۷۵نفر :
درک یک غواص خیلی سخت است..
درک ، مادر یک غواص نیز خیلی سخت است..
درک انتظار مادر یک غواص درون انتظار هر روزه ی در، درون نگاه دوخته شده بـه یک خبر کـه #او_آمد بگوید سخت است..
شنیدن این کـه آمد... ، مادرجان.... آمد... اما چه آمدنی......
درکش هم سخت است، یک لحظه احساسش قلب را یک آن تو خالی مـیکند، یک سال چه؟ ...
قالب تهی مـیکند هر کـه جای او باشد....
چند سال چه؟...
این همـه سال یک حس غربت عمـیق درون مـیان تمام آشنایی ها...
#پسرم_کجاست ....
نیـامده است.....
فدای امام.....
راهش ادامـه داشته باشد، اما کاش یک بار دیگر، به منظور آخرین بار ببینمش.....
و چقدر یک مادر دوست دارد، این آخرین بار ها تکرار شوند....
#آخرین_بار ...
___________
.
تا سه چهار سالِ اول، زنگ خانـه را کـه مـیزدند، پا مـیدوید توی حیـاط. قرار نداشت؛ عکسش را همـهجا، از صفنانوایی و جلسهیقرآن و عزا و عروسی مـیبرد با خودش. غروبها، حیـاط را آب و جارو مـیکرد و مـینشست روی پلهی سومِ خانـه و به درختهای کهنـهی نارنج خیره مـیماند."
"دیروز خبرآوردندصدوهفتادو پنج غواص شـهید #کربلای_چهار را تفحص کردهاند. #دست_بسته و بیزخم. زندهبهگورشان کردهاند. لابد نیمـهشبی زمستانی، روی خاکهای تبدارِ فاو، دشمن گلوی فاجعه را دریده است.
کاش امشب،ی برود سرِ خاکِ مادر. شمعی روشن کند برایش. قاب عقاسم را بردارد و بگوید: دیگر رسید. رسیدنش مبارک."
. #۱۷۵ #۱۷۵_غواص #شـهید #شـهید_گمنام #مادر #مفقود_الاثر
بازنشر شده از : سبک زندگی اسلامـی
@sabke_zendegi
___________ . بوی دریـا گرفته اند امروز، کوچه ها… خانـه ها… خیـابان ها
لشکر آب ها سرازیرند، بی توقف بـه سوی مـیدان ها
دسته دسته شـهید مـی آید… دست بسته شـهید مـی آید
جان تازه گرفته ایم انگار از حضور غریب بی جان ها
صد و هفتاد و پنج زنده بـه گور! صد و هفتاد و پنج مرد صبور
صد و هفتاد و پنج سَر کـه زدند دل بـه دریـای موج و طوفان ها
صد و هفتاد و پنج دریـا، نـه … صد و هفتاد و پنج اقیـانوس
که وجود زلالشان دارد نسبتی با تمام باران ها …
خبر زلف کیست مـی آید؟ چه نسیم خوشی ست مـی آید
براهنِ کـه در باد است؟ کـه پریشان شدند کنعان ها
صد و هفتاد و پنج دریـایی، خاک خورده بـه خانـه مـی آیند
خبر آورده اند نزدیک است، روز پیروزی مسلمان ها
بازنشر شده از : چفیـه
@chafieh
Advertisement
Media Removed
للحق پست نوشت : پاسخ دلگرم کننده مع حرم، بابک نوری هریس،ی کـه در نبرد آزادسازی بوکمال بـه خیل شـهدا پیوست,به نگرانی نقی معمولی
.
معان حرم مظلومـیتی مضاعف دارند ,در نبردی مـیجنگند کـه صدای توپ و تهدید دشمن را همـه نمـیشنوند .
گوشـهای سنگین و زبانـهای دراز کـه فقط زخم مـی زنند.
.
.
دلنوشت:
مع حرم حضرت عقیله منم
فدایی رهِ عباس و پاره پیرهنم
تمام زمزمـه ی من حسین حسین مولاست
تمام عشق درونم ز مادرم زهراست
من آن مع عاشق ز شـهر شیرانم
ز امر رهبر جانباز خود چه بی تابم
شـهید شُهره ی شـهرم ، همان مع عشق
به شوق شـهد شـهادت بـه کوی فیض دمشق
دلم ز غربت زینب همـیشـه بی تاب است
مگر خیـام یتیمان هنوز بی آب است؟
معان حریمش همـه پریشانند
فدای معجر زینب، ز غربتش نالند
فداییـان حرم دور او چو ضَجّه زدند
ز تیرهای سه شعبه سِپَر چو حلقه زدند
خدا کند کـه بیـاید مع حرمش
که استوار کند عالمـی ز پیرهنش
خدا کند کـه «امـیری» شود شـهید رهش
اگر نشد نصیبش، شود غلام درش
.
.
کاملا بی ربط:
آرزوی منی
ای کاش بـه گورَت نبرم.... .
#معان_حرم
#اسلام
#شـهادت
#شـهید
#مظلومـیت
#داعش
#پایتخت
#ناموس
#وطن
#انقلاب
#ولایت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
Media Removed
' کتاب ع« بیـ آبان » کریم متقی منتشر شد کتاب ع« بیـ آبان » کریم متقی دستاورد سه دهه عکاسی و روایت تصویری از دریـاچه ارومـیه چاپ و منتشر شد و به دفتر رسانـه «پایگاه عچیلیک» رسید که تا در شرایط تهیـه و سفارش و ارسال قرار گیرد. درون بخشی از متن نوشته شده توسط اسماعیل عباسی با عنوان «نمکِ زمـین» درون ابتدای ... '
🔷کتاب ع« بیـ آبان » کریم متقی منتشر شد🔹
کتاب ع« بیـ آبان » کریم متقی دستاورد سه دهه عکاسی و روایت تصویری از دریـاچه ارومـیه چاپ و منتشر شد و به دفتر رسانـه «پایگاه عچیلیک» رسید که تا در شرایط تهیـه و سفارش و ارسال قرار گیرد.
در بخشی از متن نوشته شده توسط اسماعیل عباسی با عنوان «نمکِ زمـین» درون ابتدای این کتاب ع« بیـ آبان » مـیخوانیم: « عهای کریم متقی هم زمان از سویی ریشـه درون جهان واقعی دارند و از سوی دیگر درون فراواقعیت. سکون و سکوتِ پاره ای از عها پیـام آورِ آرامشی هستند ناپایدار کـه ناگهان هولی غافل گیرکننده بر جانت چیره مـی کنند. گاه بیننده لحظه هایی درون ژرفایِ پُر رمز و رازِ عها گم مـی شود اما واقعیت با تلنگری او را از گم گشتهبیرون مـی کشد. گاه بیننده هم چون غواصی مسحور از حسِ تعلیق شناور مـی شود درون درون سایـه ها و نیم سایـه ها و در اوجِ درکِ زیبایی و لذت با واقعیتِ تکان دهنده روبه رو مـی شود. درون صحنـه هایی عکاس ماهرانـه از واقعیت، رخساری انتزاعی بـه دست مـی دهد و زمـین را بـه بوم نقاشی خود تبدیل مـی کند. درون این سفرِ شاعرانـه، عها تلخیِ یک فاجعه ی درون راه را بـه تو گوش زد مـی کنند. درون جایی کـه قرار هست موجِ ناشی ...➕
◀ به منظور مشاهده متن کامل خبر بـه chiilick.com مراجعه نمایید.
_________________________________
#اخبار_عکاسی #پایگاه_عکس_چیلیک #عکاسان_ایرانی #کریم_متقی #بی_آبان #کتاب_ع#کتاب_عکاسی #ارومـیه #دریـاچه_ارومـیه #نشر_پرگار اسماعیل_عباسی
Media Removed
قحطی عشق آمده باران بیـاورید
باران به منظور اهل بیـابان بیـاورید
یک چشمـه از بهشت خدا را از آسمان
تا خاک تشنۀ عربستان بیـاورید... الطاف بینـهایت پروردگار را
در قالب سه آیۀ قرآن بیـاورید
یک سیب سرخ را بـه پیمبر دهید و بعد
حوریـهای بهوت انسان بیـاورید
هر سیب سرخ، سیب پیمبر نمـیشود
هر سورهای کـه سورۀ کوثر نمـیشود
دل از پیمبر والاتر از همـه
آنکه نشسته این همـه بالاتر از همـه... درهای باغ را بـه روی غصه بسته است
این غنچهای کـه گشته شکوفاتر از همـه
او ماه خانوادۀ خورشید مکه است
او زهره است، زهرۀ زهراتر از همـه
نامش نزول مائدههای بهشتی است
مریمتر از همـهست و مسیحاتر از همـه
با این همـه لطافتش انصاف را بگو
انسیـه هست این زن حوراتر از همـه؟
ما را بـه وصف مادر آیینـهها چه کار؟
جایی کـه مدح فاطمـه را کرده کردگار
روشن بـه نورِ آمدنش آسمان شدهست
این زن کـه قبل خلقت خود امتحان شدهست
عطر بهشت آمده همراه مقدمش
دنیـای پیر با نفس او جوان شدهست
زمزم بـه گوش کعبه چنین کرده زمزمـه
در قلب مکه چشمۀ کوثر روان شدهست وقت نماز شرعی اگر چه نیـامده
برخیز ای بلال زمان اذان شدهست
آخر مـیان خانۀ آیینـههای شـهر
آیینۀ خداینما مـیهمان شدهست
باید علی رکاب بگیرد به منظور او
زهرا نگین خاتم پیغمبران شدهست
زهرا نبود زُهره دگر نُه فلک نداشت
زهرا نبود سفرۀ خلقت نمک نداشت... تو چشمۀ زلال حیـاتی کـه گفتهاند
بالاتر از تمام صفاتی کـه گفتهاند
بعد از پدر بـه روح بلند تو مـیرسد
بانو سلامِ هر صلواتی کـه گفتهاند
جز با کلیدِ مِهر شما وا نمـیشود
در روز حشر باب نجاتی کـه گفتهاند
بسیـار گفتهاند و هنوز از مقام تو
چیزی نگفتهاند، رُواتی کـه گفتهاند شیرینتر هست شورِ نم اشکهایمان
از شـهد شاخههای نباتی کـه گفتهاند
بیبی بیـا و یک شب جمعه ببر مرا
همراه خود کنار فراتی کـه گفتهاند - - شبهای جمعه که تا به سحر گریـه مـیکنی
بر داغ کشتۀ عبراتی کـه گفتهاند
وقتی خداست زائر شبهای جمعهاش
اشکم شود مسافر شبهای جمعهاش
#محسن_عرب_خالقی
روز مادر مبارک
دعاگوی دوستان امـیرالمؤمنین درون اعتاب شریفه
هستم
@arabkhaleghi
Advertisement
Media Removed
. اَللّـهُمَّ صـَلِّ عَلى عــَلِیِّ بْــنِ مُوسَى الرِّضا الْــمُرْتَضَى الاِمــامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحـُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَــوْقَ الاَرْضِ وَمــَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُـــتَواتِرَةً مــُتَرادِفَةً، ... .
اَللّـهُمَّ صـَلِّ عَلى عــَلِیِّ بْــنِ مُوسَى الرِّضا
الْــمُرْتَضَى الاِمــامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحـُجَّتِکَ
عَلى مَنْ فَــوْقَ الاَرْضِ وَمــَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُـــتَواتِرَةً مــُتَرادِفَةً، کـــَاَفْضَلِ
مــــاصـــَلَّیْتَ عـــَلى اَحــَد مــِنْ اَوْلِـیـائِک
.
به هنگام گرفتاری توکل بر خدا عشق است
گرهها را سپردن دستِ یـارِ آشنا عشق است
.
تفال زد برایم پیر راهی از کتاب عشق
در آمد ایـهاالعالم علی موسی الرضا عشق است
.
زیـارت مـیکنم قبر شریفش را کـه این آقا
برای دیدن زائر بیـاید درون "سه جا" عشق است
.
برای من کـه بی درد و ضعیف و بی و کارم
رضا هم درد باشد هم بـه دَردِ من دوا عشق است
.
گرههایی بـه دست پنجره فولادِ او وا شد
بگیرم امشب از دستش جواز کربلا عشق است
.
.
#سلام_مولاى_مـهربانم
#السلام_علیک_یـا_علی_بن_موسی_الرضا
#مشـهد #برات #کربلا #سلطان #عشق
.
.
@ya_emamreza53
@zeynabiiiye
Media Removed
دیشب کارِن،یکی از دوستام ازم پرسید راز شاد زیستن چیـه؟
چیـه کـه انقد تو با جک و جونور و درختا حال مـیکنی؟
اومدم جواب بدم کـه آرتور شوپنـهاورِ درونم بـه جایِ من بـه سخن دراومد
آرتور مـیگه:
هنرِ تحمل ِ انسانـها را مـیتونی با تحمل ِ اشیـاء بیجان تمرین کنی کـه به علت خواص مکانیکی یـا خواص دیگر فیزیکیشان با سرسختی سدّ راه ما مـیشن،تمرینی کـه هر روز مُیسّر است.
وقتی شکیبایی را از این راهب کردیم، مـیتونیم درون مورد انسانـها نیز بـه کار گیریم. بـه این منظور، حتما خود را بـه این فکر عادت بدیم کـه این مردم نیز مانند اشیـاء بیجان، اگر مانعِ آزادی و فعالیت ما مـیشن، بـه علتِ ضرورتِ ناگزیر طبیعتشان چنین تأثیری دارند
بنابراین،برآشفته شدن درون برابرِ چنین انسانـهایی همانقدر احمقانـه هست که از سنگی کـه پیشِ پایمان مـیغلطد و راهمان را سد مـیکند، خشمگین شویم
بعضی از آدم های دورو برمان ، بعضی حوادث و اتفاق های زندگیمان، “درد” زندگی ماست! وقتی مـی گوییم “درد” یعنی اجتناب ناپذیر، یعنی طبیعت زندگی، یعنی گریز ناپذیر، یعنی غیر قابل تغییر! چیزیکه هر یک از ما دو که تا سه تایش را قطعا درون زندگی مان داریم! آرزو مـیکنم درون سال جدید پذیرشمان درون برابر آنچه درد زندگی هر یک از ماست بالاتر برود، بپذیریم آنچه غیر قابل تغییر هست ودست و پای بیـهوده نزنیم به منظور درد نداشتن!که اغلب اوقات خود دست و پا زدن تبدیل بـه مشکل جدیدی فراتر از درد درون زندگیمان مـی شود! زندگی آغشته بـه درد هست و گویی از دل درد بذر رشد جوانـه مـی زند، گویی درد شرایط مساعد رشد نـهال وجودمان را فراهم مـیکند، گویی زندگی اینگونـه تعبیـه شده کـه درد مدرسه رشد وکمال باشد، کـه البته خود این واقعیت دردناک است، درد دردناک بودن زندگی را بپذیریم و تلاش بیـهوده به منظور “بی درد” بودن نکنیم
نطقِ آرتور کـه تمام شد بـه کارن گفتم:
راز شاد زیستن تحمل ه
رود مـیره و تو حتما تحمل کنی
تیغ فرومـیره و تو حتما تحمل کنی
سوسک رو پرده مـیره و تو حتما تحمل کنی
تحمل رو با اشیـا و سایر موجودات امتحان کن اونوقت آدمای بد قلق کـه دردِ زندگی ما هستن باعث شادیت مـیشن.
#پارسا_احمد
#پی_نوشت:
۱:برای شادی بیشتر درون ایـام عید چه راهکاری دارید
۲:اینجا #دریـاچه زیبای #سد_مـیجران هست اگر مـیخواید اینجا بیـایید ،تنکابن رو کـه رد کردین بعد از شیرود بیوفتید توی جاده هریس ،یـه جاده جنگلیـه حدود ۷ کیلومتر کـه رفتین بعد از #گالش_محله یـه فرعیـه مـیره سمت دریـاچه ای ک کمتر شناخته شده س. کف مـیکنی دریـاچه رو ببینی پر پرندهای ماهیگیر و پر سکوت
۳:توی پست بعدی فیلمشو مـیزارم
روزتون بـه مـهر♡
Media Removed
. ناغافل ستارهای چشمک زد و الابختکی، بَختِ ما باز شد و دولتِ ده، بیست سالِ پیش، با ناز و کرشمـه حقِالتدریس ما را بعد از ماهها انتظار پرداخت کرد. نوروز نزدیک بود و قرارشد حاصلِ این عمرِ از دست رفته را درون سفری کوتاه بر باد دهیم. سرِ ضرب خود را درون شـهرِ زیبای شیراز مـیبینیم. شنگول و منگول هوس مـیکنیم از ... .
ناغافل ستارهای چشمک زد و الابختکی، بَختِ ما باز شد و دولتِ ده، بیست سالِ پیش، با ناز و کرشمـه حقِالتدریس ما را بعد از ماهها انتظار پرداخت کرد. نوروز نزدیک بود و قرارشد حاصلِ این عمرِ از دست رفته را درون سفری کوتاه بر باد دهیم. سرِ ضرب خود را درون شـهرِ زیبای شیراز مـیبینیم. شنگول و منگول هوس مـیکنیم از شاپور کـه یک پایش را شکستهاند دیداری کنیم و احوالش را بپرسیم. حالا پایینِ کوهی درون نزدیکی کازرون، درون محاصره الاغداران و قاطرچیـان هستیم و شاپور درون غارش اون بالای بالاست.
این سادهدلانِ پیر و جوان دورمان را گرفتهاند و بین خودشان درگیری هست تا شانسِ بردنِ ما بـه نوکِ کوه از آنِ کدامشان شود. کرایـه هر الاغ دو و نرخِ قاطر سه برابرِ مواجِبِ جان کندنِ من از صبح که تا شب است. با خرج و دخلم جور درون نمـیآید. دلم مـیخواهد پشیمان شوم اما اقتدارِ خانم بیش از من هست و حُکم مـیکند کـه اِلا و لِلا دیدنِ این اثرِ تاریخی واجب است. مـیگویم: «مـیدانی کـه هر ساعت کرایـه این بیزبانان چند برابر حقالتدریس من مـیشود؟» مـیگوید: «پس که تا اینجا آمدیم کـه چی؟» مـیگویم: «اینها مزد کارشان را نقد مـیگیرند اما طلبهای من حوالهای هست تا سرِ خرمن، آن هم اگر خدا بخواهد». مثلِ همـیشـه و جوابِ همـیشگی که: «عزیزم معلمـی یعنی همـین، تازه یـادت افتاده؟» بـه دست و پا مـیافتم و ادامـه مـیدهم: «خانم جان، دوره اینترنت هست نـه کوه و خرسواری و بر باد دادنِ گنجِ سه ماهه. این بابا یک زمانی مـیلش کشید و مجسمـهای از خودش ساخت. خُب بـه من چه! بعدها هم عدهای آمدند و خوششان نیـامد و زدند و پایش را هم قلم د و سرنگونش د». مـیخواستم بگم بـه تو چه، ترسیدم. حالا یـه بابای دیگه آمده دوباره سرِ پایش کرده و اون پای شکستهاش را هم بِتُون گرفته، حالا این دیدن داره؟ اونهم بااین هزینـه سنگین؟ عجز و لابههایم اِفاقه نمـیکند. مظلومانـه مـیگویم: «بیـا خودم مـیبَرمت». مـیپرسد: «چه طوری؟ بیـا رویِ کولم سوار شو که تا ببینی». از حرفم انگار دچارِ برقگرفتگی شده است، بد جوری نگاهم مـیکند. جوابِ نگاهش را مـیدهم: «ببین آن حیوان پالان دارد، من لباسِ نو. او گاهی جُفتک مـیپراند و خطر دارد اما من بیخطرم و خودت هم شاهدی کـه جفتکپَران هم نیستم. او پول مـیخواهد اما من نـه. اصلا مـیدونی این خودش یک ورزش هم هست؟» مـیخندد. دلم قُرص مـیشود. دولا مـیشوم، با شادی مـیگویم بِپَر بالا، تازه بـه جای این کـه صدای عرعر بشنوی من از دورانِ عاشقی برایت آواز مـیخوانم. باکِراهت سوار بر پُشتم مـیشود. جمعیت سازشان کوک مـیشود، هر یک چیزی مـیپراند و دیگران مـیخندند
.
بقیـه درون کامنت اول👇
Media Removed
هه موو سالیت
تو یـه ک وشـه و
یـه ک کتیب و
یـه ک دلوپ و
یـه ک نیگار و
یـه ک تابلو نیت
گه ر ده قیقه یـه ک دیـار نـه بی
سه عات دلی ئه ویستیت و
مال کویر ئه بی و
شـه قام ئه گری و
بالنده کان ره ش ئه پوشن و
شیعریش بوخوی هه ل ئه وه ری
تو بـه ته نـها
بای بارانی هه شتی مارس نیت
ئه ی قلپه ی شـه وانی هاوینی
پرچی شـه وانی پاییز و
کلووی بـه فری خوشـه ویستی
گه ر تو نـه بی
ئه بی کی بی
ژن، ژن، ژن، ژن
تو ژیـانی ! (شیرکو بیکه س)
و همـه رُجعت مـیکنند؛ همـهٔ آنها کـه چهلصبح،عهد خواندند. همـهٔ آنها کـه چهل سهشنبه،زیر ستیغ آفتاب و هجوم سرمای استخوانسوز،در جمکران،مـیانـهٔ حمد،صد بار تو را واسطه گرفتند و با خدا عهد بستند که:«ایـاکَ نَعبُدُ و ایـاک نَستعین» همـهٔ آنها کـه چهلصبح جمعه،از آغوش یـار بیرون زدند،از گرمای ناگزیر ... و همـه رُجعت مـیکنند؛
همـهٔ آنها کـه چهلصبح،عهد خواندند.
همـهٔ آنها کـه چهل سهشنبه،زیر ستیغ آفتاب و هجوم سرمای استخوانسوز،در جمکران،مـیانـهٔ حمد،صد بار تو را واسطه گرفتند و با خدا عهد بستند که:«ایـاکَ نَعبُدُ و ایـاک نَستعین»
همـهٔ آنها کـه چهلصبح جمعه،از آغوش یـار بیرون زدند،از گرمای ناگزیر بستر،از شیرینی رویـا،از همـهٔ غیر تو گسستند که تا بپیوندند بـه جماعتی کـه با حزنی ممتد،ندبه مـید:«اَیْنَ..اَیْنَ»و اعتراف مـید:«عَزیزٌ عَلَیَّ..عَزیزٌ عَلیَّ»
و ما و همـهٔ آنها کـه برگشتهاند
به صحن مسجدالحرام خواهیم ریخت
و رسانـهها ثبت خواهند کرد،شلوغترین تراکم جمعیتی جهان را درون حطیم.
و چاووشخوانان ما دِعبِلها،فَرَزدَقها،محتشمها،ناظمالبَکّاها،مصیبتخوانها و پیرغلامها خواهند بود.
آن روز،سیدی از مـیان ما پیش خواهد آمد،در دستانش،مجمعی از طلاست،پر از گلهای خوشعطر جهان و مـیانش،رختی از لطیفترین و روشنترین پارچهٔ دستدوزِ جهان.مـیآوریم که تا شما را از عزا درآوریم.
حتم دارم،آخرین روضه را با شما خواهیم خواند و با اشک،کعبه را از بتهای دور و برش خواهیم شست؛
و من دلم مـیخواهد قاآنی پیش بیـاید و با صدایی مردانـه،تو گویی چون زینب درون مسجد شام،برایتان بخواند:
«بارد چه؟خون! که؟دیده! چهسان؟روز و شب! چرا؟
از غم! کدام غم؟غمِ سلطان اولیـا
نامش کـه بُد؟حسین! زِ نژاد که؟از علی
مامش کـه بود؟فاطمـه جدش که؟مصطفی!
چون شد؟شـهید شد! بـه کجا؟دشت ماریـه
کی؟عاشر محرم پنـهان؟نـه! برملا
شب کشته شد؟نـه!روز چه هنگام؟وقت ظهر
شد از گلو بریده سرش؟نی نی از قفا
سیراب کشته شد؟نـه! آبش نداد؟داد!
که؟شمر! از چه چشمـه؟ز سرچشمـهٔ فنا
مظلوم شد شـهید؟بلی! جرم داشت؟نـه!
کارش چه بُد؟ هدایت، یـارش کـه بُد؟خدا
این ظلم را کـه کرد؟یزید! این یزید کیست؟
زاولاد هند، از چه؟از نطفهٔ زنا!
مـیر سپه کـه بُد؟عمر سعد! او برید؟
حلق عزیز فاطمـه نـه! شمر بیحیـا
خنجر برید حنجر او را نکرد شرم
کرد! از چه بعد برید؟نپذیرفت ازو قضا
ته شد هم از پسرانش؟بلی دو تن
دیگر کـه نـه! برادر دیگر کـه اقربا
دیگر پسر نداشت؟چرا داشت آن کـه بود
سجاد!چون بُد او بـه غم و رنج مبتلا
ماند او بـه کربلای پدر؟ نی!به شام رفت
با عز و احتشام؟نـه! با ذلت و عنا
تنـها؟نـه! با زنان حرم؛نامشان چه بود؟
زینب،سکینـه،فاطمـه،کلثوم بینوا
بود همرهش؟بلی! اطفال بیپدر
دیگر کـه بود؟تب!که نمـیگشت ازو جدا
از زینب و زنان چه بهجا مانده بد؟دو چیز
طوق ستم بـه گردن و خلخال غم بـه پا»
و کعبه،پر مـیشود از هقهق شما
و ما فریـادزنان:بس کن شاعر!
عزیز فاطمـه از دست رفت
*
مبارک باد،آغاز امامتتان حضرت آقا
Media Removed
.
.
.
.
.
السَلام عَلیَک یـاصاحِب القَلبِ الرَقٓیق
الطِفلهِ الَتی ذابَت رُوحِهاعَلی جَسَدعَلی
اَبیــهامِن کَثرَت حُبــِهاالاَبــیـهاوَمـاتـَت
عــلَی روُحـه الطاهـِره وَنفَسه الزَکـیـه
#زیـارت_نامـه_حضرت_رقیـه
.
.
.
.
.
🍇پـی نِـوشت🍇
اَیّام مـیلادپُرسَرسَعادَت فَخریـه
عٓالیـهِ،باکـــیـهِ ،عٓابدِه،شُـــجاعِه
الفَصیحِه ،بَلیغِه ،عٓاقِله ،زٓاهِده
نٓائبهُ الزَهرا،مَحبوبَة المُصطَفی
الشَهیده صِدیقه ،مُجتَهده،فَقیـه
نآبــِغه ،رِیحـانـه ،حِلیـه،شـَریفه
مَعــــصوُمـه،فاطــــِمـه ی،ناَدره
عُلیـامُخدَره #بنِت_الحُسین_رُقيه
(ســــــَلام اللّه علَـــــــیـها)
رابِه پیــــــشگاه بَقیُه اللّه اَعظَم
(عَجل اللّه تَعالی فَرجُه الشَریف)
وَدُوستداران وَمُحبین حَضــرَتش
تَبریــک وُتَهنـیت عَـرض مـیـــکنم
.
.
.
.
.
📃مِضـ٘رابُ القَلــَم📃
لالم زبان #شيخ محل منكرت شود
ميزان فهم شخص معمم #رقيه است
ديگر #سند و منطق و برهان نياز نيست
وقتي دليل #خلقت_عالم رقيه س است
هرشب بـه زير نور قمر #لطمـه زن كه بود؟
بنيـــانگذار #ماه_مــــحرم رقــــيه است
گر #روزي_ام شود دو سه دم سر دهم فقط
يك دم #علي_اصغر و يك دم رقـــيه است
#هاني_خداداد
.
.
.
.
.
.
#حضرت_بنت_الحسین_رقیـه
#انت_ربی_وانا_هرچه_صلاح_ست
#مارا_بکش_ومثله_کن_وخوب_بسوزان
#کلب_الرقیـه_سلام_الله_علیـها
#سجده_کنید_حضرت_پروردگار_را
#شاهنشاه_مخدرات_فخر_المومنات
#عمتی_المظلومـه_قلوبنا_محزونـه
#کلب_اکلاب_سیـــده_الرقیــــــه
#هرچه_دارم_ز_نخ_چادر_رقیـه_دارم
#بر_منکرین_حضرت_رقیـه_لعنت
#عصمت_الله_الکـبری_حجه_التامـه
#اللهم_لعن_جبت_و_الطاغوت
#ماهیـان_دریـا_برایت_گریـه_د
#صل_الله_علیک_یـا_اباعبدالله
Media Removed
نالد بـه حال زار من امشب سهتار من این مایـهی تسلی شبهای تار من ای دل ز دوستان وفادار روزگار جز ساز من نبودی سازگار من درون گوشـهی غمـی کـه فراموش عالمـی هست من غمگسار سازم و او غمگسار من اشک هست جویبار من و نالهی سهتار شب که تا سحر ترانـهی این جویبار من چون نشترم بـه دیده خلد نوشخند ماه یـادش بـه خیر، خنجر ... نالد بـه حال زار من امشب سهتار من این مایـهی تسلی شبهای تار من
ای دل ز دوستان وفادار روزگار جز ساز من نبودی سازگار من
در گوشـهی غمـی کـه فراموش عالمـی هست من غمگسار سازم و او غمگسار من
اشک هست جویبار من و نالهی سهتار شب که تا سحر ترانـهی این جویبار من
چون نشترم بـه دیده خلد نوشخند ماه یـادش بـه خیر، خنجر مژگان یـار من
رفت و به اختران سرشکم سپرد جای ماهی کـه آسمان بربود از کنار من
آخر قرار زلـــف تو با ما چنــین نبـــود ای مایـهی قرار دل بیقرار من
در حسرت تو مـیرم و دانم تو بیوفا روزی وفا کنی کـه نیـاید بـه کار من
از چشم خود ســـیـاه دلی وام مـیـــکنی خواهی مگر گرو بری از روزگار من
اختر بخفت و شمـــع فرومرد و همــچنان بیدار بود دیدهی شبزندهدار من
من شاهباز عرشم و مسکین تذرو خاک بختش بلند نیست کـه باشد شکار من
یک عمـــــر درون شــرار محـــبت گداختـــم که تا صیرفی عشق چه سنجد عیـار من
من شـهریـار ملک سخن بودم و نبود جز گوهر سرشک درون این شـهریـار من
Media Removed
مـی دانید این چیست؟یکی از معروف ترین نقاشی های دنیـاست : شام آخر و نقاشی لئوناردو داوینچی است. وقتی لئوناردو داوینچی این نقاشی را مـیکشید دچار مشکل جدی شد : او حتما خوبی را درون قالب عیسی و بدی را درون قالب یـهودای اسخریوطی ، دوستی کـه هنگام شام بـه عیسی خیـانت کرد،به تصویر درون مـی آورد.از ادامـه نقاشی دست کشید که تا ... مـی دانید این چیست؟یکی از معروف ترین نقاشی های دنیـاست : شام آخر و نقاشی لئوناردو داوینچی است.
وقتی لئوناردو داوینچی این نقاشی را مـیکشید دچار مشکل جدی شد : او حتما خوبی را درون قالب عیسی و بدی را درون قالب یـهودای اسخریوطی ، دوستی کـه هنگام شام بـه عیسی خیـانت کرد،به تصویر درون مـی آورد.از ادامـه نقاشی دست کشید که تا بتواند چهره های ایده آلش را به منظور این کار پیدا و طراحی کند.
روزی کـه به سرود مذهبی دسته کُر کلیسا گوش مـی داد،پسری را دید کـه تصویر مجسم عیسی بود او را بـه کارگاهش دعوت کرد.به چهره اش دقیق شد و طرح هایی از او برداشت.
سه سال گذشت.نقاشی شام آخر تقریبا تمام شده بود اما لئوناردو هنوز نتوانسته بود مدل مناسب یـهودا را پیدا کند. کاردینال،مسئول کلیسا،به او فشار آورد که تا هرچه زودتر نقاشی اش را بـه پایـان رساند .
پس از این کـه چند روز بـه جستجو پرداخت، سر انجام جوان شکسته و ژنده پوش و مستی را درون جوی فاضلابی دید. بـه زحمت دستیـارانش را متقاعد کرد او را بـه کلیسا بیـاورند چون دیگر فرصتی به منظور کشیدن طرح های اولیـه نداشت.
جوان گدا را کـه متوجه نبود درون اطرافش چه مـیگذرد،به آنجا بردند.دستیـاران،او را سر پا نگه داشتند که تا لئوناردو بتواند خطوط بی ایمانی ، گناه و تکبر را کـه به وضوح درون چهره اش نمایـان بود،به تصویر بکشد.
وقتی کارش تمام شد، جوان گدا کـه کمـی سر حال آمده بود،چشمانش را گشود و نقاشی مقابلش را دید. با لحنی آمـیخته با وحشت و غم گفت :
من قبلا این نقاشی را دیده ام!
لئوناردو با تعجب پرسید:چه وقت؟
سه سال پیش، قبل از اینکه همـه چیز را از دست بدهم.زمانی کـه در گروه کُر کلیسا مـی خواندم و زندگی ام سراسر رویـا بود،نقاشی از من خواست که تا مدل چهره عیسی شوم.
متوجه شدید !خوبی و بدی هر دو یک چهره دارند؛بستگی دارد چه وقت سر راه انسان قرار گیرند.
#از کتاب شیطان و دوشیزه پریم # پائولوکوئیلو #
Media Removed
ادغام فضاى سورئال و موسيقى ايرانى هميشـه از دغدغه هايم بود براى تجربه كردن و در اين پروژه موفق شدم با همراهى رضا موسوى، گام هايى بـه سمتش بردارم....
در همين راستا، وقتى اولين بار پيشنـهاد داديم كه بچه هاى گروه كُر تُنال گريم شوند، انتظار داشتم كه با پيشنـهادمان مخالفت شود ولى دوستان عزيزم با اشتياق پذيرفتند...
قدردان همراهى و محبت اين گروه و رهبرش دوست عزيزم ميلاد عمرانلو هستم
و واقعا سخت و دشوار هست سه بار تغيير گريم درون طول يك اجرا درون هر
شب ....
ممنونم از تيم گريم و سرپرستشان/
مجریـان گریم :
بتثابه نعیمایی
افسانـه خلفی
شیدا حیـاتی
هاتف بی آزار
طراحی و ساخت ماسک :
سمـیه فراهانی
سارا پژمانفر ...
Vocal / Salar Aghili
Composer/ Mahyar Alizadeh
Art director/ Reza Mousavi
Actor/ Maral Farjad
July 2018, Tehran, Vahdat hall
#طرحى_نو_دراندازيم #موسيقى_ايرانى #تالار_وحدت #سالار_عقیلی #مـهيار_عليزاده #كنسرت
#mahyaralizadeh #salaraghili #concert #tonal #tehran
Media Removed
بهترين مطلبی کـه دربارهی بازی ایران - مراکش خواندم؛ از احسان عبدیپور @ehsanabdipoor : • وقتي بـه بردنِ مراكش فكر مـیكنيم، ته ذهن همـه يك چيزیست كه بـه زبان نمـیآيد. راستش آن گل دقيقهی نودوپنج، يك عمل قهرمانانـه، ولي بی قهرمان بود. يك گل بالذات، صرفنظر از چگونگیش، غايت فوتبال است. اما گلي ... بهترين مطلبی کـه دربارهی بازی ایران - مراکش خواندم؛ از احسان عبدیپور @ehsanabdipoor :
•
وقتي بـه بردنِ مراكش فكر مـیكنيم، ته ذهن همـه يك چيزیست كه بـه زبان نمـیآيد.
راستش آن گل دقيقهی نودوپنج، يك عمل قهرمانانـه، ولي بی قهرمان بود.
يك گل بالذات، صرفنظر از چگونگیش، غايت فوتبال است. اما گلي كه قهرمان و ضد قهرمان نداشته باشد، درام ندارد. جمال ندارد. همانقدر ناقص و لوس هست كه ته يك فيلم جنايي، قاتل راه بيفتد بيايد خودش را بـه كارآگاه معرفي كند.
توپ كه رفت توي گل، همـه، از جاهايمان توي خانـه هايمان خيز برداشتيم ولی بعد ناگهان همـه چيز يك جور گسي شد. كمي ماسيد. حفره ايجاد شد ولي روش را با فرياد و هوار و خيابان و بوق، پُر كرديم که تا شب. شب شـهر ساكت شد و همـه يكي يكي وفتيم توي رختخوابهایمان و تنـها شديم. آنجا بود كه باز آهسته بـه خودمان گفتيم، آن گلِ لعنتي يك جوري بود، يك چيزيش بود. مثلي كه ختنـه كنون بگيري ولي كسيختنـه نشده باشد. آن سالها يك استادي داشتيم توي دانشكده مان، يك مستندي ساخته بود درباره ي پلنگ، ولي پلنگنبود.
وقتي آنجا توي سن پترزبورگ توپ گل شد و اينجا ما پريديم هوا، كسي نبود كه خودمان را توي چهره اش ببينيم. مثلا استيلي كه پريد آن سر را توي سه كُنج آمريكا زد، بعد آنطور كه با ميميكي مابين بغض و خنده و گريه و فرياد ميدويد، ما بوديم! ما توي استيلي ميدويديم و توي صورتش از خوشحالي گريه ميكرديم.
ميبينيد حتي اگر فتح كرده باشيم، و كار تمام شده باشد، سر لذت بردنش قهرمان ميخواهيم. مثلا سالهاي سال بعد كه ميخواهيم بردن مراكش را يادمان بياوريم و كيف كنيم، هِي هر بار نشان بدهيم كه دفاعشان شيرجه ميرود و توپ را ميكند توي گل خودشان؟ كجاش كيفناك است؟ ما دلمان ميخواست بابت آن گل، صاحب يك قهرمان ميشديم. يكي باشد كه همـه بـه تساوي، و در باورشان، خودشان را توي او ببينند. آن جلو بايد پرچم دست يكي باشد. يكي آن چرم را سر چوب كرده بايد باشد!
قهرمان، عدالت عاطفي مياورد. يك نفر. نبايد هم دوتا بشود. که تا همـه از يك چيزِ يك شكلِ يك جور، سهم ببرند.
آدم صاحب ميخواهد. آدم يكي آن جلو ميخواهد افسار عواطفش را بيندازد گلِ گردن او. همينجووور برويم عقب... آدم يك مبدا اَعلي ميخواهد، يك وجودي كه توي صورتش از خوشحالي گريه كند يا با گلوش فرياد بزند و فقط يكي باشد. يكي كه بـه عدالت بگويد: بشو! و بشود! چون راستش يادم رفت بگويم، كه قهرمان خودش هم نتيجه يِ بي عدالتي ست.
Media Removed
جشن امضای اینترنتی رُمان زمان زوال
.
شما عزیزان مـیتوانید با خرید این رمان از سایت نیماژ که تا تاریخ ۲۴ فروردین این کتاب را با امضای خانم شـهره احدیت و آقای #علی_ضیـا بـه یـادگار داشته باشید.
.
#زمان_زوال
اثر #شـهره_احدیت
.
معرفی:
.
رمان زمان زوال نوشتهی شـهره احدیت نظر مخاطبان بسیـاری را بـه خود جلب کرده است. درون این رمان شـهره احدیت با انتخاب سه راوی، ساختن دقیق شخصیتها، نمایش وجوه نمادین، شکلبه کشمکشهای بنیـادین، بهکارگیری تقابلهای دوگانـه و استفادهی مناسب از زمان و زبان بـه مـیزبانی خواننده مـیآید. وزیره نمایندهی سنت صرف، و زری نماد مدرنیته و تجدد هست و اطلس/ نیکی، همانطور کـه اسمش نشان مـیدهد، بین این دو دوره، همانند موجودی بیاراده، درون نوسان است. بهترین مشخصهی رمان پایـانبندی خوب آن هست که روایت را از داستانهای هم طیف خود متمایز کرده است. زمان زوال دومـین رمان درون کارنامـهی این نویسنده هست که توانسته بـه چاپ دوم خود برسد.
.
برشی از رمان «زمان زوال»
.
زنها خیلی چیزها را زودتر از مردها مـیفهمند؛ مثلا هر خطی کـه مـیافتد روی صورتشان، مـیدانند مال چیست؟ مـیدانند کدام شبها اشک پهنای صورتشان را پر کرده و سرشان را فرو کردهاند توی بالش کـه حالا شده خطی افقی بالای بینیشان یـا چروک گوشـهی چشمشان.
کم خندیدهاند اما این خطهای لبخند با بغض هم کشیده مـیشوند کنار لبها که تا آبروداری کرده باشند… .
.
@mahshad_raghebi
.
#خبرنگار_هنر
#artreporter #art_reporter
Media Removed
تو خیـابون بی حوصله داری راه مـیری
چیزی نمـیتونـه خوشحالت کنـه یـا حالتو عوض کنـه
یـهو از درون یـه خونـه این مـیاد بیرون و کلا یـادت مـیره اصلا واسه چی اومدی بیرون .
حتی وقت نکردم دوربین رو دربیـارم!
فوری با موبایل دو سه که تا شات زدم یکیشو کـه این باشـه ادیت کردم .
این چند ساله مازراتی زیـاد دیدم
ولی اعتراف مـیکنم این یکی خیلی خوشگل بود
یـا شایدم بـه چشم من خوشگل اومد
ترکیب رینگاش و رنگش مشکی بدنـه و رنگ پرتقالی داخلش حرفی واسه گفتن نمـیزاره.
حیف کـه هم مسیر نبودیم و نتونستم عکسای قشنگ تری بگیرم ازش .
گوش بـه غرش موتورش واسه انسان
حکم فلش رو واسه موبایل داره
تمامـی مشکلاتتو رفع مـیکنـه 😂😂😂
.
.
(منم اون عفاکتور سرویس مازراتی رو دیدم دوستان شما زحمت نکشید دایرکت بفرستینش😂🤩)
کلا مالک پر حاشیـه ای داره و بهتره ما هم کاری بـه این چیزا نداشته باشیم
وگرنـه هم من هم شما مـیدونیم نیـازی نیست واسه هر بار سرویس بردن چهار حلقه لاستیک رو هم عوض کنی کـه فاکتور سنگین کنی و استوریت بولد بشـه .
بگذریم .
راجع بـه مازراتی چیزی هست کـه نگفته باشید ؟
به راستی این ماشین اینقدر خوبه و خوشگل و خوش صدا!!!
ببینید دیگه مرسدس بنز اس ال چیـه!!!!!
.
شنیدم بـه شدت آمار اون چیزش بالاست...
(پ ا خ و ر ش).
.
.
نظرتون رو بنویسید.
همچنین به منظور رزرو تبلیغات هفتگی و ماهیـانـه و سفارش عاز طریق دایرکت اقدام کنید .
.
#2012 #maserati #granturismo #luxury #sedan #italy #luxurycars #iran #amazing #iran #bestcars #irancars #carsphotograph #pj_photo #peyman_jahani #carsphotopage
Media Removed
بعد از هشدار امنیتی سایت تقاطع درباره ارتباط نزدیک اپلیکیشن "تَمتَم" با ولادمـیر پوتین و دولت روسیـه، گفته شد کـه این اپلیکیشن بـه "یوری مـیلنِر" شریک تجاری "جارد کوشنر" (داماد و مشاور ترامپ) تعلق دارد.جهت اطلاع:
یک: "یوری مـیلنر" اگرچه از بنیـانگذاران مایل دات آر یو گروپ (غول اینترنت روسیـه و شرکت سازنده تَمتَم) بود، اما از مارچ ۲۰۱۲ از ریـاست و عضویت هیـاتمدیره این شرکت کنارهگیری کرد و از آن زمان هیچ ارتباط کاری با آن ندارد.
دو: "مـیلنر" که تا زمان حضور درون مایل دات آر یو گروپ ارتباط نزدیکی با مالک اصلی این کمپانی، "الیشر عثمانوف" (ثروتمندترین فرد روسیـه و متحد پوتین) داشت. او همچنین درون سال ۲۰۰۹ از سوی دمـیتری مدودوف (رییس جمـهور وقت و نخستوزیر کنونی روسیـه) بـه عنوان عضو کمـیسیون نوآوریهای این کشور منصوب شد.
سه:سرمایـهگذاری چندصدمـیلیوندلاری شرکتهای تحت مدیریت "یوری مـیلنر" درون فیسبوک و توییتر با سرمایـه "گازپروم" و "وی.تی.بی بانک" بوده کـه هر دو تحت کنترل کرملین قرار دارند.
چهار:ارتباط تجاری "جارد کوشنر" با "یوری مـیلنر" از جمله مواردی هست که داماد ترامپ را درون مظان اتهام همکاری با دولت روسیـه و الیگارشی حاکم بر این کشور قرار داده است.
توضیح تصویر: سمت راست عکسی کـه مشاهده مـیکنید اپلیکیشنهای مظنون بـه جاسوسی درون گوشی من و سمت چپ جزئیـات دلایل جاسوسی بودن اپلیکیشن تمتم است. متاسفانـه بـه غیر از اپلیکیشن تمتم قادر بـه پاک یـا دیاکتیو هیچ یک از اپلیکیشنهای موجود درون سمت راست تصویر نیستم مگر با روت گوشی.
Media Removed
#خدمتکار_و_پروفسور
رُمان خارجی
#یوکو_اوگاوا
مترجم: #کیـهان_بهمنی
نشر آموت/ چاپ دهم/ ۲۴۸ صفحه/ ۱۷۵۰۰ تومان
کیـهان بهمنی، مدرس و مترجم، تاکنون آثار نویسندگان بسیـاری را بـه فارسی ترجمـه کرده است. ترجمـه چندین اثر از نویسنده مشـهور آمریکایی، خانم آن تایلر، و آثاری از ژان اشنوز فرانسوی، سو تونگ، همـینگوی، ریچارد فورد، یوکو اوگاوا و ... درون کارنامـهی کاری او بـه چشم مـیخورد. بهمنی دانشآموختهی زبان و ادبیـات انگلیسی هست و اکنون با سمت استادیـاری درون دانشگاه بـه تدریس دروس ترجمـه و ادبیـات انگلیسی مشغول است.از دکتر کیـهان بهمنی تاکنون ترجمـهی سه کتاب «خدمتکار و پروفسور»، «انتقام» و «ی کـه پادشاه سوئد را نجات داد» درون نشر آموت منتشر شده است.
یوکو اوگاوا درون ژاپن چهرهای شناخته شده است. او درون سال ۱۹۹۰موفق بـه دریـافت جایزهی آکوتاگاوا شد کـه باارزشترین جایزهی ادبی به منظور نویسندگان جوان است. اوگاوا این رمان را درون سال ۲۰۰۴ نوشت و بلافاصله بعد از آن کتاب با تیراژ مـیلیونی (بیش از پنجاه مـیلیون نسخه) مبدل بـه پرفروشترین کتاب سال ژاپن شد.
رمان پرفروش «خدمتکار و پروفسور» داستانی هست لطیف و آرام درباره روابط دوستانـه یک ریـاضیدان و خدمتکار او. ریـاضیدانی کـه ۱۷ سال پیش درون حادثه رانندگی دچار آسیب مغزی شده و این آسیب شرایط روحی و روانی عجیبی به منظور او بـه وجود آورده است. او قادر نیست هیچ چیز جدید را بـه خاطر بیـاورد و حافظه اش فقط ۸۰ دقیقه دوام دارد. «پل استر» نویسنده معروف درباره این کتاب گفته است: « رمان خدمتکار و پروفسور، اثری هست کاملاً خلاقانـه، بینـهایت دلنشین و به شدت تکاندهنده.» از این مترجم درون نشر آموت منتشر شده است:
پیرزنی کـه تمام قوانین را زیر پا گذاشت/ کترینا اینگلمن سوندبرگ
پیرزن دوباره شانس مـیآورد / کترینا اینگلمن سوندبرگ
خدمتکار و پروفسور/ یوکو اوگاوا
انتقام/ یوکو اوگاوا
ی کـه پادشاه سوئد را نجات داد/ یوناس یوناسون
من از گردنم بدم مـیاد/ نورا افرون
www.aamout.com
کتاب های #نشر_آموت را از کتابفروشی های معتبر و شـهرکتاب های سراسر ایران بخواهید
خرید بالای صد هزار تومان ارسال رایگان
۰۹۳۶۰۳۵۵۴۰۱
کانال تلگرامـی آموت:
t.me/aamout
Media Removed
اونایی کـه قرص برنج مـیخورن، بدترین خاطره ما هستن. مریض با پای خودش مـیاد اورژانس و مـیگه من قرص برنج خوردم. هیچ علامتی هم نداره. فکر مـیکنـه زنده مـیمونـه. بعد از دو سه ساعت، علائم خودشو نشون مـیده. گاز قرص کـه توی معده آزاد مـیشـه، اکسیژن خون رو مـیگیره و ارگانهای بدن دونـه دونـه فاسد مـیشـه و از کار مـیافته ... اونایی کـه قرص برنج مـیخورن، بدترین خاطره ما هستن. مریض با پای خودش مـیاد اورژانس و مـیگه من قرص برنج خوردم.
هیچ علامتی هم نداره. فکر مـیکنـه زنده مـیمونـه. بعد از دو سه ساعت، علائم خودشو نشون مـیده. گاز قرص کـه توی معده آزاد مـیشـه، اکسیژن خون رو مـیگیره و ارگانهای بدن دونـه دونـه فاسد مـیشـه و از کار مـیافته و اینا درون حالت هشیـاری شاهد از کار افتادن ارگانهای بدنشون هستن.
اول معده، بعد قلب و کلیـه و کبد و آنقدر درد زیـاد مـیشـه کـه مغز دیگه قادر بـه پاسخگویی بـه درد نیست و اون موقع هست که بـه تدریج دچار کاهش سطح هوشیـاری مـیشن و به التماس مـیفتن کـه کمک کنیم زنده بمونن. همـه کار براشون انجام مـیدیم. شستوشوی معده، احیـا، اما مـیدونیم کـه بیفایده است.
دو سال پیش این گزارش را خواندم و گاهی کـه زندگی چنگال های فلزی زنگ زده اش را درون روح و جانم فشار مـی دهد و فکر مـی کنم امـیدی نیست یـادش مـی افتم.
یـاد آن التماس دَم مرگ. یـاد آن تقلا به منظور بازگشت بـه زندگی.ی کـه کرده حتماً پیمانـه صبرش پُر شده ولی زندگی چقدر قوی هست که درون آخرین لحظه باز التماس مـی کنی کـه برگردی...
آنـهایی کـه مدت ها نقشـه ریخته اند، نفت خریده اند و بالاخره یک روز کنج خانـه دست بـه خودسوزی زده اند، باز هم درون آخرین دقیقه ها توی کوچه مـی دوند و التماس مـی کنند نجاتشان بدهند.
این روزها مدیران زحمتکش و خدمتگزار کشور با تلاش شبانـه روزی موفق شده اند امـید مـیلیون ها ایرانی را بـه قتل برسانند. دست مریزاد دارد این همـه هنر!
حال همـه مان کمابیش شبیـه هم است. دل خسته، خرد شده زیر فشار زندگی، سرخورده از برخورد با آفتابه دزد و اختلاس گر مـیان کُپه دلار و ... اما زندگی از هر چیزی قوی تر است.
حق با آناگاوالدا بود کـه نوشت: آدمهایی کـه از بازداشتگاههای اجباری برگشتهاند دوباره زاد و ولد د. مردان و زنانی کـه شکنجه دیده بودند، کـه مرگ نزدیکانشان و سوخته شدن خانـههاشان را دیده بودند، دوباره بـه دنبال اتوبوسها دویدند، بـه پیش بینی هواشناسی با دقت گوش د و هایشان را شوهر دادند.
چرا کـه زندگی از هر چیزی قوی تر است.
با همـه دشواری این روزها و روزگار، محکم قدم برداریم، مشت گره کنیم، لبخند بزنیم و مچ لزج و چرک خورده ناامـیدی را بخوابانیم کـه آدمـی چاره ساز هست و زندگی از مرگ دوست داشتنی تر...
#محمدرضاعسگریـان
💕
Media Removed
#صبر__یعنی . . . كتب لغت پيرامون اين حديث شريف گفته اند مراد از «ساده» درون اين حديث انسان هاي كم عقل نيستند بلكه انسان هايي منظور هستند كه از دنيا غافل شده اند. یعنی كساني هستند كه از شرّ و شرورات غافل هستند و نسبت بـه مردم حُسن ظن دارند و خود را درون امور مردم درگير نمي كنند.[1] چون اينـها درون دنيا متوجه ... #صبر__یعنی
.
.
.
كتب لغت پيرامون اين حديث شريف گفته اند مراد از «ساده» درون اين حديث انسان هاي كم عقل نيستند بلكه انسان هايي منظور هستند كه از دنيا غافل شده اند.
یعنی كساني هستند كه از شرّ و شرورات غافل هستند و نسبت بـه مردم حُسن ظن دارند و خود را درون امور مردم درگير نمي كنند.[1]
چون اينـها درون دنيا متوجه امور اخروي هستند و خود را مشغول آخرت كرده اند، لذا اين گونـه انسان ها نسبت بـه امور دنيا و اشتغال بـه آن غافل هستند و به جهت غفلت و بی اعتنایی كه نسبت بـه دنيا طلبي دارند «ساده » شمرده مي شوند.[2]
در ميان روايات، حديثي مشتمل بر عبارت هست که فهم معنا را براي ما آسان کرده است
در كتاب معاني الاخبار شيخ صدوق، همين حديث با عبارتي اضافه نقل شده است.
پيامبراكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود:
داخل بهشت شدم بعد ديدم اكثر اهل بهشت از ساده لوحان هستند. (راوي گويد سؤال كردم) آنـها كيانند؟
حضرت درون جواب فرمود: منظور من از ساده لوح ، عاقل (يا عامل) درون امور خير و غافل از كارهاي شرّ است، كسي كه درون هر ماه سه روز، روزه مي گيرد.[3]
.
.
شرح حدیث رو سعی کردم خلاصه بگم: ساده بـه منظور حماقت نیست( چون درون روایـات هم داریم کـه مومن حتما زرنگ باشـه)، خیلی هارو دیدید یـا شاید خودمون هم جزو اونـها باشیم😊، طرف اصلا نمـیتونـه بد ذات باشـه، یـه آدم خوش قلب و مـهربون و با مرام و بدون شیشـه خرده، کـه نـه بهی ازار مـیرسونـه و خیرش بـه دیگران هم مـیرسه. چه بسا مورد تمسخر هم قرار بگیره با الفاظ ساده و ابله و... بـه خاطر قلب پاکش... .
.
.
علت انتخاب عهم این بود کـه مطلب کاملا جا بیوفته 😊😀
.
. . [1] . العين، الخليل الفراهيدي، ج 4، ص 55، ابن منظور، لسان العرب، ج 13، ص 477، الذهايه في غريب الحديث، مؤسسة اسماعيليان، چاپ چهارم، 1364ش، ج 1، ص 153.
[2] . ر.ك، طريحي، مجمع البحرين، ج 1، ص 246؛ و ابن منظور، لسان العرب، ج 13، ص 477.
[3] . صدوق، معاني الاخبار، دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوم، 1377ش، ج 2، ص 22.
.
.
.
کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد
اللهم_صل_على_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
اللهم_عجل_الولیک_الفرج
دوستای_خوبتونو_تگ_کنید
Media Removed
#خدمتکار_و_پروفسور
رُمان خارجی
#یوکو_اوگاوا
مترجم: #کیـهان_بهمنی
نشر آموت/ چاپ دهم/ ۲۴۸ صفحه/ ۱۷۵۰۰ تومان
کیـهان بهمنی، مدرس و مترجم، تاکنون آثار نویسندگان بسیـاری را بـه فارسی ترجمـه کرده است. ترجمـه چندین اثر از نویسنده مشـهور آمریکایی، خانم آن تایلر، و آثاری از ژان اشنوز فرانسوی، سو تونگ، همـینگوی، ریچارد فورد، یوکو اوگاوا و ... درون کارنامـهی کاری او بـه چشم مـیخورد. بهمنی دانشآموختهی زبان و ادبیـات انگلیسی هست و اکنون با سمت استادیـاری درون دانشگاه بـه تدریس دروس ترجمـه و ادبیـات انگلیسی مشغول است.از دکتر کیـهان بهمنی تاکنون ترجمـهی سه کتاب «خدمتکار و پروفسور»، «انتقام» و «ی کـه پادشاه سوئد را نجات داد» درون نشر آموت منتشر شده است.
یوکو اوگاوا درون ژاپن چهرهای شناخته شده است. او درون سال ۱۹۹۰موفق بـه دریـافت جایزهی آکوتاگاوا شد کـه باارزشترین جایزهی ادبی به منظور نویسندگان جوان است. اوگاوا این رمان را درون سال ۲۰۰۴ نوشت و بلافاصله بعد از آن کتاب با تیراژ مـیلیونی (بیش از پنجاه مـیلیون نسخه) مبدل بـه پرفروشترین کتاب سال ژاپن شد.
رمان پرفروش «خدمتکار و پروفسور» داستانی هست لطیف و آرام درباره روابط دوستانـه یک ریـاضیدان و خدمتکار او. ریـاضیدانی کـه ۱۷ سال پیش درون حادثه رانندگی دچار آسیب مغزی شده و این آسیب شرایط روحی و روانی عجیبی به منظور او بـه وجود آورده است. او قادر نیست هیچ چیز جدید را بـه خاطر بیـاورد و حافظه اش فقط ۸۰ دقیقه دوام دارد. «پل استر» نویسنده معروف درباره این کتاب گفته است: « رمان خدمتکار و پروفسور، اثری هست کاملاً خلاقانـه، بینـهایت دلنشین و به شدت تکاندهنده.» از این مترجم درون نشر آموت منتشر شده است:
پیرزنی کـه تمام قوانین را زیر پا گذاشت/ کترینا اینگلمن سوندبرگ
پیرزن دوباره شانس مـیآورد / کترینا اینگلمن سوندبرگ
خدمتکار و پروفسور/ یوکو اوگاوا
انتقام/ یوکو اوگاوا
ی کـه پادشاه سوئد را نجات داد/ یوناس یوناسون
من از گردنم بدم مـیاد/ نورا افرون
www.aamout.com
کتاب های #نشر_آموت را از کتابفروشی های معتبر و شـهرکتاب های سراسر ایران بخواهید
خرید بالای صد هزار تومان ارسال رایگان
۰۹۳۶۰۳۵۵۴۰۱
کانال تلگرامـی آموت:
t.me/aamout
.
السلام عليك يااباعبدالله
مـهدی مقیمـی
نسبت بـه قبل بس کـه تو تغییر کردهای
بالای نیزه دیده بـه تو دوختم حسین
یک روح درون دو تن همـهاش نقل ما دوتاست
تو درون تنور رفتی و من سوختم حسین
من زینبم کـه طاقت کوچکترین خراش
بر روی مصحف بدنت را نداشتم
با دیدنت بـه نیزه کنار آمدم ولی
دیگر توقع زدنت را نداشتم
جانا ز روی نیزهی اعدا نگاه کن
مانند تو عزیز دلم دلشکستهام
گر تو سرت بـه سنگ حرامـی شکستهای
من هم سرم بـه چوبهی محمل شکستهام
بر روی نیزه آمدهای پا بـه پای من
گاهی عقب مـیافتی و گاهی جلوتری
دشمن خیـال کرده کـه من بیکسم حسین
بر روی نیزه هم تو مرا سایـهی سری
مـیخواستم ببوسمت اما دلم شکست
وقتی کـه دیدمت پُرِ خاکستر تنور
مبهوت ماندهام من و اما سهسالهات
لحظه بـه لحظه بوسه بـه تو مـیدهد زدور
#نوکری_ارباب_شرف_ماست
#یـاحسین
#لبيك_يا_حسين
#یـازینب
Media Removed
.
خلاصهای از سخنرانی حجت الاسلام انجوی نژاد
پیرامون مسائل اقتصادی، شرایط جامعه و اشرافیت مسئولین
۹۷/۴/۱۶
مشکل اصلی، نداشتن کار است!
با حاج حسین یکتا صحبت مـی کردم، مـی گفت : «الان مشکل آب خرمشـهر بُلد شده، و الا مشکل اصلی آن جا و خیلی از جاهای کشور، این هست که کار ندارند!»
مشکل اقتصادی و بیکاری، مشکلی جدی است. .
» درون مملکت سه قشر داریم : .
» قشر اول : بـه شدت محرومند. .
» قشر دوم : امثال من و شماییم. این قشر گیر هستند.
لباس و خانـه و ... دارند، اما نیـازهای دیگری دارند. این قشر به منظور یک زیـارت رفتن گیر هست و پول ندارد کـه برود! به منظور تفریح ساده و مسافرت گیر است!
این درصد دوم، خیلی زیـادند! فقیر و بدبخت نیستند، اما درون زندگیشان مـی لنگند.
.
» 99درصد مسئولین ما متمول هستند!!
» قشر سوم : متمول غرق درون رفاهند.
بعد از چهل سال انقلاب، 99درصد مسئولین ما از این گروه سومند! به آن یک درصد هم پیشنـهاد شده، خودشان آدم بودند و نرفتند! خانواده این مسئولین هیچ مشکل اقتصادی، رفاهی، آموزشی، تفریحی ندارند!
وقتی حاکمان ما این گونـه باشند، من و شما چه امـیدی داشته باشیم؟!
.
بنده، همـین فردا دوتا چیز بـه درد بخور داشته باشم، مـی فروشم و به فقرا مـی دهم. یک تلویزیون داریم، این هم مـی دهم، حداقل یک نفر کـه مـی تواند نگاه کند! شما هم، لوازم های اضافیتان را کم کنید. » امکانات رفاهی مسئولین ارث پدرشان نبوده، از بَرِ من و شما خورده اند!
.
اگر قرار بود مسئولین با غر زدن های ما درست شوند، درست شده بودند! الان سال 97 هست و وضع مسئولین ما از نظر امکانات رفاهی بهتر از 87 است، 87 از 77 بهتر، 77 از 67 بهتر، 67 از 57 بهتر!
.
بنده مـی خواهم از فردا صبح هرچه مربوط بـه خودم است، بفروشم. چطوری شماها اسمتان امام حسینی است؟! چطور شب خوابتان مـی برد؟! چطور این لقمـه ها از گلویتان پایین مـی رود؟! عده ای درون شیراز درون فقر مطلق بـه سر مـی برند! تلویزیونی نیست کـه بچه نگاه کند! الهی بـه حق حضرت زهرا(س) خدا روز قیـامت شمر را ببخشد، این مسئولین مفت خور ما را نبخشد! بهترین پرواز، بهترین غذا، بهترین مکان و ... را دارند!
.
چرا که تا به حال حقوق مسئولی قطع نشده است؟!
مسئولین، خودشان و خانواده شان بـه مال حرام و مفت خوری عادت کرده اند! درون عمرشان گرما، سرما، بی آبی، هیچ ناراحتی به منظور رسیدن بـه هیچ تفریحی نکشیده اند!!! انقلاب کردیم کـه آقایـان از جیب ما بخورند و همـه کاره بشوند! خانواده هایشان هم کـه اغلب دارند در خارج تحصیل مـی کنند!
ادامـه مطلب درون :
http://rahpouyan.com/page.asp?tid=7370
#کانونفرهنگیرهپویـانوصالشیراز
#حجتالاسلامانجوینژاد
بار و بندیل سبک مـی کنی و مـی بَریش
مرگِ قشنگی کـه به آن دل بستم
دستِ کم هر دو سه شب سیر بـه فکرش هستم
گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم
به سَرم مـی زند این مرتبه حتما بپرم
چمدان دستِ تو و ترس بـه چشمان من است
این غم انگیزترین حالتِ غمگین شدن است
بی تو با من با بدن ِ خیـابان چه کنم
با غم انگیزترین حالتِ تهران چه کنم
پ ن1:آهنگ امـیر عظیمـی بی تو پیشنـهاد دانلود
پ ن2: خیلی دوس داشتم یـه چند سالی رو مثل این کلیپ برگردونم عقب
پ ن3:تهران داره بـه سمت فنا مـیره هر شب بدتر از شب قبل مـیشـه
#پا_نویس_درد #پانویس_درد #تهران
Media Removed
. نیکولا تسلا: زندگی خارقالعادۀ یک دانشمند مدرن . امروز سه شنبه ۱۰ جولای ۲۰۱۸ برابر با صد و شصت و دومـین سالروز تولد نیکولا تسلا فیزیکدان برجسته و پیشگام تولید، انتقال و استفاده از جریـان الکتریکی متناوب مـیباشد. نیکولا تسلا بـه هشت زبان صحبت مـی کرد؛ اولین موتوری را ساخت کـه با جریـان متناوب کار ... .
نیکولا تسلا: زندگی خارقالعادۀ یک دانشمند مدرن
.
🔸امروز سه شنبه ۱۰ جولای ۲۰۱۸ برابر با صد و شصت و دومـین سالروز تولد نیکولا تسلا فیزیکدان برجسته و پیشگام تولید، انتقال و استفاده از جریـان الکتریکی متناوب مـیباشد. نیکولا تسلا بـه هشت زبان صحبت مـی کرد؛ اولین موتوری را ساخت کـه با جریـان متناوب کار مـی کرد؛ فناوری ارتباط بیسیم را درون فواصل دور ایجاد کرد؛ تقریبا ۳۰۰ اختراع ثبت کرده است؛ ادعای ساخت اَبَراسلحهای را کرد کـه به کل جنگها پایـان مـی دهد؛ همـه این حقایق بـه این نابغه مربوط مـی شود. شگفتزده شدید؟ بیشتر افراد نام او را شنیدهاند، اما عدۀ اندکی از جایگاه او درون علم و فناوری مدرن آگاهی دارند.
.
🔹تسلا شخصی بزرگ و قابل تقدیر بود. بـه گفته خودش، حافظهای تصویری داشت و همـین عامل بـه او کمک مـی کرد که تا کل کتابها را حفظ نماید. او همچنین مدعی شد کـه بسیـاری از ایدههای فوقالعادهاش درری از ثانیـه بـه ذهنش خطور کردهاند. او گفت کـه قبل از اقدام بـه ساخت نمونـههای اولیـه، تصاویری جامعی را از اختراعاتش را درون ذهنش متصور مـی شد. درون نتیجه، او نقاشیهایی از طرحهایش نمـی کشید.
.
🔸تسلا با قدی ۱ متر و ۸۸ سانتیمتر، شخصی خوش قیـافه بود و در مـیان زنان محبوبیت بالایی داشت. اگرچه او هیچگاه ازدواج نکرد، اما مدعی شد کـه تجردش نقش مـهمـی درون خلاقیتش داشت. شاید بـه دلیل بیماری مرگبارش درون دوران نوجوانی از مـیکروبها واهمـه داشت و در رعایت بهداشت دقت زیـادی بـه خرج مـی داد. این مانعی به منظور گسترش روابط مـیان فردی تسلا بود. او فوبیـاهای خاصی هم داشت؛ مثلا از مروارید متنفر بود و از هر زنی کـه مروارید بـه دور گردن انداخته بود، دوری مـی ورزید.تسلا اعلام کرده بود کـه ایدههایش درون تنـهایی بـه ذهنش خطور مـی کرد. ناگفته نماند کـه او فردی گوشـهگیر نبود و در مـهمانیهای شامـی کـه مـیزبانی آنـها را بر عهده داشت، با تعداد زیـادی از مشاهیر عصر خود بـه بحث و تعامل اجتماعی مـی پرداخت. او درون تولد ۷۵ سالگیاش یک نامـه تبریک از اینشتین دریـافت کرد کـه در کاوِر مجله تایم چاپ شده بود...
.
این مقاله را بصورت کامل درون سایت بخوانید:
bigbangpage.com/?p=72840
.
#نیکولا_تسلا
#bigbangpage
#nikolatesla
Media Removed
. مختصر تفسير دعای روز اول ماه رمضان درون بيان آيت الله مجتهدى تهرانى : . ️اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِيَامِي فِيهِ صِيَامَ الصَّائِمِينَ وَ قِيَامِي فِيهِ قِيَامَ الْقَائِمِينَ وَ نَبِّهْنِي فِيهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِينَ وَ هَبْ لِي جُرْمِي فِيهِ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ وَ اعْفُ ... .
📣
مختصر تفسير دعای روز اول ماه رمضان درون بيان آيت الله مجتهدى تهرانى :
.
⭐️اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِيَامِي فِيهِ صِيَامَ الصَّائِمِينَ وَ قِيَامِي فِيهِ قِيَامَ الْقَائِمِينَ وَ نَبِّهْنِي فِيهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِينَ وَ هَبْ لِي جُرْمِي فِيهِ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ وَ اعْفُ عَنِّي يَا عَافِياً عَنِ الْمُجْرِمِينَ
خدايا روزه ام را درون اين ماه روزه روزه داران قرار ده، و شب زنده داری ام را شب زنده دارى شب زنده داران، و بيدارم كن درون آن از خواب بی خبران، و ببخش گناهم را درون آن اى معبود جهانيان، و از من درگذر، اى درگذرنده از گنـهكاران.⭐️صائمين چه كسانی هستند؟ سه نوع روزه داريم؛ روزه عام، روزه خاص، روزه خاص الخاص.
روزه عام همان روزهای هست كه عموم مردم مـیگيرند؛ نمـیخورد و نمـیآشامد، ولی متاسفانـه بـه نامحرم هم نگاه مـیكند؛ گناه هم مـیكند؛ حجاب را مراعات نمـیكند. بنابراين روزه عام روزهای هست كه انسان تنـها از اموری كه روزه را باطل مـیكند، خودداری مـینمايد.
روزه خاص، روزهای هست كه روزهدار علاوه بر اينكه از خوردن و آشاميدن خودداری مـی كند، اعضاء و جوارحش هم روزه دارد؛ چشمش را هم از معصيت مـی بندد؛ سحر كه روزه مـیگيرد نيت مـیكند كه خدايا من همـه اعضا و جوارحم روزه است؛ گوشم غيبت نمـی شنود، زبانم غيبت نمـی كند و ... اين روزه خاص است.
در حديث هست كه وقتی روزه مـیگيری، بايد گوش تو هم روزه باشد - از گناهان مربوط بـه گوش مثل گوش بـه غيبت و... - جدا پرهيز كنيد، چشمت هم بايد روزه باشد، پوستت هم بايد روزه باشد؛ موی سرت هم بايد روزه داشته باشد؛ خانم ها بايد حجابشان را رعايت كنند. اين نكته را بايد توجه داشته باشيم كه تعيين حدود حجاب بر عهده مرجع تقليد است،بانوان بايد مرز حجاب خود را از مرجع تقليدشان بپرسند.مراجع تقليد اسلامشناس هستند و هر كسی نمـیتواند خودش درون مسايل دينی رای دهد.
روزه خاص الخاص، روزهای هست كه غير از خدا هيچ چيز ديگری درون دل روزهدار نباشد؛ .اگر درون ماه رمضان همـه كار ها به منظور خدا باشد، روزه خاصالخاص تحقق مـیيابد و از اين رو درون دعا از خدا مـیخواهی: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِيهِ صِیَامَ الصَّائِمِينَ؛ يعنی خداوندا روزه مرا روزه خاص الخاص قرار بده». -فرودگاه ايمان را به منظور نزول ملائكه باز نگه داريم
بايد دلهای خود را به منظور خدا خالی كنيم، ملائكه شب احياء فرود مـیآيند، 🆔:
@mojtaheditehrani_ahmad
١ رمضان
٢٧_٠٢_٩٧
.
#آيت_الله_احمد_مجتهدى_تهرانى
#رحمت_الله_عليه
#رضوان_الله_عليه
#روز_اول_ماه_رمضان
#اللهم_صل_على_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
Media Removed
کاری کـه اختلاس کرد! بُرش اول: منزل یکی از ریش سفیدان فامـیل دعوتیم، ناگهان زنگ درون به صدا درون مـی آید، همسر صاحبخانـه آیفون را خیره خیره مـی نگرد و رو بـه شوهرش مـیگوید مامور کمـیته امداد هست و آمده صندوق صدقات کوچکی کـه گوشـه حیـاط خانـه آویزان هست را خالی کند، ناگهان صاحبخانـه با دست بـه پیشانی اش مـیزند کـه ای وای ... کاری کـه اختلاس کرد!
بُرش اول:
منزل یکی از ریش سفیدان فامـیل دعوتیم، ناگهان زنگ درون به صدا درون مـی آید، همسر صاحبخانـه آیفون را خیره خیره مـی نگرد و رو بـه شوهرش مـیگوید مامور کمـیته امداد هست و آمده صندوق صدقات کوچکی کـه گوشـه حیـاط خانـه آویزان هست را خالی کند، ناگهان صاحبخانـه با دست بـه پیشانی اش مـیزند کـه ای وای اون صندوق کاملاً خالیست و در این چند ماه هیچ پولی درون آن نریخته ام، یکدفعه پسر مـهندس بیکار خانواده مـیگوید؛ ولش کن بابا برن از ب.ز. بگیرن!!! برش دوم؛
در صف نانوایی ایستاده ام، نان تافتونی کـه در چند سال پیش با کمترین قیمت مـیشد خرید الان بـه هفتصد تومن رسیده است! کارتُون خوابی کـه دندانـهایش را فدای مواد کرده،رو بـه شاطر کرده و مـیگوید؛ اوستا یـه دونـه نون بهم بده چند روزه چیزی نخوردم، دارم مـیمـیرم... شاطر با اکراه نانی را از زیر پیشخوان نانوایی کـه وسطش سوخته و معلوم هست برای نان خشکی کنار گذاشته بـه مرد ژولیده مـیدهد!
مرد نگاهی بـه نان مـیکند و مـیگوید؛ حاجی اینو کـه سگ نمـیخوره، خدا خیرت بده یـه دونـه داغشو بده!
شاطرِ عصبانی فریـاد زنان مـیگوید؛ برو گمشو همـینم از سرت زیـاده، برو از اونـها کـه دارن مملکتو مـیبرن و مـیخورن نون بگیر!!! بُرش سوم:
در تره باری مشغول جدا خیـار و گوجه هستم، مردی وارد مـیشود و چشمش بـه سینی باقالی مـی افتد و رو بـه صاحب مغازه کرده و مـیگوید: حاجی باقالی دیروز دو تومن بود، حالا شده سه تومن؟! فروشنده درون پاسخ با طعنـه مـیگوید؛ مگه خبر نداری سیل اومده، بار نمـیاد، همـینم بـه زور گیر آوردم!
خریدار تعجب کنان پاسخ مـیدهد: کِی سیل اومده؟ کجا؟ چرا خبردار نشدیم؟ قبلنا کـه سیلی، زلزله ای مـیومد همـه جا چادر مـیزدن پول جمع مـی، اگه سیل اومده بعد چرا خبری نیست؟! فروشنده با لبخند تمسخر آمـیزی گفت:ای آقا اونقدر دزدیدن کـه دیگه روشون نمـیشـه از ملت گدایی کنن!!! بله اختلاس فقط بـه یغما رفتن ثروت ملی نبود، آنچه بیشتر و مخربتر از بُعد اقتصادی رُخ مـی نماید، نابودی فرهنگ بخشندگی مردم کشور است، شاید شما هم با این تصاویری کـه گفتم روبرو شده باشید و اکنون حتما پرسید کـه چگونـه مردمـی کـه برای کمک بـه جبهه ها، زلزله های رودبار و بم، حتی به منظور افغانستان پول جمع مـی و کامـیون کامـیون اجناس مـیفرستادندبه جایی از بی تفاوتی رسیده اند کـه حاضر نیستند سرسوزنی ببخشند!!! ، کاری کـه اختلاس کرد مـهمتر و عمـیقتر از بـه تاراج رفتن ثروت است، نابودی فرهنگ بخشیدن درون اطراف ماست!
کمـی بیشتر دقت کنید سنگدلی بیشتر شده است!!!
@vahid.amiri.official
@alirezabeyranvand.official
دوستان سُرخدل عصر گرم تابستونیتون بـه شادی بعد گل چهارم بـه کیسه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@ivankovic_branko
@[email protected]_jalal_hosseini4 @[email protected]_mahini_13 @[email protected] @[email protected]_ahmadzadeh10 @[email protected] @[email protected] @[email protected]_khalilzadeh @[email protected] @[email protected] @[email protected] @[email protected] @mstile7 @[email protected] @[email protected]__ali @[email protected] @[email protected] @[email protected] @hamedtehrani7 @[email protected] @[email protected] @hosseinhedayatidoolabi
______
#fcperspolis
#fcpersepolis_champion
#fcpersepoliis
#fcpersepolis
#perspolis_champion
#perspolis_iran
#perspolis_tehran
#afc
#fifa
#پرسپولیس
#پرسپولیس_قهرمان
#پرسپولیس_تهران
#پرسپولیس_ایران
#شیشتایی_چهارتایی
#دسته_سه
#ده_دقیقه_ده_نفره
#دکتر_طاهری
#برانکو_ایوانکویچ
#هرچی_برانکو_بگه
#تیم_و_ببین_یـاعلی
#پرسپولیس
#پرسپولیس_قهرمان
#پرسپولیس_تهران
#پرسپولیس_ایران
#شیشتایی_چهارتایی
#دسته_سه
#ده_دقیقه_ده_نفره
#دکتر_طاهری
#برانکو_ایوانکویچ
#هرچی_برانکو_بگه
#تیم_و_ببین_یـاعلی
#تیم_ملی_پرسپولیس
#کانون_هواداران_باشگاه_پرسپولیس
#کمـیته_مجازی_کانون_هواداران_پرسپولیس
#پرسپولیس_کبیر
#پرسپولیسی_به_رنگ_خون
#طوفان_سرخ_آسیـا
#مکتب_شاهین
Media Removed
. از همـه گلایـه کردیم و الان تیغ تیز انتقاد را بـه سمت خودمان مـیگیرم. دوستان،همراهان و عزیزان حال راهروهای کناری خوابگاه مفتح از این ویدیو و عها بـه مراتب خراب تر است. ظاهرا تشخیص عزیزانِ( نـه همگان) ساکن مفتح این بوده کـه سطل زباله ها را بی مصرف شمرده و سنگ فرش را لایق زباله های خویش بدانند... بدا بـه ... .
از همـه گلایـه کردیم و الان تیغ تیز انتقاد را بـه سمت خودمان مـیگیرم. دوستان،همراهان و عزیزان حال راهروهای کناری خوابگاه مفتح از این ویدیو و عها بـه مراتب خراب تر است. ظاهرا تشخیص عزیزانِ( نـه همگان) ساکن مفتح این بوده کـه سطل زباله ها را بی مصرف شمرده و سنگ فرش را لایق زباله های خویش بدانند... بدا بـه حال ما
.
.
.
پ.ن. : این راهرو درون زیر پنجره های اتاق های سیزده طبقه خوابگاه مفتح قرار داشته و با پرتاب زباله از پنجره ها،زباله ها درون این مکان فرود مـی آیند.
.
پ.ن. : هر دو یـا سه روز تمامـی این راهرو تمـیز مـی گردد...های،د ر دو یـا سه روز!!!
Media Removed
. بـه صورتم دست مـیکشد. چشم کـه مـیگشایم لبخندش جوری کِش مـیآید کـه قند توی دلم آب مـیکند. چشمهایش برق مـیزنند. نگاهش آنقدر مغرورانـه هست که زبانم بـه گفتن نمـیچرخد. نمـیدانم آخرین بار کجا دیده بودمش؟ طرهای مو روی صورتش افتاده و موج خورده. چند بلور برفموهایش خزیدهاند. آرام طره مویش را کنار ... .
به صورتم دست مـیکشد. چشم کـه مـیگشایم لبخندش جوری کِش مـیآید کـه قند توی دلم آب مـیکند. چشمهایش برق مـیزنند. نگاهش آنقدر مغرورانـه هست که زبانم بـه گفتن نمـیچرخد. نمـیدانم آخرین بار کجا دیده بودمش؟ طرهای مو روی صورتش افتاده و موج خورده. چند بلور برفموهایش خزیدهاند. آرام طره مویش را کنار مـیزند و انگشتش را که تا پشت گوشش مـیکشد. طره مو همچون کودکی لجباز دوباره برمـیگردد همانجایی کـه بود. دست مـیکشد روی تنم و مـیگوید: «چقدر تنت سرده» چیزی از سرمای تنم نمـیفهمم، تنـها این را مـیدانم کـه هر بار دست روی تنم مـیکشد گُر مـیگیرم. با مـهربانی چند بار صورتم را نوازش مـیکند، انگار کـه بخواهد مژهای از گوشـه چشمم بردارد آرام آرام صورتم را مـیکاود. بی آنکه فکر کنم مـیپرسم: «حوصله کافه داری؟» پاسخم را نمـیدهد. دو سه قدم عقب مـیرود و چشم تنگ مـیکند. چیزی توی دلم فرو مـیریزد. با خودم مـیگویم: «حتما حرف بدی زدم» چیزی نمانده کـه از شرم آب شوم. دوباره نزدیکم مـیآید و دست مـیکشد روی تنم. اما این بار لبخند نمـیزند، حتی مرا نگاه هم نمـیکند. سر بـه زیر افکنده و با نگاهش دستش را کـه روی تنم مـیکشد دنبال مـیکند. لال شدهام. مـیدانم اگر دهان بگشایم باز حرفی خواهم زد کـه او را از خودم برانم. آنقدر زیباست کـه نمـیتوانم از او چشم بردارم. هر بار کـه لبخند مـیزند بیاختیـار دلم مـیتپد و آنقدر پلک نمـی که تا چشمم مـیسوزد و گوشـهاش خیس مـیشود. زیـاد لبخند نمـیزند. اما هر بار کـه مرا نگاه مـیکند گوشـه لبش چین مـیخورد. نکند صورتم خندهدار شده؟ نکند دماغم آنقدر بزرگ و چاق هست که خندهاش مـیگیرد؟ نکند گنجشکی روی سرم خودش را خالی کرده باشد؟ یکهو صورتش را نزدیک صورتم مـیآورد و مـیگوید: «تو خیلی خوبی!» گرمای نفسش بوی بهار نارنج مـیدهد. از شرم چشمهایم را مـیبندم و بهار نارنج را که تا آخر بو مـیکشم. چشم کـه مـیگشایم نمـیبینمش. ترس همـه وجودم را مـیخورد. کجاست؟ نکند از اینکه چشمهایم را بستم دلخور شده؟ حتی یـارای این را ندارم کـه سر بچرخانم و پیاش بگردم. همچون آدمـی یخزده زل زدهام بـه روبهرو. دلم مـیخواهد صدایش سرم بیـاید. با خودم عهد مـیکنم این بار اگر ببینمش بگویم کـه چقدر دوستش... یکهو بوی بهار نارنج از کنار گوشهایم مـیخزد و در مشامم مـیرود. دست مـیکشد روی شانـههایم و مـیگوید: «شیفتهات شدم» صدای خودش است. آرام آرام دورم مـیگردد و دوباره روبهرویم مـیایستد. حالا بلورهای برف بیشتری روی موهایش نشستهاند. همانطور کـه نگاهم مـیکند دستهایش را همچون صلیب مـیگشاید و خودش را روی برف مـیاندازد.
.
بقیـه درون کامنت 👇👇
Media Removed
بارها گفتم.اما شاید اینبار متفاوت باشـه.از دو سالگی کـه با بهنامِ بچه ی آبودان دوست شدیم ریتم بندری و ضرب تیمپو و نی انبون تزریق شد تو خونم.البته کـه ضرب تیمپوی ما قابلمـه و حلبی بود و نی انبونم با دهن مـی زدیم.دو که تا پسر بچه ی کچل کـه توی ایستگاه چهار ، کاشی زنیِ شیراز صبح که تا شب اینور و اونور مـی رفتن و بندری مـی ... بارها گفتم.اما شاید اینبار متفاوت باشـه.از دو سالگی کـه با بهنامِ بچه ی آبودان دوست شدیم ریتم بندری و ضرب تیمپو و نی انبون تزریق شد تو خونم.البته کـه ضرب تیمپوی ما قابلمـه و حلبی بود و نی انبونم با دهن مـی زدیم.دو که تا پسر بچه ی کچل کـه توی ایستگاه چهار ، کاشی زنیِ شیراز صبح که تا شب اینور و اونور مـی رفتن و بندری مـی خوندن و دس مـی زدن.همـین اوضاع بود که تا دبیرستان.برای همـه ی اعضای محل رو ملودیـهای محمودجهان خدا بیـامرز و سندی و اینا شعر مـی ساختیم و مـی خوندیم.با پویـان و وحید فقها زاده و محمود نسیمـی و احمد صفاری و بقیـه..با همون حال و هوا اومدم دانشگاه.دانشکده ی هنرهای زیبا.کنار یـه عالمـه آدم خفنِ تئاتر کارکرده و من ِ آماتور کـه فقط بندری زده بودم و اصلا نمـی دونستم تئاتر چی هست.روزای اول کـه داغون شدم.گفتم من کجا اینا کجا.اما یواش یواش حال و هوای جنوب و قدرت فرهنگش بـه کمکم اومد.همون بندریـای محله رو اینبار تو دانشکده و تو اردوها مـی خوندم و بقیـه دیدن کـه نـه...جنوب یـه ایطور چیزایی تو خودش داره بِرِی خودش.بقیـه هم جذب شدن.سلطون و شاپیری و نائل و چراغی و البته فرید نیکجو کـه خودش از قلب جنوب اومده بود...خلاصه کـه همون شَپَکای بندری نجاتم داد.یـه شب حوالی سال هشتاد ، هشتاد و یک رفتم تالار وحدت.یـه فستیوال موسیقی محلی بود.شبِ بوشـهر.به زور بالکن سه جا پیدا کردم.عشششق کردم از اجراشون.یـه گروه بی نظیر کـه الان مـی دونم اسمش لیـان بوده.به هر چه مـی پرستید قسم همون شب تو دلم گفتم یـه روزی من روی این سن با اینا بندری مـی و مـی خونم..و حالا بعد از پونزده سال ممد بحرانی قراره با گروه لیـان بزنـه و بخونـه.اونم کجا ...لندن...وِی ی ی.نمـی دونم جهان چطور چرخید و چطور قراره بچرخه.اما درون حیرتم حسابی.و البته پر از اضطراب و استرس کـه چطوری قراره کنار محسن شریفیـان و همایون نصیری و این غولا برم رو سن...یـا خدااا..خلاصه کـه محتاجیم بـه دعا..اگه اونورا زندگی مـی کنین و حال و حوصله اش رو داشتین.قدمتون رو چشم ما...
.
ورق بزنید عکسها رو.
من و بهنام...اون سالها و الان...حیـاط خونـه ی اون سالهامون کـه الان دیگه دارن خرابش مـی کنن وآپارتمان مـی سازن و همـین دو سه که تا درختِ توی حیـاطش مونده💚🙏
Media Removed
مَه یـادِه کَیدو اَندِم هَمَه کـَس دِلـُشُو خَش اَند/ کـه شَفهمـی غُصَّه چَی آخ هَمَه کِس دِلـُشو خَش اَند/ دِل مَردیـاشو صافند چش نامحرم شُوناکِه/ که تا که چِش تاریک اَبـُئِس هر کی اَپَهلوی زِنَشَند/ کمک یکدِگـَه شاکِه وَسِ هر کاری وَسِ هر کَری شاکِه که تا ابد شُه ته چش اند/ صبح وَگـَّه مردیـاشو ... مَه یـادِه کَیدو اَندِم هَمَه کـَس دِلـُشُو خَش اَند/
که شَفهمـی غُصَّه چَی آخ هَمَه کِس دِلـُشو خَش اَند/
دِل مَردیـاشو صافند چش نامحرم شُوناکِه/
تا کـه چِش تاریک اَبـُئِس هر کی اَپَهلوی زِنَشَند/
کمک یکدِگـَه شاکِه وَسِ هر کاری وَسِ هر کَری
شاکِه که تا ابد شُه ته چش اند/
صبح وَگـَّه مردیـاشو هرکدوم یک کَری شاکِه/
مَشغلوم خَرَک شَلونا قَمبَرو اَکار شَل اَند /
مش رضا بَچا شَبارَند مَحدِسَن اَ دور کـَهرند
مُصَّفی بِرَدَه شَزَت سید مرتضی اَتِکِ شَل اَند /
زینیـاشو هَمَه اَمدِه دو سه که تا بِچ شُوخِشاره
بِچیـا تمبونِ پَکوَایی شوپاوُ هر کی اَ کـَنگِ نَنَش اَند/
مانساء اَفِکرِ اَو اند نُصرَتو شَمَد شَوادُوت
زیوَرو اَدَور پاتیل شا بی بی اَوَرِ تَش اَند /
سر شومُو کـه اَبُئِس یک سفرة دراز و گَپاَگـَه
که چی شَی نی اَند ولی بَخُدا دلشو خش اند/
مای زَمِسّو کـه مَگو شلغم اَتش شانا
همشآخ قربون منقلیـاشو کـه پر خُرگِ تَش اَند/
از اِ دَورَی چه بُگـُیم درده دِلـُم چُو بُکُنِم
هَمَه غُصَّه هَمَه غم آخ هَمـی دَورة چِه خَش اَند/
سروده ای بـه گویش #لاری
Media Removed
.
اَللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ سَيِّدِ النَّبِيّينَ، وَوَصِيِّ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ
.
.
باید بچشد گرمـیِ طوفانِ نجف را
هرکه ندارد تبِ سلطان نجف را
ما را نـه فقط بر سرِ این سفره نشاندند
خورده هست نبی هم کفی از نان نجف را
بخشید خدا اولِ این ماهِ مبارک
پیش از همـهی خلق مسلمان نجف را
مـیخواست ببینیم کریمـیِ علی را
رو کرد خداوند حسن جانِ نجف را
یک روز بیـاییم و بسازیم مدینـه
بالای سرِ فاطمـه ایوانِ نجف را
دیدیم همـه سروری آلِ علی را
اول پسرِ مادریِ آل علی را
نامت بـه لبم آمد و چسبید لبانم
انگار پُر از قندِ مُکرر شدم امشب
من از جبروت و جلواتِ تو شنیدم
ای عشق بـه من حق بده کافر شدم امشب
باید کـه ببینند علی را ، حسنش را
نقش شرف الشمس عقیق یمنش را
آئینـه بگیرید پیمبر شدنش را
از روز ازل حضرتِ حیدر شدنش را
باید کـه عقیقه د فاطمـه امشب
شیرینیِ این لحظهیِ مادر شدنش را
یوسف سرِ این کوچه دویده هست ولی باز
مـیدید درون آن غُلغُله آخر شدنش را
چشمـی کـه حسد داشت بـه ذُریـهی زهرا
با رویِ حسن دید خود اَبتر شدنش را
بینالحرمـین اند ملائک همـه امشب
تبریک بگویند برادر شدنش را
تنـها نـه دل ما کـه دو عالم حسنیـه است
هر دو حرم کرببلا هم حسنیـه است
باید کـه علی چند پسر داشته باشد
تا اینکه مدینـه سه قمر داشته باشد
مانند نبی کیست کـه در بینِ دو عالم
از فاطمـهی خود دو جگر داشته باشد
باید کـه پسر دار شوی که تا که بفهمـی
شیرینیِ باغی کـه ثمر داشته باشد
هرکه از این ایل بُوَد موقع رزمش
در پنجهیِ خود تیغِ دو سر داشته باشد
باید کـه پس از نامِ علی ذکرِ حسن داشت
تا تیغِ اباالفضل اثر داشته باشد
خورشید چرا نیمـهی شب بر سرِ بام است
گو ماه نیـاید کـه مرا ماه تمام است
آن کَس کـه در این خانـه غلام هست امـیر است
آن کَس کـه امـیر هست بر این خانـه غلام هست "در مذهبِ ما باده حلال هست ولیکن
بی رویِ تو ای سَروِ گُل اندام حرام است"
با اینـهمـه حُسنی کـه شده جمع درون اینجا
حیران شدهام قبله کدام هست کدام است
.
شاعر:حسن لطفی .
امامزاده ی آبادی هم حرم دارد
ولی برادر زینب هنوز بی حرم است
.
#آخر حسنستان بشود این عربستان
#مـیلادامام_حسن_مبارک
#یـاکریم_اهل بیت
#رمضان_المبارک
#آتش_به_اختیـار
#امام_خامنـه ای:برای بزرگترین جهاد خود را آماده کنید
Media Removed
دقت کنید
به آخرین
قبلی ها بماند
بشناسید این جماعتِ کثیف را
شِفِر نیـامده گران شد؟
شفر یکهو شد مربی گران کـه با این دلار روز بـه روز گران تر مـیشود؟
برانکو و کیروش گران نبودند و نیستند و با ریـال زندگی مـیکنند؟!
شفر با دلار شش هزارتومنی مـی ماند و برانکو با سه وعده غذای گرم و جای خواب؟!
انقدر بی شرف شده اید کـه نمـیدانید شفر هنوز شرطی نگذاشته و با سیصد هزاردلار قرارداد بسته کـه به گرد پای قرارداد برانکو جان نمـیرسد کـه چند سال پیش چندبرابر الانِ شفر مـیگرفته و هنوز دارد مـیچاپد
چرا این چند سال و اکنون هیییچ جای مطبوعات حرفی از دلاری کـه برانکو مـیگیرد نیست؟!
من بـه شما مـیگویم
چون هنوز شفر اصحاب رسانـه را بـه نـهار شام دعوت نکرده و سبیلشان را چرب نکرده!!! چون نظامِ کثیفتان اینطور مـیخواهد کـه تیم ما پا نگیرد
چون مثل برخی موجوداتِ ترسو ترسیده اید از برخواستن ما
چون مـیخواهید ما هم سجده ی بقا درون لیگ را تجربه کنیم
چون مـیخواهید ده سال حقارتتان را با حقیر ِ دیگران پاک کنید
شفر گران شد؟
شَرَف چطور؟
آن هم گران شده ؟! مدیر عاملی کـه هرسال جام مـیاورد را کنار گذاشتید و مدیر عامل قرمز بالا سر تیممان گذاشتید و مربی معمولی را برایمان ترجیح دادید کـه ضعیفمان کنید انوقت به منظور خودتان مربی گران قیمت خارجی پشت سر هم آوردید کـه از لجن بیرون بیـایید؟
مرگ خوب هست ولی به منظور همسایـه؟! رسانـه قرمز مدیرانِ هردو قرمز وزیر قرمز رئیس قرمز
خب عیبی ندارد حق انتخاب دارید
ولی شرفتان را حفظ کنید
البته اگر مـیدانید شرف چیست
اگر مـیدانید حلال و حرام چیست
اگر مـیدانید کارما و کائنات چست
لجن پراکنی بس است
#لجن
#شرف
#شفر
@anti_longi @fc.esteghlalir @behshad.yavarzadeh @mortezahashemi10
@naser_hejazi7 @twitter_longi
@ashvan_official @behnam.barzay
@mohammadkia62 @alikhatami7
@amros.kia @ramin_esmaeili777
@ssnews @farzinpnd @raminmoharram @mojahedkhaziravi @eshghteghlal
Media Removed
به گمانم
بزرگترین دارایی زندگی آدمـیزاد
همـین دوست های دیده و نادیده هستند...
همـین دوست هایی کـه برایت پیغام مـی گذارند...
که اعلام مـی کنند حواسشان بـه تو هست... همـین دوست ها کـه با دو سه خط پیغام نشان مـی دهند چقدر دلشان پی تو ،
دل تو و درد توست...
که چقدر خوب تو را مـی خوانند...
همـین دوست ها کـه پیگیرند,
که نباشی دلگیرند
همـین دوست ها کـه دلتنگت مـی شوند و بی مقدمـه برایت مـی نویسند...
وقت هایی دو سه خط شعر مـی فرستند...
که بدانی خودت...وجودت...خوب بودن حال و احوالت برایی مـهم است...
آدمـیزاد چه دلخوش مـی شود گاهی،
با همـین دو سه خط نوشته...
دو سه خط پیغام،از دوستی
حس شیرینیست کـه بدانی بودنت برایی اهمـیت دارد،
نبودن اتی را غمگین مـیکند...
وقت هایی هست
که مـی فهمـی حتی اگر دلت پُر درد است،
باید بخندی و شاد باشی،
تا دوستت را غمگین نکنی...
خواستم بگویم کـه چقدر این دارایی های زندگی ام،
این دوستان ِ دیده و نادیده، برایم پُر ارزش ند...
که چقدر خوب هست دارمشان
Media Removed
تکرارِ مو بـه موی خودم هستم
در نامـهای بـه آدرسِ قبلیم
شاید کـه درزهای زمان باز است
که مـیشود جدا شد از این تقویم
شاید بـه دستِ پستچیِ این شـهر
یک شب، عبور کردم از این چاله
لای درِ حیـاط نشستم تا
پیدا کند مرا، منِ نُه ساله
تفکیکم از سیـاهیِ شب، سخت است
ترکیب ناامـیدی و عصیـانم
شاید مرا شناخت کـه مثل قبل
یک دستخطِ گیج و پریشانم
گم کردمش مـیان همـین کوچه
گم کردمش... درست همـینجا بود!
با آن دو چشم پرهیجانش که
های خالی دنیـا بود
در حالِ آفتاب گرفتن با
پوشاندن تمام سیـاهیها
در فکر کشتنِ دو سه که تا گربه
مشغول خاک ِ ماهیها
در حال رنگ نقاشی
با یک شلنگ، ساختنِ باران
با گِل درست ِ یک خانـه
با شوق، درون زدن بـه دری پنـهان
باید بگویمش کـه نیـا! دنیـا
شیبی ست رو بـه سمت فراموشی
حتّی اگر چراغِ سرِ برجی
تقدیم مـیشود بـه تو خاموشی
باید چطور شرح دهم خود را
که شکلی از مچالهی آدمهاست
از غصّه پیر مـیشود این بچّه
وقتی بفهمدم چقدَر تنـهاست
وقتی بفهمد اینهمـه چرخیدن
روی محیط دایرهای بوده
برگشته جای اوّل خود امّا
بیاعتقاد، دلزده، فرسوده
از لابهلای این کلماتِ زخم
باید مرا نجات دهد -خود را-
ای کاش با شکست زمان مـیشد
تغییر داد وقتِ تولّد را
فاطمـه اختصاری
عکس: @benyamin.farnam
Media Removed
ئالان گیـان روحت شادآلان جون روحت شاد ئاخر خواگیـان ئالان تاوانی چی بو کـه ئاوای بـه سه ر هات خو منالیکی پاکو مـه عسومو بی گناح بو ئالان گیـان روحت شاد😭آلان جون روحت شاد😭
ئاخر خواگیـان ئالان تاوانی چی بو کـه ئاوای بـه سه ر هات خو منالیکی پاکو مـه عسومو بی گناح بو😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
Media Removed
وەرزش دۆست ـ هەولێر
ماتیۆ كۆڤاشیچ، یـاریزانی كرواتی یـانـهی ریـال مـهدریدی ئیسپانی، به رۆیشتنی بۆ ریزهكانی یـانـهی چێڵسی ئینگلیزی كێشـه بۆ ئهو یـانـهیـه دروست دهكات و دان بهوهدا دهنێت كه هاوڕێیـهكهی، لوكا مۆدریچ هانی داوه له ریـال مـهدرید بڕوات.
دوای ئهوهی كۆڤاشیچ بۆ ماوهی ساڵێك بهشێوهی خواستن له ریـال مـهدریدهوه چووه چێڵسی، دانی بهوهدا نا كه یـهكێك له هۆكاره هاندهرهكانی رۆیشتنی ئهو، لۆكا مۆدریچ بووهو گوتی "له راستیدا مۆدریچ هانیدام بچمـه چێڵسی، پێیگوتم تۆ بۆ پرێمـهرلیگ زۆر گونجاو دهبی و ژیـانیش له لهندهن زۆر خۆشـه". ئهم قسانـهی كۆڤاشیچ ئاگری تۆڕهیی ههوادارانی ریـال مـهدریدی، له تۆڕه كۆمـهڵایـهتییـهكان بهرداو رهخنـه و گلهییـهكی زۆریـان له مۆدریچ گرت و تهنانـهت ههندێكیـان له كۆمێنتهكانیـاندا به "خیـانـهتكار" ناویـانبرد، ئهمـه له كاتێكدایـه كه رۆژنامـهی ماركا رایگهیـاندووه، مۆدریچ له ریـال مـهدرید دهمێنێتهوه، دوای ئهوهی ویستی بچێته ئینتهرمـیلانی ئیتاڵی.
راپۆرته رۆژنامـهڤانییـهكان ئاماژه بهوه دهكهن، كه بێجگه له مۆدریچ، ماوریزیۆ ساری راهێنـهری نوێی چێڵسیش هۆكارێكی دیكهی رازیكردنی كۆڤاشیچ بووه بۆ چوونـه ریزهكانی یـانـهی لهندهنی و دهڵێن "ساری بهوه كۆڤاشیچی رازیكردووه كه بهڵێنی پێداوه بهدرێژایی وهرز وهك یـاریزانی سهرهكی یـاری پێبكات". بهڵام وهك ئهو رۆژنامانـه باسی دهكهن، ئهم بهڵێنـهی ساری كێشـهیـهكی گهورهی له ریزهكانی یـانـهكهیدا ناوهتهوه، چونكه ئێستا چێڵسی خاوهنی 6 یـاریزانـه له هێڵی ناوهڕاست و دهڵێن "هیچ یـهكێك لهو یـاریزانانـه بهوه رازی نابن لهسهر كورسی یـهدهگ بمێننـهوه، بێگومان ئهمـهش ئهگهری ئهوه دێنێته ئاراوه كه ههندێكیـان یـاخیبوون رابگهینن و ببنـه هۆكاری دروستكردنی كێشـه له ژووری جلگۆڕینی یـانـهكه". ئێستا چێڵسی خاوهنی 6 یـاریزانـه له هێَڵی ناوهڕاست، كه بریتین له ههریـهك له نگۆلۆ كانتێ، جۆرجینیۆ، سیسك فابریگاس، ماتیۆ كۆڤاشیچ، رۆز باركلی و دانی درینكۆتهر. ههمووشیـان ئامادهن لهپێناو بهدهستهێنانی شوێنێك له پێكهاتهی سهرهكیدا تێبكۆشن.
#hamasport
. باز هم کلیپهای تقطیع شده مصیح دیدید دقیقا اونجایی کـه خانوم مـیخواست جواب سوالی کـه در مورد اختلاسها بود رو بده کلیپ قطع شد؟؟؟ . یعنی تابلو بود درون برابر منطق این خانوم چقدر کم آورده و فقط اون قسمتهاشو گذاشته کـه فکر مـیکنـه اینو بـه هدف مـیرسونـه کـه البته با همـینـهام محکومـه . تو پیجش گفته همـه مسافرای ... .
باز هم کلیپهای تقطیع شده مصیح
دیدید دقیقا اونجایی کـه خانوم مـیخواست جواب سوالی کـه در مورد اختلاسها بود رو بده کلیپ قطع شد؟؟؟
.
یعنی تابلو بود درون برابر منطق این خانوم چقدر کم آورده و فقط اون قسمتهاشو گذاشته کـه فکر مـیکنـه اینو بـه هدف مـیرسونـه
که البته با همـینـهام محکومـه
.
تو پیجش گفته همـه مسافرای مترو بـه خانومـه ایراد مـیگیرن
در صورتیکه فقط همون سه نفر صداشون بلنده و بقیـه فقط نگاه مـیکنن...
و با زبان بی زبانی بـه این خانوم مـیگن بیکاری با این بی ادبها دهن بـه دهن مـیشی😅
.
وقتی خواستید امر بـه معروف کنید و بهتون گفتن مجوزتون کو؟؟
بگید مجوزمون مستقیما از طرف خداست
و آیـات امر بـه معروف رو بخونید مثلا این آیـه کـه خداوند دستور داده و برای امر بـه معروف کلمـه حتما و تاکید رو بکار
.
وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر ... »
باید از مـیان شما ،جمعی دعوت بـه نیکی ، و امر بـه معروف ونـهی از منکر کنند!...
سوره آل عمران ، آیـه 104 .
بگید مجوز ما تو قرآنـه و ما از خداوند اجازه امر بـه معروف و نـهی از منکر داریم..
.
#مسیح_پولی_نژاد
#مسیح_علی_نژاد
#معاون_شیطان_در_امر_بی_حیـایی
#جهالت #عفت #حیـا #زنا #بنیـان_خانواده
#گرفتن_حق_انتخاب
#مسیح_امر_به_معروف_شیطان
#فراری_از_کشور
#جهل_مدرن
.
*۳۱۳*
.
*۳۱۳*
Read more
Media Removed
از آخر دفتر شروع کردم که تا به آخر شاهنامـه نزدیکتر باشم، آنجا کـه شما گفتید:"لبریز از خموشی و از خویش لببهلب..."
.
آقای اخوان!
کلماتِ بـه بلوغ نرسیدهی من کجا و باغِارغنون شما کجا، سبیلهای بیاعتبار و مردهی من کجا و موهای درون آزادی شستهشدهی شما کجا...
با تمام بیاعتمادبهنفسی نشد کـه ننویسم. چون ادای دِین بـه شما نماز بزرگیست کـه انگار موسایی بیعصا درون کوه طور تمامش را درون سجده مـیخواند.
.
چند دقیقه بیشتر وقتتان را نمـیگیرم. موضوع از این قرار هست که شبِمن بود و روز رفتنِ شما. همـین چهارم شـهریور کـه هرچند لباس تابستان را بـه زور پوشیده ولی بوی پاییزی ناکام دهانش را پُر کردهاست.
.
شب بود و من مثل روزِروشن خواب دیدم کـه مرا اصلا نمـیبیند. مثل یک دوربین فیلمبرداری قدیمـی روی یک سهپایـهی کهنـه کـه از وجودِ بیوجود خودش خجالت مـیکشد کنار اتاقش ایستاده بودم و هر تصویر بیکیفیتی را بیکیفیتتر از آن چیزی کـه بود نگاه مـیکردم.
تمام خوشبختی و بیتفاوتی او درون قاب نگاه من جا شده بود ولی تمام دلتنگی من مگسی بود کـه حتی جرات نمـیکرد روی لبهی جام او بنشیند.
مثل یک فیلم سهساعته تمام خواب را بیمنت درون خودم ضبط کردم که تا بعدها با هر اکرانش بمـیرم.
موهایش کوتاه بود اما من بلندتر از همـیشـه و سیـاهتر از شبهای بیستارهی کویر مـیدیدمشان.
.
از خواب کـه بیدار شدم سکوت هم بیدار شد و گلویم را محکم گرفت.
خواستم آهنگی گوش کنم یـا شعری بخوانم یـا با لیوان چای پررنگی زخمم را ببندم ولی نشد. بـه ناچار زخمم را محکم بـه خودم بستم و تا "خیـابان سراب" کشاندم.
ناامـیدتر از "باغ نومـیدان" و ناامـیدتر از همـیشـه بـه "دیدار" روبهروی درِ خانـهی فراموششدهی شما ایستادم و "لحظه دیدار نزدیک است" را با صدای خودتان خواندم.
انگار گلویم سازی بود کـه تمام سیمهایش پاره شده و کلماتش خونآلود بیرون مـیریزند.
آقای اخوان!
دوست داشتم مثل شفیعی کدکنی با شما رفیق باشم، دوشادوش شما. دوست داشتم بـه خانـهی شما مـیآمدم ، تخمـه خربزه تف مـیدادم و تا سحر پای سوگ "از این اوستا" بـه خودم سیلی مـیزدم. دوست داشتم درون خیـابان سراب با شما قدم مـیزدم و از مـهِ سنگین عشق گلایـه مـیکردم و شما مـیگفتید: "باغ بیبرگی کـه مـیگوید کـه زیبا نیست".
حضرت #اخوان_ثالث!
کاش رفیق شما بودم.
.
.
#جلال_حاجی_زاده
Media Removed
هه ر جه نده خرابی بومـه زفری بس ئارمانج مـه گه هشته وی جهی مـه دفیت گه هشته ده ف کاک وه زیری طبعن جهی دل خوشی یـه کو کابرایـه ک بیژیت برا اف تشته یی گه هشیته هه ولیری سه یدا بی عاجز بوی سه یدا دلی ته نـهمـینت بس خودی تو ژ قهرا بمریی او مشکیلا ته یـه جونکی کوردستان نـه ملکی بابی ته یـه حه که تا ۱۸ سالا قوتابی بخینن دوماهیک تعین ... هه ر جه نده خرابی بومـه زفری
بس ئارمانج مـه گه هشته وی جهی مـه دفیت گه هشته ده ف کاک وه زیری
طبعن جهی دل خوشی یـه کو کابرایـه ک
بیژیت برا اف تشته یی گه هشیته
هه ولیری سه یدا بی عاجز بوی
سه یدا دلی ته نـهمـینت بس خودی
تو ژ قهرا بمریی او مشکیلا ته یـه
جونکی کوردستان نـه ملکی بابی ته یـه
حه که تا ۱۸ سالا قوتابی بخینن دوماهیک
تعین نـه بن مال رینـه خاری
ج جارا ئه م بـه شیمام نین مـه اف تشتهکری
اس بشت راستم هه کـه خو نـهگه هشتبیته ته
یـا گه هشتیـه خولامـیت ته یی کوجکی ....فیجا
ژ فی نامـی بزانـه کو ئاستی خاندنی زبله
جونکی باشـه روژ دیـار نینـه 😉😏
@shosho_barwari
@fares.b.rasheed
Media Removed
بریـاره کـه ت گه یشتووته قه له پوپه ی لیک دابران
هیواوتاسه و عه شقی منیش،
هه رچاو له تراویلکه ده بری و
بوته مـه لی هه لخه له تان
گه رده لوولیپه وناسور
گیژم ده داو هه لم ده گری و
ده مخاته سه ر یـه کـه م لووتکه ی بـه لینـه کان
چون دلت هات بـه جیم بیلی؟! خودای ئه وین بتگریتو
بتکات بـه کیله بـه ردینـه ی سه رمـه زاری بی وه فاکان
Media Removed
همـیشـه صبح و شبم غرق صحبت حسن هست که زنده روح من از این محبت حسن هست اگر کـه بی حسنم سمت دوزخم ببرید کلید جنت من درون رضایت حسن هست به زیـر مـنـتـــ دنیــا نمـی روم هـرگــز همـیشـه گردن من زیر منت حسن هست عجم شدم کـه شوم شیعه با نگاه حسن کـه شیعه گشتن ایران کرامت حسن هست مسیح اگر کـه دمش مرده مـی کند زنده ز گریـه ... همـیشـه صبح و شبم غرق صحبت حسن است
که زنده روح من از این محبت حسن است
اگر کـه بی حسنم سمت دوزخم ببرید
کلید جنت من درون رضایت حسن است
به زیـر مـنـتـــ دنیــا نمـی روم هـرگــز
همـیشـه گردن من زیر منت حسن است
عجم شدم کـه شوم شیعه با نگاه حسن
که شیعه گشتن ایران کرامت حسن است
مسیح اگر کـه دمش مرده مـی کند زنده
ز گریـه بهر حسین و عنایت حسن است
سکوت او عین جنگ رو درون روست
که صلح نقطه ی عطف ولایت حسن است
هنوز حک شده درون لوح ی تاریخ
جمل نشانـه ی خشم و شجاعت حسن است
کجا روی تو برادر سخن بـه حق بشنو
حسین تحت لوای امامت حسن است
اگر به منظور حسینش بـه مـی کوبیم
حسین گفتن ما تحت دولت حسن است
دعــای مــادر او بیمـه مـی کند مـا را
نگاه فاطمـه فردا بـه امت حسن است
دلم خوش هست که گریـه بـه غربتش کردم
چه غم ز بار گنـه که تا شفاعت حسن است
نــوكـــر نـوشـــت:
#جـانـم_حـسـن
اینخواب قشنگ دو سه شب، پیش من است
یکـــ پرچم سبز بـه دست یکــــ زن است
یکـــ لـحـظـه سکــوت شــد، مـنـادی فـرمـود
ایـن، پـرچـــم گـنـبــد امــام #حســن است
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... دوشنبتون امام حسنی (ع)
#بیـاد_شـهید_مع_حرم_مجید_صانعی_موفق
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
Media Removed
. آقای نوبخت، معاون رییسجمـهور گفته: «من داوطلبانـه از همـه مسئولیتهایم استعفا دادم، اما نتوانستم رییسجمـهور را قانع کنم». درون همـین راستا ما سعی کردیم چند سناریو محتمل از جزييات این رخداد را بـه تصویر بکشیم: . روز – داخلی. پاستور، اتاق رییسجمـهور. روحانی دارد زیر مـیز دنبال کلیدش مـیگردد کـه ... .
آقای نوبخت، معاون رییسجمـهور گفته: «من داوطلبانـه از همـه مسئولیتهایم استعفا دادم، اما نتوانستم رییسجمـهور را قانع کنم». درون همـین راستا ما سعی کردیم چند سناریو محتمل از جزييات این رخداد را بـه تصویر بکشیم:
.
روز – داخلی. پاستور، اتاق رییسجمـهور.
روحانی دارد زیر مـیز دنبال کلیدش مـیگردد کـه نوبخت وارد مـیشود.
نوبخت (زیر لب): من مـیخوام از همـه مسئولیتهام استعفا بدم.
روحانی سرش را از زیر مـیز بالا مـیآورد و مـیگوید: چی؟ نشنیدم.
نوبخت: باشـه باشـه، استعفا نمـیدم. (برمـیگردد و از اتاق خارج مـیشود).
روحانی (با تعجب): چی شد؟ چرا رفتی پس؟ این اداها چیـه؟ با تواما! ما رو باش، با کیـا کابینـه تشکیل دادیم.
.
روز – داخلی. پاستور، آبدارخانـه.
روحانی پشت مـیز نشسته و دارد املت رُبی مـیزند و رویش فلفل مـیریزد. نوبخت مضطرب مـیآید داخل.
نوبخت: یـه چیزی بگم؟
روحانی: بگ... هــــه، هـــــه، هاااااااپچوووووو (عطسه مـیکند)
نوبخت: ای بابا صبر اومد، بیخیـالش!
.
دم غروب – خارجی. حیـاط پاستور.
روحانی بـه سرخی خورشید حین غروب خیره شده کـه نوبخت نزدیکش مـیآید.
نوبخت: داداش! گوش کن. من دیگه چشم ندارم باشم و روزهای سختترو ببینم.
روحانی: اَه باقر، تو آدمرو مایوس مـیکنی. اگه قرارِ روزگاره کـه آدم پیر بشـه دلش کوچیک بشـه، ای خدا منرو هیچوقت پیر نکن، چون حوصلهاش رو ندارم.
نوبخت: مـیخوام هم تو رو راحت کنم، هم خودمرو. یـه چیز مـیگم جون واعظی نـه نیـار! مـیخوام از همـه مسئولیتام استعفا بدم.
در حین گفتن کلمـه استعفا واعظی خودش را جلوی روحانی پرت مـیکند و استعفا بـه دستش برخورد مـیکند و به روحانی نمـیرسد. نوبخت و روحانی مـیروند، بالای سر واعظی کـه به خاطر برخورد مجروح شده.
واعظی بـه نوبخت: که تا دنیـا دنیـاست، که تا واعظی اینجاست، دیگه این حرفرو نزن! باشـه؟
نوبخت (اشک درون چشمانش حلقه زده): چشم داداش، تو فقط آروم باش!
لانگشات ضدنور این سه یـار قدیمـی را نشان مـیدهد و آهنگ «رفیق قدیمـی» پخش مـیشود.
Media Removed
. . . مناظره ی یزید(لع)با حضرت رقیـه (س) ـــــــــــــــــــــ قلم زن بنام رقیـه قـلم بود نام او هر زمان محترم کـه افراشته درون دل ما عَلم بنـازم زده مکتبی درون دمشق کـه بر عالمـی مـیدهد درس عشق ___________ روایت شده که تا که دخت یزیـد بـه ویرانسرا آن دمـی کـه رسید بسان پدر بوده فکرش پلیـد ز روی ... .
.
.
مناظره ی یزید(لع)با حضرت رقیـه (س)
ـــــــــــــــــــــ
قلم زن بنام رقیـه قـلم
بود نام او هر زمان محترم
که افراشته درون دل ما عَلم
بنـازم زده مکتبی درون دمشق
که بر عالمـی مـیدهد درس عشق
___________
روایت شده که تا که دخت یزیـد
به ویرانسرا آن دمـی کـه رسید
بسان پدر بوده فکرش پلیـد
ز روی غرور و ز روی حسد
به اهل حرم،بی ادب،طعنـه زد
__________
که من شاه و تاج سرم
حشم دارم و صاحب زیـورم
به نسوان اهل عرب سرورم
شماها همـه خارجی منصبید
فقیر و اسیران ِ تشنـه لَبیـد
__________
منم ناز پرورده ی اهل شام
منم آنکه دارد کنـیز و غلام
منم صاحب عزّت و احـترام
پدر جدِّ من نام او معاویـه
امـیر و رییس همـین ناحیـه
_______________
منم دختـر پادشاه دمشق
منم مشعل خیمـه گاه دمشق
منم صاحب عِزّ و جاه ِ دمشق
کند نام من شامـیان زمزمـه
مقامم زبانزد بود بر هـمـه
__________
منم درون جهان نور چشم امـیر
لباس ِ قشنگم بـه جنس حریر
شده مسکنم خانـه ای بینظیر
نظر کن بـه آنجا بُود کـاخ ِ من
کنارش گلـستان و باغ و چمن
__________
همان دم ز ِ اهل حرم دلبری
زجـا خاسته ناگهان ی
زده نعره با هیبـت حیدری
تیشته از ریشـه نسل تو را
هم اکنون کنم فاش اصل تو را
_________
پدر ِ تو مست ِ مـی و باده است
همـه عمر خود را هدر داده است
از او دم مزن ، او زنازاده است
تو هم آن ستم کاره ای
منم شـه،تــو آواره ای
___________
بدان جدِّ من ساقی کوثر است
مرا مونس جان علی اکبر است
عمویم ابوالفضل سر لشکر است
به زینب سلاله رقیّه منـم
سفیر سه ساله رقیّه منـم
_____________
اگر چه شـدم من اسیر قفس
جوابم بـه تو باشد این جمـله بس
که من بچه شیرم ،چه باک از مگس
حق لـم یزل حافظ مکتب است
که استاد من ام زینب است
___________
اگر چه خرابه سرای من است
سند دو عالـم به منظور من است
سلاطین عالم گدای من است
پدرم بُود رهبـــری بت شکن
خودم بچه شیر،عمّه ام شیرزن.
.
Media Removed
خبر آمد كه یلی مـی آید
فاتح بی مثلی مـی آید
خبر آمد قمری مـی آید
روبهان ! شیر نری مـی آید
تا نگشتید درون این بیشـه شكار
بهترین راه ؛ فرار هست ؛ فرار !
تا كه عطر خوش كوثر آمد
همـه گفتند پیمـبر آمد
همـه گفتند كه عیـار آمد
از نجف حیدر كرار آمد
همـه گفتند كه اكبر آمد
اسد الغالب دیگر آمد
ماتِ آن ماه منور گشتند
چند گامـی بـه عقب برگشتند
بسم رب الشـهداء ؛وا كرد .. رجزش ولوله ای بر پا كرد
بانگ زد: باد بـه غبغب دارید
بی جگرها ! دو سه مَرحَب دارید ؟! آمدم فاتحِ مـیدان باشم !
وسطِ معركه طوفان باشم !
غیرتم درون ره دین مـی كوشد
در رگم خون علی مـی جوشد !
نـه ! حسین بن علی تنـها نیست
تشنـههست، ولی تنـها نیست !
كفر را حمله ی او شاكی كرد
خودمانیم چه كولاكی كرد !
تیغ درون دست چه غوغا مـی كرد !
دشت را محشر كبری مـی كرد !
هنر طایفه را از بَر بود
كربلا آینـه ی خیبر بود
كوفیـان ماتِ قلندر بودند
عَمرُوَد ها همـه بی سر بودند
تیغ مـی زد بـه عدو جانانـه
مثل عباس چه استادانـه !
سبك جنگاوری اش مبنا داشت
به اباالفضل شباهت ها داشت
درس خود، خوب و نكو بعد دادش
آفرین گفت بـه او استادش
ضربه ی تیغ بـه فتوا مـی زد
عوض سیلیِ زهرا مـی زد 💖🌸🌿💖🌸🌿💖🌸🌿
Media Removed
بگردمت ... انگشت بـه دهنِ این زندگی موندی ...با تمام انرژی هایی کـه داری و رویـاهات و سخت کوشی هات، یـه جاهایی اینجوری کم مـیاری... مـی شینی رو یـه نیمکت و سرت و پایین مـی ندازی و به نقطه ای مثه نوچی مربا روی پات خیره مـی شی ... از روزی کـه بجای مو، داره مـیخ روسرت اضافه مـیشـه ، همـه ازت ترسیدن ... اما مـی دونم چی تو دلت مـی گذره ... مـیبابا چطور ازم مـی ترسید ؟ من ترسناکم یـا شما ؟! این مـیخ ها، ترکش های پُتک ها اِیـه کـه شما بـه سرم زدید ... بعد از من مـی ترسید ؟! بگردمت ... قربونِ اون دانای و گذشت و درکت از هستی برم ... اون انگیزه ی بی پایـان ... اینکه اینطوری مستعصل مـی شینی رو نیمکت و با خودت مـییـه روزی این مَردم کـه من و (مـیخ بـه سَر) د ... شرمنده ی قدر نشناسی علم و هنر و درایت من مـی شن ... عزیز دلم ... خودت و ناراحت نکن ... همزمان با تو هزاران محقق، جانور شناس، باستان شناس، دانشمند، فیلسوف، فیلم ساز، نابغه، پزشک، عالم، اختر شناس، آرتیست، محقق، پژوهشگر، درون سراسر دنیـا هستند...
نـه اونا ما رو مـی شناسن نـه ما اونا رو ... نـه چیزی از ارزش های اونا کم مـیشـه ... نـه باز دوباره چیزی از ارزش های اونا...
بگذریم ... مـی دونی کـه چقدر دوستت دارم و چطوری شبانـه روز باهات زندگی مـی کنم و مـی رم کافه دو که تا قهوه سفارش مـی دم یکی به منظور خودم و یکی به منظور صندلی خالی روبروم
و باهات کلی حرف مـی
و مـی دونی برعبقیـه فکر نمـی کنم تو خودخواه و ترسناکی،
بلکه فکر مـی کنم تو (کله مـیخیِ) جذاب من هستی ... بعد لطف کن بـه حرفم گوش کن بجای اینکه درون نوچی مُربای روی پات ذوب بشی پاشو از جات و پاهات و بشور
و جای اینکه اون مغز زیبات و شبیـه تخته سیـاه درون طبق اخلاص قرار بدی کـه هر کی بیـاد یـه مـیخ بکوبه بره یـه موزیک بزار و سرت و بالا بگیر و رو بـه سقف بچرخ ... دلش و ندارم این حالت و ببینم ... پاشو ... اصلن بیـا یـه قرار بزاریم،
فردا ساعت سه و پنجاه و نـه دقیقه،
کافه پنجره آبی
نبشِ نوفل منتظرتم ... نبینم همـینجور نشسته باشی رو نیمکت ها ... بیـا دلم برات یـه ذره شده شاید باورت نشـه اما اندازه ی پُرزِ پای عنکبوت دلم برات تنگ شده، بیـا مـی خوام بعدش دم جوب کنار سفارت بشینیم و
مـیخاتو کوتاه کنم ... و تو لبخند بزنی و من بهت بگم #همـیشـه_بخند
.
.
.
#ساغر_مسعودی
Media Removed
دلـبر شب مـاه باشد دلـربای مـن حسین گر عقیق حسن یوسف شد بود معدن حسین بی نیـاز از باغ جنت بی خیـال از دوزخم گر بـه روز حشر بردارد قدم با من حسین گاه ما را مـی کُشی گاهی مسیحا مـیشوی وای از عشقی کـه شد هم دوست هم دشمن حسین پشت پای زائرانت ریخت آب و گفت دل لذتی دارد شکستن های تو بحسین بوده ای تنـها سه شب بی ... دلـبر شب مـاه باشد دلـربای مـن حسین
گر عقیق حسن یوسف شد بود معدن حسین
بی نیـاز از باغ جنت بی خیـال از دوزخم
گر بـه روز حشر بردارد قدم با من حسین
گاه ما را مـی کُشی گاهی مسیحا مـیشوی
وای از عشقی کـه شد هم دوست هم دشمن حسین
پشت پای زائرانت ریخت آب و گفت دل
لذتی دارد شکستن های تو بحسین
بوده ای تنـها سه شب بی سر مـیان قتلگاه
بعد از آن بودی بـه روی نیزه ها بی تن حسین
پیرُهَن ها شد از آن روزی برایت روسیـاه
که وفا با تو نکرد آن پاره پیراهن حسین
بی کفن گشتی کـه آسان تر رساند عاشقت
با نگاه غرق اشکش دست بر دامن حسین
نــوكـــر نـوشـــت:
#حـسیـن_جـان
آنقَــدَر درون حسـرت شش گوشــه ات آواره ام
عاقبـت نام مــرا گوینـد مجنـــونُ الضَّــریح
آرزو دارم بپــای روضه هـایت سـر دهــم
روی قبرم حک شود، این هست مَذبوحُ الذَّبیح
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام خامس آل عبا
#بیـاد_شـهید_مع_حرم_محمد_جمالی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_الرزقنا_حـرم
#امام_حسنی_ام #مدینـه #بقیع
#یـارقیـه #یـا_حسین #لبیک_یـا_حسین
#امام_حسین #بین_الحرمـین
#شکر_خدا_که_در_پناه_حسینیم
#همـه_نوکر_حسینیم
#شـهادت_مادرم_افسانـه_نیست
#اسلام #شیعه #محرم #اربعین #صور #سوریـه
#روضه #فاطمـیه #کربلا #نجف
#بیچاره_اون_که_حرم_رو_ندیده
#بیچاره_تر_اون_که_دید_کربلاتو
#عطش
Media Removed
.
چه حسِ ماهِ سرشاری،
اصلا حواسمنبود،
کارتِ تلفن را درون باجه
جا گذاشته بودم.
بوق،باران،مردم،راه
پیـاده رو... بویِ خوشِ پاییز مـی داد
زنی داشت از عرضِ خیـابان
سمتِ جنوب مـی رفت
ساعت سه و نیمِ سه شنبه است،
تاریکی از ما دور بود
من مـی دانستم تتابعِ اضافات
آدم را وراج مـی کند.
همـهٔ راه دیدم واژه ها چقدر روشن ان،
و همان کـه گفتم
یک حسِ ماهِ سرشار.
صبح،ساده
عصر،ساده
الآن ساده
و حتی معلوم،
و حتی پیدا.
بر مـیگردم سمت باجهٔ تلفن
جاده برق مـی زند از باران
جاده بویِ ماهی مـی دهد.
و مردم... عده ای به منظور خودشان
دربارهٔ اتفاقی بی احتمال
حرف مـی زنند.
برگشته ام کمـی دورتر
کنار باجه
منتظرم
قدم مـی
نگاه مـی کنم
مَرد... رو بـه راهی دیگر دارد.
گوشیِ سنگین را
هی دست بـه دست مـی دهد.
مرتب مـی گوید:دُرُست
مرتب مـی گوید:بله
مرتب مـی گوید:قبول...!
من دور مـی شوم نـه زیـاد،
کارتِ تلفن ام پُر از حسِ شنیدن بود
پُر از حسِ صدایِ تو
پر از یک حسِ ماهِ سرشار.
دیگری آن سویِ خطِ سه شنبه نیست
مرد بر مـی گردذ نگاه مـی کند عجیب
او خودِ من است
بین راهِ باران و باجهٔ تلفن،
دارد دریـا مـی آید از آسمان،
دُرُست
بله
قبول...!
سیدعلی صالحی
@seyedalisalehi
#سیدعلی_صالحی
#سید_علی_صالحی
#علی_صالحی
#seyedalisalehi
#alisalehi
#seyydalisalehi
Media Removed
🍃🔹اَلسَّلامُ عَلَيْکَ یـا اَبا جَعفَرٍ یـا مُحَمَّدَبنَ عَلیٍّ اَیُّهَا التَّقِیُّ الجَواد🔹🍃
وَ قالَ 🍃❤الْجَوادُ عليه السلام❤🍃 :
اَلْمُؤمِنُ يَحْتاجُ اِلى تَوْفيقٍ مِنَ اللّه ِ وَواعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَقَبُولٍ مِمَّنْ يَنْصَحُهُ.
📚تحف العقول، ص 729.📚
🍃🌸حضرت امام جواد عليه السلام🌸🍃 فرمود:
مـؤمن بـه سه چـيز مـحتاج است: ـ توفيق الهى،
كه كارها را بخوبى بـه پيش ببرد. ـ واعظ درونى
كه هرلحظه او را پند و انذار دهد. ـ پذيرش
نصحيت كسى كه او را پند مى دهد.
#سلام_مولای_مـهربانم 🌷🍃
درِ این خانـه اَم گدا عشق است
کاظمـینی شوم خدا عشق است
از خدا خواستم تو را آری
باتو بودن همـیشـه باعشق است
پرزدن کمترین کرامت تو
پَرگرفتن دراین سَراعشق است
بال وُ پَرهایِ بستۀ نوکر
شده بایک اشاره وا عشق است
یکی یکدانۀ رئوفِ حرم
بانگاهی سویِ حَرم بِبَرَم
تو نگاهم کنی خدا هم هست
در جوارِ تو ربّنا هم هست
داخلِ صحنِ مشـهدیِّ تو
زائرِ مشـهدالرّضا هم هست
برقِ ایوان شبیـهِ طاقِ نجف
آن جَلایِ پُراز صفاهم هست
پدرت درمـیانِ زوّار است
این وسط حکمِ کربلا هم هست
پسرِ پادشاهِ ایرانی
دردها را نگفته مـیدانی
مالکِ مسندِ رسولِ خدا
وارثِ بیرقِ علی مولا
حرفِ جود وُ کَرَم وسط آمد
حسنی کرده ای تو مجلس را
کاظمـینِ تو درمسیرِ حسین
دلِ تو بی قرارِ کربُ وبلا
درِ باب الجواد باز شده
مـی شوم زائرِ حریمِ رضا
با جوادالائمـه مانوسم
تشنـه وُ بی قرارِ پابوسم
مـی شود باکبوترانِ حرم...
به رویِ گنبد طلایِ بِپَرَم
گرچه بی ارزشَم بـه حقِّ جواد
بیش ازاندازه خرج کُن بخرم
من کجا ... کربلا کجا؟! امّا...
رحم کن بردلم حرم ببرم
روضه خوانی کـه مـی شود بَرپا
بانگاهی نَما تو شعله وَرَم
پایِ روضه بخوان توهم باما
العجل منتقم گُلِ زهرا .......
🍃✒حسین ایمانی
🍃🌸عشق نوشت:
ای #روضه ی #رضوان #رضا ادرکنی
سرحلقه ی #خوبان #خدا #ادرکنی
در #جود و #کرم نیـامده درون #عالم
دستی بـه #کریمـی شما #ادرکنی ..
🍃🌸
مـیلاد_با_سعادت_امام_جواد_علیـه_السلام_مبارک ..
🍃🌸
قد عمّ جودُكَ كل مَن فوقَ الثرى ..
فغَدا لِجودِكَ كل جودٍ ينتمي ❤
🍃🌸
🔹🍃 #متباركين 🔹🍃 #اسعد_الله_ایـامکم
🍃🌸
🔹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🔹🍃التماس دعا
Media Removed
🍃🔹اَلسَّلامُ عَلَيْکَ یـا اَبا جَعفَرٍ یـا مُحَمَّدَبنَ عَلیٍّ اَیُّهَا التَّقِیُّ الجَواد🔹🍃
وَ قالَ 🍃❤الْجَوادُ عليه السلام❤🍃 :
اَلْمُؤمِنُ يَحْتاجُ اِلى تَوْفيقٍ مِنَ اللّه ِ وَواعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَقَبُولٍ مِمَّنْ يَنْصَحُهُ.
📚تحف العقول، ص 729.📚
🍃🌸حضرت امام جواد عليه السلام🌸🍃 فرمود:
مـؤمن بـه سه چـيز مـحتاج است: ـ توفيق الهى،
كه كارها را بخوبى بـه پيش ببرد. ـ واعظ درونى
كه هرلحظه او را پند و انذار دهد. ـ پذيرش
نصحيت كسى كه او را پند مى دهد.
#سلام_مولای_مـهربانم 🌷🍃
درِ این خانـه اَم گدا عشق است
کاظمـینی شوم خدا عشق است
از خدا خواستم تو را آری
باتو بودن همـیشـه باعشق است
پرزدن کمترین کرامت تو
پَرگرفتن دراین سَراعشق است
بال وُ پَرهایِ بستۀ نوکر
شده بایک اشاره وا عشق است
یکی یکدانۀ رئوفِ حرم
بانگاهی سویِ حَرم بِبَرَم
تو نگاهم کنی خدا هم هست
در جوارِ تو ربّنا هم هست
داخلِ صحنِ مشـهدیِّ تو
زائرِ مشـهدالرّضا هم هست
برقِ ایوان شبیـهِ طاقِ نجف
آن جَلایِ پُراز صفاهم هست
پدرت درمـیانِ زوّار است
این وسط حکمِ کربلا هم هست
پسرِ پادشاهِ ایرانی
دردها را نگفته مـیدانی
مالکِ مسندِ رسولِ خدا
وارثِ بیرقِ علی مولا
حرفِ جود وُ کَرَم وسط آمد
حسنی کرده ای تو مجلس را
کاظمـینِ تو درمسیرِ حسین
دلِ تو بی قرارِ کربُ وبلا
درِ باب الجواد باز شده
مـی شوم زائرِ حریمِ رضا
با جوادالائمـه مانوسم
تشنـه وُ بی قرارِ پابوسم
مـی شود باکبوترانِ حرم...
به رویِ گنبد طلایِ بِپَرَم
گرچه بی ارزشَم بـه حقِّ جواد
بیش ازاندازه خرج کُن بخرم
من کجا ... کربلا کجا؟! امّا...
رحم کن بردلم حرم ببرم
روضه خوانی کـه مـی شود بَرپا
بانگاهی نَما تو شعله وَرَم
پایِ روضه بخوان توهم باما
العجل منتقم گُلِ زهرا .......
🍃✒حسین ایمانی
🍃🌸عشق نوشت:
ای #روضه ی #رضوان #رضا ادرکنی
سرحلقه ی #خوبان #خدا #ادرکنی
در #جود و #کرم نیـامده درون #عالم
دستی بـه #کریمـی شما #ادرکنی ..
🍃🌸
مـیلاد_با_سعادت_امام_جواد_علیـه_السلام_مبارک ..
🍃🌸
قد عمّ جودُكَ كل مَن فوقَ الثرى ..
فغَدا لِجودِكَ كل جودٍ ينتمي ❤
🍃🌸
🔹🍃 #متباركين 🔹🍃 #اسعد_الله_ایـامکم
🍃🌸
🔹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🔹🍃التماس دعا
Media Removed
بله ز هه ر نوکه ئه ف کـه سی هین دبینن ئه ف کـه سه تیرورسته عه ره بی موصل داخلی کوردستانی بویـه هه رکه سی بینیـاسیت بلا ئیک سه ر په یواندی بی ژمارا پولیس بکه ت ئه ف کـه سه نوکه یل باریزگه ها دهوکی دایـه هه فالان بـه لاف بکه ن هاریکاری پولیس بکه ن بـه لاف بکه ن ژمارن گرینگ پولیسا 104 .. 140 په وه ندی بکه ن بله ز هه ر نوکه
ئه ف کـه سی هین دبینن ئه ف کـه سه تیرورسته عه ره بی موصل داخلی کوردستانی بویـه هه رکه سی بینیـاسیت بلا ئیک سه ر په یواندی بی ژمارا پولیس بکه ت ئه ف کـه سه نوکه یل باریزگه ها دهوکی دایـه هه فالان بـه لاف بکه ن هاریکاری پولیس بکه ن بـه لاف بکه ن ژمارن گرینگ پولیسا 104 .. 140 په وه ندی بکه ن
Media Removed
سه باره ت وان ملزمـه تیت مـه هافیتن وه ک خوشی هنده ک مسقف دبیژن عیبه هین نـه بیجکن وه دکه ن من فیت بـه رسف وان بده م مـه وه کر جو ئه م بـه شیمان نین بسیـار بو وان کـه سین فاشل ... ۱۸ ساله ئه م خینن بو ج بو باشـه روژی او نینـه تعین نینـه باره جون ۸۰ وه ره قه یعنی دا بخو تجاره کی بی کـه ین علم و زانین فیری بتنی کیر هندی دهیت مروف ... سه باره ت وان ملزمـه تیت مـه هافیتن
وه ک خوشی هنده ک مسقف دبیژن عیبه
هین نـه بیجکن وه دکه ن من فیت بـه رسف وان بده م مـه وه کر جو ئه م بـه شیمان نین
بسیـار بو وان کـه سین فاشل ...
۱۸ ساله ئه م خینن بو ج بو باشـه روژی او نینـه تعین نینـه باره جون ۸۰ وه ره قه
یعنی دا بخو تجاره کی بی کـه ین
علم و زانین فیری بتنی کیر هندی دهیت
مروف علمـی بافیژیت جونکی یـا بی فایده
علمـی ج ده وری خو نینـه ل هه ریما کوردستانی تو ناجح بی یـان نـه تو قسمـی قانونی خلاس کـه ی دی مـینـه مال
هه کـه بزانم دی هه ر مـینم مال ئیتر خاندن
بو جیـه دی ملزما درینن با جلکه ین
ماده م هه ر دی مـینن مال ...
هه ر کـه سی وان کـه سا ب نـه زانین قه لم بده ت او یی مستیفه دگه ل حکومـه تی
فیجا فان فه لسه فا سه ر سه ری مـه نـه کهن جاراگوتی بیژیـاتی خو نـه کـه نـه کوشامـه 😂
@shosho_barwari
Media Removed
Part 2 من دوێنی وهك خۆبهخشێك چووم بۆ ئهوهی دڵی گهنجان خۆشبكهم، یـهكێك له كۆمێنتهكان ئافرهتێكی كوردی دانیشتووی سوێده كه دهڵێت، (ئهم رهقسه چییـه ئهگهر ئێمـه لهوێ بوینایـه، ئێستا هاوكار بوویت؟!)، خانم من چهندین رێگات بۆ دادهنێم که تا هاوكار بیت، له رێگهی ئهم لینكهوه ... Part 2
من دوێنی وهك خۆبهخشێك چووم بۆ ئهوهی دڵی گهنجان خۆشبكهم، یـهكێك له كۆمێنتهكان ئافرهتێكی كوردی دانیشتووی سوێده كه دهڵێت، (ئهم رهقسه چییـه ئهگهر ئێمـه لهوێ بوینایـه، ئێستا هاوكار بوویت؟!)، خانم من چهندین رێگات بۆ دادهنێم که تا هاوكار بیت، له رێگهی ئهم لینكهوه دهتوانی پاره و هاوكاری بنێریت، كه راستهوخۆ هاوكارییـهكهت دهچێت بۆ خهڵكی ئهفرین؛ www.justgiving.com/campaigns/chairty/re-build/afrin ئێوه له دهرهوهی وڵات له ژیـانێك دهژین كه ئهمنیـهت و ئاسایش ههیـه، كه كۆتایی ههفته خۆشیدهكهن، كه منداڵهكانتان دهچن بۆ فێستیڤاڵهكان سهما دهكهن و خۆشی دهبینن، دهچن بۆ سهر رووبار و به ههموو دونیـادا دهگهڕێن و خۆشی دهبینن، بهڵام منداڵی ئێره هیچ شتێكی نییـه، گهنجی ئێره چییـان ههیـه؟! رۆژێك كهركووكه، رۆژێك شنگال، رۆژێك ئهفرین، رۆژێك خۆڵبارینـه، له لایـهكی دیكهوه سیستهمـی قوتابخانـه خراپ و سهقهته، ئهگهر قوتابخانـهو مـهكتهبیش ههبێت به دهگمـهن دهرفهت ههیـه بۆ گهنجان، بۆیـه گهنجانمان دهیـانـهوێت لێره بڕۆن، بۆیـه گهنج دهڕوات ! دهمـهوێت بڵێم، كه من چووم بۆ قهندیل، یـهپهگه خۆیـان سهمایـان دهكرد، خۆیـان نـهورۆزیـان پیرۆز دهكرد، خۆ عهفرین بهشداری خۆپیشاندانم كرد، كوا خۆ پیشاندانی ئێوه؟ له تویتهر ستۆرم شـهڕم بۆ عهفرین كردووه، كوا ئامادهبوونی ئێوه، له كاتێكدا دهبوایـه ئێستا بۆ عهفرین سهدان هاشتاگ ههبووایـه ! من له ههموو ئهوانـه بهشدارم و شـهڕ دهكهم، كهچی ئهو پهیجهی زۆرترین لایكی ههیـه سوكایـهتی به من دهكات، دهك داوهشێن، یـارهبی رسوا بن !!، من وهكو هونـهرمـهندێك ههموو مافێكم خوراوه، ئهلبومـی هونـهرمـهند ناكڕدرێت، كهس پاره بۆ كۆنسێرتی گۆرانی نادات به هونـهرمـهندێك، لهگهڵ ئهوهش من له چالاكییـهكانم بهردهوامم. بهسه بهس، من دوێنێ بۆ منداڵانی خۆم گۆرانیم گوت، ئێوه هاتوون ههڕهشـه دهكهنـه سهر منداڵیی من ؟ ههرگیز قبوڵی ناكهم، جا ئهگهر ئهوهنده بهشـهڕهفن بڕۆن چهك ههڵگرن و بچن بۆ عهفرین.
Media Removed
Part 1 من حهز دهكهم سهبارهت به ئاههنگی دوێنێ له فێستیڤاڵی بههار-ههولێر، روونكردنـهوهیـهك بدهم، پێش ههموو شتێك جێگهی دهستخۆشییـه بۆ تۆڕی گهنجانی نیشتمان، بۆ رێكخستنی ئهم فێستیڤاڵه بۆ گهنجان و منداڵان كه ئهگهر بۆ رۆژێكیش بێت دڵیـان تێیدا خۆش بێت، بهڵام زۆر دڵگرام ... Part 1
من حهز دهكهم سهبارهت به ئاههنگی دوێنێ له فێستیڤاڵی بههار-ههولێر، روونكردنـهوهیـهك بدهم، پێش ههموو شتێك جێگهی دهستخۆشییـه بۆ تۆڕی گهنجانی نیشتمان، بۆ رێكخستنی ئهم فێستیڤاڵه بۆ گهنجان و منداڵان كه ئهگهر بۆ رۆژێكیش بێت دڵیـان تێیدا خۆش بێت، بهڵام زۆر دڵگرام و دڵشكاوم كه خهڵكانێك له تۆڕه كۆمـهڵایـهتییـهكان بهتایبهتی چهند لاپهڕهو پهیجێكی تایبهت كۆمێنتی زۆر نـهشیـاو بهتایبهت بۆ رووخاندنی نـهك تهنیـا بۆ رووخاندنی من وهك كچه كوردێك، بهڵكو بۆ رووخاندنی گهنجان و منداڵان دهنووسن كه هیچ گونجاحێكیـان نییـه. چهندین ساڵه من شـهڕ دهكهم بۆ كوردستان بهبێ ئهوهی بودجهیـهكم ههبێت، بهبێ ئهوهی هیچ پشتگیرییـهكم ههبێت، چهندین ههڕهشـه له كاتێكدا من كهسێكم كه ئهزموونم پێیـهو وزهم پێیـه بۆ ئهوهی چهندین كاری باش بكهم، له رێگهی گرین كیدس و چالاكی دیكهی هونـهرهكهم له كوردستان و له دهرهوهی وڵات.
ئهوهی من كردم بۆ كهركووك به بهشداریكردنم له خۆپیشاندانـهكان، به هاوكاریكردنی ٤٠ خێزان به دابینكردنی خواردن بۆ دوو ههفته، ئهوهی من كردم له سۆشیـال مـیدیـا به تایبهتی له تویتهر و له رێگهی منداڵه سهوزهكان، به تایبهتی هێنان و كۆكردنـهوهی هاوكاری له دهرهوهی وڵات، ههروهها باسكردنی ناسنامـهی كورد به باشی له چهندین كهناڵی وهكو بی بی سی و چهندین كهناڵی دیكهو گهورهترین رۆژنامـهكانی جیـهان، ئینجا دێن له بهرامبهر ئهوه وشـهو قسهی نـهشیـاو به من دهڵێن ؟! که تا كهی من ئهمـه قبوڵ بكهم ؟
ئێوه دهزانن من ههموو ئهو ئاههنگانـهی كردوومـه له ساڵی رابردوو تاوهكو ئێستا، ههموو ئاههنگهكان به خۆبهخش و بێ بهرامبهر چوومـه بۆ بهشداریكردن؟! تهنانـهت پارهی تاكسی و چهند خهرچییـهكی بچووكی هاتوچۆشم وهرنـهگرتووهتهوه !!!، ئێوه دهزانن له دوو ئاههنگ من خۆم پارهی باند و گرووپی مـیوزیكیم خهرچكردووهو داومـه؟ ئێوه دهزانن كه باوكی سهر سپیم من بهخێو دهكات؟! دهزانن منیش وهك ئێوه خاوهن باوك و برا و ٨ مامم !؟
Media Removed
_____. . بيزارم بيزار خوايه شوينيك نيه تيايا بحه سيمـه وه .. كه سيك نيه ليم تيبگا گویم پره له هاواره کانی باوکم له دوعاو نزاکانی دایکم له قیژه ی مناله چه تونـه کانی کولان .... خوم له ناو چوار دیواری ژوره نـه فره تیـه کـه ما سجن کردوه بـه رده وام ئه گریم ئه گریم ... نامـه وی هه وای پیسی ده ره وه هه لمژم بیزارم ... _____.
.
بيزارم بيزار خوايه
شوينيك نيه تيايا بحه سيمـه وه ..
كه سيك نيه ليم تيبگا
گویم پره له هاواره کانی باوکم
له دوعاو نزاکانی دایکم
له قیژه ی مناله چه تونـه کانی کولان
.... خوم له ناو چوار دیواری ژوره نـه فره تیـه کـه ما سجن کردوه بـه رده وام ئه گریم ئه گریم ... نامـه وی هه وای پیسی ده ره وه هه لمژم
بیزارم له مروفی دو روو له مروفی پیس له دروزنـه شـه ریفه کان له پوشته له ش فروشـه کان ...
ئای خودا له م هه مو پاشـه ل پیسه ....مـیشکم پره
له هاوارو قسه کانی باوکم و له نزاکانی دایکم
بو من !!
سه یره دایکی ئیوه نزای خیرتان بو ئه کـه ن و نزای خوش بـه ختی و دوربون له بـه لا کـه چی من له دایکیشا بـه خت پوچ بوم ...
دایکم هه مـیشـه ده ست بـه دوعایـه بو بـه د بـه خت بونم ..
چه ند هه ستیکی ناخوشـه گویم لییـه پر ئه داته یـه خه ی کراسه کـه ی بـه ده نگی بـه رز ئه لی ئوی ره بی روله که تا ماوی نـه حه سیته وه ... دایکه گیـان دوعای ناوی خو دیـاره حه سانـه وه له قاموسه کـه ی منا نیـه ... دیـاره که تا ماوم ئه بی بـه شم هه ر گریـان بی ئای دایـه چه ند ماندوم چه ند هیلاکم ... ئه وسا توم هه بو سه رم ئه خسته سه ر قاچه کانت ئه گریـام و ده رده دلم ه کرد ئیستالیم بوی بـه د وژمنو لومـه م ئه کـه ی !! دايه خوزگه ئه تزانی کچه کـه ت چه ند ماندوه چه ند شکاوه چون هه لا هه لا بوه چه ند سه یره دلم بـه که س ناکریته وه... !! له هیچ شوینیک ئارامـیم نیـه
ئیسته گریـانیش دادم نادات ... خودایـه زور ماندوم خوت ئاگات لیمـه که تا که ی له ژیر باری تاقیکرنـه وه ده بم .. !! چه ند هیوای تر بنیژم !!؟ ئازاری چه ند دابرانی تر خه تم بکه م !! چه نی تر بـه رگه بگرم !!
خودايه له هه ر شوينيك گویت لیمـه ئه م یـاریـه بوه ستینـه .. من ماندو بوم ...
توانام نـه ما .. جه سته م پره له ئازار ..
دلم پره له خه م ...
چاوم پره له فرمـیسک ...
مـیشکم پره له هاوارو نزاکان ...
ماندومممم ماندوووو
.
.
______________________!!!
ناوی نوسەر نازانم ... بەس ئێوە وەك خوێنەر باوەر ئەكەن دایك و باوكی وا هەبێت ؟؟؟
.
.
. .
#shahezm .
========+
Media Removed
دهبوایـه بمزانیبایـه، وهک بایـهک دێیت و دهڕۆی! لهگهڵ ههڵدانی پێکێک شـهراب ون دهبی لهگهڵ نـهفهسی جگهرهیـهکدا، دهبی به دووکهڵ و نامێنی.. وهک وردهواڵه فرۆشـهکانی سهر ڕێگا، جێگای خۆت زوو زوو دهگۆڕی! من وامدانابوو، وهک بهرد سهنگین دهبی نـهمزانی بهرد ... دهبوایـه بمزانیبایـه،
وهک بایـهک دێیت و دهڕۆی!
لهگهڵ ههڵدانی پێکێک شـهراب ون دهبی
لهگهڵ نـهفهسی جگهرهیـهکدا،
دهبی به دووکهڵ و نامێنی..
وهک وردهواڵه فرۆشـهکانی سهر ڕێگا،
جێگای خۆت زوو زوو دهگۆڕی!
من وامدانابوو،
وهک بهرد سهنگین دهبی
نـهمزانی بهرد له دڵتا سهنگینـه.
وهمزانی دهمکهیته گوڵی خۆت،
نـهمزانیتۆ
گوڵ ههر بۆ ههڵوهرینـه!
من زۆر شتم نـهدهزانی..
تهنانـهت ئهوهی پێم وابوو دهیزانم
ههمووی درۆبوو.
ئهوهی پێم وابوو،
تۆ مرۆڤێکی له قوڕی من
خوێنی من تێکهڵته درۆ بوو.
(نـهمدهزانی ئهوهی ڕۆحم بۆئهو
ههمـیشـه فیدا بوو
شایـهنی نیگایـهکیشم نـهبوو..)
دهکرێ وهڵامـی من بۆ خۆم
چی بێ؟
که لهسهر تۆ
چهندان وانـهم فئری خۆم کرد
چهندان ڕهنگ و یـاسام گۆڕی
چهندان حهز و خولیـام پێلێنا!
دهکرێ وا زوو
له تۆ ونبم و لهگهڵ خۆما ئاشتبمـهوه؟
شـهڕی ئهو بێباکی و بێ ههستیـهی تۆ
لهگهڵ من ههڵهیـه
منێک وهڵامـی هیچ یـهکێک له غهدری
دوژمنـهکانم نادهمـهوه
دڵ پاکی خۆم نـهفرهت لێناکهم
نابمـه گورگ و پێستی مـهڕ بۆخۆم دروست ناکهم
نابمـه ئادهمـییـهکی مۆدێرن
وهک ئێوهو مانان!
چۆن لهگهڵ تۆ بهشـهڕ بێم؟
دهزانی ئازیز
من ناتوانم لهمـهیدانی تۆدا
جارێکی تر دروشمـهکانی خۆم بڵێمـهوه؟!
کاتێک تۆ گاڵتهجاڕیت،
به ههست و سۆز و گریـانی من بێ
من با سوتانم ههر بۆخۆم بێ و
له دوورهوه بێ..
پێت بڵێم
من نـهمدهزانی هێنده بئویژدانی
وهک ئهوهی،
نـه بۆنی من کردبێ و
نـه جێی ماچی منت پێوه بێ
به بهردهما بێیت و بڕۆی!
ئاهێک ههناسهیـهکی سارد ههڵنةکێشی..
نیگایـهک بزهیـهک بهیـادی ڕۆژانی زوو
له ڕوخسارتا بهدی نةکهم
نـهمدهزانی هێنده نامرۆڤانـه
ڕابردوویـهک دروست دهکهی
نـهدهتوانم لهبیری بکهم نـه دهتوانم تیـایـا بژیم
نـهمدهزانی هێنده دڵشکان و گریـانی منت پێخۆشـه
چهن ساویلکهم ئێستاکهش
ههروا ههست دهکهم یـاریم لهگهڵ دهکهی
دهڵێم ڕهنگه چاوشارکێبێ
وهک مناڵی که تهواوبوو
بێتهوه بڵێی ئهمجارهیـان کێ چاوی دابخا؟
کامان بهدوای ئهویتردا ڕاکا..
ئهها بۆ ئهوهی ڕقم لێت نـهبێ
چهن جوان خۆم ههڵدهخهڵهتێنم
ئهمـهیـان دهزانم
بیرهوه لێت دهرده
خۆشویستنت غهدره و له خۆمـی دهکهم
کهچی هێشتا وهک پاساری
له هێلانـهی عهشقتدا
چاوهڕێی گهڕانـهوهی تۆم..
دهزانم نایـهیت
لئ نازانم بۆچی ..؟
بۆچی ناکرێ ڕۆژێک
ههموو شتێک باش بێ؟
تۆ بێیتهوهو ئهم قهسیدهو
نوسینانـهم بدڕێنیت و
بۆ ئهبهدی
له باوهشم بگریت و جێمنـههیلی
Media Removed
رههبهری سهید ئیبراهیم، ئهندامـی ئهنجومـهنی سهركردایـهتی یـهكێتی نیشتمانی كوردستان ئهوه رهتدهكاتهوه بڕیـاری دیـاریكردنی شاڵاو كۆسرهت رهسوڵ وهك لێپرسراوی مـهڵبهندی ههولێر ههنگاوێك بێت بۆ بهبنـهماڵهیی كردنی یـهكێتی، ئهو دهڵێت “دهبێت سوپاسی كاك شاڵاو بكهین كه رازی بوه ئهو پۆسته وهربگرێت”. ئاوێنـه، ههولێر: رههبهری سهید ئیبراهیم بهئاوێنـهی راگهیـاند شاڵاو كۆسرهت رهسوڵ لهسهر پێشنیـازی بهرپرسی مـهكتهبی رێكخستن، رهفعهت عهبدوڵا كراوهته بهرپرسی مـهڵبهندی یـهكێتی لهههولێر، ئهو وتی “ههولێر شارێكی گرنگو گهورهیـه، دانانی ههڤاڵ شاڵاو زۆر لهبارتره، چونكه خهڵكی ناوچهكهیـه، پێشتریش بابی ههر بهرپرسی مـهڵبهند بوه”. ههروهها فهرید ئهسهسهرد، ئهندامـی سهركردایـهتی یـهكێتی نیشتمانی كوردستان، لهبارهی بڕیـارهكهی كۆسرهت رهسوڵ عهلی، جێگری یـهكهمـی سكرتێری گشتی یـهكێتی نیشتمانی، كه تێیدا شاڵاوی كوری وهك بهرپرسی مـهڵبهندی 3ی ههولێر دیـاریكردوه بهئاوێنـهی راگهیـاند “لهدواین كۆبونـهوهی ئهنجومـهنی سهركردایـهتیدا ههمو دهسهڵاتێكی سكرتێی گشتی یـهكێتی درا بهكاك كۆسرهت رهسوڵ. بڕیـارهكهش بهههماههنگی بوه، لهسهر داوای مـهكتهبی رێكخستن بوهو هیچ كێشـهیـهكی تێدا نیـه”. رۆژی 8-4-2018 بهواژۆی باوكی، شاڵاو كۆسرهت رهسوڵ بهفهرمـی كرایـه بهرپرسی مـهڵبهندی 3ی ههولێری یـهكێتی نیشتمانی كوردستان.
سرودی رۆحی پر له مانای هونـهرمـهند تازه پێگهیشتووی ئێران هۆمای مـهستان، پێش ههموو شتێك ههر كهسێك ویستی گوێی لێ بگرێت له رواڵهتی وتهكان نـهروانێت چونكه چوویته ناو رواڵهتی وشـهكانـهوه ئهوا مانای رۆحی ئهم بهرههمـه نـهك یـهكسان دهكهینـهوه به سفره بهڵكو رهنگه تانـهو ناتۆرهی دینیشی بدهیته پاڵ وهك چۆن خۆی له كۆتایی سرودهكهی ئاماژهی پێ كردووه كه ترسی ئهوهی ههیـه لهسهر قسهكانی لهسهر دهرگای مـهیخانـه ههڵیواسن ئهم بهرههمـه زیـاتر له بیركردنـهوهی عارفی گهوره مـهولانای رۆمـییـهوه نزیكه وهك چۆن فهرمویـهتی:
ای قوم به حج رفته كجاید
معشوق همـین جاست بیـاید
لهم بهیته شیعریـهدا مـهولانا وتویـهتی ئهی قهومـی بۆ حهج رۆیشتوون بۆ كوێ دهرۆن خوا لێرهیـهخۆتانـه. مـهولاناو موریدانی كه هۆما یـهكێكه لهو هونـهرمـهندانـهی فكرهكهی به دهنگه به سۆزهكهی له ژێر وته قورس پر له ماناكانی ئهخاته روو لێره زیـاتر ئهیـهوێ رهخنـهی خۆی لهو مرۆڤانـه بكات گیـانیـان خاڵییـه له دینداری راستهقینـه كه گیـانی ههستی مرۆڤانـهیـه له ئینسان ئهیـهوێ بڵێـت خوایـهك تۆی ناوێت به دهوری كهعبهكهی بسورێیتهوه كه دراوسێكهت له رهنج و عهزابدا بژی ئهیـهوێ بڵێـت پێش مـهرجی ئهوهی روو له كهعبه بكهی بۆ سهردانی خوا ئهبێ سهرێك له دڵت بدهی ئهبێ فێری ئهوه بی كه خهڵكی ئازار نـهدهی ئهبێ فێری ئهوه بی هاتیتهوه مـهستی مـهیخانـه نـهبی روو دهكاته ئهو جۆره مرۆڤانـهی كه وا دهروانن كه تهنـها خوا له كهعبهیـه ئهبێ لهوێ جلی ئیمان لهبهر كهن وا دهروانن كه خوا تهنـها وهك سوڵتانێك له كهعبه خۆی شاردووهتهوه ئهبێ تهنـها لهوێ نـهمایشتی ئیمانی خۆیـان بكهن ئهیـهوێ بڵێـت خهڵهفاون هیچ ، خوا له ههمو شوێنێكدایـهو ئهبێ چۆن بووی له كهعبه له دهرهوهی كهعبهش وا بی. ئهوه سهردان نییـه بۆ كهعبه بهڵكو ئهوه سهرگهردانییـه ئهیـهوێ بڵێت دین ئامادهكاریـه بۆ ئهوهی خوا له دڵت جێ بكهیتهوه نـهك تهنـها له كهعبه بێیته جۆش بۆ خوایـهك كه ئاگاداره له ههر بیركردنـهوهیـهك له ههر ئان و ساتێك به مێشكتدا دێت. مانای زیـاتر لهوه له خۆ دهگرێـت ئهو مانایـهش ئهبێ به ئیمانی دڵی خۆت پێی ببهخشێیت نـهك تهنـها له ناو وشـه مردووهكاندا گیـانی كوفری لهبهردا بكهی. زۆر جار وهرگێرانی شیعر لێزانین ئهوێت. بۆیـه منیش نـهمتوانیوه مانای
Read more
Media Removed
ادامـه پست بعد
نـه تفکّر، نـه تعمّق و نـه اندیشـه دمـی،
عمر بگذشت بـه بی حاصلی و مسخرگی
چه توانی کـه زکف دادم مفت،
من نفهمـیدم و نیز مرا هیچ نگفت
قدرت عهد شباب، مـیتوانست مرا که تا به خدا پیش بَرَد،
لیک بیـهوده تلف گشت جوانی
هیـهات
آنانی کـه نمـیدانستند زندگی یعنی چه رهنمایم بودند،
عمرشان طی مـیگشت بیخود و بیـهوده،
و مرا مـیگفتند کـه چو آنها باشم،
که چو آنـها دایم
فکر خوردن باشم، فکر گشتن باشم، فکر تأمـین معاش،
فکر ثروت باشم، فکر یک زندگی بی جنجال، فکر همسر باشم
مرا هیچ نگفت
زندگی ثروت نیست،
زندگی داشتن همسر نیست،
زندگانی فکر خود بودن و غافل ز جهان بودن نیست،
من نفهمـیدم و نیز مرا هیچ نگفت
ای صد افسوس کـه چون عمر گذشت معنیش مـیفهمم
حال مـیپندارم هدف از زیستن این هست رفیق:
من شدم خلق کـه با عزمـی جزم پای از بند هواها گُسَلَم
گام درون راه حقایق بنـهم
با دلی آسوده
فارغ از و آز وحسد و کینـه و بخل،
مملو از عشق و جوانمردی و زهد
در ره کشف حقایق کوشم،
شربت جرأت و امّید و شـهامت نوشم،
زره جنگ به منظور بد و ناحق پوشم
ره حق پویم و حق جویم و پس حق گویم
آنچه آموختهام بر دگران نیز نکو آموزم
شمع راه دگران گردم و با شعلهی خویش،
ره نمایم بـه همـه گر چه سرا پا سوزم.
من شدم خلق کـه مثمر باشم، نـه چنین زائد و بی جوش و خروش،
عمر بر باد و به حسرت خاموش
ای صد افسوس کـه چون عمر گذشت معنیش مـیفهمم
کاین سه روز از عمرم بـه چه ترتیب گذشت:
کودکی بی حاصل، نوجوانی باطل، وقت پیری غافل
به زبانی دیگر:
کودکی درون غفلت، نوجوانی ، درون کهولت حسرت
نسرین صاحب
Media Removed
#هجدهم_ذیحجه_سالروز__رفتن_عثمان لعنت الله علیـه
#عید_الزهرا سلام الله علیـها
.
در روز هجدهم سال ۳۴ هجری قمری مصادف با ۱۰ تیر سال ۳۴ هجری شمسی #عثمان_بن_عفان ملعون درون سن ۸۱ يا ۹۰ سالگى بـه دستور #عایشـه_ملعون واصل شد.
#عثمان بعد از #عمر_بن_خطاب بـه جاى او نشست. عمر درون زمان حيات خود بارها گفته بود كه بعد از من خلافت از آن عثمان است.
عثمان ملعون درون ايامى كه حكومت را بـه دست داشت بیش از سه بار رسما #قرآن را بـه آتش کشید و بسیـار سعی کرد کـه قرآن را #تحریف و آیـات را جابجا کند. و بسیـار با معانی قرآن و احادیث و سنت پیـامبر مقابله کرد.
عثمان خبیث #عبيدالله_بن_عمر را بـه خاطر قتل سه مسلمان قصاص نكرد. عبيدالله پسر عمر بعد از مرگ پدرش چون دسترسى بـه #حضرت_أبولؤلؤ علیـه السلام پيدا نكرد، بر خانـه او حمله کرد و كوچكش را كشت. #هرمز عجمى مسلمان و جفينـه را نیز كشت، بـه جرم اينكه چند روز قبل از كشته شدن عمر آن دو نفر را ديده بود با #فيروز درون حال گفتگو هستند.
اما عثمان او را مجازات نکرد و گفت: ديروز پدرش كشته شده، امروز پسرش را بكشم؟ من بـه عنوان خليفه مسلمين، عبيدالله را بخشيدم.
آخر الامر چون عثمان با عایشـه بـه اختلاف شدید افتاده بود عایشـه ملعونـه دستور داد کـه او را بکشند و مـیگفت "اُقتُلُوا نَعثَلاً فَإِنَّهُ کَفَر" آن #کفتار یـهودی را بکشید کـه کافر شده است.
بالاخره مردم بـه دستور عایشـه بـه خانـه عثمان حمله ور شده و او را کشتند و از خانـه اش بيرون آوردند و در يكى از مزبله هاى مدينـه انداختند. که تا بعد از سه روز سگی یک پای او را کنده و خورد و بعد پنـهانی و با نیرنگ درون مقبره #يهوديان مدينـه بـه نام «حش كوكب» بردند و دفن كردند.
معاويه درون دوران خلافتش خانـه هاى بين اين قبرستان و بقيع را خراب كرد، و آن را بـه قبرستان مسلمين متصل كرد!
بعد از کشتن عثمان مردم بـه خانـه مولا حمله د و حضرت را تهدید نمودند کـه خلافت را قبول کند وگرنـه مولا را هم مـیکشند و #أمـیرالمؤمنین علیـه السلام بـه اجبار خلافت ظاهری را پذیرفت.
وقتی خبر بـه عایشـه رسید کـه بعد از کشتن عثمان مردم سراغ مولا رفته اند فریـاد زد کـه علی، عثمان را کشته هست و پیراهنی را علم کرد و گفت این پیراهن خونی عثمان هست و از مردم طلب یـاری مـیکرد کـه به جنگ مولا بیـاید و با این نقشـه #جنگ_جمل را بـه راه انداخت.
#الغدير ج۹ ص۲۶۰
تاريخ الخلفاء ص۱۶۲
مصباح كفعمى ج۲ ص۶۰۱
بحار الانوار ج۹۵ ص۱۸۹
#بر_عثمان_بی_پدر_لعنت
.
#پست_مشترک
Media Removed
چاپ یـازدهم رمان خدمتکار و پروفسور رسید؛
#خدمتکار_و_پروفسور
رُمان خارجی
#یوکو_اوگاوا
مترجم: #کیـهان_بهمنی
نشر آموت/ چاپ یـازدهم/ ۲۴۸ صفحه/ ۱۷۵۰۰ تومان
کیـهان بهمنی، مدرس و مترجم، تاکنون آثار نویسندگان بسیـاری را بـه فارسی ترجمـه کرده است. ترجمـه چندین اثر از نویسنده مشـهور آمریکایی، خانم آن تایلر، و آثاری از ژان اشنوز فرانسوی، سو تونگ، همـینگوی، ریچارد فورد، یوکو اوگاوا و ... درون کارنامـهی کاری او بـه چشم مـیخورد. بهمنی دانشآموختهی زبان و ادبیـات انگلیسی هست و اکنون با سمت استادیـاری درون دانشگاه بـه تدریس دروس ترجمـه و ادبیـات انگلیسی مشغول است.از دکتر کیـهان بهمنی تاکنون ترجمـهی سه کتاب «خدمتکار و پروفسور»، «انتقام» و «ی کـه پادشاه سوئد را نجات داد» درون نشر آموت منتشر شده است.
یوکو اوگاوا درون ژاپن چهرهای شناخته شده است. او درون سال ۱۹۹۰موفق بـه دریـافت جایزهی آکوتاگاوا شد کـه باارزشترین جایزهی ادبی به منظور نویسندگان جوان است. اوگاوا این رمان را درون سال ۲۰۰۴ نوشت و بلافاصله بعد از آن کتاب با تیراژ مـیلیونی (بیش از پنجاه مـیلیون نسخه) مبدل بـه پرفروشترین کتاب سال ژاپن شد.
رمان پرفروش «خدمتکار و پروفسور» داستانی هست لطیف و آرام درباره روابط دوستانـه یک ریـاضیدان و خدمتکار او. ریـاضیدانی کـه ۱۷ سال پیش درون حادثه رانندگی دچار آسیب مغزی شده و این آسیب شرایط روحی و روانی عجیبی به منظور او بـه وجود آورده است. او قادر نیست هیچ چیز جدید را بـه خاطر بیـاورد و حافظه اش فقط ۸۰ دقیقه دوام دارد. «پل استر» نویسنده معروف درباره این کتاب گفته است: « رمان خدمتکار و پروفسور، اثری هست کاملاً خلاقانـه، بینـهایت دلنشین و به شدت تکاندهنده.» از این مترجم درون نشر آموت منتشر شده است:
پیرزنی کـه تمام قوانین را زیر پا گذاشت/ کترینا اینگلمن سوندبرگ
پیرزن دوباره شانس مـیآورد / کترینا اینگلمن سوندبرگ
خدمتکار و پروفسور/ یوکو اوگاوا
انتقام/ یوکو اوگاوا
ی کـه پادشاه سوئد را نجات داد/ یوناس یوناسون
من از گردنم بدم مـیاد/ نورا افرون
www.aamout.com
کتاب های #نشر_آموت را از کتابفروشی های معتبر و شـهرکتاب های سراسر ایران بخواهید
خرید بالای صد هزار تومان ارسال رایگان
۰۹۳۶۰۳۵۵۴۰۱
کانال تلگرامـی آموت:
t.me/aamout
Media Removed
. مـــرگ مـــی آید ، دیگــر تـو بـه مــن سخت نگیر زنـدگــی را دو-سه روز از مـــن خـــوشبخت نگیر زیــــــر آوار بـه آغــــوش تـــو دل مــــــی بــــندم این خوشی را دو-سه روز از مــن سرسخت نگیر **مرگ را مـی شود از روزنـه ی نوری دید** . خاطـــراتم همـه اینــست...اتاقی کـه نبود خانـه لــرزید ، ... .
مـــرگ مـــی آید ، دیگــر تـو بـه مــن سخت نگیر
زنـدگــی را دو-سه روز از مـــن خـــوشبخت نگیر
زیــــــر آوار بـه آغــــوش تـــو دل مــــــی بــــندم
این خوشی را دو-سه روز از مــن سرسخت نگیر
**مرگ را مـی شود از روزنـه ی نوری دید**
.
خاطـــراتم همـه اینــست...اتاقی کـه نبود
خانـه لــرزید ، منو شــب و چراغی کـه نبود
مادرم گفت کمک ...م از خواب پرید
آخرین صحنـه همـیـن بــود و طاقی کـه نبود
**ی مُرد کـه در خانـه عروسک مـیخواست**
.
شـهــر من زیـــر تلـــی خـاک تقلا مـی کرد
مرگ را تلویـزیون یــکــسره حاشا مـی کرد
زیــــــر آوار پــــدر مُــرد ، پسـر مُـــرد ولی
کشورم داشت فقـط فیلم تماشا مـی کرد
**سقف این خانـه به منظور کمرم سنگین ست**
.
خاطـــــرات آمـــدُ درون فـکر ، کجاها رفتم!
بم فرو ریخــتُ مـــن هم بـه تماشا رفتم
نــــذر کـــــــردم کـه بلا دور شود از خاکم
همـه مُــــردند ولــــی من بـه مصــلا رفتم
**مادرم گفت به منظور تو دعا کافی نیست**
.
شـهر لـرزیدُ ستـــون هـا همـه بی صبــر شدند
شـهر مـــــــا دود شـــدُ مــــردم ما ابــر شدند
لحظه ای بیش نشد...سقف فـــرو ریخـتُ بعد
خـــانـه هامان همــه با زلـــزلــــه ای قبر شدند
**سر درون شـهر فقط فاتحه ای مـی خوانند**
.
مادرم مُـرد و این مسئله ای نیست کـه نیست
بین مرگ من و تو فاصله ای نیست کـه نیست
ســــوژه ای بود کـه دیــــروز بـه اتمــــام رسیــد
بنویسیــد دگر زلــزلــــــه ای نیست کـه نیست
**آخرین زلزله درون شـهر شما مـی آید**
.
درد دارم،نگــــذارید کــــه بیـهــــوش شـوم
زیـر خاکستـــرمُ آتش خــــامــــوش شــوم
نگذارید فقط ایــن دو-سـه روزی کـه گذشت
زیــــر آوار بمـیــــرم و فـــــرامــــوش شــوم
**دستی از زیر تلی خاک کمک مـی خواهد**
.
#احمداميرخليلى
تسلیت بـه #کورد های عزیز
#ایران #کردستان #ایلام #کرمانشاه #زلزله #تسلیت
چجوریـهاس?مـیگن تخم مرغ دزد رو مـیگیرن انگشتهاشو قطع مـیکنن کچلش مـیکنن و زندانیش مـیکنند و آبروشو مـیبرن....
بعد این یـارو سه هزار مـیلیـارد بهش مـیگن (آقای خاوری)
جناب آقای استاد خاوری هم تو قصر زندگی مـیکنـه و با کلّی خدمـه و بادیگارد راست راست راه مـیره و عشق و حالشو مـیکنـه و به ریش هممون مـیخنده
جالبه کـه اگه بخواین از بانکهای مملکت ده مـیلیون تومن وام کـه چه عرض کنم (نزول)بگیرین(24%یعنی نزول) بعد از بند پ (پارتی)دو که تا ضامن معتبر حقوق بگیر دولت و فیش حقوقی و جوازب مـیگیرن کـه نتونی فرار کنی
یک قسط هم دیر پرداخت کنی حقوق ضامنتو قطع مـیکنن و آبرو ریزی و ....بعد حاج آقا جناب مدیر بانک مرکزی استاد خاوری چجوری این پولهای بی صاحب رو از مملکت برد خدا مـیدونـه
یکی دلارهارو برد،یکی دکل نفت رو برد،یکی لوله آب شیرین و پُر فشار رو برد،یکی کامـیون طلا رو برد
بجاش گرونی و بی آبی و اعتیـاد و سفره های خالی و فقر رو هیچنبرد
خدا خسته ایم
یـه نیم نظر هم بـه اینور دنیـا بنداز
Read more
Media Removed
. دستور معاون اول رییس جمـهور بـه وزارت اطلاعات؛ نیروی انتظامـی و شـهرداری تهران به منظور یـافتن مامور خطاکار شـهرداری تهران ، همان مامورِ گوش بُر ... . امـید کـه او را بیـابن و قانونی بـه سزای عملش برسانند که تا درسِ عبرتی شود به منظور دیگران کـه به هر و هر مظلومِ بی پناهی ظلم نکنند . . سه و دو پُست قبل را ببینید ... .
دستور معاون اول رییس جمـهور بـه وزارت اطلاعات؛ نیروی انتظامـی و شـهرداری تهران به منظور یـافتن مامور خطاکار شـهرداری تهران ، همان مامورِ گوش بُر ...
.
امـید کـه او را بیـابن و قانونی بـه سزای عملش برسانند که تا درسِ عبرتی شود به منظور دیگران کـه به هر و هر مظلومِ بی پناهی ظلم نکنند 😔😔
.
.
سه و دو پُست قبل را ببینید لطفا .
.
#شـهرداری_تهران
#وزارت_اطلاعات
#نیروی_انتظامـی
#مامور_گوش_بُر
Media Removed
. .۱ إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنتُمْ ۖ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا ۚ فَأُولَٰئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَسَاءَتْ مَصِيرًا (97) ... .
.۱
إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنتُمْ ۖ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا ۚ فَأُولَٰئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَسَاءَتْ مَصِيرًا (97) 🍃سوره نساء. آیـه ۹۷🌱
🍃ترجمـه های متفاوت موجوده
ولی بـه پهناوری زمـین و انتخاب هجرت و ... اشاره دارد.(احتمالا مرزها و گرفتن ویزای دنیـای امروز پیش بینی نشده بوده)
.
۲.
ما آزمودهایم درون این شـهر بخت خویش
بیرون کشید حتما از این ورطه رخت خویش
🍃حافظ
.
۳.
دل خسته ام از اینجا، از آدمای دنیـا
همـین امروز و فردا، دل مـی بـه دریـا
🍃شاعر: اردلان سرفراز/ صدای ابی درون آهنگ آبی فکر مـیکنم.
۰
گلشید هفده ساله حساس کـه اشکش دم مشکش بود و جز خونـه و مدرسه، هیچ محیط اجتماعی دیگه ای رو درک نکرده بود، و تصمـیم قاطع بـه رفتن گرفته بود و مطمئن بود، ایران با همـه حتی خوبی هاش، جای خوبی به منظور اون نیست، با این سه دلیل بالا، بـه بالا بردن جرأت انتخابش کمک مـیکرد.
هاها، آره واقعا خنده داره، یـه بچه هفده ساله، دلخسته شـه.
.
از خود امروزم نمـیگم!
ولی گلشید اون موقع ها،
قرآن مـیخوند، زیـاد هم مـیخوند، با ترجمـه.
و مدام درون جستجوی خودشاون کلمات بود.
جز هی و هی و هی فال حافظ گرفتن و سوال رسیدن و نرسیدن هاش، (که هر روز هم بـه یـه آدم جدید بود) و رفتن و نرفتن هاش ( بـه جاهای مختلف دنیـا) رو تو شعرهای حافظ جستجو ، تفریحی خاص دیگه ای هم نداشت.
.
آها چرا! آرزوش بود تو ماشین پدرش بشینـه و مسیر کلاس ها و مدرسه رو ابی و داریوش و هایده و سیـاوس قمـیشی و گه گاهی هم گروه آریـان گوش کنـه.
من هفده ساله، اینجوری پازلم رو حل کردم.
آرزوم رو گذاشتم، کنار سه که تا مرجعی کـه برای خودم معتبر و کافی بود.
امروز نـه خودم رو بالا مـیدونم و نـه موفقیت های چشمگیری داشتم! کـه واقعا نداشتم.
نـه!
ولی مـیدونم تمام دلتنگی ها، تنـها بودن ها، سگ دو زدن ها، گریـه ها و کار و کار و کار ها ... رو اگر تحمل کردم و گذروندم! فقط به منظور یـه چیز بوده. اونم افسوس روزهای گذشته رو نمـیگم نخورم، بلکه کمتر بخورم.
یـاد بگیرم، با بـه دست آوردن یـه چیز، ممکنـه چیزی و یـا چیزهایی رو از دست بدم.
و اینکه درسته قدرتم بـه اندازه شانس و بی عدالتی نمـیرسه! ولی بـه اندازه تغییر چند پله ای کـه مـیرسه.
و اینکه اگر تو همـین صفحه اینستاگرام، خانواده های پرجمعیت ومـهمونی ها و دور همـی های آنچنانی و بغل ها و شونـه پدرها و ... رو مـیبینم، حسرت نخورم.
یـادم بیـاد کـه من این انتخاب رو کردم.
و ای کاش، وطن جای بهتری بود به منظور من
Media Removed
توضیح دارد (ع۱ چپ) مَملمان، مُصِر،مـی گویدم__نپر بابا،استخر خالیِ،آب نداره ها چون این سخُن بشنیدم،برآشفتیدم و گفتمش، برادر، مگر نشِنیده ای تو آخر کـه پدران کـه گفته اند "از تو حرکت، از خدای برکت" نعم، درست،اکنون،تهی هست این گودال نیلگون،از آب.لکن بـه محض پرش ام،چون حرکتی حساب مـی آید از من ... توضیح
دارد (ع۱ چپ)
مَملمان، مُصِر،مـی گویدم__نپر بابا،استخر خالیِ،آب نداره ها چون این سخُن بشنیدم،برآشفتیدم و گفتمش، برادر، مگر نشِنیده ای تو آخر کـه پدران کـه گفته اند
"از تو حرکت، از خدای برکت" نعم، درست،اکنون،تهی هست این گودال نیلگون،از آب.لکن بـه محض پرش ام،چون حرکتی حساب مـی آید از من ، آب پر کند این مخزن،که آن آب مصداقیست بر آن برکت کـه پدران گفتند
گفت_چرا حالا اینجوری حرف مـیزنی.اوسکولیـا__(راحتیم با هم خانوادگی هه هه)_ فاز حضرت موسی گرفتی؟بپر اصلا بـه من چه.
گفتمش، سرد نیست ،اکنون؟ ...آیـا؟...قدری؟...نمور؟باشد فردا؟گفت ، نشنیدی پدران مـیگن
"کار نیکو از پر است"؟یـا نپر یـا الان کـه برفِ بپر__ خر شدیم و آقایی کـه شما. (عکس۲ بالا)پرشی زدیم ،عقاب گون،به بالا ،شیرجه ای ملکه نام ب پایین و سپُر یدیم،طرقوه و خاسره را بـه دست بُتونِ کف گودال.
نمود شده.
بیرون جستیم،ملخک(عکس۳دست راست)نصف گشته،سر اما بالا،فرمودیم،به برادرمان،شما برو ، از ما زیـاده خون دگر رفته ا(از مردن ناگزیرم) و شال وی نچسبیداندیم بر مشت (نبین عکسو اعتماد کن) گفت__ حالا کـه اصرار مـیکنی مـیرم .فقط نون بی گیر.
گفت دارید مـیاید نون بی گیریدو رفت!!!___
گفتم برادرم تو بدان این را، کـه من فناییدم خود که تا مردمانی چند،فدایِ این بنای سست نـهادِ پدرانمان مگردند.
دور بود فریـاد برآورد.__به خدا اگه صد بار دیگه هم بپری،خودِ من فرداش بـه پسرم مـیگم از" تو حرکت آقای لَش، از خدا برکت"مثه بابا کـه به تو مـیگه"__(مزاح کرد مملمان با هاتان، پدر من کِی مرا لَش گوید. هه هه هه)
آمدم بگویم "کار پُر"را کـه نمـی گویی دگر؟
که دیدیم،ممل لمـیده بـه در ،مـی زند بر شانـه ی کارگر باغ حیدر و مـیگوید،حیدر،عجقم بدو ببینم ، برو خودتی.برو باقالی،بدو که
"کار نیکو از پر است"سه بار هم تکرار ریدش.مملمان نامرد.اوووووه چه ذوقی مـی کند اینور حیدر، ایوَل...خوشند همـه باهم . آقا ما را مـیگووییی؟نگویی...
حالیـا عازم پاریس ایم،به نیت خود کشی درون هتلی . هر چند کـه آگاهیم،چون پیشتر کـه کرد این کار، صادق خان،مرد اول ادب ایران،آبی از آب،نخواهد خورد تکان.
القصه.شما خوبببیی،عموووو؟ همـین .و تمام...
#هشتک #داستان #نگ #نزن #نکن
#سبزه گره نزن خانم،قرمـه سبزی رو عمل بیـاور
#بله،شده کـه چیزکی نبوده و مردم چیزی گفتن(خس وخاشاک)
#روزی رو،خود من تاحالا صدبار شب گرفتم،ظهرم،خبر اومد الان کـه گرفتن
#آب_نپاش_پشتش.اینجا،آب مفتِ.الان بشـه لیوانی یـه مـیلیون مـیپاشی؟
اگه گفت"نـه_نـه ب پیغمبر"احتمال اینکه این نـه از _نـه اول سالم_تر باشـه،صفرِ بـه پیغمبر🤔
# و درآخر #شما_چرا_با_این_حال_برادر
Media Removed
1.750.000
امکانات
امپلی فار 40 وات مجهز بـه WiFi
دو عدد اسپیکر Fender Special Design
نرم افزار رایگان و انحصاری Tone App کـه دسترسی، مدیریت و ویرایش پری سِت ها را با یک اشاره مـیسر مـیسازد.
امپ مادلینگ و افکت های جدید با Spillover
آئودیو استریم و کنترل با بلوتوث
60 ثانیـه لوپر
فوت سوییچ MGT-4 (اختیـاری) به منظور کنترل پری سِت ها و افکتهای تیونر و لوپر
نکات برجسته
بی سیم
امپ ماستنگ جی تی اولین امپ مجهز بـه Wifi درون دنیـاست. کاربرها مـیتوانند بـه صداهای ساخته شده توسط آرتیست های Fender دسترسی داشته باشند،بروز رسانی Firmware انجام دهند و با جامعه نوازندگان درون ارتباط باشند که تا پریسِت ها،شیوه های نواختن و سایر موارد را با یکدیگر بـه اشتراک بگذارند،از هر کجای اتاق با هر دستگاه بلوتوثی بـه صورت بی سیم موسیقی استریو را توسط امپ پخش کنند یـا با گوشی های هوشمند iOs یـا Android و با استفاده از Tone App پریسِت تنظیم کنند.
پریسِت ها
پری سِت های GT شامل هر دو دسته "سبک مشخص" آرتیست" کـه توسط خود آرتیست ها ساخته شده اند مـیباشد.هیچ یک از تولید کننده های دیگر چینین دسترسی کـه فندر بـه این تعداد نامحدود از آرتیست های تاثیرگذار درون سبک های مختلف دارد را ندارند. از R&B گرفته که تا Metall یـا pop و Jazz.
مادلینگ
مدل ها و افکت های جدید با واقع گرایی بیشتر،انعطاف پذیری بیشتر درون مسیر سیگنال،واکنش واقعی تر،پشتیبانی سِت لیست و افکت اِسپیل اووِر هنگامـی کـه ازیک پریست بـه پریست دیگر تغییر صدا مـیدهید. ما همـه چیز را درون مادلینگ دیجیتال جدید خود بـه روز کرده ایم.
نرم افزار Tone App
نرم افزار رایگان Tone App از یک صفحه کنترل کاملا قابل درک برخوردار هست و بـه تعداد تقریبا نامحدودی پری سِت دسترسی دارد.با این نرم افزار مـیتوان پریستها رابه صورت مستقیم ویرایش کرد؛همچنین قابلیت One Touch Control از طریفاین نرم افزار صورت مـیپذیرد.بااستفاده از همـین نرم افزار مـیتوان بـه Fender Digital جهت یـادگیری،دِمو و اشتراک گذاری پری سِت ها وصل شد.
صفحه نمایشگر
نمایشگر رنگی،شفاف و واضح LCD دیدن امپ و افکت ها را درون یک نگاه آسان مـیکند.پیچ انتخابگر دیجیتال و سه کلید Soft-touch رابه این نمایشگر اضافه کنید تایک صفحه کنترل قابل فهم و قدرتمند،که بـه شما امکان ساخت صدا مـیدهد را داشته باشید.
لوپِر
فوت سوییچ چهار دگمـه ای MGT-4 بـه صورت انتخابی مـیتواند بـه امپ شما اضافه شود و در درون بسته بندی وجود ندارد.با اضافه این گزینـه لوپِر قدرتمند GT-40 و قابلیت های آن درون دسترس خواهند بود.
#guitariran #fender #persianfender #گيتارايران
Media Removed
. - ۶ جولای و تولد یکی از بزرگان اکشن تاریخ سینما یعنی سیلوِستِر اِستالونـه. وی را عمدتاً بهخاطر نقشهای اکشنش درون فیلمهای هالیوودی مـیشناسند. دو نقش بهیـادماندنی استالونـه، یعنی رَمبو و راکی مـهمترین نقشهای او هستند کـه در بـه شـهرت رساندنش بسیـار تأثیر گذار بودهاند. وی علاوه بر بازیگری، نویسندگی ... .
- ۶ جولای و تولد یکی از بزرگان اکشن تاریخ سینما یعنی سیلوِستِر اِستالونـه. وی را عمدتاً بهخاطر نقشهای اکشنش درون فیلمهای هالیوودی مـیشناسند. دو نقش بهیـادماندنی استالونـه، یعنی رَمبو و راکی مـهمترین نقشهای او هستند کـه در بـه شـهرت رساندنش بسیـار تأثیر گذار بودهاند. وی علاوه بر بازیگری، نویسندگی تکتک قسمتهای این فیلمها را نیز بر عهده داشت
.
- سیلوستر استالونـه بخاطر بازی درون فیلم راکی نامزد دریـافت دو جایزه اسکار، یکی به منظور بهترین بازیگر و دیگری به منظور بهترین نمایشنامـه شد. وی سومـین بازیگر تاریخ بود کـه بخاطر یک فیلمش، نامزد دریـافت این دو جایزه شد. پیش از او فقط چارلی چاپلین و اورسن ولز بـه این افتخار نائل شده بوند
.
- استالونـه فیلمنامـه «راکی» را فقط درون طی سه روز نوشت و به دلیل کمبود بودجه، فیلمبرداری از این فیلم هم فقط ۲۸ روز طول کشید. بسیـاری از نقشهای فرعی فیلم را بستگان استالونـه بـه عهده گرفتهاند. فرانک، برادر سیلوستر استالونـه نقش یک نوازنده خیـابانی را درون این فیلم بازی کرد. راکی موفقیت بزرگی بود. این فیلم درون فهرست ۱۰۰ فیلم تأثیرگذار تاریخ سینما و در فهرست برترین فیلمهای ورزشی تاریخ سینمای امریکا قرار گرفت
.
- بعد از این فیلم بود کـه مردم سیلوستر را شناختند؛ و به او لقبِ «مارلون براندوی سینمای جدید» دادند و و او بـه واسطه ی این فیلمش بـه شـهرت و محبوبیت و ثروت زیـادی رسید. استالونـه با اولین پولی کـه در اثر فروش فیلمنامـه «راکی» بـه دست آورد، سگش را کـه به خاطر فقر بـه ۵۰ دلار فروخته بود، از صاحب آن دوباره خرید. صاحب تازه کـه متوجه موفقیت استالونـه شده بود، این سگ را بـه قیمت سه هزار دلار بـه او فروخت و با او شرط کرد کـه در فیلم «راکی» به منظور او نقشی را درون نظر بگیرد
.
- جالبه بدانید سیلوستر استالونـه پوزخند معروفش را مدیون روزیست کـه به دنیـا آمد. او را با فورسپس بـه دنیـا آوردند و هنگام عمل اعصاب چهره او آسیب دید و عضلات صورتش فلج شد. بـه همـین خاطر قدری منمنکنان حرف مـیزند و همـین هم تبدیل شد بـه یکی از ویژگیهای او بـه عنوان بازیگر. این ویژگی را، او مدیون اشتباه ماما درون به کارگیری فورسپس است
.
- سیلوستر درون طول زندگی اش بارها بی پولی، شکست، تایید نشدن و.. را تجربه کرده اما از رویـاهایش دست نکشید که تا تبدیل بـه یکی از مشـهورترین و محبوب ترین چهره های تاریخ شد
.
- سیلوِستِر اِستالونـه یکی از بزرگترین ستاره های فیلم های اکشن درون ۴ دهه ی گذشته امروز ۷۲ سالگی خود را جشن گرفت❤️🌹
===============
#SylvesterStallone #HBD #72th
#CinemaNewss_HBD
Media Removed
﷽ . . تقدیم بـه مداح مظلوم آستان اهلبیت علیـهم السلام #سیدمحمدجوادذاکرطباطبایی(ره) (( ای نسیمِ سحر آرامگهِ یـار کجاست منزلِ آن مـهِ عاشق کُشِ عیـار کجاست))* من همانم کـه شدم سخت نمک گیر از او آمدم که تا بنویسم دو سه خط سیر از او بنویسم کـه چه خوب هست رهایی سید دلم از شـهر گرفته ست کجایی سید؟ (( مَردمِ ... ﷽
.
.
تقدیم بـه مداح مظلوم آستان اهلبیت علیـهم السلام
#سیدمحمدجوادذاکرطباطبایی(ره) (( ای نسیمِ سحر آرامگهِ یـار کجاست
منزلِ آن مـهِ عاشق کُشِ عیـار کجاست))* من همانم کـه شدم سخت نمک گیر از او
آمدم که تا بنویسم دو سه خط سیر از او
بنویسم کـه چه خوب هست رهایی سید
دلم از شـهر گرفته ست کجایی سید؟ (( مَردمِ دیده ی ما جز بـه رُخَت ناظر نیست
دلِ سرگشسته ی ما غیرِ تورا ذاکر نیست))* سالها رفته ولی نامِ تو برجاست هنوز
شورِ زیبای تو درون خاطره ی ماست هنوز
رجزِ غرقِ غرورت چقَدَر زیبا بود
شورِ لبریزِ شُعورَت چقَدَر زیبا بود
خار درون چشمِ حسودان شدی و گُل کردی
زخمـها بر جگرت بود و تحمل کردی
رفتی و از تو نگفتند ، غمـی نیست برو
غربتِ ذاکریَت چیزِ کمـی نیست برو
دردم این هست شده دشمنِ مرموز رفیق
هرکه سوزانده دلت را شده امروز رفیق
دلِ من سوخته از حیله و بازی هاشان
دلِ من سوخته از خاطره سازی هاشان
این همان بازی پُرپیچ وخَمِ تقدیر است
دشمنَت سخت پشیمان شده اما دیر است
نقشِ بر روی عقیقِ تو حسین هست حسین
نامِ آن یکه رفیقِ تو حسین هست حسین
چقَدَر ساده بـه تو تهمتِ مُرتَد زده اند
و شنیدم کـه تو را درون خودِ مشـهد زده اند
کاش اینـها همـه یک شایعه باشد ای کاش
تا ز هم وحدتِ این قوم نپاشد ای کاش
کُفر این نیست کـه از فرطِ جنون داغ کنی
کُفر این نیست کـه در منقِبَت اغراق کنی
کُفر این هست که انسان خودِ شیطان باشد
این کـه نان دانی ما خونِ شـهیدان باشد
کُفر این هست همـین سبکِ عزاداری من
بشوَد مجلسِ من سنگرِ بدکاری من
کُفر این هست که از شُهرتِ خود کور شوم
بعد از آنی کـه شدم بُت ز ادب دور شوم
بعد از آن خدمتِ بسیـار بـه دشمن م
بعد از آن هر غلطی خواست دلِ من م!
پیرِ مـیخانـه غریب و تک وتنـها چه کند؟!
با ریـاکاری این دوست نماها چه کند؟
خوب گفتی کـه مَحَک پینـه ی پیشانی نیست
ریش و تسبیح و دوتا ذکر، مسلمانی نیست
خوب گفتی کـه شده ملعبه ی بی دینان
جهلِ صفینی و تکراری ظاهربینان
نکند روضه شود جای دهان هرزی ها
نکند روضه شود جای غَرَض ورزی ها
وَ قسم مـیخورم اصلاً بـه "لوالزینب"
اولینِ درس ابالفَضل ادب بوده ادب
بی ادب باشم و هی روضه بخوانم بازیست
شُهرتِ مجلسِ ارباب بـه "طِیِب" سازیست
من جگر دارم و از رفتنِ سَر هیچ مگو
(( من غلامِ قَمَرم غیرِ قَمَر هیچ مگو))• تیغِ خون خورده ی سرخِ وسطِ مـیدانم
پای آن حرفِ خودم مانده ام و مـی مانم
هرکسی گفت کـه مداحِ حسینم تَک نیست
هری گَشته علی گو کـه علی مسلک نیست
اسمِ مداح بزرگ هست جسارت د
عده ای پشتِ همـین اسم تجارت د
Media Removed
مرد زود بـه رخت خواب مـی رود، اما خوابش نمـی برد. غلت مـی زند. ملحفه ها را مـی اندازد. سیگاری روشن مـی کند. کمـی مطالعه مـی کند. دوباره چراغ را خاموش مـی کند. اما باز نمـی تواند بخوابد. ساعت سه صبح بلند مـی شود. درِ خانـه ی دوست و همسایـه اش را مـی زند، پیش او درد دل مـی کند و به او مـی گوید کـه خوابش نمـی برد. از او راهنمایی مـی ... مرد زود بـه رخت خواب مـی رود، اما خوابش نمـی برد. غلت مـی زند. ملحفه ها را مـی اندازد. سیگاری روشن مـی کند. کمـی مطالعه مـی کند. دوباره چراغ را خاموش مـی کند. اما باز نمـی تواند بخوابد. ساعت سه صبح بلند مـی شود. درِ خانـه ی دوست و همسایـه اش را مـی زند، پیش او درد دل مـی کند و به او مـی گوید کـه خوابش نمـی برد. از او راهنمایی مـی خواهد. دوستش پیشنـهاد مـی کند کـه قدمـی بزند. شاید خسته شود. بعد حتما فنجانی جوشانده ی برگ زیرفون بنوشد و چراغ را خاموش کند. همـه ی این کارها را مـی کند اما باز خوابش نمـی برد. بلند مـی شود این بار بـه سراغ پزشک مـی رود. پزشک هم طبق معمول حرف هایی مـی زند و مرد باز هم نمـی تواند بخوابد. ساعت شش صبح تپانچه ای را پُر مـی کند و مغزش را متلاشی مـی کند. مَرد مُرده هست اما هنوز خوابش نمـی برد. بی خوابی خیلی بد پیله است.
◾
ویر خیلیو پینی یرا – بی خوابی
ترجمـه: اسدالله امرایی
Media Removed
بی وقفه بی مقدمـه هیئت گرفتنی ست هیئت گرفتنی ست سعادت گرفتنی ست از موقع ورودیـه که تا آخر دعا هر حاجتی درون این دو سه ساعت گرفتنی ست یک جای روضه رفته دلت کـه مسافری حتی درون این معادله قسمت گرفتنی ست درون گود چشم، اشک نشسته ست منتظر ذکر حسین مرشد و رخصت گرفتنی ست با اشک از دو چشم، چنین از ولی دم درون دادگاه روضه ... بی وقفه بی مقدمـه هیئت گرفتنی ست
هیئت گرفتنی ست سعادت گرفتنی ست
از موقع ورودیـه که تا آخر دعا
هر حاجتی درون این دو سه ساعت گرفتنی ست
یک جای روضه رفته دلت کـه مسافری
حتی درون این معادله قسمت گرفتنی ست
در گود چشم، اشک نشسته ست منتظر
ذکر حسین مرشد و رخصت گرفتنی ست
با اشک از دو چشم، چنین از ولی دم
در دادگاه روضه رضایت گرفتنی ست
گیرم شفا نبود تو از بس قیـامتی
دامان تو بـه روز قیـامت گرفتنی ست
زائر شدن بـه قسمت و دعوت همـیشـه نیست
ای بی خبر بکوش زیـارت گرفتنی ست
نــوكـــر نـوشـــت:
#حـسیـن_جـان
یڪ وقت از من نوحه و دم را نگیری
زنی و شور و ماتم را نگیری
در بین هـیئت ڪار من پرچم زدن شد
دستان مـن خالیست، پرچـم را نگیری
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام خامس آل عبا
#بیـاد_شـهید_مع_حرم_محمد_رضا_دهقان_امـیری
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_الرزقنا_حـرم
#امام_حسنی_ام #مدینـه #بقیع
#یـارقیـه #یـا_حسین #لبیک_یـا_حسین
#امام_حسین #بین_الحرمـین
#شکر_خدا_که_در_پناه_حسینیم
#شـهادت_مادرم_افسانـه_نیست
#اسلام #شیعه #محرم #اربعین #صور #سوریـه
#روضه #فاطمـیه #کربلا #نجف
#عطش
Media Removed
#جلد_نـهايى @amirdva #جلد_نـهايى @amirdva
Media Removed
. . ایدهی اولیـهی «هامون» ظاهراً بـه سالهای پیش از انقلاب برمـیگردد؛ کمـی پیش از آنکه «دایرهی مـینا» بالاخره از محاق بیرون بیـاید و رنگ پرده را ببیند. درون فاصلهی ساخت و نمایش این فیلم بود کـه مـهرجویی بـه داستان «هامون» رسید. اوّل بـه صرافت این افتاده بود کـه داستان یک خانواده را درون قالب رمانی بهنام ... .
.
ایدهی اولیـهی «هامون» ظاهراً بـه سالهای پیش از انقلاب برمـیگردد؛ کمـی پیش از آنکه «دایرهی مـینا» بالاخره از محاق بیرون بیـاید و رنگ پرده را ببیند. درون فاصلهی ساخت و نمایش این فیلم بود کـه مـهرجویی بـه داستان «هامون» رسید. اوّل بـه صرافت این افتاده بود کـه داستان یک خانواده را درون قالب رمانی بهنام «دیدار» روایت کند؛ داستان سه برادر و بهقول خودش درون مصاحبهای با رامـین جهانبگلو: «یکی از برادرها درون پاریس زندگی مـیکرد؛ برادر کوچکتر بهنام احمد هامون. حمـید هامون برادر وسط بود و برادر بزرگتر محمود هامون... احمد هامون درون واقع شباهت زیـادی بـه خودم دارد؛ یعنی فیلمساز است.» هیچ بعید نیست کـه ایدهی پرداختن بـه یک خانواده و سه برادر درون آن سالها نتیجهی علاقهی بیحد مـهرجویی بـه داستانهای جی. دی. سلینجر باشد کـه در داستانهایش بیش از همـه بـه خانوادهی گِلَس پرداخت و سالها بعد اصلاً همـین علاقه بود کـه باعث شد دو داستان «فِرَنی» و «زویی» (و داستان کوتاه «یک روز خوب به منظور موزماهی» از مجموعهی «نُه داستان») را درون هم ادغام کند و فیلمنامـهای بهنام «پری» بنویسد.
چند سالی بعد از گفتوگو با جهانبگلو بود کـه مـهرجویی درون مصاحبهای با مانی حقیقی ماجرای خانوادهی هامون و فیلم «پری» را اینگونـه بههم ربط داد: «برادر کوچکتر، یعنی احمد، فیلمساز هست و تجربههایی درون فیلمسازی درون فرنگ دارد. حمـید برادر وسطی بود کـه مثل شخصیت فیلم «هامون» روشنفکر بود. برادر بزرگتر یعنی محمود طرح و شمایی از شخصیت اسد درون فیلم «پری» داشت. درون واقع، بعد از «هامون»، با ساخته شدن «پری» این سه برادر را درون قالب حمـید هامون و اسد و صفا درون «پری» پیـاده کردم و بعد هم دیگر دنبالش را نگرفتم.» اینجا هست که دوباره پای داستانهای سلینجر بـه مـیان مـیآید و بهنظر مـیرسد مـهرجویی از همان اوّل ایدهی یک «خانوادهی گِلَسِ» ایرانی را درون سر داشته؛ شخصیتهای عجیبوغریبی کـه ترجیح مـیدهند درون چارچوب زمانـهی خود محدود نشوند و درست همانطور کـه فِرَنی (بهقول جیمز. ئی. مـیلر) مسیری از تهوع و انزجار بـه شعف، و از انزوا و عزلتگزینی بـه بازگشت را مـیپیماید، حمـید هامون هم قرار بوده پا درون چنین مسیری بگذارد. رگههای دیگری از فِرَنی هم درون وجود هامون هست؛ او هم مثل ِ باهوش خانوادهی گِلَس «از زهد خویش درون عذاب است، زهدی کـه او را غیرِ انسان کرده و بهقول هاثورن او را از «زنجیر مغناطیسی انسان بودن» جدا ساخته است.» [از بازبینی هامون درون روزنامـهی سازندگی] • #هامون #داریوش_مـهرجویی #hamoon #dariushmehrjui
Media Removed
( ئه من چاوم له ریگاته و به هیواتم بـه شـه وگاران )
چاوه روانی خه وم بینی له و خه وه ما هاتیته وه ناو گلینـه م
مالیکم بو دروس کردی بـه عشقی پاک و بی وینـه م
مالیک پر له خوشـه ویستی پر له بـه رامـی شیعری جوان
مالیک پرپر له گورانی بـه نوری عشق چراخان
خیر نـه ییته ری ئه و که سه ئه م سه فه ره ی بو ریک خستی
ده وه ره وه له و ی مالیک نییـه نابو خوشـه ویستی
خوزگا ئه مزانی تو له وی ئیستا بـه دوای چیـا ویلی
چون دلت هات بیره وه ری ئه و هه مو ساله بـه جی بیلی
ئیستاش هینده باست ئه کـه م خه لکی وه ئه زانی شیتم
بیته وه یـان نـه ییته وه هه که تا ئه مرم چاوه ریتم
به خوشـه ویستی تو وا ده مرم
ئه مشـه و یـادی تو یـه خه یـه ی پی گرتوم
بویـه چاوانم مـه یلی خه و ناکا
ئاسمان بی و شـه و بی ئه ستیره یـه
شـه ویکه گولم هه ر له شـه و ناکا
ئیستا تو شـه وی سور بـه ری کـه ی منیش شـه و ی پر حوزن و ته نیـایی
بوچی خه رمانی عه شق و ئه وینمت ئاگر تی بـه رداوه بـه خورایی
ئیستاش له و که سه خوشترم ئه وی
که بـه حوکمـی دین هاوسه ری ئه وی
سه یره ئه و هه مو زولمـه ت لی کردوم
که چی قه ت له بـه ر چاوم ناکه وی
Media Removed
با تۆزێك باسی فهشـهلهكانی خۆمتان بۆ بكهم
١- ١٩٩٥ له پۆلی ٣ ناوهندی له ههموو وانـهكاندا كهوتم له خوێندگهی شارهزوو له ههلهبجه. ٢- له پۆلی شـهش، ئهدهبی ، نزیكهی ٨٠ م هێنا تێكرای نمرهكانم. له ئینگلزیدا، وابزانم ٩٨ بوو.
٣- حهزم له بهشی ئینگلیزی كرد، بهلام بههۆی قوبول خاسی یـهكێتی و پارتیـهوه له زانكۆ وهرنـهگیرام.
٤- ٢٠٠٠ له به شی ئینگلزی پهیمانگای مامۆستایـان وهرگیرام، له كاتێكدا ههندێك هاوپۆلهكانم به نمرهی ٥٠ و و به بریـار دهرچون له ئینگلیزدا له بهشی ئینگلیزی زانكۆی سلێمانی و سهلاحهدین وهرگیران و ئێستا ههندێكیـان بهرپرسن.
ههر ئهمانـه نا، ئهمـهی خوارهش بخوێنـهوه
٥- كۆمـهلهی خوێندكاران له داخلی دهریـانكردم له بهر ئهوهی دهنگم به كهس نـهدا له ههلبژاردنێكی بهعسی ئاسای ناو زانكۆ و پهیمانگاكان.
٦- رۆشتم بۆ داخلی یـهكگرتوو، ٢-٣ حهفته ئهم سهرو ئهوسهریـان پێكردم، دیـار بوو نـهیـان توانی موافهقهت له مـیسر وهربگرن بۆ ئهوهی له وێ بمێنمـهوه. ٧- رۆشتم بۆ داخلی حیزبی شوعی، ئهوانیش وتیـان وهلام دهدهینـهوه، بهلام دیـار بوو نـه ستالین نـه لینین رهزامـهندی دهرنـهبریبوو.
٨-- زۆر شتی كهش روویدا، بهلام ئهمانـه بۆ ئهو كتێبهی له داهاتوودا ئهینوسم.
٩- ٢٠٠٢ پهیمانگام تهواو كرد، بووم به مامۆستا له لادێیـهكی دوور لهئێران.
١- ئهقلم نـهیبری، فیرارم كرد دژ بهموو ئامۆژگاریـهكی دایك و باوكم.
١١- له لایـهن ئێكسان مۆبل ٦ كهس له عێراقدا ههلبژێران بۆ بهرنامـهی سهركردهكانی عێراق، ٤ خهلی بهغداد بوون، ١ موسل، تهنـها من كورد بوم.
١٢ - كۆتای ٢٠١٠ زاكۆم تهواو كرد بهشی حكومـهت له زانكۆی تهكسان ئۆستن كه یـهكێكه له باشترین ١٠ زانكۆی ئهمـهریكا.
١٣- له ٢٠١١ داوام پێشكهش كرد بۆ خوێندنی ماستهر له ئهمـهریكا و ئوسترالیـا. له ٥ زانكۆ، له ٣ وهرگیرام، دواتر زانكۆی تهفتم ههلبژارد له بۆستن. ماستهرهكهم له یـاسا و دیبلۆمایسدا به دهستهێنا.
١٤- له ٢٠١٣ وه چهندین دوام پێشكهش كردوه بۆ خوێندنی دوكتۆرا - ٣ داواكاری بۆ زانكۆی هارڤهرد، ٣ بۆ تهفت، ٣ بۆ یـهل، ٢ بۆ جۆرج واشنتن، ١ بۆ زانكۆی ئهمـهریكی، ١ بۆ زنكۆی رۆتكهرس، ١ جۆرج مـهیسن.
١٥ - لهم ههموو داواكاریـه له ٣ زانكۆ وهرگیرام، دواتر جۆرج مـهیسنم ههلبژارد بۆ خوێندنی دوكتۆرا.
.
.
.
#_agha_ @_a.g.h.a_ .
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
Media Removed
برای شریف باجور
دلنگران درختها بودن،
در عصری کـه جانِ آدمـی
ارزانتر از گلوله است،
از تو ساخته بود.
توله های یتیم سگی مُرده را اندیشیدن
هنگامـی کـه کودکان
در چهارراه ها بـه بردگی اند،
از تو ساخته بود
و از تو برمـیامد
کوله بران و حبسیـان را صدا شدن
و رکاب زدن درون سنگراهه ها
با پاهایی خونین
پیِ سرزمـینی کـه گویی
لبخندهایش بـه گروگان گرفته شده.
تنـها تو مـی دانستی
دستی کـه کبریت بـه سوزاندن جنگل مـی کشد
از کشتنِ آدمـی هم
عار ندارد
و کودکی کـه سگی را نوازش کند
مسلسل بـه دست نمـی گیرد.
شبیـه نام خود بودی.
شریفِ پرشور و شَر،
شریفِ اعتصابِ غذا کرده،
شریفِ شاکی از حریقِ جنگلها،
شریفِ یکه و تنـها،
تنـها،
تنـها...
با هزار بلوطِ گُر گرفته درون چشم و
ققنوسی عاصی
در خاکستر موهایت.
بخسب و ببخشمان
که از ترسِ بُریده سَری
تنـها تماشاگرِ ِ باشکوهِ تو
در حلقه ی ناکسان بودیم.
یغما گلرویی
شریف باجور فعال مدنی و محیط زیست اهل مریوان و از اعضای هیئت مدیره انجمن سبز چیـا و مسئول اطفای حریق این انجمن درون سوم شـهریور ۱۳۹۷ بـه همراه امـید کهنـهپوشی از اعضای انجمن سبز چیـا و محمد پژوهی و رحمت حکیمـینیـا از جنگلبانان منطقه هنگام مـهار آتشسوزی جنگلهای روستای پیله و سلسی گرفتار آتش شدند و جان باختند. شریف از جملهانی بود کـه در زلزله سال گذشته کوردستان بیدرنگ دستبهکار جمع آوری کمک در استان شد و با حضور پیوسته درون ازگله و مناطق پیرامون، مدیریت توزیع کمکها و تأمـین نیـازهای زلزلهزدگان را بر عهده گرفت. او بارها بـه سبب فعالیتهای محیط زیستی خود درون سالهای ۹۰ و ۹۵ بازداشت و بازجویی شدهه بود و مغازه اش هنگامـی کـه در ۱۲ آبان درون حمایت از حقوق حیوانات اعتصاب کرده بود و در یک اعتراضآمـیز از مریوان بـه سوی ثلاث باباجانی رهسپار شده بود، بـه صورتی مشکوک آتش گرفت. او درون شـهریور ۱۳۹۶ همزمان با اعتصاب غذا، از مریوان که تا تهران را با شعار «عدم خشونت راه پیروزی انسانیت است» رکاب زد. مقامات هلال احمر آلوده بودن منطقه ی آتش سوزی بـه مـین و انفجار آن را دلیل مرگ شریف و سه همراهش دانسته اند.
#شریف_باجور
#کوردستان
#یغما_گلرویی
Media Removed
" #دوکوهه " سین ندارد اما !
ساختمانـهـایش ، سحرگاهانی را بـه خاطر دارد کـه رزمندگان ، با نوای دلنیشن مناجات نورایی همــدوش ِستارگان ،
همپای فرشتگان و در کنــــار ِماه ،
با خدا سخن مـیگفتند..
.
.
" #فکه " سین ندارد اما !
سجده_های بسیجیـانی را بـه خاطر دارد کـه با سربندهای سبز و سرخ ،
سرهایشان را بـه خدا سپردند و با ندای" اعرلله جمجمتک " بـه دیدار معشوق شتافتند ..
.
.
" #شرهانی " سین ندارد اما !
سنگرهایش زخم ِ تن ِ شقایق هایی را بـه خاطر دارد کـه در کربلای خمـینی.ره.
با رمــــز " یـــ زینب ــــــــا " هر آنچه داشتند تقدیم ِ حضـــرتِ ارباب نمودند..
. .
" #کانال_کمـیل " سین ندارد اما !
سکــوی پرواز ِلب تشنگانی شد ، کـه مقتل شان یـادآور کربلاست...
.
.
" #طلاییـه " سین ندارد اما !
سه_راه ِ شـهادتش گــواه ِ رشادت ِمردانی ست کـه سبکبال ،تا عرش ِ اعلا ،
پرستــــو شدند..
.
.
" #اروند" سین ندارد اما !
ساحل ِخونینش ، غواصانی را بـه خاطر دارد کـه در شبهای عملیـات ، از سیم خادار ِ نـَفــس ، گــذشتند و دل ،
به دریـای بیکران ِ عشق و عرفان زدند..
.
.
” #شلمچه " سین ندارد اما !
سرداران بی نام و نشـانی را بـه خاطر دارد کـــه همچون مادرشان زهـــرا.س. فدایی ولایت شـــدند و گمنــــام ماندند.. آری !
با آمــدن ِ هر بهار ، شکوفه های دلــم ، بـه عشق ِ یـادتان مـیشکفد و مرغ ِ خیـالم
پَر مـیگیـرد و بـر بام احساس مـینشیند.. #هور ... #هویزه .. #کرخـه .. #چزابـــه .. #عیــن_خوش.. #پاسگاه_زید .. #پادگان_حمـید .. #کوشک .. #خرمشـهر.. بـه ! چه بوی سیب مـیآید از ایــــــن ســـــــــرزمـین.. .
الهـــــــــــی !
حـول حالَنا اِلی اَحسـَنِ الحال ، بحــق ِ شـهدا .. .
آمـین. . .
.
.
🌸 پیشاپیش عیدتون مبارک 🌸
.
#عید
#نوروز
#هفت_سین
#جزیره_مجنون۳۱۳
Media Removed
از شیرین جون
@shirin.design.art
ترسم از آدم هاییـه کـه مثل تاکسی باهات برخورد مـی کنن!
آدم هایی کـه بی هوا وارد زندگی مـیشن، با عجله حرف از دوست داشتن مـی زنن و برای پیش رفتن شتاب دارن.
لعنتی ها مـی خواهن فرار کنن، مـی خواهن فراموش کنن؛
و وقتی هم مـی بینن بـه اندازه کافی دور شدن، بی مقدمـه مـیگن، ممنون، پیـاده مـیشم! • .
.
#کیک_کشمش_و_گردو
دوستان مواد این کیک با بقیـه کیکا مقداری متفاوته چون قالب کیکم بزرگتر بود
مـیتونید داخلش کشمش و گردو نریزید و کیکتون ساده باشـه.
آرد :۴ لیوان(لیوان دسته دار فرانسوی)
شکر 1لیوان و نیم
تخم مرغ درشت ۵ عدد
روغن مایع ۱و۱/۴ لیوان
شیر گرم یـا ماست شل شده با اب: یک لیوان و نیم
بگینک پودر 1قاشق غذاخوری سرپر
وانیل نصف ق.چ
کشمش یک لیوان
گردو خورد شده نصف لیوان
.
ابتدا👇👇👇
.
طبق معمول نیم ساعت قبل شروع کار همـه مواد را از یخچال خارج مـیکنیم چون حتما موادبه دمای محیط رسیده باشـه
فر را روشن مـیکنیم
ارد و پکینگ پودر را سه بار الک مـیکنیم
قالب را با روغن جدا کننده چرب مـیکنیم و داخل یخچال مـیگذاریم
شیر را روی حرارت مـیزاریم گرمبشـه
کشمش و گردو را داخل ارد مـیغلتونیم که تا توی کیک ته نشین نشن
تخم مرغ ها رو درون کاسه ای با هم زن زده که تا ازدر بیـاد حدود ۳۰ ثانیـه،بعد شکرو وانیل رو اضافه و ده دقیقه زده که تا کرم رنگ و کشدار شـه
روغن رو اضافه و سی ثانیـه دیگه هم مـیزنیم
شیر گرم شده را اضافه مـیکنیم و سی ثانیـه هم مـیزنیم
حالا اردو و بکینگ پودر الک شده را طی سه مرحله بـه مایـه اضه مـیکنیم فقط درون حد مخلوط شدن با قاشق چوبی هم زده بیشتر هم نزنید چون هوای داخل تخم مرغها از بین مـیره و کیکمون پف نمـیکنـه
آخر سر گردو و کشمش رو هم اضافه مـیکنیم
قالب چرب شده را از یخچال بیرون اورده و مایـه ی کیک رومـیریزیم
تو فری کـه از قبل گرم شده،با دمای ۱۷۵درجه بـه مدت ۵۰ دقیقه قرار مـیدیم
این مدت زمان بستگی ر دمای فرتون داره بعد ۴۰دقیقه با سیخ چوبی چک کنید اگه بهش نچسبید امادست.
بیست دقیقه اول اصلا درون فر را باز نکنید چون پف کیک مـیخوابه
فک کنم همـه نکاتو گفتم جای سوالی باقی نمونده🙄
Media Removed
#پست_مشترک_به_مناسب_ایـام_شـهادت_امـیر_المومنین_علی_علیـه_السلام
◼🍃 #حدیث
◼🍃 #کلامکم_نور
🍃◾شـهادت جانسوز سيد الأوصياء وإمام الأتقياء مولى الموحدين وسيد الوصيين و يعسوب الدين أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام را بـه ساحت مقدس حضرت بقية الله الأ عظم مـهدی موعود ( عجَّل الله تعالى فرجه الشريف ) روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمـه الفداء و شيعيان حضرتش تسلیت عرض مينمايم
در این شب های عزیز ما رو از دعای خیر فراموش نفرمایید◾🍃
💐 #حديث💐
🍃◾مولا امـیرالمومنین على عليه السلام◾🍃:
وُصولُ الْمَرْءِ اِلى كُلِّ ما يَبْتَغيهِ مِنْ طيبِ عَيْشِهِ وَ
اَمنِ سِرْبِهِ وَ سَعَةِ رِزْقِهِ بِحُسْنِ نيَّتِهِ وَ سَعَةِ خُلْقِهِ؛
انسان، با نيّت خوب و اخلاق خوب، بـه تمام آنچه
در جستجوى آن است، از زندگى خوش و امنيت
محيط و روزى زياد، دست مىيابد.
📚تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص92 ، ح1607📚
وصیت نامـه مولاامـیرالمومنین علی.علیـه السلام 😔
کنار من صدف دیده پر گهر نکنید
به پیش چشم یتیمان پدر پدر نکنید
توان دیدن اشک یتیم درون من نیست
نثار خرمن جان علی شرر نکنید
اگر چه قاتل من سخت کرده بی مـهری
به چشم خشم بـه مـهمان من نظر نکنید
اگر چه بال و پر کودکان کوفه شکست
شما چو مرغ، سر خود بـه زیر پر نکنید
از آن خرابه کـه شبها گذرگه من بود
بدون سفره ی خرما و نان گذر نکنید..
به پیرمرد جذامـی سلام من ببرید
ولی ز مرگ من او را شما خبر نکنید
ز کوچه ای کـه گرفتند راه مادرتان
تمام عمر، شما هم، چو من گذر نکنید......
🍃◾اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ◾🍃
🍃◾یــا عــلــی (ع) مـــدد◾🍃
🍃◼🔹🌷🔹◼🍃
🍃◼✔ درباره ی طرح #پست_مشترک ⤵⤵ :
🔹هـمـه ی بزرگواران مـیتوانند درون ایـن طـرح بزرگ
سهــیم باشـند فقــط کافیـه به منظور دریـافــت مطالـب
و تصاویر و کلیپ ها بـه کانال ما درون پیـام رسان بله
مراجــعه بفرمـایید و پست را درون صفحه ی خود منتشر کنید
(✅لینک کانال درون قسمت بیوگرافی موجود است✅)
🍃📱▶✅blm.im/behesht8
شـهدای عزیز #مع_حرم را با ذکر صلواتی یـاد کنیم
🍃◼🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
التماس دعا فرج
یـا علی (ع) مدد
🏴
Media Removed
چند نکته کوتاه از #آیت_الله_بهجت :
.
.
.
در یکی از دیدارهایم با آیت الله بهجت(ره) بـه ایشان عرض کردم کـه نقل شده کـه امام خمـینی(ره) درون جوانی، همراه با سید محمدصادق لواسانی، درون #مشـهد با شیخ حسنعلی #نخودکی دیداری داشته اند و ایشان بـه وی دستورالعملی داده کـه بعد از هر نماز واجب سه بار توجید بخواند و سه بار صلوات بفرستد و سه بار آیـه « و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شیء قدرا» (طلاق #آیـه دوم) را بخواند. آیـا این مطلب صحیح است؟
ایشان ضمن تایید اصل مطلب فرمودند: دوست همراهشان آقای سید احمد زنجانی بوده نـه سید محمدصادق لواسانی.
*
.
.
آیت الله #بهجت توصیـه د کـه این دعا را درون هر صبح و شام ترک نکنید:
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِی دِرْعِکَ الْحَصِینَةِ الَّتِی تَجْعَلُ فِیـهَا مَنْ تُرِیدُ...
فرمودند بـه دیگران هم توصیـه کنید بخوانند. *
.
.
فرمودند: یکی ازی، #کیمـیا خواسته بود. گفته بود: بگو #اللهم_اغننی_بحلالک_عن_حرامک ؛ اما راست بگو.(یعنی: #خدایـا ! با حلال خودت، مرا از حرام هایت بی نیـاز کن.)
.
.
.
.
.
. 👈👈شما هم اگر دلت خواست چند نکته دیگه از این عالم بزرگ یـا سایر علما بزرگ #شیعه مـی تونی درون کامنت ها منتشر کنی ....
.
.
.
.
.
.
حاج حسنعلی نخودكی این ها را بـه امام(ره) آموخت .... من بهتر از كیمـیا را بـه شما یـاد مـیدهم و آن این كه:
بعد از نمازهای واجب یك بار آیة الكرسی را که تا «هو العلی العظیم» مـیخوانی.
و بعد تسبیحات فاطمـه زهرا(سلام الله علیـها) را مـیگویی .
و بعد سه بار سوره توحید «قل هو الله احد» را مـیخوانی.
و بعد سه بار صلوات مـیگویی .
و بعد سه بار آیـه مباركه؛ «وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یجْعَل لَّهُ مخْرَجاً . وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یحْتَسِب وَ مَن یَتَوَكلْ عَلى اللهِ فَهُوَ حَسبُهُ إِنَّ اللهَ باَلِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِكلِّ شىْءٍ قَدْراً»؛(طلاق/2و 3) (هر كس تقواى الهى پیشـه كند خداوند راه نجاتى براى او فراهم مـیكند. و او را از جائى كه گمان ندارد روزى مىدهد، و هر كس بر خداوند توكل كند كفایت امرش را مىكند، خداوند فرمان خود را بـه انجام مىرساند، و خدا براى هر چیزى اندازهاى قرار داده است.) را مـیخوانی این از كیمـیا برایت بهتر است.
.
.
Media Removed
﷽ اَللّـهُمَّ صـَلِّ عَلى عــَلِیِّ بْــنِ مُوسَى الرِّضا الْــمُرْتَضَى الاِمــامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحـُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَــوْقَ الاَرْضِ وَمــَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُـــتَواتِرَةً مــُتَرادِفَةً، ... ﷽
اَللّـهُمَّ صـَلِّ عَلى عــَلِیِّ بْــنِ مُوسَى الرِّضا
الْــمُرْتَضَى الاِمــامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحـُجَّتِکَ
عَلى مَنْ فَــوْقَ الاَرْضِ وَمــَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُـــتَواتِرَةً مــُتَرادِفَةً، کـــَاَفْضَلِ
مــــاصـــَلَّیْتَ عـــَلى اَحــَد مــِنْ اَوْلِـیـائِک
.
قال الإمام الرضاء عليه السلام:
.
إجتَهِدوا أن يَكونَ زَمانُكُم أربَعَ ساعاتٍ : ساعَةً مِنـهُ لِمُناجاةِ اللّه ِ و ساعَةً لِأمر المَعاشِ و ساعةً لِمُعاشَرَةِ الإخوانِ و الثِّقاتِ و الَّذينَ يُعَرِّفُونَ عُيُوبَكُم و يَخلِصونَ لَكُم فِي الباطِنِ و ساعَةً تَخلُونَ فِيها لِلَذّاتِكُم و بِهذِهِ السّاعَةِ تَقدِروُن عَلَى الثَّلاثِ ساعاتٍ ؛
.
امام رضا علیـه السلام مـی فرمایند:
بكوشيد كه زمانتان را بـه چهار بخش تقسيم كنيد :
زمانى براى مناجات با خدا ؛
زمانى براى تأمين معاش ؛
زمانى براى معاشرت با برادران و معتمدانى كه عيب هايتان را بـه شما مى شناسانند و در دل شما را دوست دارند ،
و ساعتى براى كسب لذّت هاى حلال
با بخش چهارم توانايى انجام سه بخش ديگر را بـه دست مى آوريد.
.
📝فقه الرّضا عليه السلام ، ص 337 .
.
.
خوشم از رعایـای شمس الشموسم
گرفتار عشق انیس النفوسم
.
کجا بی پناهم درون این وادی عشق
پناهندهٔ لطف سلطان طوسم
.
اگر بدترین بنده باشم کـه هستم
مـیان حریمش سراپا خلوصم
.
شفا مـیدهد خاک روی لبانم
اگر خاک صحن رضا را ببوسم
.
دهان وا نکردم بـه مدح بزرگی
فقط حرف سلطان شود چاپلوسم
.
.
#سلام_مولاى_مـهربانم
#السلام_علیک_یـا_علی_بن_موسی_الرضا
#مشـهد #برات #کربلا #سلطان #عشق
.
.
.
@ya_emamreza53
@zeynabiiiye
Media Removed
از هفت سالگی توی آب بودم. درون آب قد کشیدم. دوست پیدا کردم. بازی کردم. خندیدم و البته گریـه کردم بسیـار. هفت سالگی من یعنی زمانی کـه اهواز یک استخر روباز به منظور خانمها داشت، استخر موج. آخر فاز سه کوروش. جایی کـه بعدش زمـین خاکی بود و بعدترش کارون. جایی کـه یک محله تمام مـیشد. روزهای شیرین کودکی من درون تابستانهای داغ اهواز با آب خنک موج شیرینتر مـیشد. آفتاب مـیزد فرق سرمان و کلاهای پلاستیکیمان آتش مـیشد. همان لحظه کـه سُر مـیخوردیم و سرمان مـیرفت زیر آب بـه کل لذتهای دنیـایی مـیارزید. اولین مربی من یعنیی کـه شنا را یـادم داد اسمش مریم بود. مریم جون. زنی زیبا، ظریف و بسیـار مـهربان. بزرگتر کـه شدم خانم جزایری مدیر استخر موج تیم استخرش را راه اندازی کرد. من هم عضو تیم شدم. مربی تیم خانم حسن زاده بود. زنی با جثهای کوچک، موهایی فر و سرعتی باورنی درون شنا. بی اغراق یک طول استخر را از عمـیق که تا طناب (جداکنندهی کم عمق از عمـیق) با سه دست کرال مـیرفت. کششی عجیب درون آب داشت. من هرگز مثل او نشدم. اما شناگر خوبی بودم. دومـین مربی تیم اِلا بود. زنی درشت اندام، جذاب، مـهربان و در عین حال بسیـار بد اخلاق کـه الگوی من درون استایل شنایم بود زمانی کـه اصلاح تکنیک مـیکردیم و هر استایل خودش را پیدا مـیکرد. الا جون صدایش مـیکردیم. تمرینات ما هر روز ظهر بود. این بار دیگر استخر سر بازی وجود نداشت و ما درون سر پوشیده تمرین مـیکردیم. همان موج. بالای استخر یعنی درست مشرف بـه تمام مجموعه یک تریـای بزرگ بود با شیشـههایی سرتاسری کـه بعد از چند ساعت شنا پاتوق دلچسب ما بود به منظور سوخت گیری. تنهامان از پنج شش کیلومتر شنا داغ بود و معدههامان خالیِ خالی. خیس زیر باد کولر گازی تریـا مـینشستیم و همبرگرهای فوق العاده خوشمزهی زنی را مـیخوردیم کـه تریـا را اداره مـیکرد. اسمش از یـادم رفته. خوش تیپ بود و باحال. همـیشـه هم یک شلوارک جین پایش بود و پاهای گندمـیاش با موزیکهای تُرکی کـه گوش مـیداد خوب همخوانی داشت. عاشق چلیک بود. مثل من! یک روز دم دمای غروب کـه تمرین تیم تمام شده بود و داشتیم بازی مـیکردیم، با دو مثل همـیشـه مـیخواستم بپرم توی آب و سرم بـه آب نرسیده درون هوا معلق ب کـه به لبهی استخر نرسیده سُر خوردم و با چانـه خوردم زمـین و زیر چانـهم دو سانتی پاره شد... ۰
۰
ادامـه دارد... #ahvaz #اهواز
Media Removed
#پست_مشترک_به_مناسب_ایـام_شـهادت_امـیر_المومنین_علی_علیـه_السلام
◼🍃 #حدیث
◼🍃 #کلامکم_نور
🍃◾شـهادت جانسوز سيد الأوصياء وإمام الأتقياء مولى الموحدين وسيد الوصيين و يعسوب الدين أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام را بـه ساحت مقدس حضرت بقية الله الأ عظم مـهدی موعود ( عجَّل الله تعالى فرجه الشريف ) روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمـه الفداء و شيعيان حضرتش تسلیت عرض مينمايم
در این شب های عزیز ما رو از دعای خیر فراموش نفرمایید◾🍃
💐 #حديث💐
🍃◾مولا امـیرالمومنین على عليه السلام◾🍃:
وُصولُ الْمَرْءِ اِلى كُلِّ ما يَبْتَغيهِ مِنْ طيبِ عَيْشِهِ وَ
اَمنِ سِرْبِهِ وَ سَعَةِ رِزْقِهِ بِحُسْنِ نيَّتِهِ وَ سَعَةِ خُلْقِهِ؛
انسان، با نيّت خوب و اخلاق خوب، بـه تمام آنچه
در جستجوى آن است، از زندگى خوش و امنيت
محيط و روزى زياد، دست مىيابد.
📚تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص92 ، ح1607📚
وصیت نامـه مولاامـیرالمومنین علی.علیـه السلام 😔
کنار من صدف دیده پر گهر نکنید
به پیش چشم یتیمان پدر پدر نکنید
توان دیدن اشک یتیم درون من نیست
نثار خرمن جان علی شرر نکنید
اگر چه قاتل من سخت کرده بی مـهری
به چشم خشم بـه مـهمان من نظر نکنید
اگر چه بال و پر کودکان کوفه شکست
شما چو مرغ، سر خود بـه زیر پر نکنید
از آن خرابه کـه شبها گذرگه من بود
بدون سفره ی خرما و نان گذر نکنید..
به پیرمرد جذامـی سلام من ببرید
ولی ز مرگ من او را شما خبر نکنید
ز کوچه ای کـه گرفتند راه مادرتان
تمام عمر، شما هم، چو من گذر نکنید......
🍃◾اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ◾🍃
🍃◾یــا عــلــی (ع) مـــدد◾🍃
🍃◼🔹🌷🔹◼🍃
🍃◼✔ درباره ی طرح #پست_مشترک ⤵⤵ :
🔹هـمـه ی بزرگواران مـیتوانند درون ایـن طـرح بزرگ
سهــیم باشـند فقــط کافیـه به منظور دریـافــت مطالـب
و تصاویر و کلیپ ها بـه کانال ما درون پیـام رسان بله
مراجــعه بفرمـایید و پست را درون صفحه ی خود منتشر کنید
(✅لینک کانال درون قسمت بیوگرافی موجود است✅)
🍃📱▶✅blm.im/behesht8
شـهدای عزیز #مع_حرم را با ذکر صلواتی یـاد کنیم
🍃◼🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
التماس دعا فرج
یـا علی (ع) مدد
🏴
. این چندروز کـه بحثِ ماشین داشتن و نداشتن پیش اومد و من دلم به منظور کلوچهی کوچولو و قشنگ و مـهربون و البته قراضهام تنگ شد و تنـها فیلمـی کـه ازش تو گوشی داشتم همـین بود البته تو اوایلِ پیجم زیـاد ازش عو فیلم هست ولی خب از مـهرِ نود و چهار کـه از دانشگاه اومدم و سریع حاضر شدم که تا برم لواسون پیش دوستم کـه تنـها بود ... .
این چندروز کـه بحثِ ماشین داشتن و نداشتن پیش اومد و من دلم به منظور کلوچهی کوچولو و قشنگ و مـهربون و البته قراضهام تنگ شد و تنـها فیلمـی کـه ازش تو گوشی داشتم همـین بود 😍😍 البته تو اوایلِ پیجم زیـاد ازش عو فیلم هست ولی خب از مـهرِ نود و چهار کـه از دانشگاه اومدم و سریع حاضر شدم که تا برم لواسون پیش دوستم کـه تنـها بود و تو راه وسطِ پل پارکوی یـهو چراغِ باطریش روشن شد و سریع زنگ زدم بـه بابام کـه چراغ باطریش روشن شده من الان چیکار کنم؟؟😱😱 و بعد از کلی بدبختی و خاموش چراغ و ضبط ماشین و کلی استرس بالاخره برگشتم خونـه و از خیر لواسون رفتن گذشتم دیگه کلوچه برام ماشین نشد 😭😭😭😭 ینی از همون روز افتاده گوشـه کوچه و هرازگاهی فقط این پلیسهای گشت مـیان زنگ خونـه رو مـیزنن کـه این ماشین مال شماست؟؟ چون مشکوکه آخه پلاکاشم کندیم 😂😂😂 و اینکه هرکیام اومد دوربزنـه تو کوچه یـه نوازشش کرد دیگه 😣😣😣 بیعدبای بیتربیت 😑😑😑
خلاصه کـه من الان سه ساله ماشین ندارم 🙁🙁🙁 تازه چون همرنگ کلوچه بود و شکل کلوچه بود اسمشو کلوچه گذاشته بودم 😋 انقدر باهاش خاطرههای خوب و بد دارم کـه خدا مـیدونـه چهار پنج بار باهاش رفتم قائمشـهر و یکی دوبار رفتم قم 😍 دانشگاه هم کـه دیگه نگم براتون چقدر منو که تا کرج (دانشگاه خوارزمـی) همراهی کرد 😅😅 البته دوستام بیشتر از خودم باهاش خاطره دارن مخصوصاً وقتی مـیخواستیم بریم دانشگاه بچهها مـیومدن ایستگاه متروی شریف من مـیرفتم دنبالشون باهم مـیرفتیم دانشگاه از همون اولم مـیگفتن پرستوووو بذار 😂😂 البته اون موقع تتلو آدمتر از الان بود 😆😆 خلاصه کـه کلوچهی کیتیطوری پنجسال همـهجا با من بود ولی الان رفیق نیمـهراه شده بیعدب 😒😒
کلوچه اصن ازت توقع نداشتم 😑.
.
لوکیشن هم کـه #شمرون جانِ 😍
اصن نمـیدونم شاعر گفته یـا نـه ولی خب من مـیگم (کوچهپسکوچههای شمرون عست و خاطراتش 😍❤)
البته یـادمـه اینجا داشتم از خونـه جان (ی پدرجان جان) برمـیگشتم یـهو حس فیلم گرفتنم گل کرد و تهِ تهِ رَمِ گوشیم جا خوش کرده بود و مال سال نود و سهاس فک کنم 🤔😂
درباره آهنگم کـه از همون آهنگاس کـه تو سیدی پرستو بود و همـیشـه تو ماشین پِلی بود 😆
حالا با این اوصاف اگر صلاح مـیدونید یـه گلریزان ترتیب بدین واسه من ماشین بخرید که تا مجبور نباشم انقدر ماشینِ پدربزرگ بندهخدام رو دودَر کنم 🙈🙉🙊😅😅.
.
Read more
Media Removed
.
🌟قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ، مِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ🌟
.
بویِ بهارنارنج هایِ باغِ پر از ستاره ی نگاه
لحظه هایِ طلاییِ سال را
از احساسِ عمـیقِ عاشقی لبریز مـی کند
و اسفند
دانـه دانـه
به یمنِ قدومِ بهار ، دود مـی شود
تا سبز ماندن ، چشم نخورَد.
با سازِ تقدیر ، سمفونیِ تجلیل ساخته ایم که تا مجموعه ای فوق العاده را بر تختِ پادشاهی بنشانیم و به احترامشان کلاه از سر برداریم.
لحظاتِ نابِ سه ستاره و بهارنارنج هایی کـه برایمان مـی سازید ، بر قلب هایمان حک شده است.
سپاسگذار زحمات شبانـه روزی و تلاش های بی دریغتان به منظور نشاندن مرواریدِ لبخند بر رویـهای هموطنانتان هستیم و سالی سرشار از سلامتی ، موفقیت و شادکامـی برایتان آرزومندیم. 🌹🥀🌷🌺 @alikhani.ehsan
@baharnarenjtv3
.
#احسان_علیخانی #بهارنارنج
#گروه_اتحاد_احسانیـا(e.a🌙etehad)
#ehsanalikhani #ehsan_alikhani
[به سه ر بی on Instagram - mulpix.com خاطرات تیپ ۲۴۸ سراب ناوه کش]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 12 Sep 2018 22:00:00 +0000