آغوش خدا بـه on Instagram
Unique profiles
Most used tags
Total likes
0Top locations
Khoy, خان طومان, YasujAverage media age
317.8 daysto ratio
7.3Media Removed
آرامش کلمـه ای کـه همـه دنبالشن اما پیداش مـی کنن؟؟ی بـه معنای واقعی آرامش پیدا مـی کنـه؟ آرامش کـه بخوای حتما بری سراغش از راه درستش حتما بری پیشی کـه واقعا ارومت کنـه یـه اغوش،مثل آغوش مادر آغوش پدر اغوش خدا بهترین اغوش،اغوش خداست وقتی کـه نا ارومـی حتما بری بغل خدا حتما باهاش درد و دل کنی حتما ... دانلود اهنگ لالایی غمگین بیا مادر شیرت حلالم آرامش
کلمـه ای کـه همـه دنبالشن
اما پیداش مـی کنن؟؟
کسی بـه معنای واقعی آرامش پیدا مـی کنـه؟
آرامش کـه بخوای حتما بری سراغش
از راه درستش
باید بری پیشی کـه واقعا ارومت کنـه
یـه اغوش،مثل آغوش مادر
آغوش پدر
اغوش خدا
بهترین اغوش،اغوش خداست
وقتی کـه نا ارومـی حتما بری بغل خدا
باید باهاش درد و دل کنی
باید باور کنی کـه تو بغل خدایی
این کـه خدا تورو گرفته تو بغلش و منتظره براش درد و دل کنی باور مـیخواد
وقتی کـه باور کردی اونوقته کـه اشکت سرازیر مـیشـه
اون وقته کـه از ته دلت،با تمام وجودت با هق هق براش مـیگی
خدا مـیشنوه،مـیخنده،نوازشت مـیکنـه
تو از فردات خبر نداری
ولی اون مـیدونـه چخبره!
مـیخنده بـه غمت،غم بـه خیـال بزرگت
زمان ارامشت فرا مـیرسه
خوشحالی،مـیخندی،اما......
اما حواست نیست کـه این ارامشتو مدیون کی هستی......
.
🔸عوايد تبليغات صرف امور خيريه ميشود
🔹استفاده از تمام پستهای پیج وکانال تلگرام به منظور همـه آزاده
براي ذخيره متن و عكس ها بـه كانال خدا آفيشيال مراجعه كنيد
⬅️ لينك عضويت كانال بالاي پيج هست➡️
Media Removed
مرد، شبی عجیب را پشت سر مـیگذارد. درون غار تنگ تنـهاییهای خودش هنوز بـه عبادتی طولانی مشغول است.
سیـاهی چشم آسمان را دانـههای پرشمار ستاره پر کردهاند... کهکشان راه شیری، انگار بازوهایش را بهسوی زمـین گشوده است، که تا آن را محکمتر از همـیشـه درون آغوش بگیرد.
مرد فکر مـیکند... بـه این رشتههای نورانی... بـه دستی کـه خرمن ستاره را گردآورده... بـه «او»... همان ندیمِ روزهای بیـابان و شبهای غار... بـه دامنـهای کـه باید بـه آن گریخت که تا محفوظ ماند از برگشتنِ زمانـه... ما چه مـیدانیم کـه «مرد» درون این شبِ عمـیق بـه چه فکر مـیکند. خودش بعدها مـیگوید: دانلود اهنگ لالایی غمگین بیا مادر شیرت حلالم «ساعتی تفکر برتر از هفتاد سال عبادت است.» ما چه مـیدانیم تفکری اینگونـه کـه او را مـیکند مخاطبِ پروردگار و مـینشاند مقابل خودش که: بخوان! چیست؟
چه را بخواند؟
هیچ فکر کردهای کـه مرد چه را حتما بخواند؟!
مردْ انتخاب شده، از همـهٔ آفریدههای خالق گزیده شده، «ستوده» شده کـه چه چیز را بخواند؟
مرد حتما خدا را بـه صفتِ خالقیاش - آن هم درون مرتبهٔ خلق «انسان» - یـاد کند...
خدا را بـه صفتِ «کرامت»ش یـاد کند... و به شیوهٔ آموختنش - با قلم؛
و یـاد کند خدا را با چیزی کـه به انسان مـیآموزد: آنچه انسان «نمـیداند». خدا درون این شب، «انسان» را مخاطب خود کرده؛ با انسان خلوتی ساخته... و حرفهای گفتنی را گفته... از عَلَق که تا عقل.
و چهی حتما بخواند این حرفها را؟!
مرد...
کسی کـه جان و روحش را چنان پرداخته و صیقل زده، کـه کلمات، بیفاصله، بر جانش تصویر شوند؛ مثل آینـه کـه نقش صورت را بیدرنگ مـیپذیرد.
مرد... کـه بهجای همـهٔ انسانها مخاطب خدا شده، کلماتِ او را مـیخواند.
غار تنگِ تنـهاییهای «محمّد»، تمام وسعتِ زمـین را دربر مـیگیرد.
#زهرا_ابراهیمپور
#نقاشی از هنرمند ارجمند جناب آقای #حسن_روح_الامـین
Advertisement
Media Removed
امروز سالگرد پدر هست شانزده ساله کـه دیگه کنارمون نیست. آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم کـه نگو… تو کجایی پدرم…؟! آنقَدَر حسرت دیدار تو دارم کـه نگو… بسکه دلتنگ تو ام ،از سر شب که تا حالا… آنقَدَر بوسه بـه تصویر تو دادم کـه نگو… جانِ من حرف بزن! امر بفرما پدرم. آنقَدَر گوش بـه فرمان تو هستم کـه نگو… کوچه ... امروز سالگرد پدر هست شانزده ساله کـه دیگه کنارمون نیست.
آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم کـه نگو…
تو کجایی پدرم…؟!
آنقَدَر حسرت دیدار تو دارم کـه نگو…
بسکه دلتنگ تو ام ،از سر شب که تا حالا…
آنقَدَر بوسه بـه تصویر تو دادم کـه نگو…
جانِ من حرف بزن!
امر بفرما پدرم.
آنقَدَر گوش بـه فرمان تو هستم کـه نگو…
کوچه بعد کوچه ی این شـهر پر از تنـهاییست
آنقَدَر بی تو درون این شـهر غریبم کـه نگو…
پدر ای یـاد تو آرامش من…!
امشب از کوچه ی دلتنگیِ من مـیگُذری؟!
جانِ من زود بیـا
بغلم کن پدرم…!
آنقَدَر حسرت آغوش تو دارم کـه نگو…
به خدا دلتنگم!
رو بـه رویم بِنِشینی کافیست
همـه دنیـا بـه کنار…
گرچه از دور ولی، من تو را مـیبوسم
آنقَدر خاک کف پای تو هستم کـه نگو. ..
یـادت گرامـی ، روحت شاد
Media Removed
97/03/04 #ایران #بوشـهر این روزهای زندگی ما.. ما درون الان زندگی نمـیکنیم... درون آینده هم زندگی نمـیکنیم.. از تمام سه حالت گذشته حال و آینده فقط بـه وجود گذشته اعتقاد دارم.. زمان حالی وجود ندارد.. هیچ ثانیـه ای "الان" نیست.. که تا بخواهی بگویی "الان"، ثانیـه اش وارد گذشته مـیشود... آینده هم نیست.. ... 97/03/04
#ایران #بوشـهر
این روزهای زندگی ما..
ما درون الان زندگی نمـیکنیم...
در آینده هم زندگی نمـیکنیم..
از تمام سه حالت گذشته حال و آینده فقط بـه وجود گذشته اعتقاد دارم..
زمان حالی وجود ندارد.. هیچ ثانیـه ای "الان" نیست.. که تا بخواهی بگویی "الان"، ثانیـه اش وارد گذشته مـیشود...
آینده هم نیست.. که تا بخواهی بگویی "بعد"، آن هم سریع از حال تو مـیگذرد و به آغوش گذشته مـی رود...
نمـیدانم گذشته چه مـه دلبری هست که حال و آینده شتابان بسویش درون جست و خیزند...
زمان انگار هیچ معنایی ندارد... مـی آید ، مـی رود، خواهد آمد...
نمـیدانم متعلق بـه کدام دوره معاصر حتما باشم. .. اما مـی دانم بـه این روزهایش تعلقی ندارم...
شاید بـه معاصری تعلق دارم کـه پنجره خانـه ها و آسمان حیـاطش پر از نور خداست...همان زمانی کـه صدایی جز سکوت درون کوچه هایش نبود و حتی نفس هایت هم برایت نت زندگی بود... انگار خدا هم حواسش نبوده بـه حال و آینده ای کـه قدم روی زمـینش گذاشتم..
#شیوا_محمدی
....
این روزها چقدر دلتنگ #عود هستم...
این روزها چقدر دلتنگ خودم هستم...
کاش جاده ای باشد و رفتن و رفتن....
....
👸🌹🍃🌼
Media Removed
کاش سوره ای ب نام پدر بود کـه اینگونـه آغاز مـیشد : . قسم بـه قلب دوست داشتنیت قسم بـه آغوش گرمت کـه پناهگاه من بود قسم بـه مـهر بی پایـانت قسم بـه کوله بار خستگیـهات قسم بر پینـه دستات کـه بوی نان مـیدهد وقسم بـه چشمان همـیشـه نگرانت پدر عزیزتر از جانم با تمام وجودم دوستت دارم امـیدوارم سالیـان سال این روز قشنگ و کنار ... کاش سوره ای ب نام پدر بود کـه اینگونـه آغاز مـیشد :
.
قسم بـه قلب دوست داشتنیت قسم بـه آغوش گرمت کـه پناهگاه من بود
قسم بـه مـهر بی پایـانت قسم بـه کوله بار خستگیـهات قسم بر پینـه دستات کـه بوی نان مـیدهد وقسم بـه چشمان همـیشـه نگرانت 💜💜
پدر عزیزتر از جانم با تمام وجودم دوستت دارم امـیدوارم سالیـان سال این روز قشنگ و کنار هم جشن بگیریم .
🍰🎁😘 تولدت مبارك 😘🍰🎁
(خدا رحمت کنـه تمام پدرانی کـه بینمون نیستن)
Media Removed
. خدایـا ... مـیشـه بیـام پیش خودت ، بنده هات خیلی بدن ... خیلی خدایـا ... مـیشـه دستم رو بگیری و هیچوقت رها نکنی ... خدایـا .. بعضی از بنده هات دیگه خیلی خیلی پست ان بـه اسم عشق ، دروغ مـیگن بـه اسم دوست داشتن ، دام پهن مـیکنن بـه اسم علاقه ، وابستت مـیکنن ... خدایـا ! بازم مـیگی این ادما رو ببخشیم ؟؟؟ خدایـا ... .
خدایـا ...
مـیشـه بیـام پیش خودت ، بنده هات خیلی بدن ... خیلی
خدایـا ...
مـیشـه دستم رو بگیری و هیچوقت رها نکنی ...
خدایـا ..
بعضی از بنده هات دیگه خیلی خیلی پست ان
به اسم عشق ، دروغ مـیگن
به اسم دوست داشتن ، دام پهن مـیکنن
به اسم علاقه ، وابستت مـیکنن ...
خدایـا !
بازم مـیگی این ادما رو ببخشیم ؟؟؟
خدایـا ، این ادما از خیلی چیزا خبر داشتنا ...
بخاطر این کارشون یـه چیزیـه مثل قتل عمد
یـه کاری مثل قتل عمد ...
خدا جونم ، بازم دست خودمـه بخشیدن یـا نبخشیدن
اما وقتی تو رو توی دلم دارم چه نیـازی بـه کینـه دارم ؟؟؟
خدایـا ، امشبم مثل هرشب بیـا باهم گریـه کنیم ، اروم ، مثل همـیشـه
از اون گریـه ها کـه فقط خودت با خبر مـیشی ...
کاش پیشت بودم ، خدا جون
.
خدوندا...
مگر نـه اینکه از رگ م بـه من نزدیکتری...؟
مگر نـه اینکه ،مـهربان تر از مادر به منظور منی...!؟
مگر تو مرا با تمام عشق و ارزویت نیـافریدی...؟
مگر نمـیگویی ،مرا دوست داری...؟
هیچ چیز نمـیخواهم ...
فقط...!
لحظه ای مرا بـه آغوش بکش...
دلم از همـه چیز بیشتر .... به منظور یک آغوش مـهربان ...
تنگ هست ...
خدایـا بیــا ارامـش من باش !
.
پ.ن : خدایـا ...
آرامش رفته ام رو برگردون ...
.
#امشب_باز_یـاد_خاطرات
#امشب_باز_دلتنگی
#امشب_جشن_ازدواج_دوست_همکلاسی
#زهرا_جان_شروع_زندگی_عاشقانـه_ات_خجسته
#زهرای_عزیزم_آرزوی_خوشبختی_داریم
#
#ترجیحا_باید_یعضی_افراد_رو_از_زندگی_با_لگد_و_بی_هدف_پرت_کرد_چون_مطمىنی_گل_نمـیشن_ ... #هیچوقت
Advertisement
Media Removed
در آغوش پر محبت مادری کـه به دل آرام مـی گفت :
مـی بینی کودکم ، هست خدا ، درون همـین نزديکی .
الهی ، کريما ، يافتم عشق ات را
در دستان پينـه بسته پدری کـه بهپيوسته مـی گفت :
مـی بينی فرزندم ، هست سايه ی خدا بر سر ما.
الهی ، رحيما ، يافتم خنده هايت را
در خنده های کودکانـه ی کودکی خردسال ، کـه به خنده مـی گفت :
خدايا ، سلام دوستت دارم .
الهی ، خالقا ، يافتم نـهايت عشق ات را .
در چشمان پر ز اسرار با غبانی کـه بطور ناشناس مـی آموخت :
در همـه حال تسليم امر تو باشم و به دل جز تو را نخواهم و به، جز تو را نخوانم .
الهی ، ملکا، يافتم بزرگی ات را .
در باغ پر زگل های رنگ رنگ باغبانی کـه با تمامـی ذره ذره ی وجود ، حفظش مـی کرد.
و همواره ندا سر مـی داد بگو فرزندم خدا با من هست .
الهی ، لطيفا ، يافتم پاکی ات را
در قطرات زلال نشسته بر گل سرخی کـه به نرمـی بـه گوش گل مـی گفت :
عزيزم گوش کن ، خدا فرمايد هستم حاضر همين جا
الهی جاری ساز آسمان پرمـهرت را درون زندگی ما.
الهی گسترده ساز سايه ی پر عشق ات را بر سر ما.
الهی ، بياموز کـه در همـه حال ، ذکر "خدا با من است" ، بامن و همراه من باشد.
آمين يا رب العالمـین .
🔸عوايد تبليغات صرف امور خيريه ميشود
🔹استفاده از تمام پستهای پیج وکانال تلگرام به منظور همـه آزاده
براي ذخيره متن و عكس ها بـه كانال خدا آفيشيال مراجعه كنيد
⬅️ لينك عضويت كانال بالاي پيج هست➡️
Media Removed
روحش شادویـادش گرامـی.
پ.ن آه خدایـا این روزها کـه ایران عزیزمن بـه مثلث برمودای کشورهای جهان لقب گرفته هست چرا وچگونـه مـیشود ومـیتوانی انسانـهای بی گناه را چنین بـه آغوش خاک بازگردانی تعدادی را باسقوط هواپیما تعدادی را با تصادف دوکشتی تعدادی راباجنگ وتعدادی را بازلزله وتعدادی رابا آتش سوزی وتعدادی رابه یکباره باسکته ومرگ های عجیب
آه ای خدا چه سال شوم وترسناک وپرازمرگی راگذراندیم.روح همـه رفتگان شاد
#هوشمندهاشمـی #ممنوفه #لوون هفتوان #سینما #مرگ #سینما #بازیگر
Advertisement
Media Removed
شعر درون وصف تو از سوی تو نازل مـی شد
شعر درون شأن تو شرمنده بـه همراهم نیست
واژه درون دست من آنگونـه کـه مـی خواهم نیست
من کـه حیران تو حیران توام مـی دانم
نـه فقط من کـه در این دایره سرگردانم
همـه ی عالم و آدم بـه تو مـی اندیشد
شک ندارم کـه خدا هم بـه تو مـی اندیشد
کعبه از راز جهان راز خدا آگاه است
راز ایجاز خدا نقطه ی بسم الله است
کعبه افتاده بـه پایت سر راهت سرمست «پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی درون دست»
کعبه وقتی کـه در آغوش خودش یوسف دید
خود زلیخا شد و خود پیرهن صبر درید
کعبه بر ی خود نام تو ای مرد نوشت
قلم خواجه ی شیراز کم آورد، نوشت: «ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه
مست از خانـه برون تاخته ای یعنی چه»
راز خلقت همـه پنـهان شده درون عین علی ست
کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست
روز و شب از تو قضا از تو قدر مـی گوید «ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» مـی گوید مـی رسد دست شکوه تو بـه سقف ملکوت
ای کـه فتح ملکوت هست برای تو هبوط
نـه فقط دست زمـین از تو تو را مـی خواهد
سالیـانی ست کـه معراج خدا مـی خواهد-
زیر پای تو بـه زانوی ادب بنشیند
لحظه ای جای یتیمان عرب بنشیند
دم بـه دم عمر تو تلمـیح خدا بود علی
شمشیر تو تفریح خدا بود علی
وای اگر تیغ دو دم را بـه کمر مـی بستی
وای اگر پارچه ی زرد بـه سر مـی بستی
در هوا تیغ دو دم نعره ی هو هو مـی زد
نعره ی حیدریـه «أینَ تَفرو» مـی زد
بار دیگر سپر و تیغ و علم را بردار
پا درون این دایره بگذار عدم را بردار
بعد از آن روز کـه در کعبه پدیدار شدی
یـازده مرتبه درون آینـه تکرار شدی
راز خلقت همـه پنـهان شده درون عین علی ست
کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست
روز و شب از تو قضا از تو قدر مـی گوید «ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» مـی گوید.
#نوکر_نوشت:
از عین علی دیده ما بینا شد
از لام علی لوای دین برپا شد
با یـای یدللهی آن سر وجود
منشور سعادت بشر امضا شد
#حیدری_ام
#فقط_حیدر_امـیرالمومنین_است
#یـاعلی_گفتیم_و_عشق_آغازشد
#علی #علی #علی
#امـیرالمومنین
#شیعه #علوی
#تولدت_مبارک_آقاجون💕💕💕💕
Media Removed
.
.
.
امـیرالمومنین علی علیـه السلام:
استغفار شش شرط دارد:
۱- پشیمانی و حسرت از اعمال گذشته
۲- عزم بر ترک گناه به منظور همـیشـه
۳- اداء حقوق مردم کـه بر عهده اش است.
۴- اداء حقوقی کـه از جانب خدا بر او واجب بوده و قضاء شده.
۵- آنچه از گوشت بدنش از حرام روئیده با گرسنگی و پشیمانی و گریـه بر گناهان آبش کند که تا پوست بـه استخوان رسیده و از نو گوشت بروید(در صورت خوردن مال حرام )
۶- زحمت عبادت را بـه خود بچشاند چنانچه خوشی و شیرینی گناه را بـه خود چشانده است.
.
(وسائل الشیعه ج ۱۱ صفحه ۳۶۱) . .
.
مراد حضرت درون اينجا،استغفار كامل است.ومراد آن نيست كه استغفار كردن بدون مجموع اين شش امر لغو و بي فايده است؛زيرا شكي نيست كه تلفظ بـه كلمـه ي ((استغفرالله))از روي اخلاص با فهميدن معني آن نيز موجب تخفيف عذاب است، توبه درجات و مراتب دارد و ما نبايد مأيوس شويم. درون درجه اول به منظور خودتان طلب استغفار كنيد، طلب مغفرت كنيد. درون درجه اول كوشش كنيد که تا از گناهان گذشته خودتان پاك شويد. پاك شدنتان بـه اين هست كه پشيمان شويد، بـه اين هست كه تصميم بگيريد كه دو مرتبه تكرار نكنيد، تصميم بگيريد كه حقوق مردم را به آنـها باز گردانيد، حقوق خدا را بـه خدا باز گردانيد.
.
کار امروز رو بـه فردا نندازیم، فردا معلوم نیست کی باشـه کی نباشـه ...
.
💬 عو متن رو مـیتونید از کانال تلگرام ؛ ایتا و سروش توبه کده دریـافت کنید.
.
🔷پستهای قبلی توبه کده رو از دست ندین👈@towbekadeh
.
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_وعجل_فرجهم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.
.
《 مطالب رو منتشر کنید که تا شریک ثواب باشید 》
.
Post by : @khoda_yani
.
{ سعی کنیم درون پیشگاه خدا و #اهلبیت علیـهم السّلام از #گناه دوری و به سمت #خدا #توبه کنیم.}
Media Removed
داور ديدار رده بندي جام جهاني ٢٠١٨ ادامـه داد: به منظور من يك لحظه درون جام جهاني حاوي پيام هاي زيادي بود. زماني كه بعد از ديدار رده بندي روي سكو رفتم با دو انگشت بـه سمت خدا اشاره كردم و هدفم اين بود كه اگر خيلي ها بـه ما گفتند حقتان قضاوت فينال جام جهاني بوده اما عوامل ديگري نقش داشت كه باز هم هدفم شكرگزازي از خالق بود كه با عزت جام را پشت سر گذاشتيم و هدف ديگرم از اشاره بـه خالق اين بود كه بـه جواناني كه بعضي وقتها درون گفتگويي كه با انـها دارم گلايه مي كنند بگويم نبايد دست از تلاش بردارند و با كوشش زياد بـه خدا توكل كنند.
وی، قدرشناسي مردم ايران را درون قبال جامعه ورزش مورد توجه قرار داد و تصريح كرد: اشك ها و لبخند هاي مردم ايران درون قبال تلاش غيرتمندانـه بازيكنان تيم ملي كه بـه چشم خود ديدند درون جام جهاني سنگ تمام گذاشتند ، و تقدير از زحمت انـها بيانگر قدرشناسي مردم ايران هست كه درون قبال تيم داوري هم وجود داشت و همين حمايت هاي مردم ، مسولين و رسانـه ها براي ما هم روحيه بخش بود که تا جاييكه براي عزت نام ايران بـه عنوان نماينده ٨٠ ميليون إيراني با خاطره خوب جام را ترك كرديم و هر چهار قضاوت تيم داوري ايران خدا را شكر با سربلندي براي كشورمان همراه شد.
اين داور تاريخ ساز فوتبال ايران نقش خانواده را درون موفقيت داوران پررنگ و مثمر ثمر دانست و تصريح كرد: همانقدر كه خانواده ها براي قهرمانان تلاش مـی كنند ، خانواده هاي داوران نيز درون موفقيت ها نقش ارزنده اي دارند. ٤٢ روز از خانواده دور بودم اما وقتي انـها را درون فرودگاه درون اغوش گرفتم بهترين هديه براي من بود .از طرفي نقش همسرم درون تربيت فرزندان و كشيدن بار زندگي غيرقابل انكار هست و اميدوارم بتوانم جبران كنم .
فغاني درون خصوص قضاوت داوران آرژانتيني درون بازي فينال با توجه بـه شايستگي داوران ایراني گفت : تيم داوري هلند و برزيل هم عملكرد خوبي داشتند و داوران آرژانتيني بـه دليل كيفيت بهتر فني انتخاب نشدند اما من نمي خواهم بـه مسايل پشت پرده داوري دنيا ورود كنم و حتي خدا را شكر مي كنم كه چهار قضاوت خوب انجام دادم ، چرا كه چهار قضاوت خوب را بهتر از اين مَي دانم كه سه قضاوت خوب انجام مَي داديم بعد بـه فينال مَي رسيديم و با يك قضاوت بد خاطره تلخ از ما بجا مَي ماند .
.
مادر بهشت من همـه آغوش گرم تست
گوئی سرم هنوز بـه بالین نرم تست
پیوسته درون هوای تو چشمم بـه جستجوست
هرلحظه با خیـال تو جانم بـه گفتگوست
در خواب و خیـال همـه با توام هنوز
تنـهائیم مباد کـه تیره هست بیتو روز
دائم حریم قدس تو احساس مـیکنم
احساس قدس آن دم انفاس مـیکنم
موسیقی بهشت همانا صدای تست
گوش دلم بـه زمزمـهلای تست
مادر بـه قصههای تو مـیخفت غصهها
مـیرفت چشم و گوش بـه دنبال قصهها
با شادیت نبود غمـی را مجال ایست
امّا بـه گریـه تو هم آفاق مـیگریست
صد قصه عشق بودی و مـیخواندمت مدام
رفتیّ و ماند قصه صد عشق ناتمام
ای داشته سپر هر بلای من
اکنون شفاعت من با خدای من
امروز هستیم بـه امـید دعای توست
فردا کلید باغ بهشتم رضای توست
این راز آن حدیث کـه نقل از پیمبر است
جنت نـهاده زیر قدمهای مادر است
شعر از زنده ياد شـهريار
#picassomo #niwan #mother #daddy #family #baby #son
@shabnamshahrokhi 😘😍
Advertisement
Media Removed
.
من امروز بعد از ده سال از پیروزى انقلاب اسلامى همچون گذشته #اعتراف مىکنم کـه بعض تصمـیمات اول انقلاب درون سپردن پستها و امور مـهمـه کشور بـه گروهى کـه عقیده خالص و واقعى بـه اسلام ناب محمدى نداشتهاند، اشتباهى بوده هست که تلخى آثار آن بـه راحتى از مـیان نمىرود، گر چه درون آن موقع هم من شخصاً مایل بـه روى کار آمدن آنان نبودم ولى با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الآن هم سخت معتقدم کـه آنان بـه چیزى کمتر از #انحراف انقلاب از تمامى اصولش و هر حرکت بـه سوى امریکاى جهانخوار قناعت نمىکنند، درون حالى کـه در کارهاى دیگر نیز جز حرف و ادعا هنرى ندارند
.
امروز هیچ تأسفى نمىخوریم کـه آنان درون کنار ما نیستند چرا کـه از اول هم نبوده اند.
انقلاب بـه هیچ گروهى بدهکارى ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاى فراوانخود را بـه گروهها و #لیبرال ها مىخوریم، آغوش کشور و انقلاب همـیشـه براى پذیرفتن همـهانى کـه قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده هست ،
ولى نـه بـه قیمت طلبکارى آنان از همـه اصول، کـه چرا مرگ بر امریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت بـه #منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جارى مىکنید؟ چرا شعار #نـه_شرقى_و_نـه_غربى داده اید؟ چرا #لانـه_جاسوسى را اشغال کرده ایم و صدها چراى دیگر
.
نکته مـهم درون این رابطه اینکه نباید تحت تأثیر ترحمـهاى بیجا و بیمورد نسبت بـه دشمنان خدا و مخالفین و متخلفین نظام، بـه گونـه اى تبلیغ کنیم کـه احکام خدا و حدود الهى زیر سئوال بروند. من بعض از این موارد را نـه تنـها بـه سود کشور نمىدانم کـه معتقدم دشمنان از آن بهره مىبرند
.
دیگه من چیزی نگم که؟
عکسم #هویجوری نیست. لاقل دهه فجر #صحیفه_امام_خمـینی رو بخونیم
.
#مرگ_بر_آمریکا
#مرگ_بر_اسرائیل
#مرگ_بر_آمریکا_شعار_نیست_اعتقاد_ماست
#انقلاب_اسلامـی
#_خیـابان_انقلاب #امام_روح_الله #دهه_فجر #روحانی_نما #اعتراف_خمـینی #هشدار #دولت_تدبیر_و_امـید
Media Removed
قسمت3️⃣
.
قامت کـه مـی بندیم مـیگیم "قربت الی الله"
یعنی👈 نیتمون قرب و نزدیکی بـه خداست
یعنی الان کـه این نماز رو مـیخونیم این نماز قراره منو از نماز قبلیم یـه قدم بـه خدا نزدیکتر کنـه بعد هدفم از نماز نزدیکی بیشتر بـه خداست💞
پس الله اکبر کـه گفتیم ینی همـه چیز و غیر خدا رو گذاشتیم کنار انداختیم پشت گوشمون 👂الان فقط خدا مـهمـه خدا بزرگتر از هر چیزی هست 💟
.
این وسط یـه فکرایی هم ممکنـه بیـاد بـه سرمون🤔
مثلا مـیگی الان گشنمـه بـه به ناهار هم کـه کبابه 😜زود بخونم برم سرسفره 😋
یـا اینکه فلانی پیـاممو جواب داده زود تموم کنم برم ببینم چی گفته😍🤔 و یـا هر فکری کـه بگه زود دخل نمازو بیـار ...😶
.
اگه از این فکرا اومد بـه سرتون بـه یـاد بیـارید کـه ممکنـه این آخرین نمازی باشـه کـه مـیتونید بخونید 😉و آخرین فرصت به منظور اینکه خدا پاکتون کنـه💖
.
پس حیف نیست این فرصت رو از دست بدیم❓
.
هر چیزی غیر خدا رو بذار کنار نمازو بغل کن اینم براش حدیث داریم کـه گفتمااا طُوبى لِمَنْ عَشِقَ الْعِبادَةَ وَ عانَقَها مـیگه خوشا بـه حالی کـه عشقه عبادته و اونو درون آغوش مـیگیره بعد بغلش کن نمازو با این شوق برو سر سجاده 😍👌 برو تو نخ خدا😍😉👌
.
هر جای نماز کـه حواست پرت شد سریع تمرکز رو برگردون سمت خدا و به اون چیزی کـه داری مـیخونی توجه کن.
دوره #شوق_نماز
کانال پیـش بـہ سـوے خــ❤️ــدا 👇👇
https://t.me/tarkgonah
صفر
ناصر؛ تو شنا بلدی؟
یک
افسانـهها مـیگویند کشتی پسر مغضوب آسمان هست که بالهایش را چیدهاند!
از بالهاش، همانـهایی مانده کـه از کمر کشتی بیرون زده و موهای دریـا را شانـه مـیزنند، همانـهایی کـه تو بـه آن پارو مـیگویی و ملوانـها بی وقفه آن را بـه امـید پرواز مـیکشند.
افسانـه مـیگوید همـه چیز درست است، الا آنجا کـه کشتی خم مـیشود و عآسمان را توی دریـا مـیبیند! فریب مـیخورد و مـیخواهد بـه آغوش مادرش برگردد، اما هزار ملوان را از وطنشان دور و دورتر مـیکند! وطنی کـه افسانـه دقیقا مـیگوید آغوش زنی هست که توی ساحل؛ رو بـه دریـا زندگی مـیکند.
صفر
ناصر؛ چقدر مـیتونی نفست و زیر آب نگه داری؟
دو
بعضی کارها عادی مـیشوند، مثل برادر مـهماندارم کـه روزهای اول از زیر قرآن رد مـیشد. آخریـها بی خداحافظی مـیرفت
صفر
ناصر دریـا مـیری چقدر طول مـیکشـه که تا برگردی؟
سه
چیکار کنم؟! بخدا خیلی دعا کردم! بـه همـه گفتم دعا کنن، خب نشد! چیکار کنم کـه خدا نگاه نکرد؟! چیکار کنم کـه روشو برگردوند؟! چیکار کنم کـه صدامو نشنید؟! مگه صدای تورو شنید؟! تقصیر منـه؟! چرا اینطور توی همـه جا پخش شدی؟
صفر
ناصر، خفگی بدتره یـا سوختگی؟
چهار
کاش مرگ راه دیگری هم بلد بود! مثلا مـیگفتند بچهها شب توی دستان کشتی خوابیدند و صبح بیدار نشدند.
یـا مثلا یکی نجات پیدا مـیکرد و همان توی کشتی نجات مـیگفت: همـه درون لحظه برخورد ناپدید شدند! انگار کـه به آسمان رفته باشند! نمـیدانم! هر چیزی بـه جز اینکه نفسهای احسان بگیرد! من حتی تحمل تصورش را هم ندارم!
صفر
ناصر تو وصیت کردی؟
پنج
یک دقیقه همـه چشم و گوشـهاتان را ببندید، زنـها مـیخواهند با همسرانشان حرف بزنند، زنـهایی کـه چند ماه هست همسرانشان را ندیدهاند. شاید اینطور آسانتر باشد
از امشب زیر این آبهای داغ همسری مـیخوابد کـه ناخونهای تقلایش شکسته!
صفر
ناصر، تو رو خدا دیگه دریـا نرو! مـیشـه؟
شش
افسانـه مـیگوید دریـا آینـه است، یعنی زنـهای بندر، همانطور زندگی مـیکنند کـه ملوانـهای دور درون دریـا
به همـین خاطر هست که زنـهای شوهر مرده، وقتی مـیمـیرند، دستشان رو بـه آسمان باز است! انگار قرار هست از آسمان یک فرشته بیـاید و بغلشان کند و برود. زنـها درون اصل و در بیداری دستشان را رو بـه دریـا مـیگیرند کـه موقع خواب رو بـه آسمان مـیماند.
دریـا آینـه است، مردهای دریـا با دستهایی رو بـه ساحل خوابیدهاند!
پینوشت یک
دریـا بخیل نیست، اما حسود است، ملوانهای کشتیهای فریب خورده هیچ وقت بیرون نمـیآیند، دریـا، بـه وطن تمام ملوانهای عاشق حسودی مـیکند!
پینوشت دو
#ناصر_ندیمـی، دریـانوردی شاعر هست که که تا امروز لحظات #سانچی را به منظور ما روایت کرد، تسلیت مـیگم ناصر
Advertisement
Media Removed
مراسم تعزیـه خوانی روز عاشورا سال ۱۳۸۵ - نبــرد
در نقش عبدالله بن الحسن 🙏
--------------------------------------------------------------------------------
مادرش بنت سلیل، و هنگام شـهادت یـازده ساله بود. او درون آخرین لحظات درون آغوش حضرت امام حسین علیـهالسلام بـه شـهادت رسید. هنگامـی کـه امام علیـهالسلام تنـها مانده بود، عبدالله کـه پسر بچه ای بیش نبود، استغاثهی عمویش را شنید و از خیمـه بیرون دوید که تا به عمویش کمک کند. امام علیـهالسلام بـه ش زینب علیـهاالسلام فرمود: مگذار عبدالله بیـاید، ولی او موفق نشد و عبدالله خود را بـه عمویش رسانید و گفت: سوگند بـه خدا کـه از عمویم جدا نخواهم شد. عبدالله کـه در کنار عمویش بود، ابحر بن کعب و یـا حرمله بن کاهل (لعنـه الله علیـهما) قصد جان امام علیـهالسلام را د درون حالی کـه آن حضرت روی زمـین افتاده بود. عبدالله درون حالی کـه با دستش از عمویش دفاع مـیکرد بـه آن دو گفت: ای زنازاده مـیخواهی عمویم را بکشی؟! ابحر دست عبدالله را با شمشیر قطع کرده و امام او را بـه آغوش مـیگیرد و حرمله (لعنـه الله علیـه) او را درون آغوش عمویش با تیری بـه شـهادت مـیرساند.
منبع: http://www.asemooni.com/biography/religious/abdallah-ibn-hassan
Media Removed
علی بن الحسین درون مدینـه....بر علیـه حکومتت دسیسه مـیکند... و یزید لعنت الله...دستور داد
آنـها را با خانواده عشیره بـه شام بیـاورند
🌲
امام دستورعشیره اماده شوند.خدایـا ...چطور بـه ی سادات بگویند
باز عازم شامـی🌴
امام دستور دادند و بقیـه بدون پرسش
اماده رفتن شدن
🌴
قدم بـه قدم...در جاده های خاکی
زینب بار دیگر ...صدای ناله ها ی کودکان خسته را مـیدید
انگار زینب.... دوباره خاطرات را مرور مـیکند🌴
شاید دگر ..گرسنگی ازارش نمـیدهد
یـا کودکان بر ناقه ها سوارند
شاید دگر کودکان ...دنبال کاروان نمـیدوند🌴🌴 شاید دگر .... صدای ضربه های تازیـانـه نمـیآید...
اما...درراه دوباره گورها پدیدار شد
زینب یـادشان آمد....
۲۵ کودک را مـیانـه راه کوفه که تا شام
به خاک سپرده🌴🌴🌴 کودکانی کـه ... گرسنگی طاقتشان را طاق کرده بود
کودکانی کـه زخم های جای شلاق مـهلت خوب شدن.نیـافتن
کودکانی کـه یک وعده غذا مـیخورند
و با بد خلق ترین مرد ها....همراه بودن
کودکانی کـه روزها از آغوش گرم پدر محروم بودن
کودکان شاهد خون
کودکان شاهد غم
کودکان.... تحریم
انگار زینب مـیدید دوباره ارواح انـها با اون همسیرند
انگار بازسر بر روی نیزهها. ...مسیر یـابی مـیکنند🌴
تا ۱۵ رجب شد
زینب دید.. چقدر این مسیر آشناست
ایـا ان روشنایی کـه از خارج شـهر ازدور مـیبیند...
مشعل های کاخ یزید نیست!!!!🌴🌴 پرسید
ابن رسول الله ص.....
ما بـه کجا عازمـیم
ایـا این نشانـه های کاخ یزید نیست..
ایـا ما نزدیک شام نیستیم
آری جان
مارا یزید فراخواند ه.. عازمـیم😔🌴 گفت
اااه ای فرزند برادر...
بخدا زانوانم سست شد ..دیگر توان حرکت ندارم
اینجا اطراق کنیم
و فرمان داده شد.... شترها را بخوابانید
🐪🌴
وضو ساخت
نمازمغربش را خواند...
پیراهن خونی برادرش را مـیان پارچه بیرون آورد😔
به همراهیـان گفت.. کمـی استراحت مـیکنم
برای نماز اعشا بیدارم کنید
واگر صدایی نشنیدید
به سوی برادرم شتافتم😢
پیراهن را روی صورت انداخت
نفسی عمـیق کشید
و تمام وحودش را با عطر حسینی پر کرد
و بـه خدا چنین گفت:
🌴🌴🌴🌴🌴 خدایـا من زینبم..( ام المصائب)
دیگر طاقت ندارم وارد کاخ یزید بشوم
اگر اززینب راضی هستی
مرگ مرا برسان
جانم بگیر.
وخدا اززینب راضی شد 😭😭😭 بر شما چه گذشت درون کاخ یزید...
که دیگر نتوانستی....
تکرارکنی خاطرات را....
جان....بخدا دیگر چوب خیزرانی درون کار نیست🌴🌴 جان...دیگر چشمان رقیـه بـه تماشا نایستاده
...دیگر تشت طلا و وو😭😭 نیست
رفت...بعد از یک سال ونیم از رفتن برا
Media Removed
حاتمـیکیـا: #آژانس_شیشـهای سیـاسیترین فیلم تاریخ سینمای ایران هست . همزمان با آغاز نمایش #به_وقت_شام درون سوریـه، #ابراهیم_حاتمـی_کیـا درون یک نشست خبری درون این کشور از دلایل ساخت فیلم گفته است. او مـیگوید قصد ساخت فیلم سیـاسی و جشنوارهای نداشته و مـیخواسته وجوه انسانی جنگ را بـه نمایش بگذارد. . بخشهایی ... 🎬
حاتمـیکیـا: #آژانس_شیشـهای سیـاسیترین فیلم تاریخ سینمای ایران است
.
همزمان با آغاز نمایش #به_وقت_شام درون سوریـه، #ابراهیم_حاتمـی_کیـا درون یک نشست خبری درون این کشور از دلایل ساخت فیلم گفته است. او مـیگوید قصد ساخت فیلم سیـاسی و جشنوارهای نداشته و مـیخواسته وجوه انسانی جنگ را بـه نمایش بگذارد.
.
بخشهایی از حرفهای #حاتمـی_کیـا را کـه روابط عمومـی «به وقت شام» منتشر کرده، بخوانید:
.
- من درباره جنگ بوسنی فیلم ساختم ولی متاسفانـه هرگز موفق بـه دیدار با افراد بوسنیـایی و مشاهده واکنش آنـها نسبت بـه فیلمم نشدم. ولی درون مقابل بسیـار خوشحالم کـه موفق بـه دیدن واکنش مردمان سوری نسبت بـه دیدن فیلم بـه وقت شام شدم.
.
- من اولین فیلمساز ایرانی نیستم کـه در سوریـه فیلم ساخته هست و قبل از بنده آقای سیف الله داد فیلم بازمانده را درون سوریـه ساخت.
.
- به منظور تحقیقاتم نزدیک بـه یک ماه درون سوریـه بودم. موضوعی کـه پیش آمده مثل یک تابلوی نقاشی هست که بنده قطعات آن را کنار هم چیده و کلاژی را ایجاد کردم کـه قطعه قطعه این کلاژ واقعی هست و داستان فیلم زاییده تخیل بنده است.
.
- امـیدوارم مخاطب این فیلم مردم خاورمـیانـه، از کشور خودم، کشور شما و همـه کشورهای همسایـه باشند و سعی کردیم کـه شخصیت هایی را وارد فیلم کنیم کـه مثلا از کشورهای بـه غیر از خاورمـیانـه و قار ه های دیگر باشند.
.
- من یک سینماگر قصه گو هستم، جذابیت داستان برایم مـهم هست و هرگز مایل نبودم فیلمـی بسازم کـه جنبه هنری و جشنواره ای داشته باشد و دوست دارم کـه طیف های مختلفی از مردم فیلمم را مشاهده کنند.
.
- من درون ایران مشـهور بـه کارگردانی هستم کـه فیلمهای جنگی زیـادی ساخته است. به منظور من موقعیت هایی کـه بیم مرگ و زندگی هست جذاب است، چون خودم درون این چنین فضاهایی حضور داشتم و به همـین دلیل دوست داشتم و تعقیب گر صلح و وجوه انسانی جنگ بودم.
.
-️ منظور من از سیـاسی نبودن بـه وقت شام این هست که این فیلم بیـانیـه سیـاسی نیست. بـه نظر من اینکه فرد سیـاسی وجود ندارد، کذب محض است. مشـهورترین فیلم من کـه آژانس شیشـه ای است، سیـاسی ترین فیلم تاریخ سینمای ایران تلقی مـیشود.
.
- هر کشوری ممکن هست با کشور دیگر نقاط مشترک داشته باشد مثل دشمن مشترک کشور سوریـه و ایران کـه اسراییل است.
.
- من از برخورد #حاج_قاسم_سلیمانی با فیلمم مـیترسیدم و در هنگام دیدن فیلم حتی از ایشان دورتر نشسته بودم ولی وقتی کـه فیلم را دیدند، خدا را شکر راضی بودند. وقتی خواستند من را درون آغوش بکشند و گریـه د بسیـار خوشحال بودم از اینکه #سردار_سلیمانی فیلم بنده را تحسین د.
.
#خبرنگار_هنر
#artreporter #art_reporter
Advertisement
Media Removed
سالبهار عاشقی مبارک @mehrideldadeh درون بهار دیوانـه وار عاشق ترم زِ ِ عشقِ دل شیدا ترم درون آغوشِ طنازِ احساس انـه زِ نوشِ لبِِ شورِ عشق مست ترم زِ دیوانگی و مستی و عاشقی رسوای عالمم خوشا کـه زِین خلقِ عاقل نما دیوانـه ترم گر زِحرف مردمِ کم خرد تورا باکی نیست دیوانـه شو کـه من زِ ... سالبهار عاشقی مبارک💞
@mehrideldadeh 👌💖👈
در بهار دیوانـه وار عاشق ترم
زِ ِ عشقِ دل شیدا ترم
در آغوشِ طنازِ احساس انـه
زِ نوشِ لبِِ شورِ عشق مست ترم
زِ دیوانگی و مستی و عاشقی رسوای عالمم
خوشا کـه زِین خلقِ عاقل نما دیوانـه ترم
گر زِحرف مردمِ کم خرد تورا باکی نیست
دیوانـه شو
که من زِ دیوانگی عشق خوشبخت ترم
🌿💞🌿
سلام دوستان مـهربان و همـیشگی
سالی لبریز از سلامتی و شادی و موفقیت
در عدالت و صلح و مـهربانی آرزومندم
به امـید پیشرفت آگاهی و فرهنگی ناب
همراه با آسایش و سلامت خانواده ها و جامعه وکشور
💞 🌿💖🌿
پیج گالری نقاشی منتظر نگاهای مـهربان و هنرمندانـه شماست، هرآنچه را کـه کلمات قادر بـه بیـان نبوده ، بـه تصویر کشیدم👇
@mehrideldadeh
@mehrideldadeh
💞🌿💞
لینک کانال تلگرام «عشق ناب» درون بیو💞🍀
@eb_home
@fereshtehaye.zamini
@kheyrine_ir
#خدا #آسمان #عشق #ای_بی #انرژی #مثبت #انسانیت #کتاب #آگاهی #عدالت #مطالعه #نقاشی #نقطه #آرامش #سکوت #شعر_نو #مردم #دلنوشته #کتاب_جدید #هنر #فرهنگ #سلامت #طبیعت #کوه #آزادی_بیـان #مـهری_دلداده #نویسنده #متن #مـهربانی #الهه_عشق_روح_خدا
Media Removed
بنشینید رو بـه رویِ پدرتان ، دستانش را درون دست بگیرید ، که تا مـی توانید درون چشمانش غرق شوید .. بشمارید دانـه دانـه خط ها و چروک هایِ زیرِ چَشمـهایَش را .. دست بکشید رویِ صورتش ، ریشَش را لمس کنید .. ببوسیدَش که تا زِبریِ تَه ریشَش را رویِ لبهایتان حس کنید .. مُدام با او عبگیرید ، حتی اگر گلایـه کند کـه از ع... بنشینید رو بـه رویِ پدرتان ،
دستانش را درون دست بگیرید ،
تا مـی توانید درون چشمانش غرق شوید ..
بشمارید دانـه دانـه خط ها و چروک هایِ زیرِ چَشمـهایَش را ..
دست بکشید رویِ صورتش ،
ریشَش را لمس کنید ..
ببوسیدَش که تا زِبریِ تَه ریشَش را رویِ لبهایتان حس کنید ..
مُدام با او عبگیرید ،
حتی اگر گلایـه کند کـه از عگرِفتَنِتان خسته شده ،
هرچه مـیتوانید عبگیرید که تا از تمامِ لحظه هایِ بودنش خاطره بسازید..
خودتان را درون آغوشَش بیـاندازید
و نفس بکشید لحظه لحظه ی
حُضورَش درون زندگیتان را ..
و بعد دستانتان را رو بـه خدا بلند کنید
و شُکر کنید تمامِ لحظه ها و روزهایِ بودنَش را ..
ماهایی کـه پدر از دست داده ایم ،
خیلی خوب مـیفهمـیم حسرتِ یک لحظه کنارِ پدر نشستن و غرق درون چشمانَش شدن را ..
حسرتِ یک بار هم شده بوسیدنِ
دست هایِ زحمتکشَش را ..
حسرتِ شنیدنِ صدایِ مردانـه اش را ،
دیدنِ کفش هایِ مَردانـه اش
در ورودیِ خانـه ،
شنیدنِ یک بار صدایِ کلید اَنداختنِ پدر بر قُفلِ درون ..
قدر بدانید بودنِشان را ،
جشن بگیرید حُضورشان را ،
همـین روزها ،
همـین عیدِ زیبا ،
همـین بهانـه ی قشنگ کـه نامگذاری شده بـه روزِ پدر ،
همـین را غنیمت بدانید ،
بلند شوید و بروید و بوسه بارانَش کنید و قُربان صدقه اش بروید ،
به شانـه هایِ مردانـه اش تکیـه دهید ،
و برایِ تمامِ نفس هایش خدا را هزار بار شکر کنید
#سمانـه_ملک_پور
پاناکوتای بسی خوشمزه👌🏻😍🙏🏻 تهیـه شده توسط فاطی جانِ عزیرِ دل ِهنرمند، شکیلا جان سپاس به منظور عکاسیِعالیت 👌🏻😍🙏🏻 رسپی درون هشتک #پاناکوتا #اینستگرام #اینستامثبت #مـیلاد #امـیرالمومنین_علی_علیـه_السلام #مـیلاد_مبارک #روز_پدر #روز_مرد #سیزده_رجب #نوروز۹۷ #شمال
Media Removed
به كسي كينـه نگيريد
دل بي كينـه قشنگ است
به همـه مـهر بورزيد.
به خدا مـهر قشنگ است
بوسه بر دست پدر.
بوسه بر گونـه مادر
لحظه حادثه بوسه قشنگ است.
بفشاريد بـه آغوش عزيزان
پدر و مادر و فرزند
به خدا گرمي آغوش قشنگ است.
نزنيد سنگ بـه گنجشك
پر گنجشك قشنگ است
همـه جا عشق بورزيد
سينـه با عشق قشنگ است.
بشناسيد خدارا
هر كجا ياد خدا هست
هر كجا نام خدا هست
سقف آن خانـه قشنگ است
زندگی درون گذر است.
آدمـی رهگذر است.
زندگی يک سفر است.
آدمـی همسفر است.
آنچه مـی ماند از او راه و رسم سفر است.
رهگذر مـی گذرد...
Media Removed
که تو از پنجره اش پای بـه قلب منِ دیوانـه نـهادی،
تو کجا؟
کوچه کجا؟
پنجره ی باز کجا؟
من کجا؟
عشق کجا؟
طاقتِ آغاز کجا؟
تو بـه لبخند و نگاهی،
منِ دلداده بـه آهی،
بنشستیم
تو درون قلب و
منِ خسته بـه چاهی ... گُنـه از کیست؟
از آن پنجره ی باز؟
از آن لحظه ی آغاز؟
از آن چشمِ گنـه کار؟
از آن لحظه ی دیدار؟
کاش مـی شد گُنـهِ پنجره و لحظه و چشمت،
همـه بر دوش بگیرم
جای آن یک شب مـهتاب،
تو را یک نظر از کوچه ی عشاق ببینم ... بـه كسي كينـه نگيريد
دل بي كينـه قشنگ است
به همـه مـهر بورزيد
به خدا مـهر قشنگ است
دست هر رهگذري را بفشاريد بـه گرمي
بوسه هم حس قشنگي است
بوسه بر دست پدر
بوسه بر گونـه مادر
لحظه حادثه بوسه قشنگ است
بفشاريد بـه آغوش عزيزان
پدر و مادر و فرزند
به خدا گرمي آغوش قشنگ است
نزنيد سنگ بـه گنجشك
پر گنجشك قشنگ است
پر پروانـه ببوسيد
پر پروانـه قشنگ است
نسترن را بشناسيد
ياس را لمس كنيد
به خدا لاله قشنگ است
همـه جا مست بخنديد
همـه جا عشق بورزيد
سينـه با عشق قشنگ هست ...
Media Removed
حال خوش يعني چه؟
از خودم پرسيدم و دلم پر شد از آواز بهار
زندگي مال من است
من خدا را دارم
عشق را مي فهمم
خوشي خاطره درون حس من است
حال خوب اين نفس رفته و بر آمده است
اين نگاهي کـه در آئينـه و آب
روشني هاي ترا مي بيند
و بـه پايان شب ايمان دارد
حال خوش يعني من، بهي مينازم
که درون آغوش و نوازش هايش
جا براي همـه هست
من خدا را دارم
و دلم روشن از اميدِ شکفتن هايي است
که بـه اندوه خزان مي تابد
حال خوش يعني تو
زندگي، دوست، نگاه، شعر
و يک پنجره باراني
که خدا مي بارد
باورِ اينکه درون اين جاي شلوغ
در هياهوي نفسگير زمين
دست من دست خداست
حال خوش يعني اين
#ashkan #shams #ashkanshams #salsa #salsamusic #music #musicvideo #god
#اشكان #شمس #اشكان_شمس #موزيك #سالسا #آهنگ
Media Removed
.
.
.
امـیرالمومنین علی علیـه السلام:
استغفار شش شرط دارد:
۱- پشیمانی و حسرت از اعمال گذشته
۲- عزم بر ترک گناه به منظور همـیشـه
۳- اداء حقوق مردم کـه بر عهده اش است.
۴- اداء حقوقی کـه از جانب خدا بر او واجب بوده و قضاء شده.
۵- آنچه از گوشت بدنش از حرام روئیده با گرسنگی و پشیمانی و گریـه بر گناهان آبش کند که تا پوست بـه استخوان رسیده و از نو گوشت بروید(در صورت خوردن مال حرام )
۶- زحمت عبادت را بـه خود بچشاند چنانچه خوشی و شیرینی گناه را بـه خود چشانده است.
.
(وسائل الشیعه ج ۱۱ صفحه ۳۶۱) . .
.
مراد حضرت درون اينجا،استغفار كامل است.ومراد آن نيست كه استغفار كردن بدون مجموع اين شش امر لغو و بي فايده است؛زيرا شكي نيست كه تلفظ بـه كلمـه ي ((استغفرالله))از روي اخلاص با فهميدن معني آن نيز موجب تخفيف عذاب است، توبه درجات و مراتب دارد و ما نبايد مأيوس شويم. درون درجه اول به منظور خودتان طلب استغفار كنيد، طلب مغفرت كنيد. درون درجه اول كوشش كنيد که تا از گناهان گذشته خودتان پاك شويد. پاك شدنتان بـه اين هست كه پشيمان شويد، بـه اين هست كه تصميم بگيريد كه دو مرتبه تكرار نكنيد، تصميم بگيريد كه حقوق مردم را به آنـها باز گردانيد، حقوق خدا را بـه خدا باز گردانيد.
.
کار امروز رو بـه فردا نندازیم، فردا معلوم نیست کی باشـه کی نباشـه ...
.
.
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد
اللهم_صل_على_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
دوستای_خوبتونو_تگ_کنید
Media Removed
هووویـاامـیرالمومنین
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 علی (علیـه السلام) بـه دنیـا آمد درحالیکه همانند خورشید مـی درخشید سجده کرد و سپس فرمود:
شـهادت مـی دهم کـه خدایی جز الله نیست، و شـهادت مـی دهم کـه 💕محمد پیـامبر خداست و 💕علی وصي محمد رسول الله با محمد نبوت و با من ولایت ختم مـی شود و من 💕امـیرالمؤمنین 💕هستم.
آنگاه حضرت حوا؛ تازه مولد را از زمـین برداشت و در آغوش خود گرفت. علی (علیـه السلام) نگاهی بـه صورت او انداخت و با بیـانی رسا و واضح گفت: سلام بر تو ای مادر! حوا پاسخ گفت: سلام بر تو پسرم!
حضرت پرسید: پدرم آدم چه مـی کند؟ گفت: غرق درون نعمتهای خداوند هست و درون جوار پروردگار متنعم است. سپس حضرت مریم نزدیک آمد درون حالی کـه ظرف عطری همراهش بود و
🌹علی (ع) را از آغوش حوا گرفت. مولود کعبه نگاهی بـه روی مریم کرد و گفت: سلام بر تو م! گفت: سلام بر تو برادرم! پرسید عمویم چه مـی کند؟ او گفت: خوب هست و بـه تو سلام رسانده است. آنگاه مریم با عطری کـه همراه داشت 🌹علی (ع) را معطر نمود.
آنگاه حضرت آسیـه ❤️علی (ع) را درون آغوش گرفت و او را درون پارچه ای کـه همراه داشت پیچید و گفت: این فرزند پاک و مطهر بـه دنیـا آمده هست حرارت آهن بـه او نمـی رسد مگر بر دست مردی کـه خدا و رسول و ملائکه و آسمان و زمـین و دریـاها او را مبغوض مـی دارند و جهنم مشتاق آن مرد است. 📚بحارالأنوار ج 35 ص14
عرض تبریک بمناسبت ظهور حضرت مولا
هدیـه بـه آستان مبارک حضرت مـهدی (عج)
یـاعلی
یـاعلی یـاعلی #امـیرالمومنین
#امـیرالمؤمنین
#لا_امـیرالمومنین_الا_علی
#حیدریون
#حیدر
#فقط_حیدر_امـیرالمومنین_است
#عایشـه_فی_النار
#حیدر_بنگر_چه_بارگاهی_دارد
#علی_مع_الحق_و_الحق_مع_علی
#علی_ولی_الله
#یـا_رفیق_من_لا_رفیق_له
#أهل_البيت_عليهم_السلام
Media Removed
امسال روز اربعين درون حرم سيدالشّهدا دقيقاً رو بـه روى ضريح مطّهر امام حسين يه جاى فوق العاده خوب گيرم اومد. بعد از قرائت زيارت و خواندن نماز براى هر كسى كه بـه عقلم ميرسيد و همـه كسانى كه التماس دعا گفته بودن و يادشون بودم و خدا ميدونـه همـه همراهان بزرگوار اين صفحه، يواش يواش ميخواستم بلند شم و برم که تا جا ... امسال روز اربعين درون حرم سيدالشّهدا دقيقاً رو بـه روى ضريح مطّهر امام حسين يه جاى فوق العاده خوب گيرم اومد.
بعد از قرائت زيارت و خواندن نماز براى هر كسى كه بـه عقلم ميرسيد و همـه كسانى كه التماس دعا گفته بودن و يادشون بودم و خدا ميدونـه همـه همراهان بزرگوار اين صفحه،
يواش يواش ميخواستم بلند شم و برم که تا جا براى بقيه زائرين باز بشـه كه چشمم افتاد بـه جوانى با يه بچه ى كوچولوى خواب تو بغل
همينطورى سرگردون دورُ اطراف رو نگاه ميكرد
دستم رو بلند كردم و با اشاره گفتم بيا جاى من بشين
لبخند رضايتى زد و آومد
بلند شدم كه بشينـه
-پرسيدم زيارت رفتى؟
.گفت:با اين بچه؟
-گفتم:بده من برات نگهش دارم برو زيارت كن برگرد
بدون يك لحظه ترديد بچه رو گذاشت تو بغلم
و گفت خدا خيرت بده دمت گرم،زود ميام
-گفتم ميشـه زود نيايى؟
.با تعجب پرسيد چراااا!؟؟
-گفتم دلم براى بچه ام تنگ شده،اين كوچولو رو بـه جاى پسرم بغل ميكنم که تا دلم آروم بشـه.
لبخندى زد و خواست بره
- پرسيدم رسيدى چيزى نميخواى؟شايد بچه دزد باشم😄
.قيافت بـه همـه چى ميخوره الّا بچه دزد،اونم تو حرم امام حسين😐
-نظر لطفتونـه 😰
ديدم كمى هوا سرده
چفيه ام رو از گردنم باز كردم و انداختم روش (اين چفيه رو از مدينـه خ و باهاش بـه زيارت ١٣ معصوم مشرف شده ام)
يه ساعتى جوجه همين طورى مثل فرشته ها روى پام خواب بود و من فقط تماشاش كردم
و از اين همـه معصوميت و زيبايى انرژى گرفتم و مثل هميشـه كه هر بچه اى رو درون آغوش ميگيرم سه که تا اية الكرسى و هفت که تا حمد براى سلامتى و عاقبت بـه خيريش خواندم و بهش فوت كردم
تا اين كه باباش اومد و تشكر كرد و برداشتُ بردش.
راستى كسى نميدونـه اين جوجه كيه؟
(در اربعين اجازه ميدن گوشى را داخل ببرى)
Media Removed
از خدا خواستم عادتهای زشت را ترکم بدهد
خدا گفت خودت حتما آنـها را رها کنی.
از او درخواست کردم فرزندان معلولم را شفا دهد
گفت لازم نیست, روح او سالم و بزرگ است, جسم هم کـه موقت است.
از او خواستم لااقل بـه من صبر عطا کند
فرمود صبر , حاصل سختی و رنج است, عطا ی نیست, آموختنی است.
گفتم مرا خوشبخت کن
فرمود نعمت از من هست خوشبخت شدن از تو,
از او خواستم مرا گرفتار درد و عذاب نکند
فرمود رنج , از دلبستگی های دنیـا رها و بمن نزدیکترت مـی کند.
از او خواستم روحم را رشد دهد
فرمود نـه تو خودت حتما رشد کنی, من شاخه و برگ اضافی را برایت هرس مـیکنم که تا بتوانی بارور شوی.
از خدا خواستم کاری کند که تا از زندگی لذت کامل ببرم
فرمود , به منظور اینکار من بـه تو زندگی داده ام.
از خدا خواستم کمکم کند همان قدر کـه او دوستم دارد, من هم مخلوقاتش را دوست بدارم
و خدا مرا درون آغوش گرفت و فرمود:
اصل مطلب همـین هست , تو را به منظور دوست داشتن خلق کردم و به تو مـهربانی و محبت بخشیدم،
همـه ی آنچه را کـه مـیخواهی درون آخرین دعایت هست # # #
Media Removed
🏻♂️ آغوش مرد خودِ امنیت هست مرد ها حتی بـه خانـه های پیراهنشان امنیت مى دهند فرقی نمى كند باشی یـا همسر مادر باشی یـا فرزند بـه آغوش اش کـه پناه ببری نمـی گذارد بدانی غم چیست انگار موظف هست حداقل که تا زمانی کـه در قلمرو او بین دستان مردانـه اش هستی نگذارد خطی بـه خطوط پیشانیت اضافه شود با دستان زمخت ... 🙍🏻♂️
آغوش مرد خودِ امنیت است
مرد ها حتی بـه خانـه های پیراهنشان امنیت مى دهند
فرقی نمى كند باشی یـا همسر
مادر باشی یـا فرزند
به آغوش اش کـه پناه ببری نمـی گذارد بدانی غم چیست انگار موظف هست حداقل که تا زمانی کـه در قلمرو او بین دستان مردانـه اش هستی نگذارد خطی بـه خطوط پیشانیت اضافه شود
با دستان زمخت اش آنچنان لطیف تارهای بلند موهایت را مـی نوازد
که غصه یـادت مـی رود
که غم بیگانـه ترین حس با توست
اصلا غم کـه آمد
خدا آغوش مرد را آفرید...
.
#الهه_گشتی
#road_of_sense
.
🍒عاشقانـه ها درون کانال تلگرام
لینک کانال درون بیو🍒
@road_of_sense
Media Removed
رفتنت زخم عميقى هست كه بر دل مانده
زخم مانند رفيقى هست كه بى مانند است
بند بند بدنم درون تب تو مى سوزد
گاه خاموشى يك شعله بـه آهى بند است
بعد تو شـهر چه تنگ هست شبيه دل من
دل من بعد تو آشفته شبيه شـهر است
كودك پيرِ درونم بـه تو وابسته شده
بعد تو با همـه حتى خودِ من هم قهر است
راه مى افتم و مى افتم و مى افتم آه…
يادت افتادن من كار بـه دستم داده
بام تهران دگر از ديدن من خسته شده
تشت رسوايى من از سر بام افتاده
هر كه چشمش بـه تو افتاد بـه جانم افتاد
كوه درماندگى ام را نتوان پنـهان كرد
غيرتم كشت كه معشوق جهانى ليكن
روز و شب عربده با خلق جهان نتوان كرد
عقل مى گفت كه بى عقل فراموشش كن
عشق مى گفت رهايش كن و در بند بمان
مثل يك مرد درون آغوش خودت اشك بريز
از كنارش برو درون حسرت لبخند بمان
عشق مى گفت رهايش كن و دربند بمان
دورى اش بهتر از آن هست كه نابود شود
با تو ام كوزه ى لبريز ترك ، اسراف است
او كه درياست درون آغوش تو محدود شود
آمدم مثل پلنگى كه تمام شب را
تا سحرگاه دويد و به ته ماه رسيد
آمدم شعر بخوانم كه مردد بشوى
آمدم که تا نروى رفتن ات از راه رسيد
آمدم که تا بسپارم بـه خدا جانم را
بوسه ى آخرمان قبل شكفتن پژمرد
آمدم بدرقه با كاسه ى آبى درون چشم
چشمم افتاد بـه تو سيل مرا با خود برد
گفتى از دورى من غرق شدى درون بغضت
گر تو را فاصله آزرد مرا خواهد كشت
سرنوشت من و ريل و تو گره خورده بـه هم
آن قطارى كه تو را برد مرا خواهد كشت
شعری از کتاب #همـهمـه_های_بی_هم کـه از فردا مـی توانید درون غرفهی محترم #موسسه_انتشارات_نگاه تهیـه بفرمایید. #صابر_قدیمـی
راهرو سی و یک؛ غرفه نـه .
Media Removed
شبیـه عیک رویـاست تو خوابیدی، جهان خواب/
زمـین دور تو مـیگرده زمان دست تو افتاده/
تماشا کن، سکوت تو عجب عمقی بـه شب داده /
تو خواب انگار طرحی از گل و مـهتاب و لبخندی/
شب از جایی شروع مـیشـه کـه تو چشماتو مـی بندی.../ تو را آغوش مـیگیرم تنم سرریز رویـا شـه /
جهان قد یـه لالایی توی آغوش من جا شـه/ تو را آغوش مـیگیرم هوا تاریکتر مـیشـه/ خدا از دستهای تو به من نزدیکتر مـیشـه/ زمـین دور تو مـیگرده زمان دست تو افتاده/
تماشا کن، سکوت تو عجب عمقی بـه شب داده /
تمام خونـه پر مـیشـه از این تصویر رویـایی/ تماشا کن، تماشا کن/ چه بیرحمانـه زیبایی...
Media Removed
اما آرامش نیز هست، شادی هست، هست، خدا هست
زندگی همچون رودی بزرگ بـه دریـا مـی رود
دامان خدا را مـی جوید.
خورشید هنوز طلوع مـی کند
فانوس ستارگان هنوز از سقف شب آویخته است
بهار مدام مـی خرامد و دامن سبزش را بر زمـین مـی کشد
امواج دریـا، آواز مـی خوانند
برمـی خیزند و خود را درون آغوش ساحل گم مـی کنند
گل ها باز مـی شوند و جلوه مـی کنند و مـی روند
نیستی نیست
هستی هست
پایـان نیست
راه هست
#رابیندرانات_تاگور
@hekmatekhamoushi عاز @koroshjavan
Media Removed
.
.
برای همسر #شـهید_حججی ⤵
#خودت_را_به_کاروان_برسان
م:
این روزها همـه جا حرف از شما و شـهید شماست..
.
آنگونـه کـه در خاطرات شما و همرزمان شـهیدتان شنیده ایم،
ایشان دوست داشتند کـه نحوه ی شـهادتشان چون مادر سادات "حضرت زهرا" و "سید الشـهدا (ع)" باشد؛
و چه اجابت شیرینی کـه خود مـیدانید و ما هم مـیدانیم،
که شـهادتشان روایتی دیگر از عاشورا بود و روضه ی پهلوی شکسته..
🔼تاریخ بـه یـاد دارد کـه با دخت پیـامبر چه د!
🔼تاریخ بـه یـاد دارد کـه با پسر پیـامبر چه د!
🔼اما دردی کـه اهل بیت را از واقعه ی عاشورا بیشتر مـیسوزاند،
اسارت ی سادات ،
هتک حرمت ها بـه اهل بیت حضرت ،
زخم زبان ها ،
زخم زبان ها
وامان از زخم زبان ها...
م...
در جایی از زبان خود شما شنیدم کـه با صلابت و اقتدار گفتید کـه :
"(محسن سرش رفت کـه روسری نرود..)"
ولی امان از زخم زبان ها...
همانکه با پول دولتها و حمایت رسانـه های غربی،
کمپین #چهارشنبه_های_سفیدش ،
جشن و شادی بزرگی به منظور مردان و پسرانی هست که چاشنی خستگی ناشی از ترافیک تهران،
مـیتواند نگاه بـه راست و چپی باشد کـه بانوانی دست بـه دست هم داده اند،
تا خود را بزک کرده و یک نمایشگاهی به منظور رفع خستگی و لذت آقایـان درون روزهای چهارشنبه بسازد؛
که ای کاش به منظور دفاع از حقوق واقعی بانوان عفیف و نجیب ولیکن کم حجابی کـه رهبری دغدغه ی آنـها را سالهاست بیـان مـیکند بـه پا مـیخواست
که اینچنین زخم زبان مـیزند بر دل شما...
که همان جمله ی حضرت زینب درون دربار یزید به منظور آنان بس کـه فرمودند:
یزید!
هر کید و مکر کـه داری ،
هر کوشش کـه خواهی بنمای،
هر جهد کـه داری بـه کار گیر،
به خدا سوگند هرگز نتوانی نام و یـاد ما را محو کنی،
وحی ما را نتوانی از بین ببری
به نـهایت ما نتوانی رسید
هرگز ننگ این ستم را از خود نتوانی زدود،
رای توست و روزهای قدرت تو اندک و جمعیت تو رو بـه پراکندگی است،
در روزی کـه منادی حق ندا کند کـه لعنت خدا بر ستمکاران باد.1
.
.
↩و اما چه تسلای خاطری بود دل نوشته همسر #شـهید_بلباسی خطاب بـه شما:
"خوب گوش کن
بین هیـاهوی شـهر
هنوز شتران بـه گوش مـی آید.
بانگ الرحیل کاروان را مـیشنوی؟
راس حسین بروی نیزه جلودار شده و زینب و اهل حرم بـه دنبالش
خودت را بـه کاروان برسان
به زنان و اطفال حرم...
به آنـها کـه زیر سایـه ی سر حسین و زلف پریشانش گام برمـیدارند
عقیله ی بنی هاشم برایت آغوش گشوده.
بین آن چادر سوخته،
دل داغدارت را رها کن...
الرحیل
الرحیل "
.
✔مارا دعا کن بحق شـهیدتان کـه دعایش اجابت شد
.
🔺پ.ن :منبع 1 : ابومخنف،مقتل الحسین.اولین مقتل سالار شـهیدان.مترجم سید علی محمد .ص393
#آتش_به_اختیـار
آدرس سایت:
www.campozgol.com
پیج اینستا با آدرس:
kamp_ozgol
تلگرام
https://telegram.me/kamp_ozgol
اقدسیـه ازگل خ ازگل خ صدرنژاد جنب کوچه پروین کوچه شیری پلاک 11
مرکز اقامتی بهبودی امـید رهایی راگا
تلفن:22785405-22785412
22497966
موبایل:09123962800
رامش..ترنسی هست که مرد هست و تمایلات زنانـه دارد....به قدری باهوش و انسان و قدرتمنده کـه خدا مـیدونـه....فقط از من حمایت خواست و از مردم احترام💖
رامش...شد رفیقم
و قراره کلی کار باهم به منظور ترنسهای معتاد انجام بدیم
اونا رو برگردونیم بـه آغوش جامعه
مردم رو باهاشون آشتی بدیم
ترنس یعنی تضاد روان و ت...یعنی مرد باشی ولی دلت بخواد زن باشی....یـا زنی ولی تمام وجودت مرد است
خانواده ها...کنار بیـاین با این قضیـه....
این اتفاقی هست که افتاده
عزیزت رو روانـه کوچه خیـابون و کارتون خوابی نکن
رامش با عشق راضی بـه پخش تصویرش بود و اجازه رسمـی داد...دمشم گرم💖
Media Removed
خدا رحمت کند آقای ابوترابی را... سال 79 به منظور خواندن دعای عرفه با جمع کثیری از مردم اندیمشک بـه مرز خسروی رفتیم که تا به کربلا نزدیکتر باشیم بـه قصر شیرین کـه رسیدیم ،در ترافیک سنگین گرفتار شدیم. توی این شلوغی و ترافیک اتوبوس ها ناگهان هم همـه شد و عده از اتوبوس پایین رفتند وقتی از پنجده بیرون رو نگاه کردم ... خدا رحمت کند آقای ابوترابی را... سال 79 به منظور خواندن دعای عرفه با جمع کثیری از مردم اندیمشک بـه مرز خسروی رفتیم که تا به کربلا نزدیکتر باشیم
به قصر شیرین کـه رسیدیم ،در ترافیک سنگین گرفتار شدیم. توی این شلوغی و ترافیک اتوبوس ها ناگهان هم همـه شد و عده از اتوبوس پایین رفتند وقتی از پنجده بیرون رو نگاه کردم دیدم عموی مادرم کـه آزاده بودند بـه همراه دایی حمـید بـه سمت سیدی دویدند و او را درون آغوش کشیدند. موجی از جمعیت راه افتاد.
تا خواستم ببینم چه خبر شده سیدی را دیدم کـه وارد اتوبوس شد و گفت دوستان من ادامـه مسیر را با بچه های اندیمشک مـی آیم و بعد نگاهی بـه داخل اتوبوس انداخت کـه کجا بنشیند.
نوجوانی 14 ساله را دید کـه سر بند یـازهرا بسته و در حالی کـه تصویر امام و رهبری را بر دارد بـه او خیره شده است.به طرف او رفت و در حالی کـه نوجوان درون فکر با خود مـیپرسید این سید کیست؟! این همـه دوست و عاشق کـه دنبالش بودند از او چه مـیخواستند؟ نکند مقام مـهمـی است؟ و ... بود کـه سید بـه او سلام کرد و با او دست داد.به محض اینکه سید دست پسر راگرفت او را کشید و دستانش را بوسید.
پسر گیج و سر درگم...
فقط توانست درون جواب سید را درون آغوش کشد و شانـه هایش را ببوسد.
مسیر کوتاه بود اما دو ساعتی طول کشید...
دو ساعت درس ایثار
دو ساعت درس عشق.
دو ساعت با ابوترابی....
روزی تکرار نشدنی درون زندگیم کـه هنوز حسرت لحظه بـه لحظه آن را مـیخورم.
Media Removed
فاطمـه (س) نوزاد كوچكش را بـه سينـه فشرد، بر گونـه هاى دوست داشتنى او بوسه زد، و آن گاه بـه پدر بزرگوارش داد. پيامبر (ص) فرزند دلبند زهراى عزيزش را درون آغوش كشيده صورت خود را بـه صورت او گذاشت و شروع بـه اشك ريختن كرد. فاطمـه (ص) ناگهان متوجه اين صحنـه شد و در حالى كه شديدا ناراحت بود از پدر پرسيد: ... ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
فاطمـه (س) نوزاد كوچكش را بـه سينـه فشرد، بر گونـه هاى دوست داشتنى او بوسه زد، و آن گاه بـه پدر بزرگوارش داد. پيامبر (ص) فرزند دلبند زهراى عزيزش را درون آغوش كشيده صورت خود را بـه صورت او گذاشت و شروع بـه اشك ريختن كرد. فاطمـه (ص) ناگهان متوجه اين صحنـه شد و در حالى كه شديدا ناراحت بود از پدر پرسيد: پدرم ، چرا گريه مى كنى ؟! ویژه نامـه,حضرت زینب,زینب,ولادت حضرت زینب,ویژه نامـه ولادت حضرت زینب,ویژه نامـه حضرت زینب,گریـه پیـامبر,روز پرستار,حرم حضرت زینب,روایت از حضرت زینب
.
رسول خدا (ص) فرمود: ((گريه ام بـه اين علت هست كه بعد از مرگ من و تو، اين دوست داشتنى من سرنوشت غمبارى خواهد داشت ، درون نظرم مجسم گشت كه او با چه مشكلاتى دردناكى رو بـه رو مى شود و چه مصيبتهاى بزرگى را بـه خاطر رضاى خداوند با آغوش باز استقبال مى كند)).
.
در آن دقايقى كه آرام اشك مى ريخت و نواده عزيزش را مى بوسيد، گاهى نيز چهره از رخسار او برداشته بـه چهره معصومى كه بعدها رسالتى بزرگ را عهده دار مى گشت خيره خيره مى نگريست و در همين جا بود كه خطاب بـه ش فاطمـه (س) فرمود: ((اى پاره تن من و روشنى چشمانم ، فاطمـه جان ، هر كسى كه بر زينب و مصايب او بگريد ثواب گريستن كسى را بـه او مى دهند كه بر دو برادر او حسن و حسين گريه كند)).💖
پ ن:چه خاطرات قشنگی از آن محل دارم...
#زینبیـه❤
#دمشق
#موکب_سیده_زینب
#دنیـام
#بهشت
#زندگیم
#گفتن_دوری_و_دوستی
#نگفتن_انقدر_طول_مـیکشـه
#مادر
#الوعده_وفا
#منم_باید_برم
Media Removed
. نشسته بودیم بـه تماشای تعزیـه .... از همان اول کـه اسرای سیـه پوش پا درون مـیدان گذاشتند دیدم کـه بازیگر نقش شمر چشمان خیسش را پاک مـیکرد گناهی ندارد بنده خدا کـه بعد از این همـه تمرین نمـیتواند جلوی خودش را بگیرد شاید لحظه ای درون ذهنش قیـاس کرد این اسرا را با زن و فرزندان خودش فقط قیـاس کرد کـه به این حال افتاد جمعیت ... .
نشسته بودیم بـه تماشای تعزیـه ....
از همان اول کـه اسرای سیـه پوش پا درون مـیدان گذاشتند
دیدم کـه بازیگر نقش شمر چشمان خیسش را پاک مـیکرد
گناهی ندارد بنده خدا کـه بعد از این همـه تمرین نمـیتواند جلوی خودش را بگیرد
شاید لحظه ای درون ذهنش قیـاس کرد این اسرا را با زن و فرزندان خودش
فقط قیـاس کرد کـه به این حال افتاد
جمعیت اشک مـیریختند و حال عجیبی داشتند...
نوبت طفل شش ماهه رسیدتعذیـه خوان طفلی را درون آغوش کشید
صدای گریـه جمعیت بالا گرفت، طفل سوزناک گریـه مـیکرد
گویی واقعا تشنـه بود و دلتنگ آغوش مادر دستور شکافتن گلوی طفل بـه حرمله داده شد!
بازیگر نقش حرمله تیر را درون کمان آماده مـیکرد
به یکباره جوانی با هیبت نیرومندی از مـیان جمعیت برخواست و فریـاد کشید تیروکمانت را زمـین بگذار ملعون مادرم از حال رفت!
جوان گریـه کنان و هق هق زنان با صدای بلندی فریـاد مـیکشید جمعیت سکوت اختیـار کرد
بازیگر نقش حرمله با آن هیکل و هیبت رنگ از رخساره اش پرید و
روی زمـین نشست و رو بـه بازیگر نقش شمر کرد و زجه مـیزد و مـیگفت نمـیتوانم،
کار من نیست
مادرش فقط با دیدن صحنـه ای ساختگی از حال رفته بود
و من بـه رباب فکر مـیکردم کـه کودکش را درون این حال دیده بود
مادرش از حال رفت و با آب قندی دوباره حالش خوب شد
و من بـه زینب کبری فکر مـیکردم کـه با لبهای خشکیده درون تل زینبه
زیر آفتاب سوزان گلوی برادر زاده اش را نظاره مـیکرد
مادرش از حال رفت کـه اینگونـه پسر جوان رگ غیرتش ورم کرد و طاقت نیـاورد
ومن بـه حسین فکر مـیکردم بـه ابوالفضل العباس بـه علی اکبر کـه با آن
همـه غیرت حتما و مادر و انشان را تنـها مـیگذاشتند...
مادرش فقط صحنـه ای ساختگی را دید و از حال رفت ...
جوان شیعه علی ست و حق داشت فریـاد بکشد ، شیعه علی روی مادر حساس است
قلم مـیگوید این متن را همـینجا رهایش کن
که اگر ادامـه دهی مـیرسی بـه در و دیوار و پهلوی شکسته ...
رهایش کن کـه مـیرسی بـه مولایت علی
رهایش کن کـه قلم تو بیچاره هست برای نوشتن از علی و مصیبت هایش
رهایش کن کـه قلم تو بیچاره هست برای نوشتن از این همـه عشق بی کران.....
رهایش کن کـه اینجا به منظور نوشتن از علی و آل علی هوا کم است...
علی_سلطانی
Media Removed
چون از بچهعاشق طبیعت بودم و هستم،حتی بـه ریزترین گیـاه ها و گل ها و برگ و سنگ و بوته و چوب هم دقت مـی کنم و از چشم هام دور نمـی مونـه،همشون رو که تا بی نـهایت و غیر قابل وصف دوست دارم از ته قلبم عشقم رو نثار خودشون و خالقشون مـی کنم
و باز هم مـی گم این افتخار بزرگمـه کـه هرگز بـه طبیعت آسیب نمـی رسونم.گاهی ما آدم ها یـادمون مـی ره اگه طبیعت نباشـه هیچ موجود زنده ای نمـی تونـه رو این توپِ گردِ خوشگل زندگی کنـه،زمـین منظورمـه😀....
و قصدم اینـه کـه این دِینی کـه رو دوشِ خودم احساس مـی کنم بـه این مظهر فوق العاده زیبایی خدا رو جدی تر ادا کنم و تصمـیم گرفتم حتماً بـه صورت رسمـی تر بـه زودی یـه حافظ محیط زیستِ تمام و کمال بشم،حتما قدم هایی تو این راه بر مـی دارم. و تموم تلاشم رو مـی کنم کـه همـه آدم ها یـه روزی بشن یـه حافظِ محیط زیست. اگه پیشنـهادی دارید برام بنویسید تو کامنت.
بیـایم طبیعت رو تو آغوش بگیرید و خدا رو حس کنیم 😊🍀🌿🌾🍃🌻
_
#آزاده_پیرای
#یک_حافظ_محیط_زیست
#زیبایی #طبیعت #عشق #حیوانات #انسان_ها #زندگی #زمـین #عشق #طبیعت #شکوه #خدا #تنفس #جنگل #محیط_زیست #س#کره_زمـین #کمپین #هشتک #
Media Removed
مطران: نترس از تاریکی. از تاریکیی درون بترس. از تاریکیی ایمان درون آغوش ظلمت بزرگ. فکر مـیکردم از دنیـا یکسره بریدهام. ما همـه کـه آمدهایم بـه این دیر، درون روحمان پارههایی از آن دنیـا را آوردهایم. گذشتههامان با ماست. یـادگارهایی بدون خواست و ارادهی ما؛ کـه همانها حجاب ماست. روحمان پاک نیست. همـینها بود کـه پایـههای آن بنا را گذاشت. این نمازخانـه دنیـاییست، خدایی نیست. حتما خراب شود.
راهب: مـیخواهی نان ما را ببُری؟ خراب کنیم، جایاش چه بسازیم؟
مطران: معبدتان را اینجا بسازید [اشاره بـه دلاش] درون دلتان بسازید.
راهب: پریشان مگو! جسارت بـه معبد خدا نکن!
مطران: آه کـه نـه دوستیی خدا درون دلتانست و نـه ترسِ از خدا. آنهم شما کـه خادم خدایید. بـه چوب و خانگ دلبستهترید که تا به حق. اسیر بتکدههایید. قسم بـه آن خدا، کـه مومنان او بسی دورترند از این بتخانـههایی کـه شما عَلَم کردهاید. مـیان مردم واقعی. مردمـی کـه معبدشان اینجاست [به اش اشاره مـیکند] بشکنید بتها را، ویران کنید بتخانـهها را کـه حائل شما و ملکوت خداست!
نام کتاب: عشقنامـهی ملیک مطران
نویسنده: قاسم هاشمـینژاد
ناشر: مرکز
پن: کامنت نخست
پن۲: سوّمـین اثریست کـه از این نویسنده درون صفحه معرفی مـیشود
#کتاب #فیلمنامـه #قاسم_هاشمـی_نژاد
#_با_قاسم_هاشمـی_نژاد
شبیـه دلتنگیـهای عاشقانـه ست بایدکنار هم نشست و خاطرات و یـادگاریـهارو مرور کرد. متن زیر یـه نوشتست از نوع یـادگاری، از طرف م به منظور تنـها فرزندش کـه شب و روزشو مثل خیلی از مادرهای دیگه به منظور پسرش ( آئین ) گذاشته، خود من خیلی تلاش کردم که تا آخر این نوشترو بخونم اما باور کنید نتونستم، نمـی دونستم بـه چه صورت ... شبیـه دلتنگیـهای عاشقانـه ست
بایدکنار هم نشست
و خاطرات و یـادگاریـهارو مرور کرد.
متن زیر یـه نوشتست از نوع یـادگاری، از طرف م به منظور تنـها فرزندش کـه شب و روزشو مثل خیلی از مادرهای دیگه به منظور پسرش ( آئین ) گذاشته، خود من خیلی تلاش کردم که تا آخر این نوشترو بخونم اما باور کنید نتونستم، نمـی دونستم بـه چه صورت نگاهش کنم،ب تجربه، نظام زندگی، معرفت دنیـا و یـا ..
👇🏼
فرزندم، عزیز تر از جانم
از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت مـیگویم
از این روزها کـه از صبح حتما به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم که تا زمـین نخوری
به کارهای روی زمـین مانده ام نمـیرسم این روزها کـه اتاقها را یکی یکی دنباله من مـی آیی، بـه پاهایم آویزان مـیشوی و آن قدر نق مـیزنی که تا بغلت کنم، که تا آرام شوی
این روزها فنجان چایم را کـه دیگر یخ کرده، از دسترست دور مـیکنم که تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامـیدی سر برگرداندنت را مـیبینم کـه سوپت را نمـیخوری و کلافه مـیشوم از اینکه غذایت را بیرون مـیریزی
هرروز صبح جارو مـیکشم، گردگیری مـیکنم، خانـه را تمـیز مـیکنم و شب با خانـه ای منفجر شده و اعصابی خراب بـه خواب مـیروم
روزها مـیگذرد کـه یک فرصت به منظور خلوت و استراحت پیدا نمـیکنم و باز هم بـه کارهای مانده ام نمـیرسم
امشب یک دل سیر گریـه کردم
امشب با همـین فکر ها تو را درون آغوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمـی قلبم را فشرد
تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد کـه دیگر درون آغوش من جا نمـیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت کـه قدم قدم از من دور مـیشوی و من مـینشینم و نگاه مـیکنم و آه.
روزگاری حتما با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم که تا تو از راه بیـایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیـاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم که تا چای از دهن بیفتد
روزی مـیرسد کـه از این اتاق بـه آن اتاق بروم و خانـه ای را کـه تو درون آن نیستی تمـیز کنم. و خانـه ای کـه برق مـیزند و روزها تمـیز مـیماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانـه بـه چشمم بیآورد
روزی خواهد رسید کـه تو بزرگ مـیشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همـه چیز را بـه هم نریزی.شاید آن روز من دلم لک بزند به منظور امروز
روزی خواهد رسید کـه من حسرت امشبهایی را بخورم کـه چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانـه ی بـه هم ریخته بـه خواب مـیروم.شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزها دارد از من یک مادر بـه شدت بغلی مـیسازد
🍂
از تمام دلتنگی ها، اشک ها، شکایت ها کـه بگذریم
پشتم بـه پدر مادرم گرمـه
نمـیدونم اگه اونا نبودن، زبونم چطور مـیچرخید
دوستون دارم
علی رضا رحمانی🍂
Media Removed
. جیغ یک گربه ام و زندگی ام درون گونی ست بغض را مـی کنم و گریـه ی من قانونی ست . شب شده مـی روم از خواب بـه رؤیـایی که... خواب، خونی و شبم خونی و رؤیـا خونی ست! . آنچه گفتم شدی و آنچه نگفتم بودی گربه ی مرده شدم، گریـه ی جفتم بودی . نـه لبی مانده بـه بوسه، نـه لبی روی لبی منم و استرس و خاطره هایی عصبی . مثل یک بغض گلوگیر، ... .
جیغ یک گربه ام و زندگی ام درون گونی ست
بغض را مـی کنم و گریـه ی من قانونی ست
.
شب شده مـی روم از خواب بـه رؤیـایی که...
خواب، خونی و شبم خونی و رؤیـا خونی ست!
.
آنچه گفتم شدی و آنچه نگفتم بودی
گربه ی مرده شدم، گریـه ی جفتم بودی
.
نـه لبی مانده بـه بوسه، نـه لبی روی لبی
منم و استرس و خاطره هایی عصبی
.
مثل یک بغض گلوگیر، پُر از ه ی خون
تف شدم از شب غمگین تو با بی ادبی
.
خسته از قبل، ولی خسته تر از آینده
تف شدم بر سر سیگاری ِ تو با خنده
.
دشمنانم وسط ِ کوچه معطّل بودند
و رفیقان کـه همـه بر سر ِ منقل بودند!
.
آسمان، دود... خدا دود... رفیقانم دود...
اوّل قصّه یکی بود و یکی باز نبود
.
وسط ِ سطل زباله، وسط ساعت هشت
گربه ای بود کـه دنبال غذایی مـی گشت
.
قرص را مـی خوری و پُر شده از سردردی
در زمان رفته و برمـی گردی
.
آخرین وقت نمازی و اتاقی غصبی!
خسته از اینـهمـه تردید بـه من مـی چسبی
.
مثل یک گربه کـه رؤیـاش پلنگی بوده
مثل خوابی کـه تهش صبح قشنگی بوده!
.
در سرم وحشت فردا و پُر از دیروزم
بغلم مـی کنی و در بغلت مـی سوزم
.
قرص ماه منی و حل شده ای درون آبم
بغلم مـی کنی و در بغلت مـی خوابم
.
دهنم بسته شده ازتو، از سُرب ِ ...
شب ولگرد درون آغوش هزاران گربه!
.
.
.
#سید_مـهدی_
@seyed.mehdi.moosavi
.
#persiapoem
.
🔷 خوانش شعرهای پست های قبلی شدیدا توصیـه مـیشود 😊
.
. این پدر چه احساسی داره وقتی دو کودک خردسال زخمـیشو کـه در حال از دست رفتن درون آغوش گرفته؟ چه حرفی رو درون دلش با خدا مـیزند؟ درک این مسئله واسه اکثر ما خیلی سخته! جلو چشمات و در آغوش امنت بچه هات پر پر بشن... چقدر سخته ببینی هیچ کدوم از مردمان این دنیـا تو رو نمـی بینن.... یعنیی نیست بـه داد ما ... .
این پدر چه احساسی داره وقتی دو کودک خردسال زخمـیشو کـه در حال از دست رفتن درون آغوش گرفته؟
چه حرفی رو درون دلش با خدا مـیزند؟
درک این مسئله واسه اکثر ما خیلی سخته!
جلو چشمات و در آغوش امنت بچه هات پر پر بشن...
چقدر سخته ببینی هیچ کدوم از مردمان این دنیـا تو رو نمـی بینن....
یعنیی نیست بـه داد ما برسد؟
مسلمونی درون جهان هست این ها رو ببینـه و درد نکشد و کاری نکند؟!!!
انسان آزاده ای هست این ها رو ببینـه و علیـه رژیم غاصب و ظالم چیزی نگوید؟!!!
اگر بخاطر اسلام درون شرکت نمـی کنید، بخاطر انسانیت شرکت کنید.✊
Media Removed
نکن ای صبح طلوع ..نکن این شب را سحر ای خدا ..که لالایی گفتن مادر را نشنیده ام وقت سحر به منظور پسرم... مرا ببخش مادر ...اگر از سر بی حوصلگی بر سر شما داد زدم ..ببخش مادر اگر نامـهربانی کردم ببخش مادر اگر بی اعتنایی کردم .. درون روزهای کـه خداوند نعمت سفیدش را بر زمـین مـی گستراند و برودت این نعمت دستهای مرا یخ زده ... نکن ای صبح طلوع ..نکن این شب را سحر ای خدا ..که لالایی گفتن مادر را نشنیده ام وقت سحر به منظور پسرم...
مرا ببخش مادر ...اگر از سر بی حوصلگی بر سر شما داد زدم ..ببخش مادر اگر نامـهربانی کردم ببخش مادر اگر بی اعتنایی کردم ..
در روزهای کـه خداوند نعمت سفیدش را بر زمـین مـی گستراند و برودت این نعمت دستهای مرا یخ زده کرد اکنون مادر از هر روزی بیشتر بـه گرمـی وجودت محتاجم ..لالالا ....جونم..لالالا ..رودم..مادر رفتی بی آنکه مرا خبر کنی از رفتنت رفتی درون آغوش زمـین اکنون کـه پسرم محتاج لالایی گفتن و در آغوش کشیدنت بود
حلالم کن مادر....مرا ببخشید مادر .کاش هرگز بـه سفری نمـیرفتم کـه به سفر ت نرسیدم .رفتی دلم سوخت جگرم پاره پاره شد ..جای خالیت را مگر لطف خدا برایم پر کند با اندکی صبر
Media Removed
يه وقتايي خسته ميشي از ديدن از شنيدن از فهميدن، دلت مي خواد برگردي بـه كودكي ... دلت مي خواد برگردي بـه آغوش امن و بي درخواستِ پدر، دست هاي مـهربونِ مادر دلت مي خواد پناه ببري بـه دنياي خاطرات و بي خبري از همـه چيز و همـه كس ... آدميزاده ديگه خسته ميشـه، خدا كنـه حالِ دلهامون خوب بشـه ... ورق زدنِ آلبوم ِ كودكي و ... ... يه وقتايي خسته ميشي از ديدن از شنيدن از فهميدن، دلت مي خواد برگردي بـه كودكي ... دلت مي خواد برگردي بـه آغوش امن و بي درخواستِ پدر، دست هاي مـهربونِ مادر دلت مي خواد پناه ببري بـه دنياي خاطرات و بي خبري از همـه چيز و همـه كس ... آدميزاده ديگه خسته ميشـه، خدا كنـه حالِ دلهامون خوب بشـه ... ورق زدنِ آلبوم ِ كودكي و ... ما از نسلِ هيزم و آتش بوديم و ققنوسي بـه پا نخواست از خاكسترِ وجودمان
Read moreMedia Removed
#پست_مشترک_به_مناسب_ایـام_شـهادت_امـیر_المومنین_علی_علیـه_السلام
◼🍃 #حدیث
◼🍃 #کلامکم_نور
أَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَی الرَّسُولِ
.
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
.
امـیرالمؤمنین(ع) دوست داشتنیترین افراد نزد رسول خدا(ص) بود؛ چون ایشان بـه آن جناب فرموده بود:
«أَنْتَ أَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَی»
«تو محبوبترین مردم نزد من هستی».
#منبع: احتجاج، ج 1، ص 139
.
و درون جای دیگر فرمود:
«اللَّهُمَّ عَلِی أَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَی»
«خدایـا! علی محبوبترین خلق نزد من است».
#منبع: بحارالانوار، ج 43، ص 96
◼🍃آجرک الله یـا صاحب الزمان ◼🍃
امشب چه سوز هست بانگ اذان مولا
خیزد صدای تکبیر از عمق جان مولا
◼🍃
از لحظههای افطار درون شوق وصل دلدار
بر چهره مـیدرخشید اشک روان مولا
◼🍃
مولا گشوده آغوش بهر وصال جانان
قاتل بـه مسجد آید بر قصد جان مولا
◼🍃
زهرا کنار محراب با ذکرِ واعلیّا
یـا فاطمـه هست امشب ورد زبان مولا...
◼🍃
⚫تهدمت والله ارکان الهدی⚫
سر
زدند تو را…
جراتش نبود
شمشیر
در برابر تو
قد علم کند
🍃◼🔹🌷🔹◼🍃
◼🍃️اعمال شب قدر:
🔸غسل
🔹زیـارت عاشورا
🔸خواندن دو رکعت نماز
🔹قرآن بـه سر گرفتن
🔸جوشن کبیر
🔹دعای اللهم انی امسیت
#التماس_دعا
#شب_قدر
🍃◼🔹🌷🔹◼🍃
شـهدای عزیز #مع_حرم را با ذکر صلواتی یـاد کنیم
🍃◼🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
التماس دعا فرج
یـا علی (ع) مدد
Media Removed
#پست_مشترک_به_مناسب_ایـام_شـهادت_امـیر_المومنین_علی_علیـه_السلام
◼🍃 #حدیث
◼🍃 #کلامکم_نور
أَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَی الرَّسُولِ
.
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
.
امـیرالمؤمنین(ع) دوست داشتنیترین افراد نزد رسول خدا(ص) بود؛ چون ایشان بـه آن جناب فرموده بود:
«أَنْتَ أَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَی»
«تو محبوبترین مردم نزد من هستی».
#منبع: احتجاج، ج 1، ص 139
.
و درون جای دیگر فرمود:
«اللَّهُمَّ عَلِی أَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَی»
«خدایـا! علی محبوبترین خلق نزد من است».
#منبع: بحارالانوار، ج 43، ص 96
◼🍃آجرک الله یـا صاحب الزمان ◼🍃
امشب چه سوز هست بانگ اذان مولا
خیزد صدای تکبیر از عمق جان مولا
◼🍃
از لحظههای افطار درون شوق وصل دلدار
بر چهره مـیدرخشید اشک روان مولا
◼🍃
مولا گشوده آغوش بهر وصال جانان
قاتل بـه مسجد آید بر قصد جان مولا
◼🍃
زهرا کنار محراب با ذکرِ واعلیّا
یـا فاطمـه هست امشب ورد زبان مولا...
◼🍃
⚫تهدمت والله ارکان الهدی⚫
سر
زدند تو را…
جراتش نبود
شمشیر
در برابر تو
قد علم کند
🍃◼🔹🌷🔹◼🍃
◼🍃️اعمال شب قدر:
🔸غسل
🔹زیـارت عاشورا
🔸خواندن دو رکعت نماز
🔹قرآن بـه سر گرفتن
🔸جوشن کبیر
🔹دعای اللهم انی امسیت
#التماس_دعا
#شب_قدر
🍃◼🔹🌷🔹◼🍃
شـهدای عزیز #مع_حرم را با ذکر صلواتی یـاد کنیم
🍃◼🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
التماس دعا فرج
یـا علی (ع) مدد
Media Removed
مادر فرزندش را درون آغوش گرفت و گفت: نمـیدانم عزیزم، نمـیدانم!
پسرک نزد پدرش رفت و گفت: چرا همـیشـه گریـه مـیکند؟ او چه مـیخواهد؟
پدرش تنـها پاسخی کـه به ذهنش رسید این بود: همـهی زنها گریـه مـیکنند بی هیچ دلیلی!
پسرک از اینکه زنها خیلی راحت بـه گریـه مـیافتند، متعجب بود.
یک بار درون خواب دید کـه دارد با خدا صحبت مـیکند؛ از خدا پرسید: خدایـا چرا زنها این همـه گریـه مـیکنند؟
خدا جواب داد: من زن را بـه شکل ویژهای آفریدهام؛ بـه شانـههای او قدرتی دادم که تا بتواند سنگینی زمـین را تحمل کند.
به بدنش قدرتی دادهام که تا بتواند درد زایمان را تحمل کند، بـه دستانش قدرتی دادهام کـه حتی اگر تمامانش دست از کار بکشند، او بـه کار ادامـه دهد.
به او احساسی دادهام که تا با تمام وجود بـه فرزندانش عشق بورزد؛ حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند.
به او قلبی داده ام که تا همسرش را دوست بدارد و از خطا های او بگذرد و همواره درون کنار او باشد و به او اشکی دادهام که تا هر هنگام کـه خواست فرو بریزد.
این اشک را منحصراً به منظور او خلق کردهام که تا هرگاه نیـاز داشت بتواند از آن استفاده کند.
Media Removed
. قسم بـه #لبخندهای_مادر آن هنگام کـه تو را درون آغوش کشید و قسم بـه آن زمان کـه حیدر تو را درون مـیان بازوانش جای داد ... و قسم بـه آن موقع کـه پیـامبر ، زبان بر دهان تو نـهاد ... و قسم بـه آن هنگام کـه خدا ، نام تو را با آل الله زمزمـه کرد ... دوستت دارم ... . . امام حسن علیـه السلام : علیکم بالفکر فإنـه حیـاة قلب البصیر ... .
قسم بـه #لبخندهای_مادر
آن هنگام کـه تو را درون آغوش کشید
و قسم بـه آن زمان کـه حیدر تو را
در مـیان بازوانش جای داد ...
و قسم بـه آن موقع کـه پیـامبر ،
زبان بر دهان تو نـهاد ...
و قسم بـه آن هنگام کـه خدا ، نام تو را با آل الله زمزمـه کرد ...
دوستت دارم ...
.
.
امام حسن علیـه السلام :
علیکم بالفکر فإنـه حیـاة قلب البصیر و مفاتیح أبواب الحکمة .
تفکر نمائید کـه فکر ، حیـات قلب شخص با بصیرت هست و کلید درهای حکمت.
.
#امام_حسن #کریم_اهل_بیت
#امام_حسنی_ام .
Media Removed
. 282 روز از حادثه تلخ تروریستی مـیرجاوه گذشت؛ حادثهای کـه به شـهادت و مجروحیت یـازده نفر از مرزبانان غیور هنگ مرزی مـیرجاوه منتهی شد؛ حادثهای کـه یک مفقود داشت، «سعید براتی» همان کـه وضعیتش درون هالهای از ابهام مانده است. تعداد روزها شاید به منظور من و شما یک عدد باشد اما قطعاً به منظور پدر و مادر سعید براتی ... .
282 روز از حادثه تلخ تروریستی مـیرجاوه گذشت؛ حادثهای کـه به شـهادت و مجروحیت یـازده نفر از مرزبانان غیور هنگ مرزی مـیرجاوه منتهی شد؛ حادثهای کـه یک مفقود داشت، «سعید براتی» همان کـه وضعیتش درون هالهای از ابهام مانده است.
تعداد روزها شاید به منظور من و شما یک عدد باشد اما قطعاً به منظور پدر و مادر سعید براتی لحظات و روزهای زجرآوری بوده و خواهد بود.
خانواده این سرباز چشم بهراه هستند؛ همراه با دوستان سعید و دیگر مرزبانان هنگ مرزی مـیرجاوه؛ درست هست که تلاش دستگاه انتظامـی و دیپلماسی ادامـه دارد، اما سؤال این هست که این سرباز کجاست و آخرین وضعیتش چیست؛ امـیدواریم کـه در سلامت باشد و به آغوش خانواده بازگردد؛ چراکه چشم بهراهی قطعا سخت و جانفرساست.
#alikhani
#ehsanalikhani
#maheasaliha #maheasal95 #ehsan_alikhani #mehdi_yarahi #iran #actor #آهنگ #هنرمند
#علیخانی #احسان_علیخانی #خدا #سه_ستاره #3setaretv #دربی #پرسپولیس #ماه_عسل #maheasaltv #maheasal #شـهید #دربی #استقلال #هزینـه #مـیرجاوه #سرباز #سپاه
Media Removed
به كسي كينـه نگيريد
دل بي كينـه قشنگ است.
به همـه مـهر بورزيد
به خدا مـهر قشنگ است.
دست هر رهگذري را بفشاريد بـه گرمي
بوسه هم حس قشنگي است.
بوسه بر دست پدر
بوسه بر گونـه مادر
لحظه حادثه بوسه قشنگ است.
بفشاريد بـه آغوش عزيزان
پدر و مادر و فرزند
به خدا گرمي آغوش قشنگ است.
نزنيد سنگ بـه گنجشك
پر گنجشك قشنگ است
پر پروانـه ببوسيد
پر پروانـه قشنگ است
نسترن را بشناسيد
ياس را لمس كنيد
به خدا لاله قشنگ است
همـه جا مست بخنديد
همـه جا عشق بورزيد
سينـه با عشق قشنگ است
بشناسيد خدا را
هر کجا یـاد خدا هست
سقف آن خانـه قشنگ است...
Media Removed
#صلی_الله_علیک_یـا_اباعبدالله
.
یـادم آمد شب بیچتر وکلاهی
که بـه بارانی مرطوب خیـابان
زدم آهسته و گفتم چه هواییست خدایی
من و آغوش رهایی
سپس آنقدر دویدم طرف فاصله
تا از نفس افتاد نگاهم بـه نگاهی
دلم آرام شد آنگونـه کـه هر قطرۀ باران
غزلی بود نوازشگر احساس
که مـیگفت فلانی!
چه بخواهی چه نخواهی
به سفر مـیروی امشب
چمدانت پر باران شده
پیراهنی از ابر بـه تن کن و بیـا!
پس سفر آغاز شد و
نوبت پرواز شد و
راه نفس باز شد و
قافیـهها از قفس حنجره آزاد و رها
در منِ شاعر منِ بیتابتر از مرغ مـهاجر
به کجا مـیروم اقلیم بـه اقلیم
خدا همسفرم بود و جهان زیر پرم بود سراسر
که سر راه بـه ناگاه
مرا تیشۀ فرهاد صدا زد:
نفسی صبر کن ای مرد مسافر
قَسَمت مـیدهم ای دوست
سلام من دلخستۀ مجنون شده را نیز
به شیرین غزلهای خداوند
به معشوق دو عالم برسان.
باز دلم شور زد آخر
به کجا مـیروی ای دل
که چنین مست و رها مـیروی ای دل
مگر امشب بـه تماشای خدا مـیروی ای دل
نکند باز بـه آن وادی... مشغول همـین فکر و خیـالات پر از لذت و پر جاذبه بودم
که مشام دل من پر شد از آن عطر غریبی
که نوشتند کمـی قبل اذان سحر جمعه پراکنده درون آن دشت خداییست.
چشم وا کردم و خود را وسط صحن و سرا
عرش خدا، کربوبلا
مست و رها درون دل آیینـه
جدا از غم دیرینـه
ولی دست بـه یله دیدم
منِ سر که تا به قدم محو حرم
بال ملک دور و برم
یکسره مبهوت بـه لاهوت رسیدم
چه بگویم کـه چه دیدم کـه دل از خویش ب
به خدا رفت قرارم
نـه بـه توصیف چنین منظرهای واژه ندارم
سپس آهسته نشستم، و نوشتم:
فقط ای اشک امانم بده که تا سجدۀ شکری بگذارم
که بـه ناگاه نسیم سحری از سر گلدستۀ باران و اذان
آمد و یک گوشـه از آن
پردۀ درون شور عراقی و حجازی بـه هم آمـیخته را
پس زد و چشم دلم افتاد بـه اعجاز خداوند
به ششگوشۀ معشوق
خدایـا! تو بگو این منم آیـا
که سراپا شدهام محو تمنا و تماشا
فقط این را بنویسید رسیدهستتشنـه بـه دریـا
دلم آزاد شد از همـهمـه دور از همـه مدهوش
غم و غصه فراموش
در آغوشِ ضریح پسر فاطمـه آرام سرانجام گرفتم.
.
#لبیک_یـا_حسین
.
Media Removed
♡ ای شـهید عزیزی کـه در اسمانـها،اسمانی شدی خدایَت چقدر تورا دوست داشت کـه در عید قربان از همان بالا تورا درون اغوش کشید ای امـیر خلبان کـه عشق اولت خدا و عشق دومت پر کشیدن بـه سوی خودش بود تو از همان اول اسمانی بودی امای نمـیدانست ولی خدا بـه انـها ثابت کرد کـه تو بـه اسمانـها تعلق داری #دلسپرده #دوست_خدا ... ♡
ای شـهید عزیزی کـه در اسمانـها،اسمانی شدی
خدایَت چقدر تورا دوست داشت کـه در عید قربان از همان بالا تورا درون اغوش کشید
ای امـیر خلبان کـه عشق اولت خدا و عشق دومت پر کشیدن بـه سوی خودش بود
تو از همان اول اسمانی بودی
امای نمـیدانست
ولی خدا بـه انـها ثابت کرد کـه تو بـه اسمانـها تعلق داری
#دلسپرده
#دوست_خدا
#شـهید_بابایی
#دل_را_به_خدا_بسپار
#چکامـه_ظهرابی
@del3porde
. ". آبروی زمـین و آسمان ها را درون سپیدی پیراهن بخت، ملائک بـه حجله مـی برند؛ امشب، دو دریـای بی کران بـه هم مـی پیوندند و در این وصل بی مانند، همـه اقیـانوس های عالم، انگشت بـه دهان اند... خداوند از ازل، آغوش مـهر این دو عصمت بی پایـان را به منظور یکدیگر خلق کرد و دامان پرستاره شان را بـه امـید هم آفرید. این دو گیـاه مـهر، درون ... . ".
آبروی زمـین و آسمان ها را درون سپیدی پیراهن بخت، ملائک بـه حجله مـی برند؛ امشب، دو دریـای بی کران بـه هم مـی پیوندند و در این وصل بی مانند، همـه اقیـانوس های عالم، انگشت بـه دهان اند... خداوند از ازل، آغوش مـهر این دو عصمت بی پایـان را به منظور یکدیگر خلق کرد و دامان پرستاره شان را بـه امـید هم آفرید. این دو گیـاه مـهر، درون سایـه سار درخت رسالت، عشق و ادب و توحید را تلمّذ د و هر دو، دست درون دست هم نـهادند که تا سلاله رسول، بی ادامـه نماند. عفّت بی پایـان روزگار؛ ام ابیـها! امشب کـه تو همسر صاحب ذوالفقار مـی شوی و عروس خانـه ابوتراب، امشب کـه از آغوش پیـامبر بـه خانـه امام مـی روی، همـه زنان عالم بـه "توی" پاکدامن سعادت پیشـه رشک مـی برند. امشب کـه علی کلید خانـه اش را درون دستان تو مـی گذارد و تو، همـه نـه سالگی رنج کشیده ات را بـه او تکیـه مـی -دهی، امشب کـه نامت را کنار نام مرتضی، درون آسمان بر تخت مـی نشانند، چادر سفیدبخت تازه عروست را بر سر همـه عالم بکش که تا رایحه وصال تو با آفتاب، کائنات را خجسته کند. خوشا بـه حال "کوثر"ی کـه هم نفس "هل اتی" مـی شود! خوشا بـه حال حیدری کـه دستان محبوبه حق را درون دست خویش مـی گیرد! خوشا بـه حال "شجره طیبه" ای کـه از این وصل معصوم، سر بر مـی آورد و تا ثریـا قد مـی کشد. پیـامبر، پیشاپیش فاطمـه علیـهاالسلام حرکت مـی کرد. جبرئیل و مـیکائیل، سمت راست و چپش بودند. هفتاد هزار فرشته بـه دنبالش راه افتاده بودند که تا عطر گام های دردانـه پیـامبر، مشامشان را بنوازد. ملکوتیـان بـه وجد آمده بودند. آفتاب، روی شانـه مدینـه دست گذاشته بود و ابرهای کدر را طرد مـی کرد که تا در روشنی، بـه خانـه علی علیـه السلام برسند. اینجا خانـه علی ست! همـه آمده اند، پیـامبر، جبرئیل، مـیکائیل... حتی آنـها کـه پیـامبر دست رد بر شان زده بود و در پاسخ خواستگاری شان از فاطمـه علیـهاالسلام فرموده بود: «در انتظار فرمان خدا هستم».
همـه آمده اند: فاطمـه نیز آمده است؛ آمده هست تا تپش لحظه های مشترکش را درون ساحت سرنوشت قدم بزند. آمده هست تا شریک لحظه های سخت تنـهایی علی علیـه السلام باشد. آمده هست تا درون ازدحام نامرد شـهر، گرد و غبار غربت علی علیـه السلام را بکاهد. آمده هست تا عظمت انسان را درون آینـه عصمت، بـه تصویر بکشد. اگر علی علیـه السلام نبود... را ستی اگر علی علیـه السلام نبود، چهی هم کفو فاطمـه علیـهاالسلام بود. امام صادق علیـه-السلام مـی فرماید: «اگر خداوند علی بن ابیطالب علیـه السلام را نمـی آفرید، فاطمـه علیـهاالسلام را همسری نبود».
.
سالروز ازدواج لاله ها مبارک..🌹🌷🌼🌸🌻🌺💮💐🎊🎉🎇🎆
تبريک ويژه بـه عروس دامادهاي اين شبها..
."
Read more
. درون رفیق بازی ها و تجربه های تلخ و شیرین بین صدها نفر کـه گذر د و رفتند جزو ان ناب ها بودی کـه پیش خودم مـی گویم ارزشش راداشت کـه از مـیان این همـه او رفیق شد برادر شد و همراه هروقت از درونم گذر مـی کنم با انکه رفته ای بـه تو مـی رسم زادروزت مبارک رفیق درون آغوش خدا باشی🖤 @garsharezaei music .
در رفیق بازی ها
و تجربه های تلخ و شیرین
بین صدها نفر
که گذر د و رفتند
جزو ان ناب ها بودی
که پیش خودم مـی گویم ارزشش راداشت کـه از مـیان این همـه
او رفیق شد برادر شد و همراه
هروقت از درونم گذر مـی کنم
با انکه رفته ای
به تو مـی رسم
زادروزت مبارک رفیق
در آغوش خدا باشی🖤
@garsharezaei music
Media Removed
• |..️🏻..| . . پست جديد آقاي درخشاني 🏻: [ پژمان عزيزم، برادرم ميدوني كه چقد دوست داشتم كه درون كنارت بودم و در غم از دست مادرِ نازنينت دوباره بـه اغوش ميگرفتمت و با هم اروم ميشديم.. واقعاً متاسفم براي از دست فرشته زندگيت️.. و اميدوارم خدا پدر بزرگوارت رو برات نگه داره.. تسليت ميگم ... •
|..😔◼️🙏🏻..|
.
.
پست جديد آقاي درخشاني 👇🏻: [ پژمان عزيزم، برادرم
ميدوني كه چقد دوست داشتم كه درون كنارت بودم و در غم از دست مادرِ نازنينت دوباره بـه اغوش ميگرفتمت و با هم اروم ميشديم..
واقعاً متاسفم براي از دست فرشته زندگيت⚫️.. و اميدوارم خدا پدر بزرگوارت رو برات نگه داره..
تسليت ميگم😔😔😔 ]
@samderakhshani .
.
.
#شيدا_نوشت :
فوت مادر محترمتون رو تسليت ميگم آقاي جمشيدي ... اميدوارم خدا بـه شما و بازماندگان صبر بده🙏🏻... انشاالله روحشون قرين رحمت باشـه
@pejmanjamshidi
Media Removed
من از عمودها مـیگذرم؛یکییکی. ۱۰۰..۲۰۰..۳۰۰ گاهی مـیایستم.انگاری دستی از فراز آمده باشد و شانـههایم را محکم گرفته باشد که تا مرا نگاه دارد تا..برگردم. برمـیگردم؛بهپشت سرم نگاه مـیکنم.به شمارهعمودهایی نگاه مـیکنم کـه کمتر یـادمان مـیمانند: ۹..۱۸..۲۳..۷۴..۱۳۶ بیشمارند؛شمارههای ... من از عمودها مـیگذرم؛یکییکی.
۱۰۰..۲۰۰..۳۰۰
گاهی مـیایستم.انگاری دستی از فراز آمده باشد و شانـههایم را محکم گرفته باشد که تا مرا نگاه دارد تا..برگردم.
برمـیگردم؛بهپشت سرم نگاه مـیکنم.به شمارهعمودهایی نگاه مـیکنم کـه کمتر یـادمان مـیمانند:
۹..۱۸..۲۳..۷۴..۱۳۶
بیشمارند؛شمارههای گمنامـی کـه اگر نباشند،هیچ یکی بـه صد نمـیرسد و هیچ چهاردهی بـه ۳۱۳.
انگاری صدایم مـیزنند؛شمارههای گمنام که:
-مـهلاً مـهلاً عزادار پسر زهرا!
از من مـیخواهند چشم بچرخانم،ببینمشان،به خاطر بسپارمشان،یـادشان کنم..یـادشان کنم..یـادشان کنم..یـادشان.
عمودهایی درون تبعید ابدی جاده نجف-کربلا.در حسرت یک سلام تمامقد،روبه گنبد عباس آبآور.در حسرت ۱۴۵۲ بودن.
همـه عمودهایی کهی پایشان قرار نمـیگذارد.هیچ گمشدهای زیرش نمـیایستد.کسی زیرش نفس تازه نمـیکند.عمودهای تنـها،عمودهای گمنام،عمودهای بیکتاب و خاطره.
پاهایم از کنار عمودها مـیگذرند ولی من،ذهنم،جایی پشت یک خاکریز کوتاه،یک خط،یک نقطه رهایی جا مانده.چه فرقی مـیکند کِی و کجا.تو فکر کن که تا زانو توی برف،سرمای زمستان کوههای کردستان یـا با لباس غواصی که تا کمر توی آب خروشان اروند یـا کلافه از هجوم پشـههای هور،توی شرجی تابستان سارایـهوویِ تحت محاصره یـا توی گرمای زینبیـه دمشق.
من،چسبیدهام بـه زمـین با سلاحی کـه خشابش درون کف دستم عرق کرده و کنارم،بیشمار جوان هست کـه نمـیشناسمشان.عمودهای خیمـههای خانـههای کوچک شـهرهاشان.کشاورز،بنا،نانوا،قصاب،بقال،کفترباز محل،کارمند،رفتگر شـهرداری،نفتفروش.همـهٔ همـهٔ مردم عادی.همـهٔ مردان خدا.
به صورتهایشان مـینگرم و اسمهاشان را مرور مـیکنم:حسین،علی،عبدالله،فرهاد،محمود،مـیکاییل،دوستعلی.
منتظر فرمان حملهاند.
مرگ از آنها اما گریزان است.
دیشب با همـهشان وداع کردهام؛بعد زیـارت عاشورا،بعد «کربلا!کربلا! ما داریم مـیاییم» خواندنمان.مصممند بـه فتح معبرهای زمـینی و بیخبرند از آغوش گشوده راههای آسمان.
عملیـات و این را وقتی مـیفهمـیم کـه اولینمان بلند مـیشود؛رگبار نـه،طوفان نـه،سیلاب گلوله بر سرمان آوار مـیشود.
من درون دل شب،فقط صدای آخ گفتنشان را مـیشنوم؛یکی یکی مـیافتند.یکی بـه داخل اروند مـیافتد و مـیرود که تا خلیج؛سی سال هست منتظریم برگردد.
حس مـیکنمـی درون دوردست،باافتادن هر کدام،عمود خیمـهاش را مـیخواباند.من صدایشان مـی،اماصدایم بهشان نمـیرسد.زمان،مـیانمان حائل است.لعنت بـه تاریخ.لعنت بـه زمان.
من از عمودها رد مـیشوم اما،عمودها مرا رها نمـیکنند.
دلم برایشان تنگ مـیشود.برای عمودهای گمنام بیشتر.
کاش من هم روزی عمودی گمنام باشم.
کاش!
Media Removed
. . #اشعار_آئینی #سید_حجت_بحرالعلوم . ای آنکه بـه آمده امشب غزل از تو عالم شده فرمانبر روز ازل از تو یکبار فقط نام حسین آمده برکندویمن شده غرق عسل از تو ارکان نمازم همگی مست تو هستند ای حی علی خیر تمام عمل از تو درون شعر تو صنعت چه بیـارم بخدا هست تشبیـه و مراعات نظیر و مثل از تو ای آمدن ... .
.
#اشعار_آئینی
#سید_حجت_بحرالعلوم
.
ای آنکه بـه آمده امشب غزل از تو
عالم شده فرمانبر روز ازل از تو
یکبار فقط نام حسین آمده بر لب
کندویمن شده غرق عسل از تو
ارکان نمازم همگی مست تو هستند
ای حی علی خیر تمام عمل از تو
در شعر تو صنعت چه بیـارم بخدا هست
تشبیـه و مراعات نظیر و مثل از تو
ای آمدن و رفتن تو دست خداوند
کی روح طلب مـیکند آخر اجل از تو
آغوش پر از مـهر تو را دید و طلب کرد
طفلک دل گریـان من امشب بغل از تو .
#سید_حجت_بحرالعلومـی
.
.
.
سلام
امشب ..
اولین شب جمعه ی ماه رجب ..
اولین شب جمعه ی سال 97 ..
.
امشب کـه شب لیله الرغائبه خواستم به منظور همـه ی دوستانم از ته دل چند که تا آرزو کنم ..
.
آرزو مـیکنم هیچوقت جز غم امام حسین علیـه السلام غم دیگه ای تو دلتون نباشـه ..
غم عزیز نبینید .. محبت امام حسین علیـه السلام نعمتیـه کـه خدا بـه ما عنایت کرده .. ارزو مـیکنم خدا این نعمت رو از ما نگیره .. انشالله داغ زیـارت کربلا بـه دلتون نمونـه ..
دوستون دارم خیلی ..
کربلا ببینمتون انشالله
.
.
#شعر
#اشعار_آئینی
#اشعار_آیینی
#وعده_ی_ما_کربلا
#السلام_علیک_یـا_اباعبدالله_الحسین
#شب_جمعه
#لیله_الرغائب
#ماه_رجب
#کربلا
#مشـهد_مقدس
#سید_حجت
#سید_حجت_بحرالعلومـی_طباطبایی
Media Removed
. بوسه هایمان آنقدر شیرین بود کـه خدا را هم بـه حسادت وا داشت کاش درون مقابل دیدگانش نمـی بوسیدمت چه مـیشود مگر حالا کـه در آغوش خدا گرم گرفته ای درون مقابل چشمـهای خیس من تو را ببوسد ؟ من بـه این بی غیرتی تن مـیدهم بـه دیدنت مـی ارزد... () . بوسه هایمان آنقدر شیرین بود
که خدا را هم بـه حسادت وا داشت
کاش درون مقابل دیدگانش
نمـی بوسیدمت چه مـیشود مگر
حالا کـه در آغوش خدا گرم گرفته ای
در مقابل چشمـهای خیس من
تو را ببوسد ؟
من بـه این بی غیرتی تن مـیدهم
به دیدنت مـی ارزد...
()
Media Removed
امشب ۱۸ سالگرد عقدمونـه زمانیکه ۱۵ سالم بود با یـه نگاه کودکانـه عاشقت شدم ۲ سال عشقی رو تو دلم نگه داشتم کـه شاید تو این روزگار معنی نداشته باشـه بعد از اینکه تو شب سیزده بدر تلفن رضا زنگ زد وشاهرخ از رضا اجازه گرفت کـه بیـاید خواستگاری خدا بـه من همـه نعمتهاشو رو کرد از اون تاریخ بـه بعد هری رسید ممانعت کرد سنگی ... امشب ۱۸ سالگرد عقدمونـه زمانیکه ۱۵ سالم بود با یـه نگاه کودکانـه عاشقت شدم ۲ سال عشقی رو تو دلم نگه داشتم کـه شاید تو این روزگار معنی نداشته باشـه بعد از اینکه تو شب سیزده بدر تلفن رضا زنگ زد وشاهرخ از رضا اجازه گرفت کـه بیـاید خواستگاری خدا بـه من همـه نعمتهاشو رو کرد از اون تاریخ بـه بعد هری رسید ممانعت کرد سنگی شد جلو رسیدن بـه هم تنـهای کـه پای عشق منو تو ایستاد رضا بود وکمک کرد که تا راه رسیدنمون بـه هم هموار بشـه یـاد خرید حلقه ازدواجمون بخیر ماه رمضان بود روزه خودمونو با لمس دست هم باز کردیم کل زمان روزه داریمونو بـه هم نگاه نمـیکردیم یـادمـه یـه قراری با خدا گذاشتم خدارو تهدید کردم اگه بـه تو نرسم اسم پسرمو مـیزارم فرشید کـه همـیشـه غرق گناه یـاد تو باشم اگه بهت رسیدم اسم پسرمو مـهدی مـیزارم الان ۱۸ سال از پیوندمون مـیگزره فقط مـیتونم بگم عارفانـه ترین عاشقانـه ترین و زیباترین پیوند آسمانی بود امـیدوارم که تا امروز برازنده پاکترین مرد روی زمـین بوده باشم عشقم عاشقتم و امـیدوارم یـه روز تو آغوش تو چشممو از این جهانی کـه عشقو باتو فهمـیدم ببندم
Read moreMedia Removed
m️pبياده خوابیدی بدونِ لالایی و قصه بگیر آسوده بخواب بی درد و غصه دیگه کابوسِ زمستون نمـی بینی توی خواب گُلای حسرت نمـی چینی دیگه خورشید چهرتو نمـی سوزونـه جای سیلی های باد روش نمـی مونـه دیگه بیدار نمـیشی با نگرونی یـا با تردید کـه بری یـا کـه بمونی رفتی و آدمکارو جا گذاشتی قانونِ جنگلُ رو زیرِ ... m❤️pبياده
خوابیدی بدونِ لالایی و قصه
بگیر آسوده بخواب بی درد و غصه
دیگه کابوسِ زمستون نمـی بینی
توی خواب گُلای حسرت نمـی چینی
دیگه خورشید چهرتو نمـی سوزونـه
جای سیلی های باد روش نمـی مونـه
دیگه بیدار نمـیشی با نگرونی
یـا با تردید کـه بری یـا کـه بمونی
رفتی و آدمکارو جا گذاشتی
قانونِ جنگلُ رو زیرِ پا گذاشتی
اینجا قهرن ها با مـهربونی
تو، تو جنگل نمـی تونستی بمونی
دلت رو بردی با خود بـه جای دیگه
اونجا کـه خدا برات لالایی مـیگه
مـی دونم مـی بینمت یـه روز دوباره
توی دنیـایی کـه آدمک نداره…
روحت شاد
تسليت واژه كوچكي براى غم بزرگ این فرزند نازنين براى پدر مادر عزيزشـه. فقط ميتونم بگم از لحظه شنيدنش خيلى متاثر و متاسف شدم چون شاهد اميد زياد مادرش براى خوب شدن بنيامين عزيز بودم. خيلى تلاش كرد, بـه خيلى ها رو انداخت بخاطر بهبودی فرزندش و اين عشق و حس مادرانـه ستودنيه.
جای تشكر داره از همـه كسانی كه حمايت مالى و معنوى كردند.
هستند كودكان معصوم و زيبایی كه از بيمارى مشابه بنيامين عزیز رنج ميبرند اگر روزى پيام درخواست كمك از طرف خوانواده هاشون ديديم بى تفاوت رد نشيم...كه شاهد ازدست رفتنشون بشيم چون بعدش عذاب وجدان فايده نداره
مادر و پدر فرشته آسمونى على كوچولو عزيز ما رو درون غم خودتون شريك بدونيد. هر چند كه بنيامين الان تو اغوش خدا جاش خوبه و درد نداره و تازه زندگى ابديش رو آغاز كرده. از خدا ميخوام بـه دل پر مـهر و داغدارتون صبر و ارامش بده 🙏🏻😔😢 @ali_kocholo_1393
Media Removed
@hamedzamanioriginal #سی_سالگی سی سال پیش بود... شاید درون همـین ساعت و ثانیـه... زنی پشت پنجره ایستاده بود و آسمان را مـینگریست... بی تاب بود وخواب بـه چشمانش نمـی آمد... دل پاکش گواهی مـیداد: اتفاقی مـی افتد... اتفاقی مـی افتد... و... آن اتفاق سراسر زیبایی افتاد... #فرشته ای از آسمان ... @hamedzamanioriginal
#سی_سالگی
سی سال پیش بود...
شاید درون همـین ساعت و ثانیـه...
زنی پشت پنجره ایستاده بود و آسمان را مـینگریست...
بی تاب بود وخواب بـه چشمانش نمـی آمد...
دل پاکش گواهی مـیداد:
اتفاقی مـی افتد...
اتفاقی مـی افتد...
و...
آن اتفاق سراسر زیبایی افتاد...
#فرشته ای از آسمان بـه زمـین هبوط کرد...
مادر دیگر بی تاب نبود...
آرامش عجیبی وجودش را فراگرفته بود...
فرشته را درون آغوش کشید و قلبش را بـه قلب خود نزدیک کرد...
دستان کوچکش را درون دستان خود گرفت...
و باز بـه سمت آسمان نگریست...لبخندی از سر خشنودی و تشکر بر لبانش پدیدار گشت وبعد قطره اشکی از سر شوق روی صورتش جاری شد...
ناگهان صدایی ناشناس ندا داد:
اولین لبخند را؛خدا بـه او هدیـه داد...
دومـی را:فرشته ای کـه اورا بـه زمـین آورد...
و سومـی را تو؛هنگامـی کـه صدای گریـه اش را شنیدی...
اما دیری نمـی گذرد کـه لبخند های بسیـاری بـه او هدیـه مـیشوند...
لبخندهایی ارزشمند...
لبخند اهل بیت٬شـهدا٬خانواده های دل خونشان
و هزاران انسان #زخمـی مظلوم و بی صدا...حالا این وعده تحقق یـافته و این لبخند هااو را از شر دشمنان و حسودانش حفظ و نزد همگان عزیز کرده...
من هم امشب که تا سحر بـه آسمان مـینگرم و لبخند مـی...
سر بر سجده مـینـهم و خدا را شکر مـیکنم به منظور خلق این #فرشته...
برایی کـه تمام وجودم را...زندگی ام را...و دارایی ام را که تا نفس دارم مدیون او بودم،هستم و خواهم بود...
آیـا اگر که تا پایـان عمر درون سجده باشم کافیست؟؟؟
#مردترین_مرد_زندگی_من
سی امـین سالروز زمـینی شدنتان مبارک💐
از طرف👈@istadeye_zakhmi_am
Media Removed
اين امام همام، 16سال امامت کرد، درون سن 8 سالگي بـه امامت رسيد، گويند مگر ممکن هست در چنين سني، طفلي امام همگان شود؟
خداي تعالي درباره حضرت يحيي درون قرآن کريم فرموده است:(سوره مريم/آيه12)
و ما بـه يحيي درون حالي کـه کودک بود حکم نبوت را عطا کرديم.
و درون آيه ي ديگر درون اين سوره درون شأن حضرت عيسي چنين مي فرمايد:(سوره مريم/آيه29و30)
(حضرت عيسي درون آغوش مادر و در نوزادي چنين گفت:)همانا من بنده خدا هستم کـه خدا بـه من کتاب عنايت کرده و مرا نبي قرار داده است.
پس اعطاي نبوت بـه کودک درون مقام تدبير الهي چيزي عجيب نيست و هر آنچه خواهد، آن شود، ملاک الهي سن و سال نيست ملاک، علم و تقواست.
امام جواد(ع):
هر كه بـه خواستگاري شما آيد و به تقوا و تديّن و امانتداري او مطمئن مي باشيد با او موافقت كنيد وگرنـه شما سبب فتنـه و فساد بزرگي درون روي زمين خواهيد شد.[1]
اي امام زيبايي ها و زيباي عالم خلقت، بااخلاق و بااخلاص ترين موجود هستي! دستمان بگير و هرآنچه صلاحمان درون آن هست با جود خود بـه ما عطا فرما.
Media Removed
کلاف مرغ بیتاپز .
💖💖🌲💖💖🌲💖💖
.
موادلازم به منظور داخل کلاف : یک عدد مرغ چرخ شده با یک عدد پیـاز و دو حبه سیر (من پودر سیر ريختم)، پنیرگودای رنده شده دو قاشق سوپخوری، نمك و فلفل
طرزتهیـه: همـه مواد رو با هم مخلوط کرده گلوله های گردویی شکل درست کردم. گذاشتم یخچال
در این فاصله خمـیر رو بـه شرح زیر آماده کردم.
موادلازم به منظور خمـیر :
آرد یک پیمانـه، پودر خمـیر مایـه فوری یک قاشق چایخوری، نمك یک قاشق چای خوری ، روغن مایع دو قاشق غذاخوری ، آب ولرم بـه مـیزان لازم
طرز تهیـه خمـیر: تمام مواد خشک رو با هم مخلوط کرده روغن را اضافه کردم، آب ولرم رو کم کم مـیریزم، که تا خمـیر نرم ولطیفی بـه دست بیـاد روی سطح کار را چرب کرده خمـیر را پهن کرده نوار نوار ب و دور قلقلی های مرغ پیچيدم و در سینی کـه کاغذ روغنی انداخته وچرب کردم چيدم روش شیر مالیده وکنجد پاشیدم و در فر از قبل گرم شده با دمای دویست درجه بـه مدت بيست و پنج الی سی دقیقه پختم. #کلاف_مرغ .
این بار بـه جای این خمـیر از خمـیر معرکه استفاده کردم .با بقیـه خمـیر نان صبحانـه پختم .دستور خمـیر معرکه درون پیجم هست. فردا یـه بار دیگه دستورشو مـیزارم.
.
🚫🚫کپی بدون ذکر منبع ممنوع 🚫🚫
.
.
🌼 💖💖🌲💖💖🌲💖💖
.
شب بخیر یعنی
سپردن خود بـه خدا...
.
و آرامش درون نگاه خدا
یعنی سیراب شدن در
دستان و آغوش خدا...
.
شبتون بـه خیر و منور بـه نورخدا🌹
.
💖💖🌲💖💖🌲💖💖
"
وقتی چمدانش را بـه قصد رفتن بست
نگفتم : عزیزم این کار را نکن
نگفتم : برگرد و یک بار دیگر بـه من فرصت بده
وقتی پرسید دوستش دارم یـا نـه ؟
رویم را برگرداندم
حالا او رفته ، و من
تمام چیزهایی را کـه نگفتم ، مـی شنوم
نگفتم : عزیزم متاسفم ، چون من مقصر بودم
نگفتم : اختلاف ها را کنار بگذاریم
چون تمام آنچه مـی خواهیم عشق و وفاداری و مـهلت است
گفتم : اگر راهت را انتخاب کرده ای
من آن را سد نخواهم کرد
حالا او رفته و من
تمام چیزهایی را کـه نگفتم ، مـی شنوم
او را درون آغوش نگرفتم و اشک هایش را پاک نکردم
نگفتم : اگر تو نباشی ، زندگی ام بی معنی خواهد بود
فکر مـی کردم از تمامـی آن بازی ها خلاص خواهم شد
اما حالا تنـها کاری کـه مـی کنم
گوش بـه چیز هایی هست که نگفتم
نگفتم : بارانی ات را درآر
قهوه درست مـی کنم و با هم حرف مـی زنیم
نگفتم : جاده ی بیرون خانـه
طولانی و خلوت و بی انتهاست
گفتم : خدانگهدار موفق باشی
خدا بـه همراهت
او رفت
و مرا تنـها گذاشت
تا با تمام چیزهایی کـه نگفتم ، زندگی کنم
#شل_سیلور_استاین
#قلبی_که_برایت_مـیتپد
#و_انتظاری_که_با_تو_سر_انجام_مـی_یـابد
متن ترانـه :
Any more than a whisper
Any sudden movement of my heart
And I know
I know I'll have to watch them pass away
#songwriters #amy_lee
@evanescenceofficial
@mahroy_93
@amylee
#roya
Read more
Media Removed
مـیخواست کفر، افکند از جوش، کعبه را که تا اهل دین، کنند فراموش، کعبه را بگرفت جا بـه دامن كرببلا ،حسین با درد و غم نمود هم آغوش كعبه را شد زنده دین حق ز قیـامش اگر چه، کرد اندر عزای خویش سیـهپوش، كعبه را خون خدا بـه كرببلا موج مـیزند بینم ولیک، ساکت و خاموش، کعبه را بوی خوشی، کـه مـیوزد از تربت حسین گویی ... مـیخواست کفر، افکند از جوش، کعبه را
تا اهل دین، کنند فراموش، کعبه را
بگرفت جا بـه دامن كرببلا ،حسین
با درد و غم نمود هم آغوش كعبه را
شد زنده دین حق ز قیـامش اگر چه، کرد
اندر عزای خویش سیـهپوش، كعبه را
خون خدا بـه كرببلا موج مـیزند
بینم ولیک، ساکت و خاموش، کعبه را
بوی خوشی، کـه مـیوزد از تربت حسین
گویی کـه تا ابد از هوش، کعبه را
بنگر مقام و رتبه، کـه در پیش کربلا
شد حلقۀ ارادت، درون گوش، کعبه را
از بس کـه اشک ریخته، درون ماتم حسین
چون زمزم است، چشمۀ پر جوش، کعبه را
یـا نیست جز خیـال شـه کربلا، بـه سر
یـا خاطرم نموده فراموش، کعبه را
Media Removed
#ياعلي_انت_صراط_المستقيم #تهدمت_والله_اركان_الهدى #فزت_ورب_الكعبه #علي_راية_الهدي . . و زمانی کـه عرش خدا بـه لرزه افتاد و منادی از آسمان چنین ناله سر داد ... تهدمت و الله ارکان الهدی و انطمست اعلام التقى و انفصمت العروة الوثقى قتل ابن عم المصطفى و قتل علی المرتضی . تیغ بر فرق که تا فرود ... #ياعلي_انت_صراط_المستقيم
#تهدمت_والله_اركان_الهدى
#فزت_ورب_الكعبه
#علي_راية_الهدي
.
.
و زمانی کـه عرش خدا بـه لرزه افتاد و منادی از آسمان چنین ناله سر داد ...
تهدمت و الله ارکان الهدی و انطمست اعلام التقى و انفصمت العروة الوثقى قتل ابن عم المصطفى و قتل علی المرتضی
.
تیغ بر فرق که تا فرود آمد
آخرین حالت سجود آمد
شد خلاص از غم همان دم که
فاطمـه با رخ کبود آمد
تیغ بر فرق که تا فرود آمد
مرگ آغوش را گشود ، آمد
آنچنان که تا مـیان ابرو رفت
به گمنام بـه سر عمود آمد
تیغ بر فرق که تا فرود آمد
فاطمـه ناله کرد یـا حیدر
فاطمـه فکر فرق مولا بود
مرتضی درون عزای ضربه در
تیغ بر فرق که تا فرود آمد
مرتضی بست چشم و رفت از حال
به خداوند کعبه راحت شد
گشت محراب گودی گودال
.
.
پ.ن ۱ : الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَ مَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لاَ أَنْ هَدَانَا اللَّهُ
.
پ.ن ۲ : اگر حسن، پسرش را کنار بگذاریم
علی غریب ترین مرد طول تاریخ است...
.
پ.ن ۳ : چشم حق مـیدید و دست حق مـیان بند بود
گوش حق هم ناله ی ناموس حق را مـیشنید
از حرم که تا قتلگه زینب صدا مـیزد حسین
دست و پا مـی زد حسین زینب صدا مـیزد حسین
.
پ.ن ۴ : #فزت_ورب_الكعبة .
.
#kufa #كوفه #کوفه #قتل_علي_المرتضى #چیذر #امامزاده_علی_اکبر_چیذر #حرم_مطهر_امام_رضا_علیـه_السلام
#حاج_محمود_کریمـی #حاج_محمود
#ليلة_القدر #شب_قدر #لیـالی_قدر
همسگرانم، ميبينيد..؟؟
ديگر دارم پير مي شوم...
گذر زمان را خوب احساس ميكنم...
انگار عبور ثانيه ها فاصله ام را با شما بيشتر ميكنند...
چه شبها كه بـه اميد ديدار دوباره شما بـه آغوش خواب رفتم...
ولي افسوس و صد افسوس كه اين توفيق مرا دست نداده است...
ديگر مرا رمقي نمانده...
و مدهوش و حيرانم...
تنـها منم و عالم خيالاتم ...
آيا وصال شما دوباره مرا دست ميدهد..؟؟
نميدانم ......
واين انتظار كشنده است..!! خدا نخواسته شاید کـه ما بـه هم برسیم
بله نخواسته حتماً خدا بـه هم برسیم
.
بگو بـه هر کـه رسیدی دعا کند ما را
مگر من و تو بـه یمن دعا بـه هم برسیم
.
همـیشـه عاشق (یکشنبه) های هم بودیم
همـیشـه جور کشیدیم که تا به هم برسیم
.
چقدر فاصله افتاده بین من، تــا تو
کمـی ز فاصله کم کن بیـا بـه هم برسیم
.
زمـینیـان همـه دنبال پشت پا زدنند
امـید نیست مگر درون هوا بـه هم برسیم
.
کسی بـه یـاد تو و یـاد من نمـی افتد
مگر من و تو بـه حال خراب هم برسیم
.
قرار عاشقی ما چه زود یـادت رفت
قرار بود همـین روزها بـه هم برسیم
.
تمام عمر درون این رودخانـه سیب نبود
که از تداعی این ماجرا بـه هم برسیم
.
تو درون مسیر طلوعی و من اسیر غروب
چه اختلاف بزرگی کجا بـه هم برسیم
.
خدا کند همـه ی عشق ها بـه هم برسند
من و تو نیز درون این لا بـه لا بـه هم برسیم
#شـهید_مع_حرم
#خان_طومان
#شـهید_آینده_ان_شالله
#در_حسرت_شـهادت_مانده_ام_يا_مولاتى_يا_فاطمة_الزهراء
#شـهدای_مازندران
#شـهدای_بابل_بابلسر
#مـیرویم_تا_انتقام_سیلی_زهرا_بگیریم
#مـیرویم_تا_خط_امام_بماند
#منو_یکم_ببین__زنیمو_هم_ببین
#سفر_اربعین
Read more
Media Removed
. . پشت هر #مرد موفق زنیست کـه صبح ها قبل از همسرش از خواب بیدار مـیشود ، برایش #صبحانـه آماده مـیکند و با #بوسه و آرزوهای خوب بـه خدا مـیسپاردش... کـه بعد از رفتنش ، با #عشق #لباس هایش را اتو مـیکند و با عطری کـه دوست دارد روی چوب لباسی مـی آویزد... وقتی #ظهر شد ، گوشی را برمـیدارد پیـامکی مـینویسد و مـیگوید "بدون ... .
.
پشت هر #مرد موفق
زنیست کـه صبح ها قبل از همسرش از خواب بیدار مـیشود ، برایش #صبحانـه آماده مـیکند و با #بوسه و آرزوهای خوب بـه خدا مـیسپاردش...
که بعد از رفتنش ، با #عشق #لباس هایش را اتو مـیکند و با عطری کـه دوست دارد روی چوب لباسی مـی آویزد...
وقتی #ظهر شد ، گوشی را برمـیدارد پیـامکی مـینویسد و مـیگوید "بدون تو هیچ چیز از گلویم پایین نمـیرود مرد دوست داشتنی أم " و به #شام مورد علاقه ی همسرش فکر مـیکند و لباس #زیبایی کـه به تازگی خریده هست و مـیخواهد بپوشد...
بیکار کـه مـیشود کتاب مـیخواند و توی دفترخاطرات مشترکشان از #عشقی مـینویسد کـه هر روز بیشتر مـیشود و هردویشان را وفادارتر مـیکند...
به زمان آمدن همسرش کـه نزدیک شد ، زیباترین لباسش را مـیپوشد و موهایش را مـی بافد ، صدای زنگ کـه مـی آید مـیرود سراغ درون ، آرام بازش مـیکند و همسرش را درون #آغوش مـیگیرد ، بعد با لیوان شربت کنارش مـینشیند و از روزی کـه در خانـه گذراند مـی گوید و شعر تازه أش را مـیخواند...با شیطنت و حرف و #خنده بـه شام مـیرسند و بعد هم آرام تر از همـیشـه درون آغوش هم بـه خواب مـیروند ...
پشت هر #زن خوشبخت
مردیست که
#عاشقانـه دوستش دارد ،
که روزهای تعطیل زودتر از بانویش بیدار مـیشود ، نان تازه مـیخرد و صبحانـه را آماده مـیکند ، به منظور بیدار همسرش پرده هارا کنار مـیزند و نور را بـه مـهمانی چهره ی پر آرامشش مـیبرد ، موهایش را نوازش مـیکند و مـی بوسد....
#ناهار را درون کنارش درست مـیکند و مدام قربان صدقه ی مـهربانی أش مـیرود ، بعد از شستن ظرف ها بـه گوشی همسرش کـه توی اتاق هست پیـامک مـیدهد " #خانوم زیبایی کـه دلتان خرید مـیخواهد و هوس #عکاسی کرده اید ، لطفأ لباس هایتان را پوشیده و برای رفتن آماده شوید "
وقتی همسرش مـی آید و با ذوق درون آغوش مـیگیردش ، مـیخندد و دست توی دست مـیروند کـه خوشبختیشان را با آدم ها تقسیم کنند...
برای همسرش لباس های گلدار انتخاب مـیکند و توی اتاق پرو با #چشمک مـیگوید "چقدر زیباتر شدی ، حالا #گل های این پیراهن #عطر #زندگی گرفته اند " هردو عاشقانـه بـه هم نگاه مـیکنند و با دستانی پر از عشق مـیروند پاتوق همـیشگیشان شام مـیخورند و بعد مـی آیند خانـه ، آرام و خوشبخت مـیخوابند و خواب های رنگی مـی بینند...
"پشت هر زندگی عاشقانـه ای
مرد موفق
و زن خوشبختیست که
برای #عاشق ماندن تلاش مـیکند" !!
.
.
#نازنین_عابدین_پور
.
.
.
.
.
.
.
.
بعدنوشت :
عاشق ماندن تلاش مـی خواهد
همـین ! ...
عاشق شدن شاید خیلی ساده تر باشـه
تا عاشق موندن
عاشق موندن حتما گذشت و صبر نیـاز داره و حتما هنرمندی هایی از هر دو جنس #زنانـه و #مردانـه !
و همـیشـه هر دو طرف هم مقصرند و هم موثر ! ...
.
.
Media Removed
مادر چرا گریـه مـیکنی
مادر فرزندش را درون آغوش گرفت و گفت نمـیدانم عزیزم، نمـیدانم
پسرک نزد پدرش رفت و گفت:
بابا چرا مادرم همـیشـه گریـه مـیکند
او چه مـیخواهد
پدرش تنـها دلیلی کـه به ذهنش رسید، این بود کـه همـه ی زنـها گریـه مـیکنند بی هیچ دلیلی
پسرک هنوز از اینکه زنـها خیلی راحت بـه گریـه مـی افتند متعجب بود، پسرک یکبار درون خواب دید کـه دارد با خدا صحبت مـیکند از خدا
پرسید :
چرا زنـها این همـه گریـه مـیکنند خدا جواب داد :
من زن را بشکل ویژهای آفریده ام بـه شانـه های او قدرتی داده ام که تا بتواند سنگینی زمـین را تحمل کند
به بدنش قدرتی دادم که تا بتواند درد زایمان را تحمل کند
به دستانش قدرتی داده ام کـه حتی اگر تمامانش دست از کار بکشند، او بـه کار ادامـه دهد
و بـه او احساسی داده ام که تا با تمام وجود بـه فرزندانشعشق بورزد حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند
به او قلبی داده ام که تا همسرش را دوست بدارد، و از خطاهای او بگذرد و همواره درون کنار او باشد.
و بـه او اشکی داده ام که تا هر هنگام خواست فرو بریزد،
این اشک را منحصرا به منظور او خلق کرده ام که تا هر گاه نیـاز داشت بتواند از آن استفاده کند،
زیبایی یک زن درون لباسش موها یـا اندامش نیست
زیبایی زن را حتما در چشمانش جستجو کرد،
زیرا تنـها راه ورود بـه قلبش آنجاست. تقدیم بـه تمام بانوان عزيز مخصوصا، شما مـهربانوئیکه این متن رو مـیخونید.
افتخار کن بـه بانو بودنت و به این موهبتی کـه خدا بـه تو داده.
تو لایق بهترینـهای، بهترین هائي.پیشاپیش روز زن مبارک
Media Removed
.
پشت هر مرد موفق
زنیست کـه صبح ها قبل از همسرش از خواب بیدار مـیشود ، برایش صبحانـه آماده مـیکند و با بوسه و آرزوهای خوب بـه خدا مـیسپاردش...
که بعد از رفتنش ، با عشق لباس هایش را اتو مـیکند و با عطری کـه دوست دارد روی چوب لباسی مـی آویزد...
وقتی ظهر شد ، گوشی را برمـیدارد پیـامکی مـینویسد و مـیگوید "بدون تو هیچ چیز از گلویم پایین نمـیرود مرد دوست داشتنی أم " و به شام مورد علاقه ی همسرش فکر مـیکند و لباس زیبایی کـه به تازگی خریده هست و مـیخواهد بپوشد...
بیکار کـه مـیشود کتاب مـیخواند و توی دفترخاطرات مشترکشان از عشقی مـینویسد کـه هر روز بیشتر مـیشود و هردویشان را وفادارتر مـیکند...
به زمان آمدن همسرش کـه نزدیک شد ، زیباترین لباسش را مـیپوشد و موهایش را مـی بافد ، صدای زنگ کـه مـی آید مـیرود سراغ درون ، آرام بازش مـیکند و همسرش را درون آغوش مـیگیرد ، بعد با لیوان شربت کنارش مـینشیند و از روزی کـه در خانـه گذراند مـی گوید و شعر تازه أش را مـیخواند...با شیطنت و حرف و خنده بـه شام مـیرسند و بعد هم آرام تر از همـیشـه درون آغوش هم بـه خواب مـیروند ...
پشت هر زن خوشبخت
مردیست که
عاشقانـه دوستش دارد ،
که روزهای تعطیل زودتر از بانویش بیدار مـیشود ، نان تازه مـیخرد و صبحانـه را آماده مـیکند ، به منظور بیدار همسرش پرده هارا کنار مـیزند و نور را بـه مـهمانی چهره ی پر آرامشش مـیبرد ، موهایش را نوازش مـیکند و مـی بوسد....
ناهار را درون کنارش درست مـیکند و مدام قربان صدقه ی مـهربانی أش مـیرود ، بعد از شستن ظرف ها بـه گوشی همسرش کـه توی اتاق هست پیـامک مـیدهد "خانوم زیبایی کـه دلتان خرید مـیخواهد و هوس عکاسی کرده اید ، لطفأ لباس هایتان را پوشیده و برای رفتن آماده شوید "
وقتی همسرش مـی آید و با ذوق درون آغوش مـیگیردش ، مـیخندد و دست توی دست مـیروند کـه خوشبختیشان را با آدم ها تقسیم کنند...
برای همسرش لباس های گلدار انتخاب مـیکند و توی اتاق پرو با چشمک مـیگوید "چقدر زیباتر شدی ، حالا گل های این پیراهن عطر زندگی گرفته اند " هردو عاشقانـه بـه هم نگاه مـیکنند و با دستانی پر از عشق مـیروند پاتوق همـیشگیشان شام مـیخورند و بعد مـی آیند خانـه ، آرام و خوشبخت مـیخوابند و خواب های رنگی مـی بینند...
"پشت هر زندگی عاشقانـه ای
مرد موفق
و زن خوشبختیست که
برای عاشق ماندن تلاش مـیکند" !!
.
. #نازنین_عابدین_پور
.
@madame_kotrel.
گل مربوط بـه بوته سیب زمـینی هستش.چندین روز پیش. #چرمـه
Media Removed
آقای محمدعلی بهمنی رییس شورای دفتر موسیقی، درون مصاحبه ای "عریـانی" و وجودِ کلمـه ی ممنوع "آغوش" را دلیل یک سال مجوز نگرفتن آلبوم محسن چاوشی عنوان د و فردایش حرفهاشان را کـه فایل صوتی اش موجود هست و عریـانی دراین آلبوم - و نـه لیست کلمات ممنوعه- را تکذیب د. مـی گویند لیست ممنوعه ها را ارشاد نوشته و استاد مامورند و معذور و مجبور بـه اعمال . نـه انگار خودشان ارشادند. تازه ما آغوشِ مادرانـه و کودکانـه هم داریم وی با شنیدنِ کلمـه ی "آغوش" بـه عریـانی مـی رسد کـه دچار بیماری باشد! شاید صاحبکار ایشان از این دسته هست اما تشخیص نوع آغوش و امضای نـهایی اش با آقای بهمنی ست! با هم فرازهایی از ترانـه هایشان را مرور مـی کنیم با طرح این سوال ساده: آیـا ترانـه های خود استاد کـه مدتهاست مشغول ذبح ترانـه و جلوگیری از ترویج ابتذالند چیزی آنورتر از عریـانی را تبلیغ نمـی کنند؟ آیـا این - بـه قول حافظ - همان "کارِ دیگر ِ" واعظِ بر منبر نشسته نیست؟
لبت روی لبم تنگِ شد،
برای بوسه هات دلِ من آب شد
لب کـه دادی ستاره ها مـی دیدن،
یدفعه سقف آسمون خراب شد
خورشید اگهرو لبام بذاره،
گرمـی لبهای تو رو نداره
جواب بوسه رو با بوسه دادی
کاشکی مـی شد جواب بدی دوباره
نمکِ لبات لبامو بگیره
اگه عشق تو درون دلِ من بمـیره / دینامـیک 💋 از تنگ -نـه لااقل جام - شدنِ لبِ احتمالن تزریقی طرف و آب شدن دل راوی و دید زدن ستارگان کـه بگذریم آن جواب بوسه را با بوسه حتما چیزی شبیـه جلسات پرسش و پاسخ بوده باشد کـه لبِ راوی را نمکگیر کرده!
هم لبهای تو خوشگله هم چشات قشنگه،
دلم عاشق کدوم شـه؟ / عهدیـه 💋 مسئله ترانـه چیزی درون حد بودن یـا نبودن هست و دستپاچگی راوی درون انتخابِ عضو مورد عشق یـادآور شعر ایرج مـیرزا که: چنان از هول گشتم دستپاچه / کـه دستم رفت از پاچین بـه پاچه.
دیگه توی این خونـه دلم تنگ اومد
برو درو وا کن صدای زنگ اومد
چقده خوبه وقتی کـه در وا بشـه
گلِ روی اون خوشگله پیدا بشـه / ایرج 💋 با این پیش درآمد، خدا بـه "اون خوشگله" بعد از پیدا شدنِ گلِ رویش رحم کند!
نیر دیگه بسه بیـا یـه بار وفا کن
نیر یـا جونمو بستون یـا دردم دوا کن
نیر دل من عزا گرفته بیـا نیر
دل باز بونـه ی تو رو گرفته بیـا نیر
تیلیفون مـی جواب نمـی دی
کسی رو مثل من عذاب نمـی دی / جمال وفایی 💋 به منظور آگاهی از سرنوشت "نیرِ"نگونبخت بعد از جواب دادنِ تیلیفون و آمدن شما را بـه "خوشگله"ی ترانـه ی قبل ارجاع * مـی دهم.
.
ارجاع *: با ارجاح اشتباه نشود کـه بنا بر تعریفِ یکی از علمای فرزانـه ترانـه درون کارگاهش، ترجیحبند از آن گرفته شده!
Media Removed
رهبر معظم انقلاب درون خطبه های نماز جمعه سال 59 وصیت نامـه شـهید آشوری را قرائت د و این شـهید را شـهید بصیرت نامـیدند کـه در ادامـه بازخوانی این بیـانات آمده است:
لازم هست براى اینکه روحیـهى برادران ما را درون جبههى جنگ بدانید من وصیتنامـهى یک افسر جوان را کـه چند روز قبل شـهید شده هست براى شما بخوانم. کوتاه، پرمغز، حاکى از بصیرت. شـهید ما، سروان آشورى است، مستقر درون پادگان دشتآزادگان. وصیتنامـهاش این است
«به نام حىّ قیوم مـهربان لایزال. آفتاب عمر چه زود غروب مىکند. آن گاه تقدیر این چنین باشد و خدا خواهد کـه انسانى دنیـا را وداع گوید. اما چه زیباست کـه این تقدیر بـه نظافت قلب مـهربان مادرى باشد کـه فرزند دلبندش را درون آغوش گیرد و این تناسب مـیسّر نباشد مگر با شـهادت درون راه اللَّه و مکتب و وطن، کاش تقدیرم چنین باشد» و این آرزو برآورده شد. «کاش تقدیرم چنین باشد، مرگ با افتخارى را کـه بارها بـه آن نزدیک شدهام ولى نصیبم نشده است، شاید لایق شـهید بودن نیستم زیرا کـه شـهید مقامى بالا و والا را دارد و من فردى گناهکار و خوارم. اینک کـه با یـاد خدا بـه جبهه مىروم، نـه براى انتقام، بلکه بـه منظور احیـاى دینم و تداوم انقلابم پاى درون چکمـه مىکنم و خدا را بـه یـارى مىطلبم و از او مىخواهم کـه هدایتم کند بـه آن سو و آن راه کـه خود صلاح مىداند و هدفم خدا، مکتبم اسلام و مرادم روحاللَّه است. هر قدمى کـه بردارم و هر گلولهیى کـه شلیک کنم و قلب دشمن را هدف سازم، بـه یـاد خدا باشم و براى هر گلولهاى کـه به تنم خورد بـه یـاد خدا تحمل کنم و دردش را، زجرش را کـه شیرینتر از عسل است. خدانگهدار. مسعود آشورى»
این، روحیـهى سرباز ماست، این روحیـهى افسر جوان ماست. همـهى رزمندگانى کـه در خط مقدم جبهه مىجنگند، کم و بیش چنین روحیـهاى دارند، این چیز توصیفناپذیرى است. درون جنگ ارزش واقعى و سرنوشت واقعى را این معین مىکند.
خطبه های نماز جمعه سال 59
@khamenei_ir
#Razmandegan
#iran
#army
#military
#رهبر
#رهبری
#فرمانده_کل_قوا
#ارتش
#ایران
#نظامـی
#رزمنده
#فرمانده
#نیروی_زمـینی_ارتش
#خلبان
#جنگنده
#فانتوم
#تامکت
#ولایت
Media Removed
. چرا اسلام #وارونـه شده و تاریخي کـه امروزه به منظور جوانان أمت مسلمان بـه #دروغ تدریس مـیکنند اینگونـه است: . رسول خدا بدست کفار بـه شـهادت رسیدند️ صدای شیون از خانـه عایشـه و ابوبکر و عمر بلند شده بود و از ناله های عایشـه فرشتگان بهشت و خازنان جهنم گریـه مـید️ . وقت دفن، عایشـه و حفصه و فاطمـه را آغوش ... .
🔹 چرا اسلام #وارونـه شده و تاریخي کـه امروزه به منظور جوانان أمت مسلمان بـه #دروغ تدریس مـیکنند اینگونـه است:
.
🔺رسول خدا بدست کفار بـه شـهادت رسیدند❗️ صدای شیون از خانـه عایشـه و ابوبکر و عمر بلند شده بود و از ناله های عایشـه فرشتگان بهشت و خازنان جهنم گریـه مـید❗️
.
🔺وقت دفن، عایشـه و حفصه و فاطمـه را آغوش گرفتند اشکای عایشـه پیراهن فاطمـه را خیس کرده بود❗️
.
🔺بعد از آن نیز عمر با شمشیر و آتش بـه خانـه پیمبر آمد که تا از خطرات احتمالی کفار بـه بیت نبوت جلوگیری و پاسداری کند!
و با آتش به منظور روشن چراغ خانـه فاطمـه امد نـه آتش زدن خانـه فاطمـه❗️
امـیرالمومنین علیـه السلام هم بـه ابوبکر فرمود:
به هر حال شما سن بالایی دارید، 👈و غدیر نیز مولا بـه معنی دوست بود،
👈 و خدا و پیـامبر نیز شما امت و صحابه را مانند رها د و رفتند، لذا شما درون سقیفه جمع شوید و یک خلیفه به منظور خدا انتخاب کنید❗️
👈و چه خوب کـه خودتان خلیفه شوید آقای ابوبکر، لذا علی اولینی بود با او بیعت کرد❗️
.
☑️ چند روز بعد هم فاطمـه بـه علت سرما خوردگی درون سن ۱۸ سالگی از دنیـا رفت❗️
👈 و فرزندش محسن نیز درون اثر عدم مراقبتهای صحیح مادر درون هنگام باداری از بین رفت،
👈 اما خدا بـه سبب دعاهای ابوبکر و عمر و عایشـه، گناه فاطمـه را بـه علت عدم رعایت حقوق مادری بخشید❗️
.
👈 خدا رحمت کند عایشـه را درون هنگام عزاداری حضرت محسن بسیـار مونس و غمخوار فاطمـه بود و هر روز با دستان نـهیف و لاغر خود به منظور فاطمـه غذا درست مـیکرد و با دستان خویش انرا درون دهان فاطمـه مـیگذاشت❗️
.
🔺و امـیرالمومنین علیـه السلام و امام حسن و حسین هم توسط یـهود کشته شدند❗️
و بنی امـیه و بین عباس هم سالها درون جهت نشر اسلام از جان و مال ناموس خود خرج د❗️
.
🔺اینگونـه همـه درون کنار هم زندگانی خوشی داشتند❗️
و بین اهل بیت و خاندان رابطه خرمـی بود و علی ۳ ساله خود ام کلثوم را بـه عقد عمر کـه ۶۰ ساله درون آورد!
معصومـین هم اسم همـه بچه های خود را عمر و عثمان و ابوبکر و معاویـه و یزید مـیگذاشتند از بس کـه شیفته آنـها بودند!
📚 منبع: کتاب های درسی مدارس و منبرهای شیعه نمای خر مقدس ولایتی.
.
🔹حقايق را بايد گفت و بايد دانست:
.
علامـه محقق آيت الله سيد علي ميلاني:
👈 اذيتهاي آنـها بـه رسول الله درون حال حیـات حضرت، و يا بعد از حیـات ايشان،
👈 و اذيتهاي آنـها نسبت بـه ائمـه،
👈 و - اذيتهاي او نسبت بـه حضرت صدیقه،
👈 و خروج و جنگ او بر علیـه امام زمانشان - يعني اميرالمومنين عليه السلام - كه از جانب خدا اطاعتش بر عايشـه واجب بوده،
به هیچ وجه قابل اغماض نیست❗️
👈و حقائق را حتما دانست و گفت❗️
.
📚سايت رسمي معظم له:
.
Media Removed
وقتى روزگار بى مـهر و بى عاطفه بود تو سرشار از عشق بر من تابيدى، مگر مى شود كه نباشى، مگر مى شود تو را فراموش كرد، ساده و صميمى و بى توقع فقط مـهر مى دادى و عشق مى ورزيدى، مرى جانم تو جاى خالى مادرم را با مـهربانيت پر مى كردى، تو با عشق بى نظير و آسمانى ات دنيا را جاى زيباترى كرده بودى، تو درون شرايط سخت آرامش دلِ بى ... وقتى روزگار بى مـهر و بى عاطفه بود تو سرشار از عشق بر من تابيدى، مگر مى شود كه نباشى، مگر مى شود تو را فراموش كرد، ساده و صميمى و بى توقع فقط مـهر مى دادى و عشق مى ورزيدى، مرى جانم تو جاى خالى مادرم را با مـهربانيت پر مى كردى، تو با عشق بى نظير و آسمانى ات دنيا را جاى زيباترى كرده بودى، تو درون شرايط سخت آرامش دلِ بى قرارم بودى و دريچه هاى تازه ايى بـه زندگى، برايم مى گشودى و مرا بـه صبورى درون برابر ناملايمات دعوت كردى و اميد از دست رفته ام را بارها بـه من بازگرداندى، خودت مى دانى كجاهاى زندگى من مثل يك فرشته مـهربان مرا درون آغوش مـهرت گرفتى و عشق را نشانم دادى و به خاطرم آوردى كه زندگى ام عاشقانـه است. من تو را نعمتى مى دانستم كه خدا برايم فرستاده بود كه جاى بى مـهرى ها را با مـهر و عشقش پر مى كرد، و كسى كه مثل هيچ كس نبود، تو بودى براى ما.
جاى خالى تورا كسى پر نخواهد كرد، عشقت درون دلمان هميشـه زنده خواهد بود و حضور پرمـهرت هميشـه درون كنارمان. خانـه ى من از يادگارهاى پرمـهرت رنگين و صداى خندهايت درون گوشم طنين انداز است. ما تورا درون قلبمان زندگى مى كنيم، بازهم برايمان دعاى خير بكن. سفرت بـه سلامت و رحمت پروردگارت روزى هميشگى تو باشد، خدا بـه همـه ما صبر و آرامش عنايت كند مخصوص بـه كتى جان كه راهش دور هست و دلش بى قرار و ثريا جان كه از همـه بيشتر بـه تو نزديك بود
"هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد بـه عشق"
.....................
#معصومـه_کریمـی
٩٧/٥/٢٩
#مزر_مومنی
#تسليت
Media Removed
تسليت بـه جامعه هنر و موسيقي ايران اوج زيبايي و در نـهايت خدا رو ميشد تو كارهاي استاد چشم آذر ديد خيلي نبودش سخته ولي خوشبحالش كه با اين نام نيك و محبوبيت رفت اتفاقا من از اين بابت خوشحالم كه باران عشقت زيبايي الهي رو جاري كرد بين ما انسانـها كه درون آغوش خدا حالتون خوبه اما چه ميشـه كرد كه اين راهيه كه همـه بايد ... تسليت بـه جامعه هنر و موسيقي ايران
اوج زيبايي و در نـهايت خدا رو ميشد تو كارهاي استاد چشم آذر ديد خيلي نبودش سخته ولي خوشبحالش كه با اين نام نيك و محبوبيت رفت اتفاقا من از اين بابت خوشحالم كه باران عشقت زيبايي الهي رو جاري كرد بين ما انسانـها كه درون آغوش خدا حالتون خوبه
اما چه ميشـه كرد كه اين راهيه كه همـه بايد بريم
خودت رفتي استاد ولي آثارت هميشـه جاودان هستند🙏
وقتی چمدانش را بـه قصد رفتن بست نگفتم: عزیزم، این کار را نکن نگفتم: برگرد، و یک بار دیگر بـه من فرصت بده. وقتی پرسید دوستش دارم یـا نـه! رویم را برگرداندم حالا او رفته و من تمام چیزهایی را کـه نگفتم مـیشنوم، نگفتم: عزیزم متاسفم، چون من هم مقصر بودم نگفتم: اختلافها را کنار بگذاریم، چون تمام ... 🍃
وقتی چمدانش را بـه قصد رفتن بست
نگفتم: عزیزم، این کار را نکن
نگفتم: برگرد، و یک بار دیگر بـه من فرصت بده.
وقتی پرسید دوستش دارم یـا نـه! رویم را برگرداندم
حالا او رفته
و من
تمام چیزهایی را کـه نگفتم مـیشنوم،
نگفتم: عزیزم متاسفم،
چون من هم مقصر بودم
نگفتم: اختلافها را کنار بگذاریم، چون تمام آنچه مـیخواهیم عشق و وفاداری و مـهلت است.
گفتم: اگر راهت را انتخاب کردهای، من آن را سد نخواهم کرد..
حالا او رفته
و من
تمام چیزهایی را کـه نگفتم، مـیشنوم
او را درون آغوش نگرفتم و اشکهایش را پاک نکردم..
نگفتم: اگر تو نباشی زندگیام بیمعنی خواهد بود،
فکر مـیکردم از تمامـی آن بازیها خلاص خواهم شد
اما حالا... تنـها کاری کـه مـیکنم، گوش بـه چیزهایی هست که نگفتم
نگفتم: بارانیات را درآر
قهوه درست مـیکنم و با هم حرف مـیزنیم
نگفتم: جاده بیرون خانـه، طولانی و خلوت و بیانتهاست
گفتم: خدانگهدار، موفق باشی، خدا بـه همراهت،
او رفت
و مرا تنـها گذاشت
تا با تمام چیزهایی کـه نگفتم، زندگی کنم... #شل_سیلور_استاین
|چرا که تا تورا داغ بودم نگفتم؟! ...| .
.
📽: @zarbaranshop
Read more
Media Removed
#بہار_نود_و_هفت #دوم_فروردین_۹۷ #کهگیلویـه_و_بویراحمد #یـاسوج_پایتخت_طبیعت_ایران #لاله_واژگون #جنگل_های_بلوط_یـاسوج #پر_از_زیبایےہ_ڌآت_طبیعٺـــ #پر_از_حس_خوب #فقط_انرژے_مثبت_جذب_ڪن عاشقم اهل همـین کوچه ی بن بست کناری ، کـه تو از پنجره اش پای بـه قلب ... #بہار_نود_و_هفت
#دوم_فروردین_۹۷
#کهگیلویـه_و_بویراحمد
#یـاسوج_پایتخت_طبیعت_ایران
#لاله_واژگون🌷
#جنگل_های_بلوط_یـاسوج
#پر_از_زیبایےہ_ڌآت_طبیعٺـــ
#پر_از_حس_خوب
#فقط_انرژے_مثبت_جذب_ڪن 🌷🌰🌷🌰🌷🌰🌷🌰🌷🌰🌷🌰
عاشقم
اهل همـین کوچه ی بن بست کناری ،
که تو از پنجره اش پای بـه قلب منِ دیوانـه نـهادی ،
تو کجا ؟
کوچه کجا ؟
پنجره ی باز کجا ؟
من کجا ؟
عشق کجا؟
طاقتِ آغاز کجا ؟
تو بـه لبخند و نگاهی ،
منِ دلداده بـه آهی ،
بنشستیم
تو درون قلب و
منِ خسته بـه چاهی...... گُنـه از کیست ؟
از آن پنجره ی باز ؟
از آن لحظه ی آغاز ؟
از آن چشمِ گنـه کار ؟
از آن لحظه ی دیدار ؟
کاش مـی شد گُنـهِ پنجره و لحظه و چشمت ،
همـه بر دوش بگیرم
جای آن یک شب مـهتاب ،
تو را یک نظر از کوچه ی عشاق ببینم..
به كسی كینـه نگیرید
دل بی كینـه قشنگ است
به همـه مـهر بورزید
به خدا مـهر قشنگ است
دست هر رهگذری را بفشارید بـه گرمـی
بوسه هم حس قشنگی است
بوسه بر دست پدر
بوسه بر گونـه مادر
لحظه حادثه بوسه قشنگ است
بفشارید بـه آغوش عزیزان
پدر و مادر و فرزند
به خدا گرمـی آغوش قشنگ است
نزنید سنگ بـه گنجشك
پر گنجشك قشنگ است
پر پروانـه ببوسید
پر پروانـه قشنگ است
نسترن را بشناسید
یـاس را لمس كنید
به خدا #لاله قشنگ است
همـه جا مست بخندید
همـه جا عشق بورزید
با عشق قشنگ است
بشناسید خدا را
هر کجا یـاد خدا هست
سقف آن خانـه قشنگ است... #فریدون_مشیری
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
Media Removed
هووویـاامـیرالمومنین
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ اَنَس ابن مالک گوید:
🍃 «روزی #رسول_خدا (ص) #نماز عصر را با ما خواند و در رکعتِ اول مقدارے درنگ کرد، که تا آنجا کہ گمان کردیم سَهو یـا غفلتے روے داده است.
سپس سربرداشت و گفت: "سَمِعَ اللهُ لِمَن حَمِدَهُ" و بقیۂ #نماز را کوتاه خواند. آن گاه با چهرۂ چون ماه شبِ چهاردهِ خود بـه ما روکرد و فرمود:
✨« چرا برادر و پسر عمویَم #علے_ابن_ابیطالب را نمےبینم؟»✨
گفتیم: ما هم او را ندیدهایم ای #رسول_خدا .
💢 حضرت با صداے بلند فرمود: یـاعلے! ای پسرعمو!...
💐 #علی (ع) از آخرِ صفهاے مسجد پاسخ داد: «لبیّک یـا رسول الله.»
⚜ پیـامبر فرمود: نزدیکِ من بیـا.
اَنَس گوید:
❇️ او پیوستہ صفها را مےشکافت و از مـیانِ مـهاجر و انصار خود را بـه پیـامبر رسانید.
پیـامبر خدا(ص) فرمود: یـاعلی! چرا از صفِ اول بازماندے؟
#علی (ع) فرمود :
💥«خواستم تجدیدِ وضو کنم یـا رسول الله. بہ منزل رفتم و #حسن و #حسین را صدا زدم،ے پاسخم نگفت؛ ناگاه دیدمے ِ سر مرا صدا زد و گفت:
- اے اباالحسن! بـه پشت بنگر !
به پشتِ خود برگشتم، طَشتے دیدم و در آن سطلے پر از #آب و بر روے آن یک حولہ. حولہ را برداشتم و از آن #آب وضو ساختم. آبے بود بـه نرمےِ کَره و طعمِ عسل و بوے مُشک. سپس روے برگردانیدم و نفهمـیدم چہے سطل و حولہ را گذاشت و چہے برداشت!»💥 💠 پیـامبر اکرم(ص) لبخندے بہ چهرۂ #علی زد، او را درون آغوش کشید و پیشانیَش را بوسید و فرمود:
🌷 آیـا تو را مُژده ندهم؟
آن سطل، از بهشت بود و آب ، از بهشت بَرین. و آن کہ تو را به منظور نماز آماده ساخت، جبرئیل (ع) بود. و آن کہ حولہ بـه دستت داد، مـیکائیل (ع).
سوگند بہ آن کہ جانم درون دستِ اوست، اسرافیل بقدری شانۂ مرا گرفت(و درون رکوع نگاه داشت) که تا تو بہ نماز رسیدے، و بہ من گفت: «درنگ کن محمد! که تا آن کہ بـه منزلۂ نفسِ تو و پسرعموے توست، از راه فرا رسد.» 📚 کفایة الطّالب، ص۲۹۰
هدیـه بـه آستان
سلطان علی بن موسی الرضا (ع)
یـاعلی
یـاعلی
یـاعلی
#امـیرالمومنین
#امـیرالمؤمنین
#لا_امـیرالمومنین_الا_علی
#حیدریون
#حیدر
#فقط_حیدر_امـیرالمومنین_است
#عایشـه_فی_النار
#حیدر_بنگر_چه_بارگاهی_دارد
#علی_مع_الحق_و_الحق_مع_علی
#علی_ولی_الله
#یـا_رفیق_من_لا_رفیق_له
#أهل_البيت_عليهم_السلام
#امام_حسنی_ام
#امام_حسن_مجتبی
#کریم_اهل_بیت
#امام_حسن
#بر_عایشـه_لعنت
#یـا_زهرا
#غدیری_ام
Media Removed
زير تاريكي شب ديدن مـهتاب قشنگ است.
چه خيالي هست اگر بال ندارم؟
حس پرواز كه هست.حس پرواز قشنگ است.
قلمم.دفتر شعرم.همـه را باد ربود.
خبري نيست.
ژوليده ني زار قشنگ است.
در و ديوار اگر غم دارد (گريه كن.گريه قشنگ است.) بـه كسي كينـه نگيريد
دل بي كينـه قشنگ است
به همـه مـهر بورزيد.
به خدا مـهر قشنگ است.
بفشاريد بـه آغوش عزيزان
پدر و مادر و فرزند 😭
به خدا گرمي آغوش قشنگ است.
نزنيد سنگ بـه گنجشك
پر گنجشك قشنگ است
پر پروانـه ببوسيد
پر پروانـه قشنگ است.
نزنيد سنگ بـه هر زاغ سياهي
به خدا زاغ قشنگ است.
چندشت ميشود از كرم.
ولي كرم قشنگ است.
همـه جا مست بخنديد
همـه جا عشق بورزيد
سينـه با عشق قشنگ است.
بشناسيد خدا
هر كجا ياد خدا هست
هر كجا نام خدا هست
سقف آن خانـه قشنگ است.
🎂عیدتون مبارک🎂 💖 لبتون خندون و دلتون شاد💖
#سلامت_نیوز
http://telegram.me/family1doctor
Media Removed
مـیرزا قاسمـی کشک بادمجان راه اندازی وارتقاع منوی رستوران ترنج فشم سرآشپزفریبرزخسروی #سرآشپزفریبرزخسروی #احسان_عزتی # #مشاوره #راه_اندازي #آموزش #کترینگ #رستوران #تالار #تهران #شـهرستانـها #خانـه_رزکاشان #ترنج #فشم #مـیرزاقاسمـی #کشک_بادمجان #کته # #ماهی_بخارپز #لم_چاپس #ته_چین #قیمـه_نثار #steamed-fish #Rose.house.Resturant # فریدون ... مـیرزا قاسمـی
کشک بادمجان
راه اندازی وارتقاع منوی رستوران ترنج فشم
سرآشپزفریبرزخسروی
#سرآشپزفریبرزخسروی #احسان_عزتی # #مشاوره #راه_اندازي #آموزش #کترینگ #رستوران #تالار #تهران #شـهرستانـها #خانـه_رزکاشان #ترنج #فشم #مـیرزاقاسمـی #کشک_بادمجان #کته # #ماهی_بخارپز #لم_چاپس #ته_چین #قیمـه_نثار #steamed-fish #Rose.house.Resturant #
فریدون مشیری:
عاشقم..... اهل همـین کوچه ی بن بست کناری ،
که تو از پنجره اش پای بـه قلب منِ دیوانـه نـهادی ،
تو کجا ؟
کوچه کجا ؟
پنجره ی باز کجا ؟
من کجا ؟
عشق کجا؟
طاقتِ آغاز کجا ؟
تو بـه لبخند و نگاهی ،
منِ دلداده بـه آهی ،
بنشستیم
تو درون قلب و
منِ خسته بـه چاهی...... گُنـه از کیست ؟
از آن پنجره ی باز ؟
از آن لحظه ی آغاز ؟
از آن چشمِ گنـه کار ؟
از آن لحظه ی دیدار ؟
کاش مـی شد گُنـهِ پنجره و لحظه و چشمت ،
همـه بر دوش بگیرم
جای آن یک شب مـهتاب ،
تو را یک نظر از کوچه ی عشاق ببینم..
به كسي كينـه نگيريد
دل بي كينـه قشنگ است
به همـه مـهر بورزيد
به خدا مـهر قشنگ است
دست هر رهگذري را بفشاريد بـه گرمي
بوسه هم حس قشنگي است
بوسه بر دست پدر
بوسه بر گونـه مادر
لحظه حادثه بوسه قشنگ است
بفشاريد بـه آغوش عزيزان
پدر و مادر و فرزند
به خدا گرمي آغوش قشنگ است
نزنيد سنگ بـه گنجشك
پر گنجشك قشنگ است
پر پروانـه ببوسيد
پر پروانـه قشنگ است
نسترن را بشناسيد
ياس را لمس كنيد
به خدا لاله قشنگ است
همـه جا مست بخنديد
همـه جا عشق بورزيد
سينـه با عشق قشنگ است
بشناسيد خدا را
.هر کجا یـاد خدا هست
سقف آن خانـه قشنگ است
Media Removed
عاشقم...اهل همـین کوچه ی بن بست کناری تو کجا؟ کوچه کجا؟ پنجره ی باز کجا؟ من کجا؟ عشق کجا؟ طاقت آغاز کجا؟ تو بـه لبخندو نگاهی، منِ دلداده بـه آهی، بنشستیم، تو درون قلب و من خسته بـه چاهی... گُنـه از کیست؟ از آن پنجره ی باز از آن لحظه ی آغاز؟ از آن چشم گنـه کار؟ از آن لحظه ی دیدار؟ کاش مـیشُد گنـه پنجره ... عاشقم...اهل همـین کوچه ی بن بست کناری
تو کجا؟
کوچه کجا؟
پنجره ی باز کجا؟
من کجا؟
عشق کجا؟
طاقت آغاز کجا؟
تو بـه لبخندو نگاهی،
منِ دلداده بـه آهی،
بنشستیم،
تو درون قلب و
من خسته بـه چاهی... گُنـه از کیست؟
از آن پنجره ی باز
از آن لحظه ی آغاز؟
از آن چشم گنـه کار؟
از آن لحظه ی دیدار؟
کاش مـیشُد گنـه پنجره و لحظه وچشمت،
همـه بر دوش بگیرم
جای آن یک شب مـهتاب،
تو را یک نظر از کوچه ی عشاق ببینم...
بهی کینـه نگیرید
دل بی کینـه قشنگ است
به همـه مـهر بورزید
به خدا مـهر قشنگ است
دست هر رهگذری را بفشارید بـه گرمـی
بوسه هم حس قشنگیست
بوسه بر دست پدر
بوسه بر گونـه مادر
لحظه حادثه بوسه قشنگ است
بفشارید بـه آغوش عزیزان
پدر و مادر و فرزند
به خدا گرمـی آغوش قشنگ است
نزنید سنگ بـه گنجشک
پر گنجشک قشنگ است
پر پروانـه ببوسید
پر پروانـه قشنگ است
نسترن را بشناسید
یـاس را لمس کنید
به خدا لاله قشنگ است
همـه جا مست بخندید
همـه جا عشق بورزید
با عشق قشنگ است
بشناسید خدا
هر کجا یـاد خدا هست
هرکجا نام خدا هست
سقف آن خانـه قشنگ است.
« فریدون مشیری»
#سور_خدا نشستهام بالاسر امام.مشـهد.درست توی کنج دنجی کـه جلوی پاهای مضطربم سبز شد و مرا کشید درون آغوش خودش.جمعیت موج مـیزند مثل همـیشـه.کتاب دعا مقابلم باز مانده و من،یـارای پیش رفتن ندارم.جایی وسطهای جامعه کبیره ماندهام. .. آنها را نمـیشناسم؛ولی دوستشان دارم.عباس و علیاکبر و زهیر را ... #سور_خدا
نشستهام بالاسر امام.مشـهد.درست توی کنج دنجی کـه جلوی پاهای مضطربم سبز شد و مرا کشید درون آغوش خودش.جمعیت موج مـیزند مثل همـیشـه.کتاب دعا مقابلم باز مانده و من،یـارای پیش رفتن ندارم.جایی وسطهای جامعه کبیره ماندهام.
..
آنها را نمـیشناسم؛ولی دوستشان دارم.عباس و علیاکبر و زهیر را مـیگویم و باقی رفقایشان را.همـهٔ بچههای پرورشگاه را.بهقول مردم،بچهسرِ راهیها.
همانها کـه تصویر چهرههاشان را اولینبار روی نقاشیدیواری خیـابان ولیعصر تهران دیدم.حوالی شیرخوارگاه آمنـه یـا دارالایتام بهزیستی.ردیف عکسهاشان را کشیده بودند.شـهید..شـهید..شـهید..مطمئنم جز من هرآنروزها توی آن اتوبوسهای خط راهآهن-تجریش خوب دور و برش را نگاه مـیکرد هم مـیدیدشان.
هر سهتایشان جوان بودند.خیلی خیلی جوان کـه انقلاب شد و پشتبندش جنگ.آنسالها پسرها پیش از نوجوانی،جوان مـیشدند و پیش از جوانی مَرد.کسی فرصت نداشت با سنوسال سجلش بزرگ شود؛.برای مرد شدن صف مـیکشیدند.
و آنها رفتند خط،قاطی بقیـه مردها.و توی یکی از آنشبهای سنگر نشسته بودند بـه ندبه،دعا.عباس کـه صدایش بهتر از همـه بود روبهقبله،روبهکربلای حسین داشت جامعه کبیره مـیخواند که تا رسید بـه آنجا کـه باید مـیگفتند:
-«بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ أُسْرَتِي أُشْهِدُ اللَّهَ وَ أُشْهِدُكُمْ أَنِّي مُؤْمِنٌ بِكُمْ وَ بِمَا آمَنْتُمْ پدر و مادرم و اهل و مال و طايفهام فدای شما! خدا و شما را گواه مـیگيرم،كه من بـه شما و به آنچه شما ايمان آورديد باور دارم».
به امام کـه نمـیشود دروغ گفت؟مـیشود؟نـه!
حتمـی علیاکبر بـه عباس گفته ما کـه نـه پدر داریم نـه مادر نـه خانواده نـه مال و طایفهای،چه چیز را مـیخواهیم فدای امام کنیم؟و بعد حتمـی هر سه سر گذاشته بودند روی شانـه هم بـه گریستن.یتیمان خمـینی چیزی نداشتند به منظور هدیـه جز جانشان.
*
امشب پای خاکریز دمزدن از فدا همـه داشتهها به منظور امام،یـاد علی اکبر و عباس و زهیر افتادم و به آنها دخیل بستم.به شـهدای بهزیستی،همانها کـه در دنیـا نـه پدری بود زیر تابوتشان را بگیرد نـه ی برایشان گریـه کند،نـه مادری کـه برایشان مویـه کند.دلشکسته زندگی د،غریبانـه درون بیـابانهای خوزستان بهخاک افتادند و یتیمانـه دفن شدند.سربهراه رفتند.مزارشان زائر ندارد و تمام داروندارشان،جانشان را فدای امامشان د؛چه خوشبخت بود خمـینی کـه سربازانی چون شما داشت.
*
کاش از تاریکیها ردمان کنند؛کاش.
Read more
Media Removed
دل بي كينـه قشنگ است
به همـه مـهر بورزيد.
به خدا مـهر قشنگ است
بوسه بر دست پدر.
بوسه بر گونـه مادر
لحظه حادثه بوسه قشنگ است.
بفشاريد بـه آغوش عزيزان
پدر و مادر و فرزند
به خدا گرمي آغوش قشنگ است.
نزنيد سنگ بـه گنجشك
پر گنجشك قشنگ است
پر پروانـه ببوسيد
پر پروانـه قشنگ است.
نسترن را بشناسيد
ياس را لمس كنيد
به خدا لاله قشنگ است.
همـه جا عشق بورزيد
سينـه با عشق قشنگ است.
بشناسيد خدارا
هر كجا ياد خدا هست
هر كجا نام خدا هست
سقف آن خانـه قشنگ است
هی گنـه کرديم و گفتيم خدا مـی بخشد...
عذر آوردیم و گفتیم خدا مـی بخشد...
آخر اين بخشش و این عفو و کرامت که تا کی...!!!
او رحیم هست ولی ننگ و خيانت که تا کی...!!!
بخششی هست ولی قهر و عذابی هم هست.
آی مردم بـه خدا روز حسابی هم هست.
زندگی درون گذر است.
آدمـی رهگذر است.
زندگی يک سفر است.
آدمـی همسفر است.
آنچه مـی ماند از او راه و رسم سفر است.
رهگذر مـیگذرد #shiraz #شیرازیـها #
Media Removed
زير تاريكي شب ديدن مـهتاب قشنگ است. چه خيالي هست اگر بال ندارم؟ حس پرواز كه هست حس پرواز قشنگ است. قلمم دفتر شعرم همـه را باد ربود خبري نيست ژوليده نيزار قشنگ است. درون و ديوار اگر غم دارد (گريه كن گريه قشنگ است.) بـه كسي كينـه نگيريد دل بي كينـه قشنگ هست به همـه مـهر بورزيد. بـه خدا مـهر قشنگ ... زير تاريكي شب
ديدن مـهتاب قشنگ است.
چه خيالي هست اگر بال ندارم؟
حس پرواز كه هست
حس پرواز قشنگ است.
قلمم
دفتر شعرم
همـه را باد ربود
خبري نيست
ژوليده نيزار قشنگ است.
در و ديوار اگر غم دارد
(گريه كن
گريه قشنگ است.)
به كسي كينـه نگيريد
دل بي كينـه قشنگ است
به همـه مـهر بورزيد.
به خدا مـهر قشنگ است.
دست هر رهگذري را بفشاريد بـه گرمي
بوسه هم حس قشنگي است.
بوسه بر دست پدر.
بوسه بر گونـه مادر
لحظه حادثه بوسه قشنگ است.
بفشاريد بـه آغوش عزيزان
پدر و مادر و فرزند
به خدا گرمي آغوش قشنگ است.
نزنيد سنگ بـه گنجشك
پر گنجشك قشنگ است
پر پروانـه ببوسيد
پر پروانـه قشنگ است.
نزنيد سنگ بـه هر زاغ سياهي
به خدا زاغ قشنگ است.
چندشت ميشود از كرم.
ولي كرم قشنگ است.
نسترن را بشناسيد
ياس را لمس كنيد
به خدا لاله قشنگ است.
همـه جا مست بخنديد
همـه جا عشق بورزيد
سينـه با عشق قشنگ است.
بشناسيد خدا
هر كجا ياد خدا هست
هر كجا نام خدا هست
سقف آن خانـه قشنگ است.
اندكي شعر بخوانيد
غزل حافظ و سعدي
مولوي، فائز و خيام
شـهريار، پروين و بهار
گاه گاهي قيصر..
ياد سهراب بـه خير
(روي قانون چمن پا نگذاريد)
Media Removed
#آغوش_مادرانـه
باصدای : #سامان_فرد
موسیقی: #هاموناجتماعی
ترانـه : #علی_عباسی
گیتار : #ادریس_غلامـی
هم اکنون مـیتونید این آهنگ از کانال تلگرامـی کـه لینکش دربیو هست دانلود کنین و به مادرتون هدیـه بدین
#خدا❤👑
متن ترانـه #آغوش_مادرانـه
هربار زمـین خوردم تو دستم رو گرفتی
خیلی دلم مـیخواست یکم مثل تو باشم
چشمای تو مثل خداست ای کاش مـیشد
رنگ چشاتو بـه همـه دنیـا بپاشم
هرجا کـه رفتم تو دعات پشت سرم بود
باتو کـه من چیزی کم ازدنیـا ندارم
تموم دلخوشیم شده شبا بیـامو
رو پای تو بدون منت سر بزارم
تو بیشترازخودم بـه من امـید داری
ببخش اگه اونی کـه تو مـیخوای نمـیشم
خیلی تورو رنجوندمو بازم نرفتی
هیچکی مثه تو تاتهش نمونده پیشم
هیچکسو تو دنیـا مثه من دوست نداری
هیچکی مثه من تویـه قلبت جا نداره
احساسیو کـه تو بـه من داری بـه ولله
هیچ آدمـی تو کل این دنیـا نداره
این حسو حال مادرانت زندگیمـه
تو پیر شدی که تا من کنارت پا بگیرم هنوز مثه بچگیـام دلگیر کـه مـیشم
جز سمت آغوش تو هیچ جایی نمـیرم
تقدیم بـه مادر خودم کـه هرگز نشد زحماتشو جبران کنم و تمام مادرای دنیـا
خدا مادرتونو نگه داره براتون
اگرم بـه رحمت خداوند رفتن انشالله توبهشت جاشون باشـه و دعای خیرشون آغوش مادرانـه ی شما
Media Removed
جامـه دران
مصرع ناقص من کاش کـه کامل مـی شد
شعر درون وصف تو از سوی تو نازل مـی شد
شعر درون شأن تو شرمنده بـه همراهم نیست
واژه درون دست من آنگونـه کـه مـی خواهم نیست
من کـه حیران تو حیران توام مـی دانم
نـه فقط من کـه در این دایره سرگردانم
همـه ی عالم و آدم بـه تو مـی اندیشد
شک ندارم کـه خدا هم بـه تو مـی اندیشد
در زمـین هستی و آن سو تر از افلاک تویی
علت خلق زمـین ای پدر خاک تویی
کعبه از راز جهان راز خدا آگاه است
راز ایجاز خدا نقطه ی بسم الله است
کعبه افتاده بـه پایت سر راهت سرمست
«پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی درون دست»
کعبه وقتی کـه در آغوش خودش یوسف دید
خود زلیخا شد و خود پیرهن صبر درید
کعبه بر ی خود نام تو ای مرد نوشت
قلم خواجه ی شیراز کم آورد، نوشت: «ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه
مست از خانـه برون تاخته ای یعنی چه»
راز خلقت همـه پنـهان شده درون عین علی ست
کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست
روز و شب از تو قضا از تو قدر مـی گوید
«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» مـی گوید
مستِ اوصاف شدم مـی طلبم ساقی را
تشنـه ام که تا که بگوید بـه من الباقی را
مـی رود قصهء ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق مـی خورد آرام آرام
سیدحمـیدرضابرقعی
از کتاب (تحیّر)
هو... دل نمـی ماند بـه روی دست، بادلدارها
خاصه وقتی کـه باشد روی لب، اصرارها
باز تحویلم گرفتند و نوشتند عاشقم
باز درون آغوش یـارم، تازه شد دیدارها
نیستم که تا زنده ام دنبال یـاری غیر او
نیستم راضی بـه این دیدار، این مقدارها
من فدای آنکه دستش نخلها را بار داد
آنکه رویش مـیدرخشد بین گندم زارها
خاک پای مرتضا هستم کـه با دست خدا
بخت ها را مـیگشاید وقت کشت و کارها
ما اگر گل کرده ایم از اشک شبهای علی است
خوبی از مانیست، از خاک قدم های علی است
# # #
مرتضا انداخته بر پای صیدش دام را
مرتضا انداخت بر جانم تب احرام را
دیدن روی علی قطعاً ملاقات خداست
کنده ام با ذکر هو هو پرده ابهام را
مـی روم رکن یمانی سیزده شب درون رجب
تا بگیرم ازساقی کوثر،کام را
آمده احمد بریزد هرچه دارد پای او
آمده حیدر بیـارد یکصد و ده جام را
من گنـهکارم، گنـهکارم، گنـهکارم ولی
او شفاعت مـیکند بافاطمـه فردام را
حلقه بر درون مـی از بسکه چشمانم تر است.
خاصه وقتی کـه صاحب خانـه اسمش حیدر است.
# # #
در مقام نوکری منت،مکرر مـی کشم
جور عشاق علی را صد برابر مـی کشم
دیده زیر گیوه ی خاکی مولا جای خود
چشم زیر گیوه ی خاکی قنبر مـی کشم
قاب قوسین و علی را وحی مـیفهمد،نـه من!
من درون ایوان طلا عپیمبر مـی کشم
شب نشینی با خدا را دوست دارم چونکه بعد
یک سری هم خانـه زهرا و حیدر مـی کشم
ساغر از دستم نیفتد،من خودم خواهم شکست
کوثر از دست علی باشد فقط سر مـی کشم
مـی رسد روزی مان از خیر اوقات علی
مـیدهد حاجات مان را احتیـاجات علی
# # #
مـی خرد من را خدا که تا هست دکاّنم نجف
خانـه زاد حیدرم، هر روز مـهمانم نجف
مدح حیدر روبروی کعبه شک مـی آورد
مـینویسم قبله، اما باز مـیخوانم نجف
ریخت بین استکانم فاطمـه یک قطره اشک
ریخت درون روحم، تنم ، درون جسم و در جانم نجف
سنگ ریزه درون غذای حضرتی دیدم شبی
مزه کرده از همان شب زیر دندانم نجف
تا نگیرد دست من را اعتکافم ناقص است
تا نگیرم کربلا را من کـه مـی مانم نجف
هرکسی کـه در نجف، دستش بـه دامان خداست
زیر آب ناودان، گریـان شود حاجت رواست.
# # #
هرکجا حال مناجات هست آنجا بهترم
هرکجا کـه خیمـه ای برپاست،خوبم محشرم
مـهر حیدر را بـه من دادند از روز ازل
باامـین الله بابا وای مادرم
سنگی از درون نجف دارم بـه دستم غالباً
ذکر یـا زهرا اگر حک بوده بر انگشترم
صحن زهرا یکطرف، صحن مدینـه یکطرف
باز هم این شاخه و آن شاخه دارم مـی پرم
رو گرفته از علی، پهلو گرفته فاطمـه
روضه زهرا بماند یک شب دیگر،حرم
#رضا_دین_پرور عزیز
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج
#علی_مع_الحق_و_الحق_مع_علی
#سجده_کنید_حضرت_پروردگار_را
#حیدریم_قلندرم_مستم
#آقاجون #سید_مـهدی_
#حق_با_علیست
Read more
Media Removed
شب از مـهتاب سر مـیره تمام ماه تو ابه شبیـه عیک رویـاست تو خوابیدی جهان خوابه زمـین دور تو مـیگرده زمان دست تو افتاد تماشا کن سکوت تو عجب عمقی بـه شب داده تو خواب انگار طرحی از گل و مـهتاب و لبخندی شب از جای شروع مـیشـه کـه تو چشماتو مـیبندی تورا اغوش مـیگیرم تنم سریز رویـا شـه جهان قد یـه لالایي توی اغوش ... شب از مـهتاب سر مـیره
تمام ماه تو ابه
شبیـه عیک رویـاست
تو خوابیدی جهان خوابه
زمـین دور تو مـیگرده
زمان دست تو افتاد
تماشا کن سکوت تو
عجب عمقی بـه شب داده
تو خواب انگار طرحی از
گل و مـهتاب و لبخندی
شب از جای شروع مـیشـه
که تو چشماتو مـیبندی
تورا اغوش مـیگیرم
تنم سریز رویـا شـه
جهان قد یـه لالایي
توی اغوش من جاشـه
تورا اغوش مـیگیرم
هوا تاریک تر مـیشـه
خدا از دست های تو
به من نزدیکتر مـیشـه
زمـین دور تو مـیگرده
زمان دست تو افتاد
تماشا کن سکوت تو
عجب عمقی بـه شب داده
تمامـه خونـه پر مـیشـه
از این تصویر رویـایی
تماشا کن تماشا کن
چه بی رحمانـه زیبایی...
@miladhosseinzadeh @_rady.a اميدوارم دوسش داشته باشين❤️ @deghbali
Media Removed
وقتي درون آغوش مي كشمت،خدا رو بغل ميكنم،خداي من تويي،تو تمام آرزوهاي مني،تو تمام اميد و دنياي مني،كاش روزگارم صدها بار ديگه تكرار بشـه و تو باز بـه دنيا بياي و من با تمام هرآنچه كه دارم از وجودم بـه آغوش بكشمت، بهترين شب زندگيم شب تولدته... چه خوبه كه دارمت،چه خوبه كه كنارمي.چه خوبه كه اينـهمـه خوشبختم ... وقتي درون آغوش مي كشمت،خدا رو بغل ميكنم،خداي من تويي،تو تمام آرزوهاي مني،تو تمام اميد و دنياي مني،كاش روزگارم صدها بار ديگه تكرار بشـه و تو باز بـه دنيا بياي و من با تمام هرآنچه كه دارم از وجودم بـه آغوش بكشمت،
بهترين شب زندگيم شب تولدته...
چه خوبه كه دارمت،چه خوبه كه كنارمي.چه خوبه كه اينـهمـه خوشبختم ،بهت ميبالم برادرم...
واژه برادر برات خيلي كمـه....
تو خداي مني....
.
تولدت مبارك عزيزترينم
چه خوش اومدي بـه اين دنيا
.
💙
@aminghobad #امين قباد #aminghobad #گرشا_قباد #garshaghobad #تولد #خدا #برادرانـه #برادر
Media Removed
• رویـاییترین صحنـهای کـه مـیشـه هر روز باهاش شروع بشـه. چقدر حتما ایران رو گشت که تا از تهران، این غده سرطانی دست کشید. اینجا بـه قول صاحبخونـهاش تو آغوش خداست؛ اخرین خونـه روی بلندترین کوه. جایی کـه مـیشـه شنید صدای زمـین رو، صدای آسمون رو، صدای طبیعت رو. چیزی کـه شـهرهای بزرگ از ما گرفتنش؛ دیدن و شنیدن طبیعته، ... •
رویـاییترین صحنـهای کـه مـیشـه هر روز باهاش شروع بشـه. چقدر حتما ایران رو گشت که تا از تهران، این غده سرطانی دست کشید.
اینجا بـه قول صاحبخونـهاش تو آغوش خداست؛ اخرین خونـه روی بلندترین کوه. جایی کـه مـیشـه شنید صدای زمـین رو، صدای آسمون رو، صدای طبیعت رو.
چیزی کـه شـهرهای بزرگ از ما گرفتنش؛ دیدن و شنیدن طبیعته، این اصیلترین مادرمون.
امـیدوارم یـه روز خیلی نزدیک از تهران بِکَنم و برم، یـه جای دور. یـه جا نزدیک آغوش خدا.
Media Removed
.
تمام شد
#جام_جهانی هم با تمام تب و تاب و اشک و لبخند هاش... با تمام بوسه های ناب تماشاگرهاش... با تمام فریـاد ها و خوشحالی هاش... با تمام شکست ها و پیروزی هاش...
بالاخره تمام شد.
به این فکر مـی کنم کـه ای کاش همـه ما مثل #مرتضی_پورعلی_گنجی کـه روی شونـه های په په گریـه مـی کرد، یکی رو داشتیم کـه آخرش... حتی وقتی با تمام وجود مقابل مون جنگیده... ما رو درون آغوش بکشـه.
آرزو مـی کنم همـه مون مثل اون لحظه ای کـه #علیرضا_بیرانوند تمام رویـا و آرزو هاش رو... توپ رو... خلاصه تمام جهانش رو سخت درون آغوش کشیده بود... همـه مون اون لحظه شیرین رو تجربه کنیم.
انگار تمام روزهایی کـه زندگی کردیم... تمام کارهایی کـه انجام دادیم... به منظور رسیدن بـه اون لحظه شگفت انگیز باشـه.
خدا کنـه همـه پدر ها... هر کجای دنیـا کـه هستن... مثل اون لحظه زیبا... درست مثل اشماکیل ها... بتونن بـه همدیگه افتخار کنن. پدری بـه پسری...
مثل #احمدرضا_عابدزاده عزیزم... عقاب آسیـا و پسرش... چه خوبه پسری بـه پدرش افتخار کنـه
زیبایی هایی دنیـا کم نیست.
مـی شـه از هر چیزی بـه زیبایی رسید.
حتی از فوتبال.
اگر بـه من باشـه کـه مـی گم حتی درون اوج نفرت هم مـی شـه بـه عشق رسید... شاید خنده دار باشـه... اما برید از عاشق های واقعی بپرسید... یـا عاشق های واقعی رو ببینید.
تبریک بـه همـه اونـهایی کـه عاشقانـه به منظور کشورشون جنگیدن.
اولین قهرمانی فرانسه رو خوب بـه یـاد دارم... حالا از اون روز ۲۰ سال گذشته.
امروز برگشتم بـه ۲۰ سال پیش. و مرور خودم و روزهای زندگی کـه سپری کردم.
از این بابت ممنونم از بر و بچه های فرانسه.
و درون آخر بـه قول مفسر ورزشی موقع تحویل جام بـه فرانسوی ها: این یک قرار عاشقانـه بود.
و من درون انتها مـی گم: امـیدوارم درون انتهای تمام قرارهای عاشقانـه تون، همـیشـه بارون بباره ❤️ .
.
#علیرضا_اسفندیـاری
.
.
شب همگی بـه روشنا
@ahmadabedz ❤💪❤
@Alirezabeyranvand.official
@Mortezapouraliganji88
@official_pepe
@abedz
.
.
Media Removed
مادر فرزندش را درون آغوش گرفت و گفت : نمـی دانم عزیزم ، نمـی دانم
پسرک نزد پدرش رفت و گفت : بابا ، چرا همـیشـه گریـه مـی کند؟ او چه مـی خواهد؟
پدرش تنـها دلیلی کـه به ذهنش مـی رسید ، این بود : همـه ی زنـها گریـه مـی کنند ، بی هیچ دلیلی پسرک متعجب شد ولی هنوز از اینکه زنـها خیلی راحت بـه گریـه مـی افتند، متعجب بود
یکبار درون خواب دید کـه دارد با خدا صحبت مـی کند،
از خدا پرسید: خدایـا چرا زنـها این همـه گریـه مـی کنند؟
خدا جواب داد : من زن را بـه شکل ویژه ای آفریده ام .
به شانـه های او قدرتی داده ام که تا بتواند سنگینی زمـین را تحمل کند
به بدنش قدرتی داده ام که تا بتواند درد زایمان را تحمل کند
به دستانش قدرتی داده ام کـه حتی اگر تمامانش دست از کار بکشند ، او بـه کار ادامـه دهد
به او احساسی داده ام که تا با تمام وجود بـه فرزندانش عشق بورزد ، حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند
به او قلبی داده ام که تا همسرش را دوست بدارد ، از خطاهای او بگذرد و همواره درون کنار او باشد
و بـه او اشکی داده ام که تا هرهنگام کـه خواست ، فرو بریزد .
این اشک را منحصرا به منظور او خلق کرده ام که تا هرگاه نیـاز داشت بتواند از آن استفاده کند
زیبایی یک زن درون لباسش ، مو ها ، یـا اندامش نیست . زیبایی زن را حتما در چشمانش جست و جو کرد،
زیرا تنـها راه ورود بـه قلبش آْنجاست
#كيك_شكلاتي
#عصرونـه
#كيش #كيشوند
#chocolat_cake
رسپي خواستيد تايپ كنم 📝
Media Removed
در آغوش پر محبت مادری کـه به دل آرام مـی گفت :
مـی بینی کودکم ، هست خدا ، درون همـین نزديکی .
الهی ، کريما ، يافتم عشق ات را
در دستان پينـه بسته پدری کـه بهپيوسته مـی گفت :
مـی بينی فرزندم ، هست سايه ی خدا بر سر ما.
الهی ، رحيما ، يافتم خنده هايت را
در خنده های کودکانـه ی کودکی خردسال ، کـه به خنده مـی گفت :
خدايا ، سلام دوستت دارم .
الهی ، خالقا ، يافتم نـهايت عشق ات را .
در چشمان پر ز اسرار با غبانی کـه بطور ناشناس مـی آموخت :
در همـه حال تسليم امر تو باشم و به دل جز تو را نخواهم و به، جز تو را نخوانم .
الهی ، ملکا، يافتم بزرگی ات را .
در باغ پر زگل های رنگ رنگ باغبانی کـه با تمامـی ذره ذره ی وجود ، حفظش مـی کرد.
و همواره ندا سر مـی داد بگو فرزندم خدا با من هست .
الهی ، لطيفا ، يافتم پاکی ات را
در قطرات زلال نشسته بر گل سرخی کـه به نرمـی بـه گوش گل مـی گفت :
عزيزم گوش کن ، خدا فرمايد هستم حاضر همين جا
الهی جاری ساز آسمان پرمـهرت را درون زندگی ما.
الهی گسترده ساز سايه ی پر عشق ات را بر سر ما.
الهی ، بياموز کـه در همـه حال ، ذکر "خدا با من است" ، بامن و همراه من باشد.
آمين يا رب العالمـین .
🔸عوايد تبليغات صرف امور خيريه ميشود
🔹استفاده از تمام پستهای پیج وکانال تلگرام به منظور همـه آزاده
براي ذخيره متن و عكس ها بـه كانال خدا آفيشيال مراجعه كنيد
⬅️ لينك عضويت كانال بالاي پيج هست➡️
Media Removed
. بخشی از رمان درون آغوش اهریمن نوشته خودم. ( چه کج خیـال و بداندیشی هشام! زنی را کـه مظهر خلقت، زایش، تولد و زندگی دوباره است، چنین بد مـی دانی! زنی کـه رحمش محل تکوین فرزند است. فرزند یک مرد. و در خلقت و آفرینش و رشد یک انسان دیگر، شبیـه تر هست به خدا. او هم خالق است. درست مثل خدا...بی خود نیست کـه خداوند هم فرموده ... .
بخشی از رمان درون آغوش اهریمن نوشته خودم. ( چه کج خیـال و بداندیشی هشام! زنی را کـه مظهر خلقت، زایش، تولد و زندگی دوباره است، چنین بد مـی دانی! زنی کـه رحمش محل تکوین فرزند است. فرزند یک مرد. و در خلقت و آفرینش و رشد یک انسان دیگر، شبیـه تر هست به خدا. او هم خالق است. درست مثل خدا...بی خود نیست کـه خداوند هم فرموده است: بهشت زیر پای مادران است.
زن شاهکار خلقت خدا، کامل تر از مرد است، بـه جهت قدرتش درون باروری و تولد و چون درون مرد تصرف مـی کند و او را مجذوب خود مـی کند، بعد هم بـه خدا نزدیکتر هست و هم کاملتر از مرد.
او هرگز بـه خاطر این قدرتش درون خلقت یک طفل، بـه جنس مرد فخر نمـی فروشد، چرا کـه صبورتر و شکیباتر از مرد است.)
#رمان « درون آغوش اهریمن» #منیژه_جانقلی/ #نشر_روزگار/ #نشر_زهد
Media Removed
و پیرمرد درون آغوش صبح نیشابور
هزار قصهء ناگفته را بغل کرده
شروع کرد و به من گفت از خدا کـه خدا
بدون واسطه اورا کجا بغل کرده
شکست شاخهء گردو و من نیفتادم
خدا همـیشـه مرا بی هوا بغل کرده
خداست سایـهء افرا و نارون کـه مرا
بدون منت و بی ادعا بغل کرده
درخت بید کـه افتاده و نمـی افتد
فرشته اش بـه دو دست دعا بغل کرده
جدال شعلهء فانوس و باد را مـی گفت
ببین چگونـه خدا را خدا بغل کرده
خدای هست که شب های برف و زوزهء گرگ
شبان گمشده را بارها بغل کرده
از آفتاب سحر که تا به حال پرسیدی
که گرگ و مـیش هوارا چرا بغل کرده
خدا توکل آبادی هست اگر کـه هنوز
قنات گل شده را روستا بغل کرده
درست آن طرف تپهء سلامـی است
که هری کـه زمـین خورده را بغل کرده
...
به خویش آمدم آن لحظه ای کـه حس کردم
مرا ضریح امامِ رضا بغل کرده
سیدحمـیدرضابرقعی
Media Removed
m️pبياده وقتی بـه جای کلاغ درون آن بازی کودکانـه گفتم: پـر؛ خندیدی و گفتی: من کـه پر ندارم!!! بزرگتر کـه شدم فهمـیدم، تو هم پر داشتی… . . وقتی کـه رفتی بهار بود و از آن روز کـه رفتی بهار رفت. . . نبودن هایى هست کـه هیچ بودنى جبرانشان نمـیکند و آدمـهایی هستند کـه هرگز تکرار نمـیشوند و تو آنگونـه ای مـــــــــــــــادر الهى ... m❤️pبياده
وقتی بـه جای کلاغ درون آن بازی کودکانـه گفتم: پـر؛ خندیدی و گفتی: من کـه پر ندارم!!!
بزرگتر کـه شدم فهمـیدم، تو هم پر داشتی…
.
.
وقتی کـه رفتی بهار بود و از آن روز کـه رفتی بهار رفت.
.
.
نبودن هایى هست کـه هیچ بودنى جبرانشان نمـیکند و آدمـهایی هستند کـه هرگز تکرار نمـیشوند و تو آنگونـه ای مـــــــــــــــادر
الهى بميرم براى دل داغدارت على عزيزم غم از دست مادر سخته ولى سختر از اون داغ مادرى كه هم برات پدر باشـه هم مادر تمام دارو نداره على جنت مكانت اغوش خدا آرامگاه ابديت 😢😢💔🖤🖤🖤🏴
على عزيزم منم تو اين غم بزرگ شريگ غم و دردهات بدون @aliabdolmaleki
Media Removed
. ا﷽ا #یک_عدد_نفسِ_استاد همـین. . . . هر دو را بِه کـه هم آغوش سپاریم بـه خاک ... #حسرت و #دل دو شـهیدند کـه در یک کفنند . #خاطرات_بی_نظیر #پیتزا #گل_قشنگ_پرماجرا #خدا_نصیب_همـه_اساتید_کنـه_از_این_فرشته_های_خوش_قلب_کدبانو_که_بدونن_استاد_فیش_غذاشو_گم_کرده_پیتزا_لازم_بوده . ۹۶/۹/۲۴ .
ا﷽ا
#یک_عدد_نفسِ_استاد😍
همـین.
.
.
.
هر دو را بِه
که هم آغوش سپاریم
به خاک
...
#حسرت و #دل
دو شـهیدند
که درون یک کفنند
.
#خاطرات_بی_نظیر
#پیتزا
#گل_قشنگ_پرماجرا
#خدا_نصیب_همـه_اساتید_کنـه_از_این_فرشته_های_خوش_قلب_کدبانو_که_بدونن_استاد_فیش_غذاشو_گم_کرده_پیتزا_لازم_بوده😜
.
۹۶/۹/۲۴
Media Removed
پیچکی خواهم شد آنقدر بالا مـی روم که تا به دستان خدا برسم #قرار_من #مـهربان_باشم #شیراز #عکاس_خودم #پیچک #آغوش_خدا #آرامش پیچکی خواهم شد
آنقدر بالا مـی روم
تا بـه دستان خدا برسم
#قرار_من #مـهربان_باشم #شیراز #عکاس_خودم #پیچک #آغوش_خدا #آرامش
Media Removed
مثل سابق غزلم ساده و بارانی نیست
هفت قرن هست در این مصر فراوانی نیست
به زلیخا بنویسید نیـاید بازار
این سفر یوسف این قافله کنعانی نیست
حال این ماهی افتاده بـه این برکه خشک
حال حبسیـه نویسی هست که زندانی نیست
با لبی تشنـه و بی بسمل و چاقوئی کند
ما کـه رفتیم ولی رسم مسلمانی نیست
عشق رازیست بـه اندازهی آغوش خدا
عشق آن گونـه کـه مـیدانم و مـیدانی نیست
Media Removed
وصیت کرده ام بعد از مرگم؛ همراه من
دوتا فنجان چای هم دفن کنند!!
شاید صحبت های من با خدا بـه درازا کشید...
بهرحال دلخوریـها کم نیست ازبندگانش ...
همانـهایی کـه بی اجازه واردشدند
خودخواهانـه قضاوت د
بی مقدمـه شکستند
وبی خداحافظی رفتند!
بهشت جای دیگری نيست... بهشت اول :
آغوش مادریست کـه با تمام وجود ، بغلت کرد و شیرت داد
بهشت دوم :
دستان پدریست کـه برای راه رفتنت ، با تو کودکی کرد
بهشت سوم :
یـا برادریست کـه برای ندیدن اشکهایت ، تمام اسباب بازیـهایش را بـه تو داد
بهشت چهارم :
معلمـی بود کـه برای دانستنت با تمام بزرگیش هم سنت شد که تا یـاد بگیری
بهشت پنجم :
آغوشی بود کـه هرگز درون آغوشش نگرفتی
بهشت ششم :
دوستیست کـه روز ازدواجت درون آغوشت کشید و چنان درون آغوشش فشرد کـه انگار آخرین روز زندگیش را تجربه مـیکند
آری بهشت همـین حوالیست ... مادرت را بنگر... پدرت را ببین .. یـا برادرت را حس کن .. دوستت را بـه یـاد بیـاور...
عشقت را از خاطرت بگذران... "نگرانم برایت"
یک وقت دیر نشود به منظور بهشت رفتنت... بهشت را با همـه قلبت حس کن ، همـین نزدیکیست.. شاید همـین الان از کنارت گذشت (امـیدوارم همگی سال خوبی رو سپری کرده باشید وسال جدید براتون پر از شادی و خوشی باشـه همتونو دوست دارم پیشاپیش عید همگی مبااااااارک )☛
Media Removed
اصولا زنـها "خر" نمـیشن "عاشق" مـیشن....
هر وقت درک و فهمت بـه جایی رسید کـه روی "احساس" زن ها اسم "خریت" نذاری ....
مـیتونی بـه خودت بگی "مرد"
وقتي خدا زن را مي آفريد درون روز ششم که تا دير وقت کار ميکرد.
فرشته اي اومد و پرسيد:چرا انقدر روي اين يکي وقت ميگذاري؟
خدا پاسخ داد:ميدوني چه خصوصياتي درون نظر گرفتم که تا درستش کنم؟
بايد بيش از٢٠٠ قسمت قابل حرکت داشته باشـه,ازهمـه جور غذا استفاده کنـه,وقتي بيمار ميشـه,خودش خودش رو معالجه کنـه,١٨ساعت درون روز بتونـه کار کنـه هم زمان سه که تا بچه رو درون آغوش بگيره .و با يه بوسه از زانوي زخمي که تا قلب شکسته رو شفا بده!!!
خداوند گفت:چيزي نمونده موجودي کـه محبوب قلبم هست رو کامل کنم.
فرشته جلوتر اومد و زن رو لمس کرد:اين کـه خيلي لطيفه!
بله لطيفه,ولي خيلي قوي درستش کردم نميتوني تصور کني چه چيزهايي رو ميتونـه تحمل کنـه و بر چه مشکلاتي پيروز شـه؟
فرشته گونـه زن رو لمس کرد:خدا فکرکنم بار مسوليت زيادي بهش دادي! داره چکه ميکنـه؟
خدا گفت:اين اشکه,اون با اشکهاش غمـهاش,ترديدهاش,عشقش و تنـهايي و رنج و غرورش رو بيان ميکنـه.
فرشته رو بـه خدا گفت:تو فکر تمام چيزهاي خارق العاده رو براي ساختن "مادرها" کرده اي!!!
و خداوند گفت:"فقط يک چيزش خوب نيست,خودش فراموش ميکنـه کـه چقدر با ارزشـه"
[آغوش خدا بـه on Instagram - mulpix.com دانلود اهنگ لالایی غمگین بیا مادر شیرت حلالم]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 10 Aug 2018 09:24:00 +0000