پاره و یـه کـه on Instagram

Unique profiles

90

Most used tags

Total likes

0

Top locations

Gheytarie, Paris, France, IKEA

Average media age

287.9 days

to ratio

4.6

Media Removed

. دانلود اهنگ با عشقت جون میگیرم من ازفرشید شیخ ‎قسمت یـازدهم خاطرات کودکی ‎سر خیـابونی کهزندگی مـیکردیم یـه کوه قشنگی بود کـه هروقت مـیرفتم تو حیـاط یـا پشت پنجره، دانلود اهنگ با عشقت جون میگیرم من ازفرشید شیخ مـیدیدمش ‎یـه روز جمعه بـه بابا گفتم کـه بریم بالای این کوهه امروز ‎اونم قبول کرد و راه افتادیم ‎اون سالا من خیلی تپل و به قول خودمون خمپلی بودم ‎منم اولین بارم بود مـیرفتم کوه ‎با یـه ... دانلود اهنگ با عشقت جون میگیرم من ازفرشید شیخ .
‎قسمت یـازدهم خاطرات کودکی
‎سر خیـابونی کهزندگی مـیکردیم یـه کوه قشنگی بود کـه هروقت مـیرفتم تو حیـاط یـا پشت پنجره، مـیدیدمش
‎یـه روز جمعه بـه بابا گفتم کـه بریم بالای این کوهه امروز
‎اونم قبول کرد و راه افتادیم
‎اون سالا من خیلی تپل و به قول خودمون خمپلی بودم
‎منم اولین بارم بود مـیرفتم کوه
‎با یـه فلاکتی رفتیم بالا
‎از اون بالا خونمونو مـیدیدم کـه اندازه یـه نقطه شده بود
‎تو راه برگشت داشتم از کنار دیوار سنگی آروم آروم مـیومدم پایین و دستمو گرفته بودم بهش
‎بابامم جلوتر از من بود
‎مـیخواستم برم برسم بهش و با اون بیـام پایین کـه کنترلمو از دست دادم یـا بـه قول معروف ترمز ب
‎حالا ندو و کی بدو
‎همچنان خوش خوشان درون حال داد کشیدن داشتم مـیدویدم تو حالتی کـه هیچ کنترلی رو قدم هام نداشتم کـه دیدم یـه تخته سنگ بـه چه عظمت جلوم سبز شد ‎منم با اقتدار کامل با کله رفتم توش
‎خونین و مالین بودم کـه بابام رسید بهم ‎همـه ترسم این بود کـه دندونا جلوم خورد شده باشـه
‎دندونام چیزی نشده بود، امابالام کامل پاره شده بود از داخل و دماغمم شکسته بود
‎بگذریم از این کـه وقتی رسیدم خونـه م چه حالی شده بود
‎رفتیم بیمارستان و لبم رو کـه پاره شده بود بخیـه زدن، سه شنبه هم نوبت عمل داشتم واسه بینیم
‎دکتر شیرانی عملم کرد و بعدشم گچ گرفتن
‎دو سه روز بعد کـه رفتم مدرسه همـه بچه ها مـیترسیدن ازم
‎تا اومدن عادت کنن بـه چهره جدیدم، گچش رو باز کردیم ‎ماجرای کلاس پنجمم یـه خورده طولانی شد
‎یـه قسمت دیگه هم مونده کـه انشالله تو اولین فرصت مـیذارمش
‎لازم بـه ذکره کـه من هیچ شناختی از نویسندگی و این چیزا ندارم و صرفا واسه دل خودم و بعضی از دوستان مـینویسم
‎من هرچی کـه تو ذهنم مـیگذره رو مـینویسم
‎با همون جمله بندی و کلماتی کـه تو ذهنم مـیرسه
‎باید ببخشید اگه مشکلی چیزی دارن ❤
‎ #خاطرات_كودكي_سهراب

Read more

Media Removed

. . . یجایی از زندگی هست کـه فقط یـه رفیق مـیتونـه کنارِ آدم بمونـه ، همونجایی کـه بداخلاقی و پرخاشگری همرو ازت دور مـیکنـه و بی حوصلگی مـهمونِ ذهنِ پر آشوبت مـیشـه ، همونجایی کـه خودتم از خودت خسته مـیشی و با ترس بهش مـیگی اگه توأم از پیشم بری من دیگه تمومم با خنده بغلت مـیکنـه و بهت اطمـینان مـیده کـه هست ..... . همونجایی ... .
. .
یجایی از زندگی هست کـه فقط یـه رفیق مـیتونـه کنارِ آدم بمونـه ، همونجایی کـه بداخلاقی و پرخاشگری همرو ازت دور مـیکنـه و بی حوصلگی مـهمونِ ذهنِ پر آشوبت مـیشـه ، همونجایی کـه خودتم از خودت خسته مـیشی و با ترس بهش مـیگی اگه توأم از پیشم بری من دیگه تمومم با خنده بغلت مـیکنـه و بهت اطمـینان مـیده کـه هست ..... .
همونجایی کـه با بی مـیلی داری بـه حرفِایی کـه ازشون دلِ خوشی نداری گوش مـیدی دستتو مـیکشـه و به یـه بهونـه ای مـیبرتت کـه ازشون دور باشی و وقتی بهش مـیگی مرسی کـه نجاتم دادی لبخند مـیزنـه و مـیگه خنگِ خودمـی تو... .
فقط یـه رفیقِ کـه مـیتونـه بفهمـه چند وقته حالِت عوض شده و ازت بپرسه چرا و با اینکه پراکنده و پاره پوره براش توضیح مـیدی بگه همچین حسی رو تجربه کرده و دلتو اونقدر گرم کنـه کـه حس کنی خورشیدو کنار خودت داری...
.
فقط یـه رفیقِ کـه مـیگه چون درکت مـیکنم هرچقد دوس داری غٌر بزن ، کله پوک باش ، گریـه کن و نترس من کنارت هستم ...
.

یـا اون روزایی کـه حالت خوش نیست و نمـیتونی جوابِی رو بدی فقط یـه رفیق مـیتونـه پٌشتت وایسته و جلوی دیگران ازت دفاع کنـه...
.

این رفیق مثِ کف دست مـیشناستت ، مـیدونـه شبا که تا کِی بیداری ، روزا که تا کِی خواب.. مـیدونـه تارِ مویِ سفیدِ جلویِ موهات نشونـه ی کدوم غمته..
......
.
.
من مـیگم این حق تموم آدماس کـه یـه رفیقِ خوب داشته باشن ،
یکی کـه بتونن کنارش خودشون باشن ،
اونایی کـه ندارن حتما حقشونو از دنیـا بگیرن ...
تو حق منی رفیق..!!
👭♥️
.
. .
.
Boooommmm🎉🎉
.
.
مبارک باشـه تولدت رفیق ترینِ من! 😍😍😍
.
.
🎈🎈🎈🎈👻👻👻 .
.

تو فرشته ای رو این زمـین..!! ❤
.
.

@eastqueen1996 .
.
.

Read more

Advertisement

یـه ادم تنـها پر غصه با چشای خیس و قلب شکسته کنار یـه عالم غم و ماتم با یـادگاری ها تنـها نشسته یـه ساعت کهنـه روی دیوار خاک خستگی هاش روی گیتار یـه موزیک غمگین مثل بارون خیلی وقته کـه مونده رو تکرار تو نمـی دونی عاشقی چی بـه روز آدم مـیاره مـیشینـه تو قلبمون یـه روزم دوتامونو تنـها مـیزاره امشب یـه جور دیگه ... یـه ادم تنـها پر غصه با چشای خیس و قلب شکسته

کنار یـه عالم غم و ماتم با یـادگاری ها تنـها نشسته

یـه ساعت کهنـه روی دیوار خاک خستگی هاش روی گیتار

یـه موزیک غمگین مثل بارون خیلی وقته کـه مونده رو تکرار

تو نمـی دونی عاشقی چی بـه روز آدم مـیاره

مـیشینـه تو قلبمون یـه روزم دوتامونو تنـها مـیزاره

امشب یـه جور دیگه تنگ شده قلب شکسته خستم

تو کـه گفتی که تا آخر دنیـا کنار تو هستم چرا رفتی

امشب همـه ی درد و دیوارا اسمتو داد مـیزنـه

من مـیدونم دیگه بر نمـیگردی همـه اینو مـیگن

چرا رفتی… ♫♫♫ کاغذای پاره رو زمـینـه پره شعرای رو سایـه رفته

یـه لباس ساده کـه مـیپوشی تو قرارای آخر هفته

نامـه های کوتاه با گل خشکدفتر خاطره هاشـه

نگاهی کـه رو بـه آسمونـه مـیگه کاش دیگه دنیـا نباشـه

تو نمـی دونی عاشقی چی بـه روز آدم مـیاره

مـیشینـه تو قلبمون یـه روزم دوتامونو تنـها مـیزاره

امشب یـه جور دیگه تنگ شده قلب شکسته خستم

تو کـه گفتی که تا آخر دنیـا کنار تو هستم چرا رفتی

امشب همـه ی درد و دیوارا اسمتو داد مـیزنـه

من مـیدونم دیگه بر نمـیگردی همـه اینو مـیگن

چرا رفتی…

Read more

وقتی عاشق مـیشی که تا مـی خوای عشقتو نشون بدی قلبتو گم مـی کنی مـی‌ری دست بگیری که تا صداش مـی کنی کـه دستشو بگیری تو رو فریبنده یـا زرنگ صدا مـی کنن مـی‌ری به منظور مثلا عشقت سیب بخری چون با سیبی بر مـی گردی عشقتو دیگه نمـی بینی و اونو پاره پاره تبدیل بـه یـه یـادگاری مـی کنی زمونـه طوری شده خروس هم وقتشو گم کرده خروس ... وقتی عاشق مـیشی
تا مـی خوای عشقتو نشون بدی
قلبتو گم مـی کنی
مـی‌ری دست بگیری
تا صداش مـی کنی کـه دستشو بگیری
تو رو فریبنده یـا زرنگ صدا مـی کنن
مـی‌ری به منظور مثلا عشقت سیب بخری
چون با سیبی بر مـی گردی
عشقتو دیگه نمـی بینی
و اونو پاره پاره تبدیل بـه یـه یـادگاری مـی کنی
زمونـه طوری شده
خروس هم وقتشو گم کرده
خروس وقتی غروب خورشیدو مـی بینـه، مـی خونـه
مورچه‌ها از شیرهای خشک آب
بیرون مـی‌آن
موش‌ها دیگه از سیم برق نمـی ترسن
چرا ؟!؟ سیم‌های مرده برق براشون شده یـه راه بی دردسر
عاشق شدن، دیونگیـه
اما دل شکوندن، یـه هنر
از خونت بیرون مـی ری
جایی کـه پر از تنفسه البته از جنس رایگان
اما هنگام دمش
واسه بازدمش نگرانی
نگران چی ؟!؟
بایدها و نبایدها
اما
اگه تو نبودی
اگه رویـای من با تو گرم نبود
اگه منو باور نبود، تووجوونی
انتظار تو نبود
من بـه کفه خیـابونا ‌نمـی افتادم
مثله بمبی کـه فقط اسمش بمبه
و
به هدف نخورم
امـیدوارم همتون شاد و پیروز و صد البته درگیر حتما ها و نبایدها زندگی، نباشید .
دوستون دارم
علیرضا رحمانی 🍂

Read more

Media Removed

این متن کپی نشود! #خواب_گل_سرخ #قسمت83 #چیستایثربی گوشی ام زنگ زد،گوشی رابرداشتم،کسی نفس نفس مـیزد، ولی حرف نمـیزد!مـینا داشت کفشـهای اسکیتش رامـیپوشید.گفت:منم باهات مـیام.گفتم:مـیناجون تو سرعتت نصف منـه!گفت:من زودتر ازتو اسکیت یـادگرفتم.گفتم:باشـه سرعتت نصفه منـه عزیزم،وقت منو مـیگیری!من ... این متن کپی نشود!
#خواب_گل_سرخ #قسمت83 #چیستایثربی
گوشی ام زنگ زد،گوشی رابرداشتم،کسی نفس نفس مـیزد، ولی حرف نمـیزد!مـینا داشت کفشـهای اسکیتش رامـیپوشید.گفت:منم باهات مـیام.گفتم:مـیناجون تو سرعتت نصف منـه!گفت:من زودتر ازتو اسکیت یـادگرفتم.گفتم:باشـه سرعتت نصفه منـه عزیزم،وقت منو مـیگیری!من الان عجله دارم،باید برم کارناوال پرس وجو..من حتما ببینم اونجا چه خبره!گفت:ببین اونا تنـهاپناهگاهشون کارناواله.گفتم:اوناکین؟!گفت:آدم خوبا،آدم بدا،معتادا،همشون.اونایی کـه این بچه هارو مـیفروشن.گفتم:بچه هارو مـیفروشن؟!یعنی چی؟گفت:من نمـیدونم،واقعا دراین موردا حتما ازفرشید سوال کنی،من خیلی کم ازکارناوال مـیدونم،خیلی کم اونجابودم! ولی مـیدونم اتفاقای خوبی اونجا نمـیفته، یعنی مـیخوای منو بااین غولتشن خونی،توبالکن تنـها بذاری؟!گفتم:اون بـه خونـه ماحمله کرده،تموم نشونـه ها هست،تو ازپشت بهش ضربه زدی،پس داشته منوخفه مـیکرده!ببین الان، خانواده ت،امن ترین جاست،برو پیش مادرت!خواهش مـیکنم پیش مریم یـاجایی کـه مادر منو نگه داشتن نرو،پیدات مـیکنن،باز اذیتت مـیکنن.تو رو هم مـیبرن کارناوال !برو پیش مادرت،اونجا امنـه.یـه تلفن غریبه،یـه خط ناشناس،نمـیدونم یـه جوری بـه اورژانس زنگ بزن،بگو کـه ما یـه بیماری،یـه روانی ،یـه مصدومـی اینجا داریم کـه به خونـه ما، حمله کرده و قصد کشتن فامـیلتو داشته، یـه زن تنـها.. وخب تو هم مجبور شدی ازپشت، بامجسمـه بزنی توسرش! واگه این کارو نمـیکردی یـه نفر توخانواده کشته مـیشد!حالا برید ببینید زنده ست یـامرده!خب ما کـه نمـیتونیم این غولتشنو،همـینجوری ولش کنیم،خون ازش بره،بعد باجنازه ش چیکار کنیم!مـیناگفت:بابا من قصاص مـیشم!منو دار مـیزنن!گفتم:اون سگ جونـه!
همـین الان بـه اورژانس زنگ بزن.تلفنی،جایی داری کـه شمارت نیفته؟بعدش از این خونـه برو،درو باز بذار و برو...اورژانس خودش مـیاد تو...گفت:قول مـیدی کـه هر خبری بشـه،هرخبری، اول بـه من بگی؟گفتم:مطمئن باش،فقط بذار تنـها برم.گفت:باشـه.تو تنـهایی همـیشـه تندتر!
رفتم...سر نمـیخوردم،نمـیلغزیدم،اسکیت سواری نمـیکردم.اسکیت؟! من زیر آب بودم.ماهی های مرده ی قرمز تمام عیدها درون ریـه های من بودند!حالا من درآسمان بودم،لاشخورها نوکم مـیزدند وتکه های گوشتم را مـیخوردند.من درجنگل بودم،تمام حیوانات وحشی جنگل،رم کرده بودند و دنبالم مـید!
من زیر خاک بودم،انگار داشتم مـیپوسیدم!خبری از جوانـه زدن نبود! من همـه جا بودم وهیچ جا نبودم! حتما مـیرفتم،باید خود را بـه کارناوال مـیرساندم.ی کـه در کارناوال رابه رویم بازکرد، لباس پاره وچهره ای کبودداشت.گفت:تاحالا کجا بودین؟!سه روزه صدای فریـاد، ناله و شکنجه،داره از زیر زمـین مـیاد...

Read more

Media Removed

#زهـــرمـــارى . مى گن فيل ها آخراى عمرشون رو تو تنـهايى سپرى مى كنن . يه بارِ ديگه هم برات مرور كرده بودم، كه اگر سَرجَم تمامِ دقيقه هاى زندونت رو حساب كنى اندازه ى موهاى سرت تنـهايى دارى از وقتى يادم مياد قُدُ يه دنده بودى اما حرف حرف خودت نبود يه جاهايى فرقِ لجبازى رو با منطق و بى منطق مى فهميدى . من ... #زهـــرمـــارى .
مى گن فيل ها آخراى عمرشون رو تو تنـهايى سپرى مى كنن
.
يه بارِ ديگه هم برات مرور كرده بودم، كه اگر سَرجَم تمامِ دقيقه هاى زندونت رو حساب كنى اندازه ى موهاى سرت تنـهايى دارى
از وقتى يادم مياد قُدُ يه دنده بودى اما حرف حرف خودت نبود
يه جاهايى فرقِ لجبازى رو با منطق و بى منطق مى فهميدى
.
من بودم و ديدم .
دیدم کـه بابا کتاباشو چه جوری ورق مـی زد کـه کاغذ ها دردشون نگیره !
دیدم کـه همـیشـه حواسش بـه لامپ توی انباری بود، کـه کم نور نشـه يا یـه شب ناغافل نسوزه و بابا چشماش روی کلمـه های کتاب خاموش نشـه ! .
ديدم كه وقتى سوار دوچرخه، داداش كوچيكه ات رو مى بُردى مدرسه، با همون چِندِرغازى كه تو شرط بندى بُرده بودى، دو که تا آلاسكا مى خريدى
ديدم كه واسه روپوش پاره شده ى ت مى خواستى نخ سوزنش باشى
ديدم كه چرك دستاى خسته ات، خجالت كشيدن از چرك اسكناساى اختلاص شده
ديدم كه دونـه دونـه موهاى سرت رو كَندى که تا از تنـهايى دربياى، اما تنـهاتر شدى
بودم و ديدم كه خيلى گذشتى
گذشتى که تا يه جايى ازت بگذرن
اما نگذشتن
چهار سالِ تموم مُردى اما زنده نشدى
چهار سالِ تموم تنـها موندى
فيل كه تن مى ده بـه تنـهايى، مى ميره
مى ميره.....
.
باقى حرفا بمونـه براى بعد..
.
پ.ن: دانلود اهنگ با عشقت جون میگیرم من ازفرشید شیخ فردا شب و پس فردا شب آخرين زهرمارى هارو سِرو مى كنيم
عكس: @mohsenkermaniphotography

Read more

Advertisement

Media Removed

من از عمق خاطرات ت اومدم من از عرصه های بی هدفت اومدم من با اینکه دنیـات سیـاهه ولی اَ پاکیـه قلبت اومدم من از زمـینم از آسمونت نـه از نگاه سرد مـهربونت من از عمق دلگیر شبهاتو از __ روزای سختت اومدم من یعنی مردِ پاییز و بارون چتر سیگار پیـاده داغون من یعنی یـه تخت پاره رو موج بلند حماقتامون من آینـه ... من از عمق خاطرات ت اومدم
من از عرصه های بی هدفت اومدم
من با اینکه دنیـات سیـاهه
ولی اَ پاکیـه قلبت اومدم
من از زمـینم از آسمونت
نـه از نگاه سرد مـهربونت
من از عمق دلگیر شبهاتو
از __ روزای سختت اومدم
من یعنی مردِ پاییز و بارون
چتر سیگار پیـاده داغون
من یعنی یـه تخت پاره
رو موج بلند حماقتامون
من آینـه ی رفتارتم
من حاصل افکارتم
من واسه اینکه تو خواستی هستم
همون کـه اشکاتو داد مـیزد
گیرم دیدی رو دنیـای خودم فریک زدم
رو این دنیـا با این آدمای گریم پرست
همـیشـه تو شعرام تو بودی بیشتر
آخه من اصلا دروغگوی خوبی نیستم
واسه همـین تو دلِ تو جای ما نبود
چون مـیخوندیم با طبع شاعرانمون
از یـه سری گرگای بی وطنو
مـیذایید کـه آدمارو بی معرفت کرد
نـه نمـیخوام روزه خون دردات بشم
بعد فحش بدی فقط تو دردات بـه من
من کوهم حاصل رسوب دریـام
پس نمـیگیرم هیچوقت وضو با اشکام
همـه جا با حرفام گله کردم ازت
ولی نشستی پا حرفام و گریـه کردی فقط
قول مـیدم نشنیدی حرف دلمو
فقط هی هميشـه گفتی باشـه ولم کن
He deals the cards as a meditation
And those he plays never suspect
He doesn’t play for the money he wins
He doesn’t play for the respec
I know that the spades are the swords of a soldier
I know that the clubs are weapons of war
I know that diamonds mean money for this art
But that’s not the shape of my heart

خسته شدم دیگه از بـه دل کشیدن
حتی گاهی از درد دل شنیدن
خسته شدم دیگه از آدمای دورم
از این احمقا کـه شکل عاقلای پُرن
تو یـاد دادی بهم اونکه سرباز مـیشـه
با جون و دل اَ پرواز مـیگه و
فهمـیدم اینجا هرکی فکر خودشـه
اونکه بیشتر قول مـیده کمتر راست مـیگه
فهمـیدم بـه همـه ی ثروت عالم
نمـی ارزه کـه باشـه تنـهایی آدم
من فهمـیدم منیّت من
یعنی خریت محض
پس سلامتی کریم بنزما
که نگفت بنز من، مـیگفت بنز ما
و ما یعنی حسادت تموم
یعنی همـه مـیریم و مـیمونـه رفاقتامون
ما یعنی یـه جهان یـه قانون
یعنی یـه دنیـای مـهربون آروم
ما یعنی یـه راه، یـه فانوس
یعنی نمـیپیچه بوی خون و باروت
ما یعنی رویـام رو زمـین
یعنی رنگ آبی رو بـه دنیـا بزنیم
من، یعنی درد مشترک
یعنی شاملو رو فریـاد بزنیم
ولی تو عاشقِ کارناوالی
به اصل موضوع هم کار نداری
که مـیخواد یـه عشق پُر صدا باشـه
یـا ختم حبیبو مرتضی باشـه
نـه واسمون فرقی هم نمـیکنـه
اشکامون بـه درد هم نمـیخوره
کلام آخر یعنی حرفام بی هدف
من یعنی تو یعنی ما رویـاست که تا ابد
I know that the spades are the swords of a soldier
I know that the clubs are weapons of war
I know that diamonds mean money for this art
But that’s not the shape of my heart

Read more

Media Removed

‌نوستالوژی زیبا بـه مناسبت باز شدن مدارس ... لذتی کـه توی خوابیدن با لباس مدرسه توی رختخواب بین ساعات ۷:۰۰ که تا ۷:۱۵ وجود داشت توی هیچ چیزی دیگه وجود نداشت و ندارد و نخواهد داشت ********************** همـیشـه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم که تا ببینم کدوم پاراگراف به منظور خوندن بـه من مـی فته ********************** ... ‌نوستالوژی زیبا بـه مناسبت باز شدن مدارس ... لذتی کـه توی
خوابیدن با لباس مدرسه توی رختخواب
بین ساعات ۷:۰۰ که تا ۷:۱۵ وجود داشت
توی هیچ چیزی دیگه وجود نداشت و ندارد و نخواهد داشت ********************** همـیشـه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم
تا ببینم کدوم پاراگراف به منظور خوندن بـه من مـی فته ********************** یـادش بخیر یکی از استرس های زمان مدرسه این بود که
زنگ ورزشمون چه روزیـه و چه ساعتی ؟!!
افتادن زنگ ورزش اونم دو زنگ آخر پنجشنبه
از انتصاب بـه عنوان مدیر کل شرکت مایکروسافت هم بالاتر بود ********************** من مدرسه کـه مـیرفتم همـیشـه سر کلاس بـه این فک مـیکردم که
اگه پنکه سقفی بیفته کله کیـا قطع مـیشـه ! ********************** وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم
الکی مداد رو بهانـه مـیکردیم بلند مـیشدیم مـیرفتیم
گوشـه کلاس دم سطل آشغال بتراشیم ********************** تو مدرسه آرزومون این بود کـه وقتی از دوستمون مـی پرسیم
درستون کجاست اونا یـه درس از ما عقب تر باشن ********************** یـادتون مـیاد
اوج احتراممون بـه یـه درس این بود کـه دفتر صد برگ واسش انتخاب مـی کردیم !!!!!!!!!!
یـادش بـه خیر......... یـادش بخیر زمزمـه های پدر و مادر درون غروب ۳۱ شـهریور
"غصه نداره کـه تا چشم بـه هم بزنی ۹ ماه تموم مـیشـه ... " ********************** شما یـادتون هست بزرگترین خلاف ما زمان مدرسه داشتن حل المسائل بود
از اختلاص هم جرمش بیشتر بود !
وقتی جوابا رو مـیخوندیم همـه جوابا مثل هم بود D: ********************** یـادش بخیر؛ درون به درون دنبال یکی مـیگشتیم کتابامونو جلد کنـه ! ********************** یکی از ترسناک ترین جملات دوران مدرسه :
یـه برگه از کیفتون بیـارید بیرون ! ********************** آخه من نمـیدونم شادی های راه مدرسه کـه مـیگن یعنی چی؟
والا ما کـه یـا کتک مـیخوردیم یـا کتک مـیزدیم
شادی مادی هم درون کار نبود فقط گریـه و لباس پاره
که البته بعداز اون هم مادر گرامـی از خجالتمون حسابی درمـیومدن D: ********************** یکی از جملاتی کـه در دوران مدرسه
از معلمـین و مدیر و معاونین محترم بـه کرات شنیده مـیشد این جمله بود :
"پرونده تون رو مـیزاریم زیر بغلتون"
خداییش کی دیده پرونده دانش آموزی را بزارن زیر بغلش ؟
مگه هندونس ؟! ********************** یـادش بخیر غربت کلاس جدید و غصه همکلاس نبودن با بچه های سال قبل ! ********************** دلم واسه اول دبستانم تنگ شده

که وقتی تنـها یـه گوشـه ی حیـاط مدرسه وایسادی
یـه نفر مـیاد و بهت مـیگه با من دوست مـیشی؟ ********************** یـادش بخیر، پشت

Read more

Advertisement

آفتاب آمد دلیل آفتاب اونایی کـه راجع بـه #پست_قبل سوال داشتن؛ اینو مـیگفتم! این نوع رفتار رو درون لباس دین! ️ما بعنوان‌ یـه انسان و شـهروند عادی و معمولی حتما توی انتخاب رفتارهامون بهترین رو انتخاب کنیم! رفتاری درون شأن #انسانیت ! حالا اگر بواسطه ی موقعیت؛ منصب یـا حتی تیپ و لباس و ظاهر؛ شخصی رو منتسب ... آفتاب آمد دلیل آفتاب
اونایی کـه راجع بـه #پست_قبل سوال داشتن؛
اینو مـیگفتم!
این نوع رفتار رو درون لباس دین!
▪️ما بعنوان‌ یـه انسان و شـهروند عادی و معمولی حتما توی انتخاب رفتارهامون بهترین رو انتخاب کنیم!
رفتاری درون شأن #انسانیت !
حالا اگر بواسطه ی موقعیت؛ منصب یـا حتی تیپ و لباس و ظاهر؛ شخصی رو منتسب بـه #دین مـیکنند؛ طبیعتاً یـه بار و مسئولیت مضاعف روی دوش اون‌ شخصه!
و حتما رفتارش متناسب با #اصل_دین باشـه کـه همانا #اخلاقه‌ !
وگرنـه نمـیتونیم از مردم انتظار داشته باشیم کـه این رفتار رو بپای دین ننویسند!
▪️طبیعیست درون جامعه ای کـه شاهد همچین رفتارهایی باشیم
و تازه بجای #تنبیـه ،عده ای باشند کـه این رفتار رو #تشویق هم ند؛ جدایی مردم از دین و شکاف بین مردم، اونم توی جامعه ای کـه #مذهب توی تاروپود اجتماع؛ سیـاست و حکومت اون تنیده، اجتناب ناپذیره!
و یکی‌از مـیوه های تلخ این درخت مـیتونـه این باشـه کـه کم‌کم‌ مردم؛ نـه تنـها دین و نمادهای اونو بعنوان افتخار بـه نمایش نگذارن؛
بلکه بسمت پنـهون ‌ اون هم‌ مـیرن!
نمادهایی مثل #نماز ، مثل #حجاب !
▪️تمثیل و‌ ‌استعاره ی تلخ پنـهان درون لحظه ی پاره بنر؛ خود گویـای این است:
از بین بردن و ‌تکه‌پاره ارزشـها بـه نیت حفظ اونـها!
▪️این شخص بـه آنچه درون این فیلم ضربه زد؛ تصویر امام خمـینی بود...
.
پ‌ن:
🔸آیـا شما این نوع اعتراض را مـیپسندید؟
🔸این قبیل اعتراضات چه فایده ای مـیتونـه داشته باشـه؟
🔸بنظر شما چند درصد از مردمـیکه چه بصورت زنده و چه درون فضای مجازی شاهد این رفتار بودند اونو تحسین د؟
🔸ضرر اون برنامـه موسیقایی به منظور ارزشـها و آرمانـها بیشتر بود یـا ضرر این ویدئو؟!

Read more

Media Removed

#خلایق_به_چه_لایق . که تا نخوایم بینیم و گوش بدیم... و تا حافظه سیـاسی مون برابر حافظه تاریخی یـه گنجیشک باشـه، روشنگری و تذکر و هشدار و نصیحت و سرزنش بیـهودست!! پنج سال گلوی خودمو پاره کردم و با ذکر سند و دلیل راجع بـه مشکلات حقوقی، امنیتی، سیـاسی مذاکره با آمریکا گفتم و هزار جور انگ و برچسب خوردم وی گوش ... #خلایق_به_چه_لایق
.
تا نخوایم بینیم و گوش بدیم... و تا حافظه سیـاسی مون برابر حافظه تاریخی یـه گنجیشک باشـه، روشنگری و تذکر و هشدار و نصیحت و سرزنش بیـهودست!! پنج سال گلوی خودمو پاره کردم و با ذکر سند و دلیل راجع بـه مشکلات حقوقی، امنیتی، سیـاسی مذاکره با آمریکا گفتم و هزار جور انگ و برچسب خوردم وی گوش نکرد!!
.
امروزم کـه بعد از پنج سال دوباره دارم مـینویسم، ۹۵% درصد مخاطبا نـه مـیخونن و نـه مـهم مـیدونن کـه ۷۰% سرمایـه زندگیشون بعد از مذاکره با امریکا و تعطیلی صنایع هسته ای و نجومـی و عمرانی کشور... درون عرض دو ماه دود شد و رفت هوا بدون اینکه چیزی بدست آورده باشیم!! دلار شده ۶۳۰۰، سکه دو مـیلیون و صد... بعد مـهمترین دغدغه مردم ما، تو جنگ روانی مسخره... تلگرامـه!!!
.
.
.
.
.
🔴 مـیدونین چرا؟! چون یـاد نگرفتیم درست فکر کنیم و بشناسیم و بفهمـیم و بعد تصمـیم بگیریم!! که تا یکی اومد و ژست شعور و لبخند گرفت، بدون نگاه بـه سوابق علمـی و اه عملیش، مـیگیم تو خوبی و گور بابای بقیـه!! بعدشم کـه طبق برنامـه اول پایـه های ولایت و عصمتو زد، بعد علوم انسانی اسلامـی رو زد، بعد صنعتو خوابوند، بعد اقتصادو وابسته کرد، بعد کارخونـه هارو تعطیل کرد، بعد سود بانکارو افزایش داد، بعد اشرافیت و حقوقای نجومـی حزبشو نـهادینـه کرد، بعد حیثیت ایدئولوژی انقلاب اسلامـی رو با مذاکره و تعهد و نظارت مستقیم دشمن زد، بعدم پله پله نظام آموزشی و اقتصادی رو تو ۲۰۳۰ و اف ای تی اف غربی، تحت سکولاریزم و اشراف اطلاعاتی دشمن دراورد... رکودم آورد سر سفره ها و فرهنگم داد دست ها... تهشم بـه ریش همـه خندید و گفت: من هیچ وعده ای ندادم مگر اینکه بیش از اون عمل کردم!!
.
.
.
.
.
حالا سلبریتیـا و روشعفکرا و ملتقطا مـیان دونـه دونـه مـی نویسن ما پشیمونیم کـه به تو رای دادیم! تو کـه بدتر از قبلیـه بودی... باز اون یـه یـارانـه ای مـیداد! یـه مسکن مـهری مـیساخت... یـه اورانیومـی غنی مـیکرد! یـه ای هوا مـیکرد! یـه وام اشتغالی مـیداد! یـه اقتداری با غرب نشون مـیداد! تو کـه هر چی بدان دارن با هم داری گلم! حالام جای اینکه تقصیر انتخاب اشتباهمونو بپذیریم، مـی چسبونیمش بـه اصل حکومت و هویت انقلاب اسلامـی!! اسمش روشـه... چرا امانت حکومتی کـه داریمو با انتخاب تو وی کی پدیـا از راه انقلاب و اسلام جدا کردیم!؟!
.
انگار حکومت از فضا اومده و ربطی بـه ما و انتخاب ما و مطالباتمون نداشته!! اصن برا چی دارم مـی نویسم؟! شما برو تو نصب کن بلکه گیزمـیزتو از دست ندی و آرتیستای سیکلمـی و لیسانسه ی عشق توجه، بهت راه و رسم زندگی نشون بدن!! بخند حسن جان، بخند بـه خریت ما…
.
#محمد_جلیلی
.

Read more

Media Removed

This girl was my kindergarten friend! It’s a small world after all ️ ———————————— . بـه هانا مـیگفتم... “م! دوستیـای مـهدکودک رو جدی بگیر! یـه موقع دیدی ۲۶ سال بعد، اصن یـه سر دیگه ی دنیـا، یکی از دوستای مـهدکودکت پیغام مـیده: هفته ی بعد دارم مـیام پیشت!” که تا همـینجاش کـه رسیدم گفت: کی مثلا؟ گفتم فیتسی! ... This girl was my kindergarten friend! It’s a small world after all 😉❤️
————————————
.

به هانا مـیگفتم... “م! دوستیـای مـهدکودک رو جدی بگیر! یـه موقع دیدی ۲۶ سال بعد، اصن یـه سر دیگه ی دنیـا، یکی از دوستای مـهدکودکت پیغام مـیده: هفته ی بعد دارم مـیام پیشت!” که تا همـینجاش کـه رسیدم گفت: کی مثلا؟ گفتم فیتسی! گفت نمـیخوام پیغام بده. گفتم خوب شاید امـیلین. گفت نـه! گفتم چارلی؟ گفت هیچکدوم نمـیخوام پیغام بدن. مـیشـه دیگه نرم مـهدکودک؟
.
آخ ازین جوونا... کی بـه تجارب ما پیرن پاره کرده ها برسن؟ 😂
.

من و سومـیتا دوستای مـهدکودک بودیم 😆 باورتون مـیشـه؟
البته امشب سومـیتا یـادآوری کرد بعدش یـه هفت سالی هم تو راهنمایی و دبیرستان درست کنار دست هم نشستیم 💕😉 مرسی کـه هستی سومـیتا ❤️

Read more

Media Removed

. . سلام😀روزتون بخیر وشادیدلم براتون یک ذره شده بود بعد از یک تاخیر طولانی مدت برگشتم ...متاسفانـه بخاطر پاره ای از مشکلات پست گزاشتن ها بـه تاخیر مـیفته ... خیلی ممنون از دوستانی کـه منتظر موندن .. خب...اگر سریـال پاستا رو دیده باشین مطمئنا دلتون پاستا خواسته😎به همـین دلیل امروز دستور پخت ... .
.
سلام😀روزتون بخیر وشادی🌹دلم براتون یک ذره شده بود😔💔 بعد از یک تاخیر طولانی مدت برگشتم 😄...متاسفانـه بخاطر پاره ای از مشکلات پست گزاشتن ها بـه تاخیر مـیفته ... خیلی ممنون از دوستانی کـه منتظر موندن .. ❤
خب...اگر سریـال پاستا رو دیده باشین مطمئنا دلتون پاستا خواسته😎😉به همـین دلیل امروز دستور پخت یک پاستای خوشمزه کـه در رستوران های کره رایج هست و زیـاد سرو مـیشـه رو براتون اوردم😊 عغذا درون پست قبلی . این عمراحل تهیـه هست کـه برای آسون تر شدن کار شما گزاشتم☺ امـیدوارم خوشتون بیـاد .🍝
🔴مواد لازم :
• اسپاگتی 212 گرم
. •1/2 قاشق چایخوری و 1 قاشق سوپ خوری روغن زیتون
. •گوشت پهلو یـا (به صورت باریکه مطابق شکل)
•یک فنجان بروکلی
•1/2 فنجان پیـاز
•1/2 فنجان قارچ
. • 2 حبه سیر .
🔴 مواد لازم به منظور تهیـه ی سس :
• یک فنجان خامـه سنگین •یک فنجان شیر
• 2 قاشق سوپ خوری پنیر پارمزان
• نمک • فلفل سیـاه
• یک زده ی تخم مرغ
. 🔵 طرز تهیـه :
1.🔘 5 فنجان آب را درون ماهیتابه ای ریخته و به جوش آورید . گوشت را بـه 4 ت 6 قطعه برش دهید .قارچ ،پیـاز و کلم بروکلی را مطابق شکل برش دهید . سیر را نیز ریز کنید .
.
2.🔘 2 قاشق سوپ خوری کره را درون تابه داغ کنید و سپس گوشت های قطعه قطعه شده را بـه همراه سیر یـه آن بیـافزایید.
روی شعله ی متوسط  بگزارید به منظور حدود 2 دقیقه سرخ شوند .
.
3.🔘 پیـاز و کلم بروکلی و قارچ ها را اضافه کرده ،سپس به منظور 2 دقیقه ی دیگر آن ها را سرخ کنید.  درضمن سرخ شدن مواد داخل تابه ،  تمام مواد سس را درون کاسه ای با یکدیگر مخلوط کنید : 1 فنجان خامـه ، 1 فنجان شیر ، 2 قاشق سوپ خوری پنیر پارمزان، مقداری نمک و فلفل و همچین زرده ی تخم مرغ .
.
4.🔘 اسپاگتی را داخل ش بریزید . از قبل نیز بـه آب 1/2 قاشق چایخوری نمک و 1 قاشق سوپ خوری روغن زیتون اضافه کرده باشید (برای طعم بهتر)
بگزارید اسپاگتی روی شعله متوسط به منظور حدود 2 دقیقه جوش بخورد .

5.🔘 بعد از 2 دقیقه مواد سس را داخل تابه ای کـه گوشت را درون آن سرخ مـیکردیم ریخته و همـه ی مواد را بـه مدت 8 دقیقه روی شعله ی متوسط مـیپزیم که تا زمانی سس غلیظ شود . گهگاه نیز مواد را هم بزنید.
6.🔘 اسپاگتی و سس حتما پخته شده باشند . اسپاگتی را آبکش کرده و سپس بـه مواد سس اضافه کنید .
7.🔘 بازهم مواد مخلوط شده را بـه مدت 2 دقیقه  روی شعله زیـاد بپزید سپس گاز را خاموش کنید . درون این مرحله مـیتوانید درون صورت تمایل پنیر پارمزان یـا نمک را مطابق سلیقه و ذایقه ی خود بـه مواد اضافه کنید .
8.🔘 غذا را درون ظرف جدایی سرو کرده و از آن لذت ببرید 😊😋
.
.

Read more

Advertisement

Media Removed

سلام بـه دوستای خوب و مـهربونم. خوبید؟ خوشید؟ الهی الهی کـه خوب و خوش و تندرست باشید. نماز روزه هاتون قبول دوستان. خدا قوت خوب . دلمـه کـه مـیخورید؟؟ بعد برگ ها رو بشورید. بزارید توی قابلمـه ش و نمک ( بسته بـه تازگی و بزرگ کوچک بودن برگ زمانش فرق مـیکنـه) برگ ها رو دربیـارید و بزارید توی سبد که تا آب اضافیشون ... سلام بـه دوستای خوب و مـهربونم. خوبید؟ خوشید؟ الهی الهی کـه خوب و خوش و تندرست باشید.
نماز روزه هاتون قبول دوستان. خدا قوت

خوب . دلمـه کـه مـیخورید؟؟
پس برگ ها رو بشورید.
بزارید توی قابلمـه ش و نمک ( بسته بـه تازگی و بزرگ کوچک بودن برگ زمانش فرق مـیکنـه)
برگ ها رو دربیـارید و بزارید توی سبد که تا آب اضافیشون بره.
پیـاز رو تفت بدید.
گوشت چرخ کرده رو اضافه کنید (300 گرم) و بعدش نمک ادویـه.
لپه رو نیم پز کنید.(1/2لیوان)
برنج رو نیم پز کنید.(1لیوان)
کشمش رو پاک و خوب بشورید(1/3لیوان)
سبزی دلمـه رو بشورید و خرد کنید.
حالا همـه رو توی یـه ظرف قاطی کنید. نمک بزنید.
چند قاشق رب انار بریزید.اگه دوست دارید چند قاشق هم شکر.
حالا از موادبرگ بزارید و برگ رو بپیچید.
برگ های ضخیم و پاره رو ته ظرف بچینید و دلمـه های پیچیده شده رو روی برگ ها بچینید.
توی یـه کاسه کمـی نمک.شکر.آب لیمو و رب انار و روغن رو قاطی کنید و بریزید روی دلمـه ها.
آب روی دلمـه رو بگیره.
یـه ظرفی بشقابی چیزی بزارید روی دلمـه ها کـه موقع جوشیدن تکون نخورن و از هم جدا نشن و همچی محکم بشینن سرجاشون قلشون رو بخورن.
دو الی یـه ساعت بعد دلمـه آماده است
راستی اگه داشتید یـه چندتایی آلوچه سبز هم بریرید رو دلمـه ها باهم بپزن

Read more

. عاقا من یکی تو کار اینا موندم !!! 🧐🤭🤭 . نمـیدونم دم خروس شونو باور کنم یـا قسم حرضت عباسی شونو !!! 🤨 واللا بخدا !! 🤔🤔🤔🤔 . از یکطرف هی مسلسل وار کلیپ مـیدن بیرون کـه ؛ ایـهاالناس ! پاشین بیـایین ، آتیش زدیم بـه مال مون ! بدو بدو خونـه دار !! زنبیلو وردار و بیـار !!! از مـیخ و‌‌ پونز و کلمن و کفگیر و خاک انداز بهمون ... .
عاقا من یکی تو کار اینا موندم !!! 🧐🤭🤭
.
نمـیدونم دم خروس شونو باور کنم یـا قسم حرضت عباسی شونو !!! 😏🤨 واللا بخدا !! 😠🤔🤔🤔🤔
.
از یکطرف هی مسلسل وار کلیپ مـیدن بیرون کـه ؛ ایـهاالناس ! پاشین بیـایین ، آتیش زدیم بـه مال مون ! بدو بدو خونـه دار !! زنبیلو وردار و بیـار !!! 😁 از مـیخ و‌‌ پونز و کلمن و کفگیر و خاک انداز بهمون مـیندازن !!! 😁😁 از یـه طرف دلشون بحال مون مـی سوزه و واسمون از این آت و آشغالا و چسبا و خورده کاغذ و دمپایی پاره بازیـافتی یـادمون مـیدن !!! 🤔😠😂
.
سمت و سو و جهت و ایده ئولوژی تونو مشخص کنین که تا تکلیف مونو بدونیم . واللا !! 🤔😠شما طرف کی ای ؟؟!! 😏😂
.
.
هیچی دیگه !! حالا کـه کابینت هامون که تا خرخره پره و دراشو نمـیشـه باز کنی کـه مبادا آت و آشغالا پِرپِر نریزن بیرون ، اینا دلشون سوخته و یـادشون افتاده کـه به جای قالب مـیشـه اینطوری هم کرد !!! 😂😂
.
.
الهی آتیش بجون تون بیفته ، آخه من با شونصدتا قالب قبلیـا چه کنم ؟! خوب ، مگه مرده بودی زودتر بگی ؟؟!!!! 😁😂😂
.
.
Cr.to:@diy.learning
#لوازم_آشپزخانـه_سفره_خونـه #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

. حال روحیم بخاطر ِ پسرداییم خوب نیست با این وجود از دیشب تاحالا و به خصوص امروز یـه چیزایی تو فضای مجازی دیدم کـه اصلآ نمـیتونم سکوت کنم 😑 تو این مملکت یـه سری افراد داریم کـه در عین طلبکاری سرشون رو هم زیر برف و فقط یـه سری حرفا رو مـیشنون و کاری بـه جز انگ زدن ندارن! برمـیگردم بـه سه چهار سال پیش تو همـین اینستا، ... .
حال روحیم بخاطر ِ پسرداییم خوب نیست با این وجود از دیشب تاحالا و به خصوص امروز یـه چیزایی تو فضای مجازی دیدم کـه اصلآ نمـیتونم سکوت کنم 😑
تو این مملکت یـه سری افراد داریم کـه در عین طلبکاری سرشون رو هم زیر برف و فقط یـه سری حرفا رو مـیشنون و کاری بـه جز انگ زدن ندارن!
برمـیگردم بـه سه چهار سال پیش تو همـین اینستا، و بعد از توافق برجامِ بی فرجام!
شبی کـه توافق برجام امضا شد پستش هم تو پست‌های قدیمـیم هست کـه ماه رمضون بود و ما داشتیم مثل هرشب مـیرفتیم مراسم کهف شـهدا کـه خوردیم بـه ترافیک وحشتناک چمران بـه خاطر و شادی مردم از امضای #برجام اونشب من یـه ویدئو از شلوغی گذاشتم و نوشتم وقتی از مفادِ چیزی خبر ندارید شادی به منظور چیـه دقیقآ؟؟ تو همون پست کلی فحش خوردم کـه شما کاسب تحریمـید و نمـیتونید شادی مردم رو ببینید و هزارتا چرت و پرت دیگه 😑😑 شاید صحیح‌ترین تعبیر حرف #یغما_گلرویی بود کـه نوشت چرا علوود نشده رو لایک مـیکنید؟؟؟ ولی یـه سریـا اون موقع گفتن امضای کری تضمـینـه خیـالتون راحت! آقای روحانی هم گفتن با چه آب و صابونی روتون رو بشوریم کاسبان تحریم؟؟ درون عرض چند هفته دستاورد این همـه دانشمند رو کـه به جون خریده بودن نابود و نشستن منتظر امریکا!!
گذشت و گذشت رهبری کلی سخنرانی کـه احتیـاط کنید من بـه مذاکره با امریکا خوشبین نیستم و کلی صحبت دیگه ولی آقایون گفتن برجام را خدا آورد و قسم جلاله خوردن و از خودشون با کلی سکه تقدیر و... دوباره گذشت که تا ترامپ اومد سرکار و از اون اول گفت برجام رو پاره مـیکنم ولی آقایون همچنان برجام رو چماق کرده بودن تو سر همـه!! که تا بالاخره دیشب تمام حرفایی کـه تو این مدت رهبری گفته بودن درست از آب دراومد و ما موندیم با تحریم‌هایی کـه دوباره داره برمـیگرده و صنعت هسته‌ای کـه دیگه نداریم کـه حتی سرش مذاکره کنیم و هیچی و هیچی و هیچی اونوقت یـه سری افراد پررووو اومدن دست گلی کـه خودشون با رئیس‌جمـهور محبوبشون بـه آب رو گردن رهبری مـیندازن!! البته کـه تاریخ همـیشـه درحال تکراره و از این اتفاقات تو صدر اسلام کم نیوفتاده ولی وقاحت بعضی افراد مثال زدنیـه!!
از حرفا و انگ‌های پارسال موقع انتخاباتِ بعضی افراد و قیمت دلار و سکه و بقیـه چیزا هم مـیگذرم فقط اینو مـیگم کـه صد رحمت بـه خاتمـی کـه فقط تعلیق و پلمپ کرد ولی روحانی همـه چیز رو نابود کرد همـه چیز و هیچ راه برگشتی نذاشت!! ولی ما الان بـه اون انگی کـه بهمون مـیزدین و اون برچسب #دلواپس افتخار مـیکنیم چون همون چند سال پیشم مـیدونستیم #آمریکا_قابل_اعتماد_نیست و اروپا هم امریکا رو ول نمـیکنـه بیـاد بچسبه بـه ما خودمون رو گول نزنیم 😑😑

Read more

Advertisement

Media Removed

مست کـه مـی‌کنم مـهربان تر مـیشوم ، انگاری کـه نـه هیچ چیزی شده ، انگاری کـه که هیچ بدی نبوده اصلا . یک زمان هایی به منظور همـین مـیخوردم ، مـیخوردم کـه یـاد برود زمـین چه جای ، مزخرف ، عن و به گایی‌ای هست .  یـادم برود کـه یکی‌ از همـین شب‌ها بود کـه مرا جا گذاشتی و رفتی‌ با آن جعلق کـه یقه پیرهن باز بود و در مـهمانی‌ها کالج ... مست کـه مـی‌کنم مـهربان تر مـیشوم ، انگاری کـه نـه هیچ چیزی شده ، انگاری کـه که هیچ بدی نبوده اصلا . یک زمان هایی به منظور همـین مـیخوردم ، مـیخوردم کـه یـاد برود زمـین چه جای ، مزخرف ، عن و به گایی‌ای هست . 
یـادم برود کـه یکی‌ از همـین شب‌ها بود کـه مرا جا گذاشتی و رفتی‌ با آن جعلق کـه یقه پیرهن باز بود و در مـهمانی‌ها کالج بـه پا مـیکرد ، خنده‌های تخمـی مـیکرد و از سفرش رو دریـا تعریف مـیکرد . 
خب همچین حق هم داشتی بـه هر حال ، من چی‌ داشتم ؟ هچ ! یـه کله پر از حرف ، یک زبان دراز ، دریغ از یک پراید اما . سخت هم بود دیگر ، تفریحاتم جای جزایر فلان خانـه کیـا بود و مثلا ویلای فلانی . 
فرانسه را ول کنی‌ بیـای بومـهن اونم با آژانس ؟ خلی مگر . .
.
.
.
.
پ.نون : عو کپشن بیربط .
پ.نون دوم :خودمو دارم پاره مـیکنم کـه تکست ندم ! عجب تابستان گهی .

Read more

Media Removed

#رفیقتوتگ_کن . یجایی از زندگی هست کـه فقط یـه رفیق مـیتونـه کنارِ آدم بمونـه ، همونجایی کـه بداخلاقی و پرخاشگری همرو ازت دور مـیکنـه و بی حوصلگی مـهمونِ ذهنِ پر آشوبت مـیشـه ، همونجایی کـه خودتم از خودت خسته مـیشی و با ترس بهش مـیگی اگه توأم از پیشم بری من دیگه تمومم با خنده بغلت مـیکنـه و بهت اطمـینان مـیده ... #رفیقتوتگ_کن🌹❤😍📷💑😍😊🙏 .
یجایی از زندگی هست کـه فقط یـه رفیق مـیتونـه کنارِ آدم بمونـه ، همونجایی کـه بداخلاقی و پرخاشگری همرو ازت دور مـیکنـه و بی حوصلگی مـهمونِ ذهنِ پر آشوبت مـیشـه ، همونجایی کـه خودتم از خودت خسته مـیشی و با ترس بهش مـیگی اگه توأم از پیشم بری من دیگه تمومم با خنده بغلت مـیکنـه و بهت اطمـینان مـیده کـه هست ، همونجایی کـه با بی مـیلی داری بـه حرفِایی کـه ازشون دلِ خوشی نداری گوش مـیدی دستتو مـیکشـه و به یـه بهونـه ای مـیبرتت کـه ازشون دور باشی و وقتی بهش مـیگی مرسی کـه نجاتم دادی لبخند مـیزنـه و مـیگه خنگِ خودمـی تو...
آره فقط یـه رفیقِ کـه مـیتونـه بفهمـه چند وقته حالِت عوض شده و ازت بپرسه چرا و با اینکه پراکنده و پاره پوره براش توضیح مـیدی بگه همچین حسی رو تجربه کرده و دلتو اونقدرررر گرم کنـه کـه حس کنی خورشیدو کنار خودت داری...
فقط یـه رفیقِ کـه مـیگه چون درکت مـیکنم هرچقد دوس داری غٌر بزن ، کله پوک باش ، گریـه کن و نترس من کنارت هستم ...
یـه رفیقِ کـه با دیدن مِنوی گرونِ فلان رستوران مـیتونی بهش چشم غٌره بری و بگی پول ندارم و دوتایی کلی بخندید ...
یـا اون روزایی کـه حالت خوش نیست و نمـیتونی جوابِی رو بدی فقط یـه رفیق مـیتونـه پٌشتت وایسته و جلوی دیگران ازت دفاع کنـه...
این رفیق مثِ کف دست مـیشناستت ، مـیدونـه شبا که تا کِی بیداری ، روزا که تا کِی خواب..
مـیدونـه رژِ لبایِ روشن دوس نداری و فلان کِرِم بـه پوستت نمـیسازه ، تو جمع باهات رمزی حرف مـیزنـه و یـهو دوتایی مـیزنید زیر خنده...
مـیذاره تیکه ی بزرگ ساندویچ مالِ تو باشـه، برات گلِ سر مـیخره ، صدات مـیکنـه ، مـیدونـه از غذاها مثلا ماکارونی رو بیشتر از همـه چی دوس داری ، بـه فلان خواستگارت چرا جواب منفی دادی و تارِ مویِ سفیدِ جلویِ موهات نشونـه ی کدوم غمته..
من مـیگم این حق تموم آدماس کـه یـه رفیقِ خوب داشته باشن ،
یکی کـه بتونن کنارش خودشون باشن ،
اونایی کـه ندارن حتما حقشونو از دنیـا بگیرن ...
تو حق منی رفیق ، مـیدونی؟! ....
حقِ منی!!
.
🔗 #بهترين_دوستتون_روزيراين_پست_تگ_كنين !!!
.
.
🆔@mikilove351 📷
.
.
.
#دوستاتونو_تگ_کنید_تا_با_پیج_خودتون_آشنا_بشن❤😊😍🙏

Read more

Media Removed

حالا کـه با این همـه درازی تاریخ، بشریت هر مسلک و مذهبی رو انگشت کرده و به ساز هر پیغمبر و فیلسوفی قر داده، شاید منصفانـه ترین ایده این باشـه کـه موی اندیشـه ت رو نباید بـه تار خایـه هیچ مکتبی گره بزنی. اینکه اون قدر متعصب باشی کـه همـه حقیقت رو تو قبضه یـه آیین بدونی از بی کفایتیـه! و اینکه بـه یک نحله ... حالا کـه با این همـه درازی تاریخ، بشریت هر مسلک و مذهبی رو انگشت کرده و به ساز هر پیغمبر و فیلسوفی قر داده، شاید منصفانـه ترین ایده این باشـه کـه موی اندیشـه ت رو نباید بـه تار خایـه هیچ مکتبی گره بزنی.
اینکه اون قدر متعصب باشی کـه همـه حقیقت رو تو قبضه یـه آیین بدونی از بی کفایتیـه! و اینکه بـه یک نحله یکسر بشاشی هم از بی لیـاقتیـه!
در این مـیون پاره ای هم هستن کـه به لباس نمایندگی یک مشرب درون مـیان! مثلا روحانی یـا کشیش مـیشن یـا بـه پیروی از مشرب برهما از پا مـیکنن! و در عین حال سخن از آزاد اندیشی و تفکر مختار بـه مـیون مـیارن!
در حالی کـه با همون لباس یـا بی لباسی درون واقع پیشاپیش دارن اعلان مـی کنن کـه حقیقت و سعادت همـه درون ید با کفایت علی الاطلاق ماست!
و همـین داعیـه کـه حقیقت مثل موم تو چنگ ما یـا آیین ماست، نشون از چنته خالی ما داره! این تظاهر پارادوکسیکال یـادآور این بیت از مولویـه که:
پس مثال تو چو آن حلقه زنی است
کز درونش خواجه گوید خواجه نیست

Read more

Advertisement

یـه شعر طنز از دوست عزیزم صابر قدیمـی @saberghadimii امـیدوارم لذت ببرید . این روزا مغز و زبون گرون شده چن شبه و رون گرون شده ازی کـه مالشو آتیش مـی زد که تا حاجی ارزونیمون گرون شده جونمون ارزون و نون گرون شده با انرژی مضاعف اومدیم تو صف جنس مزخرف اومدیم ماکه از صفیم و تو صف اومدیم- پیرمون ... یـه شعر طنز از دوست عزیزم صابر قدیمـی @saberghadimii
امـیدوارم لذت ببرید .
این روزا مغز و زبون گرون شده
چن شبه و رون گرون شده
ازی کـه مالشو آتیش مـی زد
تا حاجی ارزونیمون گرون شده
جونمون ارزون و نون گرون شده

با انرژی مضاعف اومدیم
تو صف جنس مزخرف اومدیم
ماکه از صفیم و تو صف اومدیم-
پیرمون دراومده،جوون شده
جونمون ارزون و نون گرون شده

دنیـا جنگله، بی چارت مـی کنن
پاره کن، وگرنـه پارت مـی کنن
بمـیری مـیان زیـارت مـی کنن
دل گرگا به منظور ما خون شده
جونمون ارزون و نون گرون شده

هی مـی گن بزک نمـیر، بهار مـیاد
داره از چین واسه ما خیـار مـیاد
به تن درختامون فشار مـیاد
تبر تو باغچه ، باغبون شده
جونمون ارزون و نون گرون شده

عرق سردی کـه از سر اومده-
پولی کـه از این ور اون ور اومده-
نفت از سفره ی ما دراومده-
خرج جیب از ما بهترون شده
جونمون ارزون و نون گرون شده

دلشون بارون مـی خواست و رله شد
خواستن و حتی از این فاصله شد
ابر توی آسمون حامله شد
هرچی خواستن ، مـی بینی همون شده
جونمون ارزون و نون گرون شده

#صابر_قدیمـی

من هر روز پیـام هایی از جانب بعضی از دوستان مـیگیرم کـه از بنده مـیخوان شعر شاد بنویسم و یـا استوری های شاد براشون انتخاب کنم.
دوستان جان سروران من ! من نوشتن شعر طنز رو بلد نیستم و اگر بلد باشم باز هم موقع نوشتن اون شعر طنز اشکم سرازیر خواهد شد ، درست مثل این ویدئو کـه وسط لابهخنده ی مردم بغض یقه م رو گرفته و رها نمـیکنـه.. #رویـا_ابراهیمـی
#مـهران_مدیری
#طنز
#دلار

Read more

Media Removed

... عینک آفتابی ای کـه تو بهم داده بودی، آخرین یـادگاری ت بود کـه گم شد، الان انگار سبکم.... انگار هیچ چیزی نیست کـه دیگه هی منو یـاد تو بندازه... وقتی کتابی رو کـه بهم هدیـه داده بودی، هدیـه کـه نـه، چون یـادمـه دادی بخونم و بعدش گفتی مال خودت، چون یـه تازه ش رو به منظور خودت خریده بودی، مـهم نیست ، بـه هر حال من یـه کتابی ... ... عینک آفتابی ای کـه تو بهم داده بودی، آخرین یـادگاری ت بود کـه گم شد، الان انگار سبکم....
انگار هیچ چیزی نیست کـه دیگه هی منو یـاد تو بندازه...
وقتی کتابی رو کـه بهم هدیـه داده بودی، هدیـه کـه نـه، چون یـادمـه دادی بخونم و بعدش گفتی مال خودت، چون یـه تازه ش رو به منظور خودت خریده بودی، مـهم نیست ، بـه هر حال من یـه کتابی داشتم کـه از طرف تو بهم رسیده بود و مجبور شدم بر خلاف مـیل باطنی م ، بـه خاطر اصرار باور نی یـه دوست به منظور خوندنش، بدم بهش ، بعد از مدتها اون دوست از اینجا رفت و چون احمق نبود کتاب رو هم با خودش برد، یـه چیزی ته وجودم گفت یـه دلیلی داره و من اون موقع دلم خواست فکر کنم اونقدر یواشکی گفته شده کـه نشنیدم...
وقتی ساعتی کـه هدیـه ی تو بود ، یـه جایی توو این شـهر بزرگ، کـه اصلا نمـی دونم کجا، بدون اینکه بندش پاره باشـه یـا چفتش خراب، از دستم افتاد و من نفهمـیدم، باز همون چیز ته وجودم گفت حتما یـه دلیلی داره و من باز خواستم فکر کنم اونقدر یواشکی گفته شده کـه نباید بشنوم...
و سر رسیدی کـه چون خیلی سال ازش گذشته بودکاغذ باطله هام خودش رو جا کرد و رفت توو سطل آشغال، بدون اینکه من خواسته باشم کـه بندازمش دور و باز اصرار من به منظور نشنیدنِ "حتما یـه دلیلی داره"...
آدمس هایی کـه تاریخ مصرفشون گذشت و بو گرفتن....
شالی کهدر مترو گیر کرد و به طرز باور نی ای غیرقابل استفاده شد...
کفشی کـه کهنـه شد و از مد افتاد....
و حالا عینک...
عینک آفتابی ای کـه گم شد...
من آدم گم و جا گذاشتن و خراب نیستم، حتما یـه دلیلی داره، چرا فقط هر چیزی کـه به تو ربط پیدا مـی کنـه یـهو غیب مـی شـه؟
مثل خودِ دوست داشتنت کـه سالهاست دارم مـی گردم توو تک تک سلولهام و پیداش نمـی کنـه، اصلا نمـی دونم کجا گذاشتمش و یـا بـه کی دادمش ...
به هر حال هیچ چیزی از تو دیگه توو من نیست و این حتما یـه دلیلی داره...
پس، خدا حافظ.
#سین_شین #سمـیراشکوری #سمـیرا_شکوری
#samirashakouri

Read more

Media Removed

پاییز کـه مـیشـه ما بی اختیـار مـیریم اتاق جمشید.پاییز یـهو مـیاد تو یـه روز مثه بهارو بقیـه. صبح زود بیدار مـیشی مـیبینی حیـات شده طوفان رنگو, رنگ کـه برگها تو دیده مـیکنن مام مثه عوام الناس مثه سیـاوش قمـیشی کریستی برگ عقیده داریم پاییز دلگیره شباش صدای بوف مـیاد بـه جمشید مـیگیم سر مرگی مـهمون نمـیخای دلمون گرفته مـیگه ... پاییز کـه مـیشـه ما بی اختیـار مـیریم اتاق جمشید.پاییز یـهو مـیاد تو یـه روز مثه بهارو بقیـه. صبح زود بیدار مـیشی مـیبینی حیـات شده طوفان رنگو, رنگ کـه برگها تو دیده مـیکنن مام مثه عوام الناس مثه سیـاوش قمـیشی کریستی برگ عقیده داریم پاییز دلگیره شباش صدای بوف مـیاد بـه جمشید مـیگیم سر مرگی مـهمون نمـیخای دلمون گرفته مـیگه بابا کجاش دلگیره نگاه نارنگیـارو نگاه نارنجیـارو بـه زبان حال با انسان سخن مـیگه خرمالو رو ببین مـیگم جمشید نارنجی چیـه مـهر,آبان وای از آذرچجوری بگذرونیم امسالو؟ تولد جمشید آبانـه خوب معلومـه خوشش مـیاد راه مـیره مـیگه دنیـا ینی محاسن پاییز مـیگم خوب مثلن 4تا مثال بزن ازین محاسن مـیگه دلبر لباس قشنگارو از تو گنجه درمـیاره پایین کمـی بالا کت و کلفت آدم حظ مـیکنـه مـیگم اولا چشتو درمـیارما دوما اینکه نصفش معایبه حیف تابستون نبود کـه همش لخ... یـه چایی مـیریزه مـیزاره جلومون مـیگه حالا دلبر هیچی .. شبا رو چی مـیگی مگه تو خودت عاشق شبا نیستی پاییز همش شبه دیگه نصفه روز غروبه مـیگم آقا ما دوساعت شب بسمونـه زیـادم هست مـیخایم زودتر بیدار شیم تموم شـه یـه چراغی مـیزاریم اون گوشـه تاریک روشن مـیشینیم ستاره مـیشماریم که تا سحرشـه ... مـیگه چای از دهن افتاد جمشید اگه پاییز انقدی کـه تو مـیگی خوبه چرا ما هر سال روز اول پاییز دلمون خالی مـیشـه؟همـه بـه این زرد و نارنجی نگاه مـیکنن حالشون جا مـیاد چرا ما بلد نیستیم؟چرا همـه رفته بودناشونو مـیزارن واسه پاییز؟چرا پاییز هیشکی برنمـیگرده؟جمشید یـه سیبیل نازک داره سفید شده خیلی ساله اینجاست همـه پاییزای آسایشگاهو دیده مـیگه این درخت بزرگه نا نداره وگرنـه بهت مـیگفتم پادشاه فصلا ینی چی مـیگم جمشید یـادته هشت ده سال پیشا این زن و شوهره اتاق بغلی رو یـارو سیبیل از بنا گوش درون رفته رو مـیگم واسه خودش هیبتی داشت قدیما خوب باهم چسبیده بودن آبان بود یـا آذر, ماه آخر پاییز کـه مدیریت قدیمـیه درو با لگد شکست رفت دید دست همو گرفتن تیکه و پاره رفتن کـه رفتن پاییز نبود؟ یـه قلپ چای مـیخوره مـیگه آره یـادمـه .جمشید اون یـارو کـه ته راهرو مـینشست سرشو مـیکرد تو مشد چی؟ همـین وقتا بود دیگه بهش مـیگفتیم داداش حیف تو نیست برو دنبال یـه کار آبرومند یک کلمـه م حرف نمـیزد هی فقط یواش مـیگفت همـینـه آبرو لاغر بود اصلن نفهمـیدیم چرا آوردنش قاطی مایـادته درون حیـاطو زدن رفتیم وا کردیمـی نبود گذاشته بودنش پشت درون بی حقوق با چشم بسته آبروشم دستش بود پاییز بود بابا.. جمشید پا مـیشـه مـیره کنار پنجره فکر مـیکنـه ما حالیمون نیست هرسال همـینـه کارش مـیگم جمشید ما چرا که تا این زردو قرمزارو مـیبینیم بند دلمون پاره مـیشـه.. بقیـه درکامنت
@radiochehrazi

Read more

Media Removed

، بحران چیـه ! بحران یعنی همـین وضعیتی کـه توشیم ! دیگه لازم نیست به منظور تعریف کنیم کـه بحران چه شکلیـه و وقتی صحبت از بحران مـی کنیم دقیقا از چی حرف مـی زنیم ! حداقل وقتی مـی گیم طوفان همـه درک مـی کنن. خیلی از آدما وقتی کـه دریـا آرومـه با غرور از شجاعت و دلیریشون حرف مـی زنن ادعا مـی کنن کـه خیلی آدمای با تجربه ای هستن ... ،
بحران چیـه !
بحران یعنی همـین وضعیتی کـه توشیم !
دیگه لازم نیست به منظور تعریف کنیم کـه بحران چه شکلیـه و وقتی صحبت از بحران مـی کنیم دقیقا از چی حرف مـی زنیم ! حداقل وقتی مـی گیم طوفان همـه درک مـی کنن.
خیلی از آدما وقتی کـه دریـا آرومـه با غرور از شجاعت و دلیریشون حرف مـی زنن
ادعا مـی کنن کـه خیلی آدمای با تجربه ای هستن
سرد و گرم روزگار رو چشیدن و دریـای طوفانی براشون یـه روز عادیـه کـه راحت از پسش بر مـیان
ولی درست وقتی دریـا طوفانی مـیشـه از ترس چنان بـه خودشون منقلب مـی شن کـه انگار نـه انگار اینا همـین آدمای پر مدعای با تجربه و خفن بودن !
اشکال نداره حداقل یـاد مـی گیریم ما مثه اونا نباشیم
دریـای طوفانی از ما دریـا نورد قوی مـی سازه
چند بار کـه افتادیم تو دریـا و مجبور شدیم برا نجات جون خودمون با تمام وجود تلاش کنیم و دست و پا بزنیم مـی فهمـیم طوفان بای شوخی نداره
و طوفان حرف حالیش نیست .
باید بجنبی وگرنـه آب کـه رفت تو گلوت راه برا خفه شدنت بازه.
پیشنـهاد چیـه ؟
چه کار کنیم؟
جلیقه نجات جور کنیم !
چیزی رو یـاد بگیرید کـه کمتری بلد باشـه
با سرعت بیشتر قدم بردارید تلاش کنید
چی یـاد بگیریم ؟
برنامـه نویسی پیشنـهاد منـه
تا مـی تونید برنامـه نویسی یـاد بگیرید
سخته
اگه آسون بود همـه پولدار مـی شدن ازش
شما هم اگه پیشنـهادی دارید برا دوستاتون بنویسید
یـادتون باشـه هنگام طوفان حتما به همـه کمک کنید
بعدا کـه طوفان تموم شد
قهرمان باشید
قهرمان واقعی
نـه اون جو گیر احمقی کـه مردم رو له مـی کنـه کـه به قایق نجات برسه
غافل از اینکه یکی مثه خودش طناب رو پاره کرده کـه دست اونم بهش نرسه !
راستی بعد از طوفان رنگین کمانش خیلی قشنگه
دووم بیـارید
تند حرف زدم ببخشید

یـا حق
__________________________________________
پ.ن : وقت کردید دو پست قبلی رو هم بخونید

Read more

🖤 • • بابایی جونم ی سال از یـهویی رفتنت گذشتا • ی ساله کـه نـه صدام زدی بگی فاطی بگم ها جانم • نـه بـه اسم صدات زدم ممد و بگی من ممدم ؟بگم هاااا من ایجوری دوس دارم صدات ب • بابایی یـه سال شد کـه شکمتو فشار ندادم بگم واویلا این چی توشـه برم چاقو بیـارم و پاره اش کنم و بعدم با نخ سوزن بخیش ب تو هم بگی یعنی دلت ... 🖤


بابایی جونم ی سال از یـهویی رفتنت گذشتا

ی ساله کـه نـه صدام زدی بگی فاطی بگم ها جانم

نـه بـه اسم صدات زدم ممد و بگی من ممدم ؟بگم هاااا من ایجوری دوس دارم صدات ب

بابایی یـه سال شد کـه شکمتو فشار ندادم بگم واویلا این چی توشـه برم چاقو بیـارم و پاره اش کنم و بعدم با نخ سوزن بخیش ب تو هم بگی یعنی دلت مـیاد؟!
بگم هااااا تازه هر چی بدرد نخوره از شکمتم برات بیرون مـیارم کوچیکش مـیکنم دلتم بخواد تو هم بگی تقصیر ته غذاهای خوشمزه درست مـیکنـه شکمم بزرگ شده

ی ساله برات قهر نکردم تو هم شب که تا نازم نکشی بوسم نکنی از دلم درون نمـی آوردی نمـیخوابیدی

ی ساله کـه صبح از خواب بیدار شدم بهم نگفت کـه دیشب تو باباتو اذیت کردی سر بـه سرش گذاشتی ولی بابات آروم قرار نداشت گفت شاید حرفی زده ناراحت شدی مـیبوسیدت تو خواب و من ذوق مرگ مـیشدم

ی ساله کـه تو دیگه موقع هایی کـه خوابم سنگین مـیشد چاره ام نمـیکرد نماز صبح بیدارم کنـه نیومدی بالا سرم با بوس و ناز بگی بابا فاطی جان پاشو نماز صبحت بخون بعد دوباره بگیر بخواب

بابا ی ساله برام ترانـه بابا نخوندددددددی و من جلو داداشا ذوق مرگ بشم کـه داری برام مـیخونی و بگم چقد گناه دارین بابا براتون نمـیخونـه😭😭😭 •
هیچوقت روز آخر رفتنت کـه چقد آروم بودی یـادم نمـیره

لحظه ای کـه اومدم تو سرد خونـه تمام صداهای دورو برمو برا خودم خفه کردم تنـها گوشامو گذاشتم رو قلبت کـه بفهمم واقعا این دکترای احمق راست مـیگن ؟؟بخدا کـه مثه همـیشـه کـه سرم مـیذاشتم رو قلبت نفست تو گوشم پیچید اما همـه گفتن کـه تو دیگه نیستی ..

بخدایی کـه تو رو برد تو آسمونا همون شب که تا صبح بیدار بودم کـه از بیمارستان خبر بیـارن بگن تو زنده ای

حتی لحظه آخری کـه خواستن بزارنت تو قبر باز سرم گذاشتم رو قلبت شاید زنده شدی •
و عمـیق بوس پیشونیت کردم بازم باورم نمـیشد کـه تو دیگه نیستی

وچقد تلخه اون لحظه ای کـه گفتم آخه چطور دلت مـیاد بابامو خاک کنی چطور دلت مـیاد رو بابام رفیقته خاک بریزی با چ نگاه تلخ و غم انگیزی رفیقت بهم نگاه کرد وسرش انداخت پایین😭

بخدا رسمش نبود اینقد زود تنـهامون بزاری بری

تا کی حتما بگم ی سال دیگه هم گذشت ؟

بابا کی روزی مـیرسه باز هم باهم تو اون دنیـا کنار هم باشیم 😞😞😞 •
کاش این ی سال همش خواب باشم و تو واقعا باشی ...

Read more

Media Removed

>: ناظم تو مـیکروفون پرسید : کی مـیدونـه پایتخت امریکا کجاست؟  داد زدیم : واشنگتن گفت یـه مرگ بر امریکایی بگین کـه تو واشنگتن بشنون؛ ماهم یـه داد زدیم کـه حلقمون پاره شد. دوباره پرسید کی مـیدونـه حرم اقا امام حسین کجاست؟ داد کشیدیم : کربلا  گفت : حالا یـه صلوات بفرستین کـه اقا تو کربلا بشنون!! ماهم یـه فریـاد ... >: ناظم تو مـیکروفون
پرسید : کی مـیدونـه پایتخت امریکا کجاست؟ 
داد زدیم : واشنگتن
گفت یـه مرگ بر امریکایی بگین کـه تو واشنگتن بشنون؛ ماهم یـه داد زدیم کـه حلقمون پاره شد.
دوباره پرسید کی مـیدونـه حرم اقا امام حسین کجاست؟ داد کشیدیم : کربلا 
گفت : حالا یـه صلوات بفرستین کـه اقا تو کربلا بشنون!!
ماهم یـه فریـاد کشیدیم کـه نزدیک بود قالب تهی کنیم!
گذشت اون روزا...... خیلی طول کشید کـه بفهمـیم 
لس انجلس تاریخ سینماست؛
نیو اورلئان مـهد موسیقیـه؛ نيويورك مـهد درس و اقتصاد.
یـاد نگرفتیم حتما از اون همسایـه نزدیک مدرسه کـه ساعت هفت صبح با صدای عربدمون بیدارشون کردیم عذر بخوایم!!
یـاد نگرفتیم کـه بهی نگیم مرگ بر تو !!
و نفهمـیدیم تو واشنگتن و کربلا صدامونو نشنیدن !!
چرا نگفتن بـه جای این حرفا داد بزنیم:
مرگ بر بیسوادی!
مرگ بر عقب افتادگی! 
مرگ بر گرسنگی!
مرگ بر خونریزی و دشمنی!
مرگ بر او کـه به جای عشق بـه ما یـاد داد بگیم : مرگ !!
چرا هیچوقت فکر نکردیم، بر اساس چه منطقی کافری کـه بیمار مـیشود، دچار عذاب الهی شده ولی  مسلمانی کـه بیمار مـیشود،
دچار آزمون الهی...!!
( زنده باد آگاهی )

Read more

Media Removed

. . یـادته مـی گفتی هر چیزی مربوط بـه تو باشـه رو دوست دارم، اما خنده هات یـه چیز دیگه است؟؟ یـادته مـی گفتی هرکی واسه یـه چیزی مـیجنگه، من واسه منحنی لبای تو؟ یـادته مـی گفتی، همـه دنبال نیمـه ی گمشده اشون، منم دنبال تو، چون تو نیمـه ی بهتر منی؟ یـادته مـی گفتی من اگه جای شـهرداری تهران بودم، مـیدادم عکستو روی تموم ... .
.
یـادته مـی گفتی هر چیزی مربوط بـه تو باشـه رو دوست دارم، اما خنده هات یـه چیز دیگه است؟؟
یـادته مـی گفتی هرکی واسه یـه چیزی مـیجنگه، من واسه منحنی لبای تو؟
یـادته مـی گفتی، همـه دنبال نیمـه ی گمشده اشون، منم دنبال تو، چون تو نیمـه ی بهتر منی؟
یـادته مـی گفتی من اگه جای شـهرداری تهران بودم، مـیدادم عکستو روی تموم پلا نصب کنن؟
یـادته بعدش تو فکر مـیرفتی و مـی گفتی : نـه...نـه...تو فقط مال خودمـی؟
یـادته مـی گفتی اگه عباس مـیرزا خنده هاتو دیده بود ترکمانچای رو پاره پاره مـی کرد و ایروان و نخجوان الان خاک زیر پای خودت بودن؟؟
یـادته وقتی داشتی مـیرفتی سرتو کج کردی و گفتی : برمـیگرردم، تو فقط قول بده کـه همـیشـه بخندی...
یـادته بهت قول دادم و گفتم :
دلم تنگت مـیشـه.توام قول بده زودی برگردی
یـادته رفتی و دیگه برنگشتی؟؟
رفتی و دیگه برنگشتی...
چی شد؟ کجا جا موندی؟
پشت کدوم برف گیر افتادی؟؟
نکنم بازم کفشاتو قایم کردی بالای درخت؟؟
ببین...
چشم من چشم نباشـه اگه روزی بـه راهت نمونده باشـه
پاره کن اون ترکمانچای لعنتی رو...
پاره کن و برگرد " نیمـه ی بهتر من "
#محمد_مـهدی_عزیزمحمدی

Read more

Media Removed

#یـادداشت_هایی_که_هیچ_وقت_منتشر_نشدند #شماره_هجدهم #روز_قلم سه ماهه مـی خوام یک رمان جدید رو شروع کنم اما همـین کـه طرح داستان رو توی سرم مرور مـی‌کنم بـه عامـه‌پسندترین داستانی کـه تا بـه حال خوندم مـی‌رسم. داستان دوست داشتن من و تو خیلی زرده مثل همون رمان‌هایی کـه هممون تو 15 -16 سالگی خوندیم و گاهی ... #یـادداشت_هایی_که_هیچ_وقت_منتشر_نشدند
#شماره_هجدهم
#روز_قلم
سه ماهه مـی خوام یک رمان جدید رو شروع کنم اما همـین کـه طرح داستان رو توی سرم مرور مـی‌کنم بـه عامـه‌پسندترین داستانی کـه تا بـه حال خوندم مـی‌رسم. داستان دوست داشتن من و تو خیلی زرده مثل همون رمان‌هایی کـه هممون تو 15 -16 سالگی خوندیم و گاهی باهاش اشک ریخیتم و گاهی چنان بلند بلند خندیم کـه از کنارمون با تعجب رد شده و یک جوری نگاه مون کرده کـه انگار دیوونـه دیده. من عاشق شدم و چند وقته کـه دستم بـه شعر نوشتن نمـیره، من ذاتا تلخ نویسم و شاید این رو از مادربزرگ خدا بیـامرزم بـه ارث بردم کـه همـیشـه درون حال نگاه بـه تلخی های زندگیش بود. من حتی عاشقانـه هام سیـاه و تلخه. من زخم خوردم. فکر کن سه بار زندگیت رو بزاری به منظور آدم‌هایی کـه خودشون اومدن و خودشون رفتن. آدمایی کـه تا اومدی بـه موندشون عادت کنی، دیدی جا تره و بچه نیست و تا اومدی بـه رفتنشون عادت کنی، دیدی کـه دوراشون رو زدن و برگشتن. خداییش شما جای من بودید دچار پارادکس‌های شخصیتی نمـی‌شدید؟ داستان من با داستان‌های پلیسی فرق داشت، نـه سر داشت نـه ته. نـه رئال بود و نـه سورئال. نـه اکشن بود نـه عاشقانـه. ژانر بود اما تو هیچ کدوم از ژانرهایی کـه تا بـه حال دیدم و خوندم جا نمـیشد. خیلی سخته سه بار یک رمان رو بنویسی پاره کنی بریزی دور. خیلی سخته شخصیت‌هایی کـه تو سروشکل بهشون دادی از داستان هات فرار کنن و به اول شخص زندگی افرادی تبدیل بشن و تو رو مجبور کنن کـه از این بـه بعد از زاویـه سوم شخص بهشون نگاه کنی؛ چراکه اگر راوی اول شخص بشـه چنان بلایی سرشون مـیاره کـه همـه آدم‌هایی کـه اون رو مـی‌خونن ندیده ازش متنفر بشن. من استاد اغراق بودم. فقط کافی بود از یکی بد بگم که تا همـه آدم‌هایی کـه من رو مـی‌شناختن ازش متنفر بشن یـا یک جوری ازشون تعریف کنم کـه طرف روزی سه باز زنگ بزنـه که تا بخواد شخصیت اول زندگیم رو ببینـه. زن‌ها معمولا عصبی کـه مـیشن یـا موهاشون رو کوتاه مـی کنن و یـا یک گوشـه مـی‌شینن و شروع مـی کنن بـه لاک زدن بـه ناخن‌هاشون و مردها معمولا تو چنین شرایطی یـه سیگار دستشون مـی‌گیرن و انقدر از این ور بـه اون ور مـی‌رن کـه سر خودشون هم گیج مـیره؛ اما من واقعا نـه توان راه رفتن داشتم و نـه روم مـی‌شد، انگشتهای لاک خوردم رو بهی نشون بدم. راستش چند باری لاک خ و ده که تا انگشتم رو لاک زدم اما آب از آب تکون نخورد؛ تنـها چاره من این بود کـه یـادداشت‌هایی رو بنویسم کـه نـه قراره کتاب بشن و نـه قراره هیچ روزنامـه‌ای دست بـه انتشارشون بزنـه.
#شـهاب_دارابیـان
#روز_قلم #یـادداشت
عکس:
@afsoonabbac

Read more

Media Removed

. . ‏بازیکن شکمش پاره شده ده هفته نمـیتونـه بازی کنـه بـه جای اینکه بریم با یـه بازیکن سالم قرارداد بببندیم، پاش وایمـیسیم... ‏بازیکن عامل باخت دربی مـیشـه بـه جای اینکه انقدر بهش انتقاد کنیم کـه فوتبال بازی یـادش بره، طوری حمایتش مـیکنیم کـه بره تو جام جهانی بازی کنـه... ‏بازیکن جوون مـیاد کلی سوتی مـیده، ... .
.
‏بازیکن شکمش پاره شده ده هفته نمـیتونـه بازی کنـه بـه جای اینکه بریم با یـه بازیکن سالم قرارداد بببندیم، پاش وایمـیسیم...
‏بازیکن عامل باخت دربی مـیشـه بـه جای اینکه انقدر بهش انتقاد کنیم کـه فوتبال بازی یـادش بره، طوری حمایتش مـیکنیم کـه بره تو جام جهانی بازی کنـه... ‏بازیکن جوون مـیاد کلی سوتی مـیده، انقدر حمایتش مـی کنیم که تا مـیشـه ستاره و مـیره تو جام جهانی هم مـیدرخشـه... ‏بعد همـین بازیکنا تو روزای سخت ولمون مـیکنن و مـیرن یـا شرطای عجیب غریب مـیذارن.
‏انگار همـیشـه این ماییم کـه باید هوای بازیکن رو داشته باشیم.
انگار حتما سبک هواداری مون رو عوض یم...

Read more

. دمپایی مگه چنده ؟؟؟؟!!!!!!! 🤣 . چسب حرارتی با دم و دستگاهش چنده ؟؟!!🤔🤭 . . عاقا اینا ما رو چی فرض د ؟؟!!!! منتظر بودم ببینم شاخ غولو مـیشکنـه و چه چیز توپی درست مـیکنـه !!! . نمـیدونند کـه ما اجاق گاز مون خراب نمـیشـه فقط از مدلش خسته مـیشیم ، مـیذاریمش سر کوچه و مـیریم یکی دیگه مـیخریم ... .
دمپایی مگه چنده ؟؟؟؟!!!!!!! 😂🤣😂
.
چسب حرارتی با دم و دستگاهش چنده ؟؟!!😜🤔🤭😂😂😂😂
.
.
عاقا اینا ما رو چی فرض د ؟؟!!!! 😂😂😂منتظر بودم ببینم شاخ غولو مـیشکنـه و چه چیز توپی درست مـیکنـه !!! 😂😂😂😂😂😂
.
نمـیدونند کـه ما اجاق گاز مون خراب نمـیشـه فقط از مدلش خسته مـیشیم ، مـیذاریمش سر کوچه و مـیریم یکی دیگه مـیخریم !!! 😂 واللا !! 🤨😜🙈🤣
.
مبلمان مون بـه رنگ دیوار نمـیخوره مـیذاریم ی دیوار مـهربانی و مـیریم یـه دست مبل گنده تر و‌ گرونتر مـیخریم !!! دمپایی کـه جای خود داره !!!!! 😌
.
.
حالا اگه یکی یـه وخ بی کلاسی کرد و خواست همچین دمپایی ابتکاری بسازه اقلکم یـه گل هم بچسبونـه روش کـه اینقدر بدترکیب نشـه !! 😁😍ما دمپایی مون پاره مـیشـه مـیدیم بـه نمکی ، نون خشکی !!!🤨خاک تو گورت نکنن !!! 🤭😂😂
.
.
Cr.to : @ideasselected
#کارهای_هنری_تزیینی_سفره_خونـه #دمپایی #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

Media Removed

. حاج رضا،تمرکز کن روی حرف هوادار،همانی کـه مـیگویی تو هم مثل‌ اویی! . . یک دروازه بان خریدی سه دفاع وسط،والسلام ! . . ما هی پست نمـیزاریم کـه یـه خبر خوش بیـاد بشینیم بگیم خوشحال شیم،باز خبر نمـیشـه. . . حاج‌رضا گفتی هر وقت لازم باشد بـه مدیریت باشگاه دخالت مـیکنم. الان درون جریـان باش کـه ۵بازیکن خریدیم ... .
حاج رضا،تمرکز کن روی حرف هوادار،همانی کـه مـیگویی تو هم مثل‌ اویی!
.
.
یک دروازه بان خریدی سه دفاع وسط،والسلام !
.
.
ما هی پست نمـیزاریم کـه یـه خبر خوش بیـاد بشینیم بگیم خوشحال شیم،باز خبر نمـیشـه.
.
.
حاج‌رضا گفتی هر وقت لازم باشد بـه مدیریت باشگاه دخالت مـیکنم.
الان درون جریـان باش کـه ۵بازیکن خریدیم کـه دو تای آنـها فصل پیش بـه تعداد انگشتان یک دست بازی ند و رباط صلیبی پاره کرده بودند.
.
.
از امروز ۱۶روز که تا شروع اولین‌ بازی تیم فاصله داریم !
بعد انتظار داری هوادار بـه به چه چه کند.
.
.
.
الان انتقاد نکنیم دو ماه بعد درون ورزشگاه فحش مـیدهیم.
.
.
زنوزی جان بـه داد تیم برس،توشاک ابزار لازم به منظور ساختن تیم قهرمان را ندارد.
حاج رضا تیم امـید را ول کن،
امـید اصلی رفت قطر !
سروش رفت آنجایی کـه نباید !
خوب هایمان فراری شدند !
مگر نـه اینکه پول داریم؟
امـیری را بخر،به هر قیمتی شده،کریمـی را بخر،شجاعی را بخر،دژاگه را بخر.
اینـها همـه با پول درون مقابل درون خانـه ی شما هم بازی مـیکنند چه برسد لیگ‌ برتر.
حاج‌رضا کمـی‌عجله کن!

Read more

. شنیدین کـه مـیگن ؛ یـه چیزی بگو کـه بگنجه ؟!! 🤨 . عاقا من از همون اولش کـه اون دمپایی قوزمـیت و چسب حرارتی و دم و دستگاهشو دیدم خودم فهمـیدم یـه جای کار ایراد داره !! حالا هی بگید ؛ نـه !!! 🤨️هرچی نباشـه یـا اصن هرچی باشـه من سه دمپایی از شما بیشتر پاره کردم !! 🤭🤣اما دست بـه چسب حرارتی نبردم !! . . اینطور کـه ... .
شنیدین کـه مـیگن ؛ یـه چیزی بگو کـه بگنجه ؟!! 🤨😌😏😁
.
عاقا من از همون اولش کـه اون دمپایی قوزمـیت و چسب حرارتی و دم و دستگاهشو دیدم خودم فهمـیدم یـه جای کار ایراد داره !!
حالا هی بگید ؛ نـه !!! 🤨☝️هرچی نباشـه یـا اصن هرچی باشـه من سه دمپایی از شما بیشتر پاره کردم !! 🤭🤣اما دست بـه چسب حرارتی نبردم !!😂
.
.
اینطور کـه بوش مـیاد پروژه سازان عزم خود رو جز کرده اند که تا چسب حرارتی و دم و دستگاه شو از تو انبارها بیرون کشیده و به یمن و مـیمنت وجود گل شما خریداران همـیشـه درون صحنـه بفروش برسونند و منافع مـیلیـاردی شو بـه جیب های مبارک بزنند !!! 😁 خدا بقیـه شو بخیر کنـه کـه از برنامـه های تفریحی و سرگرم کننده “ مـیلی تی وی “ 📺 ما هم سر درنیـاره صلوات !! 😂😂چون دیگه مـیشـه گفت : فقط و فقط با یک دستگاه چسب حرارتی همـه این دنیـا و اون دنیـا مال شماست !! 😂 از دمپایی بگیر و برو که تا قاشق چنگال وسط سفره تون !!!!😂😂😂😂
.
.
خدایـا پناه بر خودت !!!🤭😂😂
مبلغان آگهی های بازرگانی درون قعر جهنم اند !!! 🤣😏🤨😂
.
.
Cr.to : @diy.amazing.diy
#کارهای_هنری_تزیینی_سفره_خونـه #دمپایی #سفره_خونـه #sofrehkhune

Read more

Media Removed

شمالی گفتی و شعر یـادم اومد مثل شیرین کـه بود فرهادم اومد بلند گفتم آهای مردم چه ساده‌ان یـه باری رو دوش فریـادم اومد همـه چیزا کـه یـادم رفته بودن همـه‌اش چشم بسته از سر یـادم اومد خزر با ماهی‌ها و گیله مردهاش زنـها و بچه‌ها و پیــرمردهاش با اون گوش ماهیـهای رنگ وارنگهاش همـه ریز و درشتها و بلندهاش شمالی ... شمالی گفتی و شعر یـادم اومد
مثل شیرین کـه بود فرهادم اومد
بلند گفتم آهای مردم چه ساده‌ان
یـه باری رو دوش فریـادم اومد
همـه چیزا کـه یـادم رفته بودن
همـه‌اش چشم بسته از سر یـادم اومد
خزر با ماهی‌ها و گیله مردهاش
زنـها و بچه‌ها و پیــرمردهاش
با اون گوش ماهیـهای رنگ وارنگهاش
همـه ریز و درشتها و بلندهاش

شمالی گفتی و شعر یـادم اومد
مثل شیرین کـه بود فرهادم اومد
بلند گفتم آهای مردم چه ساده‌ان
یـه باری رو دوش فریـادم اومد
همـه چیزا کـه یـادم رفته بودن
همـه‌اش چشم بسته از سر یـادم اومد
خزر با ماهی‌ها و گیله مردهاش
زنـها و بچه‌ها و پیــرمردهاش
با اون گوش ماهی‌های رنگ وارنگهاش
همـه ریز و درشتها و بلندهاش

شمالی بوی بارون داره کوزه‌ات
بذار مکتب بره طفل رفوزه‌ات
نرو خوش باش و قلک خالی بفروش
بذار بار رو زمـین بردارش از دوش
کمک کن که تا خرابها رو بسازیم
برای ساختنش جون منم روش

برای ساختنش جون منم روش
همـه دنیـا فدای تاری از موش

بباف با دست پر پینـه‌ات حصیر رو
بشورش از قفس اسم اسیر رو
طناب رو پاره کن زنجیر رو بنداز
بزن باز از سر نو زیر آواز
از دست سر شعر بخون آواز رو سر کن
بخون و خونده‌هاشون رو از بر کن
تمام شالیکارها رو خبر کن
همـه دریـاها رو زیر و زبر کن
بدون فردا دیگه آزادی داریم
هزارتا ده بـه ده آبادی داریم

بدون فردا دیگه آزادی داریم
هزارتا ده بـه ده آبادی داریم

Read more

Media Removed

صرفا یک درددل : سلام دوستا و هم مـیهنان عزیزم ، سلام خانواده ها سلام بزرگان کشوری و مملکتی !! سلام سازمان محتا سلام خدایی کـه به شخصه باورت دارم من امروز نـه از طرف خودم بلکه از طرف همـه ی جامعه ترتس ها با شما حرف مـی. شما رو بـه جیزی کـه باور دارید شما رو بـه انسانیت درونتون قسم مـیدم یـه فکری بـه حال ترنس ... صرفا یک درددل :
سلام دوستا و هم مـیهنان عزیزم ، سلام خانواده ها سلام بزرگان کشوری و مملکتی !!
سلام سازمان محتا 😢
سلام خدایی کـه به شخصه باورت دارم😢😢
من امروز نـه از طرف خودم بلکه از طرف همـه ی جامعه ترتس ها با شما حرف مـی.
شما رو بـه جیزی کـه باور دارید شما رو بـه انسانیت درونتون قسم مـیدم یـه فکری بـه حال ترنس های آواره ، بی ، رانده شده و بدبخت ید.
خانواده های عزیز والا بلا ما دست خودمون نیس ، بخدا خودمون بیشتر از شما عذاب مـیکشیم . دکترای عزیز چرا الکی تز معالجه مـیدید چرا ما رو زجر مـیدید جرا خانواده ها رو بیشتر جری مـیکنید. مردم عزیز خب فکر کنید ما هم یک منگولیسم یـه بدبخت ، خو به منظور همـه دل مـیسوزوتید اما به منظور ما دلسوزی کـه پیشکش ، اذیت و ازار و هرچی از دهنتون درون مـیاد مـیگید.
دولت گرامـی بزرگ مردان، خب بزرگان مرجع تقلید و شریعت فتوا و مجوز عمل و کمک بعد کو ؟؟ چرا هنوز پلیس جیزی راجب ما نمـیدونـه؟؟ چرا هنوز یک رسانـه درست حسابی راجب ما حرف نزده ، بخدا ما بی دین نیستیم. فحشا نیستیم ،جنایتکار نیستیم .
سازمان محتای عزیز ، حمایت از ترنس های تهران بعد کجایید؟؟ چرا ما حتما ول بشیم چرا حتما طرد بشیم چرا حتما محبور بـه تنفروشی بشیم چرا حتما از درد بی درمونمون کنیم .خب اسم ما هم بذارید سرطان .
پولدارای عزیزم خیر های گرامـی درسته فقیر زیـاده ییچاره زیـاده ولی بخدا این ترنس های اواره ی بدبخت چیز زیـادی ازتون نمـیخوان .
اخه قربونتون برم الهی بخدا ما هم انسانیم بخدا درد مـیکشیم .
تمسخر، خواری ،خفت ،سرکوفت ، اذیت ،آذار ،تجاوز ،بازیچه شدن و هزاران درد دیگه . بابا بخدا فقط مـیخوایم سالم باشیم عادی باشیم چه گناهی کردیم آخه.
اخه پدر عزیز مادر عزیز جنس بانقد برات مـهمـه کـه حاضری ذره ذره آب بشـه ولی بـه خاطر خواست خودت و باورها و حرف مردم کمکش نکنی؟؟؟ آخه چرا ؟؟ تو رو خدا بخدا درد مـیکشیم داریم مـیمـیریم .
آخه با کلی درد فقط مـیخندیم وقتی هم دهن وا کنیم از دین و دنیـا و باور و فرهنگ و همـه چی رو سرمون خراب مـیشید و محکوممون مـیکنید. بابا والا ما هم زندگی رو دوس داریم نذارید پرپر بشیم ، والا بخدا مثل یک انسان باهامون رفتار کنید فقط ببینید چطور هستیم اگه بد بودیم اگه پست بودیم اگه منحرف بودیم هی خودمون مـیگیم خونمون رو بریزید.
اول از همـه دادم رو پیش خدا مـیبرم . بعد بزرگا ،رسانـه ،مردم ، پولدارها ،سازمان های حمایتی، افراد خیر، پزشکان و مـهمتر از همـه خانواده ها !! خانواده های عزیز پاره های تنتون ، جگرگوشـه هاتون رو فراری ندید رهاشون نکنید واالا بـه بخدا دست خودمون نیست.
با سپاس

Read more

‎واکنش کریستیـانو رونالدو بـه سر و صدای هواداران ایرانی مقابل هتل محل اقامت بازیکنان تیم ملی پرتغال . ‎الان کـه با خیـال راحت مـیخوابین یـه عده هموطن شب کاری مـیکنن و با سلب آسایش از تیم پرتغال نمـیزارن بخوابن کـه فردا خسته وکوفته جلو تیم ما ظاهر بشن و ببازن . . ‎برگای هر چی تاکتیکچیـه ریخته :)) ️🇮🇷 ️وطنم ... ‎واکنش کریستیـانو رونالدو بـه سر و صدای هواداران ایرانی مقابل هتل محل اقامت بازیکنان تیم ملی پرتغال
.
‎الان کـه با خیـال راحت مـیخوابین یـه عده هموطن شب کاری مـیکنن و با سلب آسایش از تیم پرتغال نمـیزارن بخوابن کـه فردا خسته وکوفته جلو تیم ما ظاهر بشن و ببازن .
.
‎برگای هر چی تاکتیکچیـه ریخته :)) ⚽️🇮🇷 ❤️وطنم پاره ي تنم 😂😂😂💪🏿💪🏿 @teammeli_ir .
.
#allforteammelli #iran #football #legioner #carlosqueiroz #queiroz #teammeli #goal #teammelli #teammeli_ir #timmeli #iran #jamjahani #russia #spain #spanish #worldcup2018 #perspolis #esteghlal #كيروش #كارلوس_كيروش #اسپانيا #ايران #تيم_ملي #فوتبال #جام_جهاني #لژيونر #پرسپوليس #استقلال #گل⚽️

Read more

Media Removed

‌ پنج سال پیش، این ساعت، این روز، سما بعد از یک ماه بازداشت، با وثیقه آزاد شد. بـه اتهام تبلیغ علیـه نظام. وقتی کـه از تو خیـابون، دست و چشم بسته بردنش، تازه یک ماه بود ازدواج کرده بودیم و جیک‌جیک مستون‌مون بود. بعدا وکیل گفت کـه خیلی تو پرونده بی‌قانونی بوده و مـی‌تونیم شکایت کنیم، اما از ترس حکم تلافی‌ ...
پنج سال پیش، این ساعت، این روز، سما بعد از یک ماه بازداشت، با وثیقه آزاد شد. بـه اتهام تبلیغ علیـه نظام. وقتی کـه از تو خیـابون، دست و چشم بسته بردنش، تازه یک ماه بود ازدواج کرده بودیم و جیک‌جیک مستون‌مون بود.
بعدا وکیل گفت کـه خیلی تو پرونده بی‌قانونی بوده و مـی‌تونیم شکایت کنیم، اما از ترس حکم تلافی‌ جویـانـه‌ی دادگاه این کار رو نکردیم.
این آزادیِ لحظه آخری اما، عیدمون رو ساخت. وحشتِ عیدِ بدون سما، از یکی دو هفته قبلش تو دل همـه‌مون بود. وقتی سما ساعت ۵ روز ۲۸ اسفند آزاد شد، یـه کم بعدش، همـه‌ی فک و فامـیل از شـهرای مختلف اومدن خونـه‌مون و بزن و بکوب شد 😊 یـادش به‌خیر. یـادمـه موقع سال تحویل، روبوسی با فامـیل حاضر، یـه نیم ساعتی طول کشید. دادگاه شش ماه بعد تشکیل شد و بهش پنج سال تعلیقی دادن.

داستان هنوز ادامـه داره:
بابای سما: حکم بدوی یک‌سال و نیم حبس، یک سال تبعید بـه مـیناب بندرعباس، منتظر حکم دادگاه تجدید نظر
سما: یک سال حبس، منتظر دادگاه تجدیدنظر
بابای من: منتظر حکم دادگاه بدوی
عموی من: سه سال حبس، منتظر دادگاه تجدیدنظر
و اتهام همـه تبلیغ علیـه نظام و گاها اقدام علیـه امنیت ملی. همـه‌شون قبل از دادگاه بازداشت شدن، بازجویی شدن، انفرادی رفتن، و هر روز بازداشت و بی‌خبری ازشون بهمون یک سال گذشته. کاش دغدغه‌ی بازداشت و حکم و دادگاه از خونواده‌مون بره دیگه. همـین‌طور از بقیـه‌ی خونواده‌هایی کـه درگیر چنین اتهام‌ها و دادگاه‌هایی هستن.

پ.ن. بامزه‌ش اینـه کـه اگر تجدیدنظر تایید کنـه و برن زندان، ما حتما بین کرمانشاه و سنندج و مـیناب بندرعباس و خاش سیستان‌بلوچستان بریم و بیـایم به منظور ملاقات باباها و عمو 😂 چهار طرف ایران . وطنم پاره‌ی تنم

Read more

Media Removed

دیدی بی من داری مـیری دیدی قولاتو شکستی دیدی راست گفتم عزیزم دیدی چشمامو نخواستی دیدی حتی یـه دقیقه نمـیمونی دم رفتن دیگه خسته شدم آخه بس کـه قلبمو شکستن دیدی رفتی… دیدی مـیگفتم یـه روز مـیری دیدی دوسم نداری دیدی مـیگفتم من عاشقم ولی تو کم مـیاری دیدی مـیگفتم یـه روز مـیاد مـیری کـه برنگردی تو کـه مـیخواستی ... دیدی بی من داری مـیری دیدی قولاتو شکستی
دیدی راست گفتم عزیزم دیدی چشمامو نخواستی
دیدی حتی یـه دقیقه نمـیمونی دم رفتن
دیگه خسته شدم آخه بس کـه قلبمو شکستن
دیدی رفتی…
دیدی مـیگفتم یـه روز مـیری دیدی دوسم نداری
دیدی مـیگفتم من عاشقم ولی تو کم مـیاری
دیدی مـیگفتم یـه روز مـیاد مـیری کـه برنگردی
تو کـه مـیخواستی بری چرا منو دیوونـه کردی
چرا دوسم نداری…
دیدی اشکام روی گونم مـیریزه چیزی نگفتی
دیدی راحت اینو گفتی داری از چشام مـیفتی
دیدی چشم یـه غریبه چجوری دل تورو برد
دیدی رفتی و یکی موند تو نبودنت کم آورد
دیدی رفتی…
دیدی دلت جای من نبود ازم گذشتی
آره حالا باورم مـیشـه منو دوسم نداشتی
دیدی چه آسون و بی هوا یـهویی دل بریدی
دیدی دلم تیکه پاره شد آخه اینم ندیدی
دیگه دوسم نداری…
دیدی مـیگفتم یـه روز مـیری دیدی دوسم نداری
دیدی مـیگفتم من عاشقم ولی تو کم مـیاری
دیدی مـیگفتم یـه روز مـیاد مـیری کـه برنگردی
تو کـه مـیخواستی بری چرا منو دیوونـه کردی
چرا دوسم نداری…
#ديدي
#مرتضي_پاشايي
#اسمش_عشقه
#فاتحه_صلوات

Read more

Media Removed

توهین ابن تیمـیه ناصبی بـه حضرت زهرا سلام الله علیـها ابن تیمـیه حرانی ـ لعنة الله علیـه ـ شیخ الاسلام وهابیون کـه در دشمنی با اهل بیت پیـامبر(ص) زبان زد خاص و عام است، بی حیـایی را که تا جایی کشانده کـه به پاره تن پیـامبر(ص) تهمت نفاق مـیزند این ملعون درون کتاب منـهاج السنة مـینویسد : وَیُوَالِیـهِ، کَانَ بُغْضُهُ ... توهین ابن تیمـیه ناصبی بـه حضرت زهرا سلام الله علیـها

ابن تیمـیه حرانی ـ لعنة الله علیـه ـ شیخ الاسلام وهابیون کـه در دشمنی با اهل بیت پیـامبر(ص) زبان زد خاص و عام است، بی حیـایی را که تا جایی کشانده کـه به پاره تن پیـامبر(ص) تهمت نفاق مـیزند

این ملعون 🔥 درون کتاب منـهاج السنة مـینویسد :

وَیُوَالِیـهِ، کَانَ بُغْضُهُ شُعْبَةً مِنْ شُعَبِ النِّفَاقِ

فاطمـه زهرا(س) یک شعبه‌ای از نفاق است

منـهاج السنة النبویة، ج 4 ص 300 .

ابن تیمـیه لعنـهم الله عبارتی را به منظور پاره تن پیـامبر(ص) بـه کار مـیبرد کـه خود و تابعانش شایسته آن هستند
به این روایت صحیح بخاری توجه کنید :

وَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «فَاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الجَنَّةِ
رسول خدا(ص) فرمود: فاطمـه(س) سرور تمام زنان بهشت است.
صحیح بخاری. ص506.ط مکتبة الرشد

حالا سوال ما از سلفیون این هست که آیـا ابن تیمـیه راست گفته و فاطمـه زهرا(س) منافق است؟ ـ العیـاذبالله ـ یـا رسول خدا(ص) درست فرمودند و ابن تیمـیه دشمن اهل بیت علیـهم السلام و ملعون درگاه خداوند است؟؟؟ اللهم العن النواصب ..

Read more

Media Removed

قایقت شکست ؟ پارویت را آب برد ؟ تورَت پاره شد ؟ صیدت دوباره بـه دریـا برگشت..؟ غمت نباشد چون خدا با ماست ! هیچ وقت نگو ؛ از ماست کـه برماست ! بگو خدا با ماست. اگر قایقت شکست، باشد! دلت نشکند! دلی را نشکنی. اگر پارویت را آب برد، باشد ! آبرویت را آب نبَرَد! آبرویی نبری. اگر صیدت از دستت رفت، باشد! امـیدت ... قایقت شکست ؟ پارویت را آب برد ؟ تورَت پاره شد ؟
صیدت دوباره بـه دریـا برگشت..؟
غمت نباشد چون خدا با ماست !
هیچ وقت نگو ؛ از ماست کـه برماست !
بگو خدا با ماست.
اگر قایقت شکست، باشد! دلت نشکند! دلی را نشکنی.
اگر پارویت را آب برد، باشد ! آبرویت را آب نبَرَد! آبرویی نبری.
اگر صیدت از دستت رفت، باشد! امـیدت از دست نرود ! امـیدی را ناامـید نکنی.
امروز اگر تمام سرمایـه ات از دستت رفت، دستانت را کـه داری!
خدایت را شکر کن. دوباره شکر کن !
اگر چیزی بـه دست نداریم دست کـه داریم دوباره بـه دست مـی آوریم.
دوباره مـی سازیم و دوباره بـه دست مـی آوریم.
دوباره مـی خریم و دوباره مـی خندیم.
#عکاسی_فضای_باز #عکاسی📷 #عکاسی_عروس #عکاسی_مدلینگ #عکاسی_در_منزل #عکاسی_مد #عکاسی_مدلینگ_داماد #نمونـه_عیـه روز کاری به منظور عکاسی البوم نمونـه کار اتلیـه سورن خودم هم مدل شدم @hr.hamidreza.moradi @emaratshahi

Read more

Media Removed

هر وقت فهمـیدید چهار سال پیش چی شد کـه دانیل داوری و استیون بیت آشور یـه هویی از توی تخم مرغ شانسی درون اومدن و راهی جام جهانی شدن!!! هر وقت فهمـیدید لباسایی کـه موسیو اعتقاد راسخ داشت کـه کیفیت نداره چی شد کـه بعد گرفتن شیتیل پوشید و تبلیغشم کرد!!! هر وقت فهمـیدید چرا بهترین گلزن لیگ جایی تو تیم ملی نداره، هر ... هر وقت فهمـیدید چهار سال پیش چی شد کـه دانیل داوری و استیون بیت آشور یـه هویی از توی تخم مرغ شانسی درون اومدن و راهی جام جهانی شدن!!!
هر وقت فهمـیدید لباسایی کـه موسیو اعتقاد راسخ داشت کـه کیفیت نداره چی شد کـه بعد گرفتن شیتیل پوشید و تبلیغشم کرد!!!
هر وقت فهمـیدید چرا بهترین گلزن لیگ جایی تو تیم ملی نداره، هر وقت فهمـیدید چرا کمال جایی تو تیم ملی نداره!!!
هر وقت فهمـیدید چرا لژیونرهای لیگ های درون پیت بـه بازیکنای لیگ خودمون ترجیح داده مـیشن!!!
هر وقت فهمـیدید پشت پرده ی بازیـهای تدارکاتی تیم ملی چیـه و چرا از بازی با تیمـهای قوی فراری هستیم!!!
هر وقت فهمـیدید چرا بـه لیگی کـه بابت تعطیلات گاه و بیگاهش دهن ما صاف شده، دهن کجی مـیشـه!!!
هر وقت فهمـیدی چرا موسیو با پرسپولیس، با کریمـی، با برانکو مشکل داره!!!
هر وقت فهمـیدی چرا موسیو هیچ رزومـه ی موفقی تو سرمربی گری نداره!!!
هر وقت فهمـیدی چه جوری پول من و تو داره بـه تاراج مـیره و چه جوری داریم دوشیده مـیشیم!!!
اون موقع مـی فهمـی کـه چرا سید جلال جایی تو لیست تیم ملی نداره و چرا بهترین تیم سه سال اخیر فوتبال ایران فقط دو نماینده تو جام جهانی داره!!!
قصه قصه ی پورسانت بازیکنای حاضر درون جام جهانیـه کـه ضربدر بیست و سه رقم کلفتی مـیشـه!!! و قرار نیست پرسپولیس سهم زیـادی از این مبلغ داشته باشـه! و خاک بر سر جماعتی کـه هنوز اینو نفهمـیدن و هنوز سنگ این موسیو رو بـه مـیزنن!!!
پ ن: جناب آقای سید جلال حسینی روزی کـه خودمونو پاره مـیکردیم کـه پشتیبانی این دلال موزامبیکی رو نکنی این روزا و روزای بعدشو خونده بودیم!!! الانم تو پرانتز گذاشتت کـه احتمال مصاحبه و بیـان حقایق رو ازت بگیره و شخصا امـیدوارم با یـه خداحافظی شیک از تیم ملی هم شخصیت خودت را حفظ کنی و در تاریخ ماندگار بشی و هم نقاط کوچک تاریک و مبهم ذهن ما درون مورد خودت را به منظور همـیشـه پاک کنی.
پ.ن ۲:عتزئینی
به قلم
استاد #امـیرمسعود

Read more

Media Removed

آهنگ جدید با سطح کیفیت بالا دوازدهمـین آهنگ آلبوم قهرمان آهنگ پیله از امـیرتتلو با تنظيم عالی امـیر دیوا پ ن:آهنگ های این آلبوم(قهرمان) باشرح حال(زندگی)من داره پیش مـیره😑 Amir Tataloo: من مـیدونم یـه چیزی درونَمـه ، من مـیفهمم وجودِشو حس مـیکنمِش ‎درداشو مـیریزه تو من ، ... 🎼آهنگ جدید با سطح کیفیت بالا🎼
📢دوازدهمـین آهنگ آلبوم قهرمان📢
🎶آهنگ پیله از امـیرتتلو🎶
🎸🎹با تنظيم عالی امـیر دیوا🎸🎹
پ ن:آهنگ های این آلبوم(قهرمان) باشرح حال(زندگی)من داره پیش مـیره😊😑😏
😍🔊👇👇🔊😍
Amir Tataloo:
من مـیدونم یـه چیزی درونَمـه ، من مـیفهمم وجودِشو حس مـیکنمِش
‎درداشو مـیریزه تو من ، الآنَم دارم حالِ اونو ، منعمـیکنمِش
‎من مـیفهمم توقع دارن از من ، نباید منو غمگین ببینن
‎ولی مـیدونی یـه بُغضی تو گلومـه ، بدجوری سنگینـه سینَم
من این بُغضو مـیشناسم ، پُرِ از دردای تازه
‎از درونِ من فحش مـیده بهت ، پُرِ حرفای کاذب
‎من این گرگو مـیشناسم ، تو خودم بزرگِش کردم ‎حالا هِی برمـیگرده تو من ، وقتی دروازه بازه ‎دکتر یِکَم دیره برا این حال ، بدجوری پیله کرده این بار
‎ولی من بازم از پَسِش بر مـیام ، مـیتونی صدام کنی پیرِمردِ این کار ‎دیوارا مـیخورَن منو ، عقربه ها همو مـیکِشَن عقب
‎یـه سری آدم چیز خورَن جلو ، یـه سریشونَم کـه چیزکِشَن اَ قبل
‎اِسمش بَدِه پولِش خوب ، جِنسِش تَره دودِش توپ
‎هیکلِش غلط اندازه دماغو بگیری درمـیاد جونِش زود اما نونِش خون
‎جِر مـیده پیرهنِ منو ، دکمـه هامو پاره مـیکنـه
‎تو نگاش یـه چیز مـیبینم ، کـه اصَن با من حال نمـیکنـه
‎پرخاش ، منفیـه حرفاش و غم تو چهرَش یـه ردِّ فحاش
‎اون پُرِ از مردمِ شـهر و شـهر پُرِ از ردِّ کفشاش ‎یأس یـه شبِ نحس و ترس ، مـیگیره بحث بالا
‎نمـیدونست اینو بالاخره یـه روزی ، اونم مـیده پَس کارما
‎هِی دست رو دست بی هدف ، بازیـاش هَمَش بی روح
‎اون تو آینـه با خودِش دعوا اِنقد جیغ و گریـه ، که تا بیـاد ازش بیرون

Read more

Media Removed

بارها... بارها... بارها تجربه‌ی این لحظه‌ها امـید... شکست... سقوط شما کـه خفنید اون کـه هیچ.... ما چیز دیگه‌ای جز شما نداشتیم... مثل هزاران لحظه‌ی دیگه کـه تنـها، روزنـه‌ای داشتیم... وعتصموا بـه حبل الروزنـه‌ی امـید... ریسمان‌ها همـیشـه پاره شدن وصله زدیم... دلمون رو زندگیمون رو امـیدمون ... بارها... بارها... بارها
تجربه‌ی این لحظه‌ها
امـید... شکست... سقوط
شما کـه خفنید اون کـه هیچ....
ما چیز دیگه‌ای جز شما نداشتیم...
مثل هزاران لحظه‌ی دیگه کـه تنـها، روزنـه‌ای داشتیم...
وعتصموا بـه حبل الروزنـه‌ی امـید...
ریسمان‌ها همـیشـه پاره شدن
وصله زدیم...
دلمون رو
زندگیمون رو
امـیدمون رو
مـیشـه یـه روز با همون دل پاره پاره نگاه کنیم بـه اونچه آرزومونـه و لمسش کنیم و ببوسیمش و بفهمـیم واقعیـه و مانا؟
مانا
مانا
مانا
مانا

Read more

Media Removed

. . سلام.حاجی ؛ قهر کردی انگار ؟ راستی حاجی ! قبلا ها یـه عده مـیگفتند کـه شماها رفتید بجنگید !؟ کـه چه بشود؟ خودتان خواستید؛ ،خودتان هم شـهید شدید آن وقتها جبهه مـیگرفتم و جوابشان را مـیدادم..... اما حالا خودمانیم حاجی، بینی و بین الله رفتی کـه چه بشود؟ رفتی کـه عده ای مانتوهایشان روز بـه روز ... .
.
سلام.حاجی ؛
قهر کردی انگار ؟
راستی حاجی !
قبلا ها یـه عده مـیگفتند که
شماها رفتید بجنگید !؟
که چه بشود؟
خودتان خواستید؛
،خودتان هم شـهید شدید
آن وقتها جبهه مـیگرفتم
و جوابشان را مـیدادم.....
اما حالا خودمانیم حاجی،
بینی و بین الله
رفتی کـه چه بشود؟
رفتی کـه عده ای مانتوهایشان روز بـه روز تنگ تر و روسری هایشان روز بـه روز کوچکتر شود؟
رفتی کـه ماه محرمـی هم پارتی بگیرند و جشن های آنچنانی؟
رفتی کـه عده ای و پسر بـه هم کـه مـیرسند دست بدهند و اگر ندهند بـه هم بگویند عقب مانده ؟
حاجی جان ؛ جای پلاکت را این روزها زنجیرهای قطور گرفته !
جای شلوار خاکی ات را شلوارهای پاره پوره و چاک چاک گرفته (که بـه زور پایشان نگهش مـیدارند)!
جای پیراهن ساده ی "مردانـه ات" را تی شرت های مارک دار گرفته(بعضا آب رفته اند) !
پسرانمان زیر ابرو بر مـیدارند ! مان ابرو تیغ مـیزنند !
اوضاعی شده دیدنی ... پارکها ، سینماها ، پاساژها شده اند سالن مد ! و البته دوست یـابی!
حاجی تو رفتی کـه خودت را پیدا کنی و خدایت را
ما مانده ایم و داریم خودمان را گم مـیکنیم !
.
.
★☆
**ستاره ها رفتن و نوبت ماست / نذاریم عطر یـادشون کم بشـه / نذاریم از نفس بیفته جنگل / یـا ساقه ی صنوبری خم بشـه / حواسمون باشـه کـه تبر زیـاده / تبر بـه دستش هم وفا نداره / دستامونو بـه هم بدیم نذاریم / تبر بیـاد یـه دست صدا نداره
★☆
#شـهدا_شرمنده_ایم
.
.

Read more

شرح زایمان از زبان سولماز:توی بیست و یک هفته بودم کـه اولین جلسهء کلاس تئوری رو با خانم ثنایی شروع کردم و از اونجا کـه خیلی شاگرد خوبی هستم همـه رو حفظم و تغذیـه رو کامل رعایت مـیکردم و استخر مـیرفتیم با بقیـه ا و خانم ثنایی ....... خیلی خوشحال کله سحه شش صبح روز دوشنبه شانزدهم بهمن بیدار شدم هوس املت ... شرح زایمان از زبان سولماز:توی بیست و یک هفته بودم کـه اولین جلسهء کلاس تئوری رو با خانم ثنایی شروع کردم و از اونجا کـه خیلی شاگرد خوبی هستم همـه رو حفظم و تغذیـه رو کامل رعایت مـیکردم 😋 و استخر مـیرفتیم با بقیـه ا و خانم ثنایی .......
خیلی خوشحال کله سحه شش صبح روز دوشنبه شانزدهم بهمن بیدار شدم هوس املت با روغن محلی کردم 😁 رفتم دستشویی شوء زایمان داشتم ساعت نـه صبح رفتم پیش دکتر قاسمـی و معاینـه و دو سانت باز و نرم و نازک و برگشتم و ناهار جاتون خالی یـه پرس کوبیده و چندتا تیکه جوجه خوردم و کم کم حس کردم گل باقالی تکون نمـیخوره و همش پد بهداشتیم خیس مـیشـه🤔 ... دوباره ساعت شش عصر رفتم پیش دکتر قاسمـی و معاینـه و.... گفتن کیسه آب پاره شده امشب بستری مـیشی
کلی کیف کردم و برگشتم خونـه و ورزش روی توپ و دوش آب گرم کمکم کرد دردام کم بشـه که تا ده کـه راه افتادیم سمت بیمارستان و رفتم بلوک زایمان ولی تنـها بودم هنوز مطهره و مـهشید نرسیده بودن کـه کم کم مـهشید اومد یکم آروم شدم بعد مطهره اومد خیلی خوب بود چون مـیدیدم تنـها من نیستم کـه درد دارم و منتظرم . خلاصه خانم ثنایی کـه اومد داغ دلم تازه شد و از همون اول گفتم شکر خوردم تاااااااا دیگه رفتم روی توپ و همسری کمرمو کلی مالید و بعد خانم سلیمـی عزیز هم کتف هام رو مـیمالید دیگه رفتم روی تخت حالت سجده شد و بازم ماساژ و ساعت 12دکتر قاسمـی اومد 😊 داغ دلم خیلی تازه تر شد و شروع کردم کولی بازی درآوردن کـه خانم ثنایی گفت روند باز شدنـه دهانـهء رحم ات تنده وگرنـه اینجوری داد نمـیزدی و ساعت دوازده و نیم دکتر قاسمـی معاینم کرد و یدفه گفت هشت سانت وای آفرین زیردستم شدی نـه سانت😍 و فوری وسایلو آوردن و همونجا گفت که تا ییم بامداد پسری توی بغلمـه و واقعا با تمام خستگی و سرماخوردگی و اون موقع شب و..... خانم سلیمـی خانم ثنایی و دکتر قاسمـی واقعا مادرانـه برام وقت گذاشتن و بعد از کلی داد و جیغ و انقباض یک ساعته تمام زور زدنای منو نگاه و تشویقم ولی قشنگ معلوم بود خانم ثنایی دلش مـیخواد همونجا یـه جلسه کلاس برام بذاره و زور و تنفس هنگام زایمان رو بگه بهم😂 دست خانم ثنایی رو کبود کرده بودم از بس توی زورا محکم فشار داده بودم و بالاخره با آخرین زور بدونـه پارگی فسقلی اومد بیرون و تمام دردا یدفه تموم شدن و اونجا تمامـه دنیـا مال من شد ❤️🤱
#فاطمـه_ثنایی #مادر #مادرشدن #مادری #عشق مادری
#مـهرمادری #pregnancy #midwifery #dulla #birth #pregnanyworkout #woman #womanhealth
#ماما_همراه #کلاس #کلاس_بارداری #زایمان #زایمان_فیزیولوژیک #ورزش_بارداری #بارداری #طب_سنتی #کاهش_درد #استخر #

Read more

Media Removed

کلاس اول یزد بودم سال1340، وسطای سال اومدیم تهران یـه مدرسه اسمم را نوشتند شـهرستانی بودم، لهجه غلیظ یزدی و گیج از شـهری غریب ما کتابمان دارا آذر بود ولی تهران آب بابا معظلی بود به منظور من، هیچی نمـی فهمـیدم البته تو شـهر خودمان هم همچین خبری از شاگرد اول بودنم نبود ولی با سختی و بدبختی درسکی مـی خواندم تو ... کلاس اول یزد بودم سال1340، وسطای سال اومدیم تهران
یـه مدرسه اسمم را نوشتند
شـهرستانی بودم، لهجه غلیظ یزدی و گیج از شـهری غریب
ما کتابمان دارا آذر بود ولی تهران آب بابا
معظلی بود به منظور من، هیچی نمـی فهمـیدم
البته تو شـهر خودمان هم همچین خبری از شاگرد اول بودنم نبود ولی با سختی و بدبختی درسکی مـی خواندم
تو تهران شدم شاگرد تنبل کلاس
معلم پیر و بی حوصله ای داشتیم کـه شد دشمن قسم خورده ی من
هر درس نمـی خواند مـی گفت:مـی خوای بشی فلانی و منظورش من بینوا بودم
با هزار زحمت رفتم کلاس دوم
آنجا هم از بخت بد من، این خانم شد معلممان
همـیشـه ته کلاس مـی نشستم و گاهی هم چوبی مـی خوردم کـه یـادم نرود کی هستم!!
دیگر خودم هم باورم شده بود کـه شاگرد تنبلی هستم که تا ابد
کلاس سوم یک معلم جوان و زیبا آمد مدرسه مان
لباسهای قشنگ مـی پوشید و خلاصه خیلی کار درست بود، او را به منظور کلاس ما گذاشتند
من خودم از اول رفتم ته کلاس نشستم
مـیدانستم جام اونجاست
درس داد، مشق گفت کـه برا فردا بیـاریم
انقدر بـه دلم نشسته بود کـه تمـیز مشقم را نوشتم
ولی مـی دانستم نتیجه تنبل کلاس چیست
فرداش کـه اومد، یک خودنویس خوشگل گرفت دستش و شروع کرد بـه امضا مشق ها
همگی شاخ درون آورده بودیم آخه مشقامون را یـا خط مـیزدن یـا پاره مـی
وقتی بـه من رسید با ناامـیدی مشقامو نشون دادم
دستام مـی لرزید و قلبم بـه شدت مـی زد
زیر هر مشقی یـه چیزی مـی نوشت
خدایـا برا من چی مـی نویسه؟
با خطی زیبا نوشت: عالی
باورم نمـی شد بعد از سه سال این اولین کلمـه ای بود کـه در تشویق من بیـان شده بود
لبخندی زد و رد شد
سرم را روی دفترم گذاشتم و گریـه کردم
به خودم گفتم هرگز نمـی گذارم بفهمد من تنبل کلاسم
به خودم قول دادم بهترین باشم...
آن سال با معدل بیست شاگرد اول شدم و همـینطور سال های بعد
همـیشـه شاگرد اول بودم
وقتی کنکور دادم نفر ششم کنکور درون کشور شدم و به دانشگاه تهران رفتم
یک کلمـه بـه آن کوچکی سرنوشت مرا تغییر داد
چرا کلمات مثبت و زیبا را از دیگران دریغ مـی کنیم بـه ویژه ما مادران، معلمان، استادان، مربیـان... يك خاطره از
استاد محمد شاه محمدي
استاد مديريت و روانشناسى

Read more

Media Removed

مگه اسمـه من عشقِ تو نبود؟؟؟ حتی دوستامونم بهم مـیگفتن : عشقِ فلانی. بعد چرا این روزا همـه دیوونـه صدام مـیکنن فقط تو حتما بهم بگی دیوونـه اونم وقتایی کـه دندونام و جفت مـیکنم و سرم و تند تند بـه چپ و راست تکون مـیدم لا بهصدای خندهات بگی دیووووونـه ترین وای کـه چه حالی مـیده درست مثلِ همون بوس هول هولکی‌ ها‌. بعضی ... مگه اسمـه من عشقِ تو نبود؟؟؟
حتی دوستامونم بهم مـیگفتن : عشقِ فلانی.
پس چرا این روزا همـه دیوونـه صدام مـیکنن
فقط تو حتما بهم بگی دیوونـه اونم وقتایی کـه دندونام و جفت مـیکنم و سرم و تند تند بـه چپ و راست تکون مـیدم
لا بهصدای خندهات بگی دیووووونـه ترین وای کـه چه حالی مـیده درست مثلِ همون بوس هول هولکی‌ ها‌.
بعضی آدما هم بهم مـیگن روانی.
خوب تو بگو
حق ندارم ب زیر گوشِ این لعنتی کـه انگشتشو تو فر موهام مـیچرخونـه؟؟
مدیر شرکت و یـادته؟؟ مـیگفتم آدم خوبیـه؟؟؟
اخراجم کرد لعنتی .اصا دلم خواست پروندهاشو پاره کنم
مرتیکه خجالت نمـیکشـه وقتی صبحا مـیرم تو دفتر بهم مـیگه صبح بخیر
یـا اون کارمند مخابرات دیشب وقتی براش بوق زدم بهم گف:(شب بخیر مـهندس)
منم سر صبحی وقتی حواسش نبود چرخ دستیشو هل دادم
چرا این آدم ها نمـیفهمن فقط تو حتما بهم شب و صبح بخیر بگی.
هر روزم چند نفر و تو صفحه‌های مجازی بلاک مـیکنم و دوستام و هم دیگه دوست ندارم
چه دلیلی داره برام کامنت بذارن عالی❤
یـا اینکه شبیـه تو حرف بزنن
بهم بگن بمون برام
یـا آهنگایی و که تو مـیفرستادی و بفرستن
حتی یکیشون بـه هم مـیگه :(اصلا حوصله سر بر نیستم ) آخه یعنی چی این حرف ؟؟من خیلی ام آدم خسته کننده ای هستم فقط واسه تو اینجوری نیستم. همشونم مـیخوان با بقیـه برام فرق کنن روانی اونان کـه نمـیدونن کله دنیـا رو با یـه چشم مـیبینم و فقط تویی کـه از همشون جدات کردم
اصا بـه اونا چه کـه قشنگ مـیخندم.
چقد یـه دستی تایپ سخته
بذار برم با این چاقو اون لعنتی و که دیشب بهم گفت : حیف چشای خوشگلت نیست کـه گریـه مـیکنی و بکشم مـیام اما تقصیرِ خودم بود نباید بهش مـیگفتم کـه قلیون نکشـه
اون جمله مخصوص توِ ولی درون هر صورت نمـیتونم نکشمش
حتما فردام مـیخواد بگه: وقتی چش غره مـیری جذاب تری.آره حتما حتما بکشمش اما صبر کن برمـیگردم و بازم برات مـیگم کـه وقتی نیستی چقد آدما اذیتم مـیکنن شاید اگه بدونی زود تر برگردی .
.
.

نویسنده: #مـیکائیل💕 .
. 🆔@mikilove351 📷
.
.
.
#دوستان_اگرمارولایق_کامنت_ولایک_زیباتون_مـیدانیدپس_کوتاهی_درحق_مانکنید 😊🙏🌷

Read more

Media Removed

. وقتی تنـها دستاورد دولتشون رو کدخداشون پاره مـیکنـه. پ.ن۱: دیشب جک جدیدی شنیدم از پرزیدنت روحانی. گفتن از یـه هفته پیش مـیدونستن ترامپ قراره بزنـه زیر برجام به منظور همـین از اون نوقع تمـهیدات اقتصادی رو اندیشیدن.-تمـهیدات را بخوانید دلار هفت هزار تومنی و طلای سر بـه فلک. پ.ن۲: احتمالا الان دیگه ای ... .
وقتی تنـها دستاورد دولتشون رو کدخداشون پاره مـیکنـه.
پ.ن۱: دیشب جک جدیدی شنیدم از پرزیدنت روحانی. گفتن از یـه هفته پیش مـیدونستن ترامپ قراره بزنـه زیر برجام به منظور همـین از اون نوقع تمـهیدات اقتصادی رو اندیشیدن.-تمـهیدات را بخوانید دلار هفت هزار تومنی و طلای سر بـه فلک.
پ.ن۲: احتمالا الان دیگه ای ندارن کـه بیماری خاص داره و لنگ داروی خارجیـه و دلار نمـیذاره.
پ.ن۳: جک خفن تر رییس جمـهورمان این بود کـه از اول آمریکا بـه تعهدات برجام پایبند نبوده. انگار نـه انگار کـه تا دیروز مـیگفتن پایبنده و سر موشکم مـیخواستن باهاش ببندن.
پ.ن۴: جک جالب ترش این بود کـه فرمودند آمریکا هیچ وقت قابل اعتماد نبوده بـه نظرشون. نشون بـه نشون پیچ راهروی سازمان ملل و دیدار اتفاقی و تماس تلفنی یـهوووی روءسا و ماچ و بوسه های سر مـیز مذاکرات.
پ.ن۵: شما بـه پنج تای دیگر همچنان اعتماد داشته باشید. درون ادبیـات خودتان مـیگویم.مگر رعیت بی اذن کدخدا نفس مـی کشد؟ حالا گیرم یک لگدی هم درون هوا بیندازد.آلمان باشد یـا فرانسه رعیت رعیت است.
پ.ن۶: ایرانیی کـه خودش عزت نداشته باشد پاسپورتش کاغذ پاره توی دهن هم نخواهد بود. ممنون از عزتی کـه به ما دادی؛
خدا قوت دولت دروغ و خفت و تزویر.

Read more

Media Removed

سی ساله کـه من اومدم تو زندگیت ... سی ساله صبح هنوز آفتاب نزده مـیری بیرون شبا مـیایی خونـه ... سی ساله ندیدم یـه دفعه بری بازار واسه خودت یـه دست لباس بخری ... سی ساله یـه بار نشد باهات دست بدم اون چاک و زخم ها و زبریِ دستات شرمندم نکنـه ... سی ساله جمعه ها هم سرکار بودی و از ده بار بیرون رفتن تو فقط یـه بارشو با ... سی ساله کـه من اومدم تو زندگیت ...
سی ساله صبح هنوز آفتاب نزده مـیری بیرون شبا مـیایی خونـه ...
سی ساله ندیدم یـه دفعه بری بازار واسه خودت یـه دست لباس بخری ...
سی ساله یـه بار نشد باهات دست بدم اون چاک و زخم ها و زبریِ دستات شرمندم نکنـه ...
سی ساله جمعه ها هم سرکار بودی و از ده بار بیرون رفتن تو فقط یـه بارشو با ماها اومدی ...
سی ساله کـه شرمندتم بابا ...
دمت گرم کـه یـه عمر واسه ماها عرق ریختی و ما خوردیم ...
مَستو پاره ی معرفتتم رفیقِ با معرفت
ببخش منو اگه بی حرمتی کردم گاهاً و قدر ندونستم .
سایـه ت مستدام باشـه مَرد .
تو واسه من و حامد و جواد بهترینی
@hamed_9317
@fishpersian
@ali.rahimi66

Read more

Media Removed

خونـه عجیب ترین ساخته ی بشره... یـه کتاب بزرگ سنگی...گلی...آجری... بعضی پر از داستان های کوتاه و بعضی هم رمان های بلندی کـه حتی وقتی تموم مـیشن زندگی شون تو ذهن خواننده ادامـه پیدا مـیکنـه... خونـه های متروک اما بـه طور ترسناکی غمگینند... یـا حتی بـه طور غمگینی ترسناک... از اون کتابای توی صندوق ته انباری ... خونـه عجیب ترین ساخته ی بشره...
یـه کتاب بزرگ سنگی...گلی...آجری...
بعضی پر از داستان های کوتاه و بعضی هم رمان های بلندی کـه حتی وقتی تموم مـیشن زندگی شون تو ذهن خواننده ادامـه پیدا مـیکنـه...
خونـه های متروک اما بـه طور ترسناکی غمگینند...
یـا حتی بـه طور غمگینی ترسناک...
از اون کتابای توی صندوق ته انباری با یـه جلد کدر پاره کـه از ترس جادو و جنبلی بازشون نمـیکنـه...
کسی فکر نمـیکنـه کـه یـه روزی شاید پر از خوشی و عشق بوده و انعکاس قهقهه های آدماش رو غبار دیواراش باشـه هنوز...
خونـه ها پا ندارن کـه برن...دل ندارن کـه ن... اما بـه نظرم خونـه های متروک "کندن و رفتن" رو بیشتر از هرچیز دیگه ای مـیفهمن... #رفتن_همـیشـه_اتفاقی_نیست_آدم_یـه_جاهایی_رو_مجبوره...
#لاهیجان_بازکیـاگوراب_لفمجان

Read more

Media Removed

من معمولا تو صفحه اینستاگرام تمایلی ندارم پست سیـاسی بزارم ولی همزمان با بـه راه افتادن کارنوال و سیرک انتخابات به منظور یـادآوری هم کـه شده دلم خواست مطلبی بنویسم.ما ایرانی ها کلا حافظه تاریخی ضعیفی داریم،چهار سال کـه مـیگذره یـادمون مـیره چهارسال قبل چه اتفاقاتی افتاد.یـه نفر بعنوان رییس جمـهور یـه مملکت ... من معمولا تو صفحه اینستاگرام تمایلی ندارم پست سیـاسی بزارم ولی همزمان با بـه راه افتادن کارنوال و سیرک انتخابات به منظور یـادآوری هم کـه شده دلم خواست مطلبی بنویسم.ما ایرانی ها کلا حافظه تاریخی ضعیفی داریم،چهار سال کـه مـیگذره یـادمون مـیره چهارسال قبل چه اتفاقاتی افتاد.یـه نفر بعنوان رییس جمـهور یـه مملکت یک یـا دو دوره انتخاب مـیشـه ولی به منظور دوره بعد یـا رد صلاحیت مـیشـه یـا ممنوع التصویر.اگر این شخص صلاحیت نداره چرا رییس جمـهور شد؟؟؟چرا رهبر اونو تایید کرد؟؟ولی به منظور چهار سال بعد از شورای نگهبان رد نشد؟؟؟
و دهها سوال دیگه کـه همـه مـیدونیم و جوابش رو هم بلدیم.فقط خواستم با ذکر پاره ای مشکلات برایـانی کـه شور و شوق رای دارند یـه یـادآوری کرده باشم.که...
اگر بیکارت گذاشتن.
اگر شرمنده زن و بچه شدین.
اگر گوشت آلوده بهت دادن.
اگر درون نبود دارویی عزیزت و از دست دادی.
اگر گشت ارشاد غرورت و خورد کرد.
اگر هزینـه تحصیل بچه ت رو نداشتی‌.
اگر دریـاچه ارومـیه خشک شد.
اگر مـیلونـها خانواده درون تصادفات جاده‌ای از بین رفتن و بی‌ سرپرست شدن.
اگر گور خواب دیدین.
اگر قبرستانـها پر شدن و جا نداشتن.
اگر بـه کودکان کار تجاوز .
اگر کلیـه آشنات فروخته شد.
اگر ناموست بـه حراج تازیـان قرار گرفت.
اگر به منظور وام سه مـیلیون تومانی سی که تا امضا خواستن و پنجاه که تا ضامن.
اگر دریـای خزر از دست رفت.
اگر اهواز آب آشامـیدنی نداشت.
اگر کولبری زیر بهمن ماند و یـا بـه رگبار نیروی انتظامـی بسته شد.
اگر نیروی انتظامـی همسر و و مادرت را بـه جرم بد حجابی بازداشت کرد.
اگر کارگری خود را آتش زد.
اگر مادری به منظور خرج خانواده تن فروشی کرد.
اگر کودکان شـهرهای نفت خیز درون کپر درس خواندن.
اگر همچنان مدرسه‌ای سقفش رو دانش‌آموز خراب شد.
اگر کودکان مدرسه درون اثر آتش سوزی بخاری نفتی‌ ناقص شدن.
اگر بر صورت تان اسید پاشیدن.
اگر مـیانگین درون روز شش که تا اعدامـی داشتن.
اگر نخبگان فرار یـا درون زندان کشته شدن.
اگر از درامد منابع طبیعی، کشور‌های تازیـان آباد شدن.
اگر خاک ایران را هم فروختن.
اگر و هزاران اگر دیگر..... حق ندارین اعتراض کنین.
بازم تکرار مـیکنم اگر فردا رای دادی حق اعتراض بـه هیچ یک از این مسایل رو نداری.
#من رای نمـی دهم #I wont vote

Read more

Media Removed

دودو هنوز بستریـه و این برگه نتیجه آزمایش دیروز دودو هست قبل از جراحی دفعه سومـه کـه جراحی بـه دلایل مختلف بـه تاخیر مـیوفته عفونت برطرف شده اما هنوز کم خونی داره و این ربسک جراحی رو بالا مـیبره. وسواس به منظور انجام جراحی درون بهترین شرایط ممکن، درسته کـه هزینـه زیـادی رو بـه ما متحمل کنـه، اما ترجیح مـیدیم هزینـه ... دودو هنوز بستریـه و این برگه نتیجه آزمایش دیروز دودو هست قبل از جراحی
دفعه سومـه کـه جراحی بـه دلایل مختلف بـه تاخیر مـیوفته
عفونت برطرف شده اما هنوز کم خونی داره و این ربسک جراحی رو بالا مـیبره.
وسواس به منظور انجام جراحی درون بهترین شرایط ممکن، درسته کـه هزینـه زیـادی رو بـه ما متحمل کنـه، اما ترجیح مـیدیم هزینـه پرداخت شده مالی باشـه که تا اینکه با جون یـه حیوون بازی کنیم.
همـیشـه ترجیح ما بـه انجام کار با بهترین کیفیت بوده و متاسفانـه این با روحیـات بعضی افراد سازگار نبوده
صداقت شاید همـیشـه هم خوب نباشـه ظاهرا
مثلا اگر مثل بعضی ها سگی کـه کاملا واضحه تو دعوا اسیب دیده و بدنش پاره شده و چشمش کور شدل و از جرب پوستش اسیب دیده مـیگن جاقو خورده و هزار که تا توهم دیگه، مـیشد مظلوم نمایی کرد و گفت مثلا کوکو رو از دست یـه حیوون ازار گرفتیم کـه بهش تجاوز کرده(داستان ساختگیـه همـیشگی عده ای به منظور جلب توجه و ترحم و سودجویی بیشتر) الان شرایط بهتر بود😣

Read more

Media Removed

شعر شماره یک : الهی بابای یـه بشی * تو پا تو این خونـه گذاشتی رفیق سفره ی ما نمک نداشت ،نون داشت راهش اگه که تا آسمون نمـیرفت که تا پشت بوم برااااات ، نَردِبون داشت خورشیدو از چشمای کی گرفتی من کـه خودم رو بـه غروب بودم بغض چشامو دیده بودی من کـه تو حسرت روزای خوب بودم مسافری گریـه شگون نداره یـه سوز سردی ... شعر شماره یک : الهی بابای یـه بشی *
تو پا تو این خونـه گذاشتی رفیق
سفره ی ما نمک نداشت ،نون داشت
راهش اگه که تا آسمون نمـیرفت
تا پشت بوم برااااات ، نَردِبون داشت
خورشیدو از چشمای کی گرفتی
من کـه خودم رو بـه غروب بودم
بغض چشامو دیده بودی من که
تو حسرت روزای خوب بودم
مسافری گریـه شگون نداره
یـه سوز سردی تو تنم پیچیده
تهوع نداشتنت شبیـه
آتیش شده تو پیرهنم پیچیده
حرمت نون و نمکو ولش کن
دنیـا کـه این چیزا سرش نمـیشـه
قصه رو صد بار توی آینـه گفتم
مـیخنده مـیگه باورش نمـیشـه

از ما گذشت از تب تندت اما
بترس،خیلی زود عرق مـیکنـه
خدا خودش جای خودش نشسته
پاره کنی ورق ورق مـیکنـه

دفتر سرنوشتتو سفت بچسب
اه نمـیکشم کـه پر پر بشی
روزی هزار بار دعات مـیکنم
الهی بابای یـه بشی

وای بـه روزگار اتون
وای بـه روزگار اتون....
@shirinjandardoost

الوعده وفا .... طبق صحبت های قبلی مون مبنی بر انتشار آثار خوب دوستان شاعرم ، به منظور شروع اثری از شیرین جانداردوست عزیز کـه امـیدوارم بـه زودی شاهد انتشار کتابش باشیم انتخاب شد ... امـیدوارم بتونیم با نقد سازنده، کمک و دلگرمـی خوبی به منظور دوستانِ دیگر شاعرمون باشیم . تعدادی شعر بـه دستم رسیده و همچنان منتظر دریـافت آثار شما جانان بـه آدرس ایمـیلی کـه در صفحه درج شده هستم . با احترام . #رویـا_ابراهیمـی

Read more

Media Removed

| سلام تاحالا شده سوار تاکسی بشین بعد یـهو یـادتون بیـاد إ پول نقد ندارین همراتون؟ یـا مثلا به منظور یـه کرایـه ۸۰۰ تومنی یـه ۱۰ هزار تومنی بدید راننده و کلی حرف بشنوین کـه چرا پول خورد ندارین . حتما همـه ی شماها بـه این هم فکر کردین کـه اگه تو تاکسی کارتخوان باشـه چقدر خوبه ، یـه روز سوار تاکسی شدم دیدم رو پشت صندلی ... |
سلام
تاحالا شده سوار تاکسی بشین بعد یـهو یـادتون بیـاد إ پول نقد ندارین همراتون؟
یـا مثلا به منظور یـه کرایـه ۸۰۰ تومنی یـه ۱۰ هزار تومنی بدید راننده و کلی حرف بشنوین کـه چرا پول خورد ندارین .
حتما همـه ی شماها بـه این هم فکر کردین کـه اگه تو تاکسی کارتخوان باشـه چقدر خوبه ، یـه روز سوار تاکسی شدم دیدم رو پشت صندلی جلویی یـه کاغذ سفید ۱۵ درون ۱۰ چسبیده روش یـه کیو آر کد هستش و چند خط نوشته توضیح داده کـه این کیو آر کده به منظور چیـه، برام جالب بود بالاخره این مشکله حل شد ، دیگه قرار نیست راننده ازمون پول اضافه بگیره دیگه قرار نیست بهمون پول پاره بده دیگه قرار نیست بخاطر ۱۰ هزار تومنی کلی حرف بشنویم.
یـه نرم افزار بـه اسم “پیگیر” این مشکلمونو حل کرده ، البته کلی نرم افزار این مدلی هست ولی تو اون کاغذ این نرم افزار معرفی شده بود، واقعا خوشحال شدم دیدمش، حالا آخر توضیح مـیدم نرم افزار رو، بعد دیدن اون کاغذ با راننده صحبت کردم گفتم چقد خوب شد، گفت اره راحت شدیمو فلان ،چنتا سوال پرسیدم از راننده ظاهرا کاملا نرم افزار رو مـیشناخت. رسیدم خونـه نرم افزار رو دانلود کردم دیدم نرم افزار ساده ایـه و خوبه، از اون روز کلی تاکسی سوار شدم تقریبا ۵۰‎٪ از تاکسی ها و تاکسی بی سیم ها عضو “پیگیر” شدن و برچسب تو ماشینشون چسبیده، ۱۰ روزی مـیشـه سوار تاکسی مـیشم ببینم راننده عضو “پیگیر”ه با نرم افزار کرایـه رو پرداخت مـیکنم جالب اینجاست همشونم راننده مـیگه شما اولین نفری بودین کـه از نرم افزار استفاده کردین 😁
خب خب متنم طولانی شد نرم افزار رو توضیح بدم .
نرم افزار “پیگیر” هم به منظور آندروید هست و هم آی او اس
بعد از دانلود نرم افزار رو کـه باز کردید ازتون شماره مـیگیره کـه شماره خودتون رو وارد مـیکنید و کد فعال سازی ارسال مـیشـه.
بعدش حتما کارت های بانکیتونو اضافه کنید بـه نرم افزار
بعدش هم مـیتونین حسابتونو شارژ کنید هم مـیتونین نکنید فرقش اینـه کـه اگه حسابتونو شارژ کنید موقع پرداخت کرایـه زمان کمتری استفاده مـیشـه که تا پرداخت کنید .
بعد موقع پرداخت کرایـه دوتا راه دارید یـا کیو آر کد راننده رو اسکن مـیکنید یـا کد راننده رو وارد مـیکنید.
بعد از وارد کد اسم راننده مـیاد
بعد کرایـه هرچقدر هست مـینویسید و پرداخت مـیکنید.
بعد از پرداخت یـه اس ام اس به منظور شما و یـه اس ام اس به منظور راننده ارسال مـیشـه کـه راننده متوجه پرداخت کرایـه شما بشـه.
همـین بـه همـین راحتی ☺️
پ.ن : تاکسیرانی محمودآباد قرارداد بسته با “پیگیر” ازش استفاده کنین که تا همـه ی تاکسی ها عضوش بشن و از شر پول های پاره و کثیف خلاص شیم.
97.4.27 #فریو
@paygearapp
@mahmoudabad
#محمودآباد

Read more

Media Removed

. سلام سلام خوبید؟ بچه ها خیلیـاتون ازم سوال کردید تو از ۱۷ سالگی چیکار کردی ، کمک کنم واسه اینکه مستقل شید و این صبتا من مدرسم کـه تموم شد(هنرستان معماری خوندم) دانشگاه نرفتم ینی دوست نداشتم کـه برم... اولا خب من تو مطب یکی از اشناها بـه عنوان کمک دستیـار دندون پزشک کار کردم و کارِ بـه شدت سخت و خسته کننده ... .
سلام سلام خوبید؟
بچه ها خیلیـاتون ازم سوال کردید تو از ۱۷ سالگی چیکار کردی ، کمک کنم واسه اینکه مستقل شید و این صبتا
من مدرسم کـه تموم شد(هنرستان معماری خوندم) دانشگاه نرفتم ینی دوست نداشتم کـه برم...
اولا خب من تو مطب یکی از اشناها بـه عنوان کمک دستیـار دندون پزشک کار کردم و کارِ بـه شدت سخت و خسته کننده ای بود مخصوصا تو سن من
ولی حدود ۲ سال اونجا دووم آوردم.
بعضی روزا ۸ صبح که تا ۱۰ شب سرکار بودم و وقتی مـیرسیدم خونـه فقط مـیخوابیدم از خستگی
خیلی حرف مـیشنیدم ، خیلی از خوشیـام زدم سختی و بی خوابی و گشنگی که تا دلتون بخواد تو کارمون بود
پا درد از وایسدن زیـاد و... ماهی هم ۲۰۰ تومن حقوق مـیگرفتم :)))) بیمـه هم نبودم 😐😂 اگه بیمـه بودم الان چقد سابقه داشتما حیف
بعد از ۲ سال تصمـیم گرفتم برم دانشگاه کـه رفتم معماری داخلی خوندم و در حال تحصیل هم کار کردم یکی دو جا پاره وقت کـه فقط خرج دانشگاهم و در بیـارم. یـادمـه یجا حقوقم و نداد ازش شکایت کردم پام بـه دادگاهم باز شد واسه گرفتن حقم 😆🙅🏻‍♀️👨🏻‍⚖️
بعد از دو سال(فوق دیپلم) دیگه حالم از معماری بهم مـیخورد کـه چند که تا دلیل داره کـه به دلیل بدآموزی واسه دانشجویـان معماری نمـیگم🤦🏻‍♀️😂🤪
خلاصه من خرداد درسم تموم شد و در بـه در دنبال کار رفتم تو یـه کارخونـه هم شدم هم نقشـه کش ساعت کاریمم ۸ که تا ۵ بود بیمـه هم شدم :)))) البته ۹ ماهشو(حقوقمم وزارت کاری بود)مـیتونم بگم یکی از بهترین صاحب کارا رو داشتم واقعا. موقع تسویـه تمام حق و حقوقم و حساب کرد و هیچی نا حق نشد.
خب من باز خونـه نشین و بیکار شدم کـه این بین وارد بازار طلا و دستبند و عکاسی تبلیغاتی و ... شدم.
دستبند درست و یـه سری کارای دیگه رو یـاد گرفتم و گفتم یـه پیج طلا ب و کار کنم کـه الحمدالله خیلی خوب بوده که تا به امروز 🙏🏻
این وسطا خیلی اتفاقات دیگه افتاد خیلی کارای دیگه کردم ،(همـه جا یک ماه مـیرفتم دیگه نمـیرفتم!!!) که تا اینکه تصمـیم بـه ادامـه تحصیل گرفتم بعد از ۱ سال و رفتم دانشکده خبر عکاسی تبلیغاتی ثبت نام کردم.
اینجا رو یـه توضیح بدم ، من تغییر رشته دادم به منظور لیسانس ، دانشکده خبر علمـی کاربردی و بدون کنکوره ، من از کنکور و ظرفیت عکاسی دانشگاه ها خبر ندارم و اگه سوالی هست همـین جا بپرسید کـه پاسخ گو باشم🙏🏻
امـیدوارم سوالاتتون راجب چی و کجا کار من و مستقل شدن از ۱۷ سالگی برطرف شده باشـه✌🏻
پ ن:یـه چیزی و دوست نداشتم بگم ولی مـیگم ، کار عیب نیست منم جایی کـه کار کردم و جارو کشیدم ، ظرفاشون و شستم ، چایی ریختم واسشون و پشیمون نیستم چون حتما لازم بوده کـه به اینجا برسم.
🍉🦄💖😌

Read more

پاییز کـه مـی‌شـه ما بی‌اختیـار مـی‌ریم اتاق جمشید. پاییز یـهو مـی‌آد، توو یـه روز، مثّ بهار و بقیـه. صپّ زود بیدار مـی‌شی مـی‌بینی حیـاط شده طوفان رنگ و رنگ کـه برپا درون دیده مـی‌کند. مام مث عوام‌الناس ، مث سیـاوش قمـیشی و کریس دی‌برگ عقیده داریم پاییز دلگیره. شباش صدای بوف مـی‌آد. بـه جمشید مـی‌گیم : «سر مرگی مـهمون ... پاییز کـه مـی‌شـه ما بی‌اختیـار مـی‌ریم اتاق جمشید. پاییز یـهو مـی‌آد، توو یـه روز، مثّ بهار و بقیـه. صپّ زود بیدار مـی‌شی مـی‌بینی حیـاط شده طوفان رنگ و رنگ کـه برپا درون دیده مـی‌کند. مام مث عوام‌الناس ، مث سیـاوش قمـیشی و کریس دی‌برگ عقیده داریم پاییز دلگیره. شباش صدای بوف مـی‌آد. بـه جمشید مـی‌گیم : «سر مرگی مـهمون نمـی‌خوای دلمون گرفته...؟ » مـی‌گه : «بابا کجاش دلگیره؟ نگا نارنگیـا رو. نگا نارنجیـا رو. بـه زبان حال با انسان سخن مـی‌گه. خرمالو رو ببین » مـی‌گم: جمشید ، نارنجی چیـه؟ مـهر... آبان... وای از آذر.... چه‌جوری بگذرونیم امسالو؟ تولد جمشید آبان‌ه خوب معلومـه خوشش مـی آد، راه مـیره مـیگه دنیـا یعنی محاسن پاییز . مـیگم خوب مثلن چهار که تا مثال بزن از این محاسن ، مـیگه دلبر لباس قشنگارو از تو گنجه درون مـیاره پایین کمـی ، بالا کت و کلفت ،‌آدم حض مـیکنـه مـیگم اولن چشمت‌و درون مـیارما دومن این کـه نصفش معایبه ، حیف‌ ه تابستون نبود کـه همش ؟ یـه چای مـیریزه مـیزاره جلومون مـیگه : حالا دلبر هیچی. شبا رو چی مـیگی ؟ مگه تو خودت عاشق شبا نیستی ؟ پاییز همش شب‌ه دیگه ، نصفه روز غروب‌ه. مـیگم : آقا ما دو ساعت شب بسمونـه ، زیـادم هس ، مـیخوایم زودتر بیدار شیم تموم شـه. یـه چراغی مـیزاریم اون گوشـه ، تاریک روشن مـیشینیم ستاره مـیشیم مـیریم که تا سحر چه زاید باز. مـیگه : چایی از دهن افتاد. جمشید اگه پاییز اینقده کـه تو مـیگی خوبه ،‌چرا ما هر سال روز اول پاییز دلمون خالی مـیشـه ؟ همـه بـه این زردیو نارنجی نگا مـی کنن حالشون جا مـیاد ، چرا ما بلد نیستیم ؟ چرا همـه رفته بودناشونو مـیزارن واسه پاییز ؟ چرا پاییز هیشکی بر نمـی گرده ؟ جمشید یـه سیبیل نازک داره ، سفید شده ، خیلی سال‌ه اینجاس ، همـه ی پاییزای آسایشگارو دیده ،‌ مـیگه این درخت بزرگ‌ه نا نداره وگرنـه بت مـیگفتم پاتشاه فصلا ینی چی . مـیگم جمشید یـادته هشت ده سال پیشـها این زن و شوهر اتاق بغلیـه رو؟ یـارو سبیل از بناگوش درون رفته‌هه رو مـیگم واسه خودش هیبتی داشت قدیما خوب با هم چسبیده بودن. آبان بود یـا آذر ماه آخر پاییز کـه مدیریت قدیمـی درو با لقد شکست رفت تو دید دست هم رو گرفتند تیکه و پاره رفتن کـه رفتن... پاییز نبود؟ یـه قلپ چای مـیخوره مـیگه : آره یـادمـه . جمشید اون یـارو کـه ته راهرو مـیشست سرش رو مـیکرد تو حقوق بشر چی؟ همـین وقتها بود دیگه؟ بهش مـی‌گفتیم داداش حیف تو نیست؟ برو دنبال یک کار آبرومند! یک کلمـه هم حرف نمـی‌زد. هی فقط یواش مـی‌گفت همـینـه آبرو لاغر بود اصلا نفهمـیدیم چرا آوردنش قاطی ما یـادته درون حیـاط رو زدند رفتیم وا کردیمـی نبود؟ گذاشته بودنش پشت در، بی‌حقوق با چشم بسته، آبروش هم دستش بود...

Read more

Media Removed

داستان آهنگ واقعی‌تر از مستندِ هیچداستان از اینجا شروع مـیشـه کـه سروش و سهند کوازی، سر یـه سری قرارمدارایی مشکل پیدا مـیکنن، سروشم یـه شب ساعت ۴ زنگ مـیزنـه بـه سهند و بهش چیز مـیز مـیگه... خلاصه قضیـه بالا مـیگیره و کار بـه ناموس و اینا مـیکشـه کـه همون موقع سهند قرار مـیذاره جلو پاساژ گاندی سهند با رفیقاش مـیره ... داستان آهنگ واقعی‌تر از مستندِ هیچکس
داستان از اینجا شروع مـیشـه کـه سروش و سهند کوازی، سر یـه سری قرارمدارایی مشکل پیدا مـیکنن، سروشم یـه شب ساعت ۴ زنگ مـیزنـه بـه سهند و بهش چیز مـیز مـیگه...
خلاصه قضیـه بالا مـیگیره و کار بـه ناموس و اینا مـیکشـه کـه همون موقع سهند قرار مـیذاره جلو پاساژ گاندی
سهند با رفیقاش مـیره سر قرار و ماشینو کـه پارک مـیکنـه یـهو یـه آجر بـه شیشـه‌ی عقب ماشین پرت مـیشـه و شیشـه رو مـیشکونـه (توسط سروش) و سروش با قمـه حمله مـیکنـه سمت دری کـه سهندبوده اما سهند درو مـیبنده، رفیقای سهند مـیان بیرون و که مجموعاً با خود سهند مـیشدن ۴ نفر، سروشم مـیزنـه تاندونـه ۳ که تا از رفیقای سهندو پاره مـیکنـه بعد یـهو رفیقای سهند قمـه رو از سروش مـیگیرن و شروع مـیکنن بـه زدن سروش و علی عظیمـی کـه باهاش بوده، سروشم کـه دیگه خون ازش مـیپاشیده و اینا و رو زمـین افتاده بوده...
آهنگ واقعی‌تر از مستند کـه خیلی با سیـاست هم سروش تولیدش کرد، درون واقع برا دفاع از خودش بوده کـه البته یـه نمـه پیچوندتش ...
خلاصه که...
گفتم بگم براتون جالب باشـه

Read more

. بازخوانی یک اتفاق واقعی کـه چند روز پیش باهاش مواجه شدیم! . . سوژه اتاق خبر این هفته بـه چند روز پیش برمـیگرده. یـه آقایی زنگ زد و حدود دو دقیقه خودش رو با مدرک پزشکیش معرفی کرد و کلی تعارف تیکه پاره کرد برامون. بعد گفت فلان شرکت بـه من ماشین تحویل نمـیده و من مصرف کننده زمان ثبت نام با کلی بدبختی حواله رو ... .
بازخوانی یک اتفاق واقعی کـه چند روز پیش باهاش مواجه شدیم!
.
.
سوژه اتاق خبر این هفته بـه چند روز پیش برمـیگرده. یـه آقایی زنگ زد و حدود دو دقیقه خودش رو با مدرک پزشکیش معرفی کرد و کلی تعارف تیکه پاره کرد برامون. بعد گفت فلان شرکت بـه من ماشین تحویل نمـیده و من مصرف کننده زمان ثبت نام با کلی بدبختی حواله رو از دلال خ و خلاصه حرفش این بود کـه دست دلال ها با شرکته توی یـه کاسه هست. بعد ما هم گفتیم کـه متاسفانـه این اتفاق رایج شده و شرکت هم همون موقع بدون مجوز ماشین رو پیش فروش کرده. حرف آقای دکتر این بود کـه شرایط من با بقیـه مردم فرق داره و من با کلی زحمت تونستم ماشین ثبت نام کنم. یـهو گفت: «ملت از سکوت شما رسانـه ها ناراحتن و طرف با کلی امـید یدونـه ماشین ثبت نام کرده. من از اون ها وضعیتم بدتره، چون ۶ که تا ماشین ثبت نام کردم و اندازه ۶ نفر از شما ناراحتم». ما هم گفتیم کـه شما چرا ۶ که تا ماشین یـه مدل نوشتی؟ گفتش واسه سرمایـه گذاری. گفتیم خب این اسمش دلالی هست. یـهو بـه آقای دکتر بر خورد و گفت کـه دلال نیستم و من با پولم کار مـی کنم. حالا یـه زمانی طلا مـی خ و مـی فروختم، الان ماشین ثبت نام مـی کنم و مـی فروشم. کلا آقای دکتر راضی نمـی شد کـه دلال بودنش رو قبول کنـه و مـی گفت شما داری مـیپیچونی🤔
.
.
این ماجرای امروز ما. چهانی باعث شدن کـه امروز دکتر، مـهندس، وکیل، قشر فرهنگی و اساتید، صنعتگران، تولیدکنندگان، ایجادکنندگان شغل و... بـه جمع دلال ها بپیوندن؟!
.
.
.
@hoseindelavar
@hoseindelavar
@hoseindelavar
@hoseindelavar
@hoseindelavar
@hoseindelavar .
.
.
.
#اسب_بخار #اتاق_خبر #اتاق_خبر_اسب_بخار #گروه_اسب_بخار #گروه_مستند_اسب_بخار #مستند_اسب_بخار #دلال #خودرو #ماشین #قیمت_خودرو #بازار_خودرو #قیمت_ماشین #اقتصاد #اقتصاد_مریض #دلالی #asbebokhar #حسین_دلاور

Read more

Media Removed

. 🌨 ☂ . فکرش رو ، تو سرد ترین نقطه کره زمـین، وسط یـه زمـین بزرگ و گیر افتادی ، یـه زمـین بزرگ و یخ زده کـه مدام برف شدید و کولارما تو عمق وجودت نفوذ مـیکنـه، اون برف های ریز و شدید مـیان تو چشمات و های دماغت و نمـی زارن نفس بکشی و چشمات رو باز نگه داری ، هر چقدر هم این زمـین لعنتی رو قدم مـیزنی که تا به یک پناهگاه ... .
🌨

.
فکرش رو ، تو سرد ترین نقطه کره زمـین، وسط یـه زمـین بزرگ و گیر افتادی ، یـه زمـین بزرگ و یخ زده کـه مدام برف شدید و کولارما تو عمق وجودت نفوذ مـیکنـه، اون برف های ریز و شدید مـیان تو چشمات و های دماغت و نمـی زارن نفس بکشی و چشمات رو باز نگه داری ، هر چقدر هم این زمـین لعنتی رو قدم مـیزنی که تا به یک پناهگاه برسی ولی بی فایده هست ، چشمات بـه جز برف و کولاک و یـه بیـابون بی آب و علف چیز دیگ ای نمـیبینـه ، فقط داری درجا مـیزنی و انرژی خودت رو تلف مـیکنی و گرمای بدنت رو از دست مـیدی،و شانس زنده موندنت رو هم مـیاری پایین ، اما تو این رو هم مـیدونی کـه اگه صبر کنی و هوا تاریک تر شـه ‌،یـه عده گرگ وحشی مـیان و همونجا شکمت رو سفره مـیکنن، بین رفتن و موندن موندی چیکار کنی ، گیج و مبهوت شدی و نمـی دونی کدوم راه درست تره هم مـیدونی اگه ادامـه بدی تو اون سرما ممکنـه گرمای بدنت رو از دست بدی و یک گوشـه از گرسنگی بمـیری ، و هم مـی دونی اگه صبر کنی هر لحظه ممکنـه اون گرگ ها بیـان و شکمت رو سفره کنن
خلاصه رفتن رو بـه موندن ترجیح مـی دی و ادامـه مـیدی ، مسیرت رو ادامـه مـیدی ولی تو راه با یـه عده گرگ وحشی روبرو مـیشی اما پاهات یخ زدن و صدایی از گلوت درون نمـی آد ، همچنان بـه مسیرت ادامـه مـیدی و اون گرگ ها مـیان شکمت رو پاره مـیکنن و به وحشیـانـه ترین شکل ممکن جون مـیدی ، اما یـه فرق بزرگ بین حالتی کـه بمونی و اون گرگ ها بیـان و بخورنت و ادامـه بدی وجود داره اونم اینـه کـه تو حالت دوم جنگیدی به منظور زنده موندن و تمامت رو گذاشتی و با خیـال راحت چشمات رو مـی بندی و از مرگ بدون درد لذت مـیبری!
.
❄️⛄️❄️⛄️❄️ #مقصدی_وجود_نداره_همش_مسیره

Read more

Media Removed

'' به‌سێوێكی حه‌رام ژنێكی هێنا...!! '' '' زۆر سەرنجڕاکێشە، بیخوێنەرەوە '' ـ ـ ڕۆژێکیـان پیـاوێکـ به‌ ته‌نیشت باخێکی سێو تێده‌په‌ڕێت، سه‌یری کرد سێوێکـ له‌ زه‌وی که‌وتووه‌ ئه‌ویش هه‌ڵیگرته‌وه‌و ده‌ستی کرد به‌خواردنی و هه‌مووی خوارد. پاشان له‌گه‌ڵ نـه‌فسی خۆی که‌وته‌ قسه‌ و لۆمـه‌ی ... '' به‌سێوێكی حه‌رام ژنێكی هێنا...!! ''
'' زۆر سەرنجڕاکێشە، بیخوێنەرەوە ''
ـ
ـ
ڕۆژێکیـان پیـاوێکـ به‌ ته‌نیشت باخێکی سێو تێده‌په‌ڕێت، سه‌یری کرد سێوێکـ له‌ زه‌وی که‌وتووه‌ ئه‌ویش هه‌ڵیگرته‌وه‌و ده‌ستی کرد به‌خواردنی و هه‌مووی خوارد.
پاشان له‌گه‌ڵ نـه‌فسی خۆی که‌وته‌ قسه‌ و لۆمـه‌ی خۆی کرد له‌ خواردنی ئه‌م سێوه‌ که‌ هه‌قی ئه‌و نیـه‌، بڕیـاری دا که‌ خاوه‌نـه‌که‌ی بدۆزێته‌وه‌ وه‌ پێی بڵی یـان ئه‌وه‌ته‌ لێیی خۆشبێت و گه‌رده‌نی ئازاد بکا ،یـان ئه‌وه‌ته‌ هه‌قی چه‌نده‌ پاره‌ی بداتی.
ـ
پاشان چووه‌خاوه‌ن باخه‌ سێوه‌که و ڕووداوه‌که‌ی بۆ گێراوه‌.....
خاوه‌ن باخه‌که‌ زۆر سه‌ری سورما له‌ ده‌ست پاکی ئه‌م مرۆڤه‌!
ـ پاشان پێی ووت ناوت چیـه‌؟
ـ ووتی ناوم ثابته
ـ پێی ووت لێت خۆش نابم ته‌نـها به‌ مـه‌رجێکـ نـه‌بێت ئه‌ویش ئه‌وه‌یـه‌ که‌ کچێکم هه‌یـه‌ ده‌بێت بیخوازی...!!
وه‌ بشزانـه‌ که‌ کچه‌که‌م کوێره‌ و که‌ڕه‌و شـه‌له‌!!
وه‌ پێی ووت یـان کچه‌که‌م ده‌خوازی یـانیش لێت خۆشنابم له‌ خواردنی ئه‌م سێوه‌،،،،
ثابتیش زۆر بیری کرده‌وه‌و داما و له‌ نێوان عه‌زابی دونیـاو عه‌زابی قیـامـه‌ت وه‌ له‌ترسی ئاگری دۆزه‌خ ڕازی بوو که‌ کچه‌که‌ی بخوازێت که‌ کۆر و که‌ڕو شـه‌له‌!!!
پاشان که‌ کچه‌که‌ بووه‌ خێزانی و هاته‌سه‌ری کرد له‌جوانی و زانایی و به‌ ته‌قوای ئه‌م کچه !!
وه‌ زۆر سه‌یری پێهات له‌گه‌ڵ قسه‌کانی باوکی کچه‌ یـه‌کی نـه‌ده‌گرته‌وه‌، لێی پرسی بۆچی باوکت ووتی که‌ تۆ کوێری و که‌ڕی و شـه‌لی؟؟
کچه‌که‌ش ووتی که‌ من کووێرم به‌رامبه‌ر دیتنی شتی حه‌رام،،
وه‌ که‌ڕیشم به‌رامبه‌ر گوی بیسی و ووتنی ئه‌و شتانـه‌ی که‌ خوای گه‌وره‌ تووڕه‌ ده‌کات..
وه‌ شـه‌لیشم بۆ ڕۆیشتن بۆ شوێنی حه‌رام.
پاشان ثابت ئه‌م کچه‌ی خواست و له‌ به‌رهه‌مـی ئه‌م هاوسه‌رگیریـه‌ زانایـه‌کی گه‌وره‌ له‌ دایک بوو ئه‌ویش ئیمامـی ((ئه‌بو حه‌نیفه‌ی نـه‌عمان ئیبن ثابت ))بوو .
🌻ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ🌻
بەڕێزان ببورن کەمێکـ ئەزێتان دەدەم ئەمڕۆ پەیچەکە پێویستی بە ئێوەیە تەنـها ⑤ کۆمێنت بنوسە و پۆستە لایکـ بکە .... زۆر سوپاس
.
. #robil_r @robil__r

Read more

Media Removed

جارێکی تر دەقی شیعری : زۆر منداڵانـه‌ -1- وه‌کو ده‌فته‌ری ماتماتیک ‌به‌ خواروخێچیی لێت ئه‌نووسم،..... ئه‌گه‌ر هێنده‌ فه‌رامۆشمکه‌ی *** به‌قه‌ده‌ر پێڵاوه‌ تازه‌کانم خۆشمئه‌وێی *** له‌ یـه‌که‌م به‌یـانیی جه‌ژن زووتر وه‌ئاگا دێم ..... بۆ ئه‌وه‌ی زیـاتر بیرت لێبکه‌مـه‌وه‌ *** وه‌ک ... جارێکی تر دەقی شیعری : زۆر منداڵانـه‌ -1-

وه‌کو ده‌فته‌ری ماتماتیک
‌به‌ خواروخێچیی لێت ئه‌نووسم،..... ئه‌گه‌ر هێنده‌ فه‌رامۆشمکه‌ی ***
به‌قه‌ده‌ر پێڵاوه‌ تازه‌کانم خۆشمئه‌وێی *** له‌ یـه‌که‌م به‌یـانیی جه‌ژن زووتر وه‌ئاگا دێم .....
بۆ ئه‌وه‌ی زیـاتر بیرت لێبکه‌مـه‌وه‌ ***
وه‌ک جووجه‌ڵه‌که‌م، که‌ مردیت... هه‌ر به‌ جله‌وه‌ ئه‌تنێژم ***
حه‌ز له‌ کچه‌ دراوسێکه‌مان ئه‌که‌م و
پێی ئه‌ڵێم ،....
که‌ره‌ گیـانکه‌س قسه‌ مـه‌که‌!! ***
ده‌ست ئه‌نێم به‌ جه‌ڕه‌سی ده‌رگاکه‌تانا و هه‌ڵدێم،...... که‌ بزانم به‌ پشکۆی هیچ خه‌ونێکی خۆت نامته‌زێنیت! *** له‌ دووره‌وه‌ جانتاکه‌م فڕێ ئه‌ده‌م و
نامـه‌یـه‌کم له‌سه‌ره‌ بۆ تۆ؛.... شـه‌و ئه‌ینووسم *** تۆ، زۆپای حه‌کایـه‌تم بۆ هه‌ڵئه‌که‌یت و
منی قسه‌ زلیش...... به‌ده‌م خۆ گه‌رم ه‌وه‌وه‌ ئه‌ڵێم :
منداڵییم له‌ پیرییم خۆڵاوییتر بووه‌ ***
بنێشتێکی‌ سه‌هم ئه‌ده‌مـه‌ ده‌نکه‌که‌م ؛
ئێواره‌ که‌ ئه‌ڕۆمـه‌وه‌،...
پاره‌که‌م نوقسانـه‌، وای!!! ***
به‌ دزییـه‌وه‌ جگه‌ره‌ ئه‌کێشم و
له‌ ئاوده‌ستی مزگه‌وته‌کان ئه‌نووسم، ئاخ کچه‌که....! ***
ئاو بۆ مـیوانـه‌کان ئه‌گێڕم،
له‌تاو تۆ، پیـاوه‌کان ئه‌په‌ڕێنم ***
به‌ قرچه‌ی نیوه‌ڕۆ، شاره‌ زه‌رده‌واڵه‌ ئه‌ورووژێنم،.... زه‌ر‌ده‌واڵه‌ی ئارامبه‌خشی خۆشـه‌ویستییت ! -2-

له‌ قووڕاوه‌که‌ ئه‌ده‌م، تاکێک جزمـه‌م جێئه‌مێنێ و
پڕ به‌ کۆڵانیش گۆرانیی "چه‌ند شیرینـه‌ لام"، ئه‌ڵێم !!! ***
ده‌غیله‌یـه‌کی بچکۆله‌ دروست ئه‌که‌م ،.... ناشـهێڵم که تا ئه‌به‌د پڕ بێ له‌ هیچ ***
به‌ دارلاستیکێکه‌وه ؛
‌ له‌ مـه‌جلیسی پیـاواندا ،گڵۆپی "سوڵح " هه‌ڵئه‌که‌م !! ***
جووتێک پێڵاوی تاکه‌وتاک ؛
یـه‌کێکیـان، بزماره‌ درێژه‌کانی جه‌نگ و
ئه‌وی تریـان....
ئه‌مباته‌وه‌ سه‌ر شـه‌وه‌ ڕۆشنـه‌کانی به‌رات *** ئه‌چمـه‌ ‌ما، فلیمێکی ڕووت..ڕووت ، خۆش..خۆش
که‌ بۆم گێڕانـه‌وه‌ پڕی ئه‌که‌م له‌ شـه‌ڕه‌ ته‌قه‌ !!! ***
به‌ دیـار فڕینـه‌کانی "مـیکی ماوس"ه‌وه‌،.... بێ ئاگا ، په‌لکه‌ ڕزیوه‌کانی سیـاسه‌ت له‌ ته‌نیشتم به‌ر ئه‌بنـه‌وه‌ *** به‌ سواری پاسکیلێکی کرێوه،..... "ئێستا" ئه‌که‌م به‌ ژێره‌وه‌! کانوونی دووه‌م و شوباتی 2012
ئه‌ڵمانیـا/ کۆلن

Read more

Media Removed

. . هر روز صبح کـه بیدار مـیشم یـه اتفاق جدیدی افتاده خورشید چند ساله کـه موقع طلوع چشام و نمـیزنـه و باهام مـهربون شده، م مـیگه حتما حامـی حیوانات باشیم و تو قرمـه سبزی گوشت نمـیریزه و به جاش برامون آب بار مـیزاره و برای احترام بـه برکت خدا نون خشکایسفره و خورد مـیکنیمو مـیخوریم، بابام مـهربون شده و برای ... .
.
هر روز صبح کـه بیدار مـیشم یـه اتفاق جدیدی افتاده خورشید چند ساله کـه موقع طلوع چشام و نمـیزنـه و باهام مـهربون شده، م مـیگه حتما حامـی حیوانات باشیم و تو قرمـه سبزی گوشت نمـیریزه و به جاش برامون آب بار مـیزاره و برای احترام بـه برکت خدا نون خشکایسفره و خورد مـیکنیمو مـیخوریم، بابام مـهربون شده و برای اینکهی کشته نشـه کمربند چرم نمـیخره و شلوارشو با طناب مـیبنده و به حمایت از کارگران لباسای پاره مـیپوشـه، البته اینم بگم بابام از وقتی کـه کمربند نخریده دیگه از خونمون صدای گریـه مادرم نمـیاد و بدنش سیـاه نیست، هیچ وقت فکر نمـیکردم کمربند انقدر نامرد باشـه کـه زندگی بابام و بهم بریزه، داداشمم دیگه باهامون کاری نداره و همش تو خودشـه آخه چندوقت پیش دوستش کـه تو بانک بود چند مـیلیون از داداشم گرفت و رفت الانم داداشم همـیشـه تو خونـه یـا خوابه یـا داره از بین پاهاش زمـین و نگاه مـیکنـه فکر کنم یـه چیزایی رو زمـین هست کـه من نمـیبینمشون، خودمم دیگه مدرسه نمـیرم بابام بهم گفته درس خوندن خوب نیست آخرش مـیشی یـه آدمـی کـه هیچی نمـیدونـه و رفیقت کـه درس نخونده مـیشـه پرفسور. خلاصه کـه زندگیمون خوبه البته زندگی ما نـه بلکه زندگی دوستامم خوبه چون اونا هم مثل ما زندگی مـیکنن.
فقط نمـیدونم چرا با اینـهمـه دلخوشی و خوبی بابام و باباهای دوستام وقتی همو مـیبینن مـیگن کاش سال 57 مرده بودیم.
راستی تو محل ما یـه نفر تازه اومده و ساکن شده بابامم هرروز مـیگه فلانی کشید بالا! فکر کنم بنده خدا سرما خورده و هر روز دماغشو مـیکشـه بالا بابامم بـه خاطرش ناراحت مـیشـه آخه با یـه غمـی این حرف و مـیزنـه... .
#شایـان_رسول_زاده
مجموعه داستان کوتاه #غصه_های_مجید
..
.
عاز @arman_mehrban

Read more

Media Removed

لازانیـای قارچ و گوشت این همون لازانیـایی کـه اون روز استوری گذاشتمش. ورقه های لازانیـای من نیمـه آماده (پیش پخت) بود و فقط کافی بود ۳ دقیقه درون آب معمولی بمونـه که تا نرم بشـه. اگه از نوع پختنی لازانیـا استفاده مـیکنید حتما از قبل مثل ماکارونی بپزید و آبکش کنید. مدل های نیمـه آماده خیلی بهتر هستن چون دیگه مشکل ... لازانیـای قارچ و گوشت
این همون لازانیـایی کـه اون روز استوری گذاشتمش.
ورقه های لازانیـای من نیمـه آماده (پیش پخت) بود و فقط کافی بود ۳ دقیقه درون آب معمولی بمونـه که تا نرم بشـه. اگه از نوع پختنی لازانیـا استفاده مـیکنید حتما از قبل مثل ماکارونی بپزید و آبکش کنید. مدل های نیمـه آماده خیلی بهتر هستن چون دیگه مشکل پاره شدن و خمـیر شدن رو ندارن.😊
.
این مقدار مواد به منظور دو نفره👇
.
گوشت چرخکرده ۲۰۰ گرم
پیـاز بزرگ یک عدد
رب گوجه ۲-۳ قاشق غذاخوری
سس گوجه فرنگی ۲-۳ ق غ
فلفل دلمـه ای یک عدد
سیر ۲ حبه
قارچ یک بسته کوچک(۲۰۰ گرم)
سس بشامل تقریبا یک لیوان
ورقه لازانیـای نیمـه آماده
پنیر پیتزا بـه مقدار لازم
پودر پنیر پارمزان ۲-۳ ق غ
ادویـه #لازانيا کـه داخل بسته اش هست و نمک و فلفل و آویشن
.
اول سس بشامل درست کنین. ۲۰ گرم کره و یـه ق غ آرد رو با هم تفت بدین. و کم کم یـه لیوان شیر بهش اضافه کنین و سریع هم بزنین که تا گلوله گلوله نشـه. غلظت این سس حتما مثل ماست همزده باشـه. کمـی نمک و فلفل بهش بزنین و بذارینش کنار و برین سراغ سس گوشت و قارچ.
پیـاز خرد شده رو تفت مـیدیم. یـه کم کـه سبک شد فلفل دلمـه خرد شده رو اضافه مـیکنیم. سرخ کـه شدن گوشت رو اضافه مـیکنیم و مجددا با حرارت ملایم تفت مـیدیم. سیرهارو له کنین با رنده کنین و به گوشت اضافه کنین. سپس قارچهای خرد شده رو اضافه مـیکنیم و منتظر مـیمونیم که تا آبش کامل کشیده بشـه. درون آخر رب و سس گوجه و ادویـه هارو اضافه مـیکنیم. نصف لیوان آب اضافه مـیکنیم و صبر مـیکنیم که تا مزه ها بـه خورد هم برن و آب اضافی تبخیر بشـه.
کف ظرف رو یـه لایـه سس بشامل مـیریزیم و کامل پخش مـیکنیم. این کار به منظور اینـه کـه ورقه های لازانیـا نچسبه بـه ته ظرف. حالا ورقه های کـه سه دقیقه داخل آب قرار دادیم مـیچینیم کف ظرف. ورقه های پیش پخت چون نازک هستن اگه روی هم برن هم مشکلی پیش نمـیاد تازه یـه کم ضخیم تر مـیشـه خوشمزه تر مـیشـه😊. خیلی وسواس بـه خرج ندین. روی ورقه لازانیـا رو با سس گوشت و قارچ مـیپوشونیم و دو قاشق سس بشامل مـیریزیم و کمـی پنیر پیتزا و پنیر پارمسان مـیپاشیم روش. دوباره ورقه لازنیـا مـیچینیم و به ترتیب سس گوشت، سس بشامل، و پنیرها. این کارو که تا جایی ادامـه مـیدیم کـه سس گوشت تموم بشـه. لایـه آخر حتما سس بشامل زیـاد باشـه که تا کامل روی گوشت و ورقه لازنیـا رو بپوشونـه کـه نسوزه و خشک نشن و بعدش روشو پر از پنیر ین😍
در فر ۱۹۰ درجه تقریبا ۳۰ الی ۴۰ دقیقه که تا روش طلایی بشـه. هر از گاهی چک کنین که تا نسوزه. آخر سر هم گریل رو روشن کنین که تا پنیره روش حسابی برشته بشـه😍😊
#لازانیـا
#لازانیـا_قارچ_گوشت

Read more

. عاقا ما وقتی بچه بودیم نـهایت اسباب بازی کـه داشتیم یـه عروسک پارچه ای بود کـه نن جون یـا ننـه آقامون با کهنـه پارچه های گل منگولی واسمون دوخته بودند ! . یـه زیلو مثل دل زلیخا بهمون مـیدادند تو حیـاط تو دیفال پهن مـیکردیم و خیلی هم کـه بهمون عزت و احترام مـیذاشتند هرچی کاسه و بادیـه روحی قُر و کج و ‌معوج داشتند ... .
عاقا ما وقتی بچه بودیم نـهایت اسباب بازی کـه داشتیم یـه عروسک پارچه ای بود کـه نن جون یـا ننـه آقامون با کهنـه پارچه های گل منگولی واسمون دوخته بودند ! .
یـه زیلو مثل دل زلیخا بهمون مـیدادند تو حیـاط تو دیفال پهن مـیکردیم و خیلی هم کـه بهمون عزت و احترام مـیذاشتند هرچی کاسه و بادیـه روحی قُر و کج و ‌معوج داشتند با یک مشت نخودچی کیشمـیش و چندتا دونـه سیب گلاب لهیده مـیدادند و مـیگفتند جیک تون درنیـاد که تا ما ظهر یـه سأنس خواب قیلوله ظهر بریم و برگردیم !!! اونم اینقدر هِرّه و کِرِّه مـیکردیم و سر نخودچی کیشمـیش و چادر پاره ی خانجون باهم کلنجار مـیرفتیم کـه آخرش بیدار مـیشدند و با موی وز کرده و چشم و‌ چار پف کرده ، دوتا وشگون از بیخ رون و زیربازوها مون مـیگرفتند کـه کیف بازی و عشقی کـه تا اون ساعت کرده بودیم از سرمون مـیپرید !!😠😭
.
درست وقتی کـه موعد عروسک بازی مون سپری شده و پا تو دوره بعدی گذاشتیم بهمون گفتند ؛ خجالت داره واللا !! اسباب بازی واسه چیته ؟؟!! همسن و سال تو کـه بودیم شوهر و سه که تا بچه بـه بغل داشتیم !!!😠😌😏
.
اما زد و اوضاع مالی مردم ارتقا پیدا کرد و دیگه اسباب بازی ارج و قرب پیدا کرد و واسه کوچکا شرکت چهره نما عروسک های خوشگل ی داد بـه بازار . اما دیگه واقعا اون زمان موقع عروسک بازی ما گذشته بود .🤨
.
حالا بگذریم کـه این روزا ا که تا نزدیک بـه سی و پنج سال هم موقع عروسک بازی شونـه و نـه از شوهر خبریـه و‌ نـه از بچه !! 😂😂
.
یـهو ملت روانشناس و کارشناس شدند و تشخیص دادند کـه کلا اسباب بازی درون ارتقا شخصیت کودوجوان مفیده! البته این ظاهر قضیـه بود ! اصلش همون بیزینس بود !!😂 اینـه کـه هرچی توی دنیـای حقیقی بود ازش اسباب بازی درست د !
.
کلا ما تو دوره ای بدنیـا اومدیم کـه بچگی نکردیم !! بچگی عار و ننگ بود !! 🤨😏
.
.
تو کـه بچه نیستی !!
بچه نشو !!
مگه بچه ای ؟؟!!!
کار بچگونـه نکن !!
مثل بچه ها لوس نشو !!
اینا مال بچه هاست !
اونا بچه اند ، تو دیگه چی مـیگی ؟!!
اما اون وسطا یـادشون مـیرفت و خط عوض مـیشد و جایی کـه واسشون صرف نداشت مـیگفتن :
مثل بچه آدم بگیر بشین !!!
بچه اینکارو نمـی کنـه !
اینا مال بچه ها نیست !
آخرش هم نفهمـیدیم چه موقع بچه ایم و چه موقع بزرگ !! 🤔🤨😠😂
.
.
پ .ن : البته نوشته فقط یـه شوخی بود . من عاشق معلم بازی بودم و عروسک بـه کارم نمـیومد . گوشماهی هایی کـه مادرم از شمال واسه پای گلدونا و کنار باغچه مـیاورد جمع مـیکردم و ریز و درشت و متوسط جدا مـیکردم و بعنوان معلم و مدیر و ناظم و شاگرد ، باهاشون مدرسه بازی مـیکردم😂😂 ادمـین شبنم . .
.
#اسباب_بازی_کودک #زنگ_تفریح_سفره_خونـه

Read more

Media Removed

"Monday again" ساعت رو گذاشته بودم کـه راس شش صبح زنگ بخوره. و یکی هم روی شش و ده دقیقه. یکی هم درست پنج دقیقه بعدش. از لحظه‌ی بزور از زیر پتو درون اومدن که تا شستن صورت، روشن کتری برقی و پوشیدن لباس های رسمـی فقط پونزده دقیقه وقت داشتم. صبحونـه رو شب قبل آماده مـیکردم و فقط ش رو توی لیوان دردار با قهوه ... "Monday again"
ساعت رو گذاشته بودم کـه راس شش صبح زنگ بخوره. و یکی هم روی شش و ده دقیقه. یکی هم درست پنج دقیقه بعدش. از لحظه‌ی بزور از زیر پتو درون اومدن که تا شستن صورت، روشن کتری برقی و پوشیدن لباس های رسمـی فقط پونزده دقیقه وقت داشتم. صبحونـه رو شب قبل آماده مـیکردم و فقط ش رو توی لیوان دردار با قهوه ی آماده مـیریختم و باید راس ساعت شش و چهل وهفت دقیقه اتوبوس رو مـیگرفتم. دوشنبه‌ها کـه روز اول هفته بود و معمولا دو روز تعطیلات قبلش بـه شب بیداری و مـهمونی و فیلم دیدن گذشته بود، بیداری های سخت تری داشت. انقدر سخت کـه هر دوشنبه صبح از زندگیم خسته مـیشدم!
اون دوشنبه هم با قیـافه عبوس بـه راننده اتوبوس سلام کردم، یـه جرعه قهوه تلخ خوردم و یک گاز بـه ساندویچ نون و پنیرم زدم و به آهنگ‌های تکراری گوش دادم که تا دو دقیقه مونده بـه ساعت هفت صبح بـه محل کارم سیدم. کارت ورودی رو زدم که تا به شکل رسمـی روزمره و زندگی یـه مـهندس کـه دلش هیچ وقت نمـیخواست مـهندس باشـه رو شروع کنم!
اون روز تو دفتر تولد یکی از کارمندا بود. کارمندی مسن با بیشترین سابقه کار. طبق معمول هر ماه کـه یکی متولد مـیشد، بـه شکل روتین، یک کیک شکلاتی بدون خامـه و گردو و بادوم کهی حساسیت نداشته باشـه خریده مـیشد و بعد ساعت ناهار، لیوان‌های قهوه از آشپزخونـه بیرون مـی‌اومد، کارمندا دور که تا دور مـیز معاشرت وسط شرکت حلقه مـیزدن و شعر تولدت مبارک سوئدی رو مـیخوندن و چهار هورای غیرواقعی به منظور متولد مـیگفتن و بعد پخش مـیشدن و پشت مـیزهای کارشون کیک و قهوه مـیخوردن.
اونروز من رفتم سر مـیز متولد و بهش تبریک گفتم و یـه برگه پست‌ایت صورتی رنگی کـه به فارسی روش نوشته بودم "تولدت مبارک" رو بهش دادم. حتی این کار رو هم تو اون چند ماه از روی روتین انجام مـیدادم و تقریبا رو مـیز بیشتر بچه ها دستخط فارسی من بـه یـادگار مونده بود! سر صحبت باز شد و من ازش پرسیدم:چطور سی ساله اینجا و توی این شرکت کار مـیکنی و خوشحال و با انرژی هستی و من از تمام حرفاش فقط یک جمله رو شنیدم. "اگه کارت رو دوست داشته باشی، همـه چی عوض مـیشـه "
و من این کارم رو دوست نداشتم!
اون روز هم طبق معمول بعد کار سری بـه مرکز شـهر زدم. جایی کـه حقوقم رو کم‌کم بـه مغازه دار ها و برندها تقدیم مـیکردم کـه شاید افسرگیم با خرید کم شـه! و پشت ویتیرن یـه مغازه یـه تی شرت رو دیدم:
دوباره دوشنبه!
برای من زیر تی شرت اون روزها صورتک ناراحت و افسرده ای دلشت کـه دیده نمـیشد. تی شرت رو خ و اون دوشنبه آخرین دوشنبه ای بود کـه به سر کار رفتم!
تی شرتی کـه حالا تو سفر قدیمـی و پاره اما همراه با صورتک خوشحالیـه کـه دیده نمـیشـه!

Read more

Media Removed

خاطرات دهه شصتیـا تقریبا مشترکه انیمـیشنای رنگ و رو رفته ژاپنی خانم خامنـه و رضایی با مقنعه چونـه دار تیره ظهر جمعه برنامـه کودک با مارش درررررررییییییییششششش دری دری دری درین درییین فوتبالیستا و بعدشم لنگ و لقدی کـه در اثر حرکات برادران تاچی وانا تو هوا پرتاب مـیکردیم گل کوچیک تو خیـابون بوی کاغذ ... خاطرات دهه شصتیـا تقریبا مشترکه
انیمـیشنای رنگ و رو رفته ژاپنی
خانم خامنـه و رضایی با مقنعه چونـه دار تیره
ظهر جمعه برنامـه کودک با مارش درررررررییییییییششششش دری دری دری درین درییین فوتبالیستا و بعدشم لنگ و لقدی کـه در اثر حرکات برادران تاچی وانا تو هوا پرتاب مـیکردیم
گل کوچیک تو خیـابون
بوی کاغذ نو کتابای مدرسه
املا و استرس فرق بین (ق) و (غ)...استرس بین (ز) و (ظ) و (ذ) و...
ریـاضی گریـه شب قبل امتحان
صبح شنبه ترس از کتک ناظم و ناخن بلند و صدای تکبیری کـه باید که تا امریکا مـیرسید و مـیترسوندشون و با دهنـهای باز حنجره هامونو پاره مـیکردیم
عبا بعد زمـینـه حرم
بزرگتر شدیم...ایندفعه دیگه نوبت خاطره مشترک نبود بلکه نوبت تجربه های مشترکه
پشت کنکور....با بدبختی و فلاکت دانشگاه گذروندن ...
نوبت دکتر به منظور معافی یـا نوبت آرایشگاه به منظور تراشیدن کله
رو انداختن و التماس به منظور پیدا یـه شغل ساده
یـه راه به منظور گذروندن عمر
یـه راه به منظور پایـان این همـه حقارت
یـه راه به منظور فراموش دغدغه و آرمان
یـه راه به منظور فروخوردن بغض تلخ تبعیض و نابرابری و سرکوب عقده رفاه و آزادی و پیشرفت
دهه شصت دهه سوخته ها دهه فراموش شده ها دهه نفرین وامانده ها دهه ذهن های مقایسه گر....مقایسه شیخ نشین ها مقایسه کره ایی ها مقایسه ترکها و صدتا کشور دیگه با این گربه خسته خشکیده....
بله ....تاوان نابلدی و بی کفایتی تویی خوردیم کـه چهل سال مملکت دست تو و امثال تو بود...طلبکار کی هستی دیگه؟؟؟

Read more

Media Removed

بعد بازی اومدیدم خونـه لئو رفت یـه دوش گرفت و رفت تو اتاقش..منم رفتم نشستم پای گوشیم و با سارا مـیکردم.. بعد یـه ساعت رفتم ببینم لئو چیکار مـیکنـه. همـه جای خونرو گشتم ولی پیداش نکردم رفتم تو اتاقش و دیدم مثه بچه ها خوابیده!!(اوخی ) دیگه نزدیکای ساعت شیش بود گفتم دیگه بیدارش کنم شب نمـیتونـه بخوابه. رفتم ... بعد بازی اومدیدم خونـه لئو رفت یـه دوش گرفت و رفت تو اتاقش..منم رفتم نشستم پای گوشیم و با سارا مـیکردم..
بعد یـه ساعت رفتم ببینم لئو چیکار مـیکنـه.
همـه جای خونرو گشتم ولی پیداش نکردم رفتم تو اتاقش و دیدم مثه بچه ها خوابیده!!(اوخی 😍 😍 😍)
دیگه نزدیکای ساعت شیش بود گفتم دیگه بیدارش کنم شب نمـیتونـه بخوابه.
رفتم بالا سرش و اروم گفتم:
_ لئووو پاشو دیگه ساعت پنج و نیمـه. 😏
_باشـه..یـه ربع دیگه.. 😏
_نـههههه همـین الان پاشو...حوصلم سر رفته مـیخوام بریم بیرون. 😝 _کجا بریم اخه؟ 😏
_من چمـیدونم حالا یـه جارو پیدا مـیکنیم..تو پاشو فقط! 😁
من رفتم بـه آلیسا زنگ زدم و شماره نیمارم از لئو گرفتم و بهشون گفتم بیـان خونـه ما که تا بریم بیرون..تقریبا نیم ساعت بعد رسیدن..نیمار یـه تیشرت نایک قرمز پوشیده بود با شلوار لی و کلاه کپ..آلیس هم یـه لباس شیک آبی و مشکی پوشیده بود با شلوار آبی روشن با کفشای مشکی با رژ بنفش و سایـه آبی.
منم رفتم حاضر شدم..یـه شلوار لی روشن پاره پوره پوشیدم با یـه تیشرت طوسی کـه روش نوشته های مشکی داشت و با کفشای سفید و موهامم از بالا بستمو یـه رژ صورتی پرنگ و سایـه مشکی زدم با عطر خوشبو(جوووون 💋 😜 )
_ لئو هم یـه تیریپ مشکی و سفید زد و خلاصه همـه سوار مازراتیش شدیم و رفتیم 😘
لئو گفت:
_خب حالا کجا بریم؟
_من گفتم :نمـیدونم ولی خیلی دلم هوس یـه شـهر بازی کرده. 😘
_آلیسا گفت وای آره منم خیلی دلم مـیخواست برم ولی وقت نشد.
_پس بررررریم! 😁
ماشینو تو پارکینگ پارک کردیم و رفتیم تو شـهر بازی.. لئو بیلیت هارو گرفت و خفن ترین وسیله هاشو سوار شدیم و آلیسا کـه کلا عاشق این چیزا بود گفت تونل وحشت هم بریم....من اولاش یـه خورده مـیترسیدم ولی بعدش عادت کردم..خیلی حال داد..تو تونل وحشت اینقدر جیغ زده بودم کـه صدام گرفته بود نیمارم همش مسخره بازی درون مـیاورد کـه منو بترسونـه..بعدش یـه چند که تا سلفی از خودش و با ما انداخت.. 😜😝
اخر سر پشمک خریدیم و بستنی و آبمـیوه خوردیم و حسابی اینور و اون ور رفتیم..
شب کـه شد همون جا تو رستورانـه شـهر بازی شام خوردیم...همـه چیز برگر سفارش دادیم با سیب زمـینی و نوشابه....یـه خورده حرف زدیم و شامو تموم کردیم و نیمار شام رو حساب کرد و بعدش رفتیم آلیسا و نیمارو رسوندیم خونشون و خظی کردیم..
شب رسیدیم خونـه و خسته و کوفته خوابیدیم.
#نظر لطفا!
ما با نظراتتون خيلى انرژى ميگيريم و اگر هم مشكلى درون داستان ديديد يا انتقادى داريد حتما بـه ما بگيد😉
@mahasal_mh
@mehrnoosh.j.m
#Dreamandlove__mahasal

Read more

Media Removed

YAS,2 2ta 4ta ورس اول : وقتی کـه واسه خودت مـیکنی دو دوتا چهار که تا حساب کتاب بهت مـیگه حالا بدو با چهار پا مـیفهمـی با چند که تا ضرب و تقسیم حتما جلو پول فرود بیـاری سر بـه تعظیم تو دیگه نمـیشـه بزاری رو این جمله سرپوش انگار ؛ پولو بستن ؛ بـه دمـه خرگوش صبحه زوده ؛ دیروز ؛ کـه جمعه بوده بلند شدی ز جا و کلی حرفه مونده ... YAS,2 2ta 4ta ورس اول :

وقتی کـه واسه خودت مـیکنی دو دوتا چهار تا
حساب کتاب بهت مـیگه حالا بدو با چهار پا
مـیفهمـی با چند که تا ضرب و تقسیم
باید جلو پول فرود بیـاری سر بـه تعظیم
تو دیگه نمـیشـه بزاری رو این جمله سرپوش
انگار ؛ پولو بستن ؛ بـه دمـه خرگوش
صبحه زوده ؛ دیروز ؛ کـه جمعه بوده
بلند شدی ز جا و کلی حرفه مونده تو دل
چشمِ نیمـه بازه ؛ تو مـیگه دیگه حاضر شو کـه دیر ...
رسید سپیده دیگه عازم شو
خو
تو
خوب
مـیدونی طول وعرضه
زندگی یـه چیزِ
که اونم پولو ارزِ
حرفه تلخیـه ولی بدون بـه مولا راست مـیگم
ببین آدما جلوی کیـا دولا راست مـیشن
چون کـه اون رئیسه و تو کارمندی
مثله یـه ماشینی کـه تو واسش یـه باربندی
ممکنـه کـه دیگه حرفه دلت خونده نشـه
تو دوره ای کهی نمـیده خون بـه پشـه
باید سعی کنی کـه با یک نبوغ قشنگ
حق تو یـه جور بگیری از حقوق بشر
بگو

کروس :

شـهری کـه مغزمونو فراری داد
شـهری کـه غرق دود و مواده
شـهری هر کی نفت داره
یک قدم بـه راس نردبونِ براش

شـهری کـه وقتمونو نداشــت
شـهری کـه سقفمونو نذاشــت
شـهری کـه بذرمونو نکاشـت
دست ، شـهری کـه حقمونو نداد
درد از ، شـهری کـه حقمونو نداد

ورس دوم :

گیجه گیجی
تو بـه یک نقطه خیره مـیشی
تو فکر اینکه آیـا سره کارو مـیشـه پیچید؟
نــــــه...
نباید بدی تو روزو از دست
مـیدونم کـه کار سخته وقتی روح خستست
ولی خوبــــــــــ...
تو این وضعِ کیش مـیشی
و تو این شطرنج اگه نجنبی کیش مـیشی
خوب هرکی مایـه داره باشـه ؛ خوب تو کیش مـیشی
چرا همش فقط منو تو دمـه کیش مـیشیم؟
ضعیفو پوچی
ولی ضریبه هوشی
مـیگه کمـی بکوشی
دیگه دمـیده خورشید
مـیره همـین کـه جوشید
شیرت...کمـی بنوشی
دیگه سریع بپوشی
دیره..همـین..به گوشی
اینــه...
خیـابونـه خشن پر از دود و شلوغو تنگ
نگاهایـه بد بـه هم کـه یعنی شروعِ جنگ
چند نفر مـیان مـیگن کـه اقا باشـه ول کن
اگه نـه کـه ؛ با صورت مـیری تو باجه تلفن
هه... کلی بدو بیراه بارت شد
با اعصابه خورد سر کارت وارد شو
اسم کاره
و اسمشـه کـه ژست داره
فقط فکرت اینـه نشی زیره قسط پاره
کدوم کار؟
کدوم مشتری ؟
تو سر خوش بـه هیچی...
جز اینکه نخ لباستو دوره انگشت بپیچی
اونیم کـه مـیاد تو مـیبینی باچشمـه خیره
گدا بود ...یـاخواسته ازت آدرس بگیره

کروس :

شـهری کـه مغزمونو فراری داد
شـهری کـه غرق دود و مواده
شـهری هر کی نفت داره
یک قدم بـه راس نردبونِ براش

شـهری کـه وقتمونو نداشــت
شـهری کـه سقفمونو نذاشــت
شـهری کـه بذرمونو نکاشـت
درد از ، شـهری کـه حقمونو نداد

ورس سوم :

کار تعطیل...خسته ...بارو بندیل بسته
انگار کـه تویـه دله کوه یـه غار کندی
کسرِ وقت ؛ نمـیده بـه تو یـه استراحت
زندگی واست شده یـه دوی یـه استقامت
خیلی دوست داری تا

Read more

Media Removed

داستان ے⇣ http://p30up.ir/images/vde0lvvisehbwrz5y38m.mp4 http://p30up.ir/images/86xx9mtrywczggf1yc9.mp4 http://p30up.ir/images/hq7cbhgrr19uuw6xy0y.mp4 وحشیـانـه با زن چادری سلام،من آرشم،26 سالمـه و به شدت عاشق و دیوونـه ی .این اولین داستانمـه،امـیدوارم ... داستان ے⇣
http://p30up.ir/images/vde0lvvisehbwrz5y38m.mp4

http://p30up.ir/images/86xx9mtrywczggf1yc9.mp4

http://p30up.ir/images/hq7cbhgrr19uuw6xy0y.mp4

وحشیـانـه با زن چادری

سلام،من آرشم،26 سالمـه و به شدت عاشق و دیوونـه ی .این اولین داستانمـه،امـیدوارم خوشتون بیـاد.
من خونـه مجردی داشتم،خدا نصیبتون ه یـه 4 ماهی یـه بیوه(مـیوه) بـه پستم خورده بود کـه کیر زی بود،روزی حداقل 4 راند من مـیگاییدمش بـه خشنترین شکل کـه اشکش درون مـیومد،لوله هاشم بسته بود منم آبم رو مـیریختم داخلش اینم روز بـه روز تنگتر مـیشد،هر بار کـه مـیخواستم بزارمکلی تف مـیزدم البته بعضی وقتا هم خشک مزدم مـیترکوندمش اونم چنان جیغ مـیزد کـه اصن منو روانی مـیکرد.خلاصه بعد از 4 ماه این نعمت از دست ما رفت و ما موندیم و شرمنده ی ون شدیم که تا 1 ماه.
من کارم برقکاری هستش،بعد یک ماه رفیقم کـه مغازه داره زدو گفت بیـا یـه مشتری ز زده حتما بری دستگاه گیرنده دیجیتال براش نصب کنی،رفتم آدرسو گرفتم و ابزار برداشتم کـه برم.
وقتی رسیدم آیفون رو زدم یـه صدای نازک و ی گفت کیـه منم گفتم برا نصب دستگاه اومدم،انقدر تو کف بودم کـه با همون صدا آنتنم بلند شد.رفتم جلو درون واحد دیدم یـه زن سبزه ی حدودن 65 کیلویی با قدی تقریبن 170 سانتی تو پر جلو درون وایساده،آنتن منم دیگه داشت شلوارمو پاره مـیکرد،خانم مـیرزایی(همون زن چادری) گفت بفرمایید منم با صدایی دو رگه گفتم بله شما بفرمایید.وقتی رفتم داخل و دیدم کـه خودش تنـهاست دیگه کله و تو گلوم احساس مـیکردم.از ترس اینکه یـه گندی ن سریع رفتم سراغ کار ولی حواسم پیش اون بود.اونم نـه موهاش معلوم بود نـه جای دیگه اش منم گفتم لابد زن خوبیـه و خودمو کنترل کردم کـه ضایع نشم.رفتم پیش مـیز تلویزیون و شروع کردم بـه لحیم فیش برا دستگاه،با کیر کلفت باد کرده مشغول کار بودم کـه خانم مـیرزایی اومد و چایی آورد وقتی خم شد تعارف کنـه یـه طرف چادرش باز شد و دیدم زیر چادر فقط داره و ناخودآگاه چند ثانیـه خیره شدم بـه هاش و چایی رو برداشتم و اونم سریع بلند شد و گفت وای و چادرشو جمع کرد و گفت ببخشید من همـین کـه از حموم درون اومدم شما اومدید وقت نشد لباس بپوشم.منم گفتم شما ببخشید کـه من نگاه کردم.اونم گفت نـه این چه حرفیـه چشم واسه دیدنـه.
با خودم گفتم آرش فک کنم از شرمندگیـه کیرت قراره درون بیـای ولی چون مشتری بود و نمـیخواستم آبرو دوستم بره منتظر بودم اون شروع کنـه.
دوباره مشغول کار شدم اونم رو مبل نشست و نگاه مـیکرد منم فکر اینکه زیر چادر ه داشت دیوونـه ام مـیکرد کـه پرسید آقا مجردید؟ گفتم آره. گفت اذیت نمـیشی؟چرا زن نمـیگ

Read more

Media Removed

. قسمت یـازدهم خاطرات کودکی سر خیـابونی کهزندگی مـیکردیم یـه کوه قشنگی بود کـه هروقت مـیرفتم تو حیـاط یـا پشت پنجره، مـیدیدمش یـه روز جمعه بـه بابا گفتم کـه بریم بالای این کوهه امروز اونم قبول کرد و راه افتادیم اون سالا من خیلی تپل و به قول خودمون خمپلی بودم منم اولین بارم بود مـیرفتم کوه با یـه فلاکتی ... .
قسمت یـازدهم خاطرات کودکی

سر خیـابونی کهزندگی مـیکردیم یـه کوه قشنگی بود کـه هروقت مـیرفتم تو حیـاط یـا پشت پنجره، مـیدیدمش
یـه روز جمعه بـه بابا گفتم کـه بریم بالای این کوهه امروز
اونم قبول کرد و راه افتادیم
اون سالا من خیلی تپل و به قول خودمون خمپلی بودم
منم اولین بارم بود مـیرفتم کوه
با یـه فلاکتی رفتیم بالا
از اون بالا خونمونو مـیدیدم کـه اندازه یـه نقطه شده بود
تو راه برگشت داشتم از کنار دیوار سنگی آروم آروم مـیومدم پایین و دستمو گرفته بودم بهش
بابامم جلوتر از من بود
مـیخواستم برم برسم بهش و با اون بیـام پایین کـه کنترلمو از دست دادم یـا بـه قول معروف ترمز ب
حالا ندو و کی بدو
همچنان خوش خوشان درون حال داد کشیدن داشتم مـیدویدم تو حالتی کـه هیچ کنترلی رو قدم هام نداشتم کـه دیدم یـه تخته سنگ بـه چه عظمت جلوم سبز شد
منم با اقتدار کامل با کله رفتم توش
خونین و مالین بودم کـه بابام رسید بهم
همـه ترسم این بود کـه دندونا جلوم خورد شده باشـه
دندونام چیزی نشده بود، امابالام کامل پاره شده بود از داخل و دماغمم شکسته بود
بگذریم از این کـه وقتی رسیدم خونـه م چه حالی شده بود
رفتیم بیمارستان و لبم رو کـه پاره شده بود بخیـه زدن، سه شنبه هم نوبت عمل داشتم واسه بینیم
دکتر شیرانی عملم کرد و بعدشم گچ گرفتن
دو سه روز بعد کـه رفتم مدرسه همـه بچه ها مـیترسیدن ازم
تا اومدن عادت کنن بـه چهره جدیدم، گچش رو باز کردیم

ماجرای کلاس پنجمم یـه خورده طولانی شد
یـه قسمت دیگه هم مونده کـه انشالله تو اولین فرصت مـیذارمش
لازم بـه ذکره کـه من هیچ شناختی از نویسندگی و این چیزا ندارم و صرفا واسه دل خودم و بعضی از دوستان مـینویسم
من هرچی کـه تو ذهنم مـیگذره رو مـینویسم
با همون جمله بندی و کلماتی کـه تو ذهنم مـیرسه
باید ببخشید اگه مشکلی چیزی دارن ❤

#خاطرات_كودكي_سهراب

Read more

Media Removed

من و بدشانسی همـیشـه تو پاریس با هم قرار مـیزاریم، اولین باری کـه رفتم پاریس یک ساعت بعد از وردمون بـه پاریس تو برج ایفل  همـه چیزهای تو کیف دوستم رو دزدیدن! دفعه های بعد هم‌فقط سرما بوده و کار . و اما ایندفعه واسه عروسی بود، آماده شدن با موهای وز شروع شد همـه مـیدونن موهایی کـه تو هتل شسته و خشک بشـه وزترین حالت دنیـا ... من و بدشانسی همـیشـه تو پاریس با هم قرار مـیزاریم، اولین باری کـه رفتم پاریس یک ساعت بعد از وردمون بـه پاریس تو برج ایفل  همـه چیزهای تو کیف دوستم رو دزدیدن! دفعه های بعد هم‌فقط سرما بوده و کار . و اما ایندفعه واسه عروسی بود، آماده شدن با موهای وز شروع شد همـه مـیدونن موهایی کـه تو هتل شسته و خشک بشـه وزترین حالت دنیـا رو بـه خودش مـیگیره واسه همـین صاف کن جدید گرفتم کهحرف نباشـه اولین تکه مو رو کـه صاف کردم دیگه کار نکرد گفتم آزی عیب نداره موهاتو ببند و برو لباستو اتو کن، که تا اتو رو گذاشتم رو لباسم  گفت ویززززززززز ویززززززززز جمع شد و سوخت درون مرحله اشک ریختن بودم حالم گرفته شده بود دلم مـیخواست پونزده سالم بود که تا این اجازه رو داشته باشم کـه چشم سفید بازی درون بیـارم روز همـه رو خراب کنم و بگم من نمـیام ولی تو این سن همـه از آدم انتظار دارن کـه عاقل باشی لباست یـه جوری بپوشی کـه سوختگیش  معلوم نباشـه و با موهای غیر قابل مـهار پاشی بری  عروسی! رسیدیم  بـه عروسی حالم خوب شد  انقدر فرانسوی ها آدم‌های ریلکسی هستن کـه خدا مـیدونـه بسیـار بسیـار ساده و در اوج سادگی زیبا. لباس ساده، آرایش ساده، مـهمانی ساده اصلا حالت خوب مـیشـه همـه اومده بودن کـه بهشون خوش بگذره و خاطره خوب بسازن واسهایی کـه دوستشون  دارن . دیگه واستون نگم  کـه من انقدر حالم از دیدن این همـه زیبایی و سادگی خوب شد کـه وقتی کفشم کـه دومـین بار بود مـیپوشیدمش جلوی همـه مـهمان ها  پاره شد و از پام درون اومد غش کردم از خنده، دوستم گفت خدا رو شکر سومـی هم بـه خیر گذشت فکر کنم مـیترسید با من و بدشانسی کـه گریبان گیرم شده بود سوار یـه ماشین بشـه برگرده
#عروسی #wedding #badluck #بدشانسی #به_خیر_گذشت
خلاصه منو تو پاریس دیدین روتونو انوری کنید برید!

Read more

Media Removed

. بـه عنوانی کـه نـهایت ارتباطش با جنس مذکر سوار اتوبوس شدن از درون مردونـه‌اس، جزوه گرفتن از شاکری رعناترین و خوشتیپ‌ترین و موقشنگ‌ترین پسر دانشگاه (فشارم افتاد) واقعا سخت بود. رد و بدل هر چیزی تو دانشگاه ما با افراد غیرهمجنس، امری نابخشودنی بود حتی اگه اون گربه‌ دانشگاه باشـه و شما بخواین از ... .
به عنوانی کـه نـهایت ارتباطش با جنس مذکر سوار اتوبوس شدن از درون مردونـه‌اس، جزوه گرفتن از شاکری رعناترین و خوشتیپ‌ترین و موقشنگ‌ترین پسر دانشگاه (فشارم افتاد) واقعا سخت بود. رد و بدل هر چیزی تو دانشگاه ما با افراد غیرهمجنس، امری نابخشودنی بود حتی اگه اون گربه‌ دانشگاه باشـه و شما بخواین از سر دلسوزی بهش سوسیس بدین. توجیـهشم اینـه کـه اون مذکره اونم نـه یـه مذکر معمولی، بلکه یـه مذکر چشم رنگی. حالا تصور کنید کـه بای قرار دارید کـه کل ای دانشگاه روش کراش دارن (کراش بـه معنی علاقه یکطرفه شماست درون حالی کـه شخص از این علاقه خبر نداره و در مواردی اصلا شما رو مورچه‌ زیرزمـین منزلشون هم حساب نمـی‌کنـه چه برسه کـه به شما فکر کنـه).
.
مـی‌دونستم خبر اینکه من و شاکری با هم قرارگذاشتیم و اون بـه من جزوه داده از خبر دیدار ترامپ و ملکه انگلستان بیشتر مـیترکونـه. اون روز سه ساعتی جلوی آینـه مـیکاپ کردم البته خیلی نچرال و بهترین لباسم رو پوشیدم. فقط اگه شلوار باب اسفنجیم کـه باهاش که تا وسط راه رفتم و برگشتمو درون نظر نگیریم.
به دانشگاه نزدیک شدم و آقایون حراست رو دیدم. آقای قاسمـی مرد مسنی کـه معمولا پاهاش روی مـیزه و در حال چرت زدنـه. البته حقم داره، با اون شکم که تا بخواد بـه محل وقوع جرم برسه دانشجوها آثار جرم رو پاک و آقای م.ک کـه حتی جرات ندارم اسمشو بیـارم. آقای م.ک با 100 کیلو وزن و 195 سانتی متر قد مصداق کاملا بارز چغر بد بدن بود کـه سابقه تعداد بیشماری تعهدگرفتن داشت.
سعی کردم خودمو بین جمعیت گم کنم کـه متاسفانـه ناموفق بود و سرمو کـه بالا آوردم با آقای م.ک مواجه شدم. راجع بـه آقای م.ک داستان‌های ترسناکی گفته مـیشـه. یکی از اون‌ها اینـه کـه برای اینکه دانشجوی متخلف از دستش درون نره حتی ممکنـه اسمشو با بیرحمـی تمام توی بلندگو اعلام کنـه (دستام داره مـیلرزه خدا شاهده) و از فردا هراز کنار اون دانشجوی بخت برگشته رد مـیشـه مـیگه: آبگرمکن کهنـهههه، دمپایی پارهههه خریداررریم.
بعد از احظارم منتظر بودم بهم بگه چرا رنگ مانتوت جزو رنگ‌های استاندارد تو منشور دانشگاه نیست یـا چرا کفشت دو سانت از حد مجاز بلندتره ولی گفت: چرا پاچه شلوارت پاره‌اس؟ دیدم منظورش ریش ریشای دم شلوارمـه. گفت: با قیچی صافش کن. وگرنـه نمـیذارم بری. منم با همـین دستام شلواری کـه 150 تومن براش پول داده بودم رو قیچی کردم. کاش مـی‌گفت پاهاتو قطع کن. من به منظور دیدن شاکری این کارو کردم و برای وصال معشوق آدم حتما از خودش هم بگذره شلوارش کـه هیچی.
.
بقیـه درون کامنت اول 👇👇👇

Read more

Media Removed

. ‎قسمت سوم خاطرات کودکی ‎با دایی هام رابطه خوبی داشتم و دارم ‎خیلی صمـیمـی و دوستانـه ‎مازیـار و مزدا ‎مازیـار ،دایی کوچیکه، اوایل دوران دبستان من، کرمان مشغول درس خوندن بود ‎مزدا هم مشغول کار و زندگی ‎ جمعه صبح ها اکثرا مـیومد بهارستان ‎یـه جیپ صحرا داشت، کـه من عاشقش بودم ‎چندتا کاست همـیشـه تو ... .
‎قسمت سوم خاطرات کودکی
‎با دایی هام رابطه خوبی داشتم و دارم
‎خیلی صمـیمـی و دوستانـه
‎مازیـار و مزدا
‎مازیـار ،دایی کوچیکه، اوایل دوران دبستان من، کرمان مشغول درس خوندن بود
‎مزدا هم مشغول کار و زندگی ‎
جمعه صبح ها اکثرا مـیومد بهارستان
‎یـه جیپ صحرا داشت، کـه من عاشقش بودم
‎چندتا کاست همـیشـه تو ماشینش بود
‎اندی، شـهرام شپره، حبیب و سیـاوش قمـیشی
‎یـه تفنگ ساچمـه ای داشت کـه با هم مـیرفتیم گنجیشک مـیزدیم
‎یـادش بخیر، چندین ساعت مـیرفتیم و بعد با دو سه تا، نـهایتا چهار که تا گنجیشک برمـیگشتیم
‎یـه بار ، یـادمـه پنج یـا شیش ساله بودم کـه وقتی اومد خونمون، حصیر و نخ و کاغذ و اینا دنبالش بود
‎یـه بادبادک درست کردیم و رفتیم تو کوچه
‎با هزار مکافات هواش کردیم
‎بعد چند دقیقه نخش پاره شد
‎منم زدم زیر گریـه و شروع کردم دویدن دنبالش
‎من مـیدویدم و بابام با دوربینش دنبال من و هی عمـیگرفت از من کـه هنوز تو آلبومم دارمش
‎یـادمـه چندتا کوچه طولانی رو همـینجور دنبالش دویدم
‎و آخرش با یـه شلوار خیس برگشتیم خونـه
‎مزدا کلی بهم خندید و من گریـه مـیکردم
‎نـه اینکه بخواد بـه گریـه من بخنده، با حالت دویدنم دنبال بادبادک و شلوارم وقتی رسیدم خونـه
‎خلاصه که تا یـه هفته اسباب خنده همـه فامـیل رو جور کرده بودم
‎جمعه ظهر هفته بعدش کـه همـه رفته بودیم خونـه پدربزرگم،
‎از بعد ناهار ، مزدا شروع کرد یـه بادبادک دیگه برام درست کرد
‎وقتی درست شد اینقد خوشحال بودم کـه پا رفتم وسط کوچه سنگتراش ها
‎نـه من حواسم بـه چیز دیگه ای جز بادبادک بود نـه مزدا
‎که یـهو بـه خودمون اومدیم و دیدیم من پا که تا وسط خیـابون سنگتراش ها اومدم و مزدا با یـه شلوار کردی و زیر پیراهنی آبی
‎ناب ترین لحظات کودکیم با مزدا و مازیـار بود
‎و الان کـه هر روز مـیبینمشون، عمـیق ترین و باحال ترین خنده هارو کنار هم مـیکنیم ‎ #اصفهان #خاطرات #بادبادک #دایی #زندگی #کودکی ‎ #خاطرات_كودكي_سهراب

Read more

Media Removed

. ایستاده‌ام مـیان مـیدان نبرد، نبرد ایتالیـا. چند گونی پر از خاک را روی هم چیده‌اند و روی برخی گونی‌ها جعبه‌های خالی گذاشته‌اند. پشت سنگر، مردی با کلاه‌خودی له و لورده بـه پشت روی زمـین دراز کشیده و تند تند نفس مـی‌کشد. چند قدم آن طرف‌تر مردی با بینی‌ای عقابی شکل روی زمـین نیم‌خیز شده و تفنگش را بـه ... .
ایستاده‌ام مـیان مـیدان نبرد، نبرد ایتالیـا. چند گونی پر از خاک را روی هم چیده‌اند و روی برخی گونی‌ها جعبه‌های خالی گذاشته‌اند. پشت سنگر، مردی با کلاه‌خودی له و لورده بـه پشت روی زمـین دراز کشیده و تند تند نفس مـی‌کشد. چند قدم آن طرف‌تر مردی با بینی‌ای عقابی شکل روی زمـین نیم‌خیز شده و تفنگش را بـه مـی‌فشارد. چهره‌های هر دو مرد خاک آلود هست و لب‌های‌شان چاک‌چاک. مرد بینی‌عقابی از‌هایی کـه بین گونی‌هاست دزدکی بـه روبه‌رویش نگاه مـی‌کند و مـی‌گوید: «طاقت بیـار چزاره! دیگه چیزی نمونده که تا این سنگریزه‌های کوفتی رو از توی چکمـه‌مون بندازیم بیرون!». این را کـه مـی‌گوید مـی‌خندد و سرش را مـی‌چرخاند سوی مردی کـه تند تند نفس مـی‌کشد و مـی‌پرسد: «منظورم‌رو فهمـیدی چزاره؟ سنگریزه... فاشیست‌ها... چکمـه... ایتالیـا... اگه از این جنگ جون سالم بـه در ببرم حتما شاعر مـی‌شم، مگه نـه چزاره؟» سپس بادی بـه غبغبش مـی‌اندازد و انگار کـه مـی‌خواهد خود را به منظور جمعیتی صدها نفره معرفی کند، مـی‌گوید: «شاعری کـه از جنگ برگشته، اون هم زنده، این شما و این دانته آلیگیری!». مردی کـه تند تند نفس مـی‌کشد عکسی پاره و رنگ و رو رفته را از جیب روی ‌اش درمـی‌آورد و زل مـی‌زند بـه آن و مـی‌گوید: «پاهام یخ دانته!». مردِ بینی‌عقابی خشاب تفنگش را وارسی مـی‌کند و‌ همان‌طور کـه سعی مـی‌کند تعداد فشنگ‌هایش را حدس بزند مـی‌گوید: «پا مـی‌خوای چی‌کار چزاره؟ مگه نشنیدی خبرها رو؟ مـی‌گن وقتی جنگ تموم شـه توی هر خونـه یـه آدم‌آهنی مـیذارن که تا کارای ما رو انجام بده. تو هم فقط بخور و بخواب! دیگه چی مـی‌خوای از این بهتر؟» مرد کـه تند تند نفس مـی‌کشد عرا مـی‌گذارد روی ‌اش و مـی‌گوید: «من آدم‌آهنی نمـی‌خوام... م‌رو مـی‌خوام... اون‌قدر ندیدمش کـه قیـافه‌اش داره از یـادم مـی‌ره...». مردِ بینی‌عقابی دوباره ازگونی‌ها سرک مـی‌کشد و با صدایی آرام مـی‌پرسد: «صورتش توی عپیدا نیست؟» اما منتظر پاسخ نمـی‌ماند، برمـی‌گردد سوی مرد و همان‌طور کـه زیر گردنش را مـی‌خاراند مـی‌گوید: «خودم مـی‌دونم... خودم مـی‌دونم... دیگه از اون عهیچی نمونده و فقط شبیـه یـه تیکه کاغذِ پاره پوره و چرکه... اما غصه نخور چزاره...». یکهو ساکت مـی‌شود، زبانش را همچون بیلچه‌ای کوچک توی دهانش مـی‌چرخاند که تا خاک‌هایی کـه در کامش رفته‌اند را بِروبَد. کمـی بعد تفی غلیط روی زمـین مـی‌اندازد و ادامـه مـی‌دهد: «این فاشیست‌های نامرد رو از چکمـه عزیزمون مـی‌ندازیم بیرون، مخصوصا اون موسولینی بی‌همـه چیز رو، وای اگه دستم بهش برسه... مـی‌شنوی چزاره؟ مـی‌شنوی چی مـی‌گم؟» اما مردی که
.
بقیـه درون کامنت اول👇👇👇

Read more

Media Removed

#پست_ویژه همون طور کـه از طریق استوری ملاحظه کردید من دیروز عمل جراحی کوچکی داشتم و دیشب رو توی بیمارستان خوابیدم. همـه یکصدا و با شمارش من بگید بلا بـه دور! یک... دو... سه... آفرین اما اتفاقات بسیـار جالب تو همـین بیست و چهارساعت افتاد. بـه محض ورود یـه اس ام اس با این مضمون برام ارسال شد(عدوم) فهمـیدم ... #پست_ویژه
همون طور کـه از طریق استوری ملاحظه کردید من دیروز عمل جراحی کوچکی داشتم و دیشب رو توی بیمارستان خوابیدم. همـه یکصدا و با شمارش من بگید بلا بـه دور! یک... دو... سه... آفرین

اما اتفاقات بسیـار جالب تو همـین بیست و چهارساعت افتاد. بـه محض ورود یـه اس ام اس با این مضمون برام ارسال شد(عدوم)

فهمـیدم کار تمومـه! یعنی عین چفیـه و پلاکی کـه تو آژانس شیشـه‌ای به منظور حاج کاظم فرستادن این پیـام هم واضح و روشن بود!

وارد اورژانس کـه شدم دیگه مریض‌ها رو بـه یـه چشم دیگه نگاه مـی‌کردم! البته حس اونا هم تغییر کرده بود. رفتم پیش دکتر!

دکتر من و به تختم برد و تازه بازی شروع شد. هر پنج دقیقه یـه مریض با کلی سیم و بند و بساط مـیومد و از مادرم مـیپرسید: حالش خوبه؟! دکترها هنوز قطع امـید ن؟! ان‌شاءالله زودتر دکترها بگن ببینیم تکلیف مون چی مـی‌شـه با مـیّت! راستی گروه خونی‌ش چیـه؟

مجتبی هم درون مورد کلیـه‌ها توافق کرده بود! بابام گفته بود پونزده بـه بالا هرچی فروختی مال خودت! اونم صحبت از پنجاه تومن مـی‌کرد. مـی‌گفت مال یـه رییس‌جمـهور بوده کـه ده صبح مـی‌اومده پاستور ساعت دو بر مـی‌گشته!

بالاخره ما رو بردن اتاق عمل و طرف یـه سوزن سه متری بـه کمر ما زد کـه بی حس بشیم. حالا من استرس داشتم خفه مـی‌شدم.

اونایی کـه مـی‌گن استرس نداره کـه یـا همـین الان سکوت مـی‌کنن یـا با پشت دست مـی‌خوابونم تو اینستاگرام‌شون!

آقا بی حس شد و برید و دوخت و کار تموم شد و اومدیم ریکاوری از اونجا دیگه باغ وحش شروع شد! حتی من شنیدم بیمارستان از یکی دو نفر تو خیـابون پول گرفته بود کـه بیـان یـه خرس واقعی ببینن!

از اتاق عمل کـه بیرون اومدم دیدم مادرم داره گریـه مـی‌کنـه! فهمـیدم بابام سهم بلیط فروشی بیمارستان رو گرفته ولی سهم رو نداده و اونم گریـه مـی‌کنـه! دایی و هم اومده بودن کمک ولی بابا با پول‌ها فرار کرده بود.

الانمـی حاضر نیست پول ترخیص رو بده! بابا معتقده ولش کنیم بـه بیمارستان فشار مـیاد ولش مـی‌کنـه! ولی مـی‌گه ممکنـه تو این نوسانات قیمت دلار یـهو قلبش رو بـه قیمت بفروشند!

ترانـه مربوطه
من سرگردون پاره
تو رو دکتر مـی‌دونسم

پ‌ن یک
الان یـه مورفین زدم اون بالا بالاهام

پ‌ن دو
خدایی خانواده یـه چیز دیگه‌س

پ‌ن
جاداره از فاضل چوپان جوری تشکر کنم کـه انگار نـه انگار خانواده نشسته

#دو_یو #مرتضی_درخشان #رییس_جمـهور #بیمارستان #بستری #عمل #اتاق_کثیف #پدر_مادر #تو_حاضری_برای_عشقمون_چیکار_کنی #من_حاضرم_کلیـه_مو_به_تو_اهدا_کنم #غمگینم #چنان_پیرزنی_که_آخرین_سربازی_که_از_جنگ_مـی_آید_پسرش_است_که_مورفین_دوس_ندارد_و_درد_مـیکشد #ومن_الله_التوفیق

Read more

Media Removed

نقل قول: توی ایـام تعطیلات عید نوروز مادرم گوش درد مـیگیره ... و خودشون بـه تنـهایی پا مـیشن مـیرن کوچه دکتر ادیب پور ب امـید اینکه بتونن ی دکتری پیدا کنن و دارویی بگیرن ... اونجا وارد یک مکانی مثل مطب مـیشـه و آقایی خودش رو دکتر جا مـیزنـه و روی یـه کاغذ باطله بدون هیچ مـهر و امضایی به منظور مادرم دارو مـینویسه و بابت ... نقل قول:
توی ایـام تعطیلات عید نوروز مادرم گوش درد مـیگیره ... و خودشون بـه تنـهایی پا مـیشن مـیرن کوچه دکتر ادیب پور ب امـید اینکه بتونن ی دکتری پیدا کنن و دارویی بگیرن ...
اونجا وارد یک مکانی مثل مطب مـیشـه و آقایی خودش رو دکتر جا مـیزنـه و روی یـه کاغذ باطله بدون هیچ مـهر و امضایی به منظور مادرم دارو مـینویسه و بابت حق ویزیتش از مادرم سی تومن پول مـیگیره و مـیگه کـه من دفترچه تامـین اجتماعی رو قبول نمـیکنم ...
مادر ساده و بیسواد من هم نسخه دکتر قلابی رو مـیبرن داروخانـه ...
داروخانـه هم درون کمال تعجب بـه یـه کاغذ پاره کـه مـهر و امضا دکتر رو نداره دارو مـیده و بابتش بیست تومن هم دریـافت مـیکنـه... و بعد مادر رو مـیفرستن پیش تزریقاتی!
ایشون هم یـه آمپول مـیزنن و آمپول دوم رو گرو نگه مـیدارن و مـیگن کـه واسه اون یکی حتما فردا بیـای و تاکید هم مـیکنن کـه اگه دومـی رو نزنی خوب نمـیشی ...
در ضمن بابت آمپول و تزریق اون هفت هزار تومن هم پول مـیگیرن!
مـیگن شیـادها فقط تو فیلم ها هستن ...
نـه خیلی خیلی از اون چیزی کـه فکر کنید بـه ما نزدیک هستن و بیخ گوش ما دارن طبابت هم مـیکنن!
اگر واقعا دکتر بود چرا روی یـه کاغذ باطله بدون مـهر و امضا نسخه پیچید؟؟؟؟؟؟؟
داروخونـه چرا با یـه همچین کاغذی دارو داد؟؟؟
تزریقاتی واسه چی آمپول دوم رو گرو نگه داشته؟؟؟؟
به نظر من کـه مثلث خوبی رو تشکیل و به خیـال خودشون خیلی حرفه ای دارن کار مـیکنن!!!!
اگه یـه دارویی رو اشتباه تجویز کنـه و عوارض غیرقابل جبرانی داشته باشـه اونوقت کی پاسخگو هستش؟؟؟؟؟ پ.ن: تصویرها مربوط مـیشـه بـه پشت و روی نسخه پزشک قلابی!
در ضمن توی نسخه اصلا آمپول تجویز نشده فقط خواستم منتشر بشـه کـه بقیـه پدر و مادر بیسوادشون رو تنـهایی جایی نفرستن!
من از طریق نظام پزشکی حتما پیگیرش مـیشم
* ادمـین کیدزآوسیرجان این متن را تایید و یـا تکذیب نمـی کند و فقط جهت اطلاع شـهروندان منتشر شده
#درددل_با_کیدزآوسیرجان
#kidsofsirjan #Sirjan #سیرجان

Read more

Media Removed

از خواب کـه بیدارشدم سرم بهتر شده بود خالمم بالا سرم داشت ارایش مـیکرد یـه نگاهی بهش کردم و گفتم خانم دیوونـه اخهی اینوقت شب ارایش مـیکنـه یـه نگاه بدی بهم کردو گفت بی ادب الان صبحه منصبح یعنی من اینقدر خوابیده بودم خالم گفت :بله بچه جووون بلند شو کـه مـیخوایم بریم --کجا؟؟ --همراه دوستات داریم مـیریم ... از خواب کـه بیدارشدم سرم بهتر شده بود خالمم بالا سرم داشت ارایش مـیکرد یـه نگاهی بهش کردم و گفتم
خانم دیوونـه اخهی اینوقت شب ارایش مـیکنـه
یـه نگاه بدی بهم کردو گفت بی ادب الان صبحه
من😨صبح یعنی من اینقدر خوابیده بودم
خالم گفت :بله بچه جووون بلند شو کـه مـیخوایم بریم --کجا؟؟
--همراه دوستات داریم مـیریم بیرون --دوستای من ؟؟
--اره چرا چشماتو این جور مـیکنی؟!
از سر جام بلند شدم و گفتم یعنی الان حتما اماده بشم؟
--نـه فردا اماده شو
من😩که تازه از خواب بیدار شده بودم
خالم با این همـه ارایش🙈(ههه)
صورتمو شستم و با چشمایی خواب الود پف کرده یـه مانتو همـین جوری برداشتم
خالم یـه نگاهی بهم کرد کـه تاحالا هیچی نکرده بود
--چیـه؟؟
--این چیـه بر کردی بچه
--مگه چشـه ؟؟یـه نگاهی یـه خودم کردم 😨واقعا این چیـه من بر کردم
خالم😂
من)😐
یـه مانتو سفید کـه نصفش بـه دلیل اون اب مـیوه تو هواپیما نارنجی شده بود و یـه تکشم بـه دلیل اون بار کـه رسیدیم بـه فرودگاه جلو چشمو ندیدم با سر رفتم تو پله های فرود گاه پاره شده بود
مانتو رو دراوردمو گفتم خوب چی بپوشم
--بیـا این مانتو صورتیـه رو بپوش
منم رفتم مانتو رو از دست خالم گرفتمو پوشیدم
به پایین هتل کـه رسیدیم دوستامو تو یـه ماشین (کوپه)دیدم دهنم سرویس شد بد جور
این ماشین به منظور رویـا بود اخه باباش خیلی پول داره
من بعد از دیدن ماشین😱
دوستان با دیدن من😂😂😂

Read more

Media Removed

همـیشـه بـه اینجا احساس دین مـیکردم و خودمو درون قبالش و در قبالایی کـه باهام بـه اینجا مـیومدن مسئول مـیدونستم. سعی کردمـی کـه مناسب آمدن بـه اینجا نیست رو با خودم همراه نکنم و از رفتن بـه اینجا منع و منصرفش کنم.اگرم شخصی بود کـه بهش مطمئن نبودم، با کمک تیم و تمـهیدات قبلی، سبک سنگین مـیکردم کـه مـیشـه همـه چی رو هندل ... همـیشـه بـه اینجا احساس دین مـیکردم و خودمو درون قبالش و در قبالایی کـه باهام بـه اینجا مـیومدن مسئول مـیدونستم. سعی کردمـی کـه مناسب آمدن بـه اینجا نیست رو با خودم همراه نکنم و از رفتن بـه اینجا منع و منصرفش کنم.اگرم شخصی بود کـه بهش مطمئن نبودم، با کمک تیم و تمـهیدات قبلی، سبک سنگین مـیکردم کـه مـیشـه همـه چی رو هندل کرد یـا نـه... هر وقت بـه اینجا فکر مـیکنم با تمام وجودم بـه وجد مـیام و برام رویـایی ترین جای دنیـاست. اما اون روی سکه، کوچکترین اشتباه برابر مرگ هست. خیلی ها از دستم دلخور بودن کـه چرا منو با خودت نمـیبری! اما ترجیح مـیدادم دلخور بشن که تا اتفاقی بیوفته. بهم مـیگفتن اینجا تور برگزار کن توکه اینجا رو بهتر از همـه مـیشناسی! گفتم نـه ریسکش با بهترین شرایط بازم پنجاه پنجاه هست کـه اتفاقی نیوفته... و بلاخره افتاد اتفاقی کـه نباید مـی افتاد!! به منظور شخصی کـه مزه پول و تورلیدری رفته بود زیر زبونش و من بارها باهاش برخورد جدی کرده بودم، صحبت کردم و منعش مـیکردم کـه با جون بقیـه بازی نکن. اطرافیـانم مـیگفتن تو چیکارش داری و چرا حرص رو مـیخوری؟ اما من متاسفانـه همچین روزی رو مـیدیدم!... اتفاق غم انگیز و دردناکی کـه منجر بـه فوت پنج نفر شد!!!! و خودش هم توی این حادثه جانش رو از دست داد،البته مطمئنا مـیتونست خودش رو نجات بده اما خودش رو فدای بقیـه کرد! هرچقدرم کـه قوی باشی درون برابر قدرت آب ناتوانی. اگر از تجهیزات مناسب استفاده نکنی و یـا حتی قبل انجام برنامـه دور اندیشی نکرده باشی کوچکترین اشتباه یـا حادثه ای غیرقابل کنترله! ... اتفاقی افتاد کـه هم قابل پیشگیری بود و هم قابل پیش بینی!! باور کنید هرچیزی علم و دانش خودش رو مـیخواد. تجهیزات خودش رو مـیخواد، یـه دانش و شناختی حتما باشـه که تا از حادثه دور بشی ...
وقتی مـیخواستیم طناب ثابت بکشیم به منظور اون گرداب مرگ آور کـه بارها براش من و دوستانم اطلاع رسانی کرده بودیم ، یکی مـیگفت تو دیوانـه ای، یکی مـیگفت حالا کی بهت هزینـه وسایلاتو مـیده، یکی مـیگفت اصن کـه به چه درد مـیخوره ووو... اما من فقط بـه همـه این حرفا یـه جواب مـیدادم: به منظور دل خودم اینکارو مـیکنم کـه اگه حتی یک نفرم مثل خودم تو این مـهلکه افتاد جز خدا چیز دیگه ای باشـه کـه بشـه ازش کمک بگیره.
قسمت نشد امسال این طناب ها کامل بشن و فقط نصفش طناب ثابت دار شد و ای کاش قبل از این حادثه غم انگیز، اون طناب ها کامل مـیشد. مـیدونم همـین تیکه ناقص بـه اون تیم، که تا حد زیـادی کمک کرده.اگر کوله م پاره نمـیشد و تجهیزاتم ته آب نمـیرفت، همون موقع اونجارو تکمـیل مـیکردم و شاید الان اونـها زنده بودن 😞😞 پ ن: بـه یک دریل چکشی شارژی به منظور تکمـیل طناب نیـازدارم.

Read more

Media Removed

. اون ساعت شیش صب بلند شد ؛ مث بقیـه روزا حتی چشاشو مالید و رفت تو سالن . مادرش با تعجب نگاش نکرد ؛ بـه هیچ وجه احتمال اتفاقی کـه قرار بود بیـافته رو بـه خودش نداده بود . از خونـه ساکت ، صدای خورد شدن بیسکوئیت ساقه طلایی زیر دندونی مـیومد. کـه ساعت شیش صب ینی چهل و پنج دیقه زودتر از هر روز از خواب بیدار شده ... .
اون ساعت شیش صب بلند شد ؛ مث بقیـه روزا حتی چشاشو مالید و رفت تو سالن . مادرش با تعجب نگاش نکرد ؛ بـه هیچ وجه احتمال اتفاقی کـه قرار بود بیـافته رو بـه خودش نداده بود . از خونـه ساکت ، صدای خورد شدن بیسکوئیت ساقه طلایی زیر دندونی مـیومد. کـه ساعت شیش صب ینی چهل و پنج دیقه زودتر از هر روز از خواب بیدار شده بود رفت تو آشپزخونـه. کارد دسته بلندو برداشت. بـه تیغه ی تازه نفسش بـه نگا انداخت و با خودش فک کرد : کارخونـه چاقوسازی هیچوخ تو عمرش فک نمـیکرد همچین چاقویی چیزی بـه جز گوشتای تازه ی و تیکه تیکه کنـه. اما خود چاقو بلند پرواز بود. مثلن یکی از فکراش پاره شکم پدرش تو یـه صب پاییزی بود. اون چاقو نمـیخواس ممولی باشـه و خودش مـیدونس با یـه حرکت اضافه بـه زودی تبدیل مـیشـه بـه آلت قتاله و چن ماه بعد ردشو بغل اتوبان پیدا مـیکنن.
قدم زنان بـه سمت پدر رفت ؛ دستاشو پشت سرش نگه داشته بود ویـه چیزی قایم کرده بود. پدرش بی توجه بهش بلند بلند از مملکتش انتقاد مـیکرد. مادر یـه نگا بـه شون انداخت و لابد با خودش فک کرد پشت سرش ، خرگوش صورتیشو قایم کرده و مـیخواد لباس جدیدی کـه براش دوخته رو نشونشون بده. تلویزیون خاموش بود و بیدار بودن آدما تو صب بـه اون زودی و صدای خورد شدن ساقه طلایی همـه حاکی ازین بود کـه قراره اتفاق بدی بیـافته.
چاقو رو ش درون آورد ، بعد چن سال دوری از خونـه ، این اولین بار بود کـه به پدرش انقد نزدیک مـیشد. تو چشای اثری از خشم ، ناراحتی یـا حتی چیز بی موردی مث تسلیم نبود. موهاشو باز گذاشته بود ، یـه دمپایی پشمـی پاش بود و پاچه یکی از شلواراش لول خورده بود و بالا مونده بود. چاقو رو نگا کرد. بعد زل زد بـه پدرش و تو یـه ثانیـه بـه سمتش هجوم برد.
قلب آدم جای چیـاس ؟ کجا قلبو ساختن برا اینکهیچاقو بزنـه ؟ قلب مرد پاره شد و ازش خاطره ی غروبی کـه برا اولین بار از رو تاب افتاده بود ریخت بیرون ، خاطره شیر نسکافه ای کـه برا پدرش آماده کرده بود اما بـه دیوارا پاشیده شد.
مادرش حتی نیم خیز نشد ، خیلی سال بود خواب چنین لحظه ای رو مـیدید. بـه چشاش ی کـه تا اون روز فقددلهره و ترس دیده بود خیره شد. چاقورو انداخت رو فرش. لکه های خونو حتی مـیشد رو اثاث آشپزخونـه کـه تو قضیـه نقشی نداشتن ، دید. گف تموم شد. فرشارو حتما بدیم قالیشویی!
جوابی نیمد. مادرش بازم از جاش بلند نشد. برگشت بـه اتاقش. تو تختش دراز کشید، خرگوش صورتیشو بغل کرد و آروم تو دلش آرزو کرد کـه کاش وختی خوابش برد ، ادامـه ی همون خواب شیرین دیشبو ببینـه.

Read more

Media Removed

شیکاگو از نظر من بین شـهرهایی کـه دیدم،قشنگ ترین شـهر امریکاست. معماریش ترکیب معماری بوستون و نیویورکه. وسط شـهر دریـاچه بزرگ داره. بـه اندازه خوبی ساختمون های بلند داره کـه بهت حس شـهر واقعی بده، نـه بـه اندازه نیویورک کـه شـهر خفه بشـه و جز ساختمون چیزی نبینی. از فرهنگ آدم هاش خیلی نمـیدونم. مثل همـه جا خوب ... شیکاگو از نظر من بین شـهرهایی کـه دیدم،قشنگ ترین شـهر امریکاست.
معماریش ترکیب معماری بوستون و نیویورکه. وسط شـهر دریـاچه بزرگ داره. بـه اندازه خوبی ساختمون های بلند داره کـه بهت حس شـهر واقعی بده، نـه بـه اندازه نیویورک کـه شـهر خفه بشـه و جز ساختمون چیزی نبینی.
از فرهنگ آدم هاش خیلی نمـیدونم. مثل همـه جا خوب و بد داره. ولی جنوب شیکاگو از خطرناک ترین محله های امریکاست، کـه مثل نقل و نبات آدم کشیـاتفاق مـیفته.
شیکاگو رو اگه بخوام با سیـاتل مقایسه کنم، سیـاهپوست و مکزیکی زیـاد داره، سیـاتل هندی و آسیـایی. کـه در کل من، خیلی گوناگونی درون شـهر دوست دارم. جایی هم کـه ایرونی زیـاد داره همـه مـیدونیم دیگه، تو امریکا لس آنجلسه.
حالا دلیلی کـه من از شیکاگو فرار کردم هواشـه!!
شیکاگو دو فصل تابستون و زمستون داره و با بهار و پاییز قهره.
یعنی اینجوری کـه امروز برف مـیاد، دو روز بهاره، سه سوت تابستون مـیشـه و از تابستون هم دوباره مـیپری تو زمستون.
زمستون های پر باد و برف که تا زانو. هفت هشت ماهی هم طول مـیکشـه. تابستون هاش هم گرم و مرطوب.
هوای سیـاتل هم تعریفی نیست. بارونی و ابریـه.، ولی رطوبت نداره.
سیـاتل پشـه و مگس هم نداره، این درون حالیـه مـه بدنمون این چند روز تیکه پاره شد از دست پشـه های شیکاگو.
سیـاتل هم دو فصل پاییز و بهار داره فقط. هیچوقت با خیـال راحت تابستون نداری. همـیشـه یـه کت حتما داشته باشی. زمستونش هم معمولا برف نداره و هوا بـه ندرت زیر صفر درجه مـیره. ولی خب به منظور من کـه با بارون سیـاتل مشکل ندارم، سیـاتل شـهر ایده آلیـه.
ولی درون کل سیـاتل درون مقابل شیکاگو و مخصوصا نیویورک مثل دهات مـیمونـه.
من کـه عاشق دهاتمونم و فکر کنم سیـاتلی شدم رفت. 😅

Read more

Media Removed

. تعطیلات خود را چگونـه گذراندید؟؟ جمعه و شنبه و تعطیلات گذشت و تموم شد مـیدونستین کـه سال ۱۳۹۷ دارای ۵۲ روز جمعه هست و درون طول سال، ۲۵ روز دیگر هفته تعطیل رسمـی است. برخی از مناسبت‌های تعطیل رسمـی با روز جمعه مقارن شده‌اند و برخی دیگر درون آخر هفته یـا اول هفته واقع شده‌اند. ماه‌های فروردین با ۷ روز، خرداد ... .
تعطیلات خود را چگونـه گذراندید؟؟
جمعه و شنبه و تعطیلات گذشت و تموم شد
مـیدونستین که
سال ۱۳۹۷ دارای ۵۲ روز جمعه هست و درون طول سال، ۲۵ روز دیگر هفته تعطیل رسمـی است. برخی از مناسبت‌های تعطیل رسمـی با روز جمعه مقارن شده‌اند و برخی دیگر درون آخر هفته یـا اول هفته واقع شده‌اند. ماه‌های فروردین با ۷ روز، خرداد با ۴ روز و آبان و شـهریور با ۳ روز تعطیل (غیر از جمعه)، دارای بیشترین روزهای تعطیل هستند. ماه‌های مـهر و دی هم جز روزهای جمعه، تعطیلی دیگری ندارند.
.
هرچقد سرکار و روزهای کاری حوصلمون سر مـیره و به بطالت مـیگذره !!! به منظور تعطیلات برنامـه ریزی کنیم کـه استفاده ی مفید کنیم از تعطیلات بعدی ایشالا .
.
تا الان هیج ربطی بـه عنداشت ولی دوس داشتم اینجارو بهتون معرفی کنم کـه تو این تعطیلات بعد مدتها بهش سر زدم .
یـه ساندویچی بینظیر و تر و تمـیز و قدیمـی و باحال توی خشکبیجار بـه اسم "پامچال "
آقا پرویز کارش خیلی درسته از روایت شده کـه پدر گرامـی سالها پیش ، درون اوایل کار ، بعد از کار مـیرفته اینجا و بخش زیـادی از حقوقش رو صرف ساندویچ مرغ و زیتون پرورده ی اینجا مـیکرده 😅 و بعد مـیومده خونـه،اشتها بـه نـهار نداشته مـیگفته زیـاد گشنم نیست ! 😅
.
آدرس : خشکبیجار ، کمـی بالاتر از آتش نشانی ، شماره ی تماسش تو عآخر هست .
رفتین بگین از طرف من اومدین پرملات مـیزنـه
خیلی هم ارزونـه و راستی اگر دوس داشتین بگین همـه ی ساندویچارو با بربری هم مـیزنـه 😜
.
پینوشت : همـین کـه تو یـه روز ۲ که تا عغذایی گذاشتم منو بـه هین فکر برد کـه واقعا الان تقریبا بزرگترین تفریح اکثر مردم همـین غذا خوردن و رستوران و کافه گردی و جوج با نوشابه زدنو ایناس.
عَ ما بین ایپچه پیچا لاس هم زنیدی و کیف دونیـا دی خو شَنـه عمره فکر دی
اً کارانـه اَمرا ... دنیـایـه پاره دی !
.
وقت بخیر
#radavar 🍀

Read more

Media Removed

روز مرد نزدیکه و به نظرم اومد،چند جمله ای هم از مردها بگیم.... کلی عو متن دیدم اینروزا به منظور روز مرد...خانمـی کـه کیکی بـه شکل جوراب درست کرده... دسته گلی از جوراب... جملاتی مثل جوراب پاره هاتو،تحمل کن روز مرد نزدیکه همسرم.... درون ظاهر شاید تمام اینا شوخی بـه نظر برسن...اما.... توی این زمونـه ... روز مرد نزدیکه و به نظرم اومد،چند جمله ای هم از مردها بگیم....
کلی عو متن دیدم اینروزا به منظور روز مرد...خانمـی کـه کیکی بـه شکل جوراب درست کرده...
دسته گلی از جوراب...
جملاتی مثل جوراب پاره هاتو،تحمل کن روز مرد نزدیکه همسرم....😔
در ظاهر شاید تمام اینا شوخی بـه نظر برسن...اما....
توی این زمونـه مرد بودن،جرات مـیخواد...
که به منظور رفاه حال زن و بچه صبح زود بزنی بیرون و توتاریکیـه شب برگردی...
مردهای این دوره،جوانی وزندگی رو فراموش د...فشار مخارج و مسئولیت زندگی،بی سر وصدا دونـه دونـه،موهای تیره شونو سفید مـیکنـه...
راستی خانما،تا حالا همسراتون از آرزوهاشون براتون گفتن؟
بی انصافیـه،که اینـهمـه گذشت و تلاش رو درون قالب شوخی ها باب شده قرار بدیم و مظلومـیت وتلاش این بخش از هستی رو نبینیم...
بانو....
گاهی نگاهی بـه دستهای همسرت بنداز...
و بـه خطوطی کـه در اطراف چشم ها و پیشونی همسرت داره عمـیق مـیشـه...
گاهی بـه جای اینکه تو آغازکننده باشی،سکوت کن و اجازه بده کـه لحظاتی او هم گوینده باشـه،واز خودش بگه...
بانو....گاهی عکسهاشو از جوانی که تا الان کنار هم بچین و باور کن فقط تو جوانیتو توی این خونـه نذاشتی...
بانو...همسرتو با ورزشکارای حرفه ای کـه ساعتها وقت مـیذارن و با برنامـه ی غذایی و ورزشی بـه هیکل ایده آل تو مـیرسن مقایسه نکن...
و مرتب تلاششو درون ترازو قرار نده و باعرضه بودن و نبودنش رو با کمتر و بیشتر داشتن دارائیـهاش قیـاس نکن...
سعیش رو ببین...و تغییراتشو بخاطر تو و زندگی مشاهده کن...
بانو،باور کن جهان هرگز بـه صلح نمـیرسه اگر ما غرق مظلومـیت خودمون باشیم...
تربیت کامل نمـیشـه،اگر یـاد نگیریم کـه تمسخر مردان و زنان،در حقیقت تمسخر بخش مـهمـی از خودمونـه...
کاش بـه جای هدیـه دادنـها و گرفتن ها، زمانی رو صرف شنیدن بدون قضاوت کنیم...
اصلا فکر کردیم کـه چرا اینـهمـه هدیـه کـه اینروزا رد و بدل مـیشـه،نتونسته عشق رو درون جامعه بیشتر کنـه؟
بانو بیـا امسال کنار هر هدیـه ای کـه برای همسرت تهیـه کردی،توی یـه برگ کاغذ حداقل،بیست که تا ویژگی همسرت رو هم بنویس و ازش بخاطر این ویژگیـاش تشکر کن...(اون رو هم ضمـیمـه ی هدیـه ت کن)
مطمئن باش نتایج شگفت آوری درون وجود خودت و او خواهی دید...
یـادمون باشـه،بین ما سپاسگزاری و مشاهده ی همـه جانبه ی افراد خیلی کم شده....ونوشته ی تو، سپاسگزاریـه بزرگی خواهد بود به منظور جهان هستی🙏🙏 پیشاپیش روز مردانـه ی شیر مردان زندگیمون مبارک🎀

Read more

Media Removed

شب ساعته ۲۳ بود البته توو رختخوابم، خلاصه ۱۱ بار اینور اونور شدم، همش بـه خاطراتم فکر کردم، هرچی دوره مـی کردم توو اوجه نارحتی خوشحال مـی شدم . سرم درد گرفته بود، هوا بخاطره اسپیلیت خنک، اما پیشونیم پُره عرق. همش لحافو جلو چشم مـی کشیدم که تا پیشونیمو خشک کنم . روزی کـه گذشتو خیلی کار کردم، به منظور آروم شدنمم ... شب ساعته ۲۳ بود البته توو رختخوابم،
خلاصه ۱۱ بار اینور اونور شدم، همش بـه خاطراتم فکر کردم، هرچی دوره مـی کردم توو اوجه نارحتی خوشحال مـی شدم .
سرم درد گرفته بود، هوا بخاطره اسپیلیت خنک، اما پیشونیم پُره عرق.
همش لحافو جلو چشم مـی کشیدم که تا پیشونیمو خشک کنم .
روزی کـه گذشتو خیلی کار کردم، به منظور آروم شدنمم کلی هم ورزش .
خلاصه بدنم خسته ی خسته بود فکرمم مثله ساعت کار مـی کرد، انگار معنیـه خستگیو نمـی فهمـید همش از این کوچه تو اون کوچه از این مورد بـه اون مورد درون حاله دوئیدن‌ بود .
کاش مـی تونستم جمجممو باز کنم این توده ی سفید و در بیـارمو بزارم رو مـیزه بغله تختم، چون مطمئنم خوابم مـی برد .
هیچ اون یکیو نمـی فهمـه البته تو نقش همـه، خودت مـی شن .
هم از زندگی خستم،
هم از مرگ مـی ترسم .
چون با شنیده هام مرگ هم مثله زندگی ترسناکه !!!
البته مرگ هم سراغه هر نمـیره
یعنی اگر هم ما بریم سمتش که تا نخواد مارو همراهی نمـی کنـه بعد اونم همراهه خوبی نیست و هرقت خودش بخواد مارو با خودش مـی بره
باور کن راست مـی گم
شنیدم فردی یـازده بار بـه انواع گوناگون قصد کرد و همـه ی مراحل این مسیر و رفت: خودشو دار زد، طناب پاره شد. خودشو انداخت توو دریـا، از آب بیرون کشیدنش و غیره... بالاخره به منظور آخرین بار با سیـانور و آمپوله هوا کاره آخرو کرد این دفعه ی ۱۲ آخرین بار بود کـه به مرحله۱۳هم نرسیدپس۱۳ هم عدده نحسی نیست .
آره
سرنوشت کـه فرمان روای زندگیـه هممونـه و من هستم کـه سرنوشتمو تایین مـی کنم، چون حاکمم و فرمانروایـه زندگیمو خودم تائین مـی ‌کنم .
اما دیگه بد از تعیین ش نمـی تونم دیگه از دستش راحت بشم، نمـی تونم ازش فرار کنم
چون بد از تعیینش من دیگه پیر شدم !!!سرنوشت پر زورتر از من مـی شـه.
هر روز قویتر از دیروز
فکر مـی کنم آزادم ولی جلو سرنوشتم نمـی تونم وایسم.انگار یـه قلاده انداخته گردنمو داره مـی کشـه، این ورو اون ور .
نـه مـی تونم داد ب، نـه مـی تونم بجنگم .
پس
زندگی خر هست .
آره، از چیزی نـه خوشم مـی آد ونـه بدم مـی آد. دیگه با مرده ها فرقی ندارم فقط تحرک دارم . من هم از دنیـای اونام ولی فقط دارم با حرکت مو حرف مفت زدنم مـی گم با مرده ها فرق دارم اما، من هم با اونا هستم و زنده بـه گور درون هوا هستم !!!
وتنـها و تنـها، فقط نگاه مـی کنم، چون دل خوشیم تنـها نوشتنو بازی با ذهنـه خودم شده
و
تمام .
امـیدوارم
اگر تو‌دریـا داری غرق مـی شی
اگر نون نداری شیکمتو سیرکنی
معنیـه آرامشـه نفهمـیدی
داری تو باتلاق زندگی فورو مـی ری
حداقل یـه نفر، یـه حس، نمـی دونم، باشـه کـه به معنیـه واقعیـه همراهت باشـه
دستون دارم
علیرضا رحمانی🍂

Read more

Media Removed

عرض سلام و احترام از بس بـه من گفتن شما خوب, با اخلاق و بی حاشیـه ای, دیگه از هر چی خوب بودن بیزار شدم اقایـان محترم؟, داوران عزیز؟, کمـیته ی باصطلاح فنی؟؟ شما ادم خوب نمـیخواهید, حتما بد بود که تا به حقت برسی حتما مثل بعضیـها همون روی سکو بنر مسابقاتو پاره کنی و سال بعد عضو ثابت تیم ملی بشی و قهرمان جهان, فکر ... عرض سلام و احترام
از بس بـه من گفتن شما خوب, با اخلاق و بی حاشیـه ای, دیگه از هر چی خوب بودن بیزار شدم
اقایـان محترم؟, داوران عزیز؟, کمـیته ی باصطلاح فنی؟؟ شما ادم خوب نمـیخواهید, حتما بد بود که تا به حقت برسی حتما مثل بعضیـها همون روی سکو بنر مسابقاتو پاره کنی و سال بعد عضو ثابت تیم ملی بشی و قهرمان جهان,
فکر نکنید فقط شما مـیفهمـید و دیگران حالیشون نیست اگه شمارو گذاشتن بعنوان مسعول, ورزشکاری کـه چندین مـیلیون هزینـه مـیکنـه و مسابقه مـیده و حقش خورده مـیشـه, این یعنی دزدی,منظورم فقط خودم نیست دلم به منظور جوونایی مـیسوزه کـه به امـید شماها از سلامتی و خوشیـهای زندگی مـیگذرن و با درون این راه مـیذارن
بیست و سه ساله کـه ورزش مـیکنم اگه با این سن و سال همچنان مسابقه مـیدم بخاطره این بوده کـه هدفم اول سلامتی بعد ورزش و قهرمانی بوده و هست و همـیشـه تو مسابقات از شـهر و استان خودم تو مسابقات شرکت کرده و زیر پرچمـی نبودم, بدون لابی و ادعا و چاپلوسی. وبخاطره همـین خصوصیـاتم چندین دوره تو اردوی تیم ملی با وجود امادگیـه کامل خط خوردم
تو مسابقات انتخابیـه شیراز تو دسته ی مثبت اقای علوی ورزشکار با اخلاق و زحمت کش اول شد من روی سخنم بـه ایشون نیست اونجا شرایط مـیزبانی و تماشاگر طوری بود کـه وقتی نفر دوم اعلامم فقط خندیدم وگفتم مـهم نیست انشالله اردو, و به نظر داورا احترام گذاشتم و حتی تماشاگرهای شیرازی هم ازم عذر خواهی ولی از کمـیته ی فنی دیگه انتظار نداشتم کـه دعوتم نکنن جناب علیشاهی مـیگن تو مثبتی کات نبود اگهی کات نبود پسیو دعوت نمـیکردین, درون ضمن کدوم سال و کدوم مسابقه مثبت کات اومد تو انتخابی کـه دو ماه مونده بـه مسابقات برون مرزی؟؟؟ من هم کارت داوری دارم هم مربی هستم هم سالهاست کـه دارم مسابقه مـیدم اخرش ما نفهمـیدیم شما چی مـیخواهید؟ یـه سال مـیگین اناتومـی مـهمـه که تا مسابقه خوب مـیشـه, یـه سال مـیگین کات!!! بـه عدقت کنید خودتون قضاوت کنید کمر پهن, سرشونـه جم, و حجم زیر بغل و مابقی, گذشته از اینی کـه وزنش با بدنـه بـه قول شما ابدار صد و چهار کیلوعه روز مسابقه با چه وزنی مـیخواد شرکت کنـه احتمال زیـاد 98 ,
البته این بار اول نبود کـه شاهد این نا حقی بودیم
تو اردوی انتخابیـه اسیـاییـه ژاپن هم نظر کمـیته ی فنی بین من و اقای صمدی کـه بازم ازیشون عذر خواهی مـیکنم و روی سخنم بـه ایشون نیست, اقای صمدی رو انتخاب , کـه با اعتراض و پیگیری بنده ودر نـهایت تصمـیم بر این شد کـه هردو اعزام بشیم و نتیجه رو خودتون دیدین من با دوازده امتیـاز منفی اول شدم و اقای صمدی با سی و دو امتیـاز منفی دوم, مابقی درون کامنت👇

Read more

#پیتزا_ایتالیـایی مواد لازم: آرد همـه منظوره حدود ۲پ.مخمر۱ق چ.شکر۱ق چ.نمک۲/۳ق چ.روغن زینون۱و۱/۲ق غ.آب ولرم۳/۴پ. دستور تهیـه : ابتدا مخمر و آب ولرم و شکر با هم مخلوط کنید با درپوش بذارین که تا پف کنـه و عمل بیـاد.مخمر فوری نیـاز بـه این استراحت نداره.سپس روغن و نصف آرد و نمک بریزین با یـه قاشق چوبی ... #پیتزا_ایتالیـایی
مواد لازم: 👇
آرد همـه منظوره حدود ۲پ.مخمر۱ق چ.شکر۱ق چ.نمک۲/۳ق چ.روغن زینون۱و۱/۲ق غ.آب ولرم۳/۴پ.
دستور تهیـه :👇
ابتدا مخمر و آب ولرم و شکر با هم مخلوط کنید با درپوش بذارین که تا پف کنـه و عمل بیـاد.مخمر فوری نیـاز بـه این استراحت نداره.سپس روغن و نصف آرد و نمک بریزین با یـه قاشق چوبی مخلوط کنید.آرد کم کم بریزین که تا جایی کـه خمـیر خودشو بگیره بعد روی یـه سطح صاف کمـی آرد بپاشید و خمـیر رو ورز بدین حدود پنج دقیقه.بعد خمـیر رو درون یـه ظرفی کـه با روغن زیتون کمـی چرب شده بزارین و روش بپوشونید و استراحت بدین که تا حجمش دوبرابر بشـه بعد هم کـه چونـه بگیرید.بهتره با این خمـیر دوتا پیتزا درست کنید. روی سطح صافی کـه کمـی آردپاشی شده با دست نازک باز کنید.تا جایی کـه خمـیر پاره نشـه البته لبه ها ضخیمتر باشن.بعد خمـیررو روی سینی کـه کاغذ انداختین یـا کمـی چرب و آردپاشی شده انتقال بدین.البته اینو هم بگم کـه در پیتزای ایتالیـایی خمـیر پیتزا حتما روی سنگهای مخصوص پیتزا با حرارت نسبتا بالا پخت بشـه کـه اون دیگه کار ما نیست.پس با همـین روش درون سینی درست مـیکنیم.
خب این از خمـیر کـه آماده هست حالا مواد روی خمـیر کـه هر چیزی کـه مـیپسندید مـیتونید استفاده کنید.اینو هم بگم کـه در پیتزای ایتالیـایی کمتر از گوشت چرخ شده استفاده مـیشـه اما از اونجایی کـه هر پیتزایی کـه درست مـیکنم اگه گوشت چرخ شده نداشته باشـه انگاری اصلا اسمش پیتزا نیست اول روی خمـیر رو سس مارینارا زدم
بعد گوشت چرخ شده و تفت داده شده کـه با اویـه جات مزه دار شده همـه جا پخش کردم بعد هم پنیر موزارلای رنده شده و تکه های بیکن و قارچ اسلایس شده روش گذاشتم.
بعد هم گذاشتم درون فری کـه از قبل با حرارت ۲۰۰درجه سانتی گراد گرم شده. بین ۱۵_۲۰ دقیقه پیتزا آماده مـیشـه.تا گرمـه روش آویشن بپاشید.برگ ریحون بذارید.برش بزنید و نوش جان کنید
@rangarang_ashpazi
@rangarang_ashpazi
@ashpazi.iranian
@ashpazi.iranian

Read more

Media Removed

گفتم ‏"مـی‌خوام برگردم بـه چند سال پیش و معزندگیِ الانم قدم بردارم. هرکاری قبلا کردم دقیقا برعکسشو انجام بدم. قطعا اینجا نبودم، شاید احترام الان رو نداشتم. احتمالا یـه آدم خیلی خیلی معمولی بودم. ولی حتما حالم بهتر بود." یـه تکه از شکلات تخته‌ای رو شکوند و گفت "مـی‌خوای شعرو ول کنی یـا هواپیماهاتو؟" ... 💜
گفتم ‏"مـی‌خوام برگردم بـه چند سال پیش و معزندگیِ الانم قدم بردارم. هرکاری قبلا کردم دقیقا برعکسشو انجام بدم. قطعا اینجا نبودم، شاید احترام الان رو نداشتم. احتمالا یـه آدم خیلی خیلی معمولی بودم. ولی حتما حالم بهتر بود."
یـه تکه از شکلات تخته‌ای رو شکوند و گفت "مـی‌خوای شعرو ول کنی یـا هواپیماهاتو؟" (علاقه‌مندیـامو مـیشناخت. مـی‌دونست خیلی وقته نقطه اتصالم بـه زندگی فقط همـیناس)
مثل این بود کـه وسط سقوط از پرتگاه بـه یک طناب چنگ زده باشی. طنابی کـه دو دستی گرفتیش و تورو زنده نگه داشته ولی داره دستت رو مـی‌بُره، هر لحظه ممکنـه پاره شـه و بیفتی... هرچند گاهی انتخابِ سقوط تکلیفت رو روشن مـی‌کنـه اما رها طناب هم حس خوبی نداره!
گفتم "نـه! الان ولشون نمـی‌کنم. ولی گاهی آرزو مـی‌کنم کاش زندگیم طوری رقم مـی‌خورد کـه اینجا نبودم، خیلی چیزا رو نمـی‌فهمـیدم، خیلی آدما رو نمـیشناختم، خیلی کارارو نمـی‌کردم...."
به شکلات تو دستش اشاره کردم و گفتم" تو که تا وقتی شکلات نخوردی، دلت به منظور طعمش تنگ نمـیشـه! من بزرگ‌ترین لذت‌های دنیـارو تجربه کردم، ولی حالا بزرگ‌ترین درد رو دارم، درد از دست دادنشون رو!
یـه روزی بهترین دوست دنیـارو داشتم.حالا نیست
یـه روزی شعر خوندن حالمو خوب مـی‌کرد، الان تسکینم مـیده ولی غمگین‌ترم مـی کنـه
یـه روزی دوستم داشتن، یـه روزی یـهایی رو دوست داشتم...
یـه روزی بلد بودم زندگی کنم، حالا انگار هیچی بلد نیستم"
گفت: "عوضش تو لذت‌هایی رو تجربه کردی کـه خیلیـا هیچ‌وقت نداشتن!"
کدوم مـهم‌تر بود؟ تجربه‌ی خوردن شکلات؟ یـا دیگه هیچ‌وقت نخوردنش؟ کفه‌ی اول ترازو لذت‌های زندگیم بود. کفه‌ی دوم از دست دادنشون. حالا مدت‌ها بود طرف دوم داشت سنگینی مـی‌کرد. و این یعنی دلتنگی به منظور همـه‌چیز، و بی حسی نسبت بـه همـه‌چیز. این مساله، زندگی این روزهامو توجیـه مـی‌کرد. سردرگمـی همـینجا بود"
گفتم" آره. پیچیده‌س. عین قضیـه مرغ و تخم مرغه. همـیشـه سعی کردم بزرگ باشم، تجربه‌های بزرگ بخوام، شادی‌های غیرمعمولی، اتفاقات خاص.... ولی این روزا مـیگم کاش یک آدم معمولی بودم با لذت‌های کوچیکی کـه همـیشگی بود. چیزایی کـه از دستشون ندم. شادی‌هایی کـه ازم نگیرنشون.
مـیدونی آدمایی کـه کم‌تر مـیدونن خوشحال‌ترن. هرچی بیشتر تجربه کنی و بدونی اندوهت عمـیق‌تر مـیشـه. دیگه نمـی‌خوام بیشتر از این تجربه کنم. نمـی‌خوام بیشتر از این از دست بدم..."
یـه نفس عمـیق کشید و گفت "شکلات تلخه. مـی‌خوری؟"
.
#اهورا_فروزان
#نوشتنی #تنـهاتر_از_خودم
💜
متن درون #کانال موجوده. شب‌بخیر
.
پ.ن: تاحالا شده دلتون بخواد برگردید و همـه‌چیزو عوض کنید؟

Read more

Media Removed

هنوزم تو قاب عرابطمون نفس داره واسه من چی مونده جز کاغذ های پاره ماره اینجوور کـه پیش مـیریم عذاب من ادامـه داره مـیخام فراموشت کنم گذشته نمـیزاره منو یـه قلب ساده با رنگ و روی زرد عذاب رفتنت منو رها نکرد #مـهدی #جهانی #غم #عشق سوخته #سیگار #نم بارون #تهای پاره # هنوزم تو قاب عرابطمون نفس داره
واسه من چی مونده جز کاغذ های پاره ماره
اینجوور کـه پیش مـیریم عذاب من ادامـه داره
مـیخام فراموشت کنم گذشته نمـیزاره
منو یـه قلب ساده
با رنگ و روی زرد
عذاب رفتنت منو رها نکرد
#مـهدی #جهانی
#غم #عشق سوخته #سیگار #نم بارون #تهای پاره #

Media Removed

خیـانت فقط داشتن رابطه نامشروع نیست خیـانت یعنی همـیشـه درون شبکه های اجتماعی درون دسترس و آنلاین باشی اما همسرت کـه کنار نشسته بهت دسترسی نداشته باشـه! خیـانت یعنی تو پی وی همـه رفتن و از عاشقی گفتن اما همسرت کنارت باشـه و از بی توجهی های تو بـه خودش بپیچه و نتونـه حرفی بزنـه خیـانت یعنی قربون و صدقه دوستای ... خیـانت فقط داشتن رابطه نامشروع نیست

خیـانت یعنی همـیشـه درون شبکه های اجتماعی درون دسترس و آنلاین باشی اما همسرت کـه کنار نشسته بهت دسترسی نداشته باشـه!
خیـانت یعنی تو پی وی همـه رفتن و از عاشقی گفتن اما همسرت کنارت باشـه و از بی توجهی های تو بـه خودش بپیچه و نتونـه حرفی بزنـه

خیـانت یعنی قربون و صدقه دوستای مجازی رفتن و در جواب همسرت کـه صدات مـیزنـه بگی " هان " و " چیـه "

خیـانت یعنی متاهل باشی و باز با غریبه ها عاشقونـه کنی

خیـانت یعنی که تا صبح با همـه کنی اما بـه همسرت کـه مـی رسی حوصله نداشته باشی و وقتی کـه احتیـاج داره با تو دردودل کنـه بی تفاوت باشی

خیـانت یعنی هی خودتو خوشگل کنی هی عبندازی به منظور دوستای مجازیت اما به منظور همسرت یـه دست لباس قشنگ نپوشی

خیـانت یعنی آهنگ مورد علاقه همـه فرنداتو بدونی و دانلود کنی اما از آهنگ تنـهایی همسرت بی خبر باشی

خیـانت یعنی دور همـی های مجازی اما به منظور قدم زدن با همسرت وقت نزاری

خیـانت یعنی با همـه باشی الا با پاره وجودت همسرت

Read more

Media Removed

سلام. افسووووووووووووووس هزار افسووووووووووووووس پارسال با بدشانسی رباط پاره کرد و یـه فصل و از دست داد. الان هم من بـه شما قول مـیدم آگه تو پرسپولیس نگه دارن کاراییش از ادینیو هم بالا تره. مصاحبه شو خوندین. گفته عاشق پرسپولیس و پرسپولیسی هستم. پارسال سپاهان دو برابر پرسپولیس بهش پول مـیداد ولی آقا ... سلام. افسووووووووووووووس هزار افسووووووووووووووس پارسال با بدشانسی رباط پاره کرد و یـه فصل و از دست داد. الان هم من بـه شما قول مـیدم آگه تو پرسپولیس نگه دارن کاراییش از ادینیو هم بالا تره. مصاحبه شو خوندین. گفته عاشق پرسپولیس و پرسپولیسی هستم. پارسال سپاهان دو برابر پرسپولیس بهش پول مـیداد ولی آقا رضا اومد پرسپولیس چون یـه پرسپولیسیـه واقعی است. اس دق لال هم تو کفش بود. پرسپولیس جای این بازیکنا ست کـه در درجه اول عاشق پرسپولیس باشند حتی آگه چهل سالشون هم باشـه ولی عاشق کـه باشن با جون و دل بازی مـیکنند. آقا رضا بازی آخر کـه تو نفت بود با یحیی وقتی اس دق لال لو کرد زیر لباسش لباس قرمز پوشیده بود زد بالا اس دق لال لی ها رو سوزوند قاتلشون بود ای کاش مـیشد نگه دارن ولی افسووووووووووووووس یـاعللللللللللللللللللللی

Read more

#سی_سالم_شده_چه_دیر_شدم نمـیخواستم برا تولدم پست بذارم چون حالاحالاها حتما براتون بدوم که تا یکم آروم‌ شم... و‌ این روز به منظور خودم یکم معنا پیدا کنـه . اما باز وقتی حجم محبتای شما رو توی این یکی دو روز دیدم؛ بی معرفتی بود؛ اگه هیچی نمـیگفتم! . بعد این پست #تولد نیست! پست #تشکر ه! تشکر بابت ‎ #هشت_سال ... #سی_سالم_شده_چه_دیر_شدم
نمـیخواستم برا تولدم پست بذارم
چون حالاحالاها حتما براتون بدوم
تا یکم آروم‌ شم...
و‌ این روز به منظور خودم یکم معنا پیدا کنـه
.
اما باز وقتی حجم محبتای شما رو توی این یکی دو روز دیدم؛
بی معرفتی بود؛ اگه هیچی نمـیگفتم!
.
پس این پست #تولد نیست!
پست #تشکر ه!
تشکر بابت ‎ #هشت_سال “بودن”!
#هشت_سال همراهی...
بابت رفاقتی کـه هنوز خیلی ازش مونده...
و راهی کـه ادامـه داره...
.
خداروشکر مـیکنم کـه جنس این همراهی #مجازی نیست!
و مرزی نداره...
نـه قومـیت مـیشناسه؛نـه ملیت و نـه رنگ...
.
من همـه ی یـادگاریـهاتونو نگه داشتم و مـیدارم؛
حتی یـه دست نوشته؛ روی یـه کاغذ پاره پوره رو...
#مخلص_همتون
۲۱فروردین۶۷
۲۱فرودین۹۷
دیر “شدم”
.
#بابت_کلیپ_ام_ممنون
فقط من اگه بفهمم این عکسا رو از کجا گیر اوردین؟؟!!!

Read more

Media Removed

منکه قول دادم که تا آخرش هستم ____________________________________________ همـیشـه شاید بـه مو برسه ولی پاره نمـیشـه...همـیشـه رد پای خدا هست... امروز وقتی داشتم گریـه مـیکردم و با خدا درد و دل مـیکردم دیدم گوشیم زنگ مـیزنـه...دوستی بود کـه حدودا چهار سال مـیشد ازش خبری نداشتم , زنگ زد و اتفاقی بهم حرفی ... منکه قول دادم که تا آخرش هستم✋
____________________________________________
همـیشـه شاید بـه مو برسه ولی پاره نمـیشـه...همـیشـه رد پای خدا هست...
امروز وقتی داشتم گریـه مـیکردم و با خدا درد و دل مـیکردم دیدم گوشیم زنگ مـیزنـه...دوستی بود کـه حدودا چهار سال مـیشد ازش خبری نداشتم , زنگ زد و اتفاقی بهم حرفی زد کـه جواب حرفای من بـه خدا بود , حرفایی زد که...وقتی ازش پرسیدم چیشد زنگ زدی گفت داشتم فکر, مـیکردم بـه دورانی کـه درس مـیخوندیم مشکلی برام پیش اومده و وقتی فکر کردم دیدم تو چقدر, صبور بودی واقعا آروم شدم, لحظاتی رو کـه تو گذروندی و صبر کردی واقعا سخت بود و...الگوی ما بودی وقتی مشکلی پیش مـیومد تو رو مـیدیم و مشکلمون یـادمون مـیرفت...
خلاصه حرفایی کـه زد خیلی برام جالب بود یـادم انداخت کـه چه شرایطی رو گذروندم... و خدا همـیشـه کنارم بود, یـادم آورد, خدا چه لطفایی کرده در, حق من و...
خلاصه خیلی دلم شکسته بود و حرفایی کـه بعد از چهار سال بهم گفت دقیق زمانی کـه دلم از, همـه شکسته نشانـه ای بود از طرف خدا...
دلم نیومدم نباشم... خوشحالم کـه الگویـایی بودم کـه الان با افتخار مـیگم کـه بهم مـیگن ما از تو یـاد گرفتیم صبر و ...
الانم من همونم همون هانیـه...درست یـه وقتایی غر مـی اونم به منظور اینـه کـه طاقتم تموم شده ولی... من مـیخوام حتی بـه سمت درون های بسته هم برم... خدای من و حضرت یوسف یکی هست🙏
#خدایـا_سپاسگزارم...
#نشانـه_خدا

Read more

. 🌝 واقعا چه زیبا فرمودن جناب مدیری عزیز , منم یـه بیت کوچک ضمـیمش مـیکنم : #طلا_که_پاک_است_چه_منتش_به_خاک هست , راستش قصد از نشر این پست پرمغز علاوه بر علاقه شخصی خودم بـه سخنان ایشون درون این رابطه کـه از قدیم بود همـینطور بـه طور کلی مـیخواستم حتما درون زمانی مناسب درون صفحه نشرش بدم . که تا اینکه پاره ای اتفاقات ... .
🌝 واقعا چه زیبا فرمودن جناب مدیری عزیز , منم یـه بیت کوچک ضمـیمش مـیکنم : #طلا_که_پاک_است_چه_منتش_به_خاک هست , راستش قصد از نشر این پست پرمغز علاوه بر علاقه شخصی خودم بـه سخنان ایشون درون این رابطه کـه از قدیم بود همـینطور بـه طور کلی مـیخواستم حتما درون زمانی مناسب درون صفحه نشرش بدم . که تا اینکه پاره ای اتفاقات عجیب باعث شد فکر کنم چه زمانی بهتر از الان . دوستان فهمـیم و مـهربان همـیشـه همراهم فعلا که تا جایی کـه من مطلع شدم یکی دو روزه فردی مجهول الهویـه کـه نمـیدونم واقعا ✋قصد و هدفش چیـه شروع کرده بر ضدصفحه اینجانب پست درست و کلمات وقیحانـه ای را به منظور خود بنده و به اکثرانی کـه منو فالو یـا کامنت گذاشتن درون دایرکت ارسال 🔴حتی طی این یکی دو روز چندین فیک پیج ساخته فقط بـه جهت آزار شخص بنده و با اون فیکها کلمات بسیـار زننده و رکیکی را بـه دایرکتم فرستاده و یـا بـه دوستانی کـه منو مـیشناسن و حمایتم با همون الفاظ حمله ور شده , خوشبختانـه دوستان امنیتی ما تمام پیج ها را شناسایی و مشخص شد از طرف یک نفر اداره مـیشن . نمـیدونم و , واقعا نمـیفهمم هدف این فرد چیـه کـه حتی بـه نیمـی از دوستان و خانواده من کـه از فالووای پیج هستن اسکرین شاتی از نمای پیج فرستاده و چون مدرکی بر علیـه بنده درون هیچ موردی پیدا نکرده بی دلیل رج نوشته این پیج رو بلاک و ریپورت کنین و کلماتی زننده دیگه کـه بیشتر درون وصف یـه قاتل و جانی بـه کار مـیبرن و من و دوستان کـه شرممون شد دیدم و برام عجیبه چججوری همـین مطالب رو به منظور مخاطبان من کـه همشون متشخص و محترم و از قشر تحصیلکرده و بالای اجتماعی هستن فرستاده . چون آدم صبوری هستم ابتدا گذشت کردم ☝کسانیکه منو مـیشناسن مـیدونن سالهاست درون امور فرهنگسازی اجتماعی فعالیت دارم . ولی این یک مورد از نمونـه های بسیـار زننده و فراتر از عجایب برام بود,چونی بود کـه به شدت پیگیری مـیکرد و بدتر از همـه قصد لکه دار حیثیت بنده رو داشت و اینم درون محتوای اسکرین شات هایی کـه بسیـاری از دوستان برام فرستادن بـه وضوح مشخص بود بماند کـه چه فحش ها و الفاظ رکیکی هم درون دایرکت بـه خودم داد , و من فقط بدون کوچکترین جوابی چون درون شان و شخصیتم نیست این رفتار . فقط ایشون رو بلاک کردم کـه بلافاصله باز با یک فیک دیگر کـه فقط هم منو فالو کرده بود یـا فیک بی نام و نشان مـیومد و فحش مـیداد یـا بـه تک تک فالوورای عزیزم درون دایرکت پیـام مـیفرستاد . خواستم با صبوری باز بگذرم . ولی متاسفانـه بازم برام دوستان همچنان اسکرین شات فرستادن و همگی تاکیید داشتن این مثل دشمن حاسد هست اما کاش دلیلش را ما هم مـیفهمـیدیم👈 ادامـه درون کامنت اول👇

Read more

Media Removed

بی سر و صدا وسايلتونو جمع کنيد، با صف بريد توو حياط، امروز معلم نداريد یـادش بخیر ... یـادتونـه توو نیمکت ها حتما سه نفری مـی نشستیم بعد موقع امتحان حتما نفر وسطی مـیرفت زیر مـیز 😐 یـادتونـه نوک مداد قرمزای سوسمار کـه زبون مـیزدی خوشرنگ تر مـیشد یـادتونـه موقع امتحان حتما کیف مـیذاشتیم بینمون ... بی سر و صدا وسايلتونو جمع کنيد، با صف بريد توو حياط، امروز معلم نداريد
یـادش بخیر ...😌 ✅یـادتونـه❗✅
توو نیمکت ها حتما سه نفری مـی نشستیم بعد موقع امتحان حتما نفر وسطی مـیرفت زیر مـیز 😐 ✅یـادتونـه❗✅
نوک مداد قرمزای سوسمار کـه زبون مـیزدی خوشرنگ تر مـیشد😌 ✅یـادتونـه❗✅
موقع امتحان حتما کیف مـیذاشتیم بینمون کـه تقلب نکنیم 😁 ✅یـادتونـه❗✅
یـه مدت از این مداد تراشای رومـیزی مد شده بود هر کی از اونا داشت خیلی با کلاس بود😀 ✅یـادتونـه❗✅
پاک کن های جوهری ک یـه طرفش قرمز بود و یـه طرفش آبی بعد با طرف آبیش مـیخواستیم خودکار رو پاک کنیم همـیشـه آخرش یـا کاغذ رو پاره مـیکردیم یـا سیـاه و کثیف مـی شد 😣 ✅یـادتونـه❗✅
گوشـه پایین ورقه های دفتر مشقمون نقاشی مـیکشیدیم بعد تند برگ مـیزدیم مـی شد انیمـیشن 😌 ✅یـادتونـه❗✅
زنگ تفریح ک تموم مـی شد مامورای آبخوری دیگه نمـیذاشتن آب بخوریم 😣 ✅یـادتونـه❗✅
تو راه مدرسه اگه یـه قوطی پیدا مـیکردیم که تا خود مدرسه شوتش مـیکردیم.😌 ✅یـادتونـه❗✅
وقتی معلم مـی گفت برو گچ بیـار انگار مشعل المپیک دستمون مـی😁 ❤❤یـادش ب خیر❤❤ یـادت مـیاد؟؟؟ ? وقتی کوچیک بودیم... ? تلویزیون... ? با شام سبک... ? با پنکه شماره 5... مشقاتو مـینوشتی خط خط از بالا بـه پایین //////// \\\\\\\\\ ||||||| \\\\\\\ ////// ? اون وقتا زندگی شیرین بود و طعم دیگه ای داشت. ? یـادت مـیاد؟؟؟ وقتی ک صدای هواپیما رو مـیشندیم...
مـی پریدیم تو حیـات براش دست تکون مـیدادیم✈... مـی نشستیم بـه انتظارکلاس چهارم که تا با خودکار بنویسیم✏... ? یـادت مـیاد؟؟؟ ? وقتی مـی پرسید ساعت چنده مـیگفتیم بزرگه رو6 و کوچکه رو4 ? یـادت مـیاد؟؟؟ وقتی نقاشی مـیکردی خورشیدو رو زاویـه برگه مـیکشیدی... ✏?? ? یـاد ت مـیاد؟؟؟ فکرمـیکردی قلب انسان این شکلیـه♡ ? یـادت مـیاد؟؟؟ درون یخچالو کم کم مـیبستی که تا ببینی لامپش چه جور خاموش مـیشـه... ☺? ? یـادت مـیاد؟؟؟ اگهی بهت مـیگفت برو آب برام بیـار اول خودت از سر لیوان مـیخوردی و دهنتو با دستت پاک مـیکردی... ☺??? ? بگذارش بـه اشتراک که تا لبخند رولب همـه جاری کنی.
اين متن آرامش خوبی بـه آدم مـیده.،
ای کاش هیچ وقت بزرگ نمـیشدیم

Read more

تا چند ماه‌ دیگه وارد پنجمـین سال مـهاجرتم از ایران مـیشم . تو‌ این چند سال روزی نبوده کـه توذهنم شرایط زندگی ایران و اینجا و نقاط مختلف دنیـا ( بر اساس شنیده هام ) رو بـه هر بهانـه ای مقایسه نکنم . هر بار مسافری از ایران اومده بـه حرفاش ( حرف کـه چه عرض کنم ، تمام غصه و نا‌امـیدی ) خوب توجه کردم . هر روز اکسپلور اینستاگرام ... تا چند ماه‌ دیگه وارد پنجمـین سال مـهاجرتم از ایران مـیشم . تو‌ این چند سال روزی نبوده کـه توذهنم شرایط زندگی ایران و اینجا و نقاط مختلف دنیـا ( بر اساس شنیده هام ) رو بـه هر بهانـه ای مقایسه نکنم .
هر بار مسافری از ایران اومده بـه حرفاش ( حرف کـه چه عرض کنم ، تمام غصه و نا‌امـیدی ) خوب توجه کردم .
هر روز اکسپلور اینستاگرام رو بالا پایین‌کردم و هر روز خبر بد‌ از ایران خوندم و دیدم . روز بـه روز‌ مردم کشورم رو‌بیشتر تو مخمسه دیدم و دیدگاه عمومـی خارجی ها رو هر روز نسبت بـه خودمون منفی تر حس کردم !
تو این سبک سنگین همـیشگی ، چه روزهایی کـه دوس داشتم یـه خارجی رو بابت ترهم تو صحبتش خفه کنم ! چه روزهایی کـه بابت دوری از دوستام و خانوادم سختی نکشیدم . همـیشـه فکر مـیکردم که‌ واقعا گناه ما چی بوده؟! به منظور چی کاری با ما کـه تمام سختی های دوری و مـهاجرت رو‌ بـه جون بخریم اما باز هم کفه ترازو بـه مـهاجرت سنگینی کنـه ؟ گناه مادر و پدرای ما چی بوده کـه باید‌ از پاره های تنشون ( بـه خاطر خوشبختیشون ) دور باشن؟! بارها وقتی ازم اینجا سوال کـه چرا مـهاجرت کردی و من توضیح دادم کـه بابت ساخت موزیک ویدیو به منظور خواننده ها تو ایران زندان رفتم و اینـهمـه سختی کشیدم ، با یک قیـافه کاملا شبیـه علامت تعجب روبرو شدم ! این مساله به منظور یک خارجی بـه همون حد خنده دار و مضحکه کـه انگار ما رو‌ تو‌ ایران بابت سوار شدن بـه تاکسی یـا خوردن آب معدنی زندانی کنن ! ( کـه بعید‌نیست بـه زودی این کارو‌هم ن ! )
هیچ وقت نفهمـیدم کـه وقتی از من‌ توضیحی از شرایط کشورم مـیخوان حتما چی بگم ؟! حتما از چی‌دفاع کنم وقتی مـیدونم کـه چیزی به منظور دفاع نمونده ؟ و بارها مجبور شدم بـه دروغ و برای‌حفط آبروی‌کشورم خیلی چیزهارو‌خارج از واقعیت توضیح بدم ، کـه این منو از درون‌نابود مـیکنـه ...
چقدر دردناکه وقتی با تمام وجود حس مـیکنی کـه هموطنات جز باهوش ترین و زرنگترین مخلوقات هستن و چقدر مـیتونستن تو‌ موقعیت های بهتری نسبت بـه یک خارجی قرار بگیرن ، اما‌نگرفتن ، اما نذاشتند کـه بگیرن !
تمام این پر حرفی ها رو کردم کـه بگم ، ما و‌نسل ما ، متعلق بـه هیچ جا نیست ! ما نـه‌ تو‌ کشور خودمون کـه صاحبش هستیم خوشحال و راحتیم نـه هیچ جای دنیـا کـه مـهمون هستیم نـهایتا خوشحال و راحتیم ! ما تو مثلث برمودای زندگی غیب شدیم ، « ما نسل گمشده ایم »

Read more

Media Removed

#نوستالژی اينو بخونین و اگه لبخندی زدین این لبخندو بـه دیگرون هم هدیـه کن : بی سر و صدا وسايلتونو جمع کنيد، با صف بريد توو حياط، امروز معلم نداريد یـادش بخیر ... یـادتونـه توو نیمکت ها حتما سه نفری مـی نشستیم بعد موقع امتحان حتما نفر وسطی مـیرفت زیر مـیز 😐 یـادتونـه نوک مداد قرمزای ... #نوستالژی
اينو بخونین و اگه لبخندی زدین این لبخندو بـه دیگرون هم هدیـه کن :

😍

بی سر و صدا وسايلتونو جمع کنيد، با صف بريد توو حياط، امروز معلم نداريد
یـادش بخیر ...
😌 ✅یـادتونـه


توو نیمکت ها حتما سه نفری مـی نشستیم بعد موقع امتحان حتما نفر وسطی مـیرفت زیر مـیز 😐 ✅یـادتونـه


نوک مداد قرمزای سوسمار کـه زبون مـیزدی خوشرنگ تر مـیشد
😌 ✅یـادتونـه


موقع امتحان حتما کیف مـیذاشتیم بینمون کـه تقلب نکنیم
😁 ✅یـادتونـه


یـه مدت از این مداد تراشای رومـیزی مد شده بود هر کی از اونا داشت خیلی با کلاس بود😀 ✅یـادتونـه


پاک کن های جوهری ک یـه طرفش قرمز بود و یـه طرفش آبی بعد با طرف آبیش مـیخواستیم خودکار رو پاک کنیم همـیشـه آخرش یـا کاغذ رو پاره مـیکردیم یـا سیـاه و کثیف مـی شد
😣 ✅یـادتونـه


گوشـه پایین ورقه های دفتر مشقمون نقاشی مـیکشیدیم بعد تند برگ مـیزدیم مـی شد انیمـیشن
😌 ✅یـادتونـه


زنگ تفریح ک تموم مـی شد مامورای آبخوری دیگه نمـیذاشتن آب بخوریم
😣 ✅یـادتونـه


تو راه مدرسه اگه یـه قوطی پیدا مـیکردیم که تا خود مدرسه شوتش مـیکردیم.
😌 ✅یـادتونـه


وقتی معلم مـی گفت برو گچ بیـار انگار مشعل المپیک دستمون مـی😁 ❤❤یـادش ب خیر❤❤ یـادت مـیاد؟؟؟ ? وقتی کوچیک بودیم... ? تلویزیون... ? با شام سبک... ? با پنکه شماره 5... مشقاتو مـینوشتی خط خط از بالا بـه پایین //////// \\\\\\\\\ ||||||| \\\\\\\ ////// ? اون وقتا زندگی شیرین بود و طعم دیگه ای داشت. ? یـادت مـیاد؟؟؟ وقتی ک صدای هواپیما رو مـیشندیم...
مـی پریدیم تو حیـات براش دست تکون مـیدادیم✈... مـی نشستیم بـه انتظارکلاس چهارم که تا با خودکار بنویسیم✏... ? یـادت مـیاد؟؟؟ ? وقتی مـی پرسید ساعت چنده مـیگفتیم بزرگه رو6 و کوچکه رو4 ? یـادت مـیاد؟؟؟
😍😍
وقتی نقاشی مـیکردی خورشیدو رو زاویـه برگه مـیکشیدی... ✏?? ? یـاد ت مـیاد؟؟؟ فکرمـیکردی قلب انسان این شکلیـه♡ ? یـادت مـیاد؟؟؟
😍😍😍
در یخچالو کم کم مـیبستی که تا ببینی لامپش چه جور خاموش مـیشـه... ☺? ? یـادت مـیاد؟؟؟ اگهی بهت مـیگفت برو آب برام بیـار اول خودت از سر لیوان مـیخوردی و دهنتو با دستت پاک مـیکردی... ☺??? ? بگذارش بـه اشتراک که تا لبخند رولب همـه جاری کنی.

اين متن آرامش خوبی بـه آدم مـیده.،
ای کاش هیچ وقت بزرگ نمـیشدیم?😔😔😔

Read more

Media Removed

از صبح مدام بـه این عنگاه مـی‌کنم و اشکام بند نمـیاد.... تو یـه اسطوره‌ای، از اون آدم‌های کمـیابی کـه بلدن آرزوهاشون رو دنبال کنن و مث کوه پشت رویـاهاشون وایمـیسن... بابات نمـی‌ذاشت فوتبال بازی کنی، کفش و توپتو پاره مـی‌کرد، از خرم‌آباد راه افتادی و اومدی تهران، شبا تو مـیدون آزادی خوابیدی، رفتگری کردی ... از صبح مدام بـه این عنگاه مـی‌کنم و اشکام بند نمـیاد.... تو یـه اسطوره‌ای، از اون آدم‌های کمـیابی کـه بلدن آرزوهاشون رو دنبال کنن و مث کوه پشت رویـاهاشون وایمـیسن... بابات نمـی‌ذاشت فوتبال بازی کنی، کفش و توپتو پاره مـی‌کرد، از خرم‌آباد راه افتادی و اومدی تهران، شبا تو مـیدون آزادی خوابیدی، رفتگری کردی و تو رستوران ظرف شستی... ولی تو همـه‌ی این لحظه‌ها یـه لحظه هم شک نکردی کـه مـی‌تونی یـا نـه... پشت آرزوهات وایسادی؛ مث کوه... ‌
‌‌.
از صبح اشکام بند نمـیاد و یـه لحظه هم صحنـه‌ی دیشب رو یـادم نمـیره کـه چجوری توپ رو بغل کرده بودی؛ مث ما کـه این روزا با تمام وجود دلمون مـی‌خواد این سرزمـین رنجورِ پریشون رو بغل کنیم و بگیم ببین، من مواظبتم... نمـی‌ذارم هیچ بلایی سرت بیـاد...
.
خیلی مردی علیرضای بیرانوند، خیلی کوهی، خیلی
.
#بیرانوند
#صباصفری

Read more

Media Removed

واقعا وحشی هستن.واخ واخ اینا اگه بیـان صدر چکار مـیکنن..ادب و شعور کـه ندارن هیچ.وحشی گری هم کـه مـیکنن..اون بنگر اینگار یـه الاغ فقط لگد مـیزد..داور هم کـه طبق معمول باهاشون بود..یـه مشت وحشی بی شخصیت اومدن اونجا با آبرو یـه مملکت بازی مـیکنن..اوف اوف دلم خنک شد.بلیط رایگان..ساندویچ مفت..داور..به قول ... واقعا وحشی هستن.واخ واخ اینا اگه بیـان صدر چکار مـیکنن..ادب و شعور کـه ندارن هیچ.وحشی گری هم کـه مـیکنن..اون بنگر اینگار یـه الاغ فقط لگد مـیزد..داور هم کـه طبق معمول باهاشون بود..یـه مشت وحشی بی شخصیت اومدن اونجا با آبرو یـه مملکت بازی مـیکنن..اوف اوف دلم خنک شد.بلیط رایگان..ساندویچ مفت..داور..به قول خودشون اسطورشون علی کریمـی (البته علی کریمـی اسطوره تراکتور هستا .لنگیـا مـیگن اسطوره لنگ پولیسه)با همـه اینا بازم نتونستن بازی رو ببرن..با اون گلر مسخرتون....هنوز دقیقه بیست بازیـه.وقت تلفی مـیکنـه..خاک تو اون سر بازت کنن...وحشیـا..ادب ندارین اصلا..باید ثابت کنین کـه لنگی هستین...از این بـه بعد بجای ورزشگاه بازیـاتون رو داخل طویله برگزار‌مـیکنیم..استادیوم باشگاه لنگ با کلیـه امکانات رفاهی افتتاح گردید..آبخوری مکانیزه..علف خوری مجزا..سالن لگد پرانی زیر نظر ارشد طویله استاد محسن بنگر (زامبی)با حضور تماشاگران ساندویچی.وحضور افتخاری سوشای باز....خاک بر سرتون کنن.لنگی پاره پاره.

Read more

Media Removed

. عملیـات والفجر هشت بود. مسئول ادوات تیپ درون خط جاده فاو ام القصر بودم. دو شبانـه روز نخوابیده بودم .از فعالیت و تحرک گرفته که تا استرس پرالتهاب لحظات عملیـات و خبر شـهادت و مجروحیت رفقا تمام توان مرا گرفته بود. دیدم سید محسن‌ درون حال کندن یـه حفره روباهی درون دل خاکریز خط اول هست .علیرغم اینکه او حال و روز ... .
عملیـات والفجر هشت بود.
مسئول ادوات تیپ درون خط جاده فاو ام القصر بودم.
دو شبانـه روز نخوابیده بودم .از فعالیت و تحرک گرفته که تا استرس پرالتهاب لحظات عملیـات و خبر شـهادت و مجروحیت رفقا تمام توان مرا گرفته بود.
دیدم سید محسن‌ درون حال کندن یـه حفره روباهی درون دل خاکریز خط اول هست .علیرغم اینکه او حال و روز بهتر از من را نداشت،با نگاهم بهش فهماندم کـه بگذارد به منظور دقایقی درون آنجا استراحت کنم. درون مجاورت ما هم دو سه رزمنده درون یـه سنگر جمع و جور ی غرق خواب شدند. اینقدر خسته بودم کـه نگاه رضایت سید محسن برایم کافی بود که تا در آن حفره کنده شده درون دل خاکریز شیرجه خواب روم.

خوابی عمـیق و سنگین کـه دیگر صدای انفجار خمپاره ها تاثیری بر آن نداشت .
تا اینکه با صدا و فریـاد و تکان یـه رزمنده ای بیدار شدم و با نـهیب از من مـیخواست کـه جابجا شوم.علت اش را جویـا شدم ؛ گفت نگاهی بـه سنگر بغل دستی بینداز خمپاره درون آن افتاده و همـه بچه های مستقر درون آن را تیک و پاره کرده بود. بـه سنگر مجاور چشم‌ نیمـه بازم را دوختم .بوی باروت و خون با هم قاطی شده بود.
دوباره درون سنگر بیـهوش خواب شدم.
آن شب نمـیدونستم
بهترین خواب زندگی ام را تجربه مـیکنم. .
پ ن‌:
برای خدا انقدر کار کنید که تا بیـهوش خواب شوید
.
#فاو
#خواب
#خسته
#خاطره

Read more

Media Removed

به ۴۱ درون ایرانشـهر تجاوز شده فقط سه نفر شکایت ! کاش داد بزنید کاش اعتراض کنید کاش هر زن یـای کـه به او تجاوز شد فریـادبکشد. این سکوت مرگبار کـه قرنـها بـه زنـها اموزش نجابت نیست فلاکت است. که تا زنی فریـاد نکشد و به حقوق پایمال شده اعتراض نکند اوضاع همـینـه SHADI مرض مرکز گرا بودن یعنی اینکه ... به ۴۱ درون ایرانشـهر تجاوز شده فقط سه نفر شکایت !
کاش داد بزنید کاش اعتراض کنید کاش هر زن یـای کـه به او تجاوز شد فریـادبکشد. این سکوت مرگبار کـه قرنـها بـه زنـها اموزش نجابت نیست فلاکت است.
تا زنی فریـاد نکشد و به حقوق پایمال شده اعتراض نکند اوضاع همـینـه
SHADI
مرض مرکز گرا بودن یعنی اینکه بـه ۴۱ درون بلوچستان تجاوز شده باشد و به اندازه تجاوز درون تهران مورد توجه قرار نگیرد، فقط سه شکایت کرده اند، مثل همـه جای دنیـا قربانی #تجاوز خود را گناهکار مـیداند و دردش را مخفی مـیکند
MAHDIYE
به ۴۱ درون #سیستان و #بلوچستان تجاوز شده هست و بیشتر قربانیـان از ترس تابوهای اجتماعی سکوت کرده اند و هنوز به منظور شکایت بـه مراجع قضایی نرفته اند مجرمان اعتراف کرده اند و قربانیـان هنوز خاموشند!
Shila nakhjavani
#ان_ایرانشـهر پاره تن یک ملت‌اند. مسئولان مربوطه و به خصوص قوه قضائیـه حتما به ماجرا ورود کنند اما مـهم‌تر از اون فعالین نـهادهای مردمـی هستند کـه به سراغ خانواده‌ها و این ان بروند و بگویند کـه همـه ما پشت تلاش‌شان به منظور احقاق حق ایستاده‌ایم و کوتاه نمـی‌آییم، شما هم سکوت نکنید.
ELAHE.
امام جمعه اهل سنت #ایرانشـهر درون مصاحبه با یـه کانال محلی گفته، فرد متجاوز، سرمایـه‌دار و ثروتمند بوده... اینکه بـه چه دلیلی این افراد دست بـه همچین جنایـاتی مـی‌زنند نیـاز بـه روانشناس و جامعه شناس داره!
Zahra Rousta
در گیر و دار فوتبال ستمـی کـه بر #ان_ایرانشـهر رفته فراموش نکنید.
41 بیگناه قربانی شدند، چون درون جامعه سنتی آنچه #امنیت_زنان را نشانـه رفته مولفه های فرهنگی اشتباه است. آبروداری و سرزنش قربانی ضد امنیت زنان و ایجاد کننده فضا و فرصت به منظور متجاوزان است. بی‌تفاوت نباشیم.
Mahta Bazrafkan
#تجاوز یـه پدیده شومـه.ودر مناطق سنتی پشت نقاب #آبرو قایم مـیشـه. ۴۱زن ،مورد تجاوز قرار گرفتن.یعنی چی؟ #قانون مملکت کجاست؟ #امنیت یعنی چه؟ #ان_ایرانشـهر #امنیت_زنان
Darya Bidel
امـیدوارم خبر تجاوز بـه #ان_ایرانشـهر زیر خبرهای جام جهانی خاک نشـه
Rohallah
به بیش از چهل درون ایرانشـهر تجاوز شده. ان بی‌پناه و بی‌گناه کـه از ترس آبرو یـا ترس خانواده حتی جرات نداشتند شکایت کنند.به لطف حکومت و دستگاه قضایی فاسدش این اتفاقات هرروز بیشتر مـیشود و متجاوزان هم همـیشـه از عدالت فرار مـیکن
تو رو خدا آبرو رو بـه این موضوع گره نزنیم کـه اگر اتفاقی به منظور ی رخ داد #قایم کنیم و نگیم. پیگیری و گفتن ما صاحبان قانون را ملزم بـه اجرای درست و افکار فاسد را بـه انزوا مـیبرد. #امنیت_زنان توی این کشور پای لنگی دارد
@AMin_RiGi

Read more

Media Removed

#bighanoon #alizarandooz رییس کل بانک مرکزی درون پاسخ بـه انتقادهای مردم درباره کهنـه، مچاله و پاره بودن اسکناس‌های رایج درون کشور، گفت: این ربطی بـه کیفیت کاغذ و چاپ ما درون بانک مرکزی ندارد بلکه مربوط بـه اتفاقی هست که 40 سال قبل به منظور ریـال افتاد. یکی از خبرنگاران از ایشان پرسید: چه اتفاقی؟ و آقای رییس درون ... #bighanoon #alizarandooz
رییس کل بانک مرکزی درون پاسخ بـه انتقادهای مردم درباره کهنـه، مچاله و پاره بودن اسکناس‌های رایج درون کشور، گفت: این ربطی بـه کیفیت کاغذ و چاپ ما درون بانک مرکزی ندارد بلکه مربوط بـه اتفاقی هست که 40 سال قبل به منظور ریـال افتاد. یکی از خبرنگاران از ایشان پرسید: چه اتفاقی؟ و آقای رییس درون حالی‌که بـه خاطرات دوران نوجوانی‌اش بازگشته بود، با حالتی نوستالژیک، گفت: یـادش به‌خیر... انگار همـین دیروز بود... طفلکی ریـال از یـه فاصله‌ای سقوط آزاد کرد کـه اگر بنده و شما از آن ارتفاع سقوط مـی‌کردیم، هنوز داشتیم توی لایـه‌های مختلف زمـین فرو مـی‌رفتیم... حالا باز گلی بـه گوشـه جمال ریـال کـه فقط کمـی مچاله، پاره و فرسوده شد! .
سخنگوی دولت درون نشست خبری خود اعلام کرد دولت به منظور زیـاد سرعت اینترنت مشکلی ندارد ولی سازمان مـیراث فرهنگی و گردشگری با این کار بـه شدت مخالف است. ایشان درباره دلایل این مخالفت بـه خبرنگاران گفت: «البته حق هم دارند... چون از محل ورود توریست‌هایی کـه این همـه راه بـه کشور ما مـی‌آیند که تا سرعت اینترنت پایین‌مان را تماشا کنند، هر سال مـیلیون‌ها دلار ارز وارد کشور مـی‌شود. حالا اگر ما بیـاییم و سرعت اینترنت را زیـاد کنیم، این منبع درآمد را از دست مـی‌دهیم... بعد هموطنان عزیز بهتر هست همچنان به منظور دانلودهای‌شان صبور باشند و هی با یـادآوری اینکه سرعت اینترنت درون جهان چند مـیلیون گیگ درون ثانیـه است، هی خودشان را اذیت نکنند!» .
احسان علیخانی درون حاشیـه یکی از برنامـه‌های ماه عسل اعلام کرد براساس آخرین تحقیقات انجام شده توسط دانشمندان، ینگ به منظور خیلی چیزها و خیلی جاها مفید هست از جمله به منظور پوست صورت! ایشان درباره این موضوع توضیح داد: با شدن برخی اپلیکیشن‌ها، مقدار استفاده از اینترنت پایین مـی‌آید و با هر ساعت استفاده کمتر از اینترنت، درخت‌های کمتری درون جهان قطع مـی‌شود و با قطع نشدن هر درخت، غلظت اکسیژن هوا کاهش پیدا نمـی‌کند و این کم نشدن غلظت اکسیژن سبب گشاد ماندن منافذ پوست و با طراوت شدن آن مـی‌شود! لازم بـه ذکر هست از 40 سال قبل کـه علیخانی بـه خاطر انتقاد از ینگ درون برنامـه ماه عسل مورد ملامت قرار گرفت، هر سال درون ماه عسل یک فایده جدید به منظور ینگ کشف مـی‌نماید و آن را با مدارک موجود ارائه مـی‌کند! .
بقیـه درون کامنت اول 👇👇👇👇👇👇

Read more

Media Removed

. . . چشماشو کـه باز کرد دید همـه ی موهاش شده خیس آب و قطره قطره مـیچکه رو بالشت ..خنکی آب مثل سوت قطار پیچیده بود بین کابوس و رویـاش و حالا که تا مغز استخوانش رو مـیسوزوند. منگی و گیجی تراکم خواب نذاشت بفهمـه سردی آب خواب بوده یـا واقعی ..هنوز خودشو پشت یک تپه خاکی مـی دید کـه داره یـه دونـه ستاره رو تو روشنایی روز ... .
.
.

چشماشو کـه باز کرد دید همـه ی موهاش شده خیس آب و قطره قطره مـیچکه رو بالشت ..خنکی آب مثل سوت قطار پیچیده بود بین کابوس و رویـاش و حالا که تا مغز استخوانش رو مـیسوزوند.
منگی و گیجی تراکم خواب نذاشت بفهمـه سردی آب خواب بوده یـا واقعی ..هنوز خودشو پشت یک تپه خاکی مـی دید کـه داره یـه دونـه ستاره رو تو روشنایی روز درست یک وجب مونده بـه خورشید نگاه مـیکنـه و دستش هر لحظه بلندتر و نزدیک تر مـیشـه بـه ستاره .
با پریشونی پتو رو کنار زد و با صدایی کـه بیشتر شبیـه استارت کامـیون بود و اصلا معلوم نبود از کجای حلقومش و با اجازه ی کی بیرون پریده بـه خودش اومد. سرشو با شتاب برگردوند و یـه تک سرفه کرد و با صدای دورگه گفت: چی بود..چیشده!!
صادق خندید ..بلندخندید..
همـیشـه مـی خندید..صبح کـه از خواب بلند مـیشد لباش مثل غنچه ای کـه با اولین شبنم صبح گاه سر کیف مـیاد از هم باز مـیشد و مثل ی مشت آب خنک صورت خواب گرفته ی همـه ی اهل خونـه رو جلا مـی داد..کمال کـه حسابی غیظ دلش بالا اومده بود براق شد تو صورت صادق و گفت: خیلی بی مزه ای آخه تو نمـی فهمـی خوابم..نمـیگی طرف سکته مـی کنـه!
صادق صدای خندش بلندتر شد و چنتا قدم رفت اونورتر و خودشو آماده کرد به منظور یک ستیز کلامـی و پر داد و بیداد با حریف قدری چون کمال ..
کمال زود جوش مـی آورد و سر چند دقیقه خاموش مـیشد درست مثل زودپزی کـه طاقتش تموم بشـه و شروع کنـه بـه سوت زدن هر آدمـی کـه نزدیک خودشـه رو بـه هیجان بیـاره کـه آهای دارم منفجر مـیشم از خشم! ...کمال عزمشو جزم کرده بود کـه اندفه هر طور شده که تا آخرین نفس ریـه های پرحرصشو تو صورت صادق خالی کنـه بلکه آروم بگیره ..
دیوانـه کنندس این موجود خندون و نا آروم!! ته دلش مـیدونست عمرا بتونـه خنده رو از صورت گرد وهای باریک و قیطونی صادق بگیره ولی خب دلش کـه آروم مـی گرفت!
صادق پشت مادر پناه گرفت و گفت : داداش بیدار نمـیشی آخه!
چاره اش مـیشـه اینکه سر و کلتو بدیم بـه دست خنکای آب حوض!!
مادر بی نـهایت شاد و شنگول از هیجان ناشی از آغاز شباب رو بـه کمال مـی کنـه: حالا این دفه رو بخاطر من ببخشش..بلند شو مادر !
موقع برگشت بـه آقاجان بگید چند تخته فرش برا روضه بفرسته بیـاد...
.
.
.
#داستان_کوتاه
#پاره_ای_از_یک_پازل

Read more

Media Removed

#نان صاف تابه ای از نجمـه جون @najmeh_shariat یکی از نونای ساده و خوشمزس کـه بسیـار راحت تهیـه مـیشـه بدون فر.این نون هم یکی از انواع نونای صافه کـه با ماست تهیـه مـیشـه. خمـیر نیـازی بـه ورز نداره استراحت هم نمـی خواد.ماست شل نباشـه چکیده هم نباشـه.ماستی با غلظت و چربی معمولی.برای خمـیر این نون نیـازی بـه ... #نان صاف تابه ای

از نجمـه جون

@najmeh_shariat
یکی از نونای ساده و خوشمزس کـه بسیـار راحت تهیـه مـیشـه بدون فر.این نون هم یکی از انواع نونای صافه کـه با ماست تهیـه مـیشـه. خمـیر نیـازی بـه ورز نداره استراحت هم نمـی خواد.ماست شل نباشـه چکیده هم نباشـه.ماستی با غلظت و چربی معمولی.برای خمـیر این نون نیـازی بـه مخمر نیست و از بیکینگ پودر استفاده مـیشـه بعد نونی نیست کـه بشـه مدام استفاده کرد.ولی گاهی اگه خواستین کـه سریع یـه نون گرم آماده کنید این دستور خوبیـه.بهش نون ماست هم گفته مـیشـه.
#نان_تابه_ای
#نان_ماست
مواد لازم:ماست ۱و۱/۲پ.روغن زیتون۲ق غ.آرد سفید همـه منظوره۲و۱/۲پ.بیکینگ پودر۳ق چ.نمک۱ق چ.
طرز تهیـه: @najmeh_shariat
همـه مواد رو با هم مخلوط کنید با دست یـا قاشق یـا مـیکسر.خمـیر کمـی چسبنده هست ولی اشکالی نداره اونو ۱۶ قسمت مساوی تقسیم کرده و گرد کنید روشو با یـه پارچه بپوشونید که تا خشک نشـه و از اولی شروع کنید با وردنـه روی سطح صافی کـه آردپاشی شده اونو باز کنید که تا هر چقدر کـه امکان داره و پاره نشـه باز کنید بعد با احتیـاط بردارید و داخل یـه تابه بدون روغن کـه با حرارت نسبتا بالا گرم شده قرار بدین که تا روی نون حباب بزنـه بعد برگردونید که تا طرف دیگه هم پخته بشـه.همـه رو بـه همـین صورت آماده کنید و بپزید.نون بافت نرمـی داره و برخلاف نونایی کـه با مخمره چند روز بدون اینکه بیـات بشـه داخل نایلون درون جای خنک مـیتونید نگهداری کنید.

Read more

Media Removed

. هر آدمـی تو زندگیش یـه بار مـیشـه یـه قطعه از یک داستان کلاسیک و قدیمـی. مـیرهکاغذ پاره های بلندیـهای بادگیرش مـیشینـه منتظر هیث کلیفش چشم بـه راه جاده. بعضیـا تو رمانشون که تا ابد مـیشینن و ورق مـیخورن. بعضیـا مـیشن چن که تا کاغذ پاره کـه ازیک دفتر خالی و قدیمـی پاره شده. 🖋@theburninggiraffe_ . . #aksiine #ir_nature #ir_photographers_club #natgeo #mycanonstory #irantraveling #irantourist #camplife #hamgardi #mustseeiran #mustseeiran_insta #iranemoon #am_irangardi #iran_landscape_shooters #bushehr #footage #mustseebushehr #lenspersia #planetearth #unknowniran #untoldiran #uncoveriran #بوشـهر #ساحل #vatangardi #nd1000 #500px .
هر آدمـی تو زندگیش یـه بار مـیشـه یـه قطعه از یک داستان کلاسیک و قدیمـی. مـیرهکاغذ پاره های بلندیـهای بادگیرش مـیشینـه منتظر هیث کلیفش چشم بـه راه جاده. بعضیـا تو رمانشون که تا ابد مـیشینن و ورق مـیخورن. بعضیـا مـیشن چن که تا کاغذ پاره کـه ازیک دفتر خالی و قدیمـی پاره شده.
🖋@theburninggiraffe_
.
.
#aksiine #ir_nature #ir_photographers_club #natgeo #mycanonstory #irantraveling #irantourist #camplife #hamgardi #mustseeiran #mustseeiran_insta #iranemoon #am_irangardi #iran_landscape_shooters #bushehr #footage #mustseebushehr #lenspersia #planetearth #unknowniran #untoldiran #uncoveriran #بوشـهر #ساحل #vatangardi #nd1000 #500px




[پاره و یـه کـه on Instagram - mulpix.com دانلود اهنگ با عشقت جون میگیرم من ازفرشید شیخ]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Mon, 02 Jul 2018 04:27:00 +0000